توحید عملی | قسمت 8 - صفحه 10

903 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا ازاد گفته:
    مدت عضویت: 1036 روز

    سلام به استاد بی‌نظیر و دوست داشتنیم

    خب باید بگم که من توی زندگیم تا قبل از آشنایی با استاد و دونستن قوانین الهی باورهای شرک آلود خیلییی زیادی داشتم بیشترین باور من تاثیر خانواده و اشراف اونها روی تماممم زندگیم رو داشتم باور داشتم که من هیچ اختیاری از خودم ندارم بعد اون محل به دنیا اومدنم و بخاطر همین باورم همیشهه از زمین و زمان شاکی بودم هیچ وقت به خودم زحمت تعغیر رو نمی‌دادم همیشه میترسیدم ناراحت بودم و سعی داشتم خانواده رو تعغیر بدم همیشه با حسرت به بقیه دوستام و آدما نگاه میکردم و میگفتم خدایا من چرا توی این خانواده چرا توی این شهر چرا توی این کشور بدنیا اومدم اما به لطف خدا از زمانی که قانون رو فهمیدم زندگیم خیلی عوض شده دیگع از خانواده نمی‌ترسم و از بودن در کنار خانواده لذت میبرم فقط روی زیبایی ها تمرکز کردم اونقد تعغیر کردم که حتی خودمم گاهی باورم نمیشه که انقد عاشق خانوادمم خواهرم همیشه میگه خیلیی عوض شدی منی که توی خونه همیشهه دعوا داشتم همیشه از زمین و زمان شکایت داشتم حالا هر وقت که به مادرم نگاه میکنم از ته قلبم از خدا سپاسگزاری میکنم و میگم خدا جونم من عاشقق مامانمم

    حالا دیگع هر وقت که نجواهای شیطانی میاد سراغم همیشه به یاد میارم و با خودم تکرار میکنم که زهرا جان هیچ کس و هیچچ چیز روی تو و زندگی تو کوچک ترین تاثیری نداره این تویی که خالق زندگیت هستی

    یادمه قبلا اگه کسی بهم چیزی میگفت یا کوچکترین حرفی میزد تا چند روز مدام بهش فکر میکردم و غصه میخوردم و از خدا شکایت میکردم اما الان برام هیچچ مهم نیست که بقیه چیکار میکنن و چی میگن

    همین دیشب خواهرم یه حرف بهم زد که دعا میکنم و انشالله خدا کاری کنه که تو بیایی و برای همیشه کنار من زندگی کنی و من اون لحظه پیش خودم گفتم من هیچ وقت اینو نمیخوام و هرگز این اتفاق نمی‌افته چون این منم که زندگی خودمو می‌سازم و بعد که بهش فکر کردم واقعا شکه شدم که خدایا این منم منم که حتی یه ذره نگران نشدم که آره این داره دعا میکنه و از خدا میخوادنکنه دعاش برآورده بشه و این اتفاق بیوفته اینا همه افکار پوچی بودن که من قبلا داشتم اما حالا به لطف خدا اومدم تو مسیر و پر قدرت دارم میرم جلو و میدونم که به هر آنچه بخوام میرسم اونم به سادگی چون من لیاقتشو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  2. -
    کوروش گفته:
    مدت عضویت: 1874 روز

    سلام به همه ی عزیزانم

    امیداورم که حالتو عالی باشه

    چقدر برام جالب بود

    دیشب یا پریشب داشتم میگفتم چرا اساتد خیلی وقته توحید عملی رو ادامه ندادن

    صبح که پاشدم

    و دیدم توحید عملی 8

    چند ثانیه خیره بودم فقط

    اااا

    وافعا توحید عملیه هشته ؟ مگه میشه

    تازه گفتم چقدر خوب میشد استاد ادامه می‌داد این توحید عملی رو

    همین امروز تا فایل دانلود شه داشتم توحید عملی 1 و 4 رو گوش میدادم

    اولین نکته ی جالب برام این بود که

    چطور برخی از افراد

    هنوز نمی‌خوان باور کنن ؟

    شما از همون توحید عملی یک که راجع به شرک و توحید صحبت کردین

    تا الان که رسیدیم به هشتمین فایل

    چندیدن سال گذشته

    و این طرز تفکر داره نشون میده که رفتار هایی رو ایجاد کرده که همچین نتایجی رو ایجاد کردن

    و همیشه هم صعودی بوده نتایج به سمت زیبایی های بیشتر

    و بعد این همه سال

    شما عمیق تر شدین نسبت به همون اصلی که تو توحید عملی 1 فرمودین

    و هنوز یکسری

    هیچ فرقی نکردن

    از همین راحت میشه متوجه شد که آدما

    نمی‌خوان تغییر کنن

    دوست دارن میگن دوست داریم

    ولی واقعی نیست

    فقط حرفه

    باور ندارن که میتونن تغییر کنن

    باور ندارن تا لحظه مرگشون امکان تغییر هست

    فقط میگن دوست داریم

    ببینیم چی میشه

    هرچی خدا بخواد

    ببینم چی پیش میاد

    آدم ها سختشونه عمل کنن

    سختشونه تغییر کنن

    تغییر باور ها هم کار ساده ای نیست

    کلی وقت و انرژی میخواد

    این ادم ها نه حاضرن باور هاشون رو عوض کنن

    نه حاضرن کاری مهارتی یاد بگیرن

    فقط چسبیدن به همون سبک قبلی و میگن

    چقدر خوب میشه اینطوری میشد

    ایشالله که اینطوری میشه

    ولی ته دلشون میدونن دارن چرت میگن

    چقدر بده این شرک

    و چقدر بده اینکه این ادم ها حاضر نیستن یک درصد از تعهد شما رو داشته باشن

    تا یک درصد نتایج بگیرن

    و بعد شاید بگن نه میشه یه تغیراتی ایجاد کرد تو زندگی

    واقعا این سبک از آدما

    تو مخی ترین آدم هان

    کسایی که به موجب شرایط هیچ روزنه امیدی رو هم نمیبینن چه برسه به نور

    آدمایی که زندن ولی باختن

    زندن ولی مردن اصلا

    واقعا مردن

    مرده های متحرک

    من درک نمیکنم

    چطور میتونی زنده باشی

    چطور اون دل میتونه زنده باشه

    وقتی امید به ساخت و تغییر و رسیدن به هدف هات توش مرده

    تو هم مردی پس

    تو هم با اون امید مردی

    تصورش ترسناکه

    اینکه دستت بسته باشه

    و شبیه ربات یا عروسک کوک شده فقط داری اینور اونور میری

    تازه رباتی که آفریده شده برای زجر کشیدن

    من حتی قبل آشناییم با شما هم ته دلم امید داشتم

    میگفتم اون پنت هوس انقدر تومنه تو شمال تهران رو میخرم

    وقتی خیلی کوچیک بودم

    و بعد که با شما آشنا شدم

    گفتم تمومه

    اره خیلی تایم هدر دادم و به بهانه های مختلف کم کاری کردم توی تغییر دادن خودم و متعهد نبودم

    ولی همیشه امید داشتم

    و از یه جایی هم جلوی خودمو گرفتم و گفتم دیگه بسته

    عمل کردم

    نتایج اومدن

    ولی اینکه تو 15 سالته 25 سالته 45 سالته

    امید نداری به هیچ تغییر

    ایمد نداری به ازدواج به خرید ماشین شاسی به خرید خونه لوکس

    اصلا نه لوکس و شاسی

    امید نداری به خرید ماشین و خونه دلخواهت

    یا حتی نه دلخواه امید نداری به اینکه بتونی خونه ماشین بخری

    اونم خیلی زود

    چجوری حس زنده بودن داری

    من واقعا بعضی هارو میبینم

    یعنی تقریبا همه همینن

    پیش خودم قبلا میگفتم

    این اصلا چرا ارایشگاه میره

    چرا غذا میخوره

    یعنی تو ذهن من نداشتن امید مساوی مرده بودن بود

    میگفتم اصلا برای چی هست نباش

    و از بچگی این طرز تفکر نزاشت هیچوقت کلیک فکر کنم

    همیشه سعی کردم شرایط رو قابل تغییر ببینم

    شاید خیلی از طرف خدا قوی نبودم تا قبل سایت

    ولی میگفتم شرایط عوض میشه

    تو فقط مطلق بودی

    میتونی 10 سال دیگه تو فرشته تهران باشی

    چجوری ؟ نمیدونم

    و وقتی با موضوع توحید آشنا شدم

    گفتم حالا چجوریش رو هم فهمیدم

    خدا

    اون همه چیزو حل میکنه

    فرکانس و مدار

    اینا حل میکنن بقیه راه رو و هموار میکنن

    احساسات

    سریع میکنن فرایند رو

    فقط میتونم سپاس گزار باشم بابت دونستن و عمل کردن به این آگاهی ها

    و قدر عمل ومتعهد بودنی که از این سایت و شما استاد عزیزم نشأت میگیره

    ممنونم از شما و خانم شایسته عزیز که در طول این چندسال کمک کردین بهم تا چشمام رو بیشتر باز کنم

    و هدف زندگیم رو بزارم رسیدن به آزادی و لذت

    خداروشکر واقعا

    انشاالله همیشه دلتون شاد باشه استاد عزیزم و مریم خانم عزیز و همه دوستان گل سایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    آرمین اصغری گفته:
    مدت عضویت: 2363 روز

    بنام خدا

    سلام خدمت استاد عزیزم

    خب باز میخوام کامنتمو بایک بیت از ترانه هام شروع کنم

    کشتی ایمانم بیمی از طوفان نجوای شیطان ندارد

    چون ساحل باورهایم درخودش الماس می پرواند

    استاد جان عزیزدلم

    تاقبل از آشنایی با شما به انسانها قدرت میدادم

    ومیگفتم فلانی میتونه اینکار رو بکنه اون کار رو بکنه

    وچه باورهای شرک آلودی داشتم ازاینکه درمراسمهای محرم شرکت میکردم وبجای خدا ازامام حسن وامام حسین میخواستم

    ازخدا هم میخواستم اما میگفتم یقینا باید به امام زمان متوسل بشم

    خدایا چقدر پابرهنه زنجیر زدم

    وباور داشتم هرچقدر محکمتر بزنم تاثیر گذارتر یعنی اینقدر باور های مسخره

    در ورزش رزمی مهارت خوبی داشتم وتا قهرمانی کشور پیش رفتم اما عاشق واقعی نبودم وازطرفی باور داشتم پارتی ندارم

    شرایط هزینه کردن ندارم

    ودرکل به صورت حرفه ای ادامه ندادم

    اما هنوز تمریناتمو دارم

    درمورد سیاست هم مثل اکثریت در مورد چیزهای بیهوده فکر وصحبت میکردم

    وقدرت رو میدادم به غیر ازخدا

    درکل بخوام بگم خیلی نسبت بخدا شکر گزار بودم

    وهمیشه باور داشتم برام معجزه میکنه

    و واقعا هم معجزه میکرد

    اما ازطرفی اینجور باورهای مزخرف هم داشتم

    که با آشنایی با شماهزاران درجه با گذشته فرق کردم

    یقینا اونقدر باور واحساس خوب نسبت به خدا هم داشتم که هدایت شدم به سمت پیامبرش استاد عباسمنش

    ممنونم از شما بابت این همه آگاهی ناب که در اختیارمون میزارید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    جواد صنمی گفته:
    مدت عضویت: 1948 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیز دوستان خوبم

    واای که چقدر دلم برای این پرادایس زیبا تنگ شده بود

    استاد عجب بدنی تحسینتون میکنم

    خدایا شکرت بابت این طبیعت زیبای پرادایس

    استاد تحسین میکنم شما رو بابت این عشقو حرارتی که برای آموزش دادن توحید به ما دارید و چقدر با حرارت توضیح دادید و چقدر دوست دارید که ماهم یاد بگیریم و در زندگیمون عمل کنیم

    بریم سر سوال ها به امید خدا

    با توجه به صحبت‌های استاد، در قسمت کامنت‌های این فایل بنویسید: زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل: ژنتیک، سیاست، قدرت یک فرد خاص و… داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید؟

    الان که دارم خوب فکر میکنم بیاد خودم میارم که چقدر آدم مشرکی بودم و چقدر به خودم ظلم کردم

    زمان مدرسه شرک میورزیدم که دوستم چون بلده می‌تونه بهم کمک کنه توی درس ها ولی پشت پا میزد بهم

    زمانی که خدمت بودم همه چیز رو پدرم میدونستم و فکر میکردم باید اون ماری رو انجام بده و انجام هم داد ولی شرک داشتم و چقدر توقع داشتم از دوست بابام که من رو توی خدمت یک جای عالی بذاره که آفتاب و مهتاب نبینم البته خیلی چیزها توی خدمت یاد گرفتم اما باز هم شرک بود و خیلی وقت ها حالم بد بود و دلیلش رو نمی‌دونستم ولی الان فهمیدم بابت شرک پناهم بوده

    توی دانشگاه شرک میورزیدم چون فکر میکردم استاد ها میتونستند برام کاری بکنند

    توی زندگی مشترکم به همسرم شرک داشتم چون فکر میکردم حال و احساس خوبم اونه چون وابستش بودم و ضربه های ویرانگر شرک رو هم خوردم

    توی کارهای قبلیم شرک داشتم که مشتری ها کسانی هستند که می‌توانند بهم پول بدهند و برام مشتری های بیشتری رو بیارن فکر نمی‌کردم که بابا خدا همین مشتری رو برات فرستاده و اون هست که می‌تونه مشتری های بیشتری رو برات بیاره

    البته به لطف خدا خیلی خیلی خیلی بهتر شدم اما به قول استاد این شرک توی وجودمان هست و باید پیداش کنیم و روی خودمون همیشه کار کنیم

    به این فکر کنید که:

    به محض اینکه اوضاع  کمی سخت شده، چطور این نوع باورهای شرک آلود مثل (تاثیر ژنتیک، قیمت دلار، اوضاع اقتصادی و… ) شما را به احساس ” ناتوانی از تغییر آن شرایط سخت ” رسانده است؟

    و چطور به خاطر آن باورهای شرک آلود،  قدرت خلق شرایط زندگی را از خودتان گرفته اید و به آن عوامل محدود کننده بیرونی داده اید؟

    تا قبل از این ماجرا قدرت دادن به عوامل بیرونی خیلی شرایط سختی داشتم و همش فکر میکردم که دولت همسر خانواده دوست آشنا باید برام کاری بکنه و چقدر خودم رو محروم کردم از نعمت های بیشماری که خدا بهم داده که نمی‌خوام از نتایج بد بگم

    می‌خوام از ایمانی که به خرج دادم بگم

    توی کارم قبل از سال اومدم گفتم که خدا هست که مشتری ها رو می‌فرسته و خدا هست که بهم رزق میده و عوامل بیرونی و قیمت چوب که هرروز داشت گرون میشد قیمت رنگ که هرروز یک قیمت بود رو باور نکردم و گفتم هرکسی نون باور ها و افکار خودش رو میخوره و خدا هست که روزی رسوندهست اگر که من باور کنم این جمله رو و خدا هم به اندازه ای که باور کردم مشتری های تاپ و خوب و دست به نقد رو برام میفرستاد حتی مبلغ هایی رو با مشتری هام میبستم که قبل از اون اصلا نبود و من دیدم که چطور خدا مشتری ها رو توی همون بازاری که بقیه میگفتند کم هست و نیست کن مشتری هایی با مبلغ های خیلی خوب رو می‌گرفتم و حتی یک وقت هایی ذهنم و خیلی های دیگه میگفتند که این متشری رو بچسب بهش و ولش نکن که این می‌تونه بهت کمک کنه اما به خودم میگفتم همین مشتری رو خدا برام فرستاده پس اگر قرارع از این مشتری برام مشتری بیشتری بیاد اون هم کار خدا هست نه این مشتری و دیدم که خدا اسانم کرد برای آسانی ها و اتفاقا توی دو ماه آخر سال بیشترین درآمد رو توی کل زندگیم داشتم به لطف خدا

    اما متأسفانه من خودم خیلی وقت ها فراموش میکنم اما توی اوج حال بد و احساس ناسپاسی که بهش برمیخورم سریع به یاد خودم میارم که خدا کجاها بوده که کمکم کرده و تنهام نذاشته

    قبل از سال بعد از این همه نتایج خوبی که گرفتم ذهنم همش میگفتم که این همه نتایج خوب بخاطر این بوده که فلانی بوده کمکت کرده فلانی بوده که هواتو داشته فلانی برات مشتری آورده و پول بهت داده اما واقعا خاموش می‌کردم نجواهای ذهنم رو و میگفتم اصلا تو درست میگی تو میگی فلانی فلانی و فلانی این کارها رو برات کرده و خدا هم هیچ نقشی نداشته این وسط باشه حرف تو درست اما همون نفراتی که به تو کمک کردند رو چه کسی به قلبشون انداخت که به تو کمک کنند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!این جا بود که دیگه ذهنم over dos کرد خخخخ دیگ ساکت شد

    توی مهاجرتم به یک شهر دیگه هم ذهنم همش میگفتم برو تهران پیش فلانی و فلانی تا کمکت کنه اما خدا من رو به شهری آورد که هیچ‌کس نمی‌شناخت منو و حتی هیچ چیزی از قبل نمی‌دونستم و با مقدار کمی پول اومدم و توکل کردم و به خودش و بهم نشون داد که چقدر دوستم داره و چقدر هوامو داره

    حتی همین جا هم خیلی از دوستانم میگفتند که به اصفهانی ها اعتماد نکن (با کمال احترام به اصفهانی های عزیزم که حتی خودشون میگفتند که فلانی ها اینجوری هستند و اونجوری هستند ) ولی من گفتم که آقا شما نتیجه افکار و باور های خودتون رو میگیرید من هم نتیجه افکار خودم رو میگیرم

    و به خداوندی خدا آدم های نازنین این شهر چقدر بهم کمک کردند چقدر بهم لطف کردند چقدر هواموداشتند و دارند البته همش از لطف خدا هست و بس

    بخدا اونقدر این افراد بهم نزدیک هستند و کمکم میکنند ک توی شهر خودم. این همه کمک بهم نشده خدارو شکر

    هر جا که قدرت دادم به خدا نتایج خوبی گرفتم هر جا که قدرت رو دادم به عوامل بیرونی ضربه هاش رو هم خوردم این جمله استاد هست که برای خودم پیش اومده و من هم الان این جمله برام صادق هست

    خیلی مورد ها هست که الان یاد میاد پشت سر هم

    چقدر ازت ممنونم استاد که با این سوال ها و فایل ها مجبور می‌کنی ما رو تا بیاد خودمون بیاریم و خودمون رو بیشتر و بهتر کند و کاو کنیم

    وقتی آن باورهای شرک آلود را تغییر دادید، چه تغییرات مثبتی در نتایج شما ایجاد شد؟

    به چه شکل توانستید باورهای توحیدی را جایگزین این باورهای شرک آلود کنید؟ این نگاه توحیدی چه تغییراتی در رفتار، شخصیت، عملکرد، ایمان و جسارت شما ایجاد کرده است؟

    باورهای توحیدی همه چیز هست واقعا و هر چقدر که روی این باورها کار کنیم باز هم جای کار داره و باید بهتر بشیم

    من خودم خیلی نگرانی هام کمتر شده

    ترس هام کمتر شده

    ایمانم به خدا بیشتر شده

    زندگی رو آسان تر میگیرم

    نجواها رو راحتتر کنترل میکنم چون نتیجه گرفتم و نتیجه دستم هست

    حال و احساس خوبم بیشتر و بهتر شده

    بخدا همه این ها هنوز توی ذهنم هست مثل ترس نگرانی استرس حال بد ولی نسبت به قبل خودم خیلی بهتر شدم بهتر که چه عرض کنم عالی تر شدم ولی می‌دونم باز هم میشه بهتر و عالی تر بشم

    توکلم به خدا بیشتر شده

    و چقدر خوب متوجه میشم که کجاها دارم شرک میورزم و کجا ها دارم توحیدی کار میکنم با اینکه قبلاً اصلا نمی‌فهمیدم شرک چی هست و توحید کجا هست اما رفته رفته با طی شدن تکاملم بهتر شدم

    و خیلی جاها که میفهمم بخاطر عزت نفس پایین دارم شرک میورزم به خودم نهیب میزنم و یادآوری میکنم ضربات ویرانگر شرک رو و دوباره بر میگردم به جاده آسفالته

    خداروشکر همه رو بخاطر فایل های شما و حرف هایی که خدا به شما گفته و شما هم به ما میگید دارم و خیلی شخصیت خودم رو بهتر از قبل شناختم و هنوز هم باید بهتر و بیشتر روی خودم کار کنم و می‌دونم که این مسیر انتهایی ندارن برای بهتر شدن

    خداروشکر میکنم که در این جهان هستم و در این سایت الهی با چنین استاد توانمندی

    و این چنین دوستان خوب و با آگاهی دارم

    واقعا شکر کردن برای این همه نعمت این همه خوبی کمه ولی همین هم ارزشمند هست

    استاد دوست دارم عشقم با این چهره زیبا و بدن قشنگت

    دلم برای پرادایس تنگ شده بود

    و دلم برای مریم بانوی عزیز بیشتر

    موفق و شاد و سرزنده و سلامت باشیم هممون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  5. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 2151 روز

    ب نام الله

    در مورد سوال استاد

    سال 97 تصمیم رفتم ک ارشد شرکت کنم

    ( دلیل پشتش هم : اینکه دیدم همکاران جدیذم ارشد دارن و من که خیلی باسابقه ترم باید ی تکونی ب خودم بدم)

    من ی سرچ اینترنتی کردم و کتاب خریدم

    و شروع کردم ب خوندن

    ولی درست نمیدوتستم چیکار کنم

    هدایت شدم که برنامه ریزی و مشاوره تهیه کنم

    و واقعا راضی بودم

    من قصدم دانشگاه خلیج فارس بوشهر بود که ب ما نزدیک باشه

    پدرم اینا ی دوستی داشتن که توی اداره حفاظت بود

    و اصلا نمیدونستیم پست و شغل دقیقش چیه

    ولی ب قول معروف ( ببخشید البته، خرش میرفت)

    و سال 96 اون اقا و خانواده اش ب همراه خانواده ام برای نعطیلات عید دو سه روزی اومده بود اینجا خونه ما

    و این شد باب اشنایی بیشترمون با هم

    وقتی شنیدن دارم برای ارشد میخونم و اینکه دوست داریم ب تهران مهاجرت کنیم

    اون اقا گفت من کارتون درست میکنم و فقط همسرم باید نامه انتقالی مینوشت

    همسرم نامه رو نوشت

    و منم رتبه خوبی اوردم

    و دانشگاه بوشهر نزدم

    خیلی امیدوارم یودبم ک کار انتقالی درست بشه

    دنبال خونه تو کرج میگشتیم

    ب محلکارم اطلاع دادم که من تا شهریور فقط میام

    دانشگاه روزانه قبول شدم

    و عاقا هر چی منتظر موندیم خبری نشد

    ک نشد

    من دانشگاهم از دست دادم

    و وقتی خبر درخواست همسرم ب حراست بوسهر رسید ک همسرم مستقیم نامه انتقالی تهران برده و از اونجا اقدام کرده

    برای همسرم بد شد و

    پست ارتقاش از دست داد

    و من ب شوخی ی گله کردم ک من دانشگاهم از دست دادم

    چناان ناراحتی درست شد ک نگو

    خلاصه کلام ، شرررک‌کامل

    نه 100 درصد

    1000 درصد

    و من اون دندون لق کندم که عاقااا هرکی هر کاره ای هست

    فقط میتونه وسیله ای بشه، دست خدا بشه برای رسیدن من ب خواسته هام

    نه اینکه من اویزون طرف بشم و خدا رو از یاد ببرم

    اون بشه برام خدا و هی زنگ و پیکیری ب طرف ک‌ چیشد

    چرا؟؟؟

    چون با وزرا میپره

    چون دستش اون بالا بالاها گیره و حرفش برو داره ( در واقع اون زمان ما اون دست خدا نمیدیدم

    بلکه خدا میدیم

    که‌همه چی دست اونه و اون میتونه کار ما رو. راه بندازه)

    این تجربه برام ب قیمت 6 ماه درسخوندن، از دست دادن دانشگاه و رشته مورد علاقه ام و محرومیت از کنکور و از دست دادن ارتقا شغلی همسرم

    و کدورت خانوادکی تمام شد

    و‌من پشت دستم‌دااغ کردم دااغ

    و ی وقتایی که همسرم میگن از فلانی این انتظار داشتم

    مخالفت میکنم

    و میگم من از هیچ‌کس ، هیچ‌کس هیچ توقع و انتظاری ندارم

    عرضه داریم خودمون انجام میدیم

    ن اینکه التماس کنیم و ب چسبیم ب اداما ک کارامون انجام بدن

    هرکی باشه

    حتی مادرم

    من توکل میکنم و‌ قدم‌برمیدارم

    تو مسیر خدا دستانش میفرسته

    مثال زنده اش

    الان که تو راه ساخت خونه ایم

    کلی دست خدا برامون اومد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  6. -
    اکرم مهدی گفته:
    مدت عضویت: 1223 روز

    به نام خدا

    سلام بردوستان عزیزم استاد عباس منش ومریم جان

    من پدری داشتم که همیشه ورد زبانش این بود که پدرم در سن 65سالگی مرد ومادرم هم سن 70ندید من هم بچه همون پدر ومادر هستم ومثل اونها هستم دیگه منم 65 سالگی نمی بینم وحتی نوع مرگش رو هم خودش تعیین می کند فقط مختص به سن مرگ نبود می گم می خوابم بیدار نمیشه دقیقا درسن 63سالگی به همین صورت سال 98 از دنیا رفت .

    جالبش می دونید چیه اینکه مادربزرگ وپدربزرگم هردو با بیماری از دنیا رفتن ولی پدرمن به همان صورتی از دنیارفت که خواست چرا اینجا ژنتیک وبیماری در مرگش اثر نداشت چون خودش این باور نساخت که با مریضی ازدنیا برود .

    واقعا استاد کلام شما مثل طلا وجواهر ومن با پوست واستخوانم لمس کردم .

    خود من مادربرزگ مادری دارم که 70سالش وخودش تمام کارهاش انجام میده حتی توی حیاطش مرغ وخروس داره از چهارپایه راحت بالا میره روی پشت بام میره کولرش گاهی سرویس میکنه ودر جوانی هم کشاورزی ودامداری می کرده وهروقت هم که باهاش حرف می زنی اصلا سن براش مهم نیست وعین جوان ها 20ساله از خودش توقع فعالیت داره واینو باورکرده که من می تونم هرکاری که لازم انجام بدم .

    یک زمانی همه میگفتن سنت بالاست برای چی درس می خونی جوان هاهم بیکار هستند من اینو نپذیرفتم گفتم برای من کارخوب هست والان در سن 43سالگی در شرف استخدام رسمی هستم که شاید عجیب باشه .

    من نپذیرفتم که به لحاظ ژنتیک مادربزرگ ومادرم قند وفشار خون دارند من هم می گیرم ودر عین سلامتی که خودم داشتم هدایت شدم حتی به دوره قانون سلامتی برای کاهش وزن وبهش رسیدم .

    من باور نکردم که سفره ای که مادر پهن میکنه دختر جمع میکنه اینو خیلی شنیده بودم معنیش این بود که اگر مادرت خوشبخت باشه توهم میشی واگر بدبخت باشه دخترش هم بدبخت خخخخخخ جالب نه

    ولی من زندگی سرشار از خوشبختی متفاوت از زندگی دوران مجردی تجربه کردم .

    نزدیک ترین فرد زندگی من همسرم باورش اینو بودکه من به لحاظ ژنتیک فشارخون میگیرم وواقعا در سن 38سالگی فشار خون گرفت ولی الان با قانون سلامتی فشار خون رفع شد پس الان ژنتیک کجا رفت خخخخ

    من به این باور رسیدم تمام عوامل بیرونی کنار بگذارم واز چیزهایی باور بسازم که دوست دارم در زندگی تجربه کنم .

    من دوست دارم سلامتی تا آخر زمان حیات تجربه کنم من دوست دارم خوشبختی در تمام ابعاد تجربه کنم

    ما اومدیم تا خالق زندگی خود باشیم نه محکوم شرایط بیرونی .استاد جان من حرف های شما رو می پذیرم که باورهایی در من ساخت ومی سازد که متفاوت وموفق تراز 99درصد جامعه زندگی می کنم

    این عین حماقت که زندگی دنیا مو بخاطر شرک خراب کنم ودر جهان دیگر هم چوبش سخت بخورم .

    که البته جوب خوردن هم بخاطر فرکانس خودم نه از طرف خدا وگرنه خدا که توقرانی هزاران بار گفته که شرک نمی بخشه .

    خدا احتیاج داره که ما موحد باشیم یا مشرک ؟؟؟خیر هر آنچه که میگه برای سعادت ماست مثل پدری که بچه هاش نصحیت می کنه وعواقب کارشون بهشون میگه وگرنه درست انتخاب کردن ونکردن بچه ها درزندگی به خودشون برمی گرده نه به پدر .

    خدایا ما را هدایت کن به راه کسانی که به آنها نعمت دادی نه راه گمراهان وغضب شده ها.

    بهترین براتون آرزو دارم خدایا شکرتتتتتت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  7. -
    محسن فصاحت گفته:
    مدت عضویت: 860 روز

    درود و سلام خداوند بر کاپیتان کشتی هدایت استاد گرانقدر عباسمنش عزیز که محبوب همه قلبهای ما هستند این نابغه قرن که جنس صحبت‌هایشان از نور توحید و هدایت الهی است،همچنین همسر به حق شایسته و ارزشمند ایشان که آرزوی سلامتی و خوشبختی و نیک بختی را برای ایشان و همگی مسافران این کشتی زیبای هدایت الهی از خداوند منان خواهان هستم

    امروز در حالی از خواب بیدار شدم که با خود می گفتم بخت خداوند است و رفتم سراغ سایت تا فایلی که استاد از ملاصدرا و توحید بود را یکبار دیگر بشنوم که دیدم الله اکبر فایل توحید عملی 8 روی سایت قرار گرفته با عکس زیبای استاد که انگشت اشاره را به سمت شقیقه نشان می دهد

    راستی که خداوند بخت و اقبال و همه چیز است خدا من خدا تو خدا ما وای که نگرش توحیدی چه خون تازه ای را در رگهای ما به جریان می اندازد.

    من یک کار دادگاهی داشتم که دنبال کسی می گشتم که سفارش من را به قاضی پرونده انجام دهد و یا وکیل نفوذی باشد که بعد از هدایت‌های الهی استاد دریافتم

    وکیل قاضی سند ضامن عدل میزان عدالت حاکم حکیم مجری داور هدایت آرامش توکل درخواست جواب منطق دلیل برهان مدرک و…

    خود خداوند است و صفر تا صد را به خدا واگذار کردم و گفتم هر اتفاقی بیافتد به نفع من است همه جهان آمده اند تا به من کمک کنند و دستان خداوند و معجزه و هم زمانی از راه می رسد

    وقتی قدرت را به خداوند دادم و نتیجه پایانی را به خداوند واگذار کردم قلبم آرام‌تر شد وگفتم تضادها آمده اند تا به رشد و آگاهی من کمک کنند

    افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد

    ممنون هستم که استاد اینگونه با عشق این مطالب را به ما آموزش می دهند و انشاالله که شاگرد نمونه این مکتب توحیدی باشیم همواره ایشان و خانواده ایشان و شما عزیزان را دعا گو هستم

    ممنون که کامنت من را خوندین و ممنون از خداوند که این فرصت را به من داد تا تجربه خودم را با شما به اشتراک بگذارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  8. -
    مریم شمسا گفته:
    مدت عضویت: 2003 روز

    به نام خدای یکتای مهربان

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته زیبایم

    و همه دوستان گلم

    خداروشکر که امروز بهترین فایل را برایم فرستادی که یک بار دیگر یادآوری کنم ربوبیت و یکتای بی همتایی تو را

    شهادت می دهم که خدایی جز خدایی یگانه بی همتا نیست

    اوست قادر مطلق توانا خالق تمام جهانیان

    خدایا ازت سپاسگزارم که در این سایت بزرگترین و مهم ترین مطلبی که اموختم این بود که شرک نورزم

    قبلا که قرآن می خوندم و به آیه های شرک که میرسیدم فک میکردم شرک فقط در زمان گذشته بوده و اونها بودن که بت پرست یا خورشید پرست یا ستاره پرست بودن و در این زمانه شرکی نیست ولی با آموزه های استاد عزیزم خیلی وقته متوجه شدم که حتی تاثیر یک وسیله چ برسه به آدم در زندگیت پر رنگ کنی اونقدر که نبودش باعث استرس و ترست بشه ،میشی مشرک از همون مشرکایی که در قرآن گفته بله شرک یعنی شریک قرار دادن یعنی قدرت به غیر خدا دادن

    زمانی که باور به تاثیر عوامل بیرونی مثل: ژنتیک، سیاست، قدرت یک فرد خاص و… داشتید، چه نتایجی در زندگیتان گرفتید؟

    وقتی در زندگیم از لحاظ مالی پیشرفت نکردم و حتی کار ثابتی نداشتم همش دولت و قانون هاش و پدرم و مادرم و زمین و زمان مقصر میدونستم می گفتم اگه ما هم پارتی داشتیم یا پدرمون ایثارگر بود می تونستم خیلی راحت کار پیدا کنم یا برای ازدواج اگه ما هم وضعیت مالی خوبی داشتیم یا پدر و مادرم اینطوری بودن خب ازدواج موفقی داشتم با تکرار این باورهای غلط نه تنها مشرک بودم بلکه هی تو باتلاق بیشتر فرو میرفتم

    توی رابطه ام چقدر طرفم بت کردم چقدر از خودم گذشتم تا بتونم حفظش کنم چقدر خودم وابسته وجودش کردم چقدر گفتم نباشه من میمیرم و چقد خودم مقایسه کردم چقدر خانواده ها رو مقایسه کردم و قدرت دادم به غیر خدا و چوبشم خوردم

    نا امیدی استرس اینده و حسرت گذشته و آتشی که در دلم زبانه می کشید و تمام جانم می سوخت به خودم میگفتم جهنم در همین دنیاست چه آتشی سوزنده تر از اینکه بفهمی “ظلمت نفسی “به خودم ظلم کردم و چاره ای ندارم و در قعر بی عزتی و اعتماد بنفسی خدایا از تمام جهالت و مشرک بودنم معذرت میخواهم خدایا تو تنها خالقی مهربان و بخشنده ای از اشتباهاتم درگذر

    همه این اینها از باورهای اشتباه من بود باورهای مخرب که فقط دولت و پارتی در استخدامی موثر هست و لاغیر و جهان هم به راحتی الگوهای ذهنی جلو پام می‌ذاشت و باعث می‌شد بیشتر باور کنم که آره پس درست فک میکردم

    در مورد ازدواج هم همین بود باعث شده بود که خانواده‌ام مقصر اصلی بدونم و بگم اگه شما این کار میکردین اگه اینطور بودین من الان در بهترین زندگی بودم و این باور اشتباه بحث های بیهوده و قهر ها و بی احترامی ها رو به بار می‌آورد و احساس ضعف و گناه بیشتر می‌شد

    در رابطه عاطفی ام نبود عزت نفس و ندیدن ارزش‌های خودم ترجیح اون به خودم اولویت دادن به خواسته های اون به خاطر باور نادرست دلسوزی بیش از حد و مقایسه سبک زندگی ها به خاطر نبود اعتماد به نفس باعث می‌شد بیشتر کمبود ها رو ببینم باورهای اشتباه مربوط به سن وضعیت شغلی خانوادگی ظاهر همه و همه مزید بر علت می‌شد…..

    به قول استاد تا جایی که به خودت نیایی چک و لگد جهان ادامه داره و بدجور زمینت بزنه تا بفهمی که داری بیراهه میری اونم چه بیراهه ای مشرک شدن که خدا هیچ جوره از این نمیگذره

    خدایا از ما که نا آگاه و غافل بودیم بگذر و ببخش

    ====

    خداروشکر از وقتی به این آگاهی رسیدم که قدرت فقط دست خداست و نه دیگران شروع به تمرین کردم و خیلی آسان و بطور معجزه آسایی همه چی درست شد اولش به آرامش قلبی رسیدم انگار یه آب سرد رو آتیش دلم ریخته شد. اونو خاموش کرد امیدم به ادامه زندگی بیشتر شد

    در مورد کارم خداشکر همه چی سپردم به خدا ازش کمک خواستم خیلی راحت و آسون و عزتمندانه درستش کرد و درآمد و پول‌های بسیار عالی و بالایی به حسابم واریز کرد

    خداروشکر در مورد روابط ،در رابطه با خانواده ام خیلی آرام‌تر شدم و صبورتر و خوش رو تر شدم این تفاوت خودم خیلی واضح احساس میکنم و در رابطه عاطفیم بهبود حاصل شده و می بینم که رفتارها و عملکرد ها تغییرات مثبت و عالی هست .خدایاشکرت خدایا ما را به راه راست هدایت کن به راه کسانی که به آنان نعمت دادی و نه گمراهان

    و این هدایت دیروز من به قرآن بود که بازم بهم گفت فقط من برای تو کافی هستم بهم توکل کن و ایمان داشته باش خدایا ازت ممنونم همه جوره هوامو داری

    أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ ۖ وَیُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ ۚ وَمَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ ﴿٣6زمر ﴾

    آیا خدا برای بنده اش [در همه امور] کافی نیست؟ و مشرکان [به پندار خود] تو را از کسانی که غیر خدا هستند، می ترسانند و هر که را خدا به کیفر [کفر و عناد] ش گمراه کند، او را هیچ هدایت کننده ای نخواهد بود؛ (36)

    37

    وَمَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ ۗ أَلَیْسَ اللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِی انْتِقَامٍ ﴿٣٧﴾

    و هر که را خدا هدایت کند، او را هیچ گمراه کننده ای نخواهد بود. آیا خدا توانای شکست ناپذیر و صاحب انتقام نیست؟ (37)

    38

    وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ ۚ قُلْ أَفَرَأَیْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِیَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَهٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ ۚ قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ ۖ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ ﴿٣٨﴾

    اگر از آنان بپرسی: چه کسی آسمان ها و زمین را آفرید؟ بی تردید می گویند: خدا. بگو: پس مرا درباره معبودانی که به جای خدا می پرستید خبر دهید، که اگر خدا آسیبی را برای من بخواهد، آیا آنها می توانند آسیب او را از من برطرف کنند؟ یا اگر رحمتی را برای من بخواهد، آیا می توانند رحمتش را باز دارند؟ بگو: خدا مرا کافی است. توکل کنندگان فقط بر او توکل می کنند. (38 زمر)

    وقتی آن باورهای شرک آلود را تغییر دادید، چه تغییرات مثبتی در نتایج شما ایجاد شد؟

    به چه شکل توانستید باورهای توحیدی را جایگزین این باورهای شرک آلود کنید؟ این نگاه توحیدی چه تغییراتی در رفتار، شخصیت، عملکرد، ایمان و جسارت شما ایجاد کرده است؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  9. -
    اعظم گفته:
    مدت عضویت: 900 روز

    سلام خدمت استاد عباسمنش و همه ی دوستان عزیزم اسناد من در طول مدت که حرفهاتون رو گوش میکردم داشتم اون دریا چه رویایی رو با تمام وجودم حسش میکردم و لذت می‌بردم و خداروشکر میکنم بابت اینهمه زیبایی واقعا شما از بهشت داشتید برای ما صحبت می‌کردید من صدای شما رو از بهشت می‌شنیدم و دراز کشیدم روی چمنهای اونجا و اون بادی که میخورد به درخت و گیاه و دریاچه رو حس میکردم و خداروشکر میکردم از نگاه کردن به دریاچه و باد آرومی که روش می‌وزید اصلا دیوانه کننده بود خداروصدهزار بار شکر به خاطر بهشتی که توی همین دنیا به ماداده حالم عالی شد استاد جانم و حرفهایی که در مورد ژنتیک و بقیه عوامل گفتین واقعا درسته وقتی من به خودم بگم و باور دارم که دولت علت شرایط بد اقتصادیه منه هیچ کاری دیگه در این زمینه انجام نمیدم چون هر چقدر هم که تلاش کنم ولی تو دلم میگم که چه فایده وقتی دولت اینجوریه و نمیشه که نمیشه و هر جایی که یک مقصر پیدا کردم باعث شده راکد بمونم و پسرفت کنم و هیچ کار مثبتی یا قدمی برندارم در اون راستا واقعا حرفهاتون عالی بود استاد باید بارها این فایل رو گوش کرد تا جابیفته که هیچ عاملی رو دخیل ندونیم و تنها و تنها خودمون و خدای خودمون رو قادر بدونیم خداروشکر میکنم بابت مسیری که توش قرار گرفتم و سپاسگزار شما استاد عزیزم به خاطر اینهمه زیبایی که به ما نشون میدید امیدوارم همیشه سالم باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  10. -
    سمیرا سعادتمند گفته:
    مدت عضویت: 1510 روز

    بنام خدای هدایتگر و قدرتمند و توانای جهان هستی

    درود بر استاد عشق و توحید استاد عباس منش بزرگوار و مریم بانوی در صلح و آرامش

    امشب موقع خواب ، خیلی به عملگرایی ام در توحیدی بودنم داشتم فکر میکنم ، به نتایجی که با کار کردن روی خودم این مدت بدست آوردم و به نتایجی که هنوز نرسیدم .صبح که بیدار شدم چقدر خوشحال شدم ، دلم واقعا یک فایل توحیدی میخواست که استاد انگاری برای من گذاشتید چه تایم طولانی از آخرین فایل توحیدی تون گذشته بود فایلهایی که من صدها بار گوش دادم و نوشتم و دیدم . با این فایل تون درک‌کردم.: باید در عمل و لایه های زیرین مغزم عملگرایی توحیدم‌و داشته باشم ، در نتایج ام نشون بدم در باورهایی که دارم و بتونم شرک هایی که دارم که سالها از جامعه و مدرسه و دانشگاه و دوستان و رسانه و تی وی و فضای مجازی …دریافت کردم حذف کنم و هرروز نتایج ام با نزدیک شدن به خدای هدایتگرم بیشتر بشه، با استمرار و ادامه دادن پیوسته در این مسیر توحیدی ، با عزت نفسی و خود باوری و خودشایستگی و توحیدی که از شما استاد عزیزم آموختم .

    میدونم تغییر شخصیت ، تغییر باورها و رفتار و عادات ام نسبت به دو سال و دوماه قبل خیلی خیلی زیاد بوده ، میدونم کلا یک سمیرای دیگه شدم ، میدونم این روزها با خودم و خدای درونم چقدر در صلح و آرامش ام .

    چه جاهایی تو زندگی گذشته ام مثل پیدا کردن موقعیت کاری و ازدواج ‌و خلق پول و ثروت و اومدن مشتری ….قدرت میدادم به عوامل بیرونی ،

    استاد وقتی شرک و‌میزاری کنار چقدر آرومتریم ، چقدر خیالمون راحت تره و سرمون همیشه بالاست ، قدرت دادن به عوامل بیرونی در زندگی مون کشور و جامعه‌ و دولت و‌ حکومت و هر فرد قدرتمندی ، به ظاهر و چهره و سن و‌جنسیت و ژنتیک و مقام اجتماعی افراد و محل زندگی و پدر ‌‌مادر و خانواده ….چقدر مارو در رسیدن به خواسته هامون محدود تر میکنه ، این و تو این فایل تون لمس کردم با تمام وجود . اجازه نمیده حالمون خوب باشه و بهونه و‌مانعی برای رسیدن به اهداف و خواسته ها و لذت و شادی و خوشبختی است.

    از وقتی که فهمیدم توحید، یعنی قدرت ندادن به عوامل بیرونی نه ‌ فقط نماز خوندن مون از سر عادتی که داشتم ، گریه و زاری به درگاه خداوند برای استجابت دعاهام و‌شفاعت و درخواست از ائمه و زیارتگاه‌ها و …میدونم هنوز لایه های شرک در وجودم هست ، میدونم‌و‌تسلیم پروردگار جهان هستی ام که هرروز منو به توحیدی بودنش نزدیکتریم کنه ، هرروز حالم بهتر باشه از بودن در کنارش و رازو‌نیاز و خدانوازی با تنها قدرت جهان هستی، هرروز نتایج بیشتر و هرروز پاک شدن از شرک و باورهای شرک آلود…

    خدای مهربان و اجابتگرم هدایت مون کن در این مسیر الهی ، در این مسیر بودن با تو ، با باورهای قدرتمند و تجارب زیبایی مون جهانی زیباتر برای خودمون خلق کنیم .

    استاد ازتون سپاسگزارم از این فایل توحیدی آموزنده که تلنگری بود بر پاشنه آشیلی که بر باورهای توحیدی مون داریم بندازیم .

    بودن در این سایت زیبا و دیدن و گوش دادن بارها و بارها به فایلهای آموزنده و‌پر محتوا و آگاهی دهنده و خوندن کامنتها و‌نظرات دوستان هم مداری ام انگاری ، مفیدترین زمانی است که من در زندگی سپری میکنم و با هر تکرار و تکرار و پیوستگی و استمرار و ادامه دادن باز هم تشنه این مطالب آموزنده ام .

    خدایا مارا به راه راست هدایت کن ، راه کسانی که به آنها نعمت دادی نه گمراهان .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای: