این فایل را با دقت ببیند، سپس با توجه به مفهوم توحید و شرک – که در این فایل آموختهاید – در بخش نظرات به این سوالات پاسخ دهید:
سوال:
با توجه به صحبتهای استاد، در قسمت کامنتهای این فایل بنویسید: زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل: ژنتیک، سیاست، قدرت یک فرد خاص و… داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید؟
به این فکر کنید که:
به محض اینکه اوضاع کمی سخت شده، چطور این نوع باورهای شرک آلود مثل (تاثیر ژنتیک، قیمت دلار، اوضاع اقتصادی و… ) شما را به احساس ” ناتوانی از تغییر آن شرایط سخت ” رسانده است؟
و چطور به خاطر آن باورهای شرک آلود، قدرت خلق شرایط زندگی را از خودتان گرفته اید و به آن عوامل محدود کننده بیرونی داده اید؟
همچنین توضیح دهید:
وقتی آن باورهای شرک آلود را تغییر دادید، چه تغییرات مثبتی در نتایج شما ایجاد شد؟
به چه شکل توانستید باورهای توحیدی را جایگزین این باورهای شرک آلود کنید؟ این نگاه توحیدی چه تغییراتی در رفتار، شخصیت، عملکرد، ایمان و جسارت شما ایجاد کرده است؟
با عشق منتظر خواندن تجربیات و پاسخ های شما هستیم
برای دیدن سایر قسمت های توحید عملی، کلیک کنید.
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
کمبود را باور نکن حتی اگر پروفسور هاوکینگ آن را تأیید کرد
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری توحید عملی | قسمت 8395MB31 دقیقه
- فایل صوتی توحید عملی | قسمت 830MB31 دقیقه
زمانی که به عوامل بیرونی وابسته بودم چه نتایجی گرفتم؟
1)وقتی بابام و تنها منبع پول و رزق میدیدم فقط از اون جذب پول داشتم و البته خیییلی اذیت میشدم اگر بهم میگفت نه مثلا پول نمیدم.
2)تا زمانی که از خونواده میترسیدم که تنهایی برم بیرون نتونستم تنهایی بیرون برم، یعنی من تا سن 18 سالگی اگر با دوستامم میخواستم برم بیرون مامانمم میومد.. در این حد
3)توی رابطه عاطفی وقتی که به طرف مقابل قدرت دادم احساسم خییلی بد بود تو رابطه، خیلی توقع داشتم، خیلی ازش انتظار داشتم، خیلی برای چیزای الکی ناراحت میشدم ازش، محتاج محبتش بودم و احساس بد= اتفاقات بد
4)یادمه یه زمانی گشت ارشاد خیلی زیاد شده بود و من خییلی میترسیدم بطوریکه بیرون میرفتم همش ترس داشتم، احساس بد داشتم. و باز هم احساس بد=اتفاقات بد
5)در زمان پریودی خدا رورفراموش میکردم و انتظار محبت زیاد داشتم از ادمای مهم زندگیم و این خیلی من خوار و ضعیف کرده بود.
مثال خییییلی زیاد دارم خیییلی… که تو مقاطع مختلف فهمیدم و توحید و جایگزینش کردم.
در شرایط سخت چطور باورهای شرک الود شما رو به این باور رسونده که قدرت تغییر شرایط و ندارید؟
خیلی وقتا میشد در مسیر تغییرم بترسم. مثلا بترسم که مانتویی بشم و چادر و کنار بذارم وقتی کنار بابامم.
میترسیدم تنهایی بیرون برم. وقتی رو ذهنم کار نمیکردم شرایط اینقدر برام خفقان اور میشد که از بابام بدم میومد که حس میکردم وجودش باعث شده من به خیلی از چیزایی که دلم میخواد نرسم.
گاهی هم شده که هنگام خرید با قیمت اجناس مواجه شدم و دولت و خییلی قدرتمند دیدم بطوریکه حس میکردم من هر چقدر تلاش کنم باز نمیتونم قدرت خرید داشته باشم و اصلا دنیا برام تیره و تاریک میشد.
نتایج من بعد از تغییر باورای شرک آلود:
من از شرایطی که میترسیدم جلو بابام چادر نپوشم الان رسیدم به جایی که رااحت با مانتوی کوتاه میرم دانشگاه و همه چیز اوکیه و هیچ اخطاری یا رفتار بدی ندیدم.
من حتی یادمه چندسال پیش داداشمم به پوششم خیلی گیر میداد، اما از وقتی من سعی کردم به این باور برشم که اون هیچ حقی نداره که به من بگه چی بپوشم چی نه دیگه اصلااااا. یعنی حتی شده زنش بش میگه تو چرا فقط به من گیر میدی به خواهرت هیچی نمیگی و اونم گفته که اون به من مربوط نیست.
از جایی که تا سر کپچه تنهایی نمیتونستم بیرون برم الان آزااادم از صبح تا شب با هر کی دلم میخواد بیرون باشم و الان تا شب ساعت 9 اینا اوکیم. حالا شما بیا و ببین تا چند وقت دیگه این ساعت میرسه به هروقت که دلم خواست. یه خواسته هم دارم که مجردی با دوستام برم مسافرت اما خوودم هنوز راجبش باگ دارم اما به زودی اینم اوکی میشه. مطمئنم چون نتایج زیادی رو بوجود بیارم.
وقتی قدرت مالی رو از بابام گرفتم و به خدا دادم پول بیشاری جذب میکنم، وابستگیم به خونواده کمتر شده، کم کم خودم رفتم سر کار و از لحاظ مالی وااقعا رشد کردم.
تو رابطه عاطفی وقتی وابستگی از بین بردم، رابطه شاد، پر ل
از ازادی، بدون توقع، بدون ناراحتی. و رابطه دو تا ادم توانمند و دارم.
چطور باورای توحیدی. رو جایگزین کردم؟
منبع اصلی صحبتا و فایلای «دانلودی» شما هست که با گوش کردن بهشون با نوشتن راجبش و البته با طی کردم به مسیر تکاملی تغییر یافته.
مورد دوم دیدن الگو های اطرافم و کامنتی سایت هست که بهم حس باور پذیری میده.