این فایل را با دقت ببیند، سپس با توجه به مفهوم توحید و شرک – که در این فایل آموختهاید – در بخش نظرات به این سوالات پاسخ دهید:
سوال:
با توجه به صحبتهای استاد، در قسمت کامنتهای این فایل بنویسید: زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل: ژنتیک، سیاست، قدرت یک فرد خاص و… داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید؟
به این فکر کنید که:
به محض اینکه اوضاع کمی سخت شده، چطور این نوع باورهای شرک آلود مثل (تاثیر ژنتیک، قیمت دلار، اوضاع اقتصادی و… ) شما را به احساس ” ناتوانی از تغییر آن شرایط سخت ” رسانده است؟
و چطور به خاطر آن باورهای شرک آلود، قدرت خلق شرایط زندگی را از خودتان گرفته اید و به آن عوامل محدود کننده بیرونی داده اید؟
همچنین توضیح دهید:
وقتی آن باورهای شرک آلود را تغییر دادید، چه تغییرات مثبتی در نتایج شما ایجاد شد؟
به چه شکل توانستید باورهای توحیدی را جایگزین این باورهای شرک آلود کنید؟ این نگاه توحیدی چه تغییراتی در رفتار، شخصیت، عملکرد، ایمان و جسارت شما ایجاد کرده است؟
با عشق منتظر خواندن تجربیات و پاسخ های شما هستیم
برای دیدن سایر قسمت های توحید عملی، کلیک کنید.
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
کمبود را باور نکن حتی اگر پروفسور هاوکینگ آن را تأیید کرد
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری توحید عملی | قسمت 8395MB31 دقیقه
- فایل صوتی توحید عملی | قسمت 830MB31 دقیقه
سلام استاد جانم
یادم میاد اساتیدمون میگفتند جدیدا علم روانشناسی پی برده که حتی افسردگی میتونه ژنتیکی منتقل شده ، و یه سری ها از کودکی مستعد افسردگی هستن ..
کاش این دانشمندان محترم یکم در مورد قوانین ذهنی ،قران ،فرکانس تحقیق میکردن
چقدر من این فایلهای توحید عملی رو دوست دارم هر وقت کم میارم، کنترل ذهنم از دستم خارج میشه 8 تا فایل آرامش در پرتو الهی رو که جدا توی پوشه گذاشتم گوش میدم و همیشه آرامش از دست رفتم بر میگرده منو پرت میکنه به زیستن در لحظه حال
دیشب با همسرم صحبت میکردم که اهمال کاری تو خونواده ما یه چیز ژنتیکیه همه میدونن یه سری کارا باید انجام بدن ،ولی انجامش نمیدن عین یه مرداب که توش گیر افتادن و شاخهای هست ازش بگیرن و خودشونو بالا بکشن، اما تزشون اینه که فعلاً که همینجوری وایستادیم و فرو نرفتیم ، بزار همینجوری باشه
امروز متوجه شدم این ذهنیت و باور کفر بود در ذهنم.
اما ذهن جدیدم رو با آموزشها ی شما چند ساله اینطوری تربیت کردم که ،مواجهه من با این ارثیه خانوادگی اینه« طبق آموزشهای دوره عزت نفس» هر کاری لازمه, تلفنی لازمه, اقدامی لازمه که باید طی یک روز انجام بشه رو همون روز انجام میدم حتی اگر وسط گوش دادن به یک فایل یادم بیاد که باید به تماس ضروری میگرفتم فایل استپ میکنم و کارم رو همون لحظه انجام میدم و اصلا به حافظه ام اعتماد نمیکنم که حالا باشه یادم میمونه و.. ،تمام تلاشم رو میکنم که به کار های که اول صبح تو یاداشت گوشیم نوشتم برسم و آخر شب تیک شون زده شه
و اتفاقاً دیشب از همسرم میپرسیدم،از دید تو که از بیرون نگاه میکنی آیا مثل اعضای خانواده ام اهمال کارم ،جوابش این بود که به هیچ وجه ،ذره ای این اهمال کاری تو شخصیت ت نیست ،(خدارو شکرت)
خدا رو شکر که تونستم از این تضادی که خیلی ازش فراری هستم تو ذهنم اهرم رنج و لذت مناسب ش رو جایگزین کنم
یا اینکه تو خانواده ما این باور هست که زن های طایفه ما خیلی غیرت دارن و اجازه نمیدن هیچ کی بهشون زور بگه ،و هر کی باهاشون ازدواج کنه زن سالاریه بیشتر ،من اینو اینطوری تو ذهنم ساختم که ما ژنتیکی عزت نفس داریم و این باور خیلی بهم کمک میکنه که زیر بار حرف زور نتها همسرم که هیچ احدی نرم،
این باور رو هم دارم که ما کرد ها زیر بار حرف زور نمیریم ،مسلما این باور جامعیت نداره ولی به من کمک میکنه
به محض اینکه اوضاع کمی سخت شده، چطور این نوع باورهای شرک آلود مثل (تاثیر ژنتیک، قیمت دلار، اوضاع اقتصادی و… ) شما را به احساس ” ناتوانی از تغییر آن شرایط سخت ” رسانده است؟
در روند انجام کارم خیلی از اطرافیان،همکارانی که در حوضه فعالیت من مشغول هستن ،میشنیدم که تو شهر ما قدرت مانور ت خیلی کمه ،بایدحتما بری مرکز استان ،اونجا دریایی واسه خودش ،اینجا شرایط مالی همه خوبه کسی کار نمیکنه
من اینواوایل کارم باور کردم که تو شهر خودم کار برام خیلی سخت شد
و طبق همین باور العان بیشتر در مرکز استان مشغول فعالیت هستم و باور کردن این صحبت ها و باور کمبود نیروی کار باعث شده بیشتر در رفت و آمد بین شهر خودم و شهر های اطراف باشم و اینکه کلا به این فک کنم که مهاجرت کنیم بریم مرکز استان
دیدم یکم کارم مشکل شدو میخواستم تو شهر خودم هم فعال باشم ، نشستم فک کردم ،از خودم سوال کردم و نوشتم و نوشتم وجوابهای مناسب اومد
رفتم اداره میراث و با باور مناسب یک لیست کامل از کلی هنرجو در رشته خودم پیدا کردم و خیلی راحت کارمو انجام شد در حالی که پیدا کردن تک تکشون با باورهای نامناسب مثل سوزنی تو انبار کاه بود
البته هنوز مهاجرت به قوه خودش باقیه ،و دوست دارم برای اولین بار تو زندگیم قدمی رو در راستای بهبود شرایط زندگیم ،کم کردن از وابستگی هام و باور ارزشمند م انجام بدم
سلام به دوست هم فرکانسی ام
خیلی زیاد تبریک میگم موفقیت تون رو
همیشه بدرخشی،
چقدر خوب که با جزئیات همه رو نوشتید،من اصلا روحیه نگاه کردن به مسابقه ات بوکس رو ندارم و اولین باره که دارم یک مسابقه رو با جزئیات تو ذهنم تجسم میکنم و تشویق تون میکنم . چقدر عالی که تونستید قدرت ذهن رو به کمک جسم بیارید و بدرخشید ،و به موقع از این آگاهی ها به نفع خودتون استفاده کنید
یاد تجسمات هادی ساعی قبل مسابقه های افتادم
داستان موفقیت های دوستان توحیدی عزیزم رو که میخونم انگار برای من اتفاق افتاده ،خیلی ایمانم قویتر میشه آفرین به کنترل ذهن شما ،من که کلی ذوق کردم ، چقدر عالی تونستید جلوی نجواهای ذهنتون رو بگیرید و اتفاقاً از ذهنتون کمک بگیرید برای پیروزی
من هم این روزها به شدت روی باورهای توحیدی کار میکنم تا همین چند دقیقه پیش در حال ضبط یک سری از باورهای خوب توحیدی بودم و بلافاصله کامنت شما،یه نشونه عالی بود برای من
مرسی، مرسی که این تجربه ارزشمند رو با ما به اشتراک گذاشتید
واقعاً توحید همه چیزه ،خدا همه چیز میشود همه کس را به شرط توکل