توحید عملی | قسمت 9

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار روشا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

استاد چه فایلی بود. چقدر این آگاهی ها به موقع بود. چقدر تلنگر داشت برای من.

نمیدونین استاد چقدر این صحبتها برای من معنی دار بود. دیشب از خدا گله کردم دقیقا عین مادر موسی که نکنه فراموش کردی نکنه یادت رفته نکنه به عهد خودت وفا نکنی.

ما بخاطر اون ایمانی که در وجودمون گذاشتی یه قرارداد رو کنسل کردیم خودت بهمون گفتی قدم اول اینه از این شرک رها بشید از این شخصی که فکر میکنه روزی دهنده اونه فکر میکنه ما بنده اش هستیم خودت گفتی اینو بزارید کنار تا من قدمهای بعدی رو نشون بدم. قدم خودمونو برداشتیم خدایا الان منتظر قدم از سمت تو هستیم منتظر اون قراردادت هستیم که بعد از این قدم بهمون نشون دادی ما چقدر شکرت کردیم که چه خوب هدایت خدا رو درک کردیم و رفتیم پای قرارداد و صحبتها کردیم و تعریفها شنیدیم و اما هنوز خبری از عقد قرارداد نیست. اینجا دیگه کاری از دست ما نیست ما باید منتظر بمونیم که اونا خبر بدن ما قدممون رو برداشتیم و الان نوبت توئه… خدایا نکنه تو یادت رفته باشه و… 

آخ که چند روزه ترس همه وجودمو گرفته که اگر خدا جونم بهم لطف نکنی نابود میشیم. دقیقا عین مادر موسی ترسهامو بهت گفتم و ازت کمک خواستم ازت راهنمایی و هدایت خواستم.

دیشب با همسرم دقیقا این گفته رو کردیم من بهش گفتم اگه نشه چی؟ اگه جواب نده جی؟ اگر فراموش کرده باشه چی؟

همسرم ایمانش از من بیشتره گفت من دارم نشونه ها رو میبینم و فکر میکنم تو مسیریم.

شب خوابیدیم نصف شد با سرفه های شدید همسرم بیدار شدم که گفت یهو نفسم تو خواب رفت و نمیتونستم نفس بکشم. این اتفاق یه تلنگر بود برام که ای بنده ی من حتی نفست هم از منه آیا تو شکر نفست رو میکنی؟ همون موقع شب به همسرم گفتم واقعا که هر نفسی که میره و میاد دو تا شکر واجب داره اما ما هیچ شکر گذاری نمی کنیم.

ما بسی گم گشته، باز آورده‌ایم

ما، بسی بی توشه را پرورده‌ایم

میهمان ماست، هر کس بینواست

آشنا با ماست، چون بی آشناست

صبح داشتم میرفتم سرکار پشت فرمون شروع کردم به شکرگزاری از نفس هامون. نفسی که میتونست بره و نیاد. اشک میریختم و شکر میکردم. بهش گفتم خدایا قانون تو هیچ ردخوری توش نداره برای همه مثل هم داره کار میکنه اما بهمون بگو که مشکلمون کجاست که گیر کردیم رو این پله؟!

ایمنی دیدند و ناایمن شدند

دوستی کردم، مرا دشمن شدند

فکر میکنم بهم گفت که مشکل از شکرگزاریه که چند وقته نداریمش توی رفتارمون. چشممون به چیزیه که نداریم و منتظر اومدن اون هستیم تا اینکه به خاطر داشته هامون سپاسگزار باشیم. همین موقعیت الانی که توشیم زمستون آرزومون بود خدایا اما الان تابستون یادمون رفته. اره خدایا ما یادمون رفت تا شکر همین چیزهایی که داریم رو بکنیم و تو چقدر خدای خوبی هستی که با وجود فراموشی ما هنوز با ما حرف میزنی و هنوز با ما هستی. آخ که این تیکه شعر رو شنیدم چقدر خجالت کشیدم نمیدونی استاد یعنی آب شدم از خجالت (ما بخوانیم، ار چه ما را رد کنند/ عیب پوشیها کنیم، ار بد کنند).

آره منه بنده ات فراموش کردم ازت تشکر کنم اما تو چه خدایی مهربونی هستی که ما رو یادت نمیره اگر حتی بدی ببینی.

اتفاق دیشب و این فایل صبح امروز، قشنگ حرف زدن خدا بود با من. 

استاد اونجا که گفتید ” هدایت شما برماست” من یعنی موندم که خدا داره چطوری باهام حرف میزنه. خدا جونم پیام دریافت شد. ممنون که حرف دیشبم رو شنیدی که ازت خواستم هدایتم کنی و تو صبح نشده جوابم رو دادی.

ما که دشمن را چنین میپروریم

دوستان را از نظر، چون میبریم

اینجا دیگه اشکم ریخت.

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری توحید عملی | قسمت 9
    574MB
    38 دقیقه
  • فایل صوتی توحید عملی | قسمت 9
    37MB
    38 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1017 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «شمسی مولایی» در این صفحه: 1
  1. -
    شمسی مولایی گفته:
    مدت عضویت: 1873 روز

    بسم الله الوهاب

    سلااااااام الهی دورتون بگردم این عکسِ روی فایل چقدر قشنگه، استاد قشنگم مریم جانم پریروز که سایتو باز کردم این عکسو دیدم گفتم الحق که بهشته چقدر قشنگه چقدر سرسبز و زنده‌ست. چقدر تو دلم به خودم بالیدم که تو زندگیم دارم از کسی الگو برداری می‌کنم که تو این دنیای مادی یک بهشت

    واسه خودش ساخته، یک انسان ثروتمند، توحیدی، زیبا خوش هیکل، استادی که تو همه چیز استاده بگی توحید میگه اینه راهش بگی پول میگه اینه مسیرش، بگی روابط خوب عشق میگه من و عزیزدلممم، بگی سلامتی میگه این هیکل این بدن اینهمه انرژی و قدرت

    خدایا شکرت خدایا شکرت که این مرد و زن رو وارد زندگی من کردی. همیشه با خودم باور دارم این سایت این استاد و مریم جان از بزرگترین هدیه‌های خدا به منن توی اوج ناراحتی و افسردگیم 4 سال پیش یادم افتاد بچه‌تر که بودم یه فایل صوتی 8 دقیقه‌ای تو گوشیم داشتم که اسمش بود روی خدا حساب باز کن که هرشب عادت داشتم به گوش دادنش،،، 3 سال پیش هرچی گشتم اون ویس رو پیدا نکردم نکردم نکردم تا اومدم اسم استاد رو تو گوگل سرچ کردم و دیدم وااای بر من کسی که فکر می‌کردم گرونترین و بزرگترین استاد موفقیتی تو تهرانه و هزار کیلومتر از من دورتره و دسترسی بهش محاله یه سایت داره چه سایتی چه بهشتی چه فایلایی و از همون روز به بعد گوش دادن به فایل‌های توحیدی استاد شد قشنگ ترین عادت من، هرکدوم از فایلای توحیدی رو ده ها بار تو بیداری گوش دادم و هزاران شب تا صبح خواب که بودم صداشون کنارم پخش شده، فایلای توحیدی استاد اصلا به طرز عجیبی به من احساس قدرت و آرامش می‌دن.

    پریروز که دیدم روی عکس نوشته فایل جدید توحید عملی9 گل از گلم شکفت خدایا شکرت خدایا عاشقتم که اینقدر زود جواب می‌دی عاشقتم که تا تو دلم می‌گم خدایا راه نشونم بده یه فایل خوب سر راهم بزار سایتو باز می‌کنم می‌بینم فایل جدید اومده اونم توحید عملییییی…

    دیروز یه دور فایلو دیدم و امروزم یه بار دیگه می‌بینم و کامنت می‌نویسم واسه شما عشقا

    خدایا شکرت شروع می‌کنم هرچی که از فایل دریافت می‌کنم رو اینجا می‌نویسم:

    شعر پروین اعتصامی

    مادر موسی چو موسی را به نیل / درفکند از گفته ربّ جلیل

    میگه مادر موسی خدا صداش زد خدا بهش گفت بچه‌تو بنداز توی رود نیل، کاری که اینقدر با منطق انسان در تضاده، اما مادر موسی با تمام ترس‌ها و ناراحتیاش این کار رو انجام میده. خدا بهش گفته نترس و غمگین نباش. یعنی هیچ احساس منفی به دلت راه نده، که احساس منفی قطعا یا ترسه یا غم غیر از این دوتا که نداریم دیگه.

    خود ز ساحل کرد با حسرت نگاه / گفت کِی فرزند خرد بی‌گناه

    گر فراموشت کند لطفِ خدای / چون رهی زین کشتی بی‌ناخدای

    گر نیارد ایزد پاکت به یاد / آب خاکت را دهد ناگه به باد

    مادر موسی از لب ساحل نگاه به بچش می‌کرد که روی آب می‌رفت و می‌گفت ای فرزند بی‌گناه من اگر لطف خدا شامل حالت نشه و خدا تورو یادش بره تو روی این آب از بین می‌ری و نابود می‌شی.

    خدا وعده فزونی می‌ده به ما میگه فلان کار رو انجام بده و ما تو ذهنمون می‌گیم اگه نشه چی؟ اگر نشد چیکار کنم؟

    _من خدا به دلم انداخته یه کاریو شروع کنم تا حالا یکی دو قدمی هم براش برداشتم همه کارای قبل از شروعش رو انجام دادم بجز یکی و با اینکه میدونم وعده خدا حقه می‌دونم چیزی که بهم الهام شده از طرف خداست بازم میترسم بازم با خودم میگم اگر شروع کنم این مسیر رو ولی نتیجه نده چی؟ این ترس‌ها با همه ما هست، اما مادر موسی انجامش داد با اینکه خیلیم غیر منطقی بود.

    افکار شیطان همیشه هست، خدایا همه مارو حفظ کن خدایا خودت کمک کن این اسب سرکش ذهنمو مهار کنم.

    وحی آمد کین چه فکر باطل است / رهرو ما اینک اندر منزل است

    یه صدایی بهش رسید که این چه فکر باطلیه که در مورد خدا داری، اون کسی که در مسیر ماست از همین الان جاش امنه در منزله، به ظاهر بچه تو روی آبه اما درواقع در امنیت خداست و خدا مسیر امنی رو براش مشخص کرده و اون توی مسیره

    کار انجام شده تو نمی‌بینی چون داری با چشم عقلت نگاه می‌کنی به اتفاقات، وقتیکه توکل کنی با ایمان پیش بری تو در منزلی، “نتیجه اتفاق افتاده”

    پرده شک را برانداز از میان / تا ببینی سود کردی یا زیان

    شک و تردید نسبت به مسیری که می‌دونی از طرف خداست رو از دلت دور کن

    شک و تردید یکی از بزرگترین دشمنان توکل و ایمانه، وقتی شک داری نمیتونی عمل کنی. اصلا اگر هم عمل کنی همراه با افکار بده و نتیجه بد میشه. توکل یعنی آرامش ایمان یعنی ریلکس بودن شاد بودن

    ما گرفتیم آنچه را انداختی / دست حق را دیدی و نشناختی؟

    _ای خدا دورت بگردم، وقتی بابت ایده جدیدی که بهم الهام شده اولین قدمم رو برداشتم چنان اتفاق قشنگی برام افتاد، چنان خدا همون شب اول پاداش پا گذاشتن روی ترسامو بهم داد، چنان خیالمون راحت کرد جیبمو پر کرد، مطمئن شدم این ایده‌ از طرف خداست مطمئن شدم خدا تو این مسیر همراهمه اگر شروعش کنم و ادامه‌ش بدم. همون شب اول خدا جوری خستگیا رو از تنم برد که الان بعد چند روز هنوزم باورم نمیشه اون اتفاق واسه من افتاد (نمی‌تونم خیلی با جزئیات توضیح بدم ولی می‌تونم به راحتی اعتراف کنم خدا استادمو هدایت کرد مریم جونو هدایت کرد رانندگی کنه اون روز و استاد بیاد این فایلو ضبط کنه برای من، برای خیلیا بوده هدایتگر خیلیا بوده ولی انگاری به قول استاد خدا همه کاراشو ول کرده اومده این کار منو انجام بده)

    در تو تنها عشق و مهر مادریست / شیوه ما عدل و بنده پروری‌ست

    خدا میگه درکت می‌کنیم که تو مادری نگران بچه خودتی ولی ما عادل هستیم جواب خوبی خوبیه، تو به حرف ما گوش دادی ما هم نتیجه خوب به تو می‌دیم.

    نیست بازی کار حق خود را مباز / آنچه بردیم از تو باز آریم باز

    استاد نازنینم میگه این بیت یعنی : کاره خدا کار دنیا بازی نیست شانسی نیست بی‌قانون نیست، همه چیز بر اساس نظمه و قانون خودشو داره. “همه چیز تحت کنترل ماست” _شمسی خدا بازی بازی نمی‌کنه وعده خدا حقه حق.

    فقط خدا می‌تونسته اینجور قشنگ رقم بزنه که 1.حضرت موسی از هیچ دایه‌ای شیر نخوره و به راحتی برگرده به مادرش، مادرش نه تنها موسی رو بزرگ کنه بلکه به قول استاد حقوقم بگیره.

    2.دیگه کاملا در امان باشه.

    3.توی قصر با بهترین امکانات زمان خودش بزرگ بشه.

    سطح آب از گاهوارش خوش‌تر است / دایه‌اش سیلاب و موجش مادر است

    این موج آبی که الان بچه روش در حرکته از گهواره مادر براش خوش‌تره.

    رودها از خود نه طغیان می‌کنند / آنچه می‌گوییم ما آن می‌کنند

    ما به دریا حکم طوفان می‌دهیم / ما به سیل و موج فرمان می‌دهیم

    داره میگه تمام اتفاقات تحت کنترل ماست، همون که میگیم برگی بدون اذن خداوند بر زمین نمی‌افته. رود دریا سیل و موج همه تحت فرمان خداوند هستن، “وقتی ما به تو وحی می‌کنیم که این کار رو انجام بده مطمئن باش ما بقیه کارهارو انجام می‌دیم کمکت می‌کنیم”.

    نکته قشنگ مریم جان که گفتن پروین اعتصامی مثل قرآن توی شعرش میگه ما نمیگه من، واقعا عجیبه الله اکبر

    شعر قشنگی که استاد می‌خونه:

    ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند / تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری

    یعنی همه باهم همدستن همه باهم مجموعا همون خدا هستن، استاد توی یکی از فایلای توحیدی دیگه می‌گفت ملا نصرالدین میگه خدا برای تو پدر میشه مادر میشه همسر میشه و از طریق اونا به تو محبت می‌کنه و کار تورو راه می‌ندازه، خدا نفس کشیدن توعه تپش قلب توعه که بدون اینکه متوجهش بشی خودکار داره برات انجام میشه خدا طبیعته خدا همه چیزه همه این جهانه و خودشو به هرشکل درمیاره تا با ما حرف بزنه راهو نشون بده و مسیرو هموار کنه.

    چندوقت پیش یک انسانی که بنظرم خیلی آدم سالم و درستی بود داشت جلوی من با چند نفر صحبت می‌کرد و گفت: من به وجود خدا اعتقادی ندارم، همه میگن خدا مثل برقه دیده نمیشه و گفت من برق رو نمی‌بینم ولی نتیجه‌شو دارم می‌بینم، این لامپ بالای سر من روشنه،،،

    من نمی‌خواستم بحث کنم و توی این مسائل واقعا خیلییییی خوب از استاد یادگرفتم که دیگه با آدما بحث نکنم. حداقل خیلیییی بهتر از قبلنا شدم به حدی که میتونم بگم 90 درصد کمتر از قبلنا بحث می‌کنم، خواهرم دوره روانشناسی ثروت 1 رو خریده و داریم الان کار می‌کنیم دوره رو و اینکه الان خیلی بیشتر خودمو کنترل می‌کنم و با آدما بحث نمی‌کنم رو از طریق اهرم رنج و لذت تو وجودم درستش کردم دوتا 21 روز عملیش کردم. و خلاصه اون لحظه جواب اون آدم رو ندادم البته بگم هنوزم از دید من آدم موفق و درستیه و حس می‌کنم توی وجودش قطعا به نیروی برتری ایمان داره، اما نه اون خدایی که جامعه به اشتباه تو مغز همه فرو کرده، قبول کردم که خدای هرکسی یه شکلیه و نمیشه اصلا دخالت کرد تو این مسائل،اما تو دلم گفتم منم خدارو نمی‌بینم اما دارم اثرش رو می‌بینم، مثل برق برای همون آدم، با خودم گفتم من یه جاهایی تو زندگی واقعا عاجز شدم ولی حل شده از جاهایی که اصلا محاااال بوده از دید من و وقتی درست شده که گفتم خدایا بسه دیگه من بُریدم تو حلش کن. (همون تسلیم شدنه) ، یه جاهایی واقعا پشت سرم چنان حرفای خوبی زده شده که با خودم گفتم بابا من اونقدرام که اینا میگن خفن نیستم خدایا چه عزت و اعتباری بهم دادی، میگم خدایا من کار خاصی نمی‌کنم ولی چرا اینقدر به دل آدما می‌شینم محبوب میشم آخه؟ خودم هنگ می‌کنم. “به اون بنده خدا چیزی نگفتم اما به خودم گفتم من خدارو نمی‌بینم ولی نتیجه‌شو دارم تو زندگیم می‌بینم” پس به وجودش ایمان دارم، استاد این خدارو دوسش دارم و برام ترسناک نیست و این بخاطر وجود شماست و بخاطر لطف خداست و بخاطر اینه که یه روزی خودم خواستم منو درستم کنه.

    نسبت نسیان به ذات حق مده / کفر است این به دوش خود مده

    و

    این ویژگی انسانی این فراموشکاری رو به خدا نسبت نده خدا هرگز خوابش نمی‌بره خدا چیزیو یادش نمی‌ره و خدا بر همه چیز بیناست از همه چیز خبر داره.

    به که برگردی به ما بسپاری‌اش / کِی تو از ما دوست تر می‌داری‌اش

    بچه رو به ما بسپار و برو که ما از تو که مادرشی بیشتر دوستش داریم و مواظبشیم.

    نقش هستی نقشی از ایوان ماست / خاک و باد و آب سرگردان ماست

    قطره‌ای کز جویباری می‌رود / از پی انجام کاری می‌رود

    ما بسی گم گشته باز آورده‌ایم / ما بسی بی توشه را پرورده‌ایم

    مهمان ماست هرکس بی‌نواست / آشنا با ماست چون بی‌آشناست

    اگر کسی تو زندگیت نیست همین که خدا توی زندگیت هست برات کافیه اون برای تو همه کس میشه. مثل این می‌مونه که همه تو زندگیت هستن. خودتم می‌دونی چقدر زیادن آدمایی که دورشون حسابی شلوغه ولی دلاشون بی‌کسه تنها و افسرده‌ان

    _ استاد من دو سالی هست تهران تنها زندگی می‌کنم خانوادم شهرستانن ولی هرجا میرم سر کار، توی هر کلاسی میرم ثبت نام می‌کنم، توی هر مغازه‌ای که میرم خرید می‌کنم اینقدر از این آدما احترام و محبت می‌بینم، بخدا اینقدر تو دلم می‌گم به ظاهر تنهایی ولی همه رو داری همه دوست دارن محبتت می‌کنن وقتی بین این جمعیتی زندگی و رفت و آمد می‌کنم که 90 درصدشون دوسم دارن می‌گم خب حالا چه اشکالی داره یه سریام ممکنه از من بدشون بیاد، این بخاطر اینه ک با اونا هم فرکانس نیستم اونا با خودشون منم با خودم خدایا شکرت.

    ما بخوانیم آنچه ما را رد کنند / عیب پوشی‌ها کنیم ار بد کنند

    خدا چقدر به من عزت داده احترام داده ولی میدونم که خیلی جاها برگشتم به خودم گفتم آره معلومه که خوبم معلومه که بخاطر خودمه اینهمه اعتبار احترام ولی چقدر عیب‌ها دارم چقدر اشتباهای زیادی کردم که هیچ کس جز خودم ازشون خبری نداره، خدا عیب پوش همه ماهاست خدا هوای هممون رو داره

    انّا عَلَینا لِلهُدی : بر ماست که شمارو هدایت کنیم. بر خودش واجب کرده که من چه بنده خوبیم چه بنده بدیم منو هدایت کنه ای خدا واقعا نمیدونم ادامه‌شو چی بنویسم.

    سوزن ما دوخت هرجا هرچه دوخت / ز آتش ما سوخت هر شمعی که سوخت

    حس می‌کنم این بیت بالایی میگه خدا همونیکه خواستی رو بهت داده همونی که بخوای رو بهت میده همیشه و هر لحظه

    حرف‌های استاد : ما هیچوقت نمی‌تونم یک میلیاردیم آنچا خدا بهمون داده سپاسگزار باشیم. ولی هرچی سپاسگزارتر باشیم، سپاسگزاری واقعی که بهمون حس آرامش و شادی و اطمینان میده، به همون اندازه همه کارا انجام میشه.

    خدا میگه مرد راهم باش تا شاهت کنم، صد چو لیلا کشته در راهت کنم.

    با خدا باش و پادشاهی کن، بی‌خدا باش و هرچه خواهی کن.

    خدایا به من توانایی سپاسگزاری از خودت رو بده.

    وقتی فکر کنی خودت کردی بگی حقمه آره خودم زحمتشو کشیدم خودم فلان خودم چنان می‌ری به سمت چی؟ کردار های ناپسند، خودپسندی تورو از مسیر خارج می‌کنه شمسی. دیدیم هممون داریم مثال تو زندگیمون که خودمون گنده دیدیم رفتیم خدا همچین زده پس سرمون نفهمیدیم از کجا خوردیم.

    خدا داده خدا هدایتت کرده 3 سال پیش یادت بیار شبایی رو که تا سحر تنهایی گریه می‌کردی ناله میکردی،همین که خدارو صدا زدی،،، استادتو پیدا کردی.

    خواست تا لاف خداوندی زند / برج و باروی خدا را بشکند

    رای بد زد گشت پست و تیره رای / سرکشی کرد و فکندیمش ز پای

    (این دوتا بیت بالایی یه لحظه منو یاد ماجرای کشتی تایتانیک انداخت که سازنده کشتی گفته بود این کشتی رو حتی خدام نمی‌تونه غرق کنه ولی کشتی توی اولین سفر بخاطر یک اشتباه خیلی سطحی و ساده غرق شد)

    پشه‌ای را حکم فرمودم که خیز / خاکش اندر دیده خودبین بریز

    تا نماند باد عجبش در دماغ / تیرگی را نام نگذارد چراغ

    ما که دشمن را چنین می‌پروریم / دوستان را از نظر چون می‌بریم

    آنکه با نمرود این احسان کند / ظلم کِی با موسیِ عمران کند

    این سخن پروین، نه از روی هوی‌ست / هرکجا نوری‌ست از انوار خداست

    غرل شماره 139 پروین اعتصامی

    نوشتن این کامنت توی این دو روز برای من چندین ساعت زمان برد ولی ارزششو داشت ارزششو داشت خدایا شکرت بخاطر استاد و مریم جانم.

    از مریم جانم خیلی تشکر می‌کنم که محبت کرد و اینهمه مسیر رو رانندگی کرد و استاد تونست شعر رو بخونه و این فایلو ضبط کنه. عاشقتونم خدا احساس خوبی که با این فایل به من دادین رو هزاران برابر بیشتر به خودتون برگردونه. استاد پریروز بار اولی که فایل رو می‌دیدم سه بار اشکم دراومد سه بار گفتم خدایا منو ببخش بابت هرجایی که بهت شک کردم. منو ببخش و به من توانایی سپاسگزاری از خودت رو بده، استاد مادرم چند روزیه اومده تهران و هفته پیش که باهم توی پارک میچرخیدیم حرف می‌زدیم می‌گفتیم خدایا شکرت بخاطر خونمون بخاطر سلامتیمون بخاطر ماشینمون بخاطر این بچه که می‌خنده، مامانم یهو گفت خدایا شکرت بخاطر اینکه من زبون شکرگزاری از تورو دارم، می‌گفت خدایا شکرت که من می‌تونم با تو حرف بزنم و ازت تشکر کنم.

    خدا به هممون کمک کنه بندگی خدا رو بکنیم فقط خدا، به حرفش گوش کنیم عملگرا باشیم، بندگی خدا پاداش خیلی خیلی سنگینی داره، خدا چنان به آدم حال میده از جایی که محاله از دید خودمون توی اون شرایط… هممون تجربه‌ش کردیم.

    جمله طلایی پایانی استاد : به اندازه‌ای که سرمون جلوی خدا پایینه، به اندازه‌ای که نعمت‌های خدا رو می‌بینیم درک می‌کنیم و سپاسگزاریم، به همون اندازه خداوند مارو در مقابل غیرِخدا سربلند و سرافراز می‌کنه.

    خدانگهدار همگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای: