این فایل را با دقت ببیند، سپس با توجه به مفهوم توحید و شرک – که در این فایل آموختهاید – در بخش نظرات به این سوالات پاسخ دهید:
سوال:
با توجه به صحبتهای استاد، در قسمت کامنتهای این فایل بنویسید: زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل: ژنتیک، سیاست، قدرت یک فرد خاص و… داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید؟
به این فکر کنید که:
به محض اینکه اوضاع کمی سخت شده، چطور این نوع باورهای شرک آلود مثل (تاثیر ژنتیک، قیمت دلار، اوضاع اقتصادی و… ) شما را به احساس ” ناتوانی از تغییر آن شرایط سخت ” رسانده است؟
و چطور به خاطر آن باورهای شرک آلود، قدرت خلق شرایط زندگی را از خودتان گرفته اید و به آن عوامل محدود کننده بیرونی داده اید؟
همچنین توضیح دهید:
وقتی آن باورهای شرک آلود را تغییر دادید، چه تغییرات مثبتی در نتایج شما ایجاد شد؟
به چه شکل توانستید باورهای توحیدی را جایگزین این باورهای شرک آلود کنید؟ این نگاه توحیدی چه تغییراتی در رفتار، شخصیت، عملکرد، ایمان و جسارت شما ایجاد کرده است؟
با عشق منتظر خواندن تجربیات و پاسخ های شما هستیم
برای دیدن سایر قسمت های توحید عملی، کلیک کنید.
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
کمبود را باور نکن حتی اگر پروفسور هاوکینگ آن را تأیید کرد
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری توحید عملی | قسمت 8395MB31 دقیقه
- فایل صوتی توحید عملی | قسمت 830MB31 دقیقه
سلام استاد عزیزم استاد ماشالله بدنتون هر روز داره زیباتر میشه و جوون تر میشید.
چقد لذت بردم از فیلمی که اول از پرادایس گرفتین این رنگ سبز چه دلبری میکنه یه جا فسفر یه ی جا پر رنگ ی جا یشمی اصلا چشم ادم سیر نمیشه از زیبایی این طبیعت و چه اب زلال و روان و زیبایی جریان داره ابی که میتونی بنوشی و چقد این نعمت اب ارزشمنده که همه چی باهاش ساخته میشه یاد تمرین روز هشتم کتاب معجزه سپاسگزاری افتادم که چقد باشکوه بودن این نیروی شگفت انگیز قشنگ توصیف میکنه.
خب بریم سراغ صحبت های فوق العاده و گوهری که از دهان شما به گوش و قلب ما میشینه.
استاد اتفاقا من یکی از دوستانم جایی که میرم باشگاه چند ماهه تقریبا شش ماهه که داره منظم باشگاه میاد و تمرین میکنه و میگه که تغذیشم کنترل میکنه، اما من تغییر اونقد خاصی ندیدم بکنه در حال که میبینم خیلی تو باشگاه توی مثلا سه چهار ماه تغییرشون را ادم میبینه و میفهمه.
بعد نشستم با این دوستم صحبت کردن که با چه برنامه ای تمرین میکنی و تغذیه چطور؟
بعد توی حرفاش که داشت میگفت حتی خودشم قبول داشت که تغییر خاصی نکرده اما تو یکی از دوستای دیگمونم که داشت حرفاشو میشنید این موضوع را گفت که ژنتیک خیلی تاثیر داره و…از اتفاق این دوستمون پشتش سریع اومد و گفت اره ژنتیک خیلی مهمه و…
بعد من دقیقا با خودم گفتم پس بگو این تغییر نکردن بدن از کجا داره اب میخوره.
بعد که حرفاشون تموم شد بهش گفتم ی سوال، گفت بفرمایید؟ گفتم اگه قبول داشته باشی که ژنت خوب نیس و باعث میشه نتونی بدنتو بسازی اصلا حاضری بیای باشگاه؟ یا رژیم بگیری؟ گفت خب منطقیه که نه.
ی مثالم که داشتم تو اون لحظه اومد بگم این بود که :
یادمه قبلنا خیلی ها میگفتن این اسیای شرقی ها بدنشون بدرد بدنسازی نمیخوره ژنشون مال این کار نیست یا بدناشون خیییلی باید زحمت بکشن تا بالا بیاد، بعد رفتم دید الان تو یوتیوب اینایی که میان و تمرین میدن چقدشون از همین نژادن و چقد بدناشون خشک و زیباست و میتونید تغییر بدنشونم در بازه زمانی متوجه بشید از ویدیو ها یا لایف استایل قبلیشون.
در صورتی که منم میتونستم وقتی که اینا شنیدم بگم اره اره همینطوره و باورش کنم و این باور درونم شکل بگیره که ژن عامل خیلی چیزاست مثل بدنسازی، سلامتی، یادگیری و… در صورتی که راحت نقضش کردم.
اتفاقا این دوستم که راجبش گفتم، وقتی اینو بهش گفتم گفت اره راست میگی و ی مثالم خودش برام اورد و این بود:
گفت ی ازمایشی انجام شد و از دو ژن دسته ادم نمونه برداری کردن، ی دسته ژنشون اونطوری بود که(دانشمندان) میگفتن نمیتونن به خوبی عضله سازی کنن و اون دسته دیگه ژنشون طوری بود که(دانشمندان) میگفتن خیلی خوب عضله سازی میکنه.
اسم ژن هارو دقیقا یادم نیست چی بودن
بعد میان به اونایی که میگفتن ژنشون عضله ساز نیست میگفت شما ژنتون عالیه و شروع میکنند ی دوره بدنسازی
به اونایی که ژنشون میگفتن خوبه گفتن شما ژنتون ضعیفه و اونام شروع میکنند به ی دوره بدنسازی.
نتیجه را خودتون میدونید چونکه منطقیه
دسته اول بدنشون بعد از این دوره فوق العاده میشه
و دسته دوم تغییر زیادی نمیکنند.
باور باور باور باور باور باور باور «همه چیه»
من ی مثال از خودم بزنم:
من الان سه ساله که اومدم المان و به عنوان پناهنده اومدم، بعد از سه سال هنوز پاسپورت و ای دی کارت ندارم برای اینکه برم مسافرت بیرون از المان، و این بخاطر باور های شرک الوده که میگم:
1،دولت المان باید قبول کنه
2،تو باید بهشون مالیات بدی تا بهت پاسپورت بدن
3، قاضی باید تصمیم بگیره و دست قاضیه
4، تو لیاقتشو نداری
5، اصلا تو چه گلی به سر المان زدی که پاسپورتم بهت بدن.
6، تو درس نخوندی تو المان.
7، تو زبان المانیا پرفکت نیست.
این ترمزارو تا الان من دراوردم.
شرک دیگه،
نتیجه: هنوز پاسپورتم دستم نیست. (ازادی مکانی)
شرک= عذاب
توحید= هر چی که خوبه
امروز یه ایه توی قران خییییلی بدجور بهم چشمک زد و گفت ببین رو این کار کن.
«26روم»
(کسانی که در اسمان ها و زمین اند، فقط متعلق به او هستند، همگی فرمانبردار اویند)
قاضی، رییس جمهور، صاحب کارت ،صاحب خونه، همسر، دوست دختر، شوهر، دوست پسر، بچه، بابا، مامان، داداش، خواهر و هر چی ادم وجود داره متعلق به اونن. (خودشن)
خب حالا اینو میدونیم، اما فقط میدونیم، چون میدونیم به این معنی نیست که باورش کرده باشیم.
باید باورش کنیم (تا اعتقاد قلبیمون بشه)
طوری که ناخوداگاه اینطوری فکر کنیم، اون موقع دیگه وابسته نمیشیم، التماس نمیکنیم،چشممون به دست کسی نیست، زجر نمیکشیم، گدایی احترام یا محبت را نمیکنیم. و وقتی ناخوداگاه اینطوری هستیم،
اونم پاسخش اینه که:
از طربق همسرت بهت محبت کنه بهت عشق میورزه.
از طریق بچت بهت عشق میده بهت احترام میزاره.
از طریق دولت مردی یا هر ادمی کارتو راه میندازه با احترام و به بهترین شکل.
از طریق ی عابر پیاده بهت لبخند میزنه.
از طریق صاحب خونت هزینه اجارتو کم میکنه بدون اینکه بگی.
از طریق صاحب کارت افزایش درامد بهت میده خیلی وقتا بدون اینکه بگی.
یعنی اگر فقط همین یه ایه از قران را بارها و بارها بهش فکر کنیم و بخونیمش تا باورش کنیم:
(این همه خوشبختی را تجربه میکنیم)
و این چیزیه که استاد میگن و خودشونم بهش عمل کردن که نتیجه این شده.
من خودم وقتی اومدم المان تازه با قانون اشنا شده بودم، خب قبلش حتی تو ایران همه میگفتن المانیا :فلانن، اینجورین، و…
اومدم دیدم چقد ادم های خوبین چقد احترام میزارن، چقد مهربونن، چقد صادقن، چقد کمک میکنن، چقد باهات راحتن، چقد باحالن، هی اینا رو دیدم و تایید کردم. و هی بیشتر دیدم،
ایرانی هارم همیشه تحسین کردم پیش المانیا که مهمون نوازن، شوخن و مهربونن و…
و من ادمهای مناسب را دارم تو زندگیم در طول روز تجربه میکنم.
و هر سری کیفیت ادم های دورم بیشتر میشه.
خیلی خداوند را سپاسگزارم که هدایتم کرد که این کامنت را بنویسم و تجربیاتم را به اشتراک بزارم.
استاد خیلی دوستون دارم، حتما میام امریکا میبینمتون.
در پناه خداوند وهاب و منزه شاد و سلامت و ثروتمند باشید، و زندگیتون سرشار از فراوانی چیزایی که دوست دارید باشه.
سلام سمانه خانم عزیز،
من واقعا خوشحالم و بار ها سپاسگزارم که هدایت شدم و این کامنت را نوشتم که بتونه درک بهتری به شما و به بقیه دوستانم در مسیر توحید بده. واقعا احساس عالی تر شد وقتی که کامنت تون و قدردانی صادقانتون خوندم.
جالبه که بگم من قبل خوندن کامنت شما داشتم همین فایل جدید استاد(الگوهای تکرار شونده، ترس) را میدیدم و ترس هامو مینوشتم.
بعد اومدم کامنت تون را خوندم که شما چقد قشنگ توضیح دادین که چطوری ترس ها ی سری جاها نزاشتن که حرکت کنین.
من امروز داشتم راجب این قضیه با خدا صحبت میکردم.
که اقا من میخوام تغییر کنم، من میخوام بندگی کنم، من میخوام مثل ابراهیم باشم، ولی ترس دارم. یکار کنم هدایتم کنم.
چونکه من هم میخوام شغلم را عوض کنم و برم توی مسیر علایقم و دارم حوزه های مختلف را تست میکنم.
وقتی داشتم کامنت شما را میخوندم یاد ترسم در حوزه موزیک و خوانندگی افتادم که تا ی جایی پیش رفته اما ترس ها پ نگرانی ها و بهانه ها نمیزارن که تمرکز و تمرین کنم.
و باید ترس هامو بنویسم و باور های درست مخالفشون را بسازم و باهاشون روبرو بشم و ازشون بگذرم. وگرنه فلجم میکنن.
توی فایل (الگوهای تکرار شونده،ترس) که الان روی سایته، اولین کامنت دوستمون چقد قشنگ خداوند مثال زده براشون.
که تو اگر تکلیفتو انجام بدی و بندگی کنی، خداوند هدایت میکنه( و بندگان خدا که ترسی ندارند و غمگین نمیشوند) پس راحت توی دل هر کاری میروند.
وقتی که دوستمون گفت (تکلیف) توی وجودم صدا اومد (سپاسگزاری).
همیشه خدا بهم میگه این (اصله) فقط همینو جدی بگیر.
سپاسگزارم سمانه خانم ازتون چقد کامنت تون اگاهی دهنده بود و شفاف تر شدم.
براتون از خدا میخوام که بهترین ها رو میخوام، چونکه بی شک لایق بهترین ها هستین.