این فایل را با دقت ببیند، سپس با توجه به مفهوم توحید و شرک – که در این فایل آموختهاید – در بخش نظرات به این سوالات پاسخ دهید:
سوال:
با توجه به صحبتهای استاد، در قسمت کامنتهای این فایل بنویسید: زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل: ژنتیک، سیاست، قدرت یک فرد خاص و… داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید؟
به این فکر کنید که:
به محض اینکه اوضاع کمی سخت شده، چطور این نوع باورهای شرک آلود مثل (تاثیر ژنتیک، قیمت دلار، اوضاع اقتصادی و… ) شما را به احساس ” ناتوانی از تغییر آن شرایط سخت ” رسانده است؟
و چطور به خاطر آن باورهای شرک آلود، قدرت خلق شرایط زندگی را از خودتان گرفته اید و به آن عوامل محدود کننده بیرونی داده اید؟
همچنین توضیح دهید:
وقتی آن باورهای شرک آلود را تغییر دادید، چه تغییرات مثبتی در نتایج شما ایجاد شد؟
به چه شکل توانستید باورهای توحیدی را جایگزین این باورهای شرک آلود کنید؟ این نگاه توحیدی چه تغییراتی در رفتار، شخصیت، عملکرد، ایمان و جسارت شما ایجاد کرده است؟
با عشق منتظر خواندن تجربیات و پاسخ های شما هستیم
برای دیدن سایر قسمت های توحید عملی، کلیک کنید.
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
کمبود را باور نکن حتی اگر پروفسور هاوکینگ آن را تأیید کرد
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری توحید عملی | قسمت 8395MB31 دقیقه
- فایل صوتی توحید عملی | قسمت 830MB31 دقیقه
اگر تو منو از گمراهی نجات ندی، نن چجوری بیام سمته تو! ؟
اگه تو مسیر رو برام آسون نکنی، من چجوری این مسیر رو طی کنم تا تو! ؟
اگه تو از گناهم نگذری، با چه رویی بیام پیشت!؟
اگه اون دنیا دیدمت و به مرگ شرک مردم، چجوری بگم ندیدمت؟!
اگه تو کمکم نکنی، چجوری از شرک بیام بیرون!؟
اگه منو از گمراهی نجات ندی،چجوری راه درست رو پیدا کنم!؟
میدونم
حق داری ناراحت باشی
حق داری دلخور باشی
تو به من شغل خوب دادی تا با اون شکرگزار تو باشم، اما اون شغل شد خدای من د تو رو فراموش کردم
تو عشق رو به زندگی نابود من و همسرم برگردوندی اما دوباره اون همسر شد خدای من و تو رو فراموش کردم
من اونی ام که بهت قول دادم که اگه بهم ماشین بدی هر روز با هم میریم دور دور اما من وسط راه تو رو پیاده کردم و رفتم
من از اون روزی میترسم که اون دنیا بگی چرا مشرک بودی و جوابی نداشته باشم
آخه من تو رودیدم!
چجوری بگم ندیدمت!
تو با من حرررف زدی رو در رو چجوری بگم صداتو نشنیدم!
من حرمت تو رو نگه نداشتم با اینکه هرجای قرآن میگفتی حرکت خدا را نگه دارید!
من زیر قولم زدم قولی که به تو دادم که اگه از مشکلاتم نجاتم بدی بندگی تو میکنم
تو راست گفتی
خداوند هرگز از وعده اش تخلف نمیکند اما من تخلف کردم
اگه بار اولم بود از خودم دلخور نبودم اما تو همیشه خدایی کردی و من بندگی نکردم!
تو دیشب اول دعوام کردی بعدش بغلم کردی
مثله پدری که بچشو بغل میکنه
تو دیشب تو سوره ی بقره گفتی تو شبیه قوم بنی اسرائیلی!!!
اما بعدش بعد از کلی کفران نعمت و گوساله پرستی و قتل و ناسپاسی و قتل پیامبران توسط قوگ بنی اسرائیل، تو آیه های بعدی گفتی
و خداوند مهربانانه ابر ها را مانند چتری بالای سرتان گستراند
و خداوند آمرزنده ی مهربان است
من بقدری مشرکم که حتی همین کلماتم قدرت توست که بر قلبم جاری میکنی
اگر تو هدایتم نکنی من چگونه گمراه نشوم
اگر من رو به حال خودم بزاری چطور روزم رو به شب برسونم
اگر تو کمکم نکنی چطور زندگی عادی داشته باشم
اگر تو سلامتی رو از جسمم بگیری چه قدرتی میتونه سلامتیم رو بهم برگردونه
اگر تو من رو نبخشی که کدام بیابون سر بزارم و توبه کنم
شفاعتم رو از کی طلب کنم!
اگر به من غذا ندی من از کجا بتونم غذای خودم رو تهیه کنم
ای بینهایت قدرت هستی
ای آفریننده ی هرآنچه آفریده شده
ای درمان کننده ی هر دردی
ای که شنوندهی هر ناگفته ای و بیننده ی هر نادیده ای
من اگر پشه ای مثله فرعون بهم آسیب برسونه از کی طلب شفاعت کنم جز تو!
کمکم کن
کمکم کن
نزار مشرک زندگی کنم و مشرک بمیرم
هدایتم کن
قلبم رو روشن کن
ای بخشنده ی مهربان
من رو ببخش
از گناهم درگذر که به نفس خودم ظلم کردم
از من بگذر و به درگاهت توبه میکنم از شرکی که ورزیدم
تو مرا هدایت کن
تو امید بخش قلبم باش
تو قلبم را آرام کن
ای رب العالمین
نجواهای شیطان و شرک قلبم را به درد آورد، تو مرا آرام کن به نور توحیدت
به عزت و جلالت قسم اگر یکی از بزرگترین آرزو هام رفتن به مکه است، مهمترین دلیلش عشق و حبی است که به حضرت ابراهیم دارم
حضرت ابراهیمی که موحد بود و مشرک نبود
حالا که قلبم رو به نور توحید روشن کردی به ظلمت شرک مرا وامگذار
هر شری به من رسید از شرک بود و هر خیری بهم رسید از توحید!
اگر درخواست بخشش دارم چون امید دارم به رحمانیتت
ای رب العالمین قلبم رو آروم کن به نور توحید که پناهی جز تو ندارم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و هم خانواده های بزرگوارم.
استاد من تا بدددترین شرایط زندگی با همسرم پیش رفتم، شرایطی که با افکارم و باورهایم و نداشتن اعتماد به نفس ایجاد کرده بودم اما به خدای واحد قسم که تو همون شرایط به همسرم میگفتم من از صمیم قلبم ازت ممنونم
تو خیییییلی باعث رشد و پیشرفت من شدی. (من منظورم از گفته هام این بود که تضادهایی که تو رابطه ام با تو باهاشون برخوردم باعث شد به خودم بیام و خودمو بشناسم و فققققط روی خودم حساب کنم)
من حدودا 3 سال در شرکتی به بدترین شکل ممکن کارگری میکردم و تماااامه امیدم به عموم بود که شرایط شغلی ام رو اون تغییر بده.
بهم گفت گواهینامه لودر بگیر، گرفتم گفت لیفتراک بگیر گرفتم، گفت فعلا صبر کن، صبر کردم و من تو تمامه تجسماتم و درخواستهایم عمویم رو از خدا طلب میکردم تا اینکه در نهایت یه روز کلللا از شرکتمون رفت یه جای دیگه و وقتی بهش زنگ زدم که برام چکار کردی با حالت عصبانیت گفت تو شرکتی به من میگی برام کاری کن!!!
من که دیگه رفتم خودت میدونی!
من موندم و امیدی که هیچی ازش نمونده بود تا اینکه تو یه آزمونی که توسط همون شرکت برگزار شده بود(داستان بینهایت معجزه وارش رو مفصلا توضیح دادم و چنان معجزه وار بود که تمامه افرادی که کامنتم رو خوندن اشکشون در اومد از قدرت خداوند) استخدام شدم و کاری که عموم قرار بود برام جور کنه ماهیانه 15 میلیون حقوقش بود در صورتی که الان حقوقم از ماهیانه 6 میلیون شده 30 میلیون با پاداش سالیانه حدودا 100 میلیونه.این دزحالیه که الان پسره خودش حقوقش نصفه منه!
شغلی که خدا برام جور کرد جوریه که طبق قانون نصفه تایم استراحتیم اون تایمی همه سرکاریم از بیکاری حوصلمون سر میره بیشتر وقتا، جوری که من به اسپیکر بردم و مدام فایلهای شما رو گوش میدم.
کاری که خدا برام جور کرد تو تابستون زیر کولرم تو زمستون زیر پام گرمه.
و صدددها خوبیه دیگه.
استاد عزیزم از صمیم قلبم ممنونم که توحید رو برام معنی کردید
توحید رو برام شفاف کردید
من بعنوان کسی که 5 ساله موبایلم خالی از فایلهای شما نشده و قلبم با شما گره خورده فققققط میخوام یه چیزی رو بهتون بگم!
شما به بزرگترین آرزوتون رسیدین
خییییلی دوست داشتم اینو بهتون بگم
شمایی که تههه تتتتههههه تماااامه آرزوهاتون فققققط 1 چیز بود اونم اینکه مبلغه توحید و گسترش دهنده ی توحید باشید، میخوام بگم خدا ازتون راضیه چون صدها هزار نفر مثله من رو عااااشق ابراهیم کردید
صدها هزار نفر رو شیفته ی خدا کردید
شما با کلامتون من رو به جایگاهی رسوندید که بزرگترین شکایت من از خداوند 1 چیزه!
اونم اینکه چرا به من قدرت شکرگزاری از نعمت هاشو نداده
از بس که دارم روز به روز نعمت های خداوند رو بیشنر و بیشتر میبینم
من یه بار لبم رو عمل کردم، شاید باورتون نشه اما بزرگترین آرزوی من این بود که بتونم دوباره درست خمیازه بکشم!!!
نعمتی که حتی من جزو نعمت ها نمیدیدمش اما بعد از اون تضادی که بهش برخوردم متوجه اش شدم
من چطور قدرت رو بدم بدست کسی دیگه وقتی که آفریدگار من کسه دیگه ایه
استاد عزیزم با قلبم دوستت دارم
اگر تمامه مباحث آموزشی تون رو بزارید کنار و تا آخر عمرتون فققققط در جرود توحید صحبت کنید نه ما سیر میشیم و میدونم نه شما براتون تکراری و خسته کنننده میشه.
یادمه تو قرعهکشی ایران خودرو به خداوند گفتم خدایا!
اسمم رو دربیار، میخوام خودت رو بهم ثابت کنی
من درسته نیاز مالی دارم اما هدفم فققققط اینه که قلبم رو روشن کنی تا ببینم صدامو میشنوی و دوباره جوابمو میدی
استاد من بعد از 2 بار ثبت نام بین 1 میلیون نفر اسمم در اومد!!!
بقیه بالای 20،30 بار ثبت نام میکردن و اسمشون در نمیومد!!!و من سجده کردم به درگاهش که اینقدر توانمنده و اینقدر مهربونه
به قول خودش
فانی قریب
واااقعا خداوند نزدیکه و اجابت میکنه درخواست درخواست کننده را…
سلام دوست خوبم.
خییییلی ممنونم بابت این کامنت و این نظر فوقالعاده زیباتون که آدم کلی انرژی میگیره از شما دوستان خوبم.
من تو قسمت پروفایلم، قسمت پاسخ به سوال(چه نتایجی از قانون گرفتید) مفصلا قضیه استخدامم رو توضیح دادم.
بهتون پیشنهاد می کنم حتما اون رو بخونید بعد میبینید که خدای واحد چکار میکنه با ما اگه که فققققط به خودش پناه بیاریم.
امیداورم حال دلتون شاد باشه
سلام دوست عزیزم
حاشیه ها!
تنها چیزی که باعث میشه ما ارتباطمون با خدا ضعیف بشه حاشیه هاست
حاشیه یعنی تو ذهنمون هر روز حساب کتاب کنیم که این ماه چقدر حقوق میگیریم،چقدرشو پس انداز کنیم، اگه ماشینم رو بفروشم چقدر سود میکنم و…
خدا شاهده خیلی وقتها دلم برا خدا میسوزه
واقعا احساس میکنم خدا مظلومه!
آخه چطوره که با این همه قدرتش خودش رو به منی که بنده ی خودشم ثابت میکنه،اما دوباره من رهاش میکنم تا زمانی که دوباره لنگش بشم و با تمامه وجود صداش کنم!
تنها راه ارتباط با خدا،دوری از حاشیه هاست
سلام دوست عزیزم.
من از نوجوانی عاااااشق مذاب بودم عاشق آتشفشان بودم،یعنی تنها چیزی که از درس علوم یادگرفتم و بارها و بارها خوندمش 1 سوال بود اونم اینکه:
ماگما چیست!؟
ماده ی مذاب را ماگما می گویند!
بعد از 16،15 سال از اون عشق و علاقه الان که دارم کامنت شما رو جواب میدم یک پاتیل مذاب به وزن175 تن روبروم و شمش هاس گداخته ی مذاب که خمیر شکل هستن از زیر پام داره رد میشه.
این توضیحات رو دادم که بدونین اگه خداوند عشق، علاقه و استعداد چیزی رو درون شما قرار داد قطعا برای اینه که جهانش رو زیبا تر کنید به واسطه ی اون استعداد و اون توانایی که دارید.من واااقعا چند ساله که دارم رو خودم کار میکنم و خیییلی خوب خودم رو میشناسم و جالب اینجاست همین سوال شما رو دیشب از خودم پرسیدم که اگر به این شغلی که عاشقشی نمیرسیدی سراغ چه شغلی میرفتی!؟خوب چند تا شغل اومد تو ذهنم آموزش موسیقی،دکوراسیون و…
اما آخرش به یک نتیجه رسیدم که اون رو هم به شما پیشنهاد میکنم.
ببینید دنبال شغلی نباشید که از روز اول،ماه اول که واردش شدید سریع به درآمد برسید یا جون براش بزارید یا اینکه دقیقا همون شغلی باشه که عاشقش هستید!
شما شروه کنید به انجام کار حتی شغلی که 10 ٪به انجام دادنش علاقه دارید کم کم شناخت بهتری روی خودتون پیدا میکنید، شغل دلخواهتون بهتون چراغ سبز نشون میده نشونه ها میاد پیشنهادات میاد،دستان خدا میان وسط
مثلا شما تو خیاطی کار میکنید ولی علاقه ی خیییلی زیادی بهش ندارید بعد یکی از مغازه های همسایتون که لباس فروشی داره یه شرایطی براش پیش میاد باید بمدت 1 سال بره خارج از کشور و از اونجایی که اون مدت با شما آشنا شده به شما اعتماد میکنه و به شما پیشنهاد میده 1 سال تو اون مغازه کار کنید و سود هم نصف نصف، بعد از اون 1 سال هم شما با تجربه میشید و عشق و علاقه ای که به مغازه داری و لباس فروشی داشتید خودشو درونتون شکوفا میکنه و مسیر شغلی و زندگیتون توسط هدایت خداوند تغییر میکنه.
به همین راحتی ولی این وسط یه امایی هست!
اگر شما نرید و شروع به کار نکنید و توکل به خداوند نکنید در ابتدا هیچ هدایت و هیچ دری براتون باز نمیشه.
شما باید قدم اول رو بردارید و مدااام از خدا هدایت و نشونه بخواهید و یک محیط ایزوله ی بسیار قوی برا خودتون فراهم کنید تا قلبتون باز بشه.
گفت یکی همش دعا میمیکرد میگفت خدایا تو بانک یه چیزی به اسمم در بیاد
خدایا تو قرعه کشی بانک یه پولی ماشینی به اسمم دربیاد
آخرش اون شخص مرد تو فقر و بدبختی خدا اون دنیا گفت بندازین جهنم اون شخص هم کلی فوش و بد و بیراه به خدا که تو عرضه نداشتی تو دنیا یه پولی تو قرعه کشی بانک برام در بیاری اینقدر دعا کردم اومدم اینجا تازه میگی بندازین جهنم!؟
خدا بهش گفت خو لااامصب تو نباید تو بانک یه حساب باز میکردی تا من یه کوفتی به اسمت در میوردم!؟
تو خو حسابم باز نکردی تو بانک!!!
حالا حکایت ما.
ما اول باید قدم برداریم راه نشون داده میشه
بهمون گفته میشه
نترس و قدم اول رو بردار