اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
داشتم جلسه 6 دوره عزت نفس را گوش می دادم یه لحظه گریه ام گرفت
به خدا گفتم
خدایا من این خواسته را دارم
تو اجابت کننده تمام درخواست های منی
منی که دارم روی خودم کار می کنم
خدا ابره
ابر جلو نور را می گیره
گفتم ای خدای نور
ای خدای تاریکی
ای خدای باد
ای خدای سلیمان
کجای کارم درست نیست
من که تا حد ممکن قانون را دارم بهش عمل می کنم
پس خواسته ام کو
کجاست
من چه فرقی با بنده های دیگه ات دارم
صدایی اومد فایل را قطع کن
برو توی سایت
برو در فایل های دانلودی
باورهای توحیدی
و این فایل را گوش کن
تصویری را بزن ببین
وقتی این فایل را زدم
اول این همه زیبایی که استاد جانم داره را تحسین کردم
ماشاالله گفتم
بعد آهنگ را دوست داشتم و لذت بردم
استاد که اومد گفتن و توضیح داد
این صدا اومد بهم گفت
شرک
شرک را رها کن
من را برای فلان خواسته نخواه
تو لذت ببر
تو احساس خوشبختی کن
تو قانون را رعایت کن
قدرت را در خواسته نبین
قدرت را به من بده
تو خواسته ات را برات بزرگ کردی
لذت ببر
من را بپرست
قانون را رعایت کن
حال خودت را خوب کن
حال خودت را خوب نگه دار
خداوند زود پاسخ می دهد
وقتی باور داری که زود پاسخ می دهد پس صد در صد صدایش را می شنوی
من نتیجه و نتیجه هام متفاوت میشود وقتی در خودم تغییر و تغییرات ایجاد کردم
خدایا شکرت برای لحظه به لحظه هدایت های تو به من و همه ی بنده هات
…..
عامل دیگه ای که خداوند با گوش دادن این فایل به من گفت
من درناخودآگاهم از آدمها متنفر هستم و ازشون بدم میاد
این هم بر میگرده به تجربه های قبلی
که من خودم راه را اشتباه می رفتم و نمی دونستم
و اونها می آمدند به من می گفتند و من ناراحت می شدم
البته که یه کمی هم دخالت می کردند
ولی باز هم من همه را به ضرر خودم می دونستم
و این شد که از اکثریت آدمها متنفر شدم
بر عکس همسرم که از همه ی آدمها خوشش میاد
با همه و همه میاد و میره
رفت و آمد می کنه
من تحسین می کنم ایشون را
و البته که به خاطر این خصوصیتی که دارند در بعضی از موارد باید در روابطی که داره باید کوتاه بیاد و به شخص مقابل نظرش را نمی گوید که این بر می کرده به عدم عزت نفس
ولی تحسین برای این مورد و از این زاویه که با همه اکی هستند و راحت
سلام دوست عزیز. ممنون از کامنت زیباتون . از خداوند سپاسگذارم که باسلام شما پاسخ منم داد.شرک یکی از موضوعاتی هست که منم تو زندگیم دارم وباکمک خدا کمرنگتر میکنم .خدایا شکر .منم مشکل شما رو دارم وقدرت رو با اشتباه فکر کردن به انسانها دادم ولی از خدا کمک میخوام که هدایتم کنه وفقط وفقط از خودش کمک بخوام حرفامو فقط به خودش بگم .آرام باشم به خودش توکل کنم اونوقت میتونم با انسانهاهم بهتر وبهتر شوم وبشون اجازه دخالت ندم .ممنون دوست عزیز که کلام خدا شدین برام .در پناه حق .سربلند باشین
من نثل شنا قدرت رو به دیگران داده بودم به همسرم و همسرم رو برای خودم بت کرده بوده و فکر میکردم که اون روزی دهنده ی منه
و اون هست که پول میاره برام من رو به خواسته هام میرسونه
و من رو ثروتمند میکنه
و تماما قدرت رو به همسرم داده بودم شاید در کلام میگفتم قدرت در دستان خداست ،خداوند رزاق منه
فقط در کلام بود
چون وقتی همسرم نمیرفت سرکار من حالم بد میشد ،نگران میشدم
ترس سراغم میومد وکلی نجواهای ذهن که باعث احساس بد در من میشد
بعد به خودم گفتم اگه خداوند رو رزاق خودت میدونی پس این نگرانی برای چیه ؟
پس این همه ترس ار بی پولی برای چیه؟
وندالیستی دارم روی این پاشنه آشیل م کار میکنم واز فیل های توحیدی شروع کردم از همون فایل توحیدی یک و الان رسیدم فایل توحیدی 8 که بتونم این باور بنیادین رو در خودم ایجاد کنم که قدرت از آن خداست و لاغیر
و این رو در عمل انجام بدم نه فقط در کلام
خدایا من روی تو خیلی حساب کردم
خودت کمکم کن تا شرک های مخفی رو از بین ببرم و باورهای شرک آور در در خودم به باورهای توحیدی تبدیل کنم
سلام به تمام دوستانی که دارن تواین مسیرپرازعشق الهی سفرمی کنند
وبااین اموزهای استادعزیزروزبه روززندکی شینو
پرازشادی وسلامتی ثروت می کنن
این فایل نشانه امروزم بود
چقدربه دردم خورد واقعا امروزوقتی داشتم به این فایل باارزش کوش می دادم
وقتی به خودم نگاه می کردم چقدرمن تواین سالهادرگیرهمین بیماری شرک بودم ازهمه لحاض من دورهای زیادی ازاستادهای دیگه تهیه کردم وتاحدودی تمرینهاشونوانجام دادم
خیلی برامجالب بود یکی استادهای که من دورهاشوتهیه کردم الکوش همون ادمی بود که استادگفتن توزندانه وداره کتابهای اونوترجمه می کنه
انشالله خداخیرت بده استادعزیز خوب من تاحالا نتونستمیه دوره ازشماتهیه کنم
وخیلی دوست دارم دوره 12 قدموتهیه کنم احساس می کنم به من کمک می کنه
چون چندروزی هست فکرکنم یه چورای تومسیردرچارسردرکمی شدم نمی دونم چی می شه
ودقیقا فکرکنم فقط بخاطرهمین باورهای شرکی که تودرون من هست باعث شده من به مشکل بخورم چون خیلی روادمهاحساب بازکرده بودم روی صاحب کارم روهمکارم خیلی برام جالب استادتویه یکی ازفایلهای توحید دقیقابیان کردن که ادمهای که شمارامی برن بالا همون قدردتوبیدامی کنن که باهمون سرعت بیارند پایین دقیقامن خودم تجربه این دارم شاید خیلی هم زیادهمیشه خودموقربانی می دونستم می گفتم من این همه خوبی کردم این همه دست مردم می گیرم کمک می کنم وخدمت صادقانه می کنم بایددیگران یاصاحب یه چوری دیگه به من احترام بزارن
وهمیشه احساسم بدمی شد چقدر
باهمین احساس بداتفاقات بدی به سمت خودم جذب می کردم
سلام به استاد جان جان جان من و مریم جان عزیزم و دوستان عالی و بینظیرم
استاد دیروز یک سوالی رو همسرم از جهان داشت و سوال من هم بود . این که چرا ما تو یک قدمی نتیجه می رسیم ولی کارمون سرانجام نمگیره ؟ یه عالمه باورهای اشتباه پیدا کرده بودیم ولی احساس میکردیم یه باوری ریشه دارتر هست که مخفی هست که ما هنوز پیداش نکردیم و واقعا از خدا هدایت خواستیم .
من دیروز هدایت شدم به یک مقاله ایی از تو سایت که یک سوالی رو یکی از دوستان سایت، پرسیده بودند و دقیقا سوال ما بود و خانم شایسته عزیز چقدر عالی پاسخ داده بودند و من اون باور اشتباه یا کد خراب رو پیدا کردم . ایندهمون کد خراب اصلیمون بود که پیدا کردم و اون کد خراب این بود :
《احساس باور عدم لیاقت در موضوع راحت پول در آوردن 》.
خانم شایسته عزیزم بینهایت سپاسگزارم که جواب مسئله ما را اینچنین به خوبی پاسخ داده بودید. و من انقدر راحت هدایت شدم ، خدایا بی نهایت سپاسگزارم
وقتی توضیحات خانم شایسته رو خوندم هم بسیار خوشحال شدم و هم بسیار خشمگین از خودم .
خشمگین به خاطر جهل و شرک خودم .
و خوشحال از اینکه جواب مسئله مون رو پیدا کردیم .
هیچ چیزی بیرون از ما نیست هر اتفاقی که تو زندگیمون رخ میده خودمون به وجودش آوردیم . بعد اون وقت میگیم خدایا پس چراااا درست نمیشه.
دیروز به همسرم گفتم: مشتری اومده بدون اینکه تو تبلیغ کنی ، خداوند به سمتمون هدایت کرده ، درخواست کردیم و خداوند جواب خواسته هامون رو داده و افراد رو به سمت ما هدایت کرده ، اما اون کد خرابی که در ما نصب هست کار رو خراب میکنه . اجازه نمیده کارها راحت انجام بشه .
اون کد خراب میگه: مگه میشه فقط با یک تماس تلفنی انقدر پول به راحتی بیاد ، اصلا برای چی باید بیاد . شما که کاری نکردید .سختی نکشیدید .مگه پدرت ، پدربزرگت، تمام کس و کارت کدومشون اینطوری پول درآوردن همه شون با سختی پول درآوردن . با سختی پول در بیاری همه میگن بَه ببین چقدررررر فلانی با غیرته که انقدر زحمت میکشه برای خانواده اش نون میبره و رفاه رو فراهم میکنه . که همین باور یعنی شرک بزرگ و مخفی . رزق و نعمت تک تک افراد خانواده فقط فقط در دست خداوند است .
وقتی که از دیروز این باور اشتباه، این کد خراب رو پیدا کردم احساس میکنم که شونه هام سبک شده . الان دارم متوجه میشم منظورتون از گاری زهوار دررفته که تو دوره ی 12 قدم گفتید یعنی چی ؟ استاد من اون گاری رو از خودم جدا کردم ، خدایا شکرت
باید روی این باور بیشتر کار کنم که من لیاقت به آسانی به دست آوردن نعمت های خداوند هستم .
احساس میکنم اون سدی که خودم ساخته بودم شکسته شده و آبی که پشت اون سد جمع شده بود الان به جریان افتاده .
خدایا یاریم کن که در مدار آسانی ها قرار بگیریم
آسان کارها را برای آسانی ها
خدایا تنها تو را بندگی میکنم و تنها از تو یاری می جویم
خدایا مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ایی هدایت کن
استاد عزیزم و مریم جان عزیزم بی نهایت سپاسگزارم به خاطر همه چیز
به قول استاد عزیزم خدایا قدرت سپاسگزاری بیشتر رو به من بده
سلام خدمت شما استاد بزرگوار و خانوم شایسته عزیز استاد من قبل از آشنایی با شما اصلاً نمیدونستم توحید چیه ودرمورد شرک هم اطلاعات من خیلی کم بود و متأسفانه توایران اصلأ در مورد توحید و شرک اساتید صحبت نمیکنند وفقط یه بار یه دوره از یکی از استاد ها که من تهیه کرده بودم استاد توان دوره کمی در مورد شرک صحبت کرد و گفت که وقتی ما دیگران ومقصر میدونیم (بخشدار وشهردار و فرمانداری ورئیس جمهور) داریم شرک میورزیم ودیگه بعد اون من از توحید و شرک صحبتی نشنیده بودم و به لطف خدا به سمت فایل های توحیدی هدایت شدم و به لطف خدا هرروز احساس می کنم شرک ها از وجودم داره پاک میشه وتودعاهام از خدای مهربان میخوام که وجود من واز شرک ها پاک کنه ومن واز یکتا پرستان قرار بده ممنون و متشکرم و سپاسگزارم از فایل های شما که اطلاعات ناب ودر اختیار ما میذارین امیدوارم در پناه خدا خوشبخت و سعادتمند و ثروتمند باشید
استاد جان سلام، امیدوارم همواره در پناه خدا شاد و سلامت باشید.
استاد من کلا از زمان عضویت در سایت که حدود 5 سال هست خیلی کامنت نزاشتم و میزان مشارکتم در سایت خیلی کم و ناچیز بوده و به همان نسبت دست آوردهای من هم خیلی بزرگ و چشمگیر نبودن، همیشه نوسانات سینوسی داشتم، یک زمانهایی خیلی خوب و پر قدرت ادامه میدادم و یک وقتهایی هم کاملا دلسرد میشدم و تا مدتی رها میکردم. از حدود یکسال قبل که دوره ثروت 1 رو خریدم یک مقدار خودم رو متعهد کردم که بیشتر کار کنم و بعد از چند ماه دوره قانون آفرینش رو خریدم و شروع کردم به ساختن باورهای جدید، باورهایی که به من میگفت که قدرت خلق زندگیت در دستان خودت هست ونه هیچکس دیگر. استاد من برای آموزشهام یک میکس درست کرده بودم از دوره های 12 قدم، ثروت یک، عزت نفس، حل مسائل، قانون آفرینش و …. و به نوبت فایلها رو گوش میدادم ولی خودم خیلی راضی نبودم و اینها من رو ارضا نمیکرد و ذهن من راضی نمیشد و یک احساس خِلآ داشتم تا اینکه از خدای خودم هدایت خواستم و به سمت فایلهای توحید عملی هدایت شدم و خدا میدونه که بعد از اون چقدر حال من خوب هست و احساس میکنم که حلقه گمشده آموزشهای خودم رو پیدا کردم و خیلی سوالات من جواب داده شده و تصمیمات توحیدی خیلی خوبی برای کسب و کارم گرفتم و با امید و اعتماد به خداوند رب العالمین دارم آموزشهام رو ادامه میدم و از این مسیر الهی فوق العاده لذت میبرم.
استاد جان و خانم شایسته عزیز سپاسگزار همه زحماتتون هستیم و شما رو به خدای بزرگ میسپارم.در پناه الاه یکتا شاد و سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
در رابطه با باورهایی که حتی ممکنه زندگی ما رو نابود کنه،یک مثال پزشکی و سلامت در زندگی خودم دارم که توضیحش میدم؛
من سال 98 بهیکباره دچار حالت عجیبی شدم که دچار تپش قلب میشدم،احساس میکردم فشارم افتاده و دارم میمیرم!
در اون لحظات که چندماه ادامه داشت،فکر و خیالهای عجیبی هم به سرم میزد،مثل اینکه دارم دیونه میشم یا الان فکرم دستم خودم نیست و اینطور چیزها!
من چون چنین چیزی رو تجربه نکرده بودم و حتی از کسی نشنیده بودم که به این روز افتاده باشه، بهشدت ترسیده بودم و زمانهایی که اون حالت بهم دست میداد،به معنی واقعی میپوکیدم…
شروع کردم به دکتر رفتن و پیش دعانویس رفتن و داروی گیاهی خوردن و …خلاصه به زمین و زمان چنگ میانداختم.
یک دعانویس به من گفت چشم خوردی و از فلان چهارچوب در وارد شدی و بهت ظفر اومده!
یک پزشک به من گفت تو دچار حملههای عصبی به اسم “پنیک” شدی!و متاسفانه درمانی هم نداره و تا آخر عمر این حالت رو گاه به گاه تجربه میکنی و فقط باید آرامبخش بخوری!
اما من تصمیم گرفتم بهجای خوردن قرص اعصاب در سن جوانی،به قانون عمل کنم!
قوانینی که تو اون دوره بهشون عمل کردم رو توضیح میدم که اگر انشاالله کسی حالتهای منو تجربه کرد،بتونه با مطالعه و عمل به اونها خودش رو درمان کنه؛
استاد گفته بودند وقتی مشکلی یا مریضی یا ناخواستهای براتون پیش اومد،در مورد اون با کسی صحبت نکنید،بنابراین من بهجز معدود افرادی (مثل دکترها و همکارانم که لاجرم شاهد حال بدم بودند،چون من روال زندگیم رو تغییر ندادم و هرروز سر کارم حاضر میشدم)،با کسی در مورد این موضوع صحبت نکردم و شاید براتون جالب باشه که حتی به مادرم هم نگفتم!با اینکه این مریضی چندماه طول کشید و من 6 کیلو وزن کم کردم.مادرم فقط متوجه شده بود که من کسالتی دارم و بیاشتها شدم!
بنابراین با حرف نزدن در مورد بیماریم،به اون قدرت ندادم.
دومین قانون، درست کردن باور بود؛ استاد گفته بودند به هرچی باور داشته باشی،همون میشه؛بنابراین من برای خودم این باور رو درست کرده بودم که وقتی حالم بد میشه،باید کمی قدم بزنم،باید کمی نمک یا آب بخورم و جالبه که بدونید واقعا این کارهای کوچیک در اون لحظات به من کمک میکرد. همچنین باور داشتم که خوب میشم و خدا منو دوستم داره و نمیزاره تو این حال خراب تا آخر عمر بمونم،حرف اون پزشک که گفت این مشکل تا آخر عمر با تو هست رو باور نکردم و نتیجه این شد که الان و در سال 1402 که 4 سال از اون ماجرا گذشته، من دیگه اون حالت رو تجربه نکردم،یعنی کل ماجرا خلاصه شد در چند ماه و این درحالی هست که حتی توی اینترنت هم این مریضی رو لاعلاج میدونستند!
یکی دیگه از قوانینی که استاد آموزش داده بودند و من در دوره بیماری به اون عمل کردم،رفتن در دل ترسها بود!
به این صورت که بعد از دو سه مرتبه حمله،فهمیدم مرگی در کار نیست و این حالت قرار نیست منو بکشه،بنابراین هرزمان اون رو تجربه میکردم،به خودم تلقین میکردم که آروم باش، دیدی دفعه قبل چیزی نشد،ایندفعه هم چیزی نمیشه!
ازقضا متوجه شدم این بیماری ازنظر علمی هم با ترس ادامهدار میشه!به این صورت که فرد مبتلا به پنیک از ترس تجربه اون حالت،دائما اون رو تجربه میکنه!پس زدم تو دل ترسهام و گفتم من دیگه از تپش قلب و افتادن فشار و فکر اینکه دارم میمیرم،نمیترسم!
این مورد هم خیلی کمکم کرد،چراکه وقتی تو اون حالت میترسی، درواقع حال بدت رو دوچندان میکنی،یه مریضی که پایه ترس داره رو با ترست،نور علی نور میکنی.
الان که دارم این حرفها رو مینویسم،برای خودم هم یادآوری شده و با خودم میگم آفرین مینا!
شاید فکر کنید اغراق میکنم،اما باید بگم این مقابله من از مقابله با سرطان سختتر بود؛میدونید چرا؟چون وقتی مریضی جسمی داری،شاید بتونی فکرت رو مثبت نگه داری و حالت بهتر بشه،اما من با یه بیماری روحی روانی سروکار داشتم که اگه خودمم میخواستم،نمیتونستم مثبت فکر کنم،اصلا فکرم دست خودم نبود!درواقع قبل و بعد حمله رو خودم و ذهنم کار میکردم و یه مقدار کم میتونستم حین اون حالت فکرم رو کنترل کنم.
با تمام این تفاسیر میخوام به همه کسایی که روانشون بهم ریخته،پنیک رو تجربه کردند یا چیزهایی مثل این،بگم که مژده مژده که من در دستان خدای مهربانم،با آموزشهای استاد خوبم و اراده خودم،درمان شدم و شما هم میتونید
دو تا نکته هم لازمه بگم،شاید باشند کسایی که این دو مورد رو نپسندن،ولی اینها هم جزو تجربهها و باور من بودند و بهم کمک کردند؛اولی اینکه به درمان گیاهی اعتماد کردم،چون به نظرم تو طب سنتی یا ایرانی برعکس پزشکی مدرن،برای هرچیزی درمان دارند و بهاصطلاح آدم رو قطع امید نمیکنند؛در مورد مشکل من یک طبیب گفت که سودای بدنم بالا رفته و یک سری داروی طبیعی بهم داد.
دومین مورد هم توسل بود؛به من گفتند امام حسن مجتبی (ع) بیمارها رو شفا میدند و من با اعتقاد به اینکه خدا شافی هست، به ایشون بهعنوان بنده خوب خدا متوسل شدم.شاید بگید باید از خود خدا میخواستم،ولی من در اون حال این رو پذیرفتم و باور کردم و الحمدلله که با جمع همه این موارد،حالم خوب شد.
آفرین مینای عزیز. تحسینت میکنم. این کنترل افکار واقعا بینظیره و تو درست ازش استفاده کردی. قدرت رو به پزشکت ندادی که بهت گفته بود این بیماری لاعلاجه و درست نمیشی. قدرت رو به خدای درونت دادی. ماشالله عزیزم تحسینت میکنم و آفرین به تو دختر.
سلام .اولا خدارو شکر ک هرلحظه داریم هدایت میشیم و رشد میکنیم .و از طرفی هم این قدرت مارادستهای خودش قرار داده و خودش را داره گسترش میده .
باوری که همیشه سد راهم بود اینه که اگر خوب هم باشم بازم بدها میتونن اذیتم کنم در حالی ک خدای مهربان هدایتم کرد و ب من فهموند ک هرکسی هرلحظه داره تویه آنچه باور کرده زندگی میکنه .
در حقیقت ظالمان و ستمگران فقط میتونن بخودشون خیانت و بدی کنم فقط میتونن مانع رشد و پیشرفت خودشون باشند و فقط میتونن سدراه و چاه خودشون باشند و کسانی ک اونارو خدای خود و باور کردن .
از وقتی این حقایق بهم الهام شده فهمیدم جنگ ها از ریشه سر تحمیل عقاید و باور ب کمبود بود .
احساس امنیتم خدارو شکر روز بروز درحاله امنیته.
خوب فقط خوبی میبینه وبد فقط بدی .خدا عدالتی پایدار و استوار برای همه ی ماست .
ما همه ی تفاوتمون نتیجه ی باور هامونه وگرنه همه انسان و دستان مقدس خداوندیم .
شرایط مالی من بهتر شده .
آره دوستان من شاهدم ک همه چیز از خداست و طبق خدا پیش میره .رابطم با همکاران بهتر شده و خیلی محیط کار برام آسان و بهتر شده.
فقط من کنترل کننده ی همه چیز زندگی ام هستم
و کنید ما هم نتیجه ی باور های ما نسبت ب خداوند است.خدایا شکرت .
توی ذهنم این شکل گرفته بود که کوین ترودو عجب حرفهای تاثیر گذاری داره. اما از این زاویه هیچ وقت ندیده بودم. این تسلط به قانون که استاد عباسمنش داره به قدری متعالیه که به نظرم نسبت به همه اساتید موفقیت برتری خاصی داره و رمز اون اتکا به توحید هست. استعداد استاد در دیدن و حرف زدن در این چهارچوب هم ستودنی است. خدارا شکر به خاطر این آگاهی های بی نظیر….همیشه از باور به توحید نتیجه گرفتم و به نظرم این باور به دقیق بودن برنامه ریزی خدا همه آزادیها رو یکجا بدست میده. استاد ازت بی نهایت سپاسگذارم به خاطر ذکر این آگاهی ها.
به نام الله حاضر و ناظر
به نام الله یکتا
سلام و صد سلام
خدایا تنها تو را می پرستم و تنها تو را می خواهم
داشتم جلسه 6 دوره عزت نفس را گوش می دادم یه لحظه گریه ام گرفت
به خدا گفتم
خدایا من این خواسته را دارم
تو اجابت کننده تمام درخواست های منی
منی که دارم روی خودم کار می کنم
خدا ابره
ابر جلو نور را می گیره
گفتم ای خدای نور
ای خدای تاریکی
ای خدای باد
ای خدای سلیمان
کجای کارم درست نیست
من که تا حد ممکن قانون را دارم بهش عمل می کنم
پس خواسته ام کو
کجاست
من چه فرقی با بنده های دیگه ات دارم
صدایی اومد فایل را قطع کن
برو توی سایت
برو در فایل های دانلودی
باورهای توحیدی
و این فایل را گوش کن
تصویری را بزن ببین
وقتی این فایل را زدم
اول این همه زیبایی که استاد جانم داره را تحسین کردم
ماشاالله گفتم
بعد آهنگ را دوست داشتم و لذت بردم
استاد که اومد گفتن و توضیح داد
این صدا اومد بهم گفت
شرک
شرک را رها کن
من را برای فلان خواسته نخواه
تو لذت ببر
تو احساس خوشبختی کن
تو قانون را رعایت کن
قدرت را در خواسته نبین
قدرت را به من بده
تو خواسته ات را برات بزرگ کردی
لذت ببر
من را بپرست
قانون را رعایت کن
حال خودت را خوب کن
حال خودت را خوب نگه دار
خداوند زود پاسخ می دهد
وقتی باور داری که زود پاسخ می دهد پس صد در صد صدایش را می شنوی
من نتیجه و نتیجه هام متفاوت میشود وقتی در خودم تغییر و تغییرات ایجاد کردم
خدایا شکرت برای لحظه به لحظه هدایت های تو به من و همه ی بنده هات
…..
عامل دیگه ای که خداوند با گوش دادن این فایل به من گفت
من درناخودآگاهم از آدمها متنفر هستم و ازشون بدم میاد
این هم بر میگرده به تجربه های قبلی
که من خودم راه را اشتباه می رفتم و نمی دونستم
و اونها می آمدند به من می گفتند و من ناراحت می شدم
البته که یه کمی هم دخالت می کردند
ولی باز هم من همه را به ضرر خودم می دونستم
و این شد که از اکثریت آدمها متنفر شدم
بر عکس همسرم که از همه ی آدمها خوشش میاد
با همه و همه میاد و میره
رفت و آمد می کنه
من تحسین می کنم ایشون را
و البته که به خاطر این خصوصیتی که دارند در بعضی از موارد باید در روابطی که داره باید کوتاه بیاد و به شخص مقابل نظرش را نمی گوید که این بر می کرده به عدم عزت نفس
ولی تحسین برای این مورد و از این زاویه که با همه اکی هستند و راحت
خدایا خودت کمک کن
خدایا خودت راه ها را باز هم بازش کن
به راحتی
به آسانی
با سخاوت
سلام دوست عزیز. ممنون از کامنت زیباتون . از خداوند سپاسگذارم که باسلام شما پاسخ منم داد.شرک یکی از موضوعاتی هست که منم تو زندگیم دارم وباکمک خدا کمرنگتر میکنم .خدایا شکر .منم مشکل شما رو دارم وقدرت رو با اشتباه فکر کردن به انسانها دادم ولی از خدا کمک میخوام که هدایتم کنه وفقط وفقط از خودش کمک بخوام حرفامو فقط به خودش بگم .آرام باشم به خودش توکل کنم اونوقت میتونم با انسانهاهم بهتر وبهتر شوم وبشون اجازه دخالت ندم .ممنون دوست عزیز که کلام خدا شدین برام .در پناه حق .سربلند باشین
سلام دوست عزیزم
من نثل شنا قدرت رو به دیگران داده بودم به همسرم و همسرم رو برای خودم بت کرده بوده و فکر میکردم که اون روزی دهنده ی منه
و اون هست که پول میاره برام من رو به خواسته هام میرسونه
و من رو ثروتمند میکنه
و تماما قدرت رو به همسرم داده بودم شاید در کلام میگفتم قدرت در دستان خداست ،خداوند رزاق منه
فقط در کلام بود
چون وقتی همسرم نمیرفت سرکار من حالم بد میشد ،نگران میشدم
ترس سراغم میومد وکلی نجواهای ذهن که باعث احساس بد در من میشد
بعد به خودم گفتم اگه خداوند رو رزاق خودت میدونی پس این نگرانی برای چیه ؟
پس این همه ترس ار بی پولی برای چیه؟
وندالیستی دارم روی این پاشنه آشیل م کار میکنم واز فیل های توحیدی شروع کردم از همون فایل توحیدی یک و الان رسیدم فایل توحیدی 8 که بتونم این باور بنیادین رو در خودم ایجاد کنم که قدرت از آن خداست و لاغیر
و این رو در عمل انجام بدم نه فقط در کلام
خدایا من روی تو خیلی حساب کردم
خودت کمکم کن تا شرک های مخفی رو از بین ببرم و باورهای شرک آور در در خودم به باورهای توحیدی تبدیل کنم
خدایا کمکم کن من عاجز وناتوانم و تسلیم تو هستم
بنام خداوندپرازعشق برکت
سلام به استادعزیز
سلام به تمام دوستانی که دارن تواین مسیرپرازعشق الهی سفرمی کنند
وبااین اموزهای استادعزیزروزبه روززندکی شینو
پرازشادی وسلامتی ثروت می کنن
این فایل نشانه امروزم بود
چقدربه دردم خورد واقعا امروزوقتی داشتم به این فایل باارزش کوش می دادم
وقتی به خودم نگاه می کردم چقدرمن تواین سالهادرگیرهمین بیماری شرک بودم ازهمه لحاض من دورهای زیادی ازاستادهای دیگه تهیه کردم وتاحدودی تمرینهاشونوانجام دادم
خیلی برامجالب بود یکی استادهای که من دورهاشوتهیه کردم الکوش همون ادمی بود که استادگفتن توزندانه وداره کتابهای اونوترجمه می کنه
انشالله خداخیرت بده استادعزیز خوب من تاحالا نتونستمیه دوره ازشماتهیه کنم
وخیلی دوست دارم دوره 12 قدموتهیه کنم احساس می کنم به من کمک می کنه
چون چندروزی هست فکرکنم یه چورای تومسیردرچارسردرکمی شدم نمی دونم چی می شه
ودقیقا فکرکنم فقط بخاطرهمین باورهای شرکی که تودرون من هست باعث شده من به مشکل بخورم چون خیلی روادمهاحساب بازکرده بودم روی صاحب کارم روهمکارم خیلی برام جالب استادتویه یکی ازفایلهای توحید دقیقابیان کردن که ادمهای که شمارامی برن بالا همون قدردتوبیدامی کنن که باهمون سرعت بیارند پایین دقیقامن خودم تجربه این دارم شاید خیلی هم زیادهمیشه خودموقربانی می دونستم می گفتم من این همه خوبی کردم این همه دست مردم می گیرم کمک می کنم وخدمت صادقانه می کنم بایددیگران یاصاحب یه چوری دیگه به من احترام بزارن
وهمیشه احساسم بدمی شد چقدر
باهمین احساس بداتفاقات بدی به سمت خودم جذب می کردم
ممنون استادعزیز
به نام خدای وهاب
سلام به استاد جان جان جان من و مریم جان عزیزم و دوستان عالی و بینظیرم
استاد دیروز یک سوالی رو همسرم از جهان داشت و سوال من هم بود . این که چرا ما تو یک قدمی نتیجه می رسیم ولی کارمون سرانجام نمگیره ؟ یه عالمه باورهای اشتباه پیدا کرده بودیم ولی احساس میکردیم یه باوری ریشه دارتر هست که مخفی هست که ما هنوز پیداش نکردیم و واقعا از خدا هدایت خواستیم .
من دیروز هدایت شدم به یک مقاله ایی از تو سایت که یک سوالی رو یکی از دوستان سایت، پرسیده بودند و دقیقا سوال ما بود و خانم شایسته عزیز چقدر عالی پاسخ داده بودند و من اون باور اشتباه یا کد خراب رو پیدا کردم . ایندهمون کد خراب اصلیمون بود که پیدا کردم و اون کد خراب این بود :
《احساس باور عدم لیاقت در موضوع راحت پول در آوردن 》.
خانم شایسته عزیزم بینهایت سپاسگزارم که جواب مسئله ما را اینچنین به خوبی پاسخ داده بودید. و من انقدر راحت هدایت شدم ، خدایا بی نهایت سپاسگزارم
وقتی توضیحات خانم شایسته رو خوندم هم بسیار خوشحال شدم و هم بسیار خشمگین از خودم .
خشمگین به خاطر جهل و شرک خودم .
و خوشحال از اینکه جواب مسئله مون رو پیدا کردیم .
هیچ چیزی بیرون از ما نیست هر اتفاقی که تو زندگیمون رخ میده خودمون به وجودش آوردیم . بعد اون وقت میگیم خدایا پس چراااا درست نمیشه.
دیروز به همسرم گفتم: مشتری اومده بدون اینکه تو تبلیغ کنی ، خداوند به سمتمون هدایت کرده ، درخواست کردیم و خداوند جواب خواسته هامون رو داده و افراد رو به سمت ما هدایت کرده ، اما اون کد خرابی که در ما نصب هست کار رو خراب میکنه . اجازه نمیده کارها راحت انجام بشه .
اون کد خراب میگه: مگه میشه فقط با یک تماس تلفنی انقدر پول به راحتی بیاد ، اصلا برای چی باید بیاد . شما که کاری نکردید .سختی نکشیدید .مگه پدرت ، پدربزرگت، تمام کس و کارت کدومشون اینطوری پول درآوردن همه شون با سختی پول درآوردن . با سختی پول در بیاری همه میگن بَه ببین چقدررررر فلانی با غیرته که انقدر زحمت میکشه برای خانواده اش نون میبره و رفاه رو فراهم میکنه . که همین باور یعنی شرک بزرگ و مخفی . رزق و نعمت تک تک افراد خانواده فقط فقط در دست خداوند است .
وقتی که از دیروز این باور اشتباه، این کد خراب رو پیدا کردم احساس میکنم که شونه هام سبک شده . الان دارم متوجه میشم منظورتون از گاری زهوار دررفته که تو دوره ی 12 قدم گفتید یعنی چی ؟ استاد من اون گاری رو از خودم جدا کردم ، خدایا شکرت
باید روی این باور بیشتر کار کنم که من لیاقت به آسانی به دست آوردن نعمت های خداوند هستم .
احساس میکنم اون سدی که خودم ساخته بودم شکسته شده و آبی که پشت اون سد جمع شده بود الان به جریان افتاده .
خدایا یاریم کن که در مدار آسانی ها قرار بگیریم
آسان کارها را برای آسانی ها
خدایا تنها تو را بندگی میکنم و تنها از تو یاری می جویم
خدایا مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ایی هدایت کن
استاد عزیزم و مریم جان عزیزم بی نهایت سپاسگزارم به خاطر همه چیز
به قول استاد عزیزم خدایا قدرت سپاسگزاری بیشتر رو به من بده
دوستتون دارم آرامش من
سلام.
خانم رحمتی
میشه سوال دقیق تون وبپرسم چی بودوجواب دقیق چیبود؟
فکرمیکنم مشکل ما مشترک هست
اگه جواب بدید ممنون ومتشکرم
فکرمیکنم منم هم همین مسئله رودرزندگیم تجربه میکنم،همیشه بنحوی کارهام دقیقه نود جورنمیشه
وخیلی خیلی برام سواله که کدوم کدمخرب وبایددستکاری کنم که پول وثروت بیاد توزندگیم
واین موضوع واقعا برام قابل تحمل نیست
خواهشن اگه هم سوال وهم جواب وبرام بگید ممنون میشم
استاد ماشالله به شعور بالاتون ماشالله که قوانین و باپوست واستخونتون درک کردین
سخنانتون الماس و جواهره هر کلمه درس بزرگیه برام
ممنون بابت این که ماروراهنمایی میکنید
2روزه دارم فایل های توحید عملی رو گوش میکنم ومتوجه میشم آنچه توزندگیم ذره ای نداشتم توحید بوده
من قدرت رو به خیلی چیزها و خیلی افراد دادم که الان فهمیدم یعنی شرک
از امروز تلاش میکنم بدونم فقط خدا و خودم توی زندگسم تاثیر داره وتمام
سلام خدمت شما استاد بزرگوار و خانوم شایسته عزیز استاد من قبل از آشنایی با شما اصلاً نمیدونستم توحید چیه ودرمورد شرک هم اطلاعات من خیلی کم بود و متأسفانه توایران اصلأ در مورد توحید و شرک اساتید صحبت نمیکنند وفقط یه بار یه دوره از یکی از استاد ها که من تهیه کرده بودم استاد توان دوره کمی در مورد شرک صحبت کرد و گفت که وقتی ما دیگران ومقصر میدونیم (بخشدار وشهردار و فرمانداری ورئیس جمهور) داریم شرک میورزیم ودیگه بعد اون من از توحید و شرک صحبتی نشنیده بودم و به لطف خدا به سمت فایل های توحیدی هدایت شدم و به لطف خدا هرروز احساس می کنم شرک ها از وجودم داره پاک میشه وتودعاهام از خدای مهربان میخوام که وجود من واز شرک ها پاک کنه ومن واز یکتا پرستان قرار بده ممنون و متشکرم و سپاسگزارم از فایل های شما که اطلاعات ناب ودر اختیار ما میذارین امیدوارم در پناه خدا خوشبخت و سعادتمند و ثروتمند باشید
بنام خدا
استاد جان سلام، امیدوارم همواره در پناه خدا شاد و سلامت باشید.
استاد من کلا از زمان عضویت در سایت که حدود 5 سال هست خیلی کامنت نزاشتم و میزان مشارکتم در سایت خیلی کم و ناچیز بوده و به همان نسبت دست آوردهای من هم خیلی بزرگ و چشمگیر نبودن، همیشه نوسانات سینوسی داشتم، یک زمانهایی خیلی خوب و پر قدرت ادامه میدادم و یک وقتهایی هم کاملا دلسرد میشدم و تا مدتی رها میکردم. از حدود یکسال قبل که دوره ثروت 1 رو خریدم یک مقدار خودم رو متعهد کردم که بیشتر کار کنم و بعد از چند ماه دوره قانون آفرینش رو خریدم و شروع کردم به ساختن باورهای جدید، باورهایی که به من میگفت که قدرت خلق زندگیت در دستان خودت هست ونه هیچکس دیگر. استاد من برای آموزشهام یک میکس درست کرده بودم از دوره های 12 قدم، ثروت یک، عزت نفس، حل مسائل، قانون آفرینش و …. و به نوبت فایلها رو گوش میدادم ولی خودم خیلی راضی نبودم و اینها من رو ارضا نمیکرد و ذهن من راضی نمیشد و یک احساس خِلآ داشتم تا اینکه از خدای خودم هدایت خواستم و به سمت فایلهای توحید عملی هدایت شدم و خدا میدونه که بعد از اون چقدر حال من خوب هست و احساس میکنم که حلقه گمشده آموزشهای خودم رو پیدا کردم و خیلی سوالات من جواب داده شده و تصمیمات توحیدی خیلی خوبی برای کسب و کارم گرفتم و با امید و اعتماد به خداوند رب العالمین دارم آموزشهام رو ادامه میدم و از این مسیر الهی فوق العاده لذت میبرم.
استاد جان و خانم شایسته عزیز سپاسگزار همه زحماتتون هستیم و شما رو به خدای بزرگ میسپارم.در پناه الاه یکتا شاد و سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
درود
حضور محترم استاد گرانقدر جناب عباس منش
پروژه لبخند خدا بنظرم فصل الاخطاب تمامی فایلهای جنابعالیست
بنده یکبار سال 96 / 97 و بار دیگر سالجاری مدت دو ماهی است که فایلهای شما رو گوش میکنم
هر چند که تا کنون نتیجه مثبتی نداشتم ولیکن همچنان ادامه میدهم
تمام فایلهای شما جذاب و شنیدنی هستند که جای قدردانی بسیار زیاد دارد
عرض سلام و ادب خدمت استاد عزیز و دوستان خوبم.
در رابطه با باورهایی که حتی ممکنه زندگی ما رو نابود کنه،یک مثال پزشکی و سلامت در زندگی خودم دارم که توضیحش میدم؛
من سال 98 بهیکباره دچار حالت عجیبی شدم که دچار تپش قلب میشدم،احساس میکردم فشارم افتاده و دارم میمیرم!
در اون لحظات که چندماه ادامه داشت،فکر و خیالهای عجیبی هم به سرم میزد،مثل اینکه دارم دیونه میشم یا الان فکرم دستم خودم نیست و اینطور چیزها!
من چون چنین چیزی رو تجربه نکرده بودم و حتی از کسی نشنیده بودم که به این روز افتاده باشه، بهشدت ترسیده بودم و زمانهایی که اون حالت بهم دست میداد،به معنی واقعی میپوکیدم…
شروع کردم به دکتر رفتن و پیش دعانویس رفتن و داروی گیاهی خوردن و …خلاصه به زمین و زمان چنگ میانداختم.
یک دعانویس به من گفت چشم خوردی و از فلان چهارچوب در وارد شدی و بهت ظفر اومده!
یک پزشک به من گفت تو دچار حملههای عصبی به اسم “پنیک” شدی!و متاسفانه درمانی هم نداره و تا آخر عمر این حالت رو گاه به گاه تجربه میکنی و فقط باید آرامبخش بخوری!
اما من تصمیم گرفتم بهجای خوردن قرص اعصاب در سن جوانی،به قانون عمل کنم!
قوانینی که تو اون دوره بهشون عمل کردم رو توضیح میدم که اگر انشاالله کسی حالتهای منو تجربه کرد،بتونه با مطالعه و عمل به اونها خودش رو درمان کنه؛
استاد گفته بودند وقتی مشکلی یا مریضی یا ناخواستهای براتون پیش اومد،در مورد اون با کسی صحبت نکنید،بنابراین من بهجز معدود افرادی (مثل دکترها و همکارانم که لاجرم شاهد حال بدم بودند،چون من روال زندگیم رو تغییر ندادم و هرروز سر کارم حاضر میشدم)،با کسی در مورد این موضوع صحبت نکردم و شاید براتون جالب باشه که حتی به مادرم هم نگفتم!با اینکه این مریضی چندماه طول کشید و من 6 کیلو وزن کم کردم.مادرم فقط متوجه شده بود که من کسالتی دارم و بیاشتها شدم!
بنابراین با حرف نزدن در مورد بیماریم،به اون قدرت ندادم.
دومین قانون، درست کردن باور بود؛ استاد گفته بودند به هرچی باور داشته باشی،همون میشه؛بنابراین من برای خودم این باور رو درست کرده بودم که وقتی حالم بد میشه،باید کمی قدم بزنم،باید کمی نمک یا آب بخورم و جالبه که بدونید واقعا این کارهای کوچیک در اون لحظات به من کمک میکرد. همچنین باور داشتم که خوب میشم و خدا منو دوستم داره و نمیزاره تو این حال خراب تا آخر عمر بمونم،حرف اون پزشک که گفت این مشکل تا آخر عمر با تو هست رو باور نکردم و نتیجه این شد که الان و در سال 1402 که 4 سال از اون ماجرا گذشته، من دیگه اون حالت رو تجربه نکردم،یعنی کل ماجرا خلاصه شد در چند ماه و این درحالی هست که حتی توی اینترنت هم این مریضی رو لاعلاج میدونستند!
یکی دیگه از قوانینی که استاد آموزش داده بودند و من در دوره بیماری به اون عمل کردم،رفتن در دل ترسها بود!
به این صورت که بعد از دو سه مرتبه حمله،فهمیدم مرگی در کار نیست و این حالت قرار نیست منو بکشه،بنابراین هرزمان اون رو تجربه میکردم،به خودم تلقین میکردم که آروم باش، دیدی دفعه قبل چیزی نشد،ایندفعه هم چیزی نمیشه!
ازقضا متوجه شدم این بیماری ازنظر علمی هم با ترس ادامهدار میشه!به این صورت که فرد مبتلا به پنیک از ترس تجربه اون حالت،دائما اون رو تجربه میکنه!پس زدم تو دل ترسهام و گفتم من دیگه از تپش قلب و افتادن فشار و فکر اینکه دارم میمیرم،نمیترسم!
این مورد هم خیلی کمکم کرد،چراکه وقتی تو اون حالت میترسی، درواقع حال بدت رو دوچندان میکنی،یه مریضی که پایه ترس داره رو با ترست،نور علی نور میکنی.
الان که دارم این حرفها رو مینویسم،برای خودم هم یادآوری شده و با خودم میگم آفرین مینا!
شاید فکر کنید اغراق میکنم،اما باید بگم این مقابله من از مقابله با سرطان سختتر بود؛میدونید چرا؟چون وقتی مریضی جسمی داری،شاید بتونی فکرت رو مثبت نگه داری و حالت بهتر بشه،اما من با یه بیماری روحی روانی سروکار داشتم که اگه خودمم میخواستم،نمیتونستم مثبت فکر کنم،اصلا فکرم دست خودم نبود!درواقع قبل و بعد حمله رو خودم و ذهنم کار میکردم و یه مقدار کم میتونستم حین اون حالت فکرم رو کنترل کنم.
با تمام این تفاسیر میخوام به همه کسایی که روانشون بهم ریخته،پنیک رو تجربه کردند یا چیزهایی مثل این،بگم که مژده مژده که من در دستان خدای مهربانم،با آموزشهای استاد خوبم و اراده خودم،درمان شدم و شما هم میتونید
دو تا نکته هم لازمه بگم،شاید باشند کسایی که این دو مورد رو نپسندن،ولی اینها هم جزو تجربهها و باور من بودند و بهم کمک کردند؛اولی اینکه به درمان گیاهی اعتماد کردم،چون به نظرم تو طب سنتی یا ایرانی برعکس پزشکی مدرن،برای هرچیزی درمان دارند و بهاصطلاح آدم رو قطع امید نمیکنند؛در مورد مشکل من یک طبیب گفت که سودای بدنم بالا رفته و یک سری داروی طبیعی بهم داد.
دومین مورد هم توسل بود؛به من گفتند امام حسن مجتبی (ع) بیمارها رو شفا میدند و من با اعتقاد به اینکه خدا شافی هست، به ایشون بهعنوان بنده خوب خدا متوسل شدم.شاید بگید باید از خود خدا میخواستم،ولی من در اون حال این رو پذیرفتم و باور کردم و الحمدلله که با جمع همه این موارد،حالم خوب شد.
سلامت باشید
آفرین مینای عزیز. تحسینت میکنم. این کنترل افکار واقعا بینظیره و تو درست ازش استفاده کردی. قدرت رو به پزشکت ندادی که بهت گفته بود این بیماری لاعلاجه و درست نمیشی. قدرت رو به خدای درونت دادی. ماشالله عزیزم تحسینت میکنم و آفرین به تو دختر.
سلام .اولا خدارو شکر ک هرلحظه داریم هدایت میشیم و رشد میکنیم .و از طرفی هم این قدرت مارادستهای خودش قرار داده و خودش را داره گسترش میده .
باوری که همیشه سد راهم بود اینه که اگر خوب هم باشم بازم بدها میتونن اذیتم کنم در حالی ک خدای مهربان هدایتم کرد و ب من فهموند ک هرکسی هرلحظه داره تویه آنچه باور کرده زندگی میکنه .
در حقیقت ظالمان و ستمگران فقط میتونن بخودشون خیانت و بدی کنم فقط میتونن مانع رشد و پیشرفت خودشون باشند و فقط میتونن سدراه و چاه خودشون باشند و کسانی ک اونارو خدای خود و باور کردن .
از وقتی این حقایق بهم الهام شده فهمیدم جنگ ها از ریشه سر تحمیل عقاید و باور ب کمبود بود .
احساس امنیتم خدارو شکر روز بروز درحاله امنیته.
خوب فقط خوبی میبینه وبد فقط بدی .خدا عدالتی پایدار و استوار برای همه ی ماست .
ما همه ی تفاوتمون نتیجه ی باور هامونه وگرنه همه انسان و دستان مقدس خداوندیم .
شرایط مالی من بهتر شده .
آره دوستان من شاهدم ک همه چیز از خداست و طبق خدا پیش میره .رابطم با همکاران بهتر شده و خیلی محیط کار برام آسان و بهتر شده.
فقط من کنترل کننده ی همه چیز زندگی ام هستم
و کنید ما هم نتیجه ی باور های ما نسبت ب خداوند است.خدایا شکرت .
آقای عباسمنش دوستت دارم و ممنونم.
دوستان فقط ادامه بدیم ک خدا حقه.
موفق باشید دوستتان دارم
سلام.
توی ذهنم این شکل گرفته بود که کوین ترودو عجب حرفهای تاثیر گذاری داره. اما از این زاویه هیچ وقت ندیده بودم. این تسلط به قانون که استاد عباسمنش داره به قدری متعالیه که به نظرم نسبت به همه اساتید موفقیت برتری خاصی داره و رمز اون اتکا به توحید هست. استعداد استاد در دیدن و حرف زدن در این چهارچوب هم ستودنی است. خدارا شکر به خاطر این آگاهی های بی نظیر….همیشه از باور به توحید نتیجه گرفتم و به نظرم این باور به دقیق بودن برنامه ریزی خدا همه آزادیها رو یکجا بدست میده. استاد ازت بی نهایت سپاسگذارم به خاطر ذکر این آگاهی ها.