توحید عملی | قسمت 8 - صفحه 22

903 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ریحانه اقایی گفته:
    مدت عضویت: 1749 روز

    سلام استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم

    ازتون سپاسگذارم برای این همه آگاهی که به ما میدین و زندگی ما رو به شدت تغییر میدین تا راه درست رو پیدا کنیم صمیمانه ازتون سپاسگذارم .

    من دوره کشف قوانین زندگی رو بار بار سوم یا چهارم شروع کردم با اینکه انقد هر قسمت رو انقد دیدم تمام لحظاتش رو حفظم و وقتی دوباره نگا میکنم یاد اون روزا میوفتم و الان میبینم به یاری خدا و شما عزیزان چقد زندگیم تغییر کرده و ولی این بار با دفعه های قبل خیلی فرق میکرد چون یاد حرف شما افتادم که گفتین بعضی ادما فقط گوش میدن و میخان تغییر کنن ولی بعداز چند روز دوباره برمیگردن به قبل و نمیتونن ورودیای ذهنشونو کنترل کنن ولی من به خودم قول دادم این باررو یه جور دیگه میرم جلو و هر روز چندتا قسمت از فایلایی که ازتون گرفتم یا فایلایی که هدیه رایگان برامون لطف میکنین و میذارین رو نگا میکنم واقعا کمکم میکنن و کلی آگاهی برام دارن . تمام این حس خوب و ارامشم رو مدیون شما هستم . انشالله زندگی پر از ارامش و برکت باشه

    ازتون سپاسگذارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    سحر احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2581 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان

    استاد من فایل های که شما راجع توحید میگذارید رو بارها گوش میدم شاید بگم فایل توحید عملی 6را بیشتر از 20بار گوش کردم و بعد قسمت های توحیدی بریدم و هر روز به عنوان عبارت تاکیدی گوش میدم. من هر وقت توحیدی بودم و توحیدی عمل کردم احساس شادی و آرامش و خوشحالی خاصی تو خودم احساس میکردم و وقتی شرک میورزیدم احساس میکنم اسیر هستم و احساس گرفتگی در قلب و وجودم دارم. شاید این بزرگترین دلیلی بود که همیشه سعی میکنم توحیدی باشم.

    به نظر من بزرگترین عامل موفقیت همه افراد موفق این است که توحیدی رفتار کردندوتوحیدی بودند.

    توحیدیعنی قدرت فقط و فقط دست من و خدای من است و هیچ کس و هیچ چیز قدرتی در زندگی من ندارد.چقد خوبه این را در زندگی عمل کنیم . من یک تعبیر دارم میگم خداوند مثل یک عاشق حسود است.از اینکه ببیند من بجز خودش از کسی کمک میخام بدش میاد . من باید همیشه از خودش و خودم بخام انوقت موفق هستم.

    توحید یعنی من خالق زندگی خودم هستم اگر فقط همین بتونم در عمل انجام بدم من در تمام جنبه های زندگیم موفق میشم.

    انشالله که بتونم توحیدی باشم.

    با آرزوی توحید برای همه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    زهرا امیراحمدی گفته:
    مدت عضویت: 1143 روز

    بسم الله النور

    سلام خدمت استاد جانم و خانم شایسته

    و سلام به دوستان عزیزم

    خداوندا چگونه حق شکر تو را بجا آورم در حالیکه شکر گزاریم خود نیازمند شکری دیگر است و هر بار میگویم تو را سپاس بر من واجب است به خاطر آن باز بگویم تو راسپاس

    خدا را شکر که امروز دوباره با یاری خودش آگاهی جدیدی کسب کردم

    واقعا جهان و مخلوقاتش همیشه در حال نو آوری هست و هیچوقت تکراری و کهنه نمیشه

    یا بَدیعُ یا بَدئُ

    مبحث توحیددر عمل چقدر جهات و ابعاد گوناگونی در زندگی ما داره و استاد عزیزم چقدر شیوا و رسا و با خلاقیت این مطالب رو بیان میکنند که شاگردانش به سادگی بتونند مطلب رو درک کنند.

    من در گذشته فکر میکردم عملکرد برادرانم در چگونگی پیشبرد زندگی من خیلی تاثیر داره و باور داشتم حتی اگر اونها هرجوری هم که هستند و رفتار میکنند باز هم من باید تحت قدرت اونها باشم و طبق میل اونها رفتار کنم و بهشون بنازم تا در زندگیم پشت خودم رو خالی نکنم .فکر میکردم اگر جایی از زندگیم با همسرم یا کسان دیگه به مشکل برخوردم این برادرانم هستند که از من دفاع میکنند.

    در شرک مطلق به سر میبردم .

    با یاری رب العالمین روز ب روز چشم امیدم از آدمها قطع شد و فهمیدم که باید چشم امیدم فقط و فقط به خدا باشه و بس.

    چون همه مخلوقات خدا هستیم و سراسر نیازمند او.

    اوست یکتای لا شریک و صمد .

    بقیه چکاربرای من میتونند انجام بدن که خدا نمیتونه .

    هر وقت قدرت رو دادم دست کسی غیر از خداوند آنچنان از سمت اون کس ضربه خوردم و آنچنان در حساسترین لحظه پشتم رو خالی کرد که نگو .

    ولی همین هم جای بسیار شکر داره .چون وقتی خواسته ای در من شکل میگیره بهم یادآور میشه که زهرا خانم اگر چشم امیدت فقط و فقط به خدا باشه نه آدما یا وسیله ها ، خداوند قادر خودش بهترینهاشو برات میفرسته که تو به ساده‌ترین و زیباترین و عزتمندانه ترین حالت به خواسته ات برسی .

    اما باور به قدرت ژنتیک یا موسیقی یا فنگ شویی یا سابلیمینال ….هم شرک هست خیلی برام تازگی داشت و اصلا بهش فکر نکرده بودم و چقدر شرک ابعاد زیادی میتونه داشته باشه در حقیقت اینها همه وجود دارند برای رشد و کمال من و اینکه من یک زندگی عالی رو تجربه کنم ولی نکته اینجاست

    نباید قدرت رو بدم دست اینها .قدرت مطلقا از آنِ خداست و لا غیر .

    و قادر یکتا قدرت خلق واقعیات رو به آدمها داده و اصلا ما رو آفریده برای تجلی گنجها و صفات خودش .بنابراین من به جای اینکه قدرت و اعتبار رو بدم به آدمها یا وسایل قدرت رو بدم به دستان قادر مطلق و به هدایتهاش عمل کنم.و در نهایت فلاحت و آرامش زندگی خودم رو بسازم .

    انشاالله هر لحظه در جاده توحید گام بردارم و هدایت بشم و از خداوند حکیم یاری میخوام دراین مسیر.

    از همگی متشکرم بابت انرژیهای ناب تون که ارسال میکنید.

    خدا نگهدارتون باشه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    امین روستا گفته:
    مدت عضویت: 1292 روز

    سلام به استاد خوبان

    اول ازهمه بگم درموردموضوع این فایل توحیدعملی که هروقت من فرکانس هام میادپایین باگوش دادن فایل های توحیدعملی دوباره انرژی می گیرم وخودم رو می کشم بالا ،چون تواین سری فایل هاهمش قدرت روبه خدامیدیم وچی بالاتر ازاین می تونه به ماآرامش بده الابذکرالله تطمئن القلوب

    استاداصلا چرا یه دوره باموضوع توحیدعملی تولیدنمی کنید شماکه همیشه همه جاحرف ازتوحیدمی زنید به نظرمن عمده مشکلات همه انسان هابرمی گرده به شناخت نادرست ازتوحیدوخدا!

    درمورد این آهنگ زیباهمراه بامنظره پرادایس زیبا بایک استاد زیبا اصلا همش زیبایی می بینیم

    استادچه تعریف خوبی ازشرک کردیدماهمیشه توزندگی مون یکی روبت می کنیم یاپدر یامادر یابرادر یارئیس یاهمکار یاهمسریا یه ماشین خاص یایه خانه خاص و…

    واصلامتوجه نیستیم که ازاصل داریم دور میشیم واینکه خدا ازروح خودش درمادمیده وقدرت واختیار روبه ماداده

    به نظرمن اکثرترس های ماازشرک نشات می گیره چون اگرماقدرت درونی مون رودرک کنیم ازرئیس مافوق همسر پدر مادر وحتی یک حیوان درنده هم نمی ترسیم

    من همشه گول ذهنم رو می خوردم وفکر می کردم هرچی پدرم گفت روبایداطاعت کنم وبه خاطرهمین همیشه اذیت می شدم

    استادپدر من خیلی توذهنش اینه که باید همش کارکنی شب وروزت رویکی کنی وبه همین خاطرهمش به ماسرکوفت می زدوناخودآگاه ماروکوچیک می کرد ومن هم بااین باور که من هرچی دارم ازپدرم دارم اون روتوی ذهنم اندازه خدابزرگش کرده بودم

    اما الان خیلی براش احترام قائلم ولی اون روندی که درسته روپیش میرم وهم من راضیم هم اون

    درواقع چون من باورم رو اصلاح کردم جهان هم این شرایط رو برای من به وجود آورد که من راه خودم رو برم وحتی بیشترازگذشته پیش بابام عزیز باشم یا درمورد شغلم هم شرک داشتم فک می کردم به هرصورتی شده بایداین شغل رونگه دارم ونظرمدیرم وارباب رجوعم روبه هرصورتی جذب کنم وباید به خاطرمردم کارکنم وشب و روزهمه ذهنم درگیر شغلم بود تااینکه من به دست آوردهام فکر کردم وقدرتم رو درک کردم خودم رورها کردم

    الان مسائل شغلیم راحت تر وبهترازگذشته پیش می ره ودغدغه ها واسترسم به صفرنزدیک شده چون خداداره کارهای من روانجام میده

    یاتومسائل سیاسی همش باورم این بودکه اگه فلانی رئیس جمهور بشه یافلانی نماینده مجلس بشه به نفع منه وتوگروه ها پیام می گذاشتم برای دفاع از گروه یافرد مدنظرم بابقیه بحث می کردم وآخرش بااعصاب داغون اون بحث تموم می شد حالا ببین ماچقدجاهل بودیم که یک بارفکرنکردیم که نتیجه این بحث های ماناراحتی بود واون رئیس جمهور یانماینده مدنظرما کاری هم نکرد برای ما چراداریم الکی سرخودمون رو درد میاریم درحالی که اگه به اندازه نصف اون تمرکز قدرت رو به خدای درون خودمون می دادیم دنیامون تغییرمی کرد وبه جای جذب ناراحتی ونگرانی نعمت آرامش سلامتی روابط وثروت روجذب می کردیم.آخ آخ آخ ازاون وقت های باارزشی که خدابه ماداده بود ولی ماحرومش کردیم

    استادهمیشه به ماگفتن خدا همه چی رومی بخشه به غیراز حق الناس ومی گفتن خدا گفته من طرف خودم رومی بخشم

    یکی نبود بگه:آخه آدم مومن خدایی که این همه نعمت به ماداده زمین وآسمان ها روخلق کرده ومارو اشرف مخلوقات کرده این حق روگردن مانداره که شب وروز سپاسگزارش باشیم وبپرستیمش

    استاددوره کشف قوانین رومن تازه خریداری کردم خیلی عالیه باوجود اینکه این روزا فصل کشت وکارهست ومن دست وپاشکسته گوشش می دم خیلی آگاهی های من روبالابرده

    دوره کشف قوانین ازاین نظرباارزشه که میادازپایه این باور رودرذهن مامی سازه که بابا؛خالق خداست؛خدا این قدرتش روتو وجود ماهم قرار داده؛

    بنابراین مامی تونیم زندگی مون رواونجوری که می خوایم خلق کنیم وربطی به ژنتیک ومسائل سیاسی وجبرزمانه وظلم بقیه نداره

    بابت همه نعمت های خداوند همه هدایت هاش همه دستانش توزندگی مون سپاسگزارش هستیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 53 رای:
  5. -
    نسیم زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1622 روز

    ای جانم انگار همین الان که من تو سایتم و دارم تو کامنتا میچرخم استاد هم هست و داره کامنت منتشر میکنه، چون تعدادشون هی داره میره بالاتر:)))

    استاد عجب شروعی داشت این ویدیو، چه احساس عظمت و زیبایی و جلال و جبروتی داشت و اون ورود قهرمانانه ی شما به قول سید علی جان خوشدل:)

    خیییییلی خییییلی قشنگ و حرفه ای فیلم گرفتین و واقعا بهترین و مناسبترین موسیقی رو گذاشتین

    من دیروز عصر که این فایل اومد با خواهرم نشستیم از تو تلوزیون دیدیمش و هم لذت بردیم هم بسی استفاده کردیم.

    چقدر این مبحث توحید زیبا و دلنشین و در عین حال مهم و لبه تیغیه، ینی حواست نباشه از یه وری میفتی میری تو دام شرک، مثل همون مثال خیلی قشنگ و ملموسی که آقا رضا عطار روشن عزیز زد، که آدم اصلا گاهی ناآگاهانه تو حرفاش میگه آره خوب داشتم میرفتم که فلان اتفاق افتاد.

    من وقتی نگاه میکنم به گذشته، به زندگی کاریم، هرجا حواسم بوده و اعتماد کردم به خدا و سمت خودم رو فقط چسبیدم و درست انجام دادم و تو چگونگی و تو کارای سمت خدا دخالت نگرفتم نتیجه گرفتم اونم عالی

    چندسال پیش مدتی بود برای خودم شخصی کار میکردم تو خونه و از پیجم، بعد یه مدت دلم میخواست دوباره تو شرکت کار کنم، چون تو کار شخصی هم ورودیم به نسبت کم بود، هم تو محیط کار بودن و حال و هواش رو دوست داشتم، یه شرکت خیلی بزرگی بود که من کلاینتهای شخصی خودم رو برای یه بخشی از کارشون به اونجا معرفی میکردم، یه روز گفتم من دوست دارم اینجا کار کنم، یکی دوبار خودم هم رفته بودم اونجا و بزرگیش رو و محیطش رو خیلی دوست داشتم، خلاصه گفتم میخوام برم و یه ایمیل درخواست همکاری زدم بدون اینکه اصلا بدونم اونا الان نیرو میگیرن یا نه و بدون شک و شبهه، فکر کنم اونموقع تازه 12 قدم اومده بود و شروع کرده بودیم، درست یادم نیست ولی رو یه دوره ای کار میکردم و تقریبا هم اوایل آشناییم با استاد بود و با ولع میبلعیدم آموزه ها رو و از درکشون لذت میبردم.

    خلاصه من اون ایمیل رو زدم و عصری رفتم پیاده روی، تو یه پارک زیبا نشسته بودم که از اون شرکت بهم زنگ زدن و قرار مصاحبه برای فرداش برام گذاشتن… اون شاید اولین خواسته ی بزرگ من بود که اگر قبلنا بود شاید اصلا به این فکر نمیکردم که من همینجوری وردارم به اینا ایمیل بزنم بگم میخوام همکاری کنم باهاتون، ولی به خاطر اون باورهای جدیدم کردم اینکارو و از نتیجه ش شگفت زده و ذوق زده شدم واقعا

    خلاصه که من اونجا مشغول به کار شدم و یه سرویس جدید کلا معرفی کردم (تو همین زمینه مهاجرت به کانادا) که من بلد بودم و خیلی هم روش خوبی بود ولی اونا نداشتنش و با عزت و احترام مشغول کار شدم و خیییلی هم راضی بودم از کار تو اونجا، البته حین کار بعضی جاها حواسم پرت میشد و اسیر این شرک پنهان میشدم، ولی در مجموع خیلی دوران خوبی بود چون باورهای خوبی داشتم.

    حتی دقیقا یادمه، یه بنده خدایی اونجا بود که من با طرز فکر کاریش و نحوه کارش و مخصوصا اینکه به شدت اهل آه و ناله و انرژی منفی دادن بود خیلی مشکل داشتم، ولی حواسم بود به اینچیزا تمرکز نکنم، شخصی هم بود که هم خیلی با سابقه بود اونجا، هم با کار من کاملا درگیر و من باهاش در ارتباط، ولی قشنگ یادمه که ذهنمو کنترل میکردم و میگفتم من تمرکز کنم به خوبیها و نکات مثبتی که تو کارم دارم، اینم یه جوری حل میشه، شاید باورتون نشه، ظرف یکی دو هفته طی اتفاقاتی که اصلا ما نفهمیدیم چی بود و چرا، ظاهرا یه نا هماهنگی و عدم توافقی بین ایشون و مدیر عامل پیش اومد که ایشون کلا از اون شرکت رفت، نه از اون بخش ها، از اون شرکت کلا… ینی من فقط میگفتم الله اکبر، ببین قانون جچوری کار میکنه، همین اتفاق تو دو سه تا مورد مشابه دیگه هم اتفاق افتاد که چیزی مطابق میل من نبود و من بهش توجه نکردم و قدرت رو فقط به خدا دادم در اون مورد، و به شکل فوق العاده ساده و عجیبی حل شد. بعد از حدود یکسال هم وقتی احساس کردم دیگه از اونجا بودن لذت نمیبرم و داره حالت تحمل میشه برام ازونجا درومدم و یه خاطره ی شیرین و یه الگو و سند موثق شد تو ذهن من از اینکه قانون کار میکنه، به شدت و لاجرم هم کار میکنه

    مثال کاری که اینجا تو کانادا پیدا کردم هم که قبلا گفتم فکر کنم تو پروفایلم هم کلا همین رو نوشتم

    اما مثلا تو همین کار کانادا، من این باور رو پذیرفته بودم که تو کانادا کار سخت پیدا میشه و مهم اینه که کار اول رو پیدا کنی با هر حقوقی شده و بعد برای کارای بعدی که دیگه تجربه کار کانادایی داری اونموقع دستت بازتره، خییییلی اینو میگن همه جا، من هرجا تونستم اینو از ذهنم بیرون کنم، نتایج عالی گرفتم، مثال اینکه از همون یکی دوماه بعد از اومدنم با یه شرکتی به صورت دورکاری و پور سانتی کار گرفتم، خیلی اچیومنت بزرگی بود و خیلی خدارو براش شکر کردم و میکنم، بعد داستان اینکه قرار بود بعد از فارغ التحصیلیم هم همونجا کار کنم و اینکه چطور یه دفه به هم خورد و من تونستم ذهنم رو کنترل کنم و قدرت رو فقط به خدا بدم و در نتیجه خیلی سریع یه جای دیگه کار پیدا کنم که تو پروفایلم تعریف کردم، اما تو این کاری که پیدا کردم و الانم اونجا مشغولم اسیر این باور شدم که طبیعیه اینجا حقوق کم بدن، اونم درحالیکه همون شرکت قبلیه که به هم خورد قرار بود خیلی بیشتر بده و من باید این رو ملاک ذهنم قرار میدادم و حقوق کم رو قبول نمیکردم اما اینجا یه کم شرک ورزیدم و ترسیدم چون باید هزینه اجاره خونه و اینا رو تامین میکردم و گفتم نمیتونم نقد کم رو به امید نسیه ی زیاد ول کنم، شاید کار دیگه ای اصلا پیدا نکردم اونوقت اجاره این ماه رو چیکار کنم… البته که واقعا شرایط سختی بود، نمیدونم اگر الان هم بود شاید بازم همون کارو میکردم، ولی خب از طرفی اگر من تو ذهنم و قلبم اون باور رو نداشتم شاید همینجا حقوق بالاتری بهم میدادن. خلاصه یه سری داستانهای این شرکتی که الان هستم رو تو بعضی کامنتا تعریف کردم، الان دوباره این چندوقته خیلی دارم رو خودم کار میکنم مخصوصا با دوره کشف قوانین و مطمئنم که نتایج عالی میگیرم، که همین الانم نشونه هاش هست، انشالا به سرانجام برسه میام تعریف میکنم:)

    خدایا هزار بار شکرت برای خودت که خدای به این خوبی و بزرگی و عزیزی هستی که عاشقتم

    برای این بنده ی نازنینت که پیغمبر زمان شده و ما رو به معنای واقعی و با احساس خیلی زیبا به تو نزدیک کرده و همینطور مریم نازنین

    و برای همه دوستان توحیدی این سایت بهشتی

    شب و روز همه دوستای قشنگم به خیر و شادی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 46 رای:
    • -
      علیرضا رستاخیز گفته:
      مدت عضویت: 1795 روز

      سلام نسیم عزیز

      خداروشکر میکنم که در این مسیر الهی همراه دوست نازنینی چون شما هستم .

      من این انرژی و انگیزه ی بالای شمارو بینهایت تحسین میکنم .

      ماشالا به این فعالیت که من روی هر فایلی از استاد میبینم و میام کامنت هارو بخونم کامنت شما دوست عزیز رو‌میبینم و چقدر انرژی میگیرم ، به به

      داستان هدایتتون‌ خوندم و خواستم تحسینتون کنم از اینکه محدودیت هارو کنار گذاشتین ، وابستگی هارو از بین بردین و حرکت کردین به سمت خواسته هاتون

      واقعا انگیزه و شور و هیجان به سن و سال نیست ، مهم دله که باید جوون باشه .

      شما از اون دسته آدم‌هایی هستین که کودک درونتون رو همیشه فعال نگه داشتین و بهش بها دادین .

      تحسین میکنم که انقدر واضح از نتایجتون برامون مینویسید تا ما الهام بگیریم و از اونا استفاده کنیم .

      من الان در شرایطی هستم که یه جورایی آچمز شدم ، واقعا سردر گمم و فعلا فقط دارم تمرینات رو انجام میدم .

      روز و شبم یکی شده اصلا تو حال خودم نیستم اما اینو میدم که میخوام همه ی وجودمو تو این راه بزارم تا رشد کنم .

      شما هم اسم خاله ی منی و خاله من هم مثل شما انقدر پر انرژی و دوست داشتنیه .

      امیدوارم که روز به روز رشد کنید و از نتایجتون برامون بنویسید ، مطمئنم با این انرژی و شور وشوقی که برای رسیدن به اهدافتون دارین خیلی زود به خواسته هاتون میرسید .

      در پناه خدا شاد و ثروتمند باشید .

      خدایاشکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        نسیم زمانی گفته:
        مدت عضویت: 1622 روز

        سلام به علیرضای عزیز

        خیلی ممنون از وقتی که گذاشتی و برام پاسخ نوشتی و چه زیبا هم نوشتی ممنون از لطف شما دوست پرستاره و توحیدی.

        منم کامنتهای شما تو تمرین تعهد کدنویسی کشف قوانین رو میخونم و استفاده میکنم، که البته با پروفایل مامانم، فاطمه سلیمی، میام اونجا کامنت میذارم.

        فقط در مورد اون جمله که گفتین روز و شبم یکی شده و میخوام همه ی وجودمو تو این راه بذارم… با تمام توان و حداکثری کار کردن رو خودمون و رو این فایلا که قطعا خیلی خوبه ولی به قول سید علی خوشدل عزیز تو کامنت قبلیش رو فایل الگوهای تکرار شونده 5، باید حواسمون به اکنون و حال هم باشه، همش عجله نداشته باشیم که هی جلو بریم

        چندتا جمله از کامنت سیدعلی جان رو اینجا کپی میکنم که برای خودم هم تکرار بشه، خیلی دوسشون دارم:

        “آقا عجله نداشته باشین و فکر نکنین که اگر شما برین جلو یه اتفاق معجزه آسایی تو فایل های بعدی میفته! اهمیت درک توحید جزو مهم ترین مسائل و فایل های بعدی اهمیتش از این جلسه کمتره”

        همه این موفقیت ها و عملکرد ها تهش قرار به قول استاد عزیزم بشه حال خوب و اینکه بگی آخیشششش عجب روز با کیفیتی بودا!

        برآیند همه این آموزش ها باید منجر به حال خوب بشه و اگر واقعا تو زندگیمون حال خوب نداریم حتی اگر داری قرآن گوش میدی باختی عزیز دل!

        رشدی خوبه که منجر به لذت شما بشه و همه حس کنن اینو که پسر خیلی حالت خوبه ها…

        و اینم بگم که شما هم هم اسم پسر منی:))) خیلیم اسم قشنگیه صدالبته:))

        هرروز موفق تر و با حال خوب تر باشین از روز قبل:)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    فهيمه گفته:
    مدت عضویت: 1961 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    سلام به استاد عباس منش عزیز

    من خیلی وقته که دیگه به ژنتیک اعتقادی ندارم

    وقتی تازه اومده بودم آمریکا یکی از اساتیدم تعریف کردن که خانمش و خواهر خانمش تست ژنتیک دادن و تست های هر دو خواهر کاملا متفاوت بوده و ژنتیک هر کدوم به کشورهای مختلف برمیگشته

    رفته رفته بیشتر دقت کردم توی این مساله و جهان مورد های بیشتری رو برای تثبیت این عقیده به من نشون داد

    بیشتر توی خانواده خودم و خانواده های اقوام دقت کردم

    پیدا کردم خواهر و برادرهایی که هیچ شباهت ظاهری به هم ندارن

    پیدا کردم خواهر رو برادرهایی رو که در یک خانواده تربیت شدن ولی رفتارهای کاملا متفاوت دارن

    بعضی رفتارها در بعضی از خواهر برادرها انقدر متفاوت از دیگری هست که اگر جایی نگن که خواهر و برادرن و فقط شروع کنن حرف بزنن و بحثی رو شرکت کنن کسی متوجه نمیشه اینها خواهر و برادرن

    و دیدم بچه هایی رو که انقدررررررر با پدر و مادرهاشون متفاوت بودن از نظر رفتاری که شاخام در می آمد و به خودم میگفتم این داستان ژنتیک رو کی ساخته واقعا

    دیدم بچه ای رو که وقتی با پدر و مادرش حرف میزنه هیچ اشتراک تربیتی و فکری نداره ، و بچه خودش رو کاملا جدا میدونه از والدینش…معمولا این شرایط بین بچه با یکی از والدین بوده نه هردو …

    گذشت و گذشت و این تحقیق من رسید به خودم

    در بحث اضافه وزن و شیپ بدن من کاملا شبیه مامانم هستم

    اینجا ذهن اومد و بهم گفت خوب تو که ژنتیک رو قبول نداری این شباهت خودت و مامانتو چی میگی

    در خودم بیشتر تحقیق کردم تا جوابی برای این سوال پیدا کنم

    و

    دریافتم

    من در بسیاری از مسایل مامانم رو مقصر میدونستم در زندگیم

    و چون از کودکی هم این مسایل از طرف مامانم برای من بوده من از همون کودکی وارد فرکانس مامانم شدم

    چرا ؟

    به دلیل اتفاقاتی که برام پیش می آورده

    استاد عباس منش شما که این متن رو میخونید میتونید من رو شبیه سازی کنید با خودتون با شرایطی که با پدرتون داشتید

    و متوجه میشید تا اون زمانی که من روی خودم کار نکرده بودم چقدر انگشت اشاره من سمت مامانم بوده

    و چقدرررررررر هر لحظه با فکر کردن بهش خودم رو میبردم توی فرکانسش

    و اونجا بود که دریافتم این شیپ بدن من و اضافه وزن ریشه هاش از کجاست

    خیلی زمان برد تا به این نتیجه رسیدم

    ولی برای من دستاورد بزرگی بود رسیدن به این نتیجه

    بعد از رسیدن به این جواب

    هی تاییدیه برام اومد از طرف جهان هستی

    گفت دیدی بعضیا بعد از ازدواج چقدر شبیه هم میشن

    این دلیلش همینه که خیلی میرن توی فرکانس همدیگه

    یا ما هممون شنیدیم که بچه هایی بودن که توسط خانواده هایی به فرزند خوانده گی پذیرفته شدن، و بعد از سالها اون بچه شبیه اون خانواده شده…مثال بارزش پسر خوانده آقای ابی (خواننده) که انقدر شباهت به آقای ابی داره

    این دقیقا به خاطر همینه که افراد در فرکانس همدیگه حتی قیافه هاشون هم شبیه میشه

    یا دیدیم افرادی که مهاجرت کردن و بچه دار شدن ، و اون بچه شباهت کمی با خانواده پدر و مادرش داره

    از این موردا خیلی زیاد دیدم وقتی درباره خودم تونستم معما خودم و مامانم رو حل کنم

    این توضیحات رو دادم که بگم من یکی از اون افرادی هستم که در حد صفر به ژنتیک معتقدم

    با توضیحات شما کاملا موافقم و بسیار موضوع مهمی اگر بچه ها سر سری ازش نگذرن و یک تحقیقی برای خودشون انجام بدن

    یکدفعه جواب خیلی از سوالاتشون داده میشه

    از شما سپاسگذارم به خاطر این فایل عالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 57 رای:
    • -
      علیرضا رستاخیز گفته:
      مدت عضویت: 1795 روز

      سلام فهیمه جان

      خداروشکر که به کامنت فوق العاده ی شما هدایت شدم .

      ممنون از اینکه تحقیق و بررسیتون رو با ما در میون گذاشتید .

      تحسین میکنم این روحیه فوق العاده ی شما رو که هیچ چیز رو همینجوری نمیپذیری و راجع بهش تحقیق میکنی .

      احسنت به شما

      منم یه تجربه از فامیل بهتون بگم که یه دختر خاله دارم که بیشتر با عمه هاش از بچگی میگشته و بیرون میرفته و رفتارش بیشتر سمت عمه هاش رفته با وجود اینکه پدر و مادرش اصلا همچین رفتاری رو ندارن اما چون در فرکانس عمه هاش بوده کپی برابر اصل اونا شده .

      خیلی مهمه اینکه ما در فرکانس چه افرادی خودمونو قرار میدیم .

      یه موضوعی رو خیلی خوب برام روشن کردین که اگر من خانوادم رو مقصر بدونم یا از کسی انتقاد کنم یا همش تو ذهنم آدم هارو قضاوت کنم تو فرکانس همون موضوع خاص قرار میگیرم و اگر تحسین کنم ، تشویق کنم و سپاسگذاری کنم در فرکانس همون موضوع قرار میگیرم .

      اصلا هیچ ربطی به ژنتیک و این حرفا نداره ، هرکسی خالق صد در صد اتفاقات زندگیشه و ژنتیک حتی نیم درصد هم تاثیری بر زندگی و رفتار ما نمیزاره .

      خیلی خوشحالم از اینکه خدا این توانایی فوق العاده رو در خلق زندگیم بهم داده و استاد و شما دوستان رو سره راهم قرار داده تا بتونم خودمو باور کنم ، انقدر ادامه میدم تا من هم بتونم یه خالق منحصر به فرد بشم .

      در پناه خدا همیشه شاد و سالم و خوشبخت باشید .

      خدایاشکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        فهيمه گفته:
        مدت عضویت: 1961 روز

        درود علیرضا جام سپاس که کامنت من رو خوندید

        دکتر جو دیسپنزا در کتاب ماورائ طبیعی شدن در یک بخشی توضیح میدن که موضوع ژنتیک به طریقی که ما در گذشته باور داشتیم، کاملا رد شده

        توضیحاتی که ایشون در کتاب میدن:

        ما در گذشته فکر می کردیم که ژنها بیماری زایی میکنن و سرنوشت ما در دستان ژنتیک است و مثال میزنه که همه ما شنیدیم که اگر در خانواده ای بیماری قلبی وجود داشته باشد پس بقبه هم دچارش خواهند شد

        و ایشون توضیح میدن که این ژن ها نیستن که عامل بیماری هستن بلکه این محیط هست که ژنها را برنامه ریزی می کند تا بیماری ایجاد شود ، نه فقط محیط خارجی بدن ما مثل استعمال دخانیات و غیره ، بلکه همچنین محیط داخلی بدن ما نیز تاثیر گذار است

        اگر ما نسبت به موقعیتی در محیط بیرونی، که ایجاد احساسی در ما می کند واکنش نشان دهیم وضعیت شیمیایی درونی بوجود آمده میتواند به ژن ها سیگنالهایی بدهد که افزایش یابند یا خاموش شوند( اون وضعیت شیمیایی همون احساسات ما هستند)

        احساسات بصورت مستقیم به ژن های ما فرمان میدهند

        ژنها تغییر نمی کنن بلکه بیان(رفتار) ژنها تغییر می کند

        حتی اگر شخصی از نظر ژنتیکی مستعد بیماری خاصی باشد ، مادامی که ژن هایش به جای بیماری ، سلامتی را بیان کنند این شخص به بیماری مبتلا نشده در عوض سلامتی را در پیش می گیرد

        تک تک سلول های ما پروتئین میسازند و این پروتئین ها مسئول عملکرد فیزولوژیکی بدن هستند.

        برای مثال سلول های عضلانی پروتئین های خاصی میسازن

        برای اینکه سلول بتواند پروتئین بسازد باید ژن را بیان کند

        وظیفه ژنها تسهیل تولید پروتئین ها هستند

        وقتی سیگنالی از محیط بیرون سلول به غشای سلول میرسد این ماده شیمیایی به گیرنده ای در بیرون سلول متصل شده و سپس مسیر خود را به سمت دی ان ای در داخل سلول ادامه میدهد.

        سپس یکی از ژن ها پروتئینی میسازد که معادل آن سیگنال است

        پس

        اگر اطلاعات ورودی از بیرون سلول ها تغییر نکند ژن همان پروتئین سابق را ساخته و بدن مانند قبل می ماند

        و به مرور زمان بیان سالم پروتئین متوقف می شود و ژن فرسوده میشه و به اصطلاح ما پیر میشویم

        با انجام فعالیت های جدید و تجربه های جدید دسته های ژنتیکی جدیدی را تولید میکنیم که این ژنها مسئول تمایز بخشیدن به سلول های بنیادی هستن

        درنتیجه

        وقتی در سطح بالای استرس باشیم ژن های وابسته به حالت رفتاری خاص را روشن میکنیم که پیوند بین ذهن و بدن را به عهده دارن

        چون این ژنهای خاص پیوند میان افکار و بدن ما را برقرار می کنن پس به ما اجازه می دهند که از طریق رفتارهایی مختلف مثل دعا یا مراقبه یا غیره بر سلامتی جسمی خود تاثیر بگذاریم وقتی ژنهای ما به این طریق تغییر می کنند گاهی ظرف چند دقیقه این ژنها میتوانند به نسل بعد منتقل شوند

        پس

        اگر شما احساسات خود را تغییر دهید میتوانید بیان ژنهای خود را تغییر دهید

        .

        .

        پرگویی کردم

        خواستم بگم موضوع ژنها بسیار شیرین و پیچیده هستن وبه همین دلیل در کامنت اولم گفتم اگر بچه ها شخصا مطالعه کنن درباره ژنها ، جواب خیلی از سوالاتشون رو میگیرن

        و اگر دوست دارید بیشتر درباره رفتار انسان و تاثیرات اون بر بدن بدونید میتونید کتاب بیولوژی باور از آقای دکتر بروس لیپتون بخونید.آقای بروس زیست‌شناس سلول‌های بنیادین هست.

        موفق باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          علیرضا رستاخیز گفته:
          مدت عضویت: 1795 روز

          سلام فهمیه عزیزم

          خداروشکر که من بیشتر از هر وقت دیگه ای لایق خوندن این آگاهی ها هستم .

          چقدر زیبا و با جزئیات و قابل فهم توضیح‌ دادین .

          من خیلی خوشحالم که هم مسیر دوستانی هستم که انقدر اطلاعات بالا در مورد مسائل مختلف دارن و با ما به اشتراک میزارن .

          این کامنت خیلی ارزشمنده و خیلی منطقیه که ثابت میکنه ژن ها هیچ تاثیری در عملکرد و رفتار و زندگی ما ندارن .

          همش تحت تاثیرات عوامل درونی ( احساسات ) هستن .

          اگر احساس بدی داشته باشم من ژنها رو با کد های بدی برنامه ریزی میکنم و این باعث میشه بیمار بشم و اگر احساس خوبی داشته باشم ژنها با بهترین و زیباترین کد ها برنامه ریزی میشه و درنهایت بدن سالمی دارم .

          من اندام بسیار زیبا و خوش فرمی دارم در صورتی که زیاد ورزش نمیکنم ، اما همیشه تو ذهنم اندامم رو تو پر و جذاب میبینم و این باعث شده که با وجود اینکه کم ورزش میکنم اما بدن سرحال و خوش فرمی داشته باشم .

          من با احساس خوبم و با فرکانس های ذهنیم سیگنال هایی رو به ژنهام ارسال میکنم که باعث شد در نقاط مختلف بدنم پروتئین ایجاد کنه و من به این شکل عضله بسازم .

          مورده منفیشم اینه که من از بچگی مامانم بهم میگفت که تو بدن ضعیفی داری به این خاطر زود عصبانی میشی ، سرما میخوری ، بدن بی حال داری وووو

          همین باعث شد سیگنالی به ژن هام ارسال بشه که بدنم رو در برابر میکروب ها ضعیف کنه یا من در طول روز بابت موضوعات مختلف استرس میگرفتم و فکر میکردم که اینا طبیعیه همه دارن اما نه این به خاطره ذهنیت خودم بود و همین احساس بد باعث شد که ژنهام طوری برنامه ریزی بشه که بدنم آسیب پذیر تر بشه .

          خلاصه ما خالق صد در صد اتفاقات زندگیمون هستیم و افکار و باور های ما هستن که تعیین کننده ان .

          ممنون از کامنت خوبتون

          خدایاشکرت

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      فاطمه حیدری گفته:
      مدت عضویت: 2249 روز

      سلام فهیمه جان

      خیلی خوشحال شدم که کامنت تورو خوندم عجب تحقیق فوق العادهای آفرین به این هوش

      میدونی منم مثل شما دائم مادرمو مقصر میدونم با اینکه کاملا مخالف با اخلاق و روش زندگیش هستم ولی عجیب خودم هم به لحاظ قیافه و هم بعضی اخلاقها شبیه مادرم هستم و ناخوداگاه اونطوری عمل میکنم البته از زمانی که وارد این سایت فوق العاده شدم بخاطر اینکه رو خودم دارم کار میکنم خیلی کمتر شده ولی بازم هست بعد به خودم میگم بابا تو خودت چرا مثل مادر رفتار میکنی؟ البته دلیلشو خیلی وقته فهمیده بودم و من اینطوری میگفتم که مغز از زمانی که به دنیا میاد همه چیز از اطرافیان بخصوص پدر و مادر کپی برداری میکنه و یاد میگیره و از اونجاییکه این آموزه ها و این تربیت نهادینه شده (همون باورها) براحتی نمیشه کنار گذاشت ولی من سالهاست که جدای از خانواده زندگی میکنم اما چون دائم تو فرکانس مادرمم از بس تو ذهنم اونو مقصر میدونم و بهشون فکر میکنم ناخودآگاه خیلی شبیه اونا رفتار میکنم و حتی اندام و مدل مو، و خیلی چیزای دیگه …. شبیه مادرمم و به لحاظ مالی شبیه پدرم عمل میکردم و عزت و اعتماد به نفسم کاملا شبیه اونهاست البته اینم بگم از موقعی که به لطف خدا و هدایت به آموزه های استاد عباسمنش عزیزم دارم رو خودم کار میکنم خیلی بهتر شده ولی هنوز جای کار دارم

      اگر دائم کسی را مقصر بدونی و بهش فکر کنی و درموردش حرف بزنی چه با خودت چه با دیگران، گله کنی شکایت کنی، غیبت کنی، و برعکسش کسی را تحسین کنی تشویق کنی درمورد خوبیهاش موفقیتهاش حرف بزنی بهش فکر کنی بهش توجه کنی و … در فرکانس اون شخص قرارمیگیری و ناخودآگاه تمام خصوصیات شخصیتی اون فرد را جذب میکنی و وقتی جذب کردی همانند او عمل میکنی و درنهایت همانند اون شخص نتیجه میگیری و تمام

      و حالا در مورد اشیاء و اتفاقات هم همینطور. وقتی درفرکانسش قراربگیری وارد زندگیت میکنی چه خوب چه بد.

      عجب خدای فوق العاده ای داریم تبارک الله احسن الخالقین

      عزیزم چقدر به نکته فوق العاده ای اشاره کردین بینهایت ازت ممنونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        فهيمه گفته:
        مدت عضویت: 1961 روز

        درود فاطمه جانم

        دستت رو به گرمی میفشارم و افتخار دادی کامنتم رو خوندی و اینکه تجربه ای شبیه من داشتی و برای من نوشتی بهت تبریک میگم

        میدونی،من و شما که تجربیات اینچنینی از خانواده مون داریم خیلی زیاد توی ذهنمون جنگ داشتیم

        ولی زمانی که شروع میکنیم به تغییر این هدایت الله مهربان هست که به ما میگه برو بنویسش جایی که همکلاسی های دیگه ات هم بخونن تا اون موضوع سنگینیش رو از دست بده

        حتما بعد از اینکه من و شما اینجا مینویسیم متوجه سبکی خودمون خواهیم شد

        و اینجا من به خودم میگم ،اون خدایی که از قبل بوده و تا آخر خواهد بود ، اون خدایی که پروردگار کل جهانه ..اون خدایی که برگی بدون اذن اون نمی افته ،این خدا درون منه ،عاشق منه ،من رو دوست داره و عاشقانه میخواد من پیشرفت کنم ..

        این ️ متن بالا بخشی از آموزش های استاد عباس منش هست

        .

        برای خودم و شما آرزو میکنم این بار سنگین رو هر چه زودتر رها کنیم تا بتونیم مثل بالون که سنگینیش رو میندازه ،اوج بگیریم

        ما لیاقتش رو داریم

        .شاد باشی دوستم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          فاطمه حیدری گفته:
          مدت عضویت: 2249 روز

          درود بیکران برتو و و استاد و دوستان عزیزم

          آره عزیزم فهمیه جان من الان پاسخت رو خوندم ذلم میخواست یکبار دیگه کامنتت رو بخونم ولی پیداش نکردم اما ی چیزی ازت میخوام اینکه بنویسی برام چکار میکنی چجوری رو خودت کار میکنی تمرینات رو چطوری انجام دادی و چقدر نتیجه گرفتی؟ خیلی دوست دارم یک الگو داشته باشم برا این مورد که چطوری تمرینات را انجام بدم اگر برام بنویسی ممنونت میشم و برات آرزوی موفقیت روز افزون میکنم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    آقای نیکو گفته:
    مدت عضویت: 3081 روز

    بنام پرودگار یکتا

    درود و عرض ادب

    من یک نمونه از افرادی هستم که شدیدا به عوامل بیرونی اعتقاد داشتم و نتایج هم اون باورها رو بشدت در زندگیم جاری کرده بود.

    بخوام مثال بزنم من بشدت باور داشتم که دولت سد محکمی برای کارآفرینی هست و در این کشور فقط با دلال باز و کارهای غیر قانونی میشه به جایی رسید، خب در عمل هم همین‌ها بهم ثابت شده بود ، شغل من ساخت و ساز هست و بطور مثال هر وقت کار اداری داشتم حتما حداقل به یک نفر برخورد میکردم که چوب لای چرخ کار بزاره و کاری که یک ساعت کار داره ماه ها در پیچ و خم اداره جات معطل میشد و هنوز هم با این که این ترمز برای من ثابت شده و دارم برای حذفش تلاش میکنم اما هر از گاهی خودش رو بهم نشون میده

    این باور مخرب نتیجه تلاشهام رو خیلی راحت به باد داده و میده و امیدوارم بتونم با ایمان و توکل به رب العالمین این ترمز رو از زندگیم حذف کنم،

    من در گذشته خیلی علاقه زیادی به بحث های سیاسی داشتم و کم کم این باور مخرب در من شکل گرفت که عواملی مثل دولت ، رکود، دلار ، شهرداری و غیره جلو کارهای قانونی رو به بهانه های مختلف میگیرن و بخاطر این باور ضربات محکمی رو تجربه کردم،

    اما خدا رو شکر از وقتی بخودم تعهد دادم که یک سال تمرکزی روی خودم کار کنم و حداقل روزی دو ساعت در سایت استاد عباسمنش فایلها دانلودی و محصولاتی که در سبد دارم رو گوش کنم و در بخش کامنتها فعال باشم نتایج هم بطور معجزه آسایی تغییر کرد و با اینکه هنوز هم خطاهای زیادی دارم اما نتایج تا حد زیادی شگفت آور هست،

    الان صبح که میخوام برم از خونه بیرون وقبل از شروع کار خداوند رو یاد میکنم و از خدا میخوام خودش من رو در مسیر درست قرار بده و هدایتم کنه و هدایتم کنه که در راه راست گام بردارم راه کسانیکه نعمت بهشون میده

    با خودم خداوند رو یاد میکنم و میگم خدایا من نمیدونم چی درسته خودت هدایتم کن و هربار که به هدایتها عمل میکنم سود هم پشتش میاد و هربار که روی عقل خودم حساب کردم حتما متضرر شدم.

    بهترین کار اینه که به جریان هدایت اعتماد کنیم و وا بدیم و به هدایتها عمل کنیم و اعتماد کنیم و نتیجه رو به خدا واگذار کنیم و مطمئن باشیم که به بهترینها هدایت میشیم.

    بهترینها رو براتون آرزومندم خدا نگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  8. -
    اسماء منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1903 روز

    بنام رب وهاب و غفورم

    سلام به عزیزان دوست داشتنی ام

    روز 87 ام

    خانم شایسته عزیز چقدر intro معرکه ای برای این فایل محشر، از اول این فایل میشه پیش بینی کرد که چقدر معرکست، هر چند اسمش که به تنهایی فوق العاده جذب کنندست و دقیقا همزمانه با مقوله ای که اینچند وقت که روش عالی کار می کردم و به عبارتی به قول سید علی خوشدل نقش خدا رو تو زندگیم پر رنگ می کردم.

    تصاویر فیلم و نحوه فیلمبرداری و نوع موزیکی که انتخاب کردین و نوع ورود استاد که یه لحظه فکر می کنی پشتشون پردست نه یک منظره واقعی، واقعا عالیه، واقعا لذت بردم خانم شایسته تحسینتون می کنم برای این فیلم عالی

    استاد عزیزم این فایل از اون دسته فایل هایی هست که فوق العاده عالی حالی می کنید ذهن تا اوضاع دستش بیاد، عین فایل لایو 35 که با قدرت هر چه تمام تر برامون از قانون حرف زدین.

    این چند وقت واقعا خدا کمکم می کرد تو دلم برای یک تضاد و یا باوری که تو ذهنم شناسایی می کردم و میخواستم مثل قبل بیام بگم: “وای حالا اینو چکارش کنم، حالا چجوری این مورد بهبود ببخشم؟”؛ میومدم میگفتم خدایا اینو فهمیدم و بعد خوشحال میشدم که اولین قدم حل کردن مشکل برداشتم، من فهمیدم این مشکل از کدوم باور آب میخوره؟ خدایاشکرت، و این کاملا خودکار و ناآگاهانه رخ می داد، و فهمیدم وقتی از خدا خواستم، خواستم این بود که خدایا لطفا خودت باور رو به من نشون بده و خودت راهکارهای واضح و ساده و روشن بده من درستش کنم، مرسی، و چقدر عالی بدون اینکه من کاری کنم، نه تنها راه حل نشان نداده میشد بلکه قبل از اینکه بیام فکر کنم که انجام بدم یا نه او راه حل رو، خودم رو در وضعیت انجامش می دیدم و فهمیدم وقتی واقعا توکل کنی و واقعا ایمان داشته باشی هر وضعیتی هر چقدر سخت فقط باید از خود خدا کمک بخوای و هر مدلی هم بخوای کمکت می کنه و هیییییییچ عامل بیرونی جز خودت نمیتونه این رو بهبود ببخشه و یا درستش کنه، اون موضوع حل می شد و جالبه راه حل های خدا و اراده خداوند اونقدر همراه با آرامش هست، اونقدر سادست برات و اونقدر خیال راحت کنه که جای هیچ حرف و حدیثی رو نمیزاره، و همینه که من عاشقشم، و شب و روزم میشه حرف زدن باش و تایید قوانین و نشانه هاش و توجه به زیبایی هایی که بم داده، من حتی همین گفت و گوی عاشقانه با خودش رو هم ازش میخوام و بعد از گفت و گوی عاشقانه با خدا، تازه چند دقیقه بعدش میگم عه این همون خواسته ای بود که دیشب از خدا می خواستم، چقدر راحت برام مهیاش کرد. و یا مثلا میگم خدایا من دوست دارم اصل داشته باشه زندگیم، اصلشم تو باشی و قوانینت، یکیش که میتونم الان انجام بدم تحسین کردنه و چون میدونم فقط با تحسین کردنه که میتونم اون چیز رو منم داشته باشم (حالا میخواد هر نوع موفقیت باشه چه در زمینه مادی و چه در زمینه معنوی و رشد شخصیتکه تو فایل استاد قدرت تحسین در برابر حسادت و فایل های آفرینش استاد در مورد قدرت تحسین می گفتن)، پس لطفا آسونش کن برام و کاری کن این کارو راحت انجام بدم، و اراده خدا انجام می پذیرفت، یک سری شرایطی پیش میاد که من بدون اینکه فکر کنم تحسین میکردم، قبلا تو دلم تحسین می کردم یا تو نوشته هام و یجورایی روم نمی شد بگم به طرف ولی از وقتی به خدا گفتم آسونش کنه، خیلی راحت انجام میشه اصلا انگار من نیستم اون میگه تحسین کن بش بگو و من اون کارو انجام میدم(و جا داره بگم این آگاهی رو به این شکل از آموخته هایی که خواهرم از سایت آقا رضا عطار روشن گفتن به من دیدم که چقدر همین چیزی هست که ما با عنوان خواسته از خدا می خوایم که استاد می گن و آقا رضا عطار روشن با نام اراده خدا به یک شکل دیگر همین مفهوم رو میگن) و چقدر عالی همه چیز هم راستا به همه که من طعم لذت بردن از زندگی هر لحظم رو بچشم و خواسته ای که ارتباط عمیق با خداست برای من هر روز بهتر و بهتر بشه.

    و جالبه من بعد از دیدن این فایل نمیدونستم چجوری باید بیام کامنت بنویسم و گفتم خب این فایل نمیدونم چی بنویسم پس ولش کن برای این فایل کامنت نمیزارم، بعد همون صدای عشق، رب وهابم گفت، مگه این ویدیو رو دیدی چقدر کیف کردی و تحسین کردی، حالا برو همین تحسین بنویس، بعد گفتم آره تحسین دو خطه ولی تو بقیش بگو که بنویسم من نمیدونم واقعا، و همینجور جملات قشنگ دارن ردیف میشن و شدن این چند خط بیشتر از دو خط.

    یا مثلا فقط به اندازه یک فکر از ذهنم میگذره، که وقتی میخونم یکی از بچه های سایت که فکر کنم تمرین دوره ثروت بودن و میرفتن میلیاردرها رو پیدا می کردن و تحقیق در موردشون بعد با خدا گفتم اوووه از کجا پیدا کنم حالا، دقیقا امروز خداوند در یوتیوب به جایی هدایتم کرد که یک دی جی (Alan walker) که خودش تو سن خیلی کمی بسیار پولدار و معروفه و فقط برای کیفیت کارش و من چند وقت خیلی قبل بعد از دیدن یکی از موزیک ویدیوهاش که کلی ماشین لمبوهاش به نمایش می گذاشت تحسینش کردم که تو این سن چقدر ثروتمنده، راست میگه استاد فرصت ها زیاده تو جهان، جهان هر روز در حال پولدار شدن و ثروتمند تر شدن و کمک به مردم برای بیشتر ثروتمند تر شدن هست و حتی سن افراد ثروتمند هم اومده پایین و کلی تحسین دیگه کردم، یک ولاگی دارن که تو اون میره خونه ثروتمندا و از نزدیک باشون حرف میزنه، که خدا گفت ببین تو چند وقت پیش این فرد رو تحسین کردی و الان همون فرد شده دستی از دستان خدا برای نشان دادن زندگی ثروتمندا که واقعا اون فرد رزق بغیر الحساب داشت و تازه یکی از سوپر استارهای اندونزیه و از کودکی وقتی 16 سال سن داشته باباش فوت می کنه و میاد تنهایی مهاجرت می کنه به جارکارتا و اون جا به قول خودش زندگی به شیوه خودش رو شروع می کنه و الان فک کنم خیلی خیلی سن داشته باشه 40 سال باشه تازه اگر خیلی باشه، خیلی جوان و خوش اندام و بسیار خوش انرژی و کلا یک house tour و گشتن تو شهر رو خوردن غذاهای محلی از ارزون تا گرون رو تو ویدیو نشون میده و همین، خواسته من که فقط از ذهنم گذشت بدون هییییچ سرچ خاصی از طرف من انجام پذیرفت، فقط اراده خدا، یعنی تو بخواه تغییر کنی تو بخواه زیبایی ها و ثروت و فروانی رو ببینی من نشونت میدم، تو به من بگو میخوای چی ببینی من همونو نشونت میدم. و من گفتم به خدا من میخوام زیبایی ها رو ببینم، من میخوام ثروت و فراوانی، تو منو بزار تو راه، و اون هم داره همین کار خییلی آروم و دلنشین انجام میده.

    و خلاصه استاد جانم درمورد یک کوچ آمریکایی گفتین، یادمه چند چند وقت پیش بود به کانالی بود تو تلگرام که میومد برای این بابا پول جمع آوری می کرد چون تو زندانه طرف، بعد من تعجب کردم و یک آن اون تصورات و باورهایی که بیان میکرد قبلا خیلی پیش که هنوز با شما آشنا نشده بودم، یادم افتاد قبلنا که می گفتم عه راست می گه یسری افراد و گروه هایی هستن که نمیزارن این آدم کارش بکنه، و جالبه یکی از چت های گروه رو باز کردم که افراد در مورد پول جمع کردن براش با هم چت می کردن، سوالم این بود چطور میشه یک انسانی که کوچ بوده و اینقدر از نظر خودش قانون های جذب و اینا رو بلده الان به پول احتیاج داره و خیلی ها جواب های مختلف دادن و یک آن فقط نظرم جلب یک جمله شد، هر چند من از خیلی پیش دیگه گفتم کوچ فقط استاد، اون حرف واقعی رو میزنه چون هر چی میگه من واقعا مقاومتی ندارم و ایشون یک الگوی واقعی هستن از طرفی بر طبق قرآنه و تمام، نقطه سر خط. و بعد با خواهرهام که اونها هم عضو این جمع توحیدی هستن و کلی هر روز گفت و گوهامون حول محور صحبت های شما و رشد شخصیت هست، خواهرم دقیقا کسی که شما رو به ما معرفی کرد، خواهر کوچیکم، گفت اون آقا داره چوب باورهاش میخوره، باور داره قدرت هایی هستن که دارن جهان رو میچرخونن و اون هر کاری کنه بازم سر آخر زندانه، پس همینم براش اتفاق میفته، و به این نتیجه رسیدیم فرق استاد ما استاد عباس منش عزیز ما، توحیدشون هست، موحد بودنشون هست، ایشون گفت الله یکتا و دیگر هیچ، و دقیقا جمله ای بود تو اون گفت و گوهای کانال، که میگفت خود اون کوچ اول همون فایل هاش، دقیقا اولین اصلی که بیان می کنن اینه: حواستون باشه که به حرف های چه کسی گوش میدین، بعد گفتن وقتی همین فرد که ادعا می کنه کوچ هست و قوانین رو میدونه و خودش گرفتاره و پول لازمه و تو زندانه پس نمیشه به عنوان یک کوچ در نظر گرفته بشه و نباید به حرفاش گوش کرد. و همون یک جمله کافی بود، تا من الگو خودم رو که شما باشین، با عمق بیشتری بش نگاه کنم و بیش از پیش بدونم که چقدر قشنگ، چقدر عالی جواب خواسته هام رو میده. چقدر قشنگ گذاشتم تو صراط مستقیم و از خودش می خوام که من در این راه مستدام کنه “رَبَّنا لاتُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهّابُ”.

    عاشقتم رب وهابم عشق ترین عشق

    عاشقتونم فرا استاد عزیزم

    عاشقتونم خانم شایسته گرانقدر

    عاشقتونم دوستان عزیز و ارزشمندم

    در پناه الله یکتا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
  9. -
    شیرین سهیلی وند آذر گفته:
    مدت عضویت: 1040 روز

    بنام خالق استاد ،،که راه هدایت رو با بهترین زبان ،نشون ما میده

    واقعا حرف های عالی بود ،هرچقدر بیشتربا.استاد پیش میرم باورهای غلط و شرک آلود خودم رو شناسایی میکنم .استاد شما مثل پیامبری شدی که صرات مستقیم رو نشون ما میده، و تاثیر درست کردن باورهام رو توی زندگی دنیا میبینم و ایمان دارم با همراهی شما و سایت بینظیرتون در آخرت هم جایگاه خوبی خواهم داشت ،،

    واقعا ممنونم از شما استاد عشق

    آرزوم دیدن و صحبت کردن از نزدیک با شماست

    براتون آرزوی طول عمر و سلامتی،دارم

    متشکرم،متشکرم،متشکرم

    و خدا رو هزار بار شکر که منو به مدار درست هدایت کرد …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    علی اصغر سیمابه گفته:
    مدت عضویت: 1362 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    به به چه فایلی و چه نکات مثبتی

    چه قدر پرادایس قشنگ و زیبا شده چه قدر استاد روحیتون مثبت تر و جوان تر شدید چه کلاه قشنگی و تیشرت زیبایی چه موج قشنگ و سکوتی هست در این دریاچه چه درخت قشنگ و زیبایی پشت سرتون بود موقع فیلم برداری

    موضوع این فایل شرک:

    امشب میخواستم برم سراغ فایل قدم سوم دوازده قدم دیدم فایل اومده توحید عملی حسم گفت گوش کنم خیلی توحید برام مهمه استاد چه جوری بگم من از شرک خیلی ضربه خوردم اشکم در اومد الان از ضربه های ویرانگر شرک شرک قشنگ خورد میکنه اما همون جایی که شرک میورزی و ناامید میشی به همه دقیقا همون موقع هم بگی خدایا اشتباه کردم دقیقا همون موقع هم کمکت میکنه من قبل از شناخت قوانین تا دلت بخواد شرک ورزیدم خیلی قدرت دادم به بقیه میگفتم این آدمه همه کار برای من میکنه دقیقا چنان ضربه هایی خوردم که هنوز آثارش هست و همیشه الارم ها میاد مثلا قشنگ ذهنم برنامه ریزی شده برای جایگزین توحید به جای شرک

    بزار چند مثال بزنم از توحید عملی از کوچک و بزرگ

    من یکی از همکاران میگفت آقا علی اگه میخوای ال سیدی گوشیت عوض کنی من آشنا دارم میفرستم بری پیشش هواتو داره گفتم نه من خودم میرم نیاز به تخفیف ندارم همیشه هم هرموقع رفتم بهترین جنس و قیمت گرفتم ولی خدا شاهده هیچ وقت نبوده تکیه کنم به کسی

    از زمانی که البته قانون رو فهمیدم

    چند روز پیش یکی از افراد تو محل کارم میگفت باید برسم به حسابدارها باید هرچی خواستم بدو بدو برم غذا ببرم براشون تا حقوقم رو به موقع بدن خدای من همون موقع گفتم من چه قدر نگاهم عوض شده من توی محل کارم خیلی راحت مرخصی رفتم همه تعجب کردن خیلی راحت حقوقم رو گرفتم حتی احترام بیشتر همه ی اینا یعنی توحید

    یه شب رفتم مسافرت هیچ جا رو بلد نبودم هرجا میرفتم میگفتن اتاق یک خواب نداریم اون آدمه میگفت برو ولی گیریت نمیاد من نپذیرفتم رفتم هدایت شدم به جایی اتاقی که 100هزارتومان به بالا بود به من داد 50تومان من هیچ وقت نمیگم اون آدمه بوده خدا بوده آدم‌ها دستان خداوندن اون آدمه خودشه

    همیشه یکی از فامیل ها میگفت علی هواتو دارم و خیلی چیزا بهشون تکیه کردم اینقدر ضربه خوردم

    من الان جوری شدم وقتی یک باور شرک آلود میاد در مقابلش کلی باوری توحیدی میاد جایگیزین میشه

    الان خیلی اروم شدم استاد همه بهم میگن خیلی آرامی حتی بچه های کوچک خواهر زاده هام میگفت دایی تو اصلا نگران هیچی نیستی

    خواهرم مریض شده بود من فقط میخندیدم میگفتم ای بابا خوب میشه اصلا این باور رو دارم آدم‌ها وقتی منو میبینن خوشحال میشن استاد الان نگران هیچی نیستم مخصوصا با قدرت میگیم دوره دوازده قدم غوغا کرد فقط فقط یک فایل از جلسه شما چنان تحولی ایجاد کرده که اصلا خودم تعجب میکنم چه قدر ارام تر شدم

    من از رفتار های توحیدی بگم

    من قبلا به پدر و مادرم میگفتم شما مقصر هستید شما کاری نکردید الان چند ساله هرگز نه پولی گرفتم نه چیزی نه غر زدم سرشون مهاجرت کردم به یک از شهرها خودم و تنهایی خودم لذت میبرم به لطف خدا کسب و کار دارم برای خودم

    راستی این ایده اومد استاد چند مدت پیش این الهامات مثل بارش اومد راجب ثروت

    ببینید من کسب و کار خانگی خودم ایجاد کردم خدا شاهده خیلی اوایل ترس داشتم نکنه کسی نخره

    استاد من در یک جایی کسب و کار خانگی ایجاد که همه ترس دارن

    اولین باوری که ایجاد کردم این بود راجب مشتری

    من اومدم ریشه مشتری رو پیدا کردم سالها ما از این باور شرک آلود ضربه خوردیم چرا کسب و کار ما موفق نمیشه چرا مشتری نمیاد چرا درآمد بیشتر نمیشه همش شرک همش شرک

    من این حرفا رو به خودم میگم

    همیشه من نگران مشتری بودم که نیاد چند مدته فقط روی توحید تمرکز کردم

    الان مشتری هایی رو دارم خودم تعجب میکنم چرا دارم چون میگم خدا بی نهایته خدای بی نهایت آدم‌هاش رو میفرسته به سمت کسب و کار من

    مثلا میگم مشتری هست چون خدا هست باورهای من اینه خداوند ثروتمنده خدا بی نهایته خدای بی نهایت دست هاش بی نهایته اصلا اینو میخوام بگم خدا اینجوری نیست بره توی یک جلد کسی بگه برو از این آدم خرید کن من این باورهای محدود کننده رو حذف کردم گفتم من راحت میفروشم اون آدمی که میاد خرید میکنه خودشه خدا دست هاش میفرسته دوباره این باور ساختم خدا که خسیس نیست دوباره این باور ساختم خدا همون دریایی هست که پر از ماهی و میگو هست آیا هرچی ماهی و میگو گرفتن دریا خشک شد چیزی ازش کم شد استاد اولین باوری که یافتم راجب خدا اینکه من هرگز نمیتونم بگم خدا چه قدر قدرت داره فقط میگم خدا بی نهایته

    خدا یه گل هست هرچی بو بکشی بو تموم نمیشه

    خدا هوا هست هرچی نفس بکشی تموم نمیشه

    خدا حسه خدا زیبایی هست هرچی ببینی کمه

    خدا ضربان قلبه نامحدوده میزنه بدون منت

    همون خدایی که داره باعشق برات میزنه میتپه

    خدا یعنی عشق این باوره منه خدا نه عشق نه عذاب اونجوری که من بهش شکل میدم وارد زندگیم میشه

    خب من دارم روی این باور کار میکنم اقا خدا نمیگه ای مردم برید از من خرید کنید نه هر مشتری میاد چه کم و زیاد خودشه مثالش حتی دوره های استاد ببینید و مابقی اساتید همش توحیده

    خلاصه اینو میخواستم بگم ما سالها ذهنمون احاطه شده به وسیله باورهای شرک آلود که فلانی نمیزاره برم مهاجرت کنم فلانی نمیزاره

    به الله که میپرستم شک ندارم هرکسی روی خدا حساب کنه حتما خدا درها رو باز میکنه من خودم توی خانواده خودم همیشه هر تصمیمی میگیرم همون لحظه اجرا میکنم مثلا میخواستم مهاجرت کنم خواهرم گفت علی چه جوری هرجا میری مامان قبول میکنه حتی قلبش نرم میشه میگه برو من این باور دارم مامان من خود خداست چون روح خدا درون اونه چون همه ی این آدما ثروت امکانات خودشه خدا همه چیزه

    خدا اون چیزی میشه که من میسازمش

    خدا اینجوری نیست بره توی جلد یک آدم و بگه حالا برو از مغازه این فرد خرید کن نه اون آدمی که خرید میکنه خودشه

    خدا به شکل سایت عباس منش وارد زندگی منو و تو شده

    خدا امشب شد به شکل همین کامنت که بهم الهام شد چه خدای بی نهایتی عاشقتم

    بزار بگم

    خدا بارها به شکل تخفیف اومده تو زندگی منو شما

    خدا به شکل جواب بله خواستگاری شده تو زندگی خیلیا همون جایی که میگفتن امکان نداره به فلانی زن بدن اما شد

    خدا به شکل مهاجرت شد وارد زندگی استاد

    خدا به شکل رابطه عاطفی قشنگ شد برای استاد مثل خانوم شایسته

    خدا به همه شکل وارد زندگیت میشه

    خدا به همه شکل وارد زندگی ما ها شده هر روزه داره میشه داره پاسخ میده

    خدایا شکرت بابت این فایل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 36 رای:
    • -
      فاطمه مهدوی گفته:
      مدت عضویت: 2032 روز

      با سلام به دوستان همفرکانسم که جنسشان از خداست .دوست خوبم ممنون از کامنت زیباتون که بسیار تکان دهنده بود برای من .بله صد در صد درسته البته از نظر من

      خدا شمایی که این کامنت زیبارو نوشت خدا منم که این کامنت زیبارو خوندم .خدا استاد مهربونمونه که این سایت زیبارو برامون درست کرده خدا همه چیز و همه کس می‌شود برای ما خدا تمام انسانهای خوبه که توی این سایت فعالیت دارن خدا همین انگشتان زیباست که دارن تایپ میکنن خدایا عاشقتم که کمکم کردی تا بتونم کامنت بزارم.استاد عباس منش عزیز و مریم جانم شما هم خود خدا هستین برای من شما نگاه منو به همه چیز تغییر دادین چه زیبا منو با شرک هایی که داشتم آشنا کردین با شما و این فایل زیبای شما روز من قشنگتر شد .هر روز منتظر فایلهای زیباتون هستم هر روز ساعتها در سایت شما هستم و درسهای هر روزمو میگیرم چقدر حالم نسبت به چند سال اخیر عالی‌تر شده چقدر باورهام قدرتمندتر شده چقدر نگاهم به همه چیز زیباتر شده خدایا سپاس برای وجود پاک و مقدس این دو عزیز که هستن و به ما آگاهی میدن تا قشنگتر و راحت‌تر زندگی کنیم و جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن کنیم .

      در پناه الله سلامت و ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: