این فایل را با دقت ببیند، سپس با توجه به مفهوم توحید و شرک – که در این فایل آموختهاید – در بخش نظرات به این سوالات پاسخ دهید:
سوال:
با توجه به صحبتهای استاد، در قسمت کامنتهای این فایل بنویسید: زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل: ژنتیک، سیاست، قدرت یک فرد خاص و… داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید؟
به این فکر کنید که:
به محض اینکه اوضاع کمی سخت شده، چطور این نوع باورهای شرک آلود مثل (تاثیر ژنتیک، قیمت دلار، اوضاع اقتصادی و… ) شما را به احساس ” ناتوانی از تغییر آن شرایط سخت ” رسانده است؟
و چطور به خاطر آن باورهای شرک آلود، قدرت خلق شرایط زندگی را از خودتان گرفته اید و به آن عوامل محدود کننده بیرونی داده اید؟
همچنین توضیح دهید:
وقتی آن باورهای شرک آلود را تغییر دادید، چه تغییرات مثبتی در نتایج شما ایجاد شد؟
به چه شکل توانستید باورهای توحیدی را جایگزین این باورهای شرک آلود کنید؟ این نگاه توحیدی چه تغییراتی در رفتار، شخصیت، عملکرد، ایمان و جسارت شما ایجاد کرده است؟
با عشق منتظر خواندن تجربیات و پاسخ های شما هستیم
برای دیدن سایر قسمت های توحید عملی، کلیک کنید.
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
کمبود را باور نکن حتی اگر پروفسور هاوکینگ آن را تأیید کرد
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری توحید عملی | قسمت 8395MB31 دقیقه
- فایل صوتی توحید عملی | قسمت 830MB31 دقیقه
یعنی من از هر زاویه نگاه میکنم میبینم که مشرکم
از زن و بچه گرفته تا مردم و بقال سر کوچه و پلیس و دکتر و مهندس و کارگر و رانندگی تاکسی و قصاب و….
یه جورایی به همه باج میدیم یا میترسیم، میترسیم از هر تهدیدی، یعنی اگر مثلا یکی توی آمریکا(یک مقام سیاسی) بگه میخوایم با ایران فلان کار رو بکنیم ما میترسیم و باور میکنیم که آره میتونه، چه برسه به اینکه یک شخصی مستقیم ما رو تهدید کنه….
هر جور هم بگم توحیدیم در عمل میبینم واقعا نیستم، مردم و خانواده و هر کسی در ذهن ما قدرت داره،هر پولداری رو میبینیم،هر ژنتیکی،هر کارمند بانکی،هر صاحب خونه ای و…
واقعا من پذیرفتم عجزم رو در مقابل خداوند که هیچی نیستم و من پر از شرکم، استاد یه جاهایی میگه شرک در دل مومن مثل راه رفتن مورچه ی سیاه بر روی سنگ سیاه در دل تاریکی شب پنهان است،اما من وقتی خودم رو میبینم،میفهمم که شرک در دل من مثل درختان یک جنگل کاملا مشهود و واضحه….اگر کارگر یا کارمندیم به صاحبکار باج میدیم و میترسیم، اگر صاحب شغل و بیزینسیم به مشتری و کارمند خوبمون باج میدیم، این چه زندگیه شده،خدا به داد من برسه…
از اون ور 4 تا فایل از استاد میبینیم و فکر میکنیم توحیدی شدیم(با خودمم،خودم رو میگم)
خدا به دادم برسه و اون منو توحیدی کنه وگرنه من که هیچی نیستم و پر از شرکم و پر از ناسپاسی
پناه میبرم به الله از تکبر و از شرک و از ناسپاسی
چه جالب بود مثال هایی که زدین
من به لطف الله هفته قبل اینستاگرامم رو کلا پاک کردم، با وجود اینکه پیج کاری چند ساله ای روش داشتم….
به این نتیجه رسیده بودم که اینستا احساس کمبود شدیدی به من میده و احساس بد مقایسه کردن رو ،اما نمیدونستم که این میتونه شرک باشه و چقدر ریزبینانه به این موضوع اشاره کردی، من میدونستم که میتونم بدون اینستا هم پول بسازم اما نمیدونستم که این من نیستم که پول میسازم، این شهرت و مدت کاری من نیست که پول میسازه و مشتری میاره ، اون رب العالمین است که تنها قدرت جهان است و من در برابرش هیچم
پناه میبرم به الله از شرک و از ناسپاسی