این فایل را با دقت ببیند، سپس با توجه به مفهوم توحید و شرک – که در این فایل آموختهاید – در بخش نظرات به این سوالات پاسخ دهید:
سوال:
با توجه به صحبتهای استاد، در قسمت کامنتهای این فایل بنویسید: زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل: ژنتیک، سیاست، قدرت یک فرد خاص و… داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید؟
به این فکر کنید که:
به محض اینکه اوضاع کمی سخت شده، چطور این نوع باورهای شرک آلود مثل (تاثیر ژنتیک، قیمت دلار، اوضاع اقتصادی و… ) شما را به احساس ” ناتوانی از تغییر آن شرایط سخت ” رسانده است؟
و چطور به خاطر آن باورهای شرک آلود، قدرت خلق شرایط زندگی را از خودتان گرفته اید و به آن عوامل محدود کننده بیرونی داده اید؟
همچنین توضیح دهید:
وقتی آن باورهای شرک آلود را تغییر دادید، چه تغییرات مثبتی در نتایج شما ایجاد شد؟
به چه شکل توانستید باورهای توحیدی را جایگزین این باورهای شرک آلود کنید؟ این نگاه توحیدی چه تغییراتی در رفتار، شخصیت، عملکرد، ایمان و جسارت شما ایجاد کرده است؟
با عشق منتظر خواندن تجربیات و پاسخ های شما هستیم
برای دیدن سایر قسمت های توحید عملی، کلیک کنید.
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
کمبود را باور نکن حتی اگر پروفسور هاوکینگ آن را تأیید کرد
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری توحید عملی | قسمت 8395MB31 دقیقه
- فایل صوتی توحید عملی | قسمت 830MB31 دقیقه
به نام هدایتگر مهربان و عزیز
سلام به دوست خوبم استاد عباسمنش گرامی و بانو شایسته مهربان
قبل از این که در مورد موضوع فایل بنویستم گفتم یک مورد از اتفاق داغ جالبی که برام اتفاق افتاد بگم که مربوط به همین جلسه هستش رو بگم.
ما توی همین هفته گذشته قرار شد یه دستگاهی رو که بعد از تحقیق وبرسی موضوعات فنی و مهندسی قرار شد برای یک شرکت تهیه کنیم و ارسال کنیم . پس از برسی یک دستگاه انتخاب شد و به مشتری اطلاع دادم و اون هم پذیرفت و برامون پولشو واریز کرد . و قرار شد ما براش ارسال کنیم
خوب از طرفی اومدیم که دستگاه رو از طرفی که باهاش صحبت کرده بودیم بخریم دیدیم که تعطیله و فروشگاهشون بستس و خلاصه تلفن رو هم جواب نمیده خوب گفتم حتما خیره ( اگه قبلا بود به هم میریختم کلی استرس میگرفتم حالا چکار کنم جواب مشتریمو چی بدم نیمشه بهش نه بگم
باید پولشو برگردونم و خلاصه از این نجواهایی که همتون باهاش آشنا هستید…) خلاصه با مشتریم تماس گرفتم روز چهارشنبه بودگفتم دستگاهتون رو شنبه ارسال میکنم و اون هم قبول کرد .
خلاصه دوباره اون فروشگاه شنبه هم نبود گفتم که مگه فقط اینه خوب من که کد دستگاه رو فهمیدم و اطلاعاتشو میدونم . چرا گیر دادم به این یک نفر و همون موقع با یک سرچ ساده یک کانال فروش اون دستگاه رو پیدا کردم و البته با تخفیف خیلی بهتر و کلی اطلاعات دوباره کسب کردم و ارتباطی که میتونه بسیار کمک کننده باشه برام .
و به خودم گفتم ببین ببین چقدر سود و منفعت داشت همین که به ندای خدا گوش دادی و شرک نورزیدی و همه کارها خود به خود ردیف شد و چقدر سود داشت برام .
و من چقدر قبلا مشرک بودم و الان هم هستم ولی بهتر شدم و میدونم که هیچ وقت توحیدی خالص نمیشوم فقط میتونم بهتر بشم .
و اما سوال های زیبای خانم شایسته عزیز که کمک میکنه ما به خود شناسی بهتر برسیم .
زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل: ژنتیک، سیاست، قدرت یک فرد خاص و… داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید؟
یعنی هر چقدر فکر میکنم اون موقع ها بسیار بسیار بیشتر از الانم مشرک بودم و هیچ گاه قبول نمیکردم که توی کل طایفه ما کسی بتونه یکم از لحاظ مالی رشد داشته باشه و ما توی یک طایفه بسیار بزرگ و با اصل و نصب زندگی میکردیم و هیچ گاه ندیم که کسی از ما شرایط مالی خوبی رو تجربه کنه و فقط توی کل طایفه ما من یکم از بقیه بهتر رشد کردم و همیشه هم این رو از پسر عمو هام میشنیدم که این فقر رو مثلا روی پیشنویی
رجایی ها نوشتند .
و من هم این شرک رو داشتم که اصلا طایفه ای ما همیجوری باید آسمون جل باشیم و ژنتکیه من هم که الان یکم فقط یکم بهتر از بقیه اون موقع ها حدود ده سال پیش نتیجه گرفتم رو شانسی میدونستم /
و
به محض اینکه اوضاع کمی سخت شده، چطور این نوع باورهای شرک آلود مثل (تاثیر ژنتیک، قیمت دلار، اوضاع اقتصادی و… ) شما را به احساس ” ناتوانی از تغییر آن شرایط سخت ” رسانده است؟
و چطور به خاطر آن باورهای شرک آلود، قدرت خلق شرایط زندگی را از خودتان گرفته اید و به آن عوامل محدود کننده بیرونی داده اید؟
و بیشترین و بزرگترین شرک من همیشه قدرت دادن به افراد و حساب کردن روی دیگران بود و همیشه هم از اون ها بیشترین ضربه رو میخوردم
که البته الان هم میخورم ولی با این تفاوت که الان زودتر متوجه میشوم و سریع استغفار میکنم و خدا در جا منو میبخشه .
و همیشه میگفتم که من اگر میخواهم نتیجه بهتری بگیرم باید خدمت بیشتری به مشترهام بدم و در این مورد خودم رو توی رنج و سختی مینداختم و در واقع از خودم میکندم و به بقیه میدادم و روز های تعطیل و استراحت و تفریح خودم رو به کار برای مشتری میدادم و دقیقا نتیجه عکس میگرفتم و مشتری اون رو از سر وظیفه من میدونست و این شرکی هست که هنوز آ ثارش در و جودم بسیاره ولی خیلی بهتر شدم .
و البته وقت ها ی بسیار ی بوده که روی مشتریهام حساب نمیکردم (البته یادم نمیاد روی خدا حساب میکردم یا نه ) و هم کارم بسیار روان و راحت پیش میرفت و هم دستمزد راحت و سود بهتر و بیشتری دریافت میکردم فقط متوجه دلیلش نمیشدم .
وقتی آن باورهای شرک آلود را تغییر دادید، چه تغییرات مثبتی در نتایج شما ایجاد شد؟
به چه شکل توانستید باورهای توحیدی را جایگزین این باورهای شرک آلود کنید؟ این نگاه توحیدی چه تغییراتی در رفتار، شخصیت، عملکرد، ایمان و جسارت شما ایجاد کرده است؟
از روزی که با استاد و این قوانین کیهانی آشنا شدم :
بسیار بسیار از لحاظ شرایط کاری و مالی بهتر شدم و اصالا یادم نمیاد که دیگه کی با مشتری جر و بحث کرده باشم سر مسائل مالی
با ساعات کاری بسیار کمتر درآمد بسیار بالاتری رو دارم تجربه میکنم
دیگه اصلا روی وعده و وعید مشتری ها حساب نمیکنم
وقتی میبینم که مشتری قول واریز پول رو داده ولی انجام نداده بر خلاف گذشته که سریع زنگ میزدم بهشت الان کمی صبر میکنم و میگم مشکل از شرک خودمه که البته که کمتر از گذشته اتفاق می افته
دیگه مسائله گرانی دلار رو نادیده میگیرم
دیگه به شخصی کمک نمیکنم که بعدا اگه نیاز داشتم ازش کمک بخوام از هر لحاظی
دیگه توقعی ام از افراد بسیار کم و کمتر شده و اصلا یادم نیمیاد و فقط با خدا و قوانینش کار دارم
یعنی استادم یه جوری من از کودکی همه چیز رو به خودم و درون خودم ربط می دادم ولی اصلا نمیدونستم قوانین چیه و چطوری من دارم ازش استفاده میکرم و به همین خاطر هم کلا من آدم آرومی بودم و به خون سردی و آرامی معروف بودم.
و این نگاه توحیدی من باعث شد که یکبار کل زندگیمو که چند سال ساخته بودم رو رها کنم و دست خالی محاجرت کنم به تهران که بعد از استفاده از برنامه های شما بود و برای درک بهتر قوانین بود.
این نگاه توحیدی جدید باعث شد که درخواست بدم و خدا اجابت کنه از خونه اجاره کردن از مغازه اجاره کردن از کسب و کارم از مشتری ها و سفارشاتم که قبلا براشو ن کلی و قت و انرژی میگذاشتم و الان فقط با درخواست دادن و ستاره قطبی به راحتی انا اقول له کن فیکون می شود
ولی هر چقدر بیشتر میرم جلو بیشتر متوجه ایرادام میشم ولی به خودم احسنت میگم که دارم توی این مسیر حرکت میکنم.
استادم میدونم که متوجه میشی با این جنس کامنت ها که من مدتیه درست و اساسی برای کار کردن روی باورهام وقت نمیزارم و لی بهتون قول میدم که دوباره مثل قبلا شروع کنم و هر جوری شده بیشتر و بشتر روی خودم کار کنم . چون الان توی شرایطی هستم که درخواستشو داشتم که ایجاد بشه و من بتونم روی باورام بهتر کار کنم و اون شرایط رو خدا برایم ایجاد کرد ولی من مشرک یاد رفت و فکر کردم خودم ایجادش کردم و یا این که خود به خود بوده .
یادم رفته که اون موقع دست خالی بودم و فقط درخواست روزی برای خوراک و شیر خشک و پوشک بچمو داشتم
یادم رفته تا همین 8 ماه پیش حیرون بودم و یه جایی برای مغازه میخواست م و خدا برام جورش کرد
یادم رفته که تا همین چند سال پیش مدام برای گرفتن سفارش چقدر وقت و هزینه میگذاشتم آخرش هم مشتری کنسل میکرد/
یادم رفته من مشرک که تا چند سال پیش همش منتظر شرایط بهتر شدن مملکت و دلار میکردم
یادم رفته که من من مشرک نمیدونم برای چی زنگ میزدم به دوستم میگگفتم اگه پول قرضی میخوای بهت بدم
یادم رفته که من مشرک چند سال پیش توی اداره برای یک کار ساده صدها بار میرفتم و میومدم و درست نیمشد
یادم رفته که من مشرک چندسال پیش و همین الان هم خیلی وقت ها آمدم های دیگه رو توی کسب درآمدم دخیل میدونستم
نگاه توحیدی خیلی توی رفتار و شخصیتم تاثیر گذاشت به خصوص بعد از دوره عزت نفس
باعث شد که دیگه کمتر حرف مردم و نگاه مردم برام مهم باشه
دیگه اینقدر خودم رو و شرایط زندگیمو خرج مادرم که دوستش دارم کنم که رضایت اون رو جلبب کنم
دیگه کمتر پای صحبت های خاله زنکی بشینم و وقتم رو تلف کنم
باعث شد که بیشتر با خودم در صلح باشم و خودم رو ازیت کنم /
این نگاه توحیدی باعث شده که الان وقتی رو ی باور فراوانی کار میکنم و مشتریها ی فراوان با خرید های میلیاری سراغ من میاند و لی منجر به فروش نمیشه دیگه مدام پیگر نمیشم و اگه که نمیشه میگم مشکل از درون خودم هست که باید اصلاحش کنم.
استاد و خانم شایسته و همه بچه های سایت دوستون دارم و امیدوارم در مدار راحت رسیدن به خواسته هاتون قرار بگیرید /
به نام خدای هدایتگر ومهربان
سلام رضا عزیز تا الان این قدر این آیه برام بلد نشده بود که وقتی خوندمش به خودم گفتم و گفتم دقیقا با منه و منم که مشرک هستم و یک لحظه بقض کردم و کمی در موردش فکر کردم و خدا هیچ راه فراری برای مشرک بودن نگذاشته و اگر من این گونه باشم خسرو فی الدنیا و آخره شدم .
خیلی منون از شما به خاطر این کامنت قشنگتون
در مورد داستان زیبا و توحیدیتون منم تجربه ای مشابه رو داشتم و خدارو شکر با خوندن کامنتتون یاد آوری شد برام و من توی اوج شلوغی درگیری بازار تهران به راحتی و با اعراض ازش به سلامتی گذشتم .
در پناه رب خدایی باشید