این فایل را با دقت ببیند، سپس با توجه به مفهوم توحید و شرک – که در این فایل آموختهاید – در بخش نظرات به این سوالات پاسخ دهید:
سوال:
با توجه به صحبتهای استاد، در قسمت کامنتهای این فایل بنویسید: زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل: ژنتیک، سیاست، قدرت یک فرد خاص و… داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید؟
به این فکر کنید که:
به محض اینکه اوضاع کمی سخت شده، چطور این نوع باورهای شرک آلود مثل (تاثیر ژنتیک، قیمت دلار، اوضاع اقتصادی و… ) شما را به احساس ” ناتوانی از تغییر آن شرایط سخت ” رسانده است؟
و چطور به خاطر آن باورهای شرک آلود، قدرت خلق شرایط زندگی را از خودتان گرفته اید و به آن عوامل محدود کننده بیرونی داده اید؟
همچنین توضیح دهید:
وقتی آن باورهای شرک آلود را تغییر دادید، چه تغییرات مثبتی در نتایج شما ایجاد شد؟
به چه شکل توانستید باورهای توحیدی را جایگزین این باورهای شرک آلود کنید؟ این نگاه توحیدی چه تغییراتی در رفتار، شخصیت، عملکرد، ایمان و جسارت شما ایجاد کرده است؟
با عشق منتظر خواندن تجربیات و پاسخ های شما هستیم
برای دیدن سایر قسمت های توحید عملی، کلیک کنید.
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
کمبود را باور نکن حتی اگر پروفسور هاوکینگ آن را تأیید کرد
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری توحید عملی | قسمت 8395MB31 دقیقه
- فایل صوتی توحید عملی | قسمت 830MB31 دقیقه
به نام خدا
ردپای 78
سلام به استاد عزیزم و دوستان مهربونم
همه ما حداقل یه بار تو زندگی ،تلاش کردیم یه کاری شروع کنیم اما خیلی زود دیگه ادامه اش ندادیم
منم از این قاعده مستثنی نبودم !حالا باورم نمیشه چطور 78 روز بدون چیت دارم مینویسم یاد میگیرم آزمون خطا میکنم
مگه من همون آدم نبودم؟
تازه، کار برای خودم سخت کردم و خودم موظف کردم هر روز ردی از خودم در سایت باقی بذارم
با وجود اینکه خیلی نوشتن برام سخت بود ،خودافشایی برام سخت بود
حتی به همین بسنده نکردم و برای اولین بار تو فضای مجازی عکس پروفایل گذاشتم
خیلی وقتا حرفی برای گفتن نداشتم اما هرچی بهم گفته میشد مینوشتم، میگفتم عیبی نداره مبتدی، ممکنه بعضی جاها درست درک نکرده باشی، بعضی جاها قضاوت شی و…
چی در درون من جون گرفته بود که همه اینهارو قبول کردم و ادامه دادم؟
نمیدونم !اما میدونستم نقطه استارت من برای ساخت چیزی که میخوام از همینجا اتفاق میافته
از همین کارهایی که سختم بود و انجام دادم
از همین آگاهی ها
از همین کلنجار رفتن با باورهای کهنه
از همین ساخت باورها و الگو های جدید
نمیدونستم چطوری اما تیری در تاریکی برای من بود که رفته رفته به اطمینان تبدیل شد
البته نفوذ کلام استاد و پذیرا بودن روح آدمی درباره حقیقت هم مزید بر علت بود
78 روز که کلی قدم برداشتم ،کلی به ترس هام غلبه کردم کلی از خواسته های کوچیک و بزرگ ،تیک زدم،کلی به شخصیت مورد نظرم نزدیک شدم
و مهم تر از اون خودم و خدارو پیدا کردم و ظرفم کمی بزرگتر کردم
هنوز گاهی مسیر گم میکنم گاهی نجوا ها بهم اثر میکنن گاهی کانون توجهم شبیه گذشته اطرافیان و جامعه میشه
میدونم طبیعیه و میپذیرمش
اما با همه پستی و بلندی ها خیلی حس خوبی دارم که مسیر درستی شروع کردم
خداروشکر
همیشه تو کامنت از خدا خودم استاد و بانو شایسته که دلم خیلی براش تنگ شده ،سپاسگزاری میکنم
الان میخوام از همه اعضای سایت تشکر کنم،خیلی ازشون یاد میگیرم ،خیلی براشون احترام قائلم و از نتایج و کیفی که با زندگی میکنن ،لذت میبرم
از همه کسایی که این مدت برام کامنت های فوق العاده گذاشتن ،بسیار بسیار سپاسگزارم ،حس خیلی خوبی با هم کلام شدن باهاشون تجربه کردم و از نوشتههاشون لذت بردم
ازتون سپاسگزارم
به امید روزای بهتر
در پناه خدا باشید
به نام خدا
ردپای 77
سلام استاد عزیز و دوستای خوبم
راستش خیلی خوشحالم که یه زبان جدید یاد گرفتم ،زبانی که توش کلمات پر تکرارش هدایت توحید باور ایمان تکامل عمل و…
قواعدش احساس خوب اتفاقات خوب
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت استِ
هر چقدر این کلمات بیشتر تکرار میکنم ،متوجه بهتر شدن سطحم میشم
خداروشکر بابت این زبان جدید
قبل از هر چیز از آثار فایل ها بگم ،اول از همه دوتا جوجه اردک خیلی خوشگل مهمون خونمون شدن ،ساعت ها باهاشون بازی میکنم و غذا میدم بهشون و کیف میکنم
مورد دیگه مسافرته ،که جاهای مختلف میریم و حسابی میگیم و میخندیم
امروز در مسیر سفر کوتاهی که داشتم ،از شیوه استاد استفاده کردم برای بیشتر سود بردن
تو مسیر ،ماشین های خوب میشمردم تا وجود ثروت و فراوانی تاکید کنم
تو مکان های مختلف به زوج های خوب نگاه میکردم و لذت میبردم
آدم هارو نگاه میکردم که با شادی دارن از لحظه هاشون لذت میبرند، شده با یه بستنی شده با یه گل زیبا وسط پارک
اگه اتفاق ناخوشایند هر چند کوچیک اتفاق میافتاد، کانون توجهم تغییر میدادم
اما یه چیزی توی مسیر ،باعث شد بیشتر فکر کنم
من فراوانی باور دارم اما بسته به شرایط!
مثلا اردیبهشت ماه که تولدم بود و تازه با سایت آشنا شده بودم،بالای 30،40 تا کادو مختلف گرفتم !6،5 بار دوستا و خانواده تولد گرفتن واسم
اتفاق که قبلا نبود
اما من بعد از اون یادم رفت که من باز هم میتونم کادو بگیرم ،حتما که نباید تولدم باشه!
یا مورد دیگه ورودی مالی من بود که از 2،3 جای مختلف ورودی مالی دارم
اما من تا همون حد به فراوانی پول باور دارم
یا مثلا فراوانی رفتار خوب و دوست داشتنی بودنه
من تو جمع خانواده و دوستان ،همیشه رفتار خوب و احترام دارم
اما این باور آنقدر عمیق نیس که اگه یه جای خیلی جدید رفتم توقع داشته باشم همون میزان دوست داشته شدن دریافت کنم
انگار فراوانی دوست داشته شدن من به شرط آشنا یا فامیل بودن ،اعتبار داره
خیلی تلنگر خوبی بود که من به یاد بیارم تا چه اندازه به فراوانی باور دارم
تا چه اندازه دست خدارو باز گذاشتم ؟
بریم سر موضوع اصلی ،توحید!
توحید در گذشته برای من خلاصه میشد به کتاب دینی !تازه اونم نه درک توحید بلکه حفظ توحید
وقتی با استاد آشنا شدم و زبان جدید شروع به یادگیری کردم دریچه جدیدی به روم باز شد
به راستی چرا همه چیز در زندگی من قدرت داشت جز خدا؟
چرا نظر ایکس و ایگرگ مهم تر از نظر خدا بود برام؟
چرا از فلانی بیشتر از خدا حساب میبردم؟
چرا نگران از دست دادن فلانی یا ناراحت شدن بهمانی بودم ،اما خدا جایی در زندگیم نداشت؟
چرا نظر فلانی راجب من مهمتر از نظر خدا بود؟
چرا قدرت در دست همه بود جز خدا؟
تازه دلیل خیلی از احساسات پوچی میفهمم !تازه میفهمم چرا هر چی میدوییدم بیشتر شاکی میشدم
خب لعنت بر فلانی که باعث شد….
من چیکارم؟خدا چیکارس؟وقتی ماجرا به بیرون از من منتقل میشه معلومه که کنترولی روش ندارم و شاکیم
الان که قدرت و کم کم دارم از بقیه میگیرم و به صاحب اصلیش بر میگردونم، تازه داره فرمون زندگی به دست خودم برمیگرده
قشنگی توحید برای من اونجاس که خودش میاد کمکت !یعنی میگه آمدی سراغ خوب کسی،پاشو بریم برات درستش میکنم
کی فهمیدم؟
میخواستم یه کاری بکنم که پدرم کلی مقاومت داشت که این کار غلطه
اما من میخواستم این اتفاق بیفته،الان اون بیشتر از من مشتاق و پیگیر شده که هر جوری هست این کار انجام بشه
آنقدر که خودم میگم بیخیال بابا جان از من بیشتر عجله داری؟
یا یه مقاومت دیگه هم بود ،اما بازم من میخواستم انجام بدم و اینبار قاطعانه انجام دادم ،خودبهخود مقاومت ها از بین رفت
قدرت تو ذهن من تو دستای خدا بود ،اگه من و خدا بخوایم یه کاری بکنیم ،بقیه همراه میشن ،نگرانی نیس
هر چی فکر میکنم کلییییی مثال میاد تو ذهنم که فقط با ایمان و قدرت به خدا نه بنده خدا ،انجام دادم
خدا خیلی قشنگه واقعا از دوستی باهاش دارم لذت وافی و کافی میبرم
دستش درد نکنه
خیلی خوشحالم بابت 77 روز گذشته زندگیم
استاد عزیزم ازتون بسیار سپاسگزارم
در پناه خدا
به نام خدا
ردپای 76
سلام استاد جان و دوستای خوبم
ابرها هیچ وقت برای من تکراری نمیشن ،همیشه منو به وجد میارن چقدر ترکیب آبی سفید سبز فوق العاده است
چقدر درختچه های جدید زیبا و خوشرنگن
خداروشکر بابت اینکه امروز صبحم با این تصاویر آغاز کردم
واقعا این آگاهی بسیار با ارزشه ،نوع نگاه ما تعیین کننده اس !
از اون فوق العاده تر نوع نگاهی بود که از شما یادگرفتم ،اینکه چقدر راحت گول میخوریم ،یه مثال میشنویم و میپذیریم که خب این درسته و تعمیم میدیم به کل ماجرا
در حالی که راحت چشممون به اصل بستیم
میپذیریم که ژنتیک عامل اصلیه ،در حالی که کلی آدم دیدیم که ژنتیک نتونسته بر اونها فایق بشه
یا جنسیت یا کشور یا نوع کار خاص و…
و چون اینطور باور کردیم به قول شما لاجرم اون اتفاق در زندگیمون به واقعیت ما تبدیل میشه
این نوع نگاه باعث شد دیگه به راحتی هر حرفی نپذیرم و خیلی جالبه بعضا ذهنم خودش همراهی میکنه و میگه نخیر اینطوری نیس
مثلا چند وقت پیش همه متفق القول داشتن راجب اینکه از راه درست نمیشه پول زیاد در آورد حرف میزدن
اما ذهنم خودجوش مثال نقض میآورد، بدون اعتراض به صحبت های اون افراد
هر چقدر بیشتر این فایل گوش میدم بیشتر کیف میکنم که واااای چقدر آگاهی های فوق العاده، اگه همین فایل خوب یاد بگیرم کلی از ترمز هام حل میشه
از صمیم قلب میگم واقعا خوشحالم که استادی دارم که این حرف هارو منتشر میکنه و من لایق شنیدنش شدم
از اون بهتر اینکه ،اینها فقط حرف نیس ،تبدیل به نتایجی شده که من هم توانایی لذت بردن ازش دارم
منم صبح هامو تو پردایس شروع میکنم ،منم توان لذت بردن از ثروت فراوانی سلامتی عشق زندگی پیدا کردم
کدوم استاد اینارو هم در اختیار من قرار میداد؟
کجا میتونستم تو جمع آدمای مدنظرم باشم و نوع نگرششون مطالعه کنم و یاد بگیرم
خداروشکر بابت همه این فراوانی ها.
درباره سوال فایل
من نتایجمو وصل کرده بودم به شرایط بیرونی !و به طرز عجیبی تو این سال ها از بلایای طبیعی گرفته تا شلوغی های مختلف وبیماری
پشت سر هم اتفاق میافتاد!
واقعا یادم نمیاد قبل تر ها هم اینطور بود یا نه !ولی تو 6،7سال اخیر که مدنظر منه ،هر اتفاقی میفتاد تا من یه مدت درگیر حواشی بشم و از هدفم دور شم و باز روز از نو روزی از نو
و این سیکل هی تکرار میشد!واقعا سپاسگزار خدام که اون سبک زندگی ندارم چون واقعا آخر و عاقبت خوشی در انتظارم نبود !
حالا چی در صحبت های استاد باعث شد من از سیکل خارج شم؟واقعا توحید و جمله الخیر فی ما وقع شاه کلید ماجرا بود
قبل از هر چیز ،قدرت از غیر خدا گرفت و بعد باعث شد من تسلیم خدا باشم ،پذیرا تضاد ها باشم و اونهارو خیر از جانب خدا ببینم برای قوی تر شدن
البته به اندازه ظرفم و مدت زمانی که رو خودم کار کردم موفق بودم و بسیار جای کار داره
یکی از جاهایی که جدیدا تجربه کردم این بود که ،تو گروهی مدام از این حرف میزدن که عدالت نیس حقمون ضایع شده همه خوردن بردن و ما موندیم درمانده حرف میزدن
اما من تقریبا 60 درصد مطمئن بودم که اینطوریم نیس ،هیچ کس جای کس دیگه نگرفته ،فراوانی هست ، عدالت برای کسی که باور داره هست و…
خلاصه جهان برای تایید باورهای جدید ،یکی از دوستان بسیج کرد که چند خاطره از اقوام تعریف کنه برای من
همه اون خاطره ها در تایید این بود که فراوانی هست !برای کسی که باور به بودنش داره
اون نوع نگاه منو ناامید نکرد نذاشت من دست از تلاش بکشم و افرادی کنار من قرار داد تا باور جدید حمایت کنن
باوری که از توحید حرف میزد، از فردی که قدرت به دستای خدا داده بود و شکی نداشت از هر دستی اون فراوانی ها وارد زندگیش میشه
اون باور که حالا تقویت شده بود ،درون دل من آروم میکرد، و باعث شد کار سختی و با آرامش انجام بدم
یه چینش فوقالعاده از جانب خدا برای من بود که در زمان درست به دادم رسید
اگه توحید نبود قرار بود خیلی سخت تر بگذره
ازتون سپاسگزارم استاد عزیز
اجرتون با خدا
سلام سمانه جان
خیلی موضوع که بهش پرداختی دوست داشتم !
منم شمشیر از رو بستم بهش :)برو تو دل همش تازه میفهمی چقدر الکی بودن همه ترس ها و شرک ها
مثال ،من تا الان هیچ وقت عکس پروفایل نذاشته بودم در هیچ پلتفرمی
اما اینجا گذاشتم ،اونم نه یه عکس جینگول :)گفتم بگیرد ساده ترین و معمولی ترین عکست بذار
چرا؟واس همون ترس از قضاوت ،اینکه مردم چی میگن ،و…
شاید سر جمع 100 تا کامنت هم در باقی پلتفرم نذاشتم
اما گفتم هر روز باید بنویسی !اونم چی نوشتن :)منی که انشا هامم میدادم بقیه بنویسن اتقد که بی حوصله بودم و از نوشتن خوشم نمیآمد
اما گفتم نه !باید بنویسم اونم هر شب اونم راجب خودم و ترس ها و چالش هام حتی اگه خوب نباشم حتی اگه کامل و با آگاهی تمام نباشم
بذار هرکی هر چی خواست فکر کنه !من بایدددد بهترین خودم بشم
اونم معنی که ترس از ترد شدن و نگاه منفی آدما داشتم
حیوانات دوست داشتم اما تا این سن بهشون دست نزده بودم :)
گفتم نه باید حیوان خانگی بگیرم ،اما سرم شلوغ بود و نگه داری گربه و سگ به وقت و توجه بیشتری نیاز داشت
پس جوجه اردک شروع خوبی بود!الان یار شفیق من شدن طلا و حنا خانم
حالا که از ریزش مو گفتی حتما راجب رزماری تحقیق کن !منم تازه کشفش کردم ،یا مکمل هیرویت
اگه رژیم گرفتی و فک میکنی ریزش گرفتی باور کن تلقینی که ما این همه سال باور کردیم ،که مثلا برنج نخوری کچل میشی :/پس این همه ایرانی که حتی صبحونه هم برنج میخورن و کچلن پس از کجا امدن
ولی موهای نازنینت میفته تا همه جا ردی از تو به جای بمونه نگرانشون نباش ،بهشون برس بفهمن چقدر دوسشون داری که نمیخوای یه دونه اشون هم از پیشت بره :)
منم به شرک ها آگاه شدم و تک به تک به نبردشون رفتم ،احساس قدرت پس از ازبین رفتن شرک ،بی نظیره
خداروشکر که این موضوع بهم یادآوری کردی دوست قشنگم
در پناه خدا خانم صوفی
سلام امیدوارم حالتون خوب باشه
خیلی ممنون بابت لطفتون
راستش اول که ایده عکس پروفایل آمد، صرفا برای محک زدن خودم بود که چقدر حرفای استاد رو قلبا باور کردم
و تا چه حد میتونم تو زندگی عملی کنم
اما نتیجه چیزی بیش از این بود
اون ایده اجرایی شده (عکس پروفایل +ردپا هر روز تو سایت)
در های دیگه ای رو به روم باز کرد
خداروشکر که صدای هدایتگر گوش کردم و همین اول راه باعث شد نتایج زیادی تو بخش های متفاوت رقم بزنم،البته به لطف خدایی که منو وارد این مسیر کرد
پیام شما یادآور شد که کجا اولین قدم هارو برداشتم
در صلح بودن هم هدیه ای که بعد از آشنایی با سایت ،دریافت کردم
خیلی ممنون از توجه و حس خوب پیامتون
در پناه خدا باشید