توحید عملی | قسمت 8

 این فایل را با دقت ببیند، سپس با توجه به مفهوم توحید و شرک – که در این فایل آموخته‌اید – در بخش نظرات به این سوالات پاسخ دهید:

سوال:

با توجه به صحبت‌های استاد، در قسمت کامنت‌های این فایل بنویسید: زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل: ژنتیک، سیاست، قدرت یک فرد خاص و… داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید؟

به این فکر کنید که:

به محض اینکه اوضاع  کمی سخت شده، چطور این نوع باورهای شرک آلود مثل (تاثیر ژنتیک، قیمت دلار، اوضاع اقتصادی و… ) شما را به احساس ” ناتوانی از تغییر آن شرایط سخت ” رسانده است؟

و چطور به خاطر آن باورهای شرک آلود،  قدرت خلق شرایط زندگی را از خودتان گرفته اید و به آن عوامل محدود کننده بیرونی داده اید؟

همچنین توضیح دهید:

وقتی آن باورهای شرک آلود را تغییر دادید، چه تغییرات مثبتی در نتایج شما ایجاد شد؟

به چه شکل توانستید باورهای توحیدی را جایگزین این باورهای شرک آلود کنید؟ این نگاه توحیدی چه تغییراتی در رفتار، شخصیت، عملکرد، ایمان و جسارت شما ایجاد کرده است؟

 

با عشق منتظر خواندن تجربیات و پاسخ های شما هستیم

برای دیدن سایر قسمت های توحید عملی‌، کلیک کنید.


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دوره روانشناسی ثروت 1

کمبود را باور نکن حتی اگر پروفسور هاوکینگ آن را تأیید کرد

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری توحید عملی | قسمت 8
    395MB
    31 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت 8
    30MB
    31 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

903 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حسینی ترین نرگس دنیا» در این صفحه: 2
  1. -
    حسینی ترین نرگس دنیا گفته:
    مدت عضویت: 2421 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    خلاصه‌ای از آن‌چه که در این فایل آموختم؛

    • نقطه مقابل شرک، توحید است.

    • تعریف کامل و جامع و کوتاه شرک این است: «قدرت دادن به عوامل بیرونی»

    • قدرت دادن یک فرد در جامعه به مافوق خود یا هرکس دیگر شرک حساب میشود.

    • بطور کلی هرگاه که فکر کنیم عوامل بیرونی در زندگی ما تاثیر دارد شرک ورزیده‌ایم.

    • شادی، ژنتیکی نیست.

    • تنها گناهی که بخشیده نمیشود شرک است، حتی کفر نیست.

    • اگر عامل خوشبختی یا بدبختی خود را هرررچیزی بدانیم و گمان کنیم موثر است، در روزهای سخت که کنترل کردن ذهن کار آسانی نیست، براحتی میتوانیم وضعیت نادلخواه را گردن همان عامل بیندازیم و به سادگی به احساس قربانی بودن برسیم.

    • بجای اینکه ببینم دانشمندان چه میگویند، باید ببینم چه باوری به من کمک میکند. چون دانشمندان هرروز یک چیز جدید میگویند.

    • باید ببینم چه نوع فکری و چه نوع باوری به من کمک میکند، فارغ از اینکه چه کسی میگوید.

    • مغز، همیشه دنبال پیداکردن مقصر است، مخصوصا در شرایط سخت.

    • وقتی میخواهم به عامل بیرونی قدرت بدهم، یادم باشد که این شرک است.

    • مهم نیست تاثیر ژنتیک چقدر کم یا زیاد است، مهم این است که اگر این را بپذیریم نمی‌توانیم آن را کنترل کنیم.

    • اگر بپذیریم عوامل بیرونی تاثیر دارند، چطور میخواهیم آن را تغییر دهیم؟!

    این باعث میشود در نقش قربانی‌بودن فرو برویم.

    • درست، چیزی است که به من کمک میکند.

    • چیزی که در زندگی دریافت میکنم آیینه تمام نمای خود من است، تموم شد و رفت.

    • بدن همیشه میتونه عضله بسازه. ربطی به سن و سال نداره.

    و اما بریم سراغ تمرین این بخش؛

    زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل: ژنتیک، سیاست، قدرت یک فرد خاص و… داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید؟

    مهم‌ترین و بزرگترین و اولین چیزی که به ذهنم رسید خانواده‌م بود.

    من در حال حاضر متاهل هستم و یک پسر دارم. این افکار از زمانی که مجرد بودم و در خونه پدرم زندگی می‌کردم با من همراه بودند و تا همین الان ادامه‌دار هستند. و طبق قانون چون باورام تغییری نکرده اتفاقات مشابه برام تکرار میشه.

    من همیشه فکر می‌کردم که اگه تنها زندگی می‌کردم زندگی خیلی بهتری خواهم داشت.

    این افکار از زمانی که نوجوان بودم توی ذهنم وجود داشتند و فکر می‌کردم اگه خانواده‌ام رو ترک کنم و برم یه جای دور که هیچ کسی رو نشناسم و سفت و سخت بچسبم به خواسته‌های خودم خیلی بهتر می‌تونم موفق بشم.

    در واقع من فکر می‌کردم حضور خانواده‌ام در کنار من باعث میشه که من نتونم مسیر موفقیت خودم رو طی کنم و به خواسته‌هام برسم.

    مثلاً همیشه فکر می‌کردم اگه بخوام کاری انجام بدم، یا مادرم اجازه نمیده یا پدرم مخالفت می‌کنه یا وجود خواهرهای کوچکتر از خودم باعث میشن که من از نظر زمانی تایم نداشته باشم که اون کارو انجام بدم و مجبورم وقتم رو صرف رسیدگی به امورات مربوط به اون‌ها بکنم.

    و جهان اینطور به من واکنش می‌داد که معمولاً هم من تکالیف خواهرای خودم رو انجام می‌دادم و براشون کاردستی و روزنامه دیواری درست می‌کردم با اینکه خودم کلی درس داشتم.

    بعد از ازدواجم شرایط جور دیگه‌ای تغییر کرد.

    همسرم مرتب توی خونه است و من مجبورم که یا بهش خدمات و سرویس بدم و یا اینکه زمان خیلی کمی رو برای تنها بودن با خودم داشته باشم.

    من شخص درونگرایی هستم و نیاز دارم که در روز ساعاتی رو با خودم خلوت کنم.

    فکر می‌کردم حضور افراد توی زندگیم تاثیر دارند و باعث میشن که من نتونم اون طور که باید بازدهی داشته باشم و از همه ظرفیت‌های وجودی خودم استفاده کنم.

    بعد از تولد پسرم که حدود چند ماهی ازش می‌گذره این احساس در من بیشتر شد.

    مرتب نگران این بودم که پسرم من را از خودم نگیره، همش فکر می‌کردم که دیگه هیچ زمانی برای خودم نخواهم داشت و مجبورم تا سال‌ها از پسر کوچولوم مراقبت کنم.

    بزرگترین و بدترین احساسی که این نوع دیدگاه به من میده احساس قربانی بودن هست.

    یعنی همیشه وقتی افکار بد میاد سراغم، مرتب به این فکر می‌کنم که من قربانی شرایط هستم، قربانی آدم‌ها؛ و چرا خداوند اجازه من رو، اختیار زندگی من رو، داده دست پدرم یا دست همسرم که هیچ درکی از خواسته‌های من ندارند و اصلاً احساسات من را متوجه نمی‌شن؟

    به شدت ناتوان میدیدم خودم رو در اینکه بخوام کاری انجام بدم و به اصطلاح قفل می‌شدم.

    من باید اعتراف کنم که نمی‌دونستم شرک یعنی قدرت دادن به عوامل بیرونی و نمی‌دونستم که وقتی به دیگران قدرت میدم یعنی دارم شرک می‌ورزم.

    من هیچ موقع از معلما، مقامات اداری، بزرگترای خودم نترسیدم که بخوان زندگی منو تغییر بدن یا برای من تصمیم بگیرند و فکر می‌کردم همین کافیه.

    اما نمی‌دونستم که انقدر ممکنه توی زندگی خودم و در کنار خودم و در نزدیک‌ترین فاصله فیزیکی با خودم این رو حس کنم.

    چقدر خوشحالم از اینکه این سلسله فایل‌های تولید عملی رو شروع کردم به گوش دادن.

    انگار هر لحظه بیشتر دارم می‌فهمم که چی به چیه و قضیه از چه قراره.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر که متوجه این اوضاع شدم.

    این باور که هیچ کسی هیچ تاثیری در زندگی من نداره خیلی بهم حس خوبی میده.

    وقتی به این جمله فکر می‌کنم در درجه اول خودم را توانا می‌بینم، خودم رو یک آدمی می‌بینم که با انگیزه ایستاده، آستیناشو بالا زده و با یه لبخند بزرگ روی صورتش می‌خواد شروع کنه.

    به خودم میگم بفرمایید نرگس خانم، این تو و این هم مسیری که قراره طی کنی، این گوی و این میدان، ببینم می‌خوای چیکار کنی.

    این دیدگاه بهم حس قدرت میده. این دیدگاه منو آروم می‌کنه. این دیدگاه هیچ موقع نمی‌خواد تقصیر رو گردن دیگران بندازه. این دیدگاه من رو شکست ناپذیر می‌کنه نه یک قربانی.

    وقتی اینطور فکر می‌کنم احساس می‌کنم دستم بازه تا هر کاری که دلم می‌خواد توی زندگیم انجام بدم. و افرادی که تا حالا فکر می‌کردم می‌تونن مانع من بشن یا دست و پای من رو ببندن یا به قول قدیمیا سرب بشن و بچسبن به پاهام و جلوی پرواز کردنم رو بگیرند، همین افراد به خدمت من در میان و بهم کمک می‌کنند و تلاش می‌کنند تا من رو به اهدافم برسونند.

    احساس می‌کنم از شر یک باور محدود کننده رها شدم.

    چقدر این جمله زیباست: «هیچکس در زندگی من هیچ تاثیری نداره و من خالق 100 درصد زندگی خودم هستم. این اصل توحید است.»

    ممنونم از همه عزیزانی که این دیدگاه رو خوندن، در پناه الله باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    حسینی ترین نرگس دنیا گفته:
    مدت عضویت: 2421 روز

    سلام سمیه عزیزم.

    حالت چطوره دختر؟!

    امیدوارم که فوق العاده باشی.

    باورت میشه من اصلاً عادت ندارم که کامنت فایل‌های دانلودی رو بخونم؟!

    اصلاً جز برنامه‌های امروزم نبود که این فایل رو گوش بدم.

    الان پسرم رو خوابونم و دیدم خوابم نمیاد تصمیم گرفتم که این فایلو گوش بدم و چه فایل بی‌نظیری بود.

    اومدم توی قسمت دیدگاه‌ها و دیدگاه خودم رو نوشتم و همینطور اومدم پایین. بعد از دیدگاه خودم دیدگاه تو رو دیدم.

    نمی‌دونم چی شد که شروع کردم به خوندن و ادامه دادم و ادامه دادم تا اینکه اسم خودم رو توی کامنت دیدم :)))))))))

    اصلاً برگام ریخت.

    من حتی فکرش رو هم نمی‌کردم که جواب من توی عقل کل بتونه اینقدر به واضح شدن مسیر به تو کمک کنه. و چقدر الان خوشحالم که شنیدم موفق شدی تصمیم خودت رو بگیری و در مورد اون مسئله به آرامش و صلح رسیدی.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر.

    نمی‌دونم چرا ولی احساس می‌کنم که خدا بهم یه شیرینی خوب داده، یه جایزه، یه پاداش.

    خدایا شکرت.

    در مورد شغل هم اصلاً نگران نباش. مطمئن باش یه شغل خوب، توی یه جای خوب، با شرایط خیلی خیلی بهتر در انتظارته.

    تنها کاری که الان باید بکنی اینه که حال خودت رو خوب نگه داری. همین.

    در پناه الله باشی دوست ثروتمند و قشنگم :)))

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: