توحید عملی | قسمت 8

 این فایل را با دقت ببیند، سپس با توجه به مفهوم توحید و شرک – که در این فایل آموخته‌اید – در بخش نظرات به این سوالات پاسخ دهید:

سوال:

با توجه به صحبت‌های استاد، در قسمت کامنت‌های این فایل بنویسید: زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل: ژنتیک، سیاست، قدرت یک فرد خاص و… داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید؟

به این فکر کنید که:

به محض اینکه اوضاع  کمی سخت شده، چطور این نوع باورهای شرک آلود مثل (تاثیر ژنتیک، قیمت دلار، اوضاع اقتصادی و… ) شما را به احساس ” ناتوانی از تغییر آن شرایط سخت ” رسانده است؟

و چطور به خاطر آن باورهای شرک آلود،  قدرت خلق شرایط زندگی را از خودتان گرفته اید و به آن عوامل محدود کننده بیرونی داده اید؟

همچنین توضیح دهید:

وقتی آن باورهای شرک آلود را تغییر دادید، چه تغییرات مثبتی در نتایج شما ایجاد شد؟

به چه شکل توانستید باورهای توحیدی را جایگزین این باورهای شرک آلود کنید؟ این نگاه توحیدی چه تغییراتی در رفتار، شخصیت، عملکرد، ایمان و جسارت شما ایجاد کرده است؟

 

با عشق منتظر خواندن تجربیات و پاسخ های شما هستیم

برای دیدن سایر قسمت های توحید عملی‌، کلیک کنید.


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دوره روانشناسی ثروت 1

کمبود را باور نکن حتی اگر پروفسور هاوکینگ آن را تأیید کرد

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری توحید عملی | قسمت 8
    395MB
    31 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت 8
    30MB
    31 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

903 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نگار» در این صفحه: 1
  1. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 2158 روز

    ب نام الله

    در مورد سوال استاد

    سال 97 تصمیم رفتم ک ارشد شرکت کنم

    ( دلیل پشتش هم : اینکه دیدم همکاران جدیذم ارشد دارن و من که خیلی باسابقه ترم باید ی تکونی ب خودم بدم)

    من ی سرچ اینترنتی کردم و کتاب خریدم

    و شروع کردم ب خوندن

    ولی درست نمیدوتستم چیکار کنم

    هدایت شدم که برنامه ریزی و مشاوره تهیه کنم

    و واقعا راضی بودم

    من قصدم دانشگاه خلیج فارس بوشهر بود که ب ما نزدیک باشه

    پدرم اینا ی دوستی داشتن که توی اداره حفاظت بود

    و اصلا نمیدونستیم پست و شغل دقیقش چیه

    ولی ب قول معروف ( ببخشید البته، خرش میرفت)

    و سال 96 اون اقا و خانواده اش ب همراه خانواده ام برای نعطیلات عید دو سه روزی اومده بود اینجا خونه ما

    و این شد باب اشنایی بیشترمون با هم

    وقتی شنیدن دارم برای ارشد میخونم و اینکه دوست داریم ب تهران مهاجرت کنیم

    اون اقا گفت من کارتون درست میکنم و فقط همسرم باید نامه انتقالی مینوشت

    همسرم نامه رو نوشت

    و منم رتبه خوبی اوردم

    و دانشگاه بوشهر نزدم

    خیلی امیدوارم یودبم ک کار انتقالی درست بشه

    دنبال خونه تو کرج میگشتیم

    ب محلکارم اطلاع دادم که من تا شهریور فقط میام

    دانشگاه روزانه قبول شدم

    و عاقا هر چی منتظر موندیم خبری نشد

    ک نشد

    من دانشگاهم از دست دادم

    و وقتی خبر درخواست همسرم ب حراست بوسهر رسید ک همسرم مستقیم نامه انتقالی تهران برده و از اونجا اقدام کرده

    برای همسرم بد شد و

    پست ارتقاش از دست داد

    و من ب شوخی ی گله کردم ک من دانشگاهم از دست دادم

    چناان ناراحتی درست شد ک نگو

    خلاصه کلام ، شرررک‌کامل

    نه 100 درصد

    1000 درصد

    و من اون دندون لق کندم که عاقااا هرکی هر کاره ای هست

    فقط میتونه وسیله ای بشه، دست خدا بشه برای رسیدن من ب خواسته هام

    نه اینکه من اویزون طرف بشم و خدا رو از یاد ببرم

    اون بشه برام خدا و هی زنگ و پیکیری ب طرف ک‌ چیشد

    چرا؟؟؟

    چون با وزرا میپره

    چون دستش اون بالا بالاها گیره و حرفش برو داره ( در واقع اون زمان ما اون دست خدا نمیدیدم

    بلکه خدا میدیم

    که‌همه چی دست اونه و اون میتونه کار ما رو. راه بندازه)

    این تجربه برام ب قیمت 6 ماه درسخوندن، از دست دادن دانشگاه و رشته مورد علاقه ام و محرومیت از کنکور و از دست دادن ارتقا شغلی همسرم

    و کدورت خانوادکی تمام شد

    و‌من پشت دستم‌دااغ کردم دااغ

    و ی وقتایی که همسرم میگن از فلانی این انتظار داشتم

    مخالفت میکنم

    و میگم من از هیچ‌کس ، هیچ‌کس هیچ توقع و انتظاری ندارم

    عرضه داریم خودمون انجام میدیم

    ن اینکه التماس کنیم و ب چسبیم ب اداما ک کارامون انجام بدن

    هرکی باشه

    حتی مادرم

    من توکل میکنم و‌ قدم‌برمیدارم

    تو مسیر خدا دستانش میفرسته

    مثال زنده اش

    الان که تو راه ساخت خونه ایم

    کلی دست خدا برامون اومد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای: