اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام سلام صدتا سلام به استاد خوشگل و خوشتیپ خودمون
ماشاالله هزار ماشاالله چقدر جوون تر و خوش تیپ و سرزنده تر شدین.
عاشق بک گراند این فایل شدم خداروشکر میکنم که اینقدر پرادایس زیباست که باعث شده کیفیت فایلها اینقدر بالا بره و از شروع تا پایان فایلها انرژی مثبت و سرزنده بودن در ما جاری میکنه.
چقدر این فایل مثل همیشه فوق العاده بود.
هرچند مطالب فایل تکراری هست و همیشه استاد عزیز این صحبت ها را با ما کرده ولی لامصب نمیدونم چرا بازهم این اصل را فراموش میکنم.
واقعا عوامل بیرونی ویران کننده هست در زندگی روزمره خودم.
همین دیروز رفته بودم پیش پدرم در مغازه خوار و بار فروشی خودشون و یه لحظه اشتباهی پرسیدم بازار چخبر.
آقا این پدرم همچین از بدی و کندی بازار صحبت کرد و همه این اتفاقات را به این ربط میداد که چون نزدیک محرم هستیم دولت داره بازار را کنترل میکنه و همه چیز را ارزان میکنه تا مردم بتونن مراسمات محرم را برگزار کنند و…..
یه لحظه باورم شد ولی مدام بعدش به خودم میگفتم همه اینا چرت و پرت هستن.
خداروشکر من استاد و این فایلها را دارم و خدا با هدایت استاد به اینکه این فایلها را برامون ضبط میکنه و باعث میشه ما از مسیر خارج نشیم.
استاد عزیز عامل بیرونی دیگه قیمت دلار هست که هرکار میکنم بازم یجورایی درگیرش میشم و همیشه باعث شده زندگیم در مقاطعی گیر کنه.
با این حال درکل زندگیم درحال رشد و سعادت هست و همه چیز اوکی هست.
استاد اینقدر حال روحیم خوب هست که امروز صبح زود با انرژی رفتم سرکار و سه عدد از یخچالارو شروع کردم به نصب موتور و سیستم خنک کنندگی و درحالیکه صبحانه هم نخورده بودم و گشنگی بهم فشار می آورد ولی از کارم لذت میبردم و به زیبایی تمام تا ساعت 3بعد از ظهر هر سه یخچال را آماده تحویل دادن کردم و خداروشکر درحین کارکردن به فایلهای شما گوش میدم و همه این مدت کارکردن در گرمای بالای 40درجه کارمیکردم ولی بخدا لذت میبردم چون میدونم در مسیر درست هستم.
در مورد سوال اول جواب و تجربه زندگیم من بر می گرده به سال 95 که من وارث یک زمین کشاورزی دو هکتاری بودم ولی مدرک برای اثباتش نداشتم کار رو به یک وکیل سپردم قرا ر شد 2 دانگاز زمین رو برداره و کارهاشو انجام بده این پروسه 4سال طول کشید و ما یه جاهایی با هم کارها رو انجام میدادیم
در گفتارم به خدا توکل کرده بودم ولی در باورهای خودم به او قدرت داده بودم
در گفتار م نام خدا رو می آوردم ولی در عمل هر چه ایشون می گفت من قبول میکردم
من هم خر و می خواستم هم خرما رو
هم توجه خدا رو می خواستم هم می خواستم او از من ناراحت نشه و خدا رو از یاد برده بودم
من به نظر مردم همتوجه می کردم
باورهای شرکالود من و قدرت دادن به او باعث شد که به لایه های زندگی من رسوخ کنه ومن رو مجاب کنه که باغ رو بفروشیم
من خیلی بهش قدرت داده بودم و دیگه سخت می شد برگشت به سمت خدا
آخر هم طبق میل او و خلاف میل باطنی من باغ رو به قیمت پایین فروختیم و او سهمش روکرفت رفت در حالی کهمن اون باغ رو خیلی دوست داشتم نگه دارم
کافی بود من یکذره توحیدی عمل میکردم و همون اول قدرت رو به خدا میدادم اون وقت کل بازی به نفع من تموم میشد
از اون به بعد سعی کردم در کارهام عوامل بیرونی رو از بین ببرم و قدرت رو فقط به خدا بدهم
در دوران کرونا هیچ واکسنی نزدم و گفتم هیچعامل بیرونی نمی تواند روی من تاثیر بگذارد
کار به جایی رسید که اداره ما بدون کارت واکسن کارمند ها رو می خواست جلو گیری کنه من گفتم خدا روزی من رو خودش میده هیچگیری تا الان به من نداده جایی
من کار مندی هستم که ماهی یکبار ماموریت هم میروم
من مادرم رو سالهای سال نگهداری می کردم و به شدت بهمادرم وابسته بودم حاضر بودم تموم بلاهای دنیا سر من بیاد ولی یه مو از سر مادرم کم نشه بزرگترین ترس من ،ترس از دست دادنمادر بود
بعد از اینکه خدا رو درککردم
مادرم ظرف 3روز از دنیا خیلی راحت رفت
موقع مرگ تو بقل خودم جون داد
و من خدا رو در نظر گرفتم و بسیار راحت با مرگ مادرمکنار اومدم
اگه توحیدی عمل نمیکردم صد در صد کارم به دیونه خونه میکشید یا یه کاری دست خودم میدادم
جایی توحیدی عمل کردم که 3ساله از اخبار و سیاست مملکت و مسوعلین مملکت اومدم بیرون و ذهنم راحت شد
چون دیگه اونها رو ضامن خو شبختی خودم نمی بینم
جایی توحیدی عمل کردم که 2سال فکر میکردم با یه خانم دیگه حالم خوب میشه خیلی راحت هدایت شدموتوجهم رو از روش برداشتم
جایی توحیدی عمل کردم که روی عزت نفسمکار کردم و هدایت شدم به سایت استاد و سریال زندگی در بهشت رو دیدم و بعدش چقدر جاهای دیدنی ایران رو با خانواده رفتیم دیدیم و لذت بردیم
هر جا که توحیدی عمل کردم نتایج واقعا شگفت انگیز بود
هر جا روی آدمها حساب کردم از همون آدمه سیییلی خوردم تا بفهمم روی کی باید حساب کنم
زنده باشی استاد عزیز و دوست داشتنی که کلی به مردم و افراد آگاه انرژی میدین و باعث میشید حرفای خوب زده بشه.
واقعیتش در باب ژنتیک من از بچگی چشمهام ضعیف شد دقیق خاطرم نیست ولی چون والدین و اطرافیانی داشتم که عینک استفاده میکردن دقیق خاطرم نیست ولی از بچگی منم یادمه چشمهام ضعیف بود تا اینکه تو دوره راهنمایی مجبور شدم بخاطر درس عینک استفاده کنم و این با من موند گرچه که اصلا دوست نداشتم این اتفاق بیافته. حالا من دقیق نمیدونم بچگیم باورام چی بوده ولی مطمئنم که این من بودم پذیرفتم که آره، ژنتیکه. گاهی حتی به شوخی هم شاید گفته باشیم آره از والدین چشم ضعیف ارث بردیم…اینا گرچه شوخی بود ولی باور شد. همون کرمی بود که شد مار.
حالا با ایجاد باورهای مناسب دارم روی خودم کار میکنم و این فایلتون رو نشونه میگیرم تا هدایت خداوند رو بپذیرم و اجازه بدم تا هدایت بشم.
در باب سلامتی من قانون رو ندارم ولی تصمیم گرفتم کم کم شروع کنم و دیگه سمت غذاهای ناسالم و شیرینیجات نرم. حداقل قدم اول رو بردارم چون میدونم چه ترکیبات ناسالمی هست و سعی میکنم غذا سالم رو به بدنم بدم تا در زمان مناسب در مدار آگاهیهای دوره قرار بگیریم.
مچکرم که درمورد ورزش صحبت کردین و خیلی برام جالبه استاد که با همون ورزش کم شما این بدن رو ساختی چون هر کی باشگاهی هست حداقل 2 یاعت در روز باید ورزش کنه و این الگو رو شما شکستی تو ذهن چون اصلا برای من ساستینبل نیست بخوام هر روز 2 ساعت وقت بزارم. من دوست دارم پیاده روی و اکسپلور داشته باشم ولی اینکه بخوام زور بزنم تو مغزم نمیره.
نکته بعدی استاد بحث استیفن هاوکینگ رو مطرح کردین و من یادم بود این حرف شما که کمبود رو باور نکن حتی اگر بزرگترین دانشمند جهان گفتش. واقعیتش مغز بشدت دنبال مقصر میگرده و وقتی یه همچین باوری مثل ژنتیک رو بشنوه….دیگه همش میگه اوووون
شما خودت نمونه جالب و زنده و حاضر تغییرکردنی این کفر و شرک هست که بخوایم نتیجههارو نبینیم و بگیم عامل دیگهای هست که آدمها موفق نمیشن. خداوند هدایتمون کنه تا انگشت عامل همیشه به سمت خودمون باشه و متوجه باشیم این ما هستیم که تغییر میکنیم و تغییر میدهیم.
تنها عامل شادی بنظرم سپاسگذار بودنه.
من 2 ساعت پیش اومدم بخوابم ولی گفتم بزار شکر گذاری هرچند کوتاهی بکنم بعد بگیرم بخوابم ولی شکرگذاری همانا و بعد بیا سایت و فایل ببین و کامنت بزار همان.
امیدوارم شکرگذاریهامون مثل سپاسگذارانی باشه که خداوند میافزایدشون.
وقتی بنظرم استاد ترس هامون کم شد میشیم سپاسگذار.
امیدوارم عزت نفسمون قوی باشه تا وقتی یکی گفت ژنتیک بتونیم بگیم نههههه
نه اینکه بگیم آره ما بدبخت بودیم و …..خدایا ما را به راه راست هدایت میکنی مچکرم. از اینکه ما رو با کافران قرار ندادی مچکریم.
سلام به استاد عباسمنش دوستداشتنی خودم و خانم شایسته عزیز و همه دوست و رفیقای نازنینم تو این سایت الهی که هرروز هم صبحها و هم شبها تو تمرین فانوس دریایی بخاطر وجود تک تکتون از خدا هزاران هزار بار ممنونم و اینو خودتون نمیدونید ولی خدای رب العالمینم شاهده که بعد از خودش خیلی وقته که فقط و فقط شماها تو زندگی من وجود دارین چون همه آدمای غیر همفرکانس یا خودشون حذف شدن از زندگیم یا خودم حذفشون کردم ، از خانواده و فامیل گرفته تا دوست و آشناهای دور و نزدیک (همون حذف توپ بازی و زمین بازی و همبازی و قربانی کردنها و بها دادنها)
بدون معطلی میرم سراغ محتوای این فایل فوق العاده و اینا رو با کمک خدا و الهاماتش مینویسم برای گذاشتن رد پا از خودم و خلع سلاح شدن و بیشتر رو شدن دست ذهن چموش:
من تو کار خیرخواهانه و پربرکت مشاور املاک مشغولم
قبل از همین عید یعنی درواقع از اواسط بهمن ماه این حرفها تو محل کارم و از طریق مشتریا و تقریبا همه اطرافیان میچرخید که دیگه از این بعد نمیشه معامله کرد و دیگه خرید و فروش نمیشه و دیگه اکثر مردم صبر میکنن که ببینن بعداز عید چی میخواد بشه و … خیلی چیزای دیگه که میتونید حدس بزنید ولی منم بعداز شنیدن هرکدوم از این حرفها با خودم برعکسشونو زمزمه میکردم و بارها و بارها به خودم میگفتم و این قضیه ادامه داشت و هرچی به اسفند و اواخر اسفند نزدیک میشدیم این حرفهای بقیه بیشتر و بیشتر تکرار میشد ولی منم همچنان کوتاه نمیومدمو باورهای مناسبو با خودم تکرار میکردم البته اعتراف هم میکنم که گهگاهی ترس و نگرانی میومد سراغم ولی ادامه دادم و از یه جایی به بعد هم مدام و مدام فایلهای ما خالق شرایط خود هستیم و برنامه نویس زندگی خودت باش و جبر یا اختیار؟ رو نگاه میکردم و خداروشکر درآمد من تو اسفند روند افزایشی خودشو داشت و خیلی خوب شد
و رسیدیم به عید و 13 روز اول سال هم تقریبا فعالیتی نکردم با این توجیه و بهونه که دفتر املاک بستهس دیگه و گاهی فایل نگاه میکردم و گوش میکردم و تمرینا رو هم مینوشتم و اینجا میرسیم به یه اشتباه هرروزه
چون تو تعطیلات عید کلا خونه بودم و جایی نرفتم در لابلای کار کردن روی باورهام در اکثثثثثثثثثثثثثثثر مواقع فیلم و سریالهای کمدی خارجی و ایرانی نگاه کردم ، با این توجیه که حالا کمدی و خندهدارن و تاثیری ندارن و خوده استاد هم که تو یکی از فایلای زندگی در بهشت تو تلویزیون جدیدشون نشون داد که گاهی فیلم و سریال نگاه میکنه و از این بهونهها
و خلاصه از چهاردهم هم کارو جدی شروع کردم و رفتم املاک و هم کار کردن روی باورهامو نمه نمه با جدیت بیشتری ادامه دادم و فیلم و سریال نگاه کردن هم دوباره کاملا حذف شد از زندگیم
و تو یک ماه و نیم اول 3 ، 4 تا از قراردادهام تقریبا تو لحظات آخر کنسل شدن و منی که تو اسفند ماه به لطف الله مهربان از 3 تا قرارداد فروشم حدودا 25 میلیون تومن پول ساخته بودم هیچ ورودی مالی و کمیسیونی بدست نیاوردم چرا؟؟؟؟؟؟ چون احتمالا افکار و باورهای قدرتمندی که قبلا ساخته بودم انگار ضعیف شده بودن و تو اون مدت تعطیلات خوب تغذیه نشده بودن و حالا اینجا باز میرسیم به یه اشتباه دیگه
محرم و صفر !!
کم کم گهگاهی این نجواها میومد تو ذهنم که داریم میرسیم محرم و صفرها ، دیگه اون موقع اصلا نمیتونی معامله و قرارداد داشته باشی ، دیگه پولای حساب خرج کردن و خرید کردنت که تموم شده و پول حساب پس اندازت هم که دیگه آخراشه ، دیگه تو این مدتم قرارداد و معامله نداشته باشی اون 2 ماه رو بیپول میمونی و دیگه فلان و دیگه بهمان و منم خیلی موفق نبودم تو مهار این نجواها و کنترل ترس و نگرانیها و دقیقا یادمه که اواخر اردیبهشت دیگه یه روز به خودم گفتم حالا مگه چقد مونده تا محرم و رفتم سراغ یکی از تقویمای توی دفتر و نگاه کردم دیدم 28 تیر محرم شروع میشه و به ظاهر خیالم یه کم راحت شد که اوووووووووو حالا کو تا 28 تیر ، 2 ماه مونده بابا
ای وای من
ای وای من
ای وای من از این شرک
ای وای من از این گرفتن قدرت از خودم و خدای رب العالمینم و دادن قدرت به عوامل بیرونی
حالا حساب کنید که از یه طرف هم افکار و باورهای قدرتمند قبلیم ضعیف شده بودن و مدارم انگار پایین اومده بود و نیاز به تقویت خیلی زیادی داشتن و از یه طرف هم این نجواهای شرک آلود و حال خراب کن داشتن تاثیرات منفیشونو میذاشتن ، ولی در هر حال من همزمان هم تو شغلم و هم تو کار کردن روی باورهام با توکل و امید به خدا ادامه دادم و قدم برداشتم و یکی از همین روزای خرداد آگاه شدم که این ترس و نگرانیها ، دارن بهم میگن که تو مشرک شدی! تازه اینجا بود که من به این قضیه پی بردم و فهمیدم داستان از چه قراره!
در این بین اینو بگم که من تو ماه خرداد فقط یه قرارداد اجاره تونستم داشته باشم و یک میلیون و 400 هزار تومن فقط ورودی مالی من شد و یه ذره امیدوار شده بودم
و زمان کار کردن روی باورهامو بیشتر کردم ، از فایل نگاه کردن و فایل گوش دادن تا نوشتن و نوشتن و مثالهای منطقی آوردن برای ذهن چموش که مگه حضرت ابراهیم و حضرت موسی تو اون زمانه و شرایطی که زندگی میکردن به کسی یا چیزی باج دادن و تسلیم شرایط شدن که آخر تونستن بشن خلیل الله و کلیم الله ، مگه استاد عباسمنش تو همون سال 88 نبود که شرایط اون موقعها تاثیری نذاشت تو زندگیش ، همونجوری که استاد عباسمش تونسته با افکار و باورهای قدرتمند خودش به هر چی که میخواد برسه پس برای منم میشه همونجوری که قانون برای استاد عباسمنش جواب داده قانون برای منم جواب میده همون خدایی که به استاد عباسمنش کمک کرده به منم کمک میکنه ، مگه سوئیچیرو هوندا نبود که تو جنگ ژاپن و امریکا بجای اینکه بره بشینه خونه بگه خب الان جنگه دیگه نمیشه کاری کرد رفت از موتور بمبهای عمل نکرده موتور سیکلتو اختراع کرد و ساخت ، مگه من تو همین اعتراضات پارسال که لحظهای و ذرهای هیچچچچچ توجهی بهشون نکردم چند تا قرارداد و معامله به لطف الله مهربان تجربه نکردم ، مگه خدا نمیتونه که تو محرم و صفر به من کمک کنه ، به من ایدههاشو بگه ، برای من آدمای مناسبشو بیاره ، هدایتم کنه ، موفقم کنه توی کارم ، بهم رزق و روزیشو بده ، بهم نعمتهاشو بده ، مگه خدا گفته که من تو فلان ماهها و روزای آخر هفته و توی سرمای شدید یا هوای خیلی گرم یا تو تعطیلات رسمی و غیر رسمی ایران ، صبحهای خیلی زود و آخره شبها دیگه نمیتونم برات کاری کنم و دیگه کاری از دستم بر نمیاد و باران رحمتم قطع میشه ، مگه جهان یه موقعهایی خوابش میره و عمل نمیکنه ، مگه قوانین و مشیتهای الهی قطع و وصلی دارن ، …
نوشتم و نوشتم و کار کردم و کار کردم و نوشتم و نوشتم که به لطف الله مهربان من با افکار و باورهای قدرتمندی که تو این 2 سال و نیم ساختم کلی قرارادای پولساز هم تو این لحظهم و هم تو محرم و صفر برای خودم بوجود میارم ، نوشتم که به لطف الله مهربان من جانشین خدا روی زمینم پس تابع هیچگونه شرایطی نیستم و هیچ کس و هیچ چیزی هم هیچ تاثیر و هیچ قدرتی تو زندگی من نداره ، نوشتم که به لطف الله مهربان منم که خالق 100 درصد کل زندگی خودم هستم و همه چی در خدمت من کار میکنه و خدا خودشم هر لحظه کمکم میکنه ، نوشتم خدا هر لحظه میتونه بهترین و بیشتر شرایطای مناسبشو برام پیش بیاره ، نوشتم هر لحظه میتونه که منو به خواستههام برسونه و بهترین و بیشترین نعمتهاشو بهم بده ، هر لحظه میتونه ، هر لحظه میتونه ، دست خدا بالاترین دستهاس و فقط خدا برای من کافیه ، اگه کل آدما هم ترمز کنن و متوقف بشن من بازم گاز میدم و حرکت میکنم (این همون راز موفقیت مایکل شوماخره که خودش گفته که تو مسابقاتش بهش عمل میکرده) ، من کاری ندارم که همکارام و بقیه آدما چجوری فکر میکنن ، خدا از بینهایت طریقش مشتریا رو به من وصلشون میکنه ، همونجوری که برای استاد عباسمنش این کارو داره میکنه ، همونجوری که برای حضرت محمد و اسماعیل و هاجر آدما رو دورشون جمع کرد ، همونجوری که همه رو به خدمت حضرت نوح و حضرت سلیمان درآورد ، همونجوری که آدما رو فرستاد دنبال حضرت عیسی و موسی ، خدا به همه بندههاش به یک چشم نگاه میکنه و همه به یه اندازه به خدا نزدیکن و همه به یه اندازه به نعمتهای خدا دسترسی دارن ، پس برای منم این کارو میکنه ، نه برای همه برای من و اونایی که جوری دیگهای فکر میکنن قطعا نتایج هم جوره دیگهای رقم میخوره و و و
و ضمنا من تو تیر ماه هم فعلا فقط یه قرارداد اجاره داشتم و کل ورودی این ماهم تا الان 1 میلیون و 600 هزار تومنه فعلا
و من اطمینان دارم که خدا ایمان منو و قدمهایی که دارم برمیدارم و تمرکز و زمان و انرژی و تعهد و جدیتی که دارم میذارم نادیده نمیگیره و الان دیگه با آغوش باز منتظرم که ماه محرم و ماه صفر برسن چون مطمئنم که برای من ماه معجزه و تصاعد میشن و پر از شکوفایی و پیشرفتها و موفقیتهای پشت سر هم میشن ، چون منم که همه کاره زندگی خودم هستم و کل جهان به نفع من عمل میکنه و گوش به فرمان منه و دست به دست هم میدن که منو به خواستههام برسونن ، همه چی مسخر منه ، همه چی در اختیار منه
خداروشکر تو همهی این مدتی که روی باورهای خودم کار کردم و دارم کار میکنم خدای رب العالمینم هم خیلی داره کمکم میکنه و خیلی هدایتم میکنه و مطمئنم که همونجوری که حضرت موسی رو بخشیده منم بخشید و ازش میخوام که همیشه و هرلحظه تو این مسیر نتایج و نشونههای امیدوار کننده و انگیزه بخش بهم بده تا ایمان و قدرت و خودباوریم قویتر و قویتر بشه و دوباره با هم همه چیو بسازیم خیلی بهتر از قبل خیلی بیشتر از قبل خیلی زیادتر از قبل خیلی راحتتر از قبل خیلی آسونتر از قبل و خیلی زودتر از قبل
این اواخر یه روز انگار یه آگاهی و الهام الهی به ذهنم خطور کرد که سپهر خیلی ضایعس و خیلی زشته و خیلی خیته که خدا ببینه منه اشرف مخلوقاتش منه خلیفه اللهش منه جانشینش روی زمین نسبت به کسی یا چیزی ضعف نشون بدم یا ازش حساب ببرم یا تسلیمش بشم یا بهش باج بدم یا تو ذهنم جلوش کم بیارم یا … خداییش هم خیلی یه جوریه ، خیلی مسخرهس
در آخر سپاسگزارم از استاد عباسمنش دوستداشتنی و خانم شایسته عزیز و خانم فرهادی و آقا ابراهیم بخاطر این فایلهای هدیهی آگاهیبخش و الهی و خدایی که برای ما فراهم میکنن ، ممنونم از شماها و از همه بچههای سایت که همیشه با عشق و با لذت کامنتاشونو میخونم و درسها میگیرم
Lord! You Alone We Worship, and You Alone We Ask For Help.
فایل انقدر عالی!!! عشقِ من، توحیده! چه مبحث خوشمزهای! خیلی موضوعِ جذابیه برای من!
استاد یه چیز جالبی توی صحبتهاشون کردن که برام فوق العاده زیبا بود و اون این بود که: اگر ما تنها یک درصد هم عاملی بیرونی مثل ژنتیک رو دخیل بدونیم، در هنگامِ برآورده نشدنِ آرزومون، همون یک درصده میشه 500 درصد!
و این حرفِ استاد، عینِ واقعیته.
خیلی استاد قشنگ مثال میزنن همممیییشه! و خیلی خوب هم مثالهاشون رو آنالیز میکنن… آفرین استاد.
خداروشکر میکنم که توی این گروه هستم و از حرف های استاد استفاده میکنم…
برمیگردم به جمله طلاییِ استاد: ما خالق شرایطمون هستیم، نه قربانیِ شرایطمون!
ما در هر لحظه از طریقِ مغزمون که یک فرستندهی قوی است، امواجی رو به جهان هستی ارسال میکنیم و این امواج میرن و میرن تا بالاخره برمیگردن به مرکزِ پیدایششون که ما هستیم؛ ولی موقع برگشت دیگه شکل موج خالی نیستن…! بلکه میرن و میرن همه چیزهای مادی و معنویِ همسنگ با خودشونو از جهان (با حجم بزرگتر) جمع میکنن و برامون میارن! اسم اون چیزهایی که برامون میارن، سرنوشته!
توحید یعنی فقط و فقط افکارِ منن که جهانِ منو خلق میکنن و نه خدا و نه هیچ چیزِ دیگهای!
البته، خدا این قدرت رو دارهها! ولی هیییچ زمان نه دخالتی میکنه و نه قضاوتی! هر کی میره پیِ لیاقتش!
بگم ماانسانیم وذاتمون اینطور طراحی شده .خب مگه آدمهای موفقی مثل استادخودمون انسان ماورایی بوده ؟! پس چطور ایشون تونسته .
ولی مانمیتونیم. دلیلش چیز سختی نیست برای اینکه اهداف ودیدمون مثل استاد وامثالی مثل ایشون وسیع نیست.
ظاهراً میگیم به چیزی وابستگی نداریم ولی ب نظرم به خیلی از عوامل بیرونی وابستگی داریم که انقد بهشون چسبیدیم و یه گام اونورمونو نمیبینیم.
اینطور که استاد از شرک میگن که قدرت دادن به عوامل بیرونیه.
ب نظرم در طول روز خیلی ازباورها ورفتارهامون همینو نشون میده.
واقعن ماانسانهای ضعیفی هستیم.
به خودی خود که قدرتی نداریم .بهمون گفته میشه یکی مثل خدا اگه کنارتون باشه باهماهنگی هم قدرت خارق العاده ای پیدا خواهید کرد. اما کو گوش شنوا؟!
در کلام از شرک بدمون میاد وعاشق توحید هستیم .
ولی آیا درعمل هم به همین خوشگلی نشون میدیم؟
خودمو میگم خیر.
اسم مشرک بودن که میاد فکر میکنیم وااای چقدر آدمهای بدی هستن .وبه هیچ وجه خودمونو جزعه اون دسته افراد نمیبینیم.چون نگاه عمیقی به باورهاورفتارهای خودمون نداریم.
خوب بلدیم رفتارهای باورهای دیگران رو بررسی کنیم وبگیم کی خوب عمل میکنه کی بد!
اما به خودمون که میرسه ،اصلن نمیتونیم تشخیص بدیم.
اونوقت نشستیم ومیگیم چرا مثل استاد نتیجه نمیگیریم؟!
چکار کردیم که دنبال چنین نتایجی میگردیم ؟
خوشم میاد اکثر کارای استادطبق باور توحیدشونه.
ماهم دوست داریم همین شکلی عمل کنیم اما فراموش کاریم.
استادباتمام قوا ونیروشون واراده وهمتشون باتمام افکار منفیشون مبارزه کردن وجایگزینش افکاروباورهای تازه به ذهنشون دادن.
مابیشتر دلمون میخادهرپیشامد خوبی خودش رخ بده بدون تلاش و همت ما.
استاد سوال کردن که چ باورهایی چ تأثیراتی درزندگی ماداشته؟!
باورهای شرک آلود چیزی جز عقب گردی،حال خرابی،شکست ،غم ،ترس،نگرانی،استرس واضطراب،افسردگی مگه میتونسته چیزدیگه ای به بار بیاره.
درسته خیلی جاهاش آگاهانه نبوده اما قانون جهان ما اینه که پاسخ فرکانس دادهمیشود .
اون کار نداره که تومیفهمی وکاری میکنی یانمیفهمی وکاری انجام میدی.
نتیجه ی فرکانس واحساس بد ،عواقب بدی داره .
حالا من بیام هزار تا توجیه وبهانه هم بیارم ،فایده نداره.
میدونید همه ی شرک ما ازعدم شناختمون به خداس.
ماوقت برای هرکاری میزاریم اما وقتی برای کسب آگاهی هایی درمورد خدای خودمون نمیزاریم چون مهم نمیدونیم .چون ب نظرمون وجود خارجی نداره ودیده ،نمیشه ،پس نقش پررنگی هم تو زندگیامون نداره.
ولی در مواقع مشکلات، خوب یادش میکنیم وتایم زیادی برای التماس کردن میزاریم .
تازه اونجا یادمون میفته که خدای ما چ نقشی درزندگی ما داشته .
اگه میفهمیدم که وجود خدا در هر لحظه ودر هر رویدایدی میتونه زندگی ما روچطور جهت دهی کنه .
سلام استاد عزیزم و مریم بانوی دوست داشتنی و مهربان
سلام به دوستان همفرکانسی ام.
چقدر مبحث توحید شیرینه
خدایا شکرت سپاسگزارم ک من رو به سایت استاد هدایت کردید.
وقتی شرک داریم مگ میشه کاری کرد مادرم ،عموم سنگ کلیه دارن و این شده توی خانواده من ،ک همه ما به صورت ژنتیک باید اب زیاد بنوشیم تا سنگ کلیه نگیریم همین چند هفته پیش ک مامان سنگ شکن انجام دادن بهشون گفتم بیا فقط یکبار به حرفم اعتماد کن و باور کن هیچ دلیلی نداره ک کلیه ات سنگ بسازه این ک دکتر گفت فقط ی باوره بیا تغییرش بده و باور کن ک هیچ برگی به اذن خداوند به زمین نمی افته اما اونقدر نیاز به دیده شدن توی ایشون وجود داره نیاز به اینک براشون دلسوزی کنن و به قول استاد احساس قربانی شدن رو دوست دارن ک حتی حاضر نیستن ی مدت اینو تکرار کنن .
توحید یعنی اینک باور کنیم همه چیز در گرو قوانین خداوند است. یک انرژی قدرتمند ک ما رو خلق کرده و قدرت خلق زندگیمون رو به ما داده
پارسال چنین زمانی رو توی خونه بودیم تابستان گرم چقدر دوست داشتیم بیرون بریم از خونه اما از نظرشرایط مالی نمیشد
ارزو داشتیم ماشینمون بود ک میتونستیم شبها بریم بیرون و لذت ببریم
اما امسال به لطف الله یه ماشین توی پارکینگ خونه است ی ماشینم توی پارکینگ ایران خودرو و به یاری خداوند تا اخر ماه بهمون تحویل میدن.
حقوق همسرم بیشتر شده جوری ک دیگ نیازی نیست از کسی قرض بگیریم حتی اضافه هم میاد ک بتونیم بدهی هامون رو تسویه کنیم.
خدایا شکرت سپاسگزارم.
یادمه پارسال کلیپ فقط روی خدا حساب کن رو چند بار دیدم و به پهنای صورت اشک ریختم حتی الانم ک میبینم چنین احساسی دارم.
خدایا نگرانی چیه از چی نگرانی از بیماری بچت از تموم شدن پولهات
از تهدید بقیه نگرانی
از نتونستن ها نرسیدن ها نگرانی
خب عزیزم تو مشرکی
میترسی از چی میترسی
از اینک همسرت تنهات بذاره
از اینک خانوادت دوست نداشته باشن
از اینک بگن دیدی نتونست مهاجرت کنه
از اینک بگن دیدی اشتباه کرد
از چی میترسی از اینک بقیه برن برسن به رویاهاشون خانه دار بشن
اگر میترسی تو مشرکی
از همسرت میترسی
از پدرت میترسی
از رییست میترسی
از تهدید ها میترسی
ن من میخواهم توحیدی باشم من میخوام همیشه در پناه خدا باشم چه احساس فوق العاده ای هست ک خودت رو توی اغوش خدا احساس میکنی
چه احساس خوبی هست ک با چشمان خدا نگاه میکنی
با دستان خدا مینویسی
با لبهای خدا لبخند میزنی
با قلب خدا عشق میورزی
با توکل ب خدا امید داری
با حمایت خدا شجاعت داری
چقدر زیباست ک وقتی بچهام رو نگاه میکنم خداوند رو توی صورتهاشون میبینم
چقدر زیباست ک باور دارم خداوند حامی من هست و حتی توی ظهر گرما وسط بیابون ک ماشین خراب میشه دیگ نگران نیستم نگران گرمایی شدن بچها
نگران دیر رسیدنم
نگران سوختن پوستم توی افتاب
وقتی خداوند رو توی وجودت حس میکنی باور داری خیری برای تو هست شکر گزار ماشین سالمی باش ک خداوندبهتون داده
توحید یعنی قدرت مطلق خداست یعنی یدالله فوق ایدیهم
خدایا عاشقتم سپاسگزارم ازت
من چقدر مشرک بودم در گذشته
چقدر از همه ترسیدم
از پدر از همسر از حرف مردم از رییس از پلیس از بی پولی از تنهایی از شب میترسیدم
از همه چیز
الان دیگ میدونم همه چیز در گرو قدرت خداوندهست و هر اتفاقی ک برای من می افته فقط نتیجه کانون توجهم و باورهام هست
خدایا یاری ام کن ک بیشتر توحیدی بشم
خدایا چقدر لذت میبرم ک دوستان میان و با ایات قران کامنت میذارن چقدر دوست دارم انس با قران رو
امروز نشستم باورهای ذهنیم رو در خصوص قران نوشتم تا ببینم چرا اینقدر سخته برام دست ب قران شدن
دیدم وای من چقدر از قران میترسم از اینک بی وضو باشم
از اینک بدون غسل باشم …
چقدر میترسم نکنه قران رو کج بگیرم صاف نگیرم و عذاب بشم یعنی برای همه اینها باور بود توی ذهنم
من بیشتر از اونکه قران رو بخوام بخونم فقط دوست داشتم داشته باشم روی بلندی بذارم و ببوسم ک مبادا خدا ناراحت نشه و عذابم نکنه
استاد سپاسگزارم از شما ، شما به من ،خودم و خدای خودم رو شناساندید امیدوارم ک هر روز بیشتر توی این مسیر باشم .
دوستدارم بنویسم هم ردپایی میشه واسه خودم هم هر زمان کامنت میذارم ب طرز معجزه اسایی اون مشکلات حل میشن
بنام خداوند مهربان. سلام دور د خدمت استاد عزیز و خانوم شایسته .دوستان گرامی. میخوام از خودم بگم که چند وقتی هست عضو این سایت باارزش شدم وقبل اینکه وارد این سایت بشوم کم بیش تو اینستا و تلگرام فایل های استاد و گوش میکردم . فایل های توحیدی خیلی به قلبم مینشست لذت میبردم که استاد چقدر توحیدی عمل می کند خلاصه من اوضاع مالی خوبی نداشتم ولی چند وقتی که عضو سایت شدم خدارو شکر دارم وردهای ذهنم رو کنترل میکنم وباور دارم که همه چیزو خودم دارم خلق میکنم خیلی شرایطم بهتر شده خدایاشکرت هراز بار شکر. میخوام راجع به این موضع چشم زخم که فکر کنم ترمز خیلی ها باشه من یادمه که میگفتن میخوای هرکاری کنی ویا چیزی بخر ی مثلا طلا لوازم خونه پنهانی بخر مردم حسود چشمت میزنن تو خانواده ما و فک فامیل های مه خیلی این مرسوم هست حتی من دایی خودم چندسال پیش خیلی یه دفع اوضاع مالیش خوب شد خونه جدید خرید وسفر ها رفت و ماشین صفر خرید که متاسفانه تصادف کرد فوت کرد که این باور قویتر شد در خانواده ما که مردم چشم زدن این اتفاق افتاد .ولی من از این موضع رو از همون اولم قبول نداشتم والان میفهم اون بر اثر توجه وفرکانس های که داشته این حادثه رو جذب کرده و تازه اون توی هوای بارونی سرعت غیر مجاز داشته ولی خانواده من گوشش به این حرفها بدهکار نبود . من این قدرت چشم زخم رو باور ندارم فقط خدا قدرت داره هیچ کس قدرتی برای اینکه منو چشم بزنه نداره منم دارم توحیدی عمل میکنم من تو خدارو شکر تو فرصت خیلی کمی دارمد خوبی داشتم برای خانوم طلا خریدم وسایل خونه خریدم کلی چیز خریدم برای خانوم وسفر خارجی داشتم وخیلی کارهای دیگه که خانوادم تعجب کردن که من تواین فرصت کوتاه چطوری این همه کار کردم و مادرم میگفت پسر جان حداقل سفر خارجی نرو فامیل ها اطرافیان چشمشون شوره نکن این کار و دیر تر برو حداقل من گفتم به مادرم فقط خدا محافظ من هست هیچکس هیچ قدرتی نداره من باور ندارم کسی بتونه منو بدبخت یا خوشبخت کنه شماهم نترس مادر جان خیالت راحت. رفتم و به سلامت کامل برگشتم تولد دخترم بود خانوم گفت نظرت چی یه تولد کوچیک بگیرم زیاد شلوغش نکنیم.گفتم چرا گفت آخه ما تازه ازسفر آمدیم فک فامیل چشم … گفتم ببین من چند سال پول نداشتم تولد خوبی برا دخترم بگیرم الآنم بخاطر این حرف مردم نمیخوام این آرزو به تعویق بندازم گفتم همه فک فامیلو تا صد نفر دعوت کن از هیچی هم نترس خدا بامنه. هیچ احدی نمیتونه منو چشم بزنه .واقعا خانوادم موندن که من چرا اینطوری برخورد میکنم بااین ماجراها . ولی من خودم میدونم این رفتار م توحید در عمله بخودم دارم ثابت میکنم که من شرایط رو رقم میزنم برای خودم اینجوری که میخوام نه اطرافیانم خداروشکر در پناه خداوند در سلامت روح وروان .ارامش وغرقه در شادی لطف پروردگارم هستم خدایا هزار مرتبه شکر . پیروز و سر بلند باشین.
خیلی خوشحالم که یه فایل دیگه در مورد توحید درست کردین من خیلی این فایل هارو دوس دارم و اون اوایل خیلی باهاشون گریه کردم. با این فایل ها بود که من مفهوم اصلی توحید رو فهمیدم. قبل از اون برای من اگه خدارو یکی بدونی و به خداهای دیگه باور نداشته باشی همه چی حله. با شما که آشنا شدم و این فایل هارو دیدم فهمیدم که چقدر در اشتباهم.
یه باورهایی در مورد ما(کردها) هست که:ما همیشه بهمون ظلم میشه، کسی هوامونو نداره، همه باهامون دشمنن، همه میخوان ما بدبخت و ضعیف باشیم و … باورهایی از این دست که فکر کنم هر کس که باما بوده باشه تقریبا بدونن و باهاش آشنا باشن. نیاز به توضیح خاصی نداره که از همون اول دسته بزرگی از ما همیشه آواره بودن.چه گروه ها و حذب هایی تشکیل شد که حق کردهارو بگیرن.چه درخواست ها و توافق ها و اعتماد ها و … که همه آخرش به بدبختی کردها موجب شد. چقدر بزرگان حق بگیر کرد که در دوره های مختلف کشته شدن. منم تا قبل از آشنایی با استاد همین فکرو میکردم. با آشنا شدن با قوانین به فکر افتادم و دنبال کسایی بودم که خارج از این چهارچوب فکرین. کلی آدم موفق و آزاد و خوشحال کرد پیدا کردم که همه چیز در زندگی به نفعشون بوده.خیلی ها از دل همون تضادها به جاهای بزرگی رسیدن. همون اتفاق و افراد که باعث بدبختی خیلیا شد باعث موفقیت دسته ای شد ولی چه دسته ای؟ کسانی که دنبال مقصر نبودن، باور های گذشتهگان رو نپذیرفتن و باور های جدید و خوبی ساختن، شرایط بد رو نپذیرفتن و نادیده گرفتن و خدواند هم به جای درست خودشن هدایتشون کرد.
باور دیگه من در مورد خانمها لود که همه یه مشکلی دارن و نمیتونن وفادار باشن و حتی وقتی که با کسی دوست میشدم و همه چی خوب بود این نگاه بود که(حتی فکرشم نکن که این با بقیه فرق داره) و همش منتظر دروغی چیزی بودم و همیشه هم این اتفاق میفتاد. در آخر میگفتم: خدایی خوب دخترا رو میشناسی، دقیقا همونطوری بود که فکرشو میکردی
باور دیگه من این بود که جیب من سوراخه و پول توش نمیمونه و همیشه هرچقدر که کار میکردم حتی اگه چند برابر روز قبل جیبم سریع خالی میشد
باور دیگه در مورد سلامتی بود که من بدن ضعیفی دارم و خوب همشه هم مریض بودم. باورتون نمیشه تو تابستون سرماخوردگی میگرفتم
کسانی که از هر لحاظ بهتر از منن منو آدم حساب نمیکنن و همیشه هم نادیده گرفته میشدم. توسط کسانی که فکر میکردم از من بهترن
باور های نادرست زیادی در من وجود داشت و هنوزم دارن ولی به لطف خدا با استاد آشنا شدم و هر روز دارم روی خودم کار میکنم. خیلی حالم بهتره نسبت به قبل خیلی راضی ترم چون دارم این باور رو که میتونم زندگی خودم رو خلق کنم رو هر روز قویتر میکنم.
خدایا ازت سپاسگزارم که منو با قوانینت آشنا کرد
استاد عزیزم ازتون ممنونم که این فایل های فوق العاده رو برامون درست میکنین.در پناه الله یکتا️
سلام باستاد و مریم عزیز و دوستانم
توحید
من سه سال پیش ک باهاتون آشنا شدم اوایل
میگفتین ریس بانک کیه جلوش دلا و راست میشین
جلوی خدای این افراد باید متواضع بود ن بنده
هاش فقط میشنیدیم ولی چیزی نمیفهمیدم
تا اینکه بعد از مدتی 12قدم را خریدم تازه فهمیدم
داستان چیه و عملی اش کردم تو زندگیم
من دووجهه این داستان را دیدم موقعی بولد
کردم افراد را حسابی چک ولقد خوردم وداستان
داردو موقعی ک عملی کردم در جایی ک همه
میگفتن نمیشه و امکان نداره برامن شد واز اون
روز آویزه گوشم شد ک دنبال پارتیجز خدا نباشم
غیر ممکن را ممکنمیکند و همیشه در مواقعی
ک ب ظاهر سخت پیش میره و بخوام صحبت
کنم میگم خدایا آن چیزی ک لازمه بز زبان جاری
کن
اتفاقن تو این چند روز اخیر رفته بودم سراغ
فایل های دانلودی استاد فقط روی خدا حساب
باز کن و باور های توحید حضرت علی در
دعای کمیل و درنامه 31 اونجا ک استاد میگه
کلید گنج آسمان و زمین دست خداست از
اون درخواست کن قلبم باز میشه حالم خوب
میشه
سلام سلام صدتا سلام به استاد خوشگل و خوشتیپ خودمون
ماشاالله هزار ماشاالله چقدر جوون تر و خوش تیپ و سرزنده تر شدین.
عاشق بک گراند این فایل شدم خداروشکر میکنم که اینقدر پرادایس زیباست که باعث شده کیفیت فایلها اینقدر بالا بره و از شروع تا پایان فایلها انرژی مثبت و سرزنده بودن در ما جاری میکنه.
چقدر این فایل مثل همیشه فوق العاده بود.
هرچند مطالب فایل تکراری هست و همیشه استاد عزیز این صحبت ها را با ما کرده ولی لامصب نمیدونم چرا بازهم این اصل را فراموش میکنم.
واقعا عوامل بیرونی ویران کننده هست در زندگی روزمره خودم.
همین دیروز رفته بودم پیش پدرم در مغازه خوار و بار فروشی خودشون و یه لحظه اشتباهی پرسیدم بازار چخبر.
آقا این پدرم همچین از بدی و کندی بازار صحبت کرد و همه این اتفاقات را به این ربط میداد که چون نزدیک محرم هستیم دولت داره بازار را کنترل میکنه و همه چیز را ارزان میکنه تا مردم بتونن مراسمات محرم را برگزار کنند و…..
یه لحظه باورم شد ولی مدام بعدش به خودم میگفتم همه اینا چرت و پرت هستن.
خداروشکر من استاد و این فایلها را دارم و خدا با هدایت استاد به اینکه این فایلها را برامون ضبط میکنه و باعث میشه ما از مسیر خارج نشیم.
استاد عزیز عامل بیرونی دیگه قیمت دلار هست که هرکار میکنم بازم یجورایی درگیرش میشم و همیشه باعث شده زندگیم در مقاطعی گیر کنه.
با این حال درکل زندگیم درحال رشد و سعادت هست و همه چیز اوکی هست.
استاد اینقدر حال روحیم خوب هست که امروز صبح زود با انرژی رفتم سرکار و سه عدد از یخچالارو شروع کردم به نصب موتور و سیستم خنک کنندگی و درحالیکه صبحانه هم نخورده بودم و گشنگی بهم فشار می آورد ولی از کارم لذت میبردم و به زیبایی تمام تا ساعت 3بعد از ظهر هر سه یخچال را آماده تحویل دادن کردم و خداروشکر درحین کارکردن به فایلهای شما گوش میدم و همه این مدت کارکردن در گرمای بالای 40درجه کارمیکردم ولی بخدا لذت میبردم چون میدونم در مسیر درست هستم.
الهی صدهزار مرتبه شکر واقعا شکرت.
واقعا از وجود شما و این فایلها در زندگیم ممنونم.
عاشقتونم
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته
در مورد سوال اول جواب و تجربه زندگیم من بر می گرده به سال 95 که من وارث یک زمین کشاورزی دو هکتاری بودم ولی مدرک برای اثباتش نداشتم کار رو به یک وکیل سپردم قرا ر شد 2 دانگاز زمین رو برداره و کارهاشو انجام بده این پروسه 4سال طول کشید و ما یه جاهایی با هم کارها رو انجام میدادیم
در گفتارم به خدا توکل کرده بودم ولی در باورهای خودم به او قدرت داده بودم
در گفتار م نام خدا رو می آوردم ولی در عمل هر چه ایشون می گفت من قبول میکردم
من هم خر و می خواستم هم خرما رو
هم توجه خدا رو می خواستم هم می خواستم او از من ناراحت نشه و خدا رو از یاد برده بودم
من به نظر مردم همتوجه می کردم
باورهای شرکالود من و قدرت دادن به او باعث شد که به لایه های زندگی من رسوخ کنه ومن رو مجاب کنه که باغ رو بفروشیم
من خیلی بهش قدرت داده بودم و دیگه سخت می شد برگشت به سمت خدا
آخر هم طبق میل او و خلاف میل باطنی من باغ رو به قیمت پایین فروختیم و او سهمش روکرفت رفت در حالی کهمن اون باغ رو خیلی دوست داشتم نگه دارم
کافی بود من یکذره توحیدی عمل میکردم و همون اول قدرت رو به خدا میدادم اون وقت کل بازی به نفع من تموم میشد
از اون به بعد سعی کردم در کارهام عوامل بیرونی رو از بین ببرم و قدرت رو فقط به خدا بدهم
در دوران کرونا هیچ واکسنی نزدم و گفتم هیچعامل بیرونی نمی تواند روی من تاثیر بگذارد
کار به جایی رسید که اداره ما بدون کارت واکسن کارمند ها رو می خواست جلو گیری کنه من گفتم خدا روزی من رو خودش میده هیچگیری تا الان به من نداده جایی
من کار مندی هستم که ماهی یکبار ماموریت هم میروم
من مادرم رو سالهای سال نگهداری می کردم و به شدت بهمادرم وابسته بودم حاضر بودم تموم بلاهای دنیا سر من بیاد ولی یه مو از سر مادرم کم نشه بزرگترین ترس من ،ترس از دست دادنمادر بود
بعد از اینکه خدا رو درککردم
مادرم ظرف 3روز از دنیا خیلی راحت رفت
موقع مرگ تو بقل خودم جون داد
و من خدا رو در نظر گرفتم و بسیار راحت با مرگ مادرمکنار اومدم
اگه توحیدی عمل نمیکردم صد در صد کارم به دیونه خونه میکشید یا یه کاری دست خودم میدادم
جایی توحیدی عمل کردم که 3ساله از اخبار و سیاست مملکت و مسوعلین مملکت اومدم بیرون و ذهنم راحت شد
چون دیگه اونها رو ضامن خو شبختی خودم نمی بینم
جایی توحیدی عمل کردم که 2سال فکر میکردم با یه خانم دیگه حالم خوب میشه خیلی راحت هدایت شدموتوجهم رو از روش برداشتم
جایی توحیدی عمل کردم که روی عزت نفسمکار کردم و هدایت شدم به سایت استاد و سریال زندگی در بهشت رو دیدم و بعدش چقدر جاهای دیدنی ایران رو با خانواده رفتیم دیدیم و لذت بردیم
هر جا که توحیدی عمل کردم نتایج واقعا شگفت انگیز بود
هر جا روی آدمها حساب کردم از همون آدمه سیییلی خوردم تا بفهمم روی کی باید حساب کنم
بنام خداوند وهاب من
زنده باشی استاد عزیز و دوست داشتنی که کلی به مردم و افراد آگاه انرژی میدین و باعث میشید حرفای خوب زده بشه.
واقعیتش در باب ژنتیک من از بچگی چشمهام ضعیف شد دقیق خاطرم نیست ولی چون والدین و اطرافیانی داشتم که عینک استفاده میکردن دقیق خاطرم نیست ولی از بچگی منم یادمه چشمهام ضعیف بود تا اینکه تو دوره راهنمایی مجبور شدم بخاطر درس عینک استفاده کنم و این با من موند گرچه که اصلا دوست نداشتم این اتفاق بیافته. حالا من دقیق نمیدونم بچگیم باورام چی بوده ولی مطمئنم که این من بودم پذیرفتم که آره، ژنتیکه. گاهی حتی به شوخی هم شاید گفته باشیم آره از والدین چشم ضعیف ارث بردیم…اینا گرچه شوخی بود ولی باور شد. همون کرمی بود که شد مار.
حالا با ایجاد باورهای مناسب دارم روی خودم کار میکنم و این فایلتون رو نشونه میگیرم تا هدایت خداوند رو بپذیرم و اجازه بدم تا هدایت بشم.
در باب سلامتی من قانون رو ندارم ولی تصمیم گرفتم کم کم شروع کنم و دیگه سمت غذاهای ناسالم و شیرینیجات نرم. حداقل قدم اول رو بردارم چون میدونم چه ترکیبات ناسالمی هست و سعی میکنم غذا سالم رو به بدنم بدم تا در زمان مناسب در مدار آگاهیهای دوره قرار بگیریم.
مچکرم که درمورد ورزش صحبت کردین و خیلی برام جالبه استاد که با همون ورزش کم شما این بدن رو ساختی چون هر کی باشگاهی هست حداقل 2 یاعت در روز باید ورزش کنه و این الگو رو شما شکستی تو ذهن چون اصلا برای من ساستینبل نیست بخوام هر روز 2 ساعت وقت بزارم. من دوست دارم پیاده روی و اکسپلور داشته باشم ولی اینکه بخوام زور بزنم تو مغزم نمیره.
نکته بعدی استاد بحث استیفن هاوکینگ رو مطرح کردین و من یادم بود این حرف شما که کمبود رو باور نکن حتی اگر بزرگترین دانشمند جهان گفتش. واقعیتش مغز بشدت دنبال مقصر میگرده و وقتی یه همچین باوری مثل ژنتیک رو بشنوه….دیگه همش میگه اوووون
شما خودت نمونه جالب و زنده و حاضر تغییرکردنی این کفر و شرک هست که بخوایم نتیجههارو نبینیم و بگیم عامل دیگهای هست که آدمها موفق نمیشن. خداوند هدایتمون کنه تا انگشت عامل همیشه به سمت خودمون باشه و متوجه باشیم این ما هستیم که تغییر میکنیم و تغییر میدهیم.
تنها عامل شادی بنظرم سپاسگذار بودنه.
من 2 ساعت پیش اومدم بخوابم ولی گفتم بزار شکر گذاری هرچند کوتاهی بکنم بعد بگیرم بخوابم ولی شکرگذاری همانا و بعد بیا سایت و فایل ببین و کامنت بزار همان.
امیدوارم شکرگذاریهامون مثل سپاسگذارانی باشه که خداوند میافزایدشون.
وقتی بنظرم استاد ترس هامون کم شد میشیم سپاسگذار.
امیدوارم عزت نفسمون قوی باشه تا وقتی یکی گفت ژنتیک بتونیم بگیم نههههه
نه اینکه بگیم آره ما بدبخت بودیم و …..خدایا ما را به راه راست هدایت میکنی مچکرم. از اینکه ما رو با کافران قرار ندادی مچکریم.
در پناه الله مهربان باشیم.
با یاد و نام خدای فراوانیها و آسونیها
سلام به استاد عباسمنش دوستداشتنی خودم و خانم شایسته عزیز و همه دوست و رفیقای نازنینم تو این سایت الهی که هرروز هم صبحها و هم شبها تو تمرین فانوس دریایی بخاطر وجود تک تکتون از خدا هزاران هزار بار ممنونم و اینو خودتون نمیدونید ولی خدای رب العالمینم شاهده که بعد از خودش خیلی وقته که فقط و فقط شماها تو زندگی من وجود دارین چون همه آدمای غیر همفرکانس یا خودشون حذف شدن از زندگیم یا خودم حذفشون کردم ، از خانواده و فامیل گرفته تا دوست و آشناهای دور و نزدیک (همون حذف توپ بازی و زمین بازی و همبازی و قربانی کردنها و بها دادنها)
بدون معطلی میرم سراغ محتوای این فایل فوق العاده و اینا رو با کمک خدا و الهاماتش مینویسم برای گذاشتن رد پا از خودم و خلع سلاح شدن و بیشتر رو شدن دست ذهن چموش:
من تو کار خیرخواهانه و پربرکت مشاور املاک مشغولم
قبل از همین عید یعنی درواقع از اواسط بهمن ماه این حرفها تو محل کارم و از طریق مشتریا و تقریبا همه اطرافیان میچرخید که دیگه از این بعد نمیشه معامله کرد و دیگه خرید و فروش نمیشه و دیگه اکثر مردم صبر میکنن که ببینن بعداز عید چی میخواد بشه و … خیلی چیزای دیگه که میتونید حدس بزنید ولی منم بعداز شنیدن هرکدوم از این حرفها با خودم برعکسشونو زمزمه میکردم و بارها و بارها به خودم میگفتم و این قضیه ادامه داشت و هرچی به اسفند و اواخر اسفند نزدیک میشدیم این حرفهای بقیه بیشتر و بیشتر تکرار میشد ولی منم همچنان کوتاه نمیومدمو باورهای مناسبو با خودم تکرار میکردم البته اعتراف هم میکنم که گهگاهی ترس و نگرانی میومد سراغم ولی ادامه دادم و از یه جایی به بعد هم مدام و مدام فایلهای ما خالق شرایط خود هستیم و برنامه نویس زندگی خودت باش و جبر یا اختیار؟ رو نگاه میکردم و خداروشکر درآمد من تو اسفند روند افزایشی خودشو داشت و خیلی خوب شد
و رسیدیم به عید و 13 روز اول سال هم تقریبا فعالیتی نکردم با این توجیه و بهونه که دفتر املاک بستهس دیگه و گاهی فایل نگاه میکردم و گوش میکردم و تمرینا رو هم مینوشتم و اینجا میرسیم به یه اشتباه هرروزه
چون تو تعطیلات عید کلا خونه بودم و جایی نرفتم در لابلای کار کردن روی باورهام در اکثثثثثثثثثثثثثثثر مواقع فیلم و سریالهای کمدی خارجی و ایرانی نگاه کردم ، با این توجیه که حالا کمدی و خندهدارن و تاثیری ندارن و خوده استاد هم که تو یکی از فایلای زندگی در بهشت تو تلویزیون جدیدشون نشون داد که گاهی فیلم و سریال نگاه میکنه و از این بهونهها
و خلاصه از چهاردهم هم کارو جدی شروع کردم و رفتم املاک و هم کار کردن روی باورهامو نمه نمه با جدیت بیشتری ادامه دادم و فیلم و سریال نگاه کردن هم دوباره کاملا حذف شد از زندگیم
و تو یک ماه و نیم اول 3 ، 4 تا از قراردادهام تقریبا تو لحظات آخر کنسل شدن و منی که تو اسفند ماه به لطف الله مهربان از 3 تا قرارداد فروشم حدودا 25 میلیون تومن پول ساخته بودم هیچ ورودی مالی و کمیسیونی بدست نیاوردم چرا؟؟؟؟؟؟ چون احتمالا افکار و باورهای قدرتمندی که قبلا ساخته بودم انگار ضعیف شده بودن و تو اون مدت تعطیلات خوب تغذیه نشده بودن و حالا اینجا باز میرسیم به یه اشتباه دیگه
محرم و صفر !!
کم کم گهگاهی این نجواها میومد تو ذهنم که داریم میرسیم محرم و صفرها ، دیگه اون موقع اصلا نمیتونی معامله و قرارداد داشته باشی ، دیگه پولای حساب خرج کردن و خرید کردنت که تموم شده و پول حساب پس اندازت هم که دیگه آخراشه ، دیگه تو این مدتم قرارداد و معامله نداشته باشی اون 2 ماه رو بیپول میمونی و دیگه فلان و دیگه بهمان و منم خیلی موفق نبودم تو مهار این نجواها و کنترل ترس و نگرانیها و دقیقا یادمه که اواخر اردیبهشت دیگه یه روز به خودم گفتم حالا مگه چقد مونده تا محرم و رفتم سراغ یکی از تقویمای توی دفتر و نگاه کردم دیدم 28 تیر محرم شروع میشه و به ظاهر خیالم یه کم راحت شد که اوووووووووو حالا کو تا 28 تیر ، 2 ماه مونده بابا
ای وای من
ای وای من
ای وای من از این شرک
ای وای من از این گرفتن قدرت از خودم و خدای رب العالمینم و دادن قدرت به عوامل بیرونی
حالا حساب کنید که از یه طرف هم افکار و باورهای قدرتمند قبلیم ضعیف شده بودن و مدارم انگار پایین اومده بود و نیاز به تقویت خیلی زیادی داشتن و از یه طرف هم این نجواهای شرک آلود و حال خراب کن داشتن تاثیرات منفیشونو میذاشتن ، ولی در هر حال من همزمان هم تو شغلم و هم تو کار کردن روی باورهام با توکل و امید به خدا ادامه دادم و قدم برداشتم و یکی از همین روزای خرداد آگاه شدم که این ترس و نگرانیها ، دارن بهم میگن که تو مشرک شدی! تازه اینجا بود که من به این قضیه پی بردم و فهمیدم داستان از چه قراره!
در این بین اینو بگم که من تو ماه خرداد فقط یه قرارداد اجاره تونستم داشته باشم و یک میلیون و 400 هزار تومن فقط ورودی مالی من شد و یه ذره امیدوار شده بودم
و زمان کار کردن روی باورهامو بیشتر کردم ، از فایل نگاه کردن و فایل گوش دادن تا نوشتن و نوشتن و مثالهای منطقی آوردن برای ذهن چموش که مگه حضرت ابراهیم و حضرت موسی تو اون زمانه و شرایطی که زندگی میکردن به کسی یا چیزی باج دادن و تسلیم شرایط شدن که آخر تونستن بشن خلیل الله و کلیم الله ، مگه استاد عباسمنش تو همون سال 88 نبود که شرایط اون موقعها تاثیری نذاشت تو زندگیش ، همونجوری که استاد عباسمش تونسته با افکار و باورهای قدرتمند خودش به هر چی که میخواد برسه پس برای منم میشه همونجوری که قانون برای استاد عباسمنش جواب داده قانون برای منم جواب میده همون خدایی که به استاد عباسمنش کمک کرده به منم کمک میکنه ، مگه سوئیچیرو هوندا نبود که تو جنگ ژاپن و امریکا بجای اینکه بره بشینه خونه بگه خب الان جنگه دیگه نمیشه کاری کرد رفت از موتور بمبهای عمل نکرده موتور سیکلتو اختراع کرد و ساخت ، مگه من تو همین اعتراضات پارسال که لحظهای و ذرهای هیچچچچچ توجهی بهشون نکردم چند تا قرارداد و معامله به لطف الله مهربان تجربه نکردم ، مگه خدا نمیتونه که تو محرم و صفر به من کمک کنه ، به من ایدههاشو بگه ، برای من آدمای مناسبشو بیاره ، هدایتم کنه ، موفقم کنه توی کارم ، بهم رزق و روزیشو بده ، بهم نعمتهاشو بده ، مگه خدا گفته که من تو فلان ماهها و روزای آخر هفته و توی سرمای شدید یا هوای خیلی گرم یا تو تعطیلات رسمی و غیر رسمی ایران ، صبحهای خیلی زود و آخره شبها دیگه نمیتونم برات کاری کنم و دیگه کاری از دستم بر نمیاد و باران رحمتم قطع میشه ، مگه جهان یه موقعهایی خوابش میره و عمل نمیکنه ، مگه قوانین و مشیتهای الهی قطع و وصلی دارن ، …
نوشتم و نوشتم و کار کردم و کار کردم و نوشتم و نوشتم که به لطف الله مهربان من با افکار و باورهای قدرتمندی که تو این 2 سال و نیم ساختم کلی قرارادای پولساز هم تو این لحظهم و هم تو محرم و صفر برای خودم بوجود میارم ، نوشتم که به لطف الله مهربان من جانشین خدا روی زمینم پس تابع هیچگونه شرایطی نیستم و هیچ کس و هیچ چیزی هم هیچ تاثیر و هیچ قدرتی تو زندگی من نداره ، نوشتم که به لطف الله مهربان منم که خالق 100 درصد کل زندگی خودم هستم و همه چی در خدمت من کار میکنه و خدا خودشم هر لحظه کمکم میکنه ، نوشتم خدا هر لحظه میتونه بهترین و بیشتر شرایطای مناسبشو برام پیش بیاره ، نوشتم هر لحظه میتونه که منو به خواستههام برسونه و بهترین و بیشترین نعمتهاشو بهم بده ، هر لحظه میتونه ، هر لحظه میتونه ، دست خدا بالاترین دستهاس و فقط خدا برای من کافیه ، اگه کل آدما هم ترمز کنن و متوقف بشن من بازم گاز میدم و حرکت میکنم (این همون راز موفقیت مایکل شوماخره که خودش گفته که تو مسابقاتش بهش عمل میکرده) ، من کاری ندارم که همکارام و بقیه آدما چجوری فکر میکنن ، خدا از بینهایت طریقش مشتریا رو به من وصلشون میکنه ، همونجوری که برای استاد عباسمنش این کارو داره میکنه ، همونجوری که برای حضرت محمد و اسماعیل و هاجر آدما رو دورشون جمع کرد ، همونجوری که همه رو به خدمت حضرت نوح و حضرت سلیمان درآورد ، همونجوری که آدما رو فرستاد دنبال حضرت عیسی و موسی ، خدا به همه بندههاش به یک چشم نگاه میکنه و همه به یه اندازه به خدا نزدیکن و همه به یه اندازه به نعمتهای خدا دسترسی دارن ، پس برای منم این کارو میکنه ، نه برای همه برای من و اونایی که جوری دیگهای فکر میکنن قطعا نتایج هم جوره دیگهای رقم میخوره و و و
و ضمنا من تو تیر ماه هم فعلا فقط یه قرارداد اجاره داشتم و کل ورودی این ماهم تا الان 1 میلیون و 600 هزار تومنه فعلا
و من اطمینان دارم که خدا ایمان منو و قدمهایی که دارم برمیدارم و تمرکز و زمان و انرژی و تعهد و جدیتی که دارم میذارم نادیده نمیگیره و الان دیگه با آغوش باز منتظرم که ماه محرم و ماه صفر برسن چون مطمئنم که برای من ماه معجزه و تصاعد میشن و پر از شکوفایی و پیشرفتها و موفقیتهای پشت سر هم میشن ، چون منم که همه کاره زندگی خودم هستم و کل جهان به نفع من عمل میکنه و گوش به فرمان منه و دست به دست هم میدن که منو به خواستههام برسونن ، همه چی مسخر منه ، همه چی در اختیار منه
خداروشکر تو همهی این مدتی که روی باورهای خودم کار کردم و دارم کار میکنم خدای رب العالمینم هم خیلی داره کمکم میکنه و خیلی هدایتم میکنه و مطمئنم که همونجوری که حضرت موسی رو بخشیده منم بخشید و ازش میخوام که همیشه و هرلحظه تو این مسیر نتایج و نشونههای امیدوار کننده و انگیزه بخش بهم بده تا ایمان و قدرت و خودباوریم قویتر و قویتر بشه و دوباره با هم همه چیو بسازیم خیلی بهتر از قبل خیلی بیشتر از قبل خیلی زیادتر از قبل خیلی راحتتر از قبل خیلی آسونتر از قبل و خیلی زودتر از قبل
این اواخر یه روز انگار یه آگاهی و الهام الهی به ذهنم خطور کرد که سپهر خیلی ضایعس و خیلی زشته و خیلی خیته که خدا ببینه منه اشرف مخلوقاتش منه خلیفه اللهش منه جانشینش روی زمین نسبت به کسی یا چیزی ضعف نشون بدم یا ازش حساب ببرم یا تسلیمش بشم یا بهش باج بدم یا تو ذهنم جلوش کم بیارم یا … خداییش هم خیلی یه جوریه ، خیلی مسخرهس
در آخر سپاسگزارم از استاد عباسمنش دوستداشتنی و خانم شایسته عزیز و خانم فرهادی و آقا ابراهیم بخاطر این فایلهای هدیهی آگاهیبخش و الهی و خدایی که برای ما فراهم میکنن ، ممنونم از شماها و از همه بچههای سایت که همیشه با عشق و با لذت کامنتاشونو میخونم و درسها میگیرم
خدایا عاشششششششششقتم ، خدایا شششششششکرت
Lord! You Alone We Worship, and You Alone We Ask For Help.
فایل انقدر عالی!!! عشقِ من، توحیده! چه مبحث خوشمزهای! خیلی موضوعِ جذابیه برای من!
استاد یه چیز جالبی توی صحبتهاشون کردن که برام فوق العاده زیبا بود و اون این بود که: اگر ما تنها یک درصد هم عاملی بیرونی مثل ژنتیک رو دخیل بدونیم، در هنگامِ برآورده نشدنِ آرزومون، همون یک درصده میشه 500 درصد!
و این حرفِ استاد، عینِ واقعیته.
خیلی استاد قشنگ مثال میزنن همممیییشه! و خیلی خوب هم مثالهاشون رو آنالیز میکنن… آفرین استاد.
خداروشکر میکنم که توی این گروه هستم و از حرف های استاد استفاده میکنم…
برمیگردم به جمله طلاییِ استاد: ما خالق شرایطمون هستیم، نه قربانیِ شرایطمون!
ما در هر لحظه از طریقِ مغزمون که یک فرستندهی قوی است، امواجی رو به جهان هستی ارسال میکنیم و این امواج میرن و میرن تا بالاخره برمیگردن به مرکزِ پیدایششون که ما هستیم؛ ولی موقع برگشت دیگه شکل موج خالی نیستن…! بلکه میرن و میرن همه چیزهای مادی و معنویِ همسنگ با خودشونو از جهان (با حجم بزرگتر) جمع میکنن و برامون میارن! اسم اون چیزهایی که برامون میارن، سرنوشته!
توحید یعنی فقط و فقط افکارِ منن که جهانِ منو خلق میکنن و نه خدا و نه هیچ چیزِ دیگهای!
البته، خدا این قدرت رو دارهها! ولی هیییچ زمان نه دخالتی میکنه و نه قضاوتی! هر کی میره پیِ لیاقتش!
توحید عملی قسمت 8.
سلام استاد جونم .
استاد قشنگو بینظیرم.
انقد ازاین جمله انرژی میگیرم که میگید نظراتتون رو بنویسید باعشق کامنتاتونو میخونم.
تمام وکمال حرفهاتون درست بود.
اکثر ماها دقیقن همین جوری هستیم .
همیشه هرجاوباهرشرایطی که بودیم و هستیم توجیهاتی داریم که عوامل بیرونی رومقصر بدونیم.
به نکات خیلی قشنگی اشاره کردید.
حتی کسانی که دررفاه وآسایش بزرگ شدن باز قدر نشناسی میکنن وعدم پیشرفتهاشون رو گردن عوامل دیگه میندازن واین نهایت بی انصافیه!
نمیدونم چرا همیشه منتظریم اتفاقات خوب ازبیرون بیفته درحالیکه خودمون کاری نکرده باشیم.
بگم ماانسانیم وذاتمون اینطور طراحی شده .خب مگه آدمهای موفقی مثل استادخودمون انسان ماورایی بوده ؟! پس چطور ایشون تونسته .
ولی مانمیتونیم. دلیلش چیز سختی نیست برای اینکه اهداف ودیدمون مثل استاد وامثالی مثل ایشون وسیع نیست.
ظاهراً میگیم به چیزی وابستگی نداریم ولی ب نظرم به خیلی از عوامل بیرونی وابستگی داریم که انقد بهشون چسبیدیم و یه گام اونورمونو نمیبینیم.
اینطور که استاد از شرک میگن که قدرت دادن به عوامل بیرونیه.
ب نظرم در طول روز خیلی ازباورها ورفتارهامون همینو نشون میده.
واقعن ماانسانهای ضعیفی هستیم.
به خودی خود که قدرتی نداریم .بهمون گفته میشه یکی مثل خدا اگه کنارتون باشه باهماهنگی هم قدرت خارق العاده ای پیدا خواهید کرد. اما کو گوش شنوا؟!
در کلام از شرک بدمون میاد وعاشق توحید هستیم .
ولی آیا درعمل هم به همین خوشگلی نشون میدیم؟
خودمو میگم خیر.
اسم مشرک بودن که میاد فکر میکنیم وااای چقدر آدمهای بدی هستن .وبه هیچ وجه خودمونو جزعه اون دسته افراد نمیبینیم.چون نگاه عمیقی به باورهاورفتارهای خودمون نداریم.
خوب بلدیم رفتارهای باورهای دیگران رو بررسی کنیم وبگیم کی خوب عمل میکنه کی بد!
اما به خودمون که میرسه ،اصلن نمیتونیم تشخیص بدیم.
اونوقت نشستیم ومیگیم چرا مثل استاد نتیجه نمیگیریم؟!
چکار کردیم که دنبال چنین نتایجی میگردیم ؟
خوشم میاد اکثر کارای استادطبق باور توحیدشونه.
ماهم دوست داریم همین شکلی عمل کنیم اما فراموش کاریم.
استادباتمام قوا ونیروشون واراده وهمتشون باتمام افکار منفیشون مبارزه کردن وجایگزینش افکاروباورهای تازه به ذهنشون دادن.
مابیشتر دلمون میخادهرپیشامد خوبی خودش رخ بده بدون تلاش و همت ما.
استاد سوال کردن که چ باورهایی چ تأثیراتی درزندگی ماداشته؟!
باورهای شرک آلود چیزی جز عقب گردی،حال خرابی،شکست ،غم ،ترس،نگرانی،استرس واضطراب،افسردگی مگه میتونسته چیزدیگه ای به بار بیاره.
درسته خیلی جاهاش آگاهانه نبوده اما قانون جهان ما اینه که پاسخ فرکانس دادهمیشود .
اون کار نداره که تومیفهمی وکاری میکنی یانمیفهمی وکاری انجام میدی.
نتیجه ی فرکانس واحساس بد ،عواقب بدی داره .
حالا من بیام هزار تا توجیه وبهانه هم بیارم ،فایده نداره.
میدونید همه ی شرک ما ازعدم شناختمون به خداس.
ماوقت برای هرکاری میزاریم اما وقتی برای کسب آگاهی هایی درمورد خدای خودمون نمیزاریم چون مهم نمیدونیم .چون ب نظرمون وجود خارجی نداره ودیده ،نمیشه ،پس نقش پررنگی هم تو زندگیامون نداره.
ولی در مواقع مشکلات، خوب یادش میکنیم وتایم زیادی برای التماس کردن میزاریم .
تازه اونجا یادمون میفته که خدای ما چ نقشی درزندگی ما داشته .
اگه میفهمیدم که وجود خدا در هر لحظه ودر هر رویدایدی میتونه زندگی ما روچطور جهت دهی کنه .
حتمن تمام وقت صداش میزدیم وازش هدایت میخاستیم.
اغلب مامغرور هستیم وتا آسیب وضربه نخوریم ،سرمون به سنگ نمیخوره.
جالب اینجاس که تازه با سنگ خوردن باز مواردی شبیه همون اتفاقات رو بارها تکرار وتکرار میکنیم.
خیلی موجودات عجیبی هستیم.
یه وقتایی فکر میکنم خدا چ صبری داره که ما روتحمل میکنه .
خودم که به کارا ورفتارهام بخصوص وقتهایی که اشتباهاتی بی نهایت تکراری انجام میدم نگاه میکنم ،واقعن لجمدرمیاد .
دم خدا گرم که انقد صبوره .
مطمئنا به بنده های خوبی مثل استاد نگاه میکنه وامیدوار میشه.
من که احساس میکنم خیلی عصبانیش میکنم.
درسته خدای ما احساسی نیست ولی با درک وحس خودم میگم که خدا در مقابل این افکارو باورهای ما صبوری میکنه.
جدا نمیاییم فکر کنیم ببینیم چ افکاروباوری به ما کمک میکنه؟
همش طبق شنیده ها و دیده هامون پیش میریم .
انگار که فکر کردن به کار خیلی سختیه برامون .دوست داریم بگن ما انجام بدیم.
کاش حواس وتمرکزمون روی الگوهای خوبی مثل استاد بود اونوقت دلمون نمیسوخت .
به جای بیراهه رفتن کلی چیزی بدست میووردیم.
استادجان عزیز،ازوقتی که شما وارد زندگی من شدید ،با روند تکاملی آروم آروم شناختهایی درمورد خدا پیدا کردیم ونگاهمون نسبت به گذشته کلی فرق کرده.
نمیگم خیلی زیادولی 50،50تغییر کردم.
هرجایی که میام بترسم حالا به هر دلیلی درمورد هر موضوع یامسئله ای ،حتمن ازخدا کمک میگیرم وبااعتمادی که به قدرتش دارم ،ترسم ازبین میره.
حداقل همون لحظه رو خودمو کنترل میکنم که این باور تسکین بخشم باشه.
نمیدونم وبه بعدش هم فکر نمیکنم .
اتفاقا همسرم یه وقتایی میاد حساب کتاب کنه ،بهش میگم الان بهترین کار ممکن چیه؟ مثلا میگه فلان کار.
میگم پس به هیچ چیز دیگه فکر نکن والان تواین شرایط اعتماد کن به هرآنچه اتفاق میفته.
آدما فکر میکنن اگه نگران نشن ،یااگر نترسن،نکنه کار درستی انجام ندادن.
به قول استاد نکنه دیگران بگن با خودمون فکر کنیم داریم زیادی خونسرد میشیم وزیادی ریلکس ازاتفاقات ناجالب میگذریم.
اما هرچی بیشتر پیش میریم ،میفهمیم که اینکار بهترین کار ممکن هست که داریم انجام میدم.
پس افکار و باورهای توحیدی نه تنها مشکلات روحل میکنه بلکه آرامش وشادی وخوشبختی رو هم به ارمغان میاره.
اگه سمت توحید، بری،آزادی به تمام معنا روپیدا میکنی.
به معنای واقعی طعم رهایی و آزادی رومیچشی.
مثل استاد که انقدباآرامش وبااطمینان به مسیرشون ادامه میدن.
ماهم میتونیم خوب عمل کنیم ونتایج عالی دریافت کنیم.
همگی میدونیم مسیر توحیدی راحترین راه وبهترین مسیره که میتونیم انتخابش کنیم.
تا به حال یاد ندارم کسی گفته باشه من این مسیر توحیدی رو رفتم اما این آسیب روخوردم.
اما بی نهایت تا دلتون بخواد ،شنیدم که بگن ،ما اینجا خدا رو یاد نکردیم وسر خود عمل کردیم وبه فلانی و فلانی اعتماد کردیم وچ آسیبهایی که ندیدیم.
منی که اینو میدونم وهرروز روی باورهای توحیدی خودم کار میکنم پس بایدآگاهانه تمرکز بیشتری روی این موضوع داشته باشیم.
وجود خدا رو سر لوحه ی تمام اتفاقات خودم قراربدم.
بدونم که هرگره ای وهرمسئله ای باحضور خداوند راهگشا خواهد شد.
راسش الآنم تو زندگیم فقط به خدا اعتماد کردم که باهرچیزی کنار میام وازهر چیزی راحت میگذرم .
البته نه به منزله ی درست مراقبت نکردن خودم.
بلکه اینو فهمیدم که این شکلی بهتر ازخودم مراقبت میکنم.
چون ترس ونگرانی ازوجودم خارج میشن.
چون باحس خوب امیدوارتر به قضایا نگاه میکنم.
چون به آینده فکر نمیکنم که ذهنم درگیر روزایی بشه که هنوز وجود ندارن.
کاری باهام میکنه که در لحظه ی حال زندگی میکنم وازهمین لحظه ها لذت میبرم.
انقد راه اشتباه وراههایی که با کله ی خودم رفتم ونتیجه ندیدم.
بالاخره یه جایی باید تسلیم باشی وباید بیای یه مسیر دیگه روامتحان کنی تاببینی ازمسیر جدید چه نتایجی میبینی.
ازبس راههای تکراری ونتایج تکراری رفتیم و گرفتیم، خسته شدیم.
انشالله ازاین به بعد باگوش کردن این فایل یه کم بیشتر به مسائل زندگیمون متمرکز بشیم.
درس بزرگ این فایل که خدا رو شکر میکنم به درکش رسیدم این بود که به هیچ وجه با اتفاقاتی که در گیرش میشیم ،عوامل بیرونی رو دخیل بدونیم.
چون همه چی تو وجود خودمونه وهیچ عذر وبهانه ای رو برای خودمون فلسفه بافی نکنیم.
استاد جونم ممنون از شما که هرروز سطح آگاهی های ما رو بالامیبرید .
واقعن جای تشکر و قدر دانی داره.
سپاس بیکران ازشما عزیز بزرگوار.
به نام الله مهربان
سلام استاد عزیزم و مریم بانوی دوست داشتنی و مهربان
سلام به دوستان همفرکانسی ام.
چقدر مبحث توحید شیرینه
خدایا شکرت سپاسگزارم ک من رو به سایت استاد هدایت کردید.
وقتی شرک داریم مگ میشه کاری کرد مادرم ،عموم سنگ کلیه دارن و این شده توی خانواده من ،ک همه ما به صورت ژنتیک باید اب زیاد بنوشیم تا سنگ کلیه نگیریم همین چند هفته پیش ک مامان سنگ شکن انجام دادن بهشون گفتم بیا فقط یکبار به حرفم اعتماد کن و باور کن هیچ دلیلی نداره ک کلیه ات سنگ بسازه این ک دکتر گفت فقط ی باوره بیا تغییرش بده و باور کن ک هیچ برگی به اذن خداوند به زمین نمی افته اما اونقدر نیاز به دیده شدن توی ایشون وجود داره نیاز به اینک براشون دلسوزی کنن و به قول استاد احساس قربانی شدن رو دوست دارن ک حتی حاضر نیستن ی مدت اینو تکرار کنن .
توحید یعنی اینک باور کنیم همه چیز در گرو قوانین خداوند است. یک انرژی قدرتمند ک ما رو خلق کرده و قدرت خلق زندگیمون رو به ما داده
پارسال چنین زمانی رو توی خونه بودیم تابستان گرم چقدر دوست داشتیم بیرون بریم از خونه اما از نظرشرایط مالی نمیشد
ارزو داشتیم ماشینمون بود ک میتونستیم شبها بریم بیرون و لذت ببریم
اما امسال به لطف الله یه ماشین توی پارکینگ خونه است ی ماشینم توی پارکینگ ایران خودرو و به یاری خداوند تا اخر ماه بهمون تحویل میدن.
حقوق همسرم بیشتر شده جوری ک دیگ نیازی نیست از کسی قرض بگیریم حتی اضافه هم میاد ک بتونیم بدهی هامون رو تسویه کنیم.
خدایا شکرت سپاسگزارم.
یادمه پارسال کلیپ فقط روی خدا حساب کن رو چند بار دیدم و به پهنای صورت اشک ریختم حتی الانم ک میبینم چنین احساسی دارم.
خدایا نگرانی چیه از چی نگرانی از بیماری بچت از تموم شدن پولهات
از تهدید بقیه نگرانی
از نتونستن ها نرسیدن ها نگرانی
خب عزیزم تو مشرکی
میترسی از چی میترسی
از اینک همسرت تنهات بذاره
از اینک خانوادت دوست نداشته باشن
از اینک بگن دیدی نتونست مهاجرت کنه
از اینک بگن دیدی اشتباه کرد
از چی میترسی از اینک بقیه برن برسن به رویاهاشون خانه دار بشن
اگر میترسی تو مشرکی
از همسرت میترسی
از پدرت میترسی
از رییست میترسی
از تهدید ها میترسی
ن من میخواهم توحیدی باشم من میخوام همیشه در پناه خدا باشم چه احساس فوق العاده ای هست ک خودت رو توی اغوش خدا احساس میکنی
چه احساس خوبی هست ک با چشمان خدا نگاه میکنی
با دستان خدا مینویسی
با لبهای خدا لبخند میزنی
با قلب خدا عشق میورزی
با توکل ب خدا امید داری
با حمایت خدا شجاعت داری
چقدر زیباست ک وقتی بچهام رو نگاه میکنم خداوند رو توی صورتهاشون میبینم
چقدر زیباست ک باور دارم خداوند حامی من هست و حتی توی ظهر گرما وسط بیابون ک ماشین خراب میشه دیگ نگران نیستم نگران گرمایی شدن بچها
نگران دیر رسیدنم
نگران سوختن پوستم توی افتاب
وقتی خداوند رو توی وجودت حس میکنی باور داری خیری برای تو هست شکر گزار ماشین سالمی باش ک خداوندبهتون داده
توحید یعنی قدرت مطلق خداست یعنی یدالله فوق ایدیهم
خدایا عاشقتم سپاسگزارم ازت
من چقدر مشرک بودم در گذشته
چقدر از همه ترسیدم
از پدر از همسر از حرف مردم از رییس از پلیس از بی پولی از تنهایی از شب میترسیدم
از همه چیز
الان دیگ میدونم همه چیز در گرو قدرت خداوندهست و هر اتفاقی ک برای من می افته فقط نتیجه کانون توجهم و باورهام هست
خدایا یاری ام کن ک بیشتر توحیدی بشم
خدایا چقدر لذت میبرم ک دوستان میان و با ایات قران کامنت میذارن چقدر دوست دارم انس با قران رو
امروز نشستم باورهای ذهنیم رو در خصوص قران نوشتم تا ببینم چرا اینقدر سخته برام دست ب قران شدن
دیدم وای من چقدر از قران میترسم از اینک بی وضو باشم
از اینک بدون غسل باشم …
چقدر میترسم نکنه قران رو کج بگیرم صاف نگیرم و عذاب بشم یعنی برای همه اینها باور بود توی ذهنم
من بیشتر از اونکه قران رو بخوام بخونم فقط دوست داشتم داشته باشم روی بلندی بذارم و ببوسم ک مبادا خدا ناراحت نشه و عذابم نکنه
استاد سپاسگزارم از شما ، شما به من ،خودم و خدای خودم رو شناساندید امیدوارم ک هر روز بیشتر توی این مسیر باشم .
دوستدارم بنویسم هم ردپایی میشه واسه خودم هم هر زمان کامنت میذارم ب طرز معجزه اسایی اون مشکلات حل میشن
در پناه الله شاد و سلامت و ثروتمند باشید.
بنام خداوند مهربان. سلام دور د خدمت استاد عزیز و خانوم شایسته .دوستان گرامی. میخوام از خودم بگم که چند وقتی هست عضو این سایت باارزش شدم وقبل اینکه وارد این سایت بشوم کم بیش تو اینستا و تلگرام فایل های استاد و گوش میکردم . فایل های توحیدی خیلی به قلبم مینشست لذت میبردم که استاد چقدر توحیدی عمل می کند خلاصه من اوضاع مالی خوبی نداشتم ولی چند وقتی که عضو سایت شدم خدارو شکر دارم وردهای ذهنم رو کنترل میکنم وباور دارم که همه چیزو خودم دارم خلق میکنم خیلی شرایطم بهتر شده خدایاشکرت هراز بار شکر. میخوام راجع به این موضع چشم زخم که فکر کنم ترمز خیلی ها باشه من یادمه که میگفتن میخوای هرکاری کنی ویا چیزی بخر ی مثلا طلا لوازم خونه پنهانی بخر مردم حسود چشمت میزنن تو خانواده ما و فک فامیل های مه خیلی این مرسوم هست حتی من دایی خودم چندسال پیش خیلی یه دفع اوضاع مالیش خوب شد خونه جدید خرید وسفر ها رفت و ماشین صفر خرید که متاسفانه تصادف کرد فوت کرد که این باور قویتر شد در خانواده ما که مردم چشم زدن این اتفاق افتاد .ولی من از این موضع رو از همون اولم قبول نداشتم والان میفهم اون بر اثر توجه وفرکانس های که داشته این حادثه رو جذب کرده و تازه اون توی هوای بارونی سرعت غیر مجاز داشته ولی خانواده من گوشش به این حرفها بدهکار نبود . من این قدرت چشم زخم رو باور ندارم فقط خدا قدرت داره هیچ کس قدرتی برای اینکه منو چشم بزنه نداره منم دارم توحیدی عمل میکنم من تو خدارو شکر تو فرصت خیلی کمی دارمد خوبی داشتم برای خانوم طلا خریدم وسایل خونه خریدم کلی چیز خریدم برای خانوم وسفر خارجی داشتم وخیلی کارهای دیگه که خانوادم تعجب کردن که من تواین فرصت کوتاه چطوری این همه کار کردم و مادرم میگفت پسر جان حداقل سفر خارجی نرو فامیل ها اطرافیان چشمشون شوره نکن این کار و دیر تر برو حداقل من گفتم به مادرم فقط خدا محافظ من هست هیچکس هیچ قدرتی نداره من باور ندارم کسی بتونه منو بدبخت یا خوشبخت کنه شماهم نترس مادر جان خیالت راحت. رفتم و به سلامت کامل برگشتم تولد دخترم بود خانوم گفت نظرت چی یه تولد کوچیک بگیرم زیاد شلوغش نکنیم.گفتم چرا گفت آخه ما تازه ازسفر آمدیم فک فامیل چشم … گفتم ببین من چند سال پول نداشتم تولد خوبی برا دخترم بگیرم الآنم بخاطر این حرف مردم نمیخوام این آرزو به تعویق بندازم گفتم همه فک فامیلو تا صد نفر دعوت کن از هیچی هم نترس خدا بامنه. هیچ احدی نمیتونه منو چشم بزنه .واقعا خانوادم موندن که من چرا اینطوری برخورد میکنم بااین ماجراها . ولی من خودم میدونم این رفتار م توحید در عمله بخودم دارم ثابت میکنم که من شرایط رو رقم میزنم برای خودم اینجوری که میخوام نه اطرافیانم خداروشکر در پناه خداوند در سلامت روح وروان .ارامش وغرقه در شادی لطف پروردگارم هستم خدایا هزار مرتبه شکر . پیروز و سر بلند باشین.
سلام به استاد و همه عزیران
خیلی خوشحالم که یه فایل دیگه در مورد توحید درست کردین من خیلی این فایل هارو دوس دارم و اون اوایل خیلی باهاشون گریه کردم. با این فایل ها بود که من مفهوم اصلی توحید رو فهمیدم. قبل از اون برای من اگه خدارو یکی بدونی و به خداهای دیگه باور نداشته باشی همه چی حله. با شما که آشنا شدم و این فایل هارو دیدم فهمیدم که چقدر در اشتباهم.
یه باورهایی در مورد ما(کردها) هست که:ما همیشه بهمون ظلم میشه، کسی هوامونو نداره، همه باهامون دشمنن، همه میخوان ما بدبخت و ضعیف باشیم و … باورهایی از این دست که فکر کنم هر کس که باما بوده باشه تقریبا بدونن و باهاش آشنا باشن. نیاز به توضیح خاصی نداره که از همون اول دسته بزرگی از ما همیشه آواره بودن.چه گروه ها و حذب هایی تشکیل شد که حق کردهارو بگیرن.چه درخواست ها و توافق ها و اعتماد ها و … که همه آخرش به بدبختی کردها موجب شد. چقدر بزرگان حق بگیر کرد که در دوره های مختلف کشته شدن. منم تا قبل از آشنایی با استاد همین فکرو میکردم. با آشنا شدن با قوانین به فکر افتادم و دنبال کسایی بودم که خارج از این چهارچوب فکرین. کلی آدم موفق و آزاد و خوشحال کرد پیدا کردم که همه چیز در زندگی به نفعشون بوده.خیلی ها از دل همون تضادها به جاهای بزرگی رسیدن. همون اتفاق و افراد که باعث بدبختی خیلیا شد باعث موفقیت دسته ای شد ولی چه دسته ای؟ کسانی که دنبال مقصر نبودن، باور های گذشتهگان رو نپذیرفتن و باور های جدید و خوبی ساختن، شرایط بد رو نپذیرفتن و نادیده گرفتن و خدواند هم به جای درست خودشن هدایتشون کرد.
باور دیگه من در مورد خانمها لود که همه یه مشکلی دارن و نمیتونن وفادار باشن و حتی وقتی که با کسی دوست میشدم و همه چی خوب بود این نگاه بود که(حتی فکرشم نکن که این با بقیه فرق داره) و همش منتظر دروغی چیزی بودم و همیشه هم این اتفاق میفتاد. در آخر میگفتم: خدایی خوب دخترا رو میشناسی، دقیقا همونطوری بود که فکرشو میکردی
باور دیگه من این بود که جیب من سوراخه و پول توش نمیمونه و همیشه هرچقدر که کار میکردم حتی اگه چند برابر روز قبل جیبم سریع خالی میشد
باور دیگه در مورد سلامتی بود که من بدن ضعیفی دارم و خوب همشه هم مریض بودم. باورتون نمیشه تو تابستون سرماخوردگی میگرفتم
کسانی که از هر لحاظ بهتر از منن منو آدم حساب نمیکنن و همیشه هم نادیده گرفته میشدم. توسط کسانی که فکر میکردم از من بهترن
باور های نادرست زیادی در من وجود داشت و هنوزم دارن ولی به لطف خدا با استاد آشنا شدم و هر روز دارم روی خودم کار میکنم. خیلی حالم بهتره نسبت به قبل خیلی راضی ترم چون دارم این باور رو که میتونم زندگی خودم رو خلق کنم رو هر روز قویتر میکنم.
خدایا ازت سپاسگزارم که منو با قوانینت آشنا کرد
استاد عزیزم ازتون ممنونم که این فایل های فوق العاده رو برامون درست میکنین.در پناه الله یکتا️