توحید عملی | قسمت 8

 این فایل را با دقت ببیند، سپس با توجه به مفهوم توحید و شرک – که در این فایل آموخته‌اید – در بخش نظرات به این سوالات پاسخ دهید:

سوال:

با توجه به صحبت‌های استاد، در قسمت کامنت‌های این فایل بنویسید: زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل: ژنتیک، سیاست، قدرت یک فرد خاص و… داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید؟

به این فکر کنید که:

به محض اینکه اوضاع  کمی سخت شده، چطور این نوع باورهای شرک آلود مثل (تاثیر ژنتیک، قیمت دلار، اوضاع اقتصادی و… ) شما را به احساس ” ناتوانی از تغییر آن شرایط سخت ” رسانده است؟

و چطور به خاطر آن باورهای شرک آلود،  قدرت خلق شرایط زندگی را از خودتان گرفته اید و به آن عوامل محدود کننده بیرونی داده اید؟

همچنین توضیح دهید:

وقتی آن باورهای شرک آلود را تغییر دادید، چه تغییرات مثبتی در نتایج شما ایجاد شد؟

به چه شکل توانستید باورهای توحیدی را جایگزین این باورهای شرک آلود کنید؟ این نگاه توحیدی چه تغییراتی در رفتار، شخصیت، عملکرد، ایمان و جسارت شما ایجاد کرده است؟

 

با عشق منتظر خواندن تجربیات و پاسخ های شما هستیم

برای دیدن سایر قسمت های توحید عملی‌، کلیک کنید.


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دوره روانشناسی ثروت 1

کمبود را باور نکن حتی اگر پروفسور هاوکینگ آن را تأیید کرد

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری توحید عملی | قسمت 8
    395MB
    31 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت 8
    30MB
    31 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

903 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مجید مرادی» در این صفحه: 1
  1. -
    مجید مرادی گفته:
    مدت عضویت: 3458 روز

    سلام به همه

    امیدوارم عالی باشید

    امشب با چنتا آیه خوشگل بازم اومدم که به اسم دلنوشته های پول با خدا توی سایتم منتشر کردم

    الان بعد از چن روز منتقلش میکنم به اینجا که احساس خوب بگیرم

    آیات 88 تا 89 سوره یونس

    وَقَالَ مُوسَىٰ رَبَّنَا إِنَّکَ آتَیْتَ فِرْعَوْنَ وَمَلَأَهُ زِینَهً وَأَمْوَالًا فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا رَبَّنَا لِیُضِلُّوا عَن سَبِیلِکَ ۖ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَىٰ أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ فَلَا یُؤْمِنُوا حَتَّىٰ یَرَوُا الْعَذَابَ الْأَلِیمَ ‎﴿٨٨﴾‏

    قَالَ قَدْ أُجِیبَت دَّعْوَتُکُمَا فَاسْتَقِیمَا وَلَا تَتَّبِعَانِّ سَبِیلَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ ‎﴿٨٩﴾‏

    و موسی گفت: «پروردگارا، تو به فرعون و اشرافش در زندگی دنیا زیور و اموال داده‌ای، پروردگارا، تا [خلق را] از راه تو گمراه کنند، پروردگارا، اموالشان را نابود کن و آنان را دل‌سخت گردان که ایمان نیاورند تا عذاب دردناک را ببینند.» (88)

    فرمود: «دعای هر دوی شما پذیرفته شد. پس ایستادگی کنید و راه کسانی را که نمی‌دانند پیروی مکنید.» (89)

    بارها به این آیه ای که آوردم بر خورده بودم

    که خدایا داستان چیه

    چرا یه جاهایی توی قرآن دعاهای بعضی پیامبرا رو در حق بعضی های دیگه مستجاب کردی

    اینجا اینجوری گفتی

    با اینکه فرعون ثروتمند بوده

    بعد موسی دعا میکنه که این ثروتش ازش گرفته بشه

    بعد زارتم خدا میگه باشه حله برو من ثروتشو ازش میگیرم

    چیه داستان؟

    تا اینکه رسیدم به اینکه

    اصن بحث چیز دیگه ای بوده

    بابا فرعون کافر بوده باید طبق قوانین ثروتش ازش گرفته میشده خود به خود

    حالا این قانونه خود خدا هم که میومد روی زمین

    نمیتونس از قوانین خودش سرپیچی کنه

    حالا این وسط موسی ام دعا کرده

    خدا هم که که خواه ناخواه این ثروتو از این میگرفته

    و دقیقا دعاش یه جورایی مستجاب شده هرچن موسی ام دعا نمیکرد بازم پول دست کافر جماعت نمیمونه

    دقیقا مثل حضرت یونس که میره دعا میکنه که قومش عذاب بشن

    ولی این دعاهه با قوانین خدا در تضاد بوده ثمره اش میشه اینکه خودش عذاب میشه وسلام

    اینجا ام اگه مثلا فرعون با ایمان بود قطعا خدا موسی رو بیچاره میکرد

    اصن اینجاهاس که میشه تحسین موفقیت رو دید

    یه جورایی تحسین موفقیت ریز میرسه به یه همچین چیزایی

    ما خیلی وقتا حسادت میکنیم

    ولی نمیفهمیم که با این حسادتمون در واقع داریم میگیم خدایا از اون بگیر بده به من

    خدا که دعامونو مستجاب نمیکنه هیچ

    تازه ما رو هم فقیر تر میکنه

    این یه موضوع

    موضوع دوم یاد احد عظیم زاده میوفتم

    سال هفتاد دو کل زندگی این بشرو توی کشورهای مختلف میخوره میره

    وقتی که داشت تعریف میکرد

    اینجوری گفت

    گفت اگه اوسی کریم بخاد یکی رو ببره بالا کسی جلودارش نیست

    اگه ام بخاد بیاره پایین بازم کسی جلودارش نیست

    شاید بگین منظورش مثل باور همه ی مردم عادی اینکه

    خدا باید بخاد تا ما ثروتمند بشیم و ما هیچ کاره ایم

    اما احد عظیم زاده مثلا میاد میگه که من جز فلانو  فلان چیزی ندارم

    سریع حرفشو میخوره میگه خدا رو شکر برای همونایی ام که دارم

    انگار این بشر خدا بالاسرش وایساده که پاشو کج بذاره

    اینجوری از خدا میترسه

    این آدمی که اینجوری عمممممممل میکنه

    میتونه اصن بگه خدا برای یکی میخاد برای دیگری نمیخاد؟

    قطعا این باور نداره

    چون داره لحظه به لحظه خدا رو بر رفتارهاش ناظر میدونه

    انگار ناخودآگاه میدونه که تک به تک این حرفاش باعث شده که ثروتمند بشه

    انگار ناخودآگاه بما قدمت ایدیهم رو بلده

    و دمش گرم که به اینجا رسیده

    سوره ی هود آیه 10 و 11

    وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّی ۚ إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ ‎﴿١٠﴾‏ إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَٰئِکَ لَهُم مَّغْفِرَهٌ وَأَجْرٌ کَبِیرٌ ‎﴿١١﴾

    و اگر -پس از محنتی که به او رسیده- نعمتی به او بچشانیم حتماً خواهد گفت: «گرفتاریها از من دور شد!» بی‌گمان، او شادمان و فخرفروش است. (10) مگر کسانی که شکیبایی ورزیده و کارهای شایسته کرده‌اند [که‌] برای آنان آمرزش و پاداشی بزرگ خواهد بود. (11)

    چه قدر خوب بود این آیه

    قبل از این آیه میگه خداوند که

    اگه رحمتی که به انسان دادیم رو ازش بگیریم نا امید میشه

    حواستون باشه دازه از لفظ انسان استفاده میکنه

    یعنی ب بسم الله

    یعنی کسی که اصلا روی خودش کار نکرده

    یه جورایی فابریک فابریکه

    بعد میاد میگه ما اگه رحمتی به انسان بدیم و بعد ازش بگیریم

    یهو مایوس میشه

    یهو نا امید میشه

    واقعا راس میگه

    این همه شده که خدا ب ما نعمتی داده

    تا بوده قدرشو ندونستیم

    مثلا یه عزیزی رو اگه خدا ازمون گرفت

    خدا لطف کرده مثلا تا این سن سایه پدر و مادر بالای سر من نگه داشته

    لططططططف بوده وظیفه نبوده

    ما فک میکنیم خدا با ما لج داره که اونو ازمون گرفته

    در صورتی که نمیفهمیم که این همه بچه هستن بدون پدر و مادر بزرگ میشن

    ما این همه سال از وجودشون لذت بردیم

    و همین الان برای وجود پدر و مادرم سجده شکر میکنم

    واقعا این کارو کردم

    توی آیه 9 میاد میگه که اگه بعد از اون قضیه یه نعمتی بهش دادیم

    سریع جو گیر میشه نمیفهمه که بابا خدا این نعمت رو به تو داد

    قرار نیس که دائمی باشه بازم لططططططف خدا بوده

    و آیه آخر میاد میگه

    ب جز کسانی که صبر کردن و عمل صالح انجام دادن

    بعدشم میگه برای اونا هم پاداش هم آمرزش

    خیلی حرف داره این آیه ده

    میخام هجی ش کنم واو به واوشو توضیح بدم

    اول گفته مگر کسانی که صبر کردن

    صبر یعنی با احساس خوب اجازه بدی خدا کارها رو انجام بده

    مثلا خدا به تو فلان ایده رو رسونده تو هم انجام دادیش منتظر نتیجه ای

    صبر یعنی با احساس خوب بذاری زمان بگذره نا امید نشی

    عمل صالح

    من تا حالا دروغ نگم

    فک میکردم این عمل صالح

    یعنی همون روزه و اینا

    اینجا فهمیدم که منظورش عمل کردن به ایده هاس

    همیشه عمل کردن و صبر کردن کنار هم دیگه اس

    چون ما توی دنیای فیزیکی هستیم

    نمیشه اجی مجی کنیم یهو شرایط عوض بشه باید صبر داشته باشی

    سوم گفته پاداش

    باز من فک میکردم این پاداش مال اون دنیاس

    در صورتی که ثمره ی صبر کردن شده این

    یعنی مال همین دنیاس

    یعنی اونی که با احساس خوب ادامه داده

    میتونه پیشرفت کنه میتونه بترکونه

    و این ترکوندن ثمره ی اون آرامشه

    ثمره ی اون صبر کردنه

    و آخرش میگه آمرزش

    یعنی اونجاهایی که از کوره در رفتی مشکلی نداره

    خدا به زات انسان آگاهه

    میدونه که ممکن یه جایی طبق اون ایده آلها عمل نکنه

    اونجاهایی که اون شکلی شد مشکلی نداره

    چه قدر این خدا خوبه آخه

    چه قدر این قرآن بی نظیره آخه

    سوره هود آیه 56

    إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّی وَرَبِّکُم ۚ مَّا مِن دَابَّهٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا ۚ إِنَّ رَبِّی عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ

    در حقیقت، من بر خدا، پروردگار خودم و پروردگار شما توکّل کردم. هیچ جنبنده‌ای نیست مگر اینکه او مهار هستی‌اش را در دست دارد. به راستی پروردگار من بر راه راست است. (56)

    آیه امشب در مورد هود

    اون داستانی که براش پیش میاد

    و قومش ایمان نمیارن

    هودم بهشون میگه که

    همه زورتونو بزنید که منو از بین ببرید

    من همیشه میگفتم دم پیامبرا گرم که اینجوری حرف میزنن

    ولی هیچ وقت هیچ جایی دقت به آیه ی بعدش نکرده بودم

    اینجا داره یه جورایی باور هود رو میگه

    که این باورهاس که ثمره اش شده اون نتیجه

    میگه که من توکل میکنم به خدا

    توکل جایی میاد که شما ترسیدی

    و داری بازم عمل میکنی

    یعنی هودم اینجوری نبوده ک خیالش شش دنگ راحت باشه ک اونا هیچ آسیبی بهش نمیزنن

    ته دلش نیمچه ترس رو بوده ولی عملش نشون میداده که اون ایمان بیشتر از اون ترسه

    بعدش باز میگه

    هیچ جنبده ای توی این دنیا نیس

    مگر اینکه اون افسارش دست خداس

    یعنی یه جورایی ریش و قیچی دست اونه

    ماها هیچی نیستیم در برابرش

    و اینا باورش بوده

    آخرشم میگه که رب من

    فرمانروای من به راه راسته

    یعنی حتی خود خدا هم

    وارد حاشیه نمیشه

    اون کاری رو انجام نمیده که خلاف قوانینش باشه

    کارهاش بر اساس مشیتشه

    اینجوری نیس که بخاد برای منی که پیامبرشم پارتی بازی کنه

    هود یه جورایی داره قانون مندی خدا رو بهش اشاره میکنه

    یاد عباس برزگر میوفتم

    میگفت که بعد از یه تایمی که کارم گرفت

    گفتم به آژانسی ها که من دیگه با اون نرخ کار نمیکنم

    چون عمده ی درآمد عباس میرفته توی جیب دلال ها

    میگفت اون زمان درآمد دویست میلیونم شد ماهی سی میلیون یهو

    ولی بعدش از طریق نهادهای گردشگری دنیا یه اتفاقی افتاده که

    تمام آژانس ها مجبور شدن این بار عمده سود رو بدن به عباس برزگر

    دقیقا نشون میده که هرکسی نون ایمانشو داره میخوره

    به اندازه ای که تو خدا رو باور کنی به همون اندازه بهت جواب میده

    خدایا ما رو به راه راست هدایت کن راه کسانی که بهشون نعمت دادی

    خدایا منو از اون متقینی قرار بده که فاصله ای بین حرف و عملشون نیس

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای: