اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
دقیقاوقتی استاد گفتیدداتشمندان گفتندشادی به ژنتیک بستگی داره ذهن من سریع جواب دادوباقطعیت کامل گفت نه شادی به عوامل درونی بستگی داره وقتی یادخداوندباشی وبدونی درکنارت هست وکمکت میکنه الان متوجه میشم چقدرباورام تغییرکرده اگه من احمدقبلی میگفتم اره به عوامل بیرونی بستگی داره وقتی یک خبرخوب ازدولت مردان میشنوی اون وقت توشادوخوشحال میشی وقتی نماینده مجلس یک قانون جدیدتصویب میکنه توخوشحال میشی ومیگی دیگه زندگیم درست شدوبهش وابسطه میشی وروش حساب میکنی وبعداچنان چنان چک ولقدارروی حساب کردن روی ادم هامیخوری که نگوونپرس
اره دقیقاهمینه حساب کردن روی غیرخدادوندیعتی شرک وخداگناه شرک رونمیبخشه
دقیقایادمه چندسال پیش توماشین دوستم نشسته بودم وباهاش صحبت میکردم گفتم یک کاری بکنیدکه من ازاین مشکلات مالی بیام بیرون(چون این دوست من شهرت واسم و رسم داره ومن به خاطرهمین بهش وابسطه شده بودم)
شایددوسال میرفتم دفترش وکاراقتصادی میکردم ودرامدهیچ وباخودم میگفتم بالاخره میشه وبه درامدمیرسم چون به من قول داده بودکه ماباهم پول های خوبی درمیاریم(امان ازشرک)
همین طوردوسال وقتموگرفتم بااین فردولی بیشترروحیموازدست میدادم تاشادبشم(تکیه برعوامل بیرونی برای شادبودن)واین کارم باعث شدعمرم واهدافم وغیره روازدست بدم تودوسال ومیتونستم کارهای بهترانجام بدم وپول های بهتری دربیارم وخیلی مثال های دیگه توزندگیم هست مثلاتقریبایک سال دفتریکی ازدوستانم کارمیکردم ولی تواون فضای دفترهمکارانم منواذیت میکردندومن عصبی میشدم ولی به خاطرترسم ازاون دفتربیرون نمیومدم کاربه جایی رسیدکه ازشدت مشکلات ازاون دفتراومدم بیرون (شرک)
هم روحی هم هم مالی هم عاطفی هم معنوی هم سلامتی (((دیکه فکرشوبکنیدمن چقدرشرک داشتم)))
واقعاالان متوجه میشم والبته درکم داره بالاترمیره که شرک یعنی چی (شرک دردل مومن مثل راه رفتن مورچه برروی سنگ سیاه دردل تاریکی شب مخفی وپنهانه))پس خیلی بایدمواظب خودمون باشیم چون همه چی توحیده واقعاگریم میگیره وقتی میدیدم جقدرروی ادم هاحساب کردم وضربه وخوردم وهنوزم شرک تووجودم پررنگه وخیلی هنوزبایدروی خودم کارکنم تامثل استادوحتی بهترازاستادمفهوم شرک رومتوجه بشم واین تکامل میخوادوصبروارامش درونی ((نه عوامل بیرونی))
هرچیروباورکنیم همونوتوزندگیمون تجربه میکنیم
باورکنیم کهدخداوندماروحمایت میکنه
باورکنیم که ادم خوب تودنیازیاده
باورکنیم که ثروت بینهایته
باورکنیم که فرصت هاهرروزداره بیشترمیشه
باورکنیم که فقط روی خداحساب کردن یعنی روزی به غیرحساب
ازوقتی بااین اموزش هااشناشدم وقتی میخوام برم بامشتری هاحرف بزنم یابرم یک شرکت دیگه ای برای کسب درامددیگه نگران نیستم ومیگم همه چی فراوونه (((این نشدیکی دیگه))) وچقدراین باوربه من ارامش میده خداونددستانشوبرام میفرسته ودستانش بینهایته
یادگرفتم به کسی به غیرخداوابسطه نشم
یادگرفتم احساس خوبم ربطی به عوامل بیرونی نداره
یادگرفتم ازخداوندزیاددرخواست کنم
ادعونی استجب لکم
خداوندپاسخ میده به درخواست های ماوقتی که باورش داشته باشیم
یکی از بزرگترین باورهای شرک آلود من این بود که مادر پدرم و نظر آنها در زندگی من تاثیر بسزایی دارد.
یعنی تمام کارهای زندگی من منوط به آن بود که خانوادهام آن را تایید کنند و به من اجازهی انجام آن را بدهند و اگر مخالفتی بود (که معمولاً بود) من یا کوتاه میامدم و دست از چیزی که میخواستم برمیداشتم یا اینکه انقدر میجنگیدم تا بدستش بیاورم و البته که در این راه بسیار آسیب میدیدم و البته احساس گناه داشتم.
و خیلی احساسات بد دیگر.
این قدرت دادن به مادر پدر و ضعف در برابر آنها و تایید گرفتن یک غول بزرگ در زندگی من بود.
روزی به کمک فایلهای شما، تصمیم گرفتم قدرت را در ذهنم از آنها بگیرم و یک باور عالی به جای آن جایگزین کنم.
از آنجایی که مادر پدرم همیشه باهمهی کارهای من مخالف بودند (کارهایی که خلاف نظر آنها بود وگرنه مثلا با درس خواندن و دانشگاه رفتن و کار کردن من مشکلی نداشتند ولی مثلا با مسافرت رفتن یا تنهایی زندگی کردن من مشکل داشتند) تصمیم گرفتم این باور را در ذهنم بسازم:
آنها هیچ قدرتی در زندگی من ندارند و از این به بعد من هر کاری بخواهم انجام دهم، با من کاملاً موافقند و حتی حمایتم هم میکنند و بسیار به من و تصمیماتم افتخار میکنند و خیالشان از من راحت است و من باعث سربلندشان هستم.
باور میکنید از آن روز، اولاً که من هر کاری که دوست داشتم، انجام دهم را به راحتی (تاکید میکنم به راحتی) انجام دادم، بدون اینکه بخواهم اجازهای بگیرم (این به معنای بی احترامی نیست) و البته که هر کاری که انجام دادم، آنها از من حمایت کردند و جدا از حمایت به من افتخار کردند.
حتی بیشتر از قبل احساس میکنم دوستم دارند.
با اینکه تمام کارهایی که میکنم قبلا یک تابو بود.
اگر قبلا بود، حتما بابت تمام آن کارها مخالفت میشد یا بحث میشد یا ناراحتی پیش میآمد و من میشدم بچهی سرکش.
ولی الان من دختر عزیز آنها هستم که همهی کارهایم درستترین است.
عاقلانه ترین است.
بهترین است.
راه زندگیم را بهتر از هر کس دیگری میتوانم انتخاب کنم.
هر جا باشم بهترین جای دنیاست.
و هر انتخابی بکنم، بهترین انتخاب است.
حرفهایم درست هستند.
کارهایم بجا هستند.
و خیلی چیزهای دیگر.
در حالی که من دیگر آن بچهی حرف گوش کن نیستم.
دیگر گزارش نمیدهم که کجا هستم و با چه کسی و کی برمیگردم خانه؟!
چرا میخواهم کارم را تغییر دهم و اصلا به کار من کاری ندارند که بخواهند بپرسند چرا؟!
بدون اینکه باجی بدهم همهی کارهایم را انجام میدهم و دوستشان دارم و دوستم دارند.
قبلا هم دوستشان داشتم و دوستم داشتند ولی برای من همه چیز فرق کرده.
الان من از هیچ چیزی نمیگذرم و آنها دیگر نگران من نیستند.
اینها همه از روزی شروع شد که من آن باور شرک آلود را با باور توحیدی که هیچ کسی در زندگی من تاثیری ندارد عوض کردم.
البته که من میدانم هنوز در من ترسهایی هست. شرکهای عظیمی هست راجع به همین جمله و باور. ولی حداقل در مورد پدر مادرم این موضوع خیلی کمرنگ شد و نتایج واضح و روشنی در زندگیم نمایان شده.
و این برای امروز و دیروز نیست. چندین سال است که این اتفاق افتاده و نتیجهاش پایدار مانده. چون در ذهنم من نقش بسته.
البته میدانم که در حال حاضر، قدم در راهی گذاشتهام که باورهای توحیدیم حتما قویتر میشود.
استاد سپاسگذار شما هستم بابت فایل ارزشمندی که روی سایت قرار دادید و سواسگذار خداوندی که انقدر زیبا و ساده با من حرف میزنه و من رو هدایت میکنه همونجوری که با سلیمان و ابراهیم و موسی و محمد صحبت کرد و هدایتشون کرد.
اول از همه بگم که لحجتون به شکل زیبایی تغییر کرده و مشخصه که هر روز دارید در زبان انگلیسی توانمند تر و ماهر تر میشید
تصاویر زیبایی که از پرادایس برای ما منتشر میکنید دیوانه کنندست
من جلوی پنجره ی اتاقم رو کامل درخت گرفته و هر روز صبح با صدای پرنده ها از خواب بیدار میشم و هربار که این صحنه رو میبینم وجودم پر از احساس خوب و سپاسگذاری از این زیبایی میشه و وقتی پرادایس رو میبینم با خودم میگم چه احساسی داره اینکه هر روز با این منظره و این ویو مواجه بشی وقتی از خواب بیدار میشی. بینظیره استاد بینظیره.
سپاسگذار خداوند هستم به خاطر این فضای زیبا که به شما داده شده و به خاطر روند تساعدی رشد و پیشرفت شما و مریم عزیز که الگویی هایی برای من هستید که اگه شما با اون شرایط به همچین جایگاهی رسیدید پس من هم میتونم برسم
من هم به اندازه ی شما و هر انسانی که به موفقیت و ثروت رسیده ارزشمند هستم به اندازه ی پیامبران خداوند ارزشمند و لایق هستم تنها تفاوت در باورهاست.
استاد این مشکلیه که من دارم و دارم برای برطرف کردنش چند روزه تمرکزی تلاش میکنم و توی این راه به انجام کارهای فوق العاده ای هدایت شدم.
من پارسال توی شرایطی که همه ی دوستان میگفتن بازار خرابه و مشتری نیست و گوشیامون زنگ نمیخوره و معامله انجام نمیشه گوشی من شبانه روز زنگ میخورد و 80 درصد مشتریا ای که خداوند به سمت من هدایت میکرد به معامله و نوشتن قرارداد ختم میشد.
بعد از روی نا اگاهی و مشورت گرفتن از افراد به جای خداوند اومدم برای قانع کردن مشتری بازار های دلار و طلا و ماشین رو شروع کردم رصد کردن که بتونم مشتری رو با اون ها قانع کنم از اون موقع که شروع به این کار کردم کم کم باور اینکه بازار بعضی اوقات خوبه بعضی اوقات افتضاح رفت توی ذهن من. الان که دارم این کامنت رو مینویسم یادم اومد از کجا شروع شد این ماجرا. از قوانینی که بقیه گذاشته بودن تطلاعات کسب کردم. اطلاعات کاملا مضر و اشتباه. باورهای من کم کم تضعیف شد و توی دو ماه گذشته به اوج خودش رسید که منی که هیچ ماهی بدون معامله نبودم ماه گذشته و این ماه هیچ معامله ای ننوشتم و یک معاملم هم به خاطر همین باورهای اشتباه بهم خورد.
چند روزه دوره ی قانون افرینش رو شروع کردم به شدت داره به من کمک میکنه و من رو توی مسیر نگه میداره. تصمیم گرفتم صدای خودم رو ریکورد کنم و باورهای درست رو با مثال هایی که اطرافم اتفاق افتاده و شاهدشون بودم و مثال هایی از خودم بگم و هر روز گوش کنم.
امروز بعد از اینکه یک فایل راجب به اینکه خداوند به من نزدیکه و هدایتم میکنه ریکورد کردم گفتم من بهت ایمان دارم میرم تو سایت و هدایتم کن به فایلی که باید گوش بدم توی ذهن خودم این بود که نشانه ی امروز من رو ببینم اومدم توسایت و فایل های جدید که بالای صفحه میاد لود نمیشد واسم. اومدم پایین بزنم روی نشانه ی امروز من یه حسی گفت برو اول ببین فایل جدید چی اومده رو سایت نگاه کردم دیدم بله توحید عملی ، دوباره همون حسه گفت نشونت همینه ، همینو باید ببینی و دقیقا همون چیزی بود که بهش نیاز داشتم
بعد از دیدن فایل با خودم هی میگفتم من خدایی رو میپرستم که خالق و فرمانروای همه چیزه. از همه چیز آگاهه نهان و آشکار آسمان ها و زمین رو میدونه ، بر هرکاری قادر و تواناست. اون به من نزدیکه و صدای من رو میشنوه و به من پاسخ میده و من رو اجابت میکنه. لحظه ای غافل نمیشه لحظه ای خوابش نمیبره. رحمت و هدایت خودشو بر من واجب کرده.
این جهان یه بازیه. اونم یه بازیه یه نفره ، من هستم و خدای من که در همه چیز جاریه و همه چیز تحت امر و فرمان اوست. اون واسه من همه کاری میکنه… همه کاری
شکرت که قوانین جهانت رو به من یاد دادی.
شکرت که از هدایت یافتگانم
شکرت که من رو از تاریکی بیرون کشیدی و به سمت نور هدایت کردی.
شکرت که از زبان استاد انقدر ساده و روان با من صحبت میکنی و به من اموزش میدی.
من هر موقع که قدرت رو از انسان ها و شرایط و موقعیت ها گرفتم و به خداوند دادم همه چیز همونجوری پیش رفت که میخواستم
هر موقع خداوند رو باور کردم نتایج من از این رو به اون رو شد
میخوام روی این قدرت حساب کنم میخوام روی خداوند حساب کنم
شیطان ذهنم همیشه دنبال بهانه میگرده. دنبال عوامل بیرونی میگرده و اگه بهش اجازه بدم نتیجه میشه اتفاقی که توی دو ماه گذشته واسه من افتاد.
من خالق زندگی خودم هستم. من خالق شرایط و اتفاقات زندگی خودم هستم
اگه مشتری نداشتم اگه معامله نبستم به خاطر باور اشتباهی بود که گذاشتم توی ذهنم شکل بگیره و باعث بشه توی مداری قرار بگیرم که این اتفاقات واسه من رقم بخوره
اگه باورهامو درست کنم و خودم رو توی مدار های بالاتر قرار بدم مثل قبل همیشه برای من مشتری هست. همیشه برای من معامله هست
استاد جدیدا میرم دفتر هندزفری میزارم توی گوشم و با کسی صحبت نمیکنم که باورهای اشتباه رو به خورد مغزم بدن. از کسی سوال نمیپرسم جز خدای خودم و میگم جواب سوالمو یه جوری بهم میده اخه کی اگاه تر و حکیم تر از اون
شکرت بابت مسیری که دارم توش حرکت میکنم و از احساسم و لذتی که دارم میبرم میدونم درسته.
سلام به استاد عزیزم، مریم خانم شایسته و تمامی دوستان جانم، استاد واقعا تشکر میکنم از فایل های بسیار عالی مدت اخیر که واقعا فوق العادن و کلی کمکمون کردن به شناسایی خودمون و قوانین. در مورد شرک باید بگم که تو شغلی که هستم سال قبل جهش قیمتی خیلی زیادی تو محصولی که میفروشیم بوجود اومد و قیمتا خیلی رفتن بالا و خب بازار طبق باورامون ضعیف شد و دلیل منطقیش هم واسه هممون این بود که دولت و سیاستا غلطش دارن به نابودی میکشونمون، یه مدت وضع به همین منوال بود و من میدیدم که شرایط داره وخیم میشه، شروع کردم جدی رو خودم کار کردن و اینکه هیچ دولتی تاثیر نداره تو رزق من، خداونده که رزاقه و خودش گفته روزی بی حساب میدم، خودش گفته تنها رزاق و تنها قدرت منم، اگر به اختیار دولت بود که الان دیگه خدا جایگاهی نداشت و… وه واقعا بعد مدتی ورق برگشت و بیشترین درامد و سود کل سالهای کاسبیم رو بعد از اون تغییرات به دست اوردم. به این رسیدم که فقط قدرت دست خداونده و هیچکسی نمیتونه ذره ای تو زندگیمون تاثیر بزاره ولی خب شرک خیلی خیلی مخفیه و گاهی نمیدونیم یکسری افکارمون شرک آلودن، مثلا من در مورد خودم باید بگم کاسبیمو شروع کردم و الان تو شهرمون از افراد موفق اون شغلم و کلی مشتری دارم، با پول خودم و کمک خداوند خونمو ساختم، واقعا سعی میکنم رو آدما حساب نکنم و هیچوقت نه از کسی پولی خواستم نه دنبال پارتی و چیزی بودم و واسه کل زندگیم تلاش کردم و حتی مسئله ازدواجم که با مخالفت شدید پدر خانمم بود رو خودم رفتم صحبت کردم و حلش کردم، همه اینا رو گفتم که بگم من تا حدودی میفهمم فقط خودمم و نباید رو کسی حساب کنم ولی بارها دیدم افرادی رو مثلا ماشین خوب خریدن یا فلان شغل رو راه انداختن و ته ذهنم این بوده ک بلاخره پدری دارن که داره ساپورتشون میکنه و منی که بعضی چیزا رو ندارم بخاطر اینه که کسی نبوده ساپورتم کنه و هرچی دارم از خودمه و کل پولم رفت واسه ساخت خونه و خرج زندگی و… نمیدونستم همین شرکه و دادن قدرت به عوامل بیرونیه، یا اینکه بلاخره تغییر قیمتا نذاشته به فلان امکانات تو زندگیم برسم و اگر اینقدر تورم نبود الان من هم خیلی تو زندگیم پیشرفت کرده بودم. فایل امروز واقعا روشنم کرد که رو مسئله توحید و شرک خیلی خیلی بیشتر دقیق بشم و همیشه بدونم هر نتیجه ای که نگرفتم بخاطر شرکه و بگردم دلیلش رو پیدا کنم، وگرنه خداوند که رزاقه و واقعا هممون داریم میبینیم جهان هروز گسترده شده چه از نظر فرصت ها چه خونه ها و ویلاها و چ فروشگاه ها و غذاها و ابزار و… پس اگر نتیجه ای نمیگیرم منم که افکاری تو ذهنمن که قدرت رو از خداوند میگیرن و میدن به انواع چیزا حالا مثل دولت یا شانس یا نداشتن پدری ک ساپورت کنه و نوع شغل وانواع اینها. امروز داشتم با خودم حرف میزدم و اینطور آگاهیهایی دریافت کردم یا به یاد اوردم(البته تو فایل 6 توحید عملی هم استاد در موردش حرف زده) که خداوند هیچگاه در مورد شغل پیامبرا هیچ حرفی نزده و اصلا هیچ جا نگفته درامد و موفقیتتون بستگی به نوع شغلتون داره. بلکه از ایمان و تقوا و… صحبت کرده، پس یکسری نتایج که نگرفتم ربطی به نوع شغلم ندارن و شغل رزق نمیده و به این رسیدم که قدرت دادن به شغل هم یه نوع شرکه و مبحث شرک واسم خیلی خیلی مبحثی شد که جای کار داره و باید بیشتر درش عمیق بشم و به نظرم این یه کلید جدیده واسه ورود کلی نعمت، چون اینرورا مرتب دارم از خودم و خدای خودم میپرسم که درسته کلی نتایج خوب گرفتم ولی قانونا باید خیلی بیشتر بودن و چه چیزی نگذاشته اونطور بشه که باید میشد، فایل امروز و این کامنت منو به جواب سوالم رسوندن خدایا شکرت. باز هم تشکر میکنم از شما استاد عزیزم و درخواست میکنم بیشتر و بیشتر از توحید واسمون بگید و حقا که واقعا عالی دارید به رسالتتون که گسترش توحیده عمل میکنید. میسپارمتون به خدای مهربان و قدرتمند.
و کلیدهای غیب فقط نزد اوست، و کسی آنها را جز او نمی داند. و به آنچه در خشکی و دریاست، آگاه است، و هیچ برگی نمی افتد مگر آنکه آن را می داند، و هیچ دانه ای در تاریکی های زمین، و هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتابی روشن [ثبت] است.
استاد جان چقدر حالم خوبه چقدر خوشحالم چقدر این قدرت خدارو در زندگیم درک میکنم وقتی اومدم فقط یک درصد قدرت دادم دست خدا تو زندگیم معجزه شد و امروز بهترین روز زندگیم با این فایل بی نظیر با صدای بهترین استاد دنیا که واقعا کلام خدا تو تک تک گفته هاتون جاری میشه .
استاد عزیزم خبرهای خیلی خوبی دارم که به زودی میام اینجا مینویسم به لطف الله و با آموزش های بسیار بسیار عالیتون نتایج فوقالعاده دارم میگیرم
فقط فقط تعهد به آموزش های استاد و شاکله همه این آموزشها توحید و توحید و توحید
سلام به استاد عزیز و مریم جان و همه ی دوستان موفقم در این سایت
استاد اگر بخواهم یک مثال برای خودم بزنم که در آن باور اشتباه و در واقع شرک من و نتیجه آیی که به خاطر این باور داشتم رو بگم قطعا این مثال اولین و بهترین مثالی هست که میاد به ذهنم( البته که به لطف خدا تو این مثال تونستم باورم رو تغییر بدم و از خدا میخوام برای تغییر تمام باور هام هدایتم کنه و کمکم کنه )
استاد من تمام قدرت در مورد آزادی و تصمیم گرفتن رو از بچگی به پدرم دادم حالا به خاطر محیط و خانواده و چیز های مختلف
یعنی هیچ وقت یادم نمیاد یک دختر تو کل فامیل بخواد یک کاری بکنه و من نبینم که اطرافیانش بهش بگن بابات اجازه میده؟!!
خلاصه که باورهای من طوری شکل گرفتن که بابا بشه تصمیم گیرنده برای کل خانواده در همه ی امور و خواسته هاشون
و من بودم قربانی، البته نه قربانی پدرم و رفتارش، بلکه قربانی باور های خودم قربانی شرکی که میورزیدم
با اینکه تو بزرگترین تضاد زندگیم دقیقا دقیقا به خاطر همین باور تو گوشی محکمی از جهان خوردم ولی متوجه نمیشدم مشکل چیه
تا اینکه ما مهاجرت کردیم از محل قبلی زندگیمون و آمدیم تهران و من میخواستم برم سرکار!
چقدر من به بابا اصرار میکردم بابا بزار برم سرکار و اجازه نمیداد،خخخ
جالبه که بابا تو کل فامیل به همه میگفت که آدم باید بال پرواز باشه برا بچه هاش، بزاره برن تو جامعه، برن سرکار و موفق باشند
خلاصه حرف بقیه و سرکار رفتن دخترای کل فامیل که میشد بابا طرفدار حقوقشون بود، صحبت من و سرکار رفتنم که میشد انگار یک آدم جدید میشد کاملا غیر منطقی بود!!
و من باز هم متوجه نمیشدم که اشکال کار از منه
تا اینکه یک شب که خیلی ناراحت شدم و در واقع نا امید شدم ازش،قبل خوابم با خدا حرف زدم و ازش خواستم خدایا من میخوام برم سرکار درآمد داشته باشم پول در بیارم چیزهای جدید یاد بگیرم، خدایا بابا میگه نه خب بگه، تو که هنوز نه نگفتی، خدایا اگه به صلاحمه بابا رو هم راضی کن
دو یا سه شب قبل از خوابم به خدا اینو میگفتم و بهش میگفتم که خدایا من چه شغلی با چه ویژگی های میخوام و چرا میخوام، اگه این شغلو داشته باشم چه احساساتی رو تجربه میکنم
و قربونش برم خداجونم بعد سه روز کاری کرد که شغل خوب بهم پیشنهاد شد و همون بابایی که تا سه روز قبل التماسشم میکردم راضی نمیشد برم سرکار، خودش گفت پاشو بریم برای کارت لباس فرم بخر
و من مبهوت قدرت خدا بودم خدایا چقدر قشنگ بهم درس دادی عاشقتم و ازت ممنونم خدا جونم
قبل از همه ی این ماجرا ها من ماهی چهار تا نقاشی میکشیدم،نقاشی ساده کودکانه و ازش فیلم میگرفتم برای یک کتابخانه و بابت هر کدوم چهل تومن میگرفتم یعنی درآمدم ماهیانه 160 تومان بود، بچه ها 160 تومنی که میگم برای سه سال پیشه نه برای ده سال پیش ها
و من چقدر به خاطر همون 160 تومان شکرگزار بودو و الآنم هستم خدا یا شکرت، ولی وقتی از خدا خواستم بهترین شغل، آسون ترین شغل، نزدیکترین شغل رو بهم داد و درآمدم رو از ماهی160 کرد ماهی 3 میلیون و هفتصد یعنی حدودا 24 برابر
از اون موقع تا الان هر جا که دیگه نمیتونم ذهنم رو قانع کنم و ذهنم رو با خودم همراه کنم که قدرت رو از دیگران بگیرم و به خدا بدم یا هر جایی که میترسم و نگران میشم همین مثال رو به خودم یاد آوری میکنم
میگم ببین هاجر تو اون همه اصرار کردی، آن همه مادر و برادراتو واسطه کردی ولی نشد
این همه امیدت به بقیه بود، نشد
این همه تلاش کردی هر طوری که بقیه آدما خواستن رفتار کنی تا راضی باشند و برات کاری کنند ولی نشد
و خداروشکر که همه ی اونها نشد
خدا رو واقعا شکر
ولی فقط یکبار قدرت رو به خدا دادی ببین خدا چجوری همه چیزو تغییر داد همه چیز رو کن فیکون کرد
یبار قدرت رو به خدا دادی ولی خدا بهت کار با عزت داد
وقتی قدرت رو به خدا میدی خدا فقط فقط خواستت رو بهت نمیده هاجر، خدا خواستت رو با عزت بهت میده ، خدا خواستت رو با آرامش بهت میده، خدا خواستت رو با ی عالمه حال خوب، احساس خوب بهت میده
خدا آرامشی بهت میده، امیدی بهت میده، حس ایمان و اعتماد به نفس و عزت نفسی بهت میده که اصلا با هیچ خواسته آیی قابل مقایسه نیست
اون لحظه آیی که میبینی وقتی قدرت رو به خدا دادی و از خودش کمک خواستی چقدررر بهت نزدیک بود و چقدررر عاشقانه و آسون کمکت کرد، اونجا حس میکنی فقط تو هستی و خدا، فقط تو هستی و عشق خدا
قربونت برم خدا ی مهربونم عاشقتمم
دیگه میخوای خدا چطوری راه رو بهت نشون بده
واقعا راسته که میگن خدا کار نمیکنه، خدا شاهکار میکنه
خدایا عاشقتم خدایا عاشقتم
خدایا به خاطر تمام شرک هایی که ورزیدم و و میورزم و حتی آگاه نیستم که اینها شرکه متاسفم ، لطفا منو ببخش و هدایتم کن
اول باید توحید معنا بشه برای یکی تا اون شخص بتونه بهش عمل کنه، اول باید آدم بدونه شرک ورزیدن یعنی چی، بدونه مشرک کی هست بعد بتونه درک کنه توحید رو، یکتاپرستی رو!!!!!
و اگر از بیشتر کسانى که در روى زمین هستند اطاعت کنى، تو را از راه خدا گمراه مى کنند; (زیرا) آنها تنها از گمان پیروى مى نمایند، و تخمین و حدس (واهى) مى زنند.
استاد جانم وقتی شما میگید 98 درصد مردم در نااگاهی هستند وغفلت درست میگید منم یه روزی جزء اون 98 درصد بودم، وقتی میگید این آگاهی هایی که میدید برای همه نیست و98 درصد مردم اصلا نمی تونن حرفهاتون رو بپذیرند چه برسه به اینکه درکش کنند و بخوان اجراش کنن درست میگید…
وقتی خود خداوند میگه پیرو اکثر مردم نباش وازشون اطاعت نکن چون در گمراهی هستند خب درست گفته وشکی درش نیست، جالبتر اینکه خداوند خیلی واضح توی این ایه گفته انها بر پایه حدس وگمان حرف میزنند، یعنی یقین وباوری به چیزیکه میگن ندارن، یعنی حرفهاشون باورهاشون بر پایه ی وهم وخیالات و شایدها واماها واگرها بناشده…
اینکه شما میگید دانشمندان یه وقت میان یه چیزی میگن بعد چند وقت یه چیز دیگه ویا یه عده دیگه میان بر خلاف اون کشفیات چیزی میگن اینم درسته…
واینو شما میدونید ومن که تازه تواین مسیر قرار گرفتم به لطف الله، که 98 درصد جامعه دنبال حاشیه هستند تا اصل!!!
به قول شما دونستن خیلی چیزها هیچ کمکی بهمون نمی کنه وقتی ما بدونیم اصل چیه، وباید بر پایه چه اصولی زندگیمون رو شکل بدیم و باورها واعتقاداتمون بر مبنای چه اصلی بنا شده باشه تا بهترین نتیجه رو، که داشتن خیر دنیا وآخرت هست رو، برامون به ارمغان بیاره…
مگه من در گذشته، یا 98 درصد جامعه اصلا خدارو میشناسند؟ اصلا از بزرگی وعظمت ورحمت ولطف ومهربانی خداوند اگاهن؟ اصلا مگه به این درک رسیدن که قدرت کل عالم هستی تنها دراختیار خداوند هست وبرگی به اذن خداوند از درخت نمی افته؟ تا بخوان بیان و توحیدی عمل کنند و مشرک نباشند؟؟؟
مگه منه مینای دوسه سال پیش درکی که الان از خداوند وقوانینش رو دارم داشتم؟ مگه 98 درصد جامعه شده برن بدون تعصب کتابی که کلام خداست رو حداقل 5 بار معنی فارسیش رو بخونن و برن ریشه کلماتی که براشون شک برانگیزه بگردن وپیدا کنند؟؟!!! ویا مگه همه این شانس رو داشتند که کسی مثل سیدحسین عباسمنش وارد مسیر زندگیشون بشه که بیاد به زبان ساده وشیرین فکر خدا رو براشون بازگو کنه و بهشون یاد بده که چطور به خود شناسی وخدا شناسی و جهان شناسی برسند؟!!!!
نخیر عزیز دل من، نخیر استاد قشنگه من!!
98 درصد جامعه در خواب غفلتی عظیم به سر میبرند که می تونند از نزدیکترین افراد خانوادمون واز خون وگوشت وپوست واستخون خودمونم حتی باشند و ما از دستمون برای اگاه کردنشون کاری برنیاد و حتی چه بسیار از کسانیکه باشما وآموزه های شما آشنا شدند ولی صدافسوس که چون تسلیم نیومده بودن و عاجز نبودند خیلی راحت وخیلی زود به سبک وصیاق گذشته خودشون و زندگی با همون باورهای قبلیشون برگشتند و از مسیر حق منحرف شدن…
بله جان دل، حالا شما بیا وبگو آهای زن اهای مرد، آااای مردم دنیا آااای کسانیکه حرفهای منو میشنوید قدرت واختیار رقم زدن تمام اتفاقات زندگیتون با خودتونه، شما مسئول صد درصد خلق زندگیتون هستید واینکار رو با نیروی برترتون شریک هستید، نیرویی که شما رو خلق کرده وهر آنچه نیاز داشتید در اختیارتون قرار داده و عهد بسته که اگر با تکیه بر ایمان وتوکلش قدم برداریم در تمامی امورات زندگیمون لحظه به لحظه هدایتگرمون هست تا به تک تک خواسته هامون برسیم وصدالبته به شرط ایمان وتوکل و یقین و یکتاپرستی و درستکاری وبه شرط پاکی دل…
اون کسی اینهارو درک میکنه وبا گوشت وپوست واستخون وتک تک سلولهای تن و با تمام تاروپودش بهش یقین داره، به وجود نیروی برتری که صاحب اختیارش، که زیر بار سنگین بی خدایی ها و تکیه برمردم وتکیه بر عزیزانش له شده باشه حسابی شکسته شده باشه و یه جایی دیگه تسلیم وعاجز، عجزش رو پیش خدا برده و طلب حمایت وهدایت کرده باشه!!!
وگرنه اونکه هنوز توی آدمها میگرده تا به ارامش وامنیت و صحت و ثروت وسعادت برسه ، فقط داره سرمایه ی عمرش رو بر باد میده و در گمراهی عمیقی غرق شده….
اون آدم گمراه خودش رو به خواب زده که هنوز امیدش به آدمهاست و باعوض کردن آدمها، شرایط کاری ومالی وخانوادگی، اجتماعی و شهر ودیار وکشورش رو هی عوض میکنه به امید اینکه فرجی بشه واینبار این آدمه، این کاره، این رئیسه، این رهبر، این معشوق، این مهاجرته اونو به خواستهاش برسونه، اسیر ودرگیر همونهایی که در فکر وباورش هست می مونه…..
الهی هزاران بار شکر الله مهربان رو که بعد اونهمه شرک وبی خدایی، دستهام رو گرفت و به سمت روشنی وحق هدایتم کرد، بماند که چی از مشرک بودنهام کشیدم ودیدم…
اما از با خدا بودنم از یکتاپرست بودنم از غیر خدا بریدن و از دیگران وشرایط وموقعییتها بریدن و لطف خدا رو دیدن ، به خیر دنیا وآخرت رسیدم، از کجا اینو میفهمم، از آرامش وسکوت وصبر و شادی درونی و اشکهای از سر شوقی که بابت درک هر نعمتی که بهم عطاء کرده می ریزیم هر روز….
دیروز داشتم ناهار میخوردم جاتون خالی، یه کم نعناع ریختم رو ماست و عطرش که پیچید توهوا، اشکم سرازیر شد، گفتم خدایاااا ای تنها رب جهانیان دیگه چی قرار بود به من وبه مردم این دنیا خصوصا مردم این زمانه عطاء کنی از خیر وخوشی و امکانات و خوراک وپوشاک و وسایل نقلیه و اینترنت و ……………
واقعا چی؟؟؟؟ چی کم گذاشته به عنوان خالق برای منه مخلوق؟؟؟
خدایی که میگه بخوان مرا تا اجابت کنم تورا، و وقتی تو یاد گرفتی فقط با یه تمرین ساده مثل ستاره قطبی به خواسته هات برسی، یعنی داری نشون میدی ایمان فعالت رو، وخداوند داره نشون میده هر بار نزدیک بودنش رو، شنوا بودنش رو، توانا بودنش رو، قدرتمند بودنش رو، تنها رب بودنش رو والبته رحمان ورحیم وبخشنده بودنش رو…..
گفتن که فایده نداره، باید بهش عمل کنی، یه قدم کوچولو بر میداری به سمت یکتاپرست وتوحیدی شدن، خدا صد قدم هزار قدم برات برمیداره…
خب منم جزء اون 98 درصد بودم، وحالا حس میکنم جزء اون 2 درصد نسبتا آگاه شدم، جزء اون دسته ای که بلاخره چشمها وگوشها وقلبش رو که راههای دانستن وآگاه شدن هست رو باز کرده ودیگه نمیخواد که هیچوقت حتی لحظه در خواب غفلت و نادانی وجهلی که درش بود برگرده….
واقعا مدتهاست که از چیزهایی خندم میگیره و به حال کسایی افسوس میخورم که میشنوم ومی بینم هنوز درگیر حاشیه ها هستند…
فلان گروه قدرت داره!، ژنتیک مهمه،!ماه تولد مهمه! زمان تولد مهمه،!چه اسمی داشته باشی مهمه! پدر ومادرت کی باشن مهمه! و کلی از این قبیل چرت وپرتها….
کاش خود من که الان دارم این اگاهی هارو که باعث بیدارشدنم از خواب غفلت شده رو می نویسم بتونم 50 درصد بهشون تو تک تک لحظات زندگیم عمل کنم، انوقت دیگه پادشاه بخت خودم میشم، زمان میبره، یک عمر کلی باور غلط واشتباه رفته تو وجودمون حالا داریم یکی یکی اصلاحشون می کنیم ….
اما یه چیز رو خیلی خوب درک کردم، اینکه زمان برای خداوند معنا نداره، یعنی قوانین جهان هستیش رو طوری بنا کرده، که هر لحظه ودر لحظه می تونی مسیرت رو تغییر بدی وبا هر تغییر مسیری در خیر وشر، نتایجت متناسب با افکار وگفتار واعمالت در زندگیت نمایان میشه ومن عاشق این عدل وانصافشم….
استاد جانم به قول شما همه چیز باوره، وحالا که من کلی باور درست دم دستم هست وبه راحتی می تونم ازشون بهره ببرم چرا واقعا نخوام که هوشیارانه زندگی کنم، واجازه ندم مثل گذشته باورهای اشتباه وحاشه هایی که هیچ کمکی بهم نمی کنند منو درگیر خودشون کنند؟!
استاد جانم بی نهایت ازتون ممنونم بابت اینهمه آگاهی به همراه اینهمه عشقیکه با ما به اشتراک میذارید تا همیشه آپدیت وبه روز نگهداریم آگاهیهایی رو که کسب کردیم…
انشالله هر لحظه وهمیشه در کنار مریم بانو، در پناه امن خداوند باشید
خیلی از این دعای ناب شما لذت بردم خیلی قشنگ بود و این نشون میده چه رابطه عمیق و فوق العاده ای با خدا دارید، چقدر خوب درک کردید که توحید همه چیزه، لذت میبرم از این همه درک و آگاهی و البته نتایج عالی ک گرفتید
خیلی لذت بردم اصلا قلبم رو آروم کرد امیدوارم همیشه همینقدر عاشق خدا و همینقدر متعهد در این مسیر توحیدی بمونید
به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش
درود بر شما استاد عباسمنش عزیز️
این فایل موقعی که باید به دستم رسید وباز هم همزمانی؛ چقدر برای من بجا و به موقع بود
توحید عملی
موقعی این فایلو دارم گوش میکنم که به یه تضادی برخوردم در سر کارم، موقعی که از اون تضاد ناراحت و غمگین بودم و ترس داشتم، ولی وقتی که یکم خودمو آروم کردم و بهش فکر نکردم هدایت شدم به این فایل، چند روزی بود که داشتم سر یه موضوعی خودمو ناراحت میکردم ولی وقتی به خودم گفتم یوسف مگه تو این آگاهی هارو گوش نمیدی مگه درک نمیکنی پس باید بهشون عمل هم بکنی، بقول استاد ایمانی که عمل نیاورد حرف مفته
وقتی من دارم روی خودم کار میکنم و آگاهانه سعی میکنم احساس خوب داشته باشم و به تضادی برخوردم نباید خودمو ناراحت کنم باید متوجه باشم که اولا خودم با افکار خودم بوجود آوردم دوما این تضاد منو به خواسته ام برسونه
وقتی اول فایل معنای دوباره شرک رو گفتید همونجا گفتم وای خدای من، چقدر بموقع
اگه من قدرتو بدم به عوامل بیرونی یعنی دارم شرک میورزم پس طبق قانون خداوند نباید انتظار داشته باشم که خداوند کمکم کنه بلکه من دارم شرک میورزم و از همون عوامل بیرونی باید درخواست کمک کنم و یا با هاشون بجنگم
این باور ماست که داریم به هرچیزی غیر از خدا قدرت میدیم با ترس هامون با نگرانی هامون با غم و خشم هامون ؛ اگر باور داریم مثلا یک بیماری قدرت داره یک شخصی قدرت داره اون باور ماست نه اینکه خدا بخواد اینطور باشه؛ اگر باور داریم گه ثروت کمه و بهش فکر کنیم و ازش حرف بزنیم جهان هم از همون شرایط جلوی ما میذاره، این باور ماست نه اینکه خدا بخواد
استاد جان منم مثل شما تو خونواده ای بزرگ شدم که روز و شب بحثو دعوا توش بود و تا موقعی که تو اون زندگی بودم خواب آروم نداشتم ولی وقتی خدا هدایتم کرد به زندگی مشترک و از اون خونه اومدم بیرون سعی کردم اون شرایطو تجربه نکنم و حالمو بد نکنم و شرایط زندگیمو تغییر بدم، یه جاهایی انقدر اون باورهای بچگی قوی بودن متوجه نمیشدم که دارم مثل پدر و مادرم رفتار میکنم و همیشه اونها رو عامل نتایج بد زندگیم میدونستم اما از وقتی با شما آشنا شدم سعی کردم روی خودم کار کنم و باور هامو تغییر بدم با نشون دادن الگوهای مناسب و خداروشکر خیلی بهتر شدم و تصمیم گرفتم دیگه کسی رو مقصر ندونم
پس باز هم برای من یادآوری شد که به عوامل بیرونی قدرت ندم، به جای این کار روی خودم کار کنم، البته این کار تمرین میخواد و باید هربار بهتر از قبل باشیم
سپاسگزار خداوندم که این نشونه رو بهم نشون داد، ممنونم استاد عزیز دوستون دارم و دوست دارم بیام امریکا از نزدیک بیینمتون
من تاقبل از آشنایی با این مسیر توحیدی خیلی شرک داشتم وهنوز هم اگه حواسم نباشه خیلی زود برمیگرده ، اوضاع رابطه م با همسرم قبلاً خیلی داغون بود وقتی منبع تمام ناخواسته ها م رو همسرم میدونستم واون رو مانعی برای رسیدن به خوشبختی میدونستم و یا فکرمیکردم اون میتونه من روخوشبخت کنه و الان که بدبختم عاملش اونه و زمانی که من تازه با این سایت و استاد آشنا شده بودم یکی دو بار دعوا شدیدداشتیم و من خیلی ناراحت میشدم و خیلی خالصانه بعد از نماز ظهرقرآن رو باز کردم مشاور اصلی من خداوند خیلی صریح و روشن بهم گفت که تو خیلی مشترکی از اون به بعد دیگه خیلی سعی میکنم مشرک نباشم و وقتی کنترل ذهنم رو از دست میدم و رابطه م با همسرم خراب میشه فورا میفهمم مشکل از کجاست به خاطر همین فورا خدارو اول شکر میکنم به خاطر این مسیر وهدایت که در اون قرار دارم سپس این باور مهم و محکم روبا خودم تکرار میکنم که منبع رزق و روزی و منبع خوشبختی و سعادت من دست خداست و باید به خودش باور داشته باشم و به اون رجوع کنمو میگم همه چی رو دست خودش میسپارم درجا همون فکر ه میاد مشکل رابطه فورا حل میشه….یعنی به قول استاد باور درست که میاد همه فاکتورها عوض میشن و اوضاع اون جوری میشه که تو میخوای
از استاد گران قدر و خانم شایسته عزیز و تمامی این گروه عالی عباسمنش تشکر میکنم برقرار باشین…
به نام تنهاقدرت جهان
به نام تنهامنبع رزق وروزی درجهان
سلام دوستان عزیزسلام استادخوشتیپم وسلام برمریم خانم توانمند
دقیقاوقتی استاد گفتیدداتشمندان گفتندشادی به ژنتیک بستگی داره ذهن من سریع جواب دادوباقطعیت کامل گفت نه شادی به عوامل درونی بستگی داره وقتی یادخداوندباشی وبدونی درکنارت هست وکمکت میکنه الان متوجه میشم چقدرباورام تغییرکرده اگه من احمدقبلی میگفتم اره به عوامل بیرونی بستگی داره وقتی یک خبرخوب ازدولت مردان میشنوی اون وقت توشادوخوشحال میشی وقتی نماینده مجلس یک قانون جدیدتصویب میکنه توخوشحال میشی ومیگی دیگه زندگیم درست شدوبهش وابسطه میشی وروش حساب میکنی وبعداچنان چنان چک ولقدارروی حساب کردن روی ادم هامیخوری که نگوونپرس
اره دقیقاهمینه حساب کردن روی غیرخدادوندیعتی شرک وخداگناه شرک رونمیبخشه
دقیقایادمه چندسال پیش توماشین دوستم نشسته بودم وباهاش صحبت میکردم گفتم یک کاری بکنیدکه من ازاین مشکلات مالی بیام بیرون(چون این دوست من شهرت واسم و رسم داره ومن به خاطرهمین بهش وابسطه شده بودم)
شایددوسال میرفتم دفترش وکاراقتصادی میکردم ودرامدهیچ وباخودم میگفتم بالاخره میشه وبه درامدمیرسم چون به من قول داده بودکه ماباهم پول های خوبی درمیاریم(امان ازشرک)
همین طوردوسال وقتموگرفتم بااین فردولی بیشترروحیموازدست میدادم تاشادبشم(تکیه برعوامل بیرونی برای شادبودن)واین کارم باعث شدعمرم واهدافم وغیره روازدست بدم تودوسال ومیتونستم کارهای بهترانجام بدم وپول های بهتری دربیارم وخیلی مثال های دیگه توزندگیم هست مثلاتقریبایک سال دفتریکی ازدوستانم کارمیکردم ولی تواون فضای دفترهمکارانم منواذیت میکردندومن عصبی میشدم ولی به خاطرترسم ازاون دفتربیرون نمیومدم کاربه جایی رسیدکه ازشدت مشکلات ازاون دفتراومدم بیرون (شرک)
هم روحی هم هم مالی هم عاطفی هم معنوی هم سلامتی (((دیکه فکرشوبکنیدمن چقدرشرک داشتم)))
واقعاالان متوجه میشم والبته درکم داره بالاترمیره که شرک یعنی چی (شرک دردل مومن مثل راه رفتن مورچه برروی سنگ سیاه دردل تاریکی شب مخفی وپنهانه))پس خیلی بایدمواظب خودمون باشیم چون همه چی توحیده واقعاگریم میگیره وقتی میدیدم جقدرروی ادم هاحساب کردم وضربه وخوردم وهنوزم شرک تووجودم پررنگه وخیلی هنوزبایدروی خودم کارکنم تامثل استادوحتی بهترازاستادمفهوم شرک رومتوجه بشم واین تکامل میخوادوصبروارامش درونی ((نه عوامل بیرونی))
هرچیروباورکنیم همونوتوزندگیمون تجربه میکنیم
باورکنیم کهدخداوندماروحمایت میکنه
باورکنیم که ادم خوب تودنیازیاده
باورکنیم که ثروت بینهایته
باورکنیم که فرصت هاهرروزداره بیشترمیشه
باورکنیم که فقط روی خداحساب کردن یعنی روزی به غیرحساب
ازوقتی بااین اموزش هااشناشدم وقتی میخوام برم بامشتری هاحرف بزنم یابرم یک شرکت دیگه ای برای کسب درامددیگه نگران نیستم ومیگم همه چی فراوونه (((این نشدیکی دیگه))) وچقدراین باوربه من ارامش میده خداونددستانشوبرام میفرسته ودستانش بینهایته
یادگرفتم به کسی به غیرخداوابسطه نشم
یادگرفتم احساس خوبم ربطی به عوامل بیرونی نداره
یادگرفتم ازخداوندزیاددرخواست کنم
ادعونی استجب لکم
خداوندپاسخ میده به درخواست های ماوقتی که باورش داشته باشیم
واقعاچقدراین قوانین سادس وقتی بهش عمل کنیم متوجه میشیم چقدرسادس چقدرراحته
خدایاتنهاتورامیپرسم وتنهاازتویاری میجویم
خداوندبرای من کافیست
خدایاکمکم کن که فقط روی توحساب کنم وبه هیچ موجودی به جزتودرجهان هستی وابسطه نباشم
منوبه خودت وابسطه کن
الهی امین
احمدفردوسی
یکی از بزرگترین باورهای شرک آلود من این بود که مادر پدرم و نظر آنها در زندگی من تاثیر بسزایی دارد.
یعنی تمام کارهای زندگی من منوط به آن بود که خانوادهام آن را تایید کنند و به من اجازهی انجام آن را بدهند و اگر مخالفتی بود (که معمولاً بود) من یا کوتاه میامدم و دست از چیزی که میخواستم برمیداشتم یا اینکه انقدر میجنگیدم تا بدستش بیاورم و البته که در این راه بسیار آسیب میدیدم و البته احساس گناه داشتم.
و خیلی احساسات بد دیگر.
این قدرت دادن به مادر پدر و ضعف در برابر آنها و تایید گرفتن یک غول بزرگ در زندگی من بود.
روزی به کمک فایلهای شما، تصمیم گرفتم قدرت را در ذهنم از آنها بگیرم و یک باور عالی به جای آن جایگزین کنم.
از آنجایی که مادر پدرم همیشه باهمهی کارهای من مخالف بودند (کارهایی که خلاف نظر آنها بود وگرنه مثلا با درس خواندن و دانشگاه رفتن و کار کردن من مشکلی نداشتند ولی مثلا با مسافرت رفتن یا تنهایی زندگی کردن من مشکل داشتند) تصمیم گرفتم این باور را در ذهنم بسازم:
آنها هیچ قدرتی در زندگی من ندارند و از این به بعد من هر کاری بخواهم انجام دهم، با من کاملاً موافقند و حتی حمایتم هم میکنند و بسیار به من و تصمیماتم افتخار میکنند و خیالشان از من راحت است و من باعث سربلندشان هستم.
باور میکنید از آن روز، اولاً که من هر کاری که دوست داشتم، انجام دهم را به راحتی (تاکید میکنم به راحتی) انجام دادم، بدون اینکه بخواهم اجازهای بگیرم (این به معنای بی احترامی نیست) و البته که هر کاری که انجام دادم، آنها از من حمایت کردند و جدا از حمایت به من افتخار کردند.
حتی بیشتر از قبل احساس میکنم دوستم دارند.
با اینکه تمام کارهایی که میکنم قبلا یک تابو بود.
اگر قبلا بود، حتما بابت تمام آن کارها مخالفت میشد یا بحث میشد یا ناراحتی پیش میآمد و من میشدم بچهی سرکش.
ولی الان من دختر عزیز آنها هستم که همهی کارهایم درستترین است.
عاقلانه ترین است.
بهترین است.
راه زندگیم را بهتر از هر کس دیگری میتوانم انتخاب کنم.
هر جا باشم بهترین جای دنیاست.
و هر انتخابی بکنم، بهترین انتخاب است.
حرفهایم درست هستند.
کارهایم بجا هستند.
و خیلی چیزهای دیگر.
در حالی که من دیگر آن بچهی حرف گوش کن نیستم.
دیگر گزارش نمیدهم که کجا هستم و با چه کسی و کی برمیگردم خانه؟!
چرا میخواهم کارم را تغییر دهم و اصلا به کار من کاری ندارند که بخواهند بپرسند چرا؟!
بدون اینکه باجی بدهم همهی کارهایم را انجام میدهم و دوستشان دارم و دوستم دارند.
قبلا هم دوستشان داشتم و دوستم داشتند ولی برای من همه چیز فرق کرده.
الان من از هیچ چیزی نمیگذرم و آنها دیگر نگران من نیستند.
اینها همه از روزی شروع شد که من آن باور شرک آلود را با باور توحیدی که هیچ کسی در زندگی من تاثیری ندارد عوض کردم.
البته که من میدانم هنوز در من ترسهایی هست. شرکهای عظیمی هست راجع به همین جمله و باور. ولی حداقل در مورد پدر مادرم این موضوع خیلی کمرنگ شد و نتایج واضح و روشنی در زندگیم نمایان شده.
و این برای امروز و دیروز نیست. چندین سال است که این اتفاق افتاده و نتیجهاش پایدار مانده. چون در ذهنم من نقش بسته.
البته میدانم که در حال حاضر، قدم در راهی گذاشتهام که باورهای توحیدیم حتما قویتر میشود.
انشالله…
به نام خداوند بخشاینده ی مهربان
تنها تورا میخوانم و تنها از تو یاری میجویم
استاد سپاسگذار شما هستم بابت فایل ارزشمندی که روی سایت قرار دادید و سواسگذار خداوندی که انقدر زیبا و ساده با من حرف میزنه و من رو هدایت میکنه همونجوری که با سلیمان و ابراهیم و موسی و محمد صحبت کرد و هدایتشون کرد.
اول از همه بگم که لحجتون به شکل زیبایی تغییر کرده و مشخصه که هر روز دارید در زبان انگلیسی توانمند تر و ماهر تر میشید
تصاویر زیبایی که از پرادایس برای ما منتشر میکنید دیوانه کنندست
من جلوی پنجره ی اتاقم رو کامل درخت گرفته و هر روز صبح با صدای پرنده ها از خواب بیدار میشم و هربار که این صحنه رو میبینم وجودم پر از احساس خوب و سپاسگذاری از این زیبایی میشه و وقتی پرادایس رو میبینم با خودم میگم چه احساسی داره اینکه هر روز با این منظره و این ویو مواجه بشی وقتی از خواب بیدار میشی. بینظیره استاد بینظیره.
سپاسگذار خداوند هستم به خاطر این فضای زیبا که به شما داده شده و به خاطر روند تساعدی رشد و پیشرفت شما و مریم عزیز که الگویی هایی برای من هستید که اگه شما با اون شرایط به همچین جایگاهی رسیدید پس من هم میتونم برسم
من هم به اندازه ی شما و هر انسانی که به موفقیت و ثروت رسیده ارزشمند هستم به اندازه ی پیامبران خداوند ارزشمند و لایق هستم تنها تفاوت در باورهاست.
استاد این مشکلیه که من دارم و دارم برای برطرف کردنش چند روزه تمرکزی تلاش میکنم و توی این راه به انجام کارهای فوق العاده ای هدایت شدم.
من پارسال توی شرایطی که همه ی دوستان میگفتن بازار خرابه و مشتری نیست و گوشیامون زنگ نمیخوره و معامله انجام نمیشه گوشی من شبانه روز زنگ میخورد و 80 درصد مشتریا ای که خداوند به سمت من هدایت میکرد به معامله و نوشتن قرارداد ختم میشد.
بعد از روی نا اگاهی و مشورت گرفتن از افراد به جای خداوند اومدم برای قانع کردن مشتری بازار های دلار و طلا و ماشین رو شروع کردم رصد کردن که بتونم مشتری رو با اون ها قانع کنم از اون موقع که شروع به این کار کردم کم کم باور اینکه بازار بعضی اوقات خوبه بعضی اوقات افتضاح رفت توی ذهن من. الان که دارم این کامنت رو مینویسم یادم اومد از کجا شروع شد این ماجرا. از قوانینی که بقیه گذاشته بودن تطلاعات کسب کردم. اطلاعات کاملا مضر و اشتباه. باورهای من کم کم تضعیف شد و توی دو ماه گذشته به اوج خودش رسید که منی که هیچ ماهی بدون معامله نبودم ماه گذشته و این ماه هیچ معامله ای ننوشتم و یک معاملم هم به خاطر همین باورهای اشتباه بهم خورد.
چند روزه دوره ی قانون افرینش رو شروع کردم به شدت داره به من کمک میکنه و من رو توی مسیر نگه میداره. تصمیم گرفتم صدای خودم رو ریکورد کنم و باورهای درست رو با مثال هایی که اطرافم اتفاق افتاده و شاهدشون بودم و مثال هایی از خودم بگم و هر روز گوش کنم.
امروز بعد از اینکه یک فایل راجب به اینکه خداوند به من نزدیکه و هدایتم میکنه ریکورد کردم گفتم من بهت ایمان دارم میرم تو سایت و هدایتم کن به فایلی که باید گوش بدم توی ذهن خودم این بود که نشانه ی امروز من رو ببینم اومدم توسایت و فایل های جدید که بالای صفحه میاد لود نمیشد واسم. اومدم پایین بزنم روی نشانه ی امروز من یه حسی گفت برو اول ببین فایل جدید چی اومده رو سایت نگاه کردم دیدم بله توحید عملی ، دوباره همون حسه گفت نشونت همینه ، همینو باید ببینی و دقیقا همون چیزی بود که بهش نیاز داشتم
بعد از دیدن فایل با خودم هی میگفتم من خدایی رو میپرستم که خالق و فرمانروای همه چیزه. از همه چیز آگاهه نهان و آشکار آسمان ها و زمین رو میدونه ، بر هرکاری قادر و تواناست. اون به من نزدیکه و صدای من رو میشنوه و به من پاسخ میده و من رو اجابت میکنه. لحظه ای غافل نمیشه لحظه ای خوابش نمیبره. رحمت و هدایت خودشو بر من واجب کرده.
این جهان یه بازیه. اونم یه بازیه یه نفره ، من هستم و خدای من که در همه چیز جاریه و همه چیز تحت امر و فرمان اوست. اون واسه من همه کاری میکنه… همه کاری
شکرت که قوانین جهانت رو به من یاد دادی.
شکرت که از هدایت یافتگانم
شکرت که من رو از تاریکی بیرون کشیدی و به سمت نور هدایت کردی.
شکرت که از زبان استاد انقدر ساده و روان با من صحبت میکنی و به من اموزش میدی.
من هر موقع که قدرت رو از انسان ها و شرایط و موقعیت ها گرفتم و به خداوند دادم همه چیز همونجوری پیش رفت که میخواستم
هر موقع خداوند رو باور کردم نتایج من از این رو به اون رو شد
میخوام روی این قدرت حساب کنم میخوام روی خداوند حساب کنم
شیطان ذهنم همیشه دنبال بهانه میگرده. دنبال عوامل بیرونی میگرده و اگه بهش اجازه بدم نتیجه میشه اتفاقی که توی دو ماه گذشته واسه من افتاد.
من خالق زندگی خودم هستم. من خالق شرایط و اتفاقات زندگی خودم هستم
اگه مشتری نداشتم اگه معامله نبستم به خاطر باور اشتباهی بود که گذاشتم توی ذهنم شکل بگیره و باعث بشه توی مداری قرار بگیرم که این اتفاقات واسه من رقم بخوره
اگه باورهامو درست کنم و خودم رو توی مدار های بالاتر قرار بدم مثل قبل همیشه برای من مشتری هست. همیشه برای من معامله هست
استاد جدیدا میرم دفتر هندزفری میزارم توی گوشم و با کسی صحبت نمیکنم که باورهای اشتباه رو به خورد مغزم بدن. از کسی سوال نمیپرسم جز خدای خودم و میگم جواب سوالمو یه جوری بهم میده اخه کی اگاه تر و حکیم تر از اون
شکرت بابت مسیری که دارم توش حرکت میکنم و از احساسم و لذتی که دارم میبرم میدونم درسته.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیزم، مریم خانم شایسته و تمامی دوستان جانم، استاد واقعا تشکر میکنم از فایل های بسیار عالی مدت اخیر که واقعا فوق العادن و کلی کمکمون کردن به شناسایی خودمون و قوانین. در مورد شرک باید بگم که تو شغلی که هستم سال قبل جهش قیمتی خیلی زیادی تو محصولی که میفروشیم بوجود اومد و قیمتا خیلی رفتن بالا و خب بازار طبق باورامون ضعیف شد و دلیل منطقیش هم واسه هممون این بود که دولت و سیاستا غلطش دارن به نابودی میکشونمون، یه مدت وضع به همین منوال بود و من میدیدم که شرایط داره وخیم میشه، شروع کردم جدی رو خودم کار کردن و اینکه هیچ دولتی تاثیر نداره تو رزق من، خداونده که رزاقه و خودش گفته روزی بی حساب میدم، خودش گفته تنها رزاق و تنها قدرت منم، اگر به اختیار دولت بود که الان دیگه خدا جایگاهی نداشت و… وه واقعا بعد مدتی ورق برگشت و بیشترین درامد و سود کل سالهای کاسبیم رو بعد از اون تغییرات به دست اوردم. به این رسیدم که فقط قدرت دست خداونده و هیچکسی نمیتونه ذره ای تو زندگیمون تاثیر بزاره ولی خب شرک خیلی خیلی مخفیه و گاهی نمیدونیم یکسری افکارمون شرک آلودن، مثلا من در مورد خودم باید بگم کاسبیمو شروع کردم و الان تو شهرمون از افراد موفق اون شغلم و کلی مشتری دارم، با پول خودم و کمک خداوند خونمو ساختم، واقعا سعی میکنم رو آدما حساب نکنم و هیچوقت نه از کسی پولی خواستم نه دنبال پارتی و چیزی بودم و واسه کل زندگیم تلاش کردم و حتی مسئله ازدواجم که با مخالفت شدید پدر خانمم بود رو خودم رفتم صحبت کردم و حلش کردم، همه اینا رو گفتم که بگم من تا حدودی میفهمم فقط خودمم و نباید رو کسی حساب کنم ولی بارها دیدم افرادی رو مثلا ماشین خوب خریدن یا فلان شغل رو راه انداختن و ته ذهنم این بوده ک بلاخره پدری دارن که داره ساپورتشون میکنه و منی که بعضی چیزا رو ندارم بخاطر اینه که کسی نبوده ساپورتم کنه و هرچی دارم از خودمه و کل پولم رفت واسه ساخت خونه و خرج زندگی و… نمیدونستم همین شرکه و دادن قدرت به عوامل بیرونیه، یا اینکه بلاخره تغییر قیمتا نذاشته به فلان امکانات تو زندگیم برسم و اگر اینقدر تورم نبود الان من هم خیلی تو زندگیم پیشرفت کرده بودم. فایل امروز واقعا روشنم کرد که رو مسئله توحید و شرک خیلی خیلی بیشتر دقیق بشم و همیشه بدونم هر نتیجه ای که نگرفتم بخاطر شرکه و بگردم دلیلش رو پیدا کنم، وگرنه خداوند که رزاقه و واقعا هممون داریم میبینیم جهان هروز گسترده شده چه از نظر فرصت ها چه خونه ها و ویلاها و چ فروشگاه ها و غذاها و ابزار و… پس اگر نتیجه ای نمیگیرم منم که افکاری تو ذهنمن که قدرت رو از خداوند میگیرن و میدن به انواع چیزا حالا مثل دولت یا شانس یا نداشتن پدری ک ساپورت کنه و نوع شغل وانواع اینها. امروز داشتم با خودم حرف میزدم و اینطور آگاهیهایی دریافت کردم یا به یاد اوردم(البته تو فایل 6 توحید عملی هم استاد در موردش حرف زده) که خداوند هیچگاه در مورد شغل پیامبرا هیچ حرفی نزده و اصلا هیچ جا نگفته درامد و موفقیتتون بستگی به نوع شغلتون داره. بلکه از ایمان و تقوا و… صحبت کرده، پس یکسری نتایج که نگرفتم ربطی به نوع شغلم ندارن و شغل رزق نمیده و به این رسیدم که قدرت دادن به شغل هم یه نوع شرکه و مبحث شرک واسم خیلی خیلی مبحثی شد که جای کار داره و باید بیشتر درش عمیق بشم و به نظرم این یه کلید جدیده واسه ورود کلی نعمت، چون اینرورا مرتب دارم از خودم و خدای خودم میپرسم که درسته کلی نتایج خوب گرفتم ولی قانونا باید خیلی بیشتر بودن و چه چیزی نگذاشته اونطور بشه که باید میشد، فایل امروز و این کامنت منو به جواب سوالم رسوندن خدایا شکرت. باز هم تشکر میکنم از شما استاد عزیزم و درخواست میکنم بیشتر و بیشتر از توحید واسمون بگید و حقا که واقعا عالی دارید به رسالتتون که گسترش توحیده عمل میکنید. میسپارمتون به خدای مهربان و قدرتمند.
بنام خدای مهربان
سلام استاد گلم سلام خانم شایسته عزیز
وَ عِنْدَهُ مَفٰاتِحُ اَلْغَیْبِ لاٰ یَعْلَمُهٰا إِلاّٰ هُوَ وَ یَعْلَمُ مٰا فِی اَلْبَرِّ وَ اَلْبَحْرِ وَ مٰا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَهٍ إِلاّٰ یَعْلَمُهٰا وَ لاٰ حَبَّهٍ فِی ظُلُمٰاتِ اَلْأَرْضِ وَ لاٰ رَطْبٍ وَ لاٰ یٰابِسٍ إِلاّٰ فِی کِتٰابٍ مُبِینٍ
و کلیدهای غیب فقط نزد اوست، و کسی آنها را جز او نمی داند. و به آنچه در خشکی و دریاست، آگاه است، و هیچ برگی نمی افتد مگر آنکه آن را می داند، و هیچ دانه ای در تاریکی های زمین، و هیچ تر و خشکی نیست مگر آنکه در کتابی روشن [ثبت] است.
استاد جان چقدر حالم خوبه چقدر خوشحالم چقدر این قدرت خدارو در زندگیم درک میکنم وقتی اومدم فقط یک درصد قدرت دادم دست خدا تو زندگیم معجزه شد و امروز بهترین روز زندگیم با این فایل بی نظیر با صدای بهترین استاد دنیا که واقعا کلام خدا تو تک تک گفته هاتون جاری میشه .
استاد عزیزم خبرهای خیلی خوبی دارم که به زودی میام اینجا مینویسم به لطف الله و با آموزش های بسیار بسیار عالیتون نتایج فوقالعاده دارم میگیرم
فقط فقط تعهد به آموزش های استاد و شاکله همه این آموزشها توحید و توحید و توحید
عاشق همتون هستم خیلی دوستون دارم
هاجر:
سلام به استاد عزیز و مریم جان و همه ی دوستان موفقم در این سایت
استاد اگر بخواهم یک مثال برای خودم بزنم که در آن باور اشتباه و در واقع شرک من و نتیجه آیی که به خاطر این باور داشتم رو بگم قطعا این مثال اولین و بهترین مثالی هست که میاد به ذهنم( البته که به لطف خدا تو این مثال تونستم باورم رو تغییر بدم و از خدا میخوام برای تغییر تمام باور هام هدایتم کنه و کمکم کنه )
استاد من تمام قدرت در مورد آزادی و تصمیم گرفتن رو از بچگی به پدرم دادم حالا به خاطر محیط و خانواده و چیز های مختلف
یعنی هیچ وقت یادم نمیاد یک دختر تو کل فامیل بخواد یک کاری بکنه و من نبینم که اطرافیانش بهش بگن بابات اجازه میده؟!!
خلاصه که باورهای من طوری شکل گرفتن که بابا بشه تصمیم گیرنده برای کل خانواده در همه ی امور و خواسته هاشون
و من بودم قربانی، البته نه قربانی پدرم و رفتارش، بلکه قربانی باور های خودم قربانی شرکی که میورزیدم
با اینکه تو بزرگترین تضاد زندگیم دقیقا دقیقا به خاطر همین باور تو گوشی محکمی از جهان خوردم ولی متوجه نمیشدم مشکل چیه
تا اینکه ما مهاجرت کردیم از محل قبلی زندگیمون و آمدیم تهران و من میخواستم برم سرکار!
چقدر من به بابا اصرار میکردم بابا بزار برم سرکار و اجازه نمیداد،خخخ
جالبه که بابا تو کل فامیل به همه میگفت که آدم باید بال پرواز باشه برا بچه هاش، بزاره برن تو جامعه، برن سرکار و موفق باشند
خلاصه حرف بقیه و سرکار رفتن دخترای کل فامیل که میشد بابا طرفدار حقوقشون بود، صحبت من و سرکار رفتنم که میشد انگار یک آدم جدید میشد کاملا غیر منطقی بود!!
و من باز هم متوجه نمیشدم که اشکال کار از منه
تا اینکه یک شب که خیلی ناراحت شدم و در واقع نا امید شدم ازش،قبل خوابم با خدا حرف زدم و ازش خواستم خدایا من میخوام برم سرکار درآمد داشته باشم پول در بیارم چیزهای جدید یاد بگیرم، خدایا بابا میگه نه خب بگه، تو که هنوز نه نگفتی، خدایا اگه به صلاحمه بابا رو هم راضی کن
دو یا سه شب قبل از خوابم به خدا اینو میگفتم و بهش میگفتم که خدایا من چه شغلی با چه ویژگی های میخوام و چرا میخوام، اگه این شغلو داشته باشم چه احساساتی رو تجربه میکنم
و قربونش برم خداجونم بعد سه روز کاری کرد که شغل خوب بهم پیشنهاد شد و همون بابایی که تا سه روز قبل التماسشم میکردم راضی نمیشد برم سرکار، خودش گفت پاشو بریم برای کارت لباس فرم بخر
و من مبهوت قدرت خدا بودم خدایا چقدر قشنگ بهم درس دادی عاشقتم و ازت ممنونم خدا جونم
قبل از همه ی این ماجرا ها من ماهی چهار تا نقاشی میکشیدم،نقاشی ساده کودکانه و ازش فیلم میگرفتم برای یک کتابخانه و بابت هر کدوم چهل تومن میگرفتم یعنی درآمدم ماهیانه 160 تومان بود، بچه ها 160 تومنی که میگم برای سه سال پیشه نه برای ده سال پیش ها
و من چقدر به خاطر همون 160 تومان شکرگزار بودو و الآنم هستم خدا یا شکرت، ولی وقتی از خدا خواستم بهترین شغل، آسون ترین شغل، نزدیکترین شغل رو بهم داد و درآمدم رو از ماهی160 کرد ماهی 3 میلیون و هفتصد یعنی حدودا 24 برابر
از اون موقع تا الان هر جا که دیگه نمیتونم ذهنم رو قانع کنم و ذهنم رو با خودم همراه کنم که قدرت رو از دیگران بگیرم و به خدا بدم یا هر جایی که میترسم و نگران میشم همین مثال رو به خودم یاد آوری میکنم
میگم ببین هاجر تو اون همه اصرار کردی، آن همه مادر و برادراتو واسطه کردی ولی نشد
این همه امیدت به بقیه بود، نشد
این همه تلاش کردی هر طوری که بقیه آدما خواستن رفتار کنی تا راضی باشند و برات کاری کنند ولی نشد
و خداروشکر که همه ی اونها نشد
خدا رو واقعا شکر
ولی فقط یکبار قدرت رو به خدا دادی ببین خدا چجوری همه چیزو تغییر داد همه چیز رو کن فیکون کرد
یبار قدرت رو به خدا دادی ولی خدا بهت کار با عزت داد
وقتی قدرت رو به خدا میدی خدا فقط فقط خواستت رو بهت نمیده هاجر، خدا خواستت رو با عزت بهت میده ، خدا خواستت رو با آرامش بهت میده، خدا خواستت رو با ی عالمه حال خوب، احساس خوب بهت میده
خدا آرامشی بهت میده، امیدی بهت میده، حس ایمان و اعتماد به نفس و عزت نفسی بهت میده که اصلا با هیچ خواسته آیی قابل مقایسه نیست
اون لحظه آیی که میبینی وقتی قدرت رو به خدا دادی و از خودش کمک خواستی چقدررر بهت نزدیک بود و چقدررر عاشقانه و آسون کمکت کرد، اونجا حس میکنی فقط تو هستی و خدا، فقط تو هستی و عشق خدا
قربونت برم خدا ی مهربونم عاشقتمم
دیگه میخوای خدا چطوری راه رو بهت نشون بده
واقعا راسته که میگن خدا کار نمیکنه، خدا شاهکار میکنه
خدایا عاشقتم خدایا عاشقتم
خدایا به خاطر تمام شرک هایی که ورزیدم و و میورزم و حتی آگاه نیستم که اینها شرکه متاسفم ، لطفا منو ببخش و هدایتم کن
ممنون خدا دوستت دارم
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم
توحید عملی!!!!
اول باید توحید معنا بشه برای یکی تا اون شخص بتونه بهش عمل کنه، اول باید آدم بدونه شرک ورزیدن یعنی چی، بدونه مشرک کی هست بعد بتونه درک کنه توحید رو، یکتاپرستی رو!!!!!
کلام خداست در قرآن آیه 116 سوره انعام..
وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبیلِ اللّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاّ یَخْرُصُونَ
و اگر از بیشتر کسانى که در روى زمین هستند اطاعت کنى، تو را از راه خدا گمراه مى کنند; (زیرا) آنها تنها از گمان پیروى مى نمایند، و تخمین و حدس (واهى) مى زنند.
استاد جانم وقتی شما میگید 98 درصد مردم در نااگاهی هستند وغفلت درست میگید منم یه روزی جزء اون 98 درصد بودم، وقتی میگید این آگاهی هایی که میدید برای همه نیست و98 درصد مردم اصلا نمی تونن حرفهاتون رو بپذیرند چه برسه به اینکه درکش کنند و بخوان اجراش کنن درست میگید…
وقتی خود خداوند میگه پیرو اکثر مردم نباش وازشون اطاعت نکن چون در گمراهی هستند خب درست گفته وشکی درش نیست، جالبتر اینکه خداوند خیلی واضح توی این ایه گفته انها بر پایه حدس وگمان حرف میزنند، یعنی یقین وباوری به چیزیکه میگن ندارن، یعنی حرفهاشون باورهاشون بر پایه ی وهم وخیالات و شایدها واماها واگرها بناشده…
اینکه شما میگید دانشمندان یه وقت میان یه چیزی میگن بعد چند وقت یه چیز دیگه ویا یه عده دیگه میان بر خلاف اون کشفیات چیزی میگن اینم درسته…
واینو شما میدونید ومن که تازه تواین مسیر قرار گرفتم به لطف الله، که 98 درصد جامعه دنبال حاشیه هستند تا اصل!!!
به قول شما دونستن خیلی چیزها هیچ کمکی بهمون نمی کنه وقتی ما بدونیم اصل چیه، وباید بر پایه چه اصولی زندگیمون رو شکل بدیم و باورها واعتقاداتمون بر مبنای چه اصلی بنا شده باشه تا بهترین نتیجه رو، که داشتن خیر دنیا وآخرت هست رو، برامون به ارمغان بیاره…
مگه من در گذشته، یا 98 درصد جامعه اصلا خدارو میشناسند؟ اصلا از بزرگی وعظمت ورحمت ولطف ومهربانی خداوند اگاهن؟ اصلا مگه به این درک رسیدن که قدرت کل عالم هستی تنها دراختیار خداوند هست وبرگی به اذن خداوند از درخت نمی افته؟ تا بخوان بیان و توحیدی عمل کنند و مشرک نباشند؟؟؟
مگه منه مینای دوسه سال پیش درکی که الان از خداوند وقوانینش رو دارم داشتم؟ مگه 98 درصد جامعه شده برن بدون تعصب کتابی که کلام خداست رو حداقل 5 بار معنی فارسیش رو بخونن و برن ریشه کلماتی که براشون شک برانگیزه بگردن وپیدا کنند؟؟!!! ویا مگه همه این شانس رو داشتند که کسی مثل سیدحسین عباسمنش وارد مسیر زندگیشون بشه که بیاد به زبان ساده وشیرین فکر خدا رو براشون بازگو کنه و بهشون یاد بده که چطور به خود شناسی وخدا شناسی و جهان شناسی برسند؟!!!!
نخیر عزیز دل من، نخیر استاد قشنگه من!!
98 درصد جامعه در خواب غفلتی عظیم به سر میبرند که می تونند از نزدیکترین افراد خانوادمون واز خون وگوشت وپوست واستخون خودمونم حتی باشند و ما از دستمون برای اگاه کردنشون کاری برنیاد و حتی چه بسیار از کسانیکه باشما وآموزه های شما آشنا شدند ولی صدافسوس که چون تسلیم نیومده بودن و عاجز نبودند خیلی راحت وخیلی زود به سبک وصیاق گذشته خودشون و زندگی با همون باورهای قبلیشون برگشتند و از مسیر حق منحرف شدن…
بله جان دل، حالا شما بیا وبگو آهای زن اهای مرد، آااای مردم دنیا آااای کسانیکه حرفهای منو میشنوید قدرت واختیار رقم زدن تمام اتفاقات زندگیتون با خودتونه، شما مسئول صد درصد خلق زندگیتون هستید واینکار رو با نیروی برترتون شریک هستید، نیرویی که شما رو خلق کرده وهر آنچه نیاز داشتید در اختیارتون قرار داده و عهد بسته که اگر با تکیه بر ایمان وتوکلش قدم برداریم در تمامی امورات زندگیمون لحظه به لحظه هدایتگرمون هست تا به تک تک خواسته هامون برسیم وصدالبته به شرط ایمان وتوکل و یقین و یکتاپرستی و درستکاری وبه شرط پاکی دل…
اون کسی اینهارو درک میکنه وبا گوشت وپوست واستخون وتک تک سلولهای تن و با تمام تاروپودش بهش یقین داره، به وجود نیروی برتری که صاحب اختیارش، که زیر بار سنگین بی خدایی ها و تکیه برمردم وتکیه بر عزیزانش له شده باشه حسابی شکسته شده باشه و یه جایی دیگه تسلیم وعاجز، عجزش رو پیش خدا برده و طلب حمایت وهدایت کرده باشه!!!
وگرنه اونکه هنوز توی آدمها میگرده تا به ارامش وامنیت و صحت و ثروت وسعادت برسه ، فقط داره سرمایه ی عمرش رو بر باد میده و در گمراهی عمیقی غرق شده….
اون آدم گمراه خودش رو به خواب زده که هنوز امیدش به آدمهاست و باعوض کردن آدمها، شرایط کاری ومالی وخانوادگی، اجتماعی و شهر ودیار وکشورش رو هی عوض میکنه به امید اینکه فرجی بشه واینبار این آدمه، این کاره، این رئیسه، این رهبر، این معشوق، این مهاجرته اونو به خواستهاش برسونه، اسیر ودرگیر همونهایی که در فکر وباورش هست می مونه…..
الهی هزاران بار شکر الله مهربان رو که بعد اونهمه شرک وبی خدایی، دستهام رو گرفت و به سمت روشنی وحق هدایتم کرد، بماند که چی از مشرک بودنهام کشیدم ودیدم…
اما از با خدا بودنم از یکتاپرست بودنم از غیر خدا بریدن و از دیگران وشرایط وموقعییتها بریدن و لطف خدا رو دیدن ، به خیر دنیا وآخرت رسیدم، از کجا اینو میفهمم، از آرامش وسکوت وصبر و شادی درونی و اشکهای از سر شوقی که بابت درک هر نعمتی که بهم عطاء کرده می ریزیم هر روز….
دیروز داشتم ناهار میخوردم جاتون خالی، یه کم نعناع ریختم رو ماست و عطرش که پیچید توهوا، اشکم سرازیر شد، گفتم خدایاااا ای تنها رب جهانیان دیگه چی قرار بود به من وبه مردم این دنیا خصوصا مردم این زمانه عطاء کنی از خیر وخوشی و امکانات و خوراک وپوشاک و وسایل نقلیه و اینترنت و ……………
واقعا چی؟؟؟؟ چی کم گذاشته به عنوان خالق برای منه مخلوق؟؟؟
خدایی که میگه بخوان مرا تا اجابت کنم تورا، و وقتی تو یاد گرفتی فقط با یه تمرین ساده مثل ستاره قطبی به خواسته هات برسی، یعنی داری نشون میدی ایمان فعالت رو، وخداوند داره نشون میده هر بار نزدیک بودنش رو، شنوا بودنش رو، توانا بودنش رو، قدرتمند بودنش رو، تنها رب بودنش رو والبته رحمان ورحیم وبخشنده بودنش رو…..
گفتن که فایده نداره، باید بهش عمل کنی، یه قدم کوچولو بر میداری به سمت یکتاپرست وتوحیدی شدن، خدا صد قدم هزار قدم برات برمیداره…
خب منم جزء اون 98 درصد بودم، وحالا حس میکنم جزء اون 2 درصد نسبتا آگاه شدم، جزء اون دسته ای که بلاخره چشمها وگوشها وقلبش رو که راههای دانستن وآگاه شدن هست رو باز کرده ودیگه نمیخواد که هیچوقت حتی لحظه در خواب غفلت و نادانی وجهلی که درش بود برگرده….
واقعا مدتهاست که از چیزهایی خندم میگیره و به حال کسایی افسوس میخورم که میشنوم ومی بینم هنوز درگیر حاشیه ها هستند…
فلان گروه قدرت داره!، ژنتیک مهمه،!ماه تولد مهمه! زمان تولد مهمه،!چه اسمی داشته باشی مهمه! پدر ومادرت کی باشن مهمه! و کلی از این قبیل چرت وپرتها….
کاش خود من که الان دارم این اگاهی هارو که باعث بیدارشدنم از خواب غفلت شده رو می نویسم بتونم 50 درصد بهشون تو تک تک لحظات زندگیم عمل کنم، انوقت دیگه پادشاه بخت خودم میشم، زمان میبره، یک عمر کلی باور غلط واشتباه رفته تو وجودمون حالا داریم یکی یکی اصلاحشون می کنیم ….
اما یه چیز رو خیلی خوب درک کردم، اینکه زمان برای خداوند معنا نداره، یعنی قوانین جهان هستیش رو طوری بنا کرده، که هر لحظه ودر لحظه می تونی مسیرت رو تغییر بدی وبا هر تغییر مسیری در خیر وشر، نتایجت متناسب با افکار وگفتار واعمالت در زندگیت نمایان میشه ومن عاشق این عدل وانصافشم….
استاد جانم به قول شما همه چیز باوره، وحالا که من کلی باور درست دم دستم هست وبه راحتی می تونم ازشون بهره ببرم چرا واقعا نخوام که هوشیارانه زندگی کنم، واجازه ندم مثل گذشته باورهای اشتباه وحاشه هایی که هیچ کمکی بهم نمی کنند منو درگیر خودشون کنند؟!
استاد جانم بی نهایت ازتون ممنونم بابت اینهمه آگاهی به همراه اینهمه عشقیکه با ما به اشتراک میذارید تا همیشه آپدیت وبه روز نگهداریم آگاهیهایی رو که کسب کردیم…
انشالله هر لحظه وهمیشه در کنار مریم بانو، در پناه امن خداوند باشید
اگر تو منو از گمراهی نجات ندی، نن چجوری بیام سمته تو! ؟
اگه تو مسیر رو برام آسون نکنی، من چجوری این مسیر رو طی کنم تا تو! ؟
اگه تو از گناهم نگذری، با چه رویی بیام پیشت!؟
اگه اون دنیا دیدمت و به مرگ شرک مردم، چجوری بگم ندیدمت؟!
اگه تو کمکم نکنی، چجوری از شرک بیام بیرون!؟
اگه منو از گمراهی نجات ندی،چجوری راه درست رو پیدا کنم!؟
میدونم
حق داری ناراحت باشی
حق داری دلخور باشی
تو به من شغل خوب دادی تا با اون شکرگزار تو باشم، اما اون شغل شد خدای من د تو رو فراموش کردم
تو عشق رو به زندگی نابود من و همسرم برگردوندی اما دوباره اون همسر شد خدای من و تو رو فراموش کردم
من اونی ام که بهت قول دادم که اگه بهم ماشین بدی هر روز با هم میریم دور دور اما من وسط راه تو رو پیاده کردم و رفتم
من از اون روزی میترسم که اون دنیا بگی چرا مشرک بودی و جوابی نداشته باشم
آخه من تو رودیدم!
چجوری بگم ندیدمت!
تو با من حرررف زدی رو در رو چجوری بگم صداتو نشنیدم!
من حرمت تو رو نگه نداشتم با اینکه هرجای قرآن میگفتی حرکت خدا را نگه دارید!
من زیر قولم زدم قولی که به تو دادم که اگه از مشکلاتم نجاتم بدی بندگی تو میکنم
تو راست گفتی
خداوند هرگز از وعده اش تخلف نمیکند اما من تخلف کردم
اگه بار اولم بود از خودم دلخور نبودم اما تو همیشه خدایی کردی و من بندگی نکردم!
تو دیشب اول دعوام کردی بعدش بغلم کردی
مثله پدری که بچشو بغل میکنه
تو دیشب تو سوره ی بقره گفتی تو شبیه قوم بنی اسرائیلی!!!
اما بعدش بعد از کلی کفران نعمت و گوساله پرستی و قتل و ناسپاسی و قتل پیامبران توسط قوگ بنی اسرائیل، تو آیه های بعدی گفتی
و خداوند مهربانانه ابر ها را مانند چتری بالای سرتان گستراند
و خداوند آمرزنده ی مهربان است
من بقدری مشرکم که حتی همین کلماتم قدرت توست که بر قلبم جاری میکنی
اگر تو هدایتم نکنی من چگونه گمراه نشوم
اگر من رو به حال خودم بزاری چطور روزم رو به شب برسونم
اگر تو کمکم نکنی چطور زندگی عادی داشته باشم
اگر تو سلامتی رو از جسمم بگیری چه قدرتی میتونه سلامتیم رو بهم برگردونه
اگر تو من رو نبخشی که کدام بیابون سر بزارم و توبه کنم
شفاعتم رو از کی طلب کنم!
اگر به من غذا ندی من از کجا بتونم غذای خودم رو تهیه کنم
ای بینهایت قدرت هستی
ای آفریننده ی هرآنچه آفریده شده
ای درمان کننده ی هر دردی
ای که شنوندهی هر ناگفته ای و بیننده ی هر نادیده ای
من اگر پشه ای مثله فرعون بهم آسیب برسونه از کی طلب شفاعت کنم جز تو!
کمکم کن
کمکم کن
نزار مشرک زندگی کنم و مشرک بمیرم
هدایتم کن
قلبم رو روشن کن
ای بخشنده ی مهربان
من رو ببخش
از گناهم درگذر که به نفس خودم ظلم کردم
از من بگذر و به درگاهت توبه میکنم از شرکی که ورزیدم
تو مرا هدایت کن
تو امید بخش قلبم باش
تو قلبم را آرام کن
ای رب العالمین
نجواهای شیطان و شرک قلبم را به درد آورد، تو مرا آرام کن به نور توحیدت
به عزت و جلالت قسم اگر یکی از بزرگترین آرزو هام رفتن به مکه است، مهمترین دلیلش عشق و حبی است که به حضرت ابراهیم دارم
حضرت ابراهیمی که موحد بود و مشرک نبود
حالا که قلبم رو به نور توحید روشن کردی به ظلمت شرک مرا وامگذار
هر شری به من رسید از شرک بود و هر خیری بهم رسید از توحید!
اگر درخواست بخشش دارم چون امید دارم به رحمانیتت
ای رب العالمین قلبم رو آروم کن به نور توحید که پناهی جز تو ندارم
سلام دوست عزیزم
خیلی از این دعای ناب شما لذت بردم خیلی قشنگ بود و این نشون میده چه رابطه عمیق و فوق العاده ای با خدا دارید، چقدر خوب درک کردید که توحید همه چیزه، لذت میبرم از این همه درک و آگاهی و البته نتایج عالی ک گرفتید
خیلی لذت بردم اصلا قلبم رو آروم کرد امیدوارم همیشه همینقدر عاشق خدا و همینقدر متعهد در این مسیر توحیدی بمونید
موفق و سربلند باشید
به نام خداوند بخشنده مهربان، خداوند هدایتگر من و همه دوستان به شرط باور قلبی به خودش
درود بر شما استاد عباسمنش عزیز️
این فایل موقعی که باید به دستم رسید وباز هم همزمانی؛ چقدر برای من بجا و به موقع بود
توحید عملی
موقعی این فایلو دارم گوش میکنم که به یه تضادی برخوردم در سر کارم، موقعی که از اون تضاد ناراحت و غمگین بودم و ترس داشتم، ولی وقتی که یکم خودمو آروم کردم و بهش فکر نکردم هدایت شدم به این فایل، چند روزی بود که داشتم سر یه موضوعی خودمو ناراحت میکردم ولی وقتی به خودم گفتم یوسف مگه تو این آگاهی هارو گوش نمیدی مگه درک نمیکنی پس باید بهشون عمل هم بکنی، بقول استاد ایمانی که عمل نیاورد حرف مفته
وقتی من دارم روی خودم کار میکنم و آگاهانه سعی میکنم احساس خوب داشته باشم و به تضادی برخوردم نباید خودمو ناراحت کنم باید متوجه باشم که اولا خودم با افکار خودم بوجود آوردم دوما این تضاد منو به خواسته ام برسونه
وقتی اول فایل معنای دوباره شرک رو گفتید همونجا گفتم وای خدای من، چقدر بموقع
اگه من قدرتو بدم به عوامل بیرونی یعنی دارم شرک میورزم پس طبق قانون خداوند نباید انتظار داشته باشم که خداوند کمکم کنه بلکه من دارم شرک میورزم و از همون عوامل بیرونی باید درخواست کمک کنم و یا با هاشون بجنگم
این باور ماست که داریم به هرچیزی غیر از خدا قدرت میدیم با ترس هامون با نگرانی هامون با غم و خشم هامون ؛ اگر باور داریم مثلا یک بیماری قدرت داره یک شخصی قدرت داره اون باور ماست نه اینکه خدا بخواد اینطور باشه؛ اگر باور داریم گه ثروت کمه و بهش فکر کنیم و ازش حرف بزنیم جهان هم از همون شرایط جلوی ما میذاره، این باور ماست نه اینکه خدا بخواد
استاد جان منم مثل شما تو خونواده ای بزرگ شدم که روز و شب بحثو دعوا توش بود و تا موقعی که تو اون زندگی بودم خواب آروم نداشتم ولی وقتی خدا هدایتم کرد به زندگی مشترک و از اون خونه اومدم بیرون سعی کردم اون شرایطو تجربه نکنم و حالمو بد نکنم و شرایط زندگیمو تغییر بدم، یه جاهایی انقدر اون باورهای بچگی قوی بودن متوجه نمیشدم که دارم مثل پدر و مادرم رفتار میکنم و همیشه اونها رو عامل نتایج بد زندگیم میدونستم اما از وقتی با شما آشنا شدم سعی کردم روی خودم کار کنم و باور هامو تغییر بدم با نشون دادن الگوهای مناسب و خداروشکر خیلی بهتر شدم و تصمیم گرفتم دیگه کسی رو مقصر ندونم
پس باز هم برای من یادآوری شد که به عوامل بیرونی قدرت ندم، به جای این کار روی خودم کار کنم، البته این کار تمرین میخواد و باید هربار بهتر از قبل باشیم
سپاسگزار خداوندم که این نشونه رو بهم نشون داد، ممنونم استاد عزیز دوستون دارم و دوست دارم بیام امریکا از نزدیک بیینمتون
به نام خدا
من تاقبل از آشنایی با این مسیر توحیدی خیلی شرک داشتم وهنوز هم اگه حواسم نباشه خیلی زود برمیگرده ، اوضاع رابطه م با همسرم قبلاً خیلی داغون بود وقتی منبع تمام ناخواسته ها م رو همسرم میدونستم واون رو مانعی برای رسیدن به خوشبختی میدونستم و یا فکرمیکردم اون میتونه من روخوشبخت کنه و الان که بدبختم عاملش اونه و زمانی که من تازه با این سایت و استاد آشنا شده بودم یکی دو بار دعوا شدیدداشتیم و من خیلی ناراحت میشدم و خیلی خالصانه بعد از نماز ظهرقرآن رو باز کردم مشاور اصلی من خداوند خیلی صریح و روشن بهم گفت که تو خیلی مشترکی از اون به بعد دیگه خیلی سعی میکنم مشرک نباشم و وقتی کنترل ذهنم رو از دست میدم و رابطه م با همسرم خراب میشه فورا میفهمم مشکل از کجاست به خاطر همین فورا خدارو اول شکر میکنم به خاطر این مسیر وهدایت که در اون قرار دارم سپس این باور مهم و محکم روبا خودم تکرار میکنم که منبع رزق و روزی و منبع خوشبختی و سعادت من دست خداست و باید به خودش باور داشته باشم و به اون رجوع کنمو میگم همه چی رو دست خودش میسپارم درجا همون فکر ه میاد مشکل رابطه فورا حل میشه….یعنی به قول استاد باور درست که میاد همه فاکتورها عوض میشن و اوضاع اون جوری میشه که تو میخوای
از استاد گران قدر و خانم شایسته عزیز و تمامی این گروه عالی عباسمنش تشکر میکنم برقرار باشین…