توحید عملی | قسمت 8

 این فایل را با دقت ببیند، سپس با توجه به مفهوم توحید و شرک – که در این فایل آموخته‌اید – در بخش نظرات به این سوالات پاسخ دهید:

سوال:

با توجه به صحبت‌های استاد، در قسمت کامنت‌های این فایل بنویسید: زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل: ژنتیک، سیاست، قدرت یک فرد خاص و… داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید؟

به این فکر کنید که:

به محض اینکه اوضاع  کمی سخت شده، چطور این نوع باورهای شرک آلود مثل (تاثیر ژنتیک، قیمت دلار، اوضاع اقتصادی و… ) شما را به احساس ” ناتوانی از تغییر آن شرایط سخت ” رسانده است؟

و چطور به خاطر آن باورهای شرک آلود،  قدرت خلق شرایط زندگی را از خودتان گرفته اید و به آن عوامل محدود کننده بیرونی داده اید؟

همچنین توضیح دهید:

وقتی آن باورهای شرک آلود را تغییر دادید، چه تغییرات مثبتی در نتایج شما ایجاد شد؟

به چه شکل توانستید باورهای توحیدی را جایگزین این باورهای شرک آلود کنید؟ این نگاه توحیدی چه تغییراتی در رفتار، شخصیت، عملکرد، ایمان و جسارت شما ایجاد کرده است؟

 

با عشق منتظر خواندن تجربیات و پاسخ های شما هستیم

برای دیدن سایر قسمت های توحید عملی‌، کلیک کنید.


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دوره روانشناسی ثروت 1

کمبود را باور نکن حتی اگر پروفسور هاوکینگ آن را تأیید کرد

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری توحید عملی | قسمت 8
    395MB
    31 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت 8
    30MB
    31 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

903 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مریم» در این صفحه: 1
  1. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 1267 روز

    به نام خداوند مهربان وبخشنده

    سلام به استاد وبرو بچه های خوب سایت

    534 روزه که من وارد این سایت شدم روزی که وارد شدم که قبلش چندین فایل از استاد به وسیله یک دوست به من رسید استاد گفتن فقط 3 ماه حرف های من رو مثل وحی منزل گوش بدید اگر خوشتون نیومد برگردید همون مسیر قبلیتونو برید

    ومن با ذهنی خالی به سمت استاد اومدم واولین قدم این بود که بپذیرم هر انچه در زندگی من افتاده مقصرش خودمم ومن پذیرفتم

    نتیجه های کوچیک ایمان مرا به درستیه این مسیر بیشتر کرد

    ومن هرروز باور میکردم که من (پذیرفتم که زندگیم رو خودم خلق میکنم وهر انچه الان برای من اتفاق میفته نتیجه باورها وفرکانس های منه)

    اما تا یه جایی که من داشتم خوب پیشرفت میکردم یهووو من عقب عقب میرفتم تضادها بیشتر میشدن گفتم من که مسیر رو خوب میرم چرا دیگه نتیجه نمیبینم چرا نتیجه ها ملموس نیستند وهر چه منتظر بودم که امروز به نتیجه میرسم فردا میرسم دیدم نه هر روز انرژی من کمتر میشد وحتی روی جسمم نمایان شد ومن افتادم روی دور تکرار مریضی یه هفته خوب بودم یه هفته مریض میشدم به این مسیر ایمان داشتم اما نمیدونستم عیب کار از کجاست تا به وسیله ی یه دوست متوجه شدم که مریم تو فقط به ظاهر قانون رو درک کردی ولی تو عمل نع

    من اون مورچه های سیاه رو ندیدم من تمام این مدت کور بودم ونفهمیدم چقدر شرک ورزیدم بدون اینکه خودم متوجه بشم من زندگی خوب رو به داشتن یک همسر خوب وصله زده بودم من داشتن یه خونه خوب رو به دست همسرم میدیدم

    من پول ورزقمو فقط از دست همسرم میخواستم

    من یادم رفت که رزقم رو خدا میده خونه خوب رو باید از خدا بخوام اره به ظاهر میگفتم خدایا تو ،،ولی وقتی همسرم میگفت نمیخرم دعوا میکردم داد و بیداد میکردم باهاش قهر میکردم هر کسی میگفت خونه خریدید شروع به گله گزاری میکردم یه تومار میبافتم که اره همسرم داره اذیت میکنه اون میگه نمیخرم اگه بخواد اینجوری اذیتمون کنه این زندگیو تموم میکنم وووووخلاصه من هر روز داشتم ناخواسته شرک میورزیدم وهمه قدرت رو به همسرم داده بود م شاید به ظاهر میگفتم قدرت فقط خدا ولی حرفام افکارم رفتارام اینو نشون نمیداد

    واقعا چقدر شرک مخفیه خدایا به تو پناه میبرم از شرک از قدرت دادن به غیر تو

    چند روزه که فهمیدم موضوع رو، حالم دگرگونه ،دنیا تو سرم خراب شده که این قدر من ادعا داشتم که دارم تو مسیر دزست میرم همش واهی بوده ،چقدر این شرک ترس رو تو وجودم بیشتر کرد

    امروز رفتم پیاده روی ،با خدا نشستم درست حسابی اختلاط کردم گفتم خدایا تو خودت میدونی من ضعیفم

    میدونی فراموش کارم

    میدونی ناتوانم

    میدونی نا اگاهم

    حتی میدونم تو اگاهی تو عالمی واز اینده، از گذشته واز حال من خبر داری

    من به امیدی توی این دنیا زندگی میکنم که بهترین خودم بشم اینکه تو ازم راضی باشی اینکه به وحدت با تو برسم اینکه لبخندت همیشه به سمتم باشه

    اگر نمیتونم اگر میدونی مسیرم این نمیشه پس همین الان جونمو بگیر

    که واقعا از ته قلبم سر تسلیم فرود میارم وپیش تو بر میگردم، برگشتم الان بهتر از خفت وخواری بعده

    خدایا من نمیخوام تو این دنیا بخورم بخوابم تا ببینم کی عزرائیل میاد جونمو بگیره

    من میخوام اون مسئولیتی که بهم دادی واوردیم توی این دنیا رو خوب انجام بدم من میخوام امضا ولبخند ورضایت تو پای قرادادمون باشه

    ودیگر هیچ

    پس به اون بزرگیت که من هنوز یک نوک سوزن درکش نکردم قسم منو شرمنده خودت نکن بزار جز بندگان خاص وبرگزیدت باشم

    بعضی اوقات میگم کاش این قدرت اختیار رو نداشتم

    کاش منم مثل فرشتگان مطیع وفرمانبردار بودم وهمیشه در حال عبادت وستایشت بودم از غفلت از نافرمانبرداریت میترسم از اینکه بخوام اون بندگیی که تو ازم توقع داریو بجا نیارم

    خدایا بیشتر از هر وقت به حرفات به راهنمایی هات احتیاج دارم کمکم کن تا ذهنمو خالی کنم تا بشنوم صدایت را بشنوم

    وانصرنی علی من ظلمنی

    خدایا مرا یاری کن بر کسی که به من ظلم کرده

    خدایا من در حق خودم ظلم کردم

    لا الله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین

    خدایا

    میدونم در رحمت ولطف وبخششت همیشه بازه

    اما اینبار میخام پاک وپاکیزه پا تو مسیرت بزارم

    پاکم کن خالصم کن از هر انچه که مرا ازتو دور کنه

    پاکم کن از هر انچه که مرا به غیر تو دلبسته کنه

    پاکم کن از هر انچه که به غیر تو امیدوارم کته

    امشب میخواهم سرشاز از عشقت وم میخواهم سرشاز از نورت شوم مرا لایق بدان تا بندگیت را بجا اورم ای نور تمام عالم ای هستی بخش تمام جهان

    امروز اولین قدم توحید عملیم رو برداشتم

    همسرم به شرایط سختی که برایم تعیین کرده قبول کرده که من به خونه دیگری که خریده نقل مکان کنم انقدر شرایطش سخته که من تو دودلی موندم یه لحظه درمونده شدم اما یهو اومدم به خودم گفتم مریم تو خودت با فرکانسات شرایطتو رقم میزنی این تویی که باعث شدی این وجه از همسرت رو برانگیخته کنی همون لحظه از خدا خواستم که مراببخشه ومرا پاک کنه از هر باوری که باعث ایجاد این رفتارها وشرایط ها شده

    بعدشم گفتم مریم تو میتونی دنیا تو هر جوری که بخوای بسازی گفتم من میخوام سرشاز از عشق خدا بشم من میخوام ادما باعشق کارهامو انجام بدن من میخوام که ادم ها با ذوق منو تو مسیر رسیدن به خواسته هام کمک کنند

    بدون اینکه به من زحمتی برسه مسیر خوشبختی طبیعیه

    یهو اروم شدم وبدشم رفتم پیاده روی اگر مریم چند وقت پیشم بودم بابد دعوا میکردم وبعدم کلی همسرمو تهدید میکردم که من اخرش از این زندگی میرم

    ولی من امروز عمل کردم به قانون وهمه قدرت رو به خدا دادم که همه چیز خداست اون من رو تو بهترین زمان به بهترین شرایط به صورت عالی به خواستم میرسونه

    من باید به عمل نشون بدم این توحید رو

    عمل یعنی من اروم باشم

    یعنی من از لحظه زندگیم لذت ببرم

    عمل یعنی من رفتارم با همسرم خوب باشه

    عمل یعنی وقتی دیگران ازم بپرسند که چیکار کردی نشینم از همسرم بگم طوری حرف نزنم که قدرت دست اونه

    عمل یعنی توکل کنم به اون خدا که بهترینو برام میخواد وانجام خواسته من براش مثل اب خوردنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: