این فایل را با دقت ببیند، سپس با توجه به مفهوم توحید و شرک – که در این فایل آموختهاید – در بخش نظرات به این سوالات پاسخ دهید:
سوال:
با توجه به صحبتهای استاد، در قسمت کامنتهای این فایل بنویسید: زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل: ژنتیک، سیاست، قدرت یک فرد خاص و… داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید؟
به این فکر کنید که:
به محض اینکه اوضاع کمی سخت شده، چطور این نوع باورهای شرک آلود مثل (تاثیر ژنتیک، قیمت دلار، اوضاع اقتصادی و… ) شما را به احساس ” ناتوانی از تغییر آن شرایط سخت ” رسانده است؟
و چطور به خاطر آن باورهای شرک آلود، قدرت خلق شرایط زندگی را از خودتان گرفته اید و به آن عوامل محدود کننده بیرونی داده اید؟
همچنین توضیح دهید:
وقتی آن باورهای شرک آلود را تغییر دادید، چه تغییرات مثبتی در نتایج شما ایجاد شد؟
به چه شکل توانستید باورهای توحیدی را جایگزین این باورهای شرک آلود کنید؟ این نگاه توحیدی چه تغییراتی در رفتار، شخصیت، عملکرد، ایمان و جسارت شما ایجاد کرده است؟
با عشق منتظر خواندن تجربیات و پاسخ های شما هستیم
برای دیدن سایر قسمت های توحید عملی، کلیک کنید.
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
کمبود را باور نکن حتی اگر پروفسور هاوکینگ آن را تأیید کرد
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری توحید عملی | قسمت 8395MB31 دقیقه
- فایل صوتی توحید عملی | قسمت 830MB31 دقیقه
سلام به استاد تحسین برانگیزم
جاهایی که قدرت رو به غیر خدا دادم ونابود شدم:
1.رابطه ی عاطفیم با همسرم!
وقتی ازدواج کردم انگارهمسرم خدام شد فکرمیکردم اگه نباشه من نمیتونم خوشبخت باشم ،گاهی ازدوریش گریه میکردم ،همش میخواستم اون کنارم باشه وجایی که تنها بودم هیچ لذتی نمیبردم به معنای واقعی تمام احساس خوب وخوشبختیم رو به اون گره زدم وچنان ضربه هایی از همون رابطه خوردم وچنان سختی ها وخفت هایی کشیدم که قشنگ بفهمم که خداکیه قدرت کیه
وگاهی ماه ها تنه بودم منی که میخواستم مدام کنارهم باشیم کل پنج سال رو از هم دور بودیم
اما به محض آشنایی به استاد (قبلش هم فایل آساتید دیگه وکتاب میخوندم ،یعنی یه پیش زمینه تکاملی داشتم) این موضوع رو فهمیدم وکل رابطم رو به خدا سپردم واز خدا خواستم خودش عشقم باشه وخودش منو به هرراهی که خودش میدونه درسته هدایت کنه والان سه ساله که همون رابطه تبدیل به یه رابطه ی بهشتی شده واقعا خدا منو راضی کرد وعشق رو خودش بهم تقدیم کرد
اما اینبار یادم بود که نباید همسرم رو کنترل کنم ،نباید آزادی هردومون رو بگیرم ،نباید ازش بت بسازم واون یه آدمه که فقط قراره چندصباح نامعلومی کنارهم باشیم وعشقِ خدارو به هم تقدیم کنیم (البته که عالی نبودم اما درحدی بوده که حال زندگی ورابطم خوب باشه )
2.مایه خونه 65متری داریم نقلی باصفا وپاز عشق بادکوری های صورتی خوشگل خودم :)خیلی دوس داشتم خونمون رو بزرگتر کنیم بااینکه حداقل به یک میلیارد پول نیاز داشتیم دارحالی که کلا 50میلیلون پول داشتیم ،برای خدا مینوشتم که خدایا من نمیدونم چطوری فقط از تو توقع دارم فقط از تو
پس خونم دوخوابه باشه از هرطرف نوگیر باشه به پارک بانون نزدیک باشه ،تو کوچه بن بست باشه :)
و…یعنی با جزئی ترین جزییات هرروز کنار بقیه خواسته هام اینم مینوشتم واحساس میکردم که حتما میشه وتجسمش میکردم تااینکه دوماه پیش شد!!
باورتون میشه دقیقا همون که خواستم حتی کوچه بن بست ،حتی تک واحدی ،وااااای حتی نزدیک پارک بانوان، 100متری که بزرگتراز خونه قبلیه وخداوند جوری شرایط رو پیش برد که ما یکسال فرصت پرداخت پولش رو داریم (یعنی همسرم بجای پول برای ایشون پروژه شون رو تکمیل کنه)
وحالا من همونطوری که تو نامه نوشته بودم میتونم کل دیزاین کابینت و…خونرو خودم طراحی کنم وشد واینو گفتم تا بگم من چند سال بود خونه میخواستم اما همیشه میگفتم نمیشه ما پول نداریم ،الان دیگه نمیشه قدیم میشد .فلانی شانس داشت که شد وهی قدرت رو به عوامل بیرونی میدادم اما وقتی اومدم از خدا خواستم معجزه وار شد &
خدایا سپاس برای قدرتت که همواره در اختیار من قراردادی
وسپاس بخاطر پیامبرت که منو درمدارش قراردادی
استاد بزرگوارم سپاسگزارم