توحید عملی | قسمت 9 - صفحه 1

1017 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حمید امیری Maverick» در این صفحه: 20
  1. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1291 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    «مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَىٰ نَحْبَهُ وَمِنْهُم مَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا» «لِّیَجْزِیَ اللَّهُ الصَّادِقِینَ بِصِدْقِهِمْ وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ إِن شَاءَ أَوْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ کَانَ غَفُورًا رَّحِیمًا»

    (ﺍﺯ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻣﺮﺩﺍﻧﻰ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﭘﻴﻤﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭﻓﺎ ﻛﺮﺩﻧﺪ. ﺑﻌﻀﻰ ﺑﺮ ﺳﺮ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺧﻮﻳﺶ ﺟﺎﻥ ﺑﺎﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﺑﻌﻀﻰ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻨﺪ ﻭ ﻫﻴﭻ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﻧﻜﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ) (ﺗﺎ ﺧﺪﺍ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮﻳﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺭﺍﺳﺘﻰ ﮔﻔﺘﺎﺭﺷﺎﻥ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺩﻫﺪ ﻭ ﻣﻨﺎﻓﻘﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻋﺬﺍﺏ ﻛﻨﺪ ﻳﺎ ﺗﻮﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﭙﺬﻳﺮﺩ، ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ.) (احزاب 23-24)

    خدایا هم اکنون به هر خیری که از سوی تو بر من نازل شود نیازمندم. خدایا هدایتگر و راهنمای من باش، بر قلبم جاری شو و وجودم را نور ببخش که این بنده ات محتاج هدایت توست. خدایا من هیچ نمیدانم و تو علام الغیوب هستی. خدایا من ضعیف خلق شدم و تو عزیزالرحیم هستی. خدایا من به خود ظلم کنندهٔ جاهلم و تو غفورالرحیم هستی. عفو کن بر این بنده ات پیش از آن یَوْمَ لَا یَنفَعُ الظَّالِمِینَ مَعْذِرَتُهُمْ وَلَهُمُ اللَّعْنَهُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ

    خدایا همانا وعده تو حق است؛ همانا وعده تو حق است.

    عرض سلام و ادب و احترام خدمت خانواده عزیزم؛ استاد عباس منش عزیز، استاد شایسته گرانقدر و همه اعضای خانواده بزرگ عباس منش. از درگاه رب العالمین بینهایت رحمت و برکت و آرامش و احساس خوب برای همه شما و خودم درخواست میکنم.

    از صبح نمیدونم چندبار فایل رو دیدم و شنیدم و اونقدر باهاش اشک ریختم و به درگاه خداوند ابراز بندگی کردم. به جرأت میتونم بگم هیچ فایلی تا به امروز اینجوری منو گوشه رینگ قرار نداده بود و ناک اوتم کنه. اعتراف میکنم هنوز هیچی از توحید نمیدونم چون اگه درکش کرده بودم الان بجای اینکه روی زمین گیر باشم، توی اوج آسمان ها بودم (استعاره)

    شعر بسیار زیبایی بود از مرحومه رخشنده اعتصامی متخلص به پروین که در سن 35 سالگی مرحوم میشن. و برام خیلی جالب بود یه انسانی که توی اوج جوانیش بوده چقدر با خداوند ارتباط قلبی داشته که اینجوری میتونسته الهام الهی رو دریافت کنه و به زبان شعر در بیاره. یه گوشه از شاهکار هنر و طبع شعری پروین رو در بیت (نیست بازی کار حق، خود را مباز ؛ آنچه بردیم از تو، باز آریم باز) ریشه کلمه «باز» رو ببینید که چند بار تکرار شده و هر کدوم معنای متفاوتی از دیگری داره. و عجیب میبینیم که بیش از 80 سال پیش که نه صحبتی از قوانین و مباحث موفقیت هست و نه حتی به زنان اجازه تحصیل علم داده میشه، یه خانم می‌تونه آنچنان به اوج برسه که باورهای سنتی و متعصب جامعه زمان خودش رو کنار بزنه.

    واقعاً این فایل هر ثانیه اش برام درس داشت. به لطف الهی امروز بنا به موضوعی خونه تنها بودم و تونستم با تمرکز این فایل رو بارها ببینم و بشنوم. یه وقتایی توی کامنت های دوستان میخونم و حتی خودم هم به این باور رسیدم که این سایت توسط خداوند داره اداره میشه و خداوند خودش داره فایلها رو کارگردانی می‌کنه. و آنچنان ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند تا بهترین نتایج حاصل بشه، اینجاست که بقول سعدی شیرازی باید گفت«از دست و زبان که برآید ؛ کز عهده شکرش به در آید» واقعاً من اگه بقیه عمرم رو به سجده و شکر و شمارش نعمت‌هایی که تا این لحظه دریافت کردم سپری کنم باز هم یه سری نعمات از قلم می‌افته.

    باور کنید هیچ ایده ای ندارم بقیه کامنت رو چی بنویسم.

    میگن یه بار یه آقایی میره مسیحی بشه بعد از کلی انجام دادن مراسم گرویدن به آیین مسیحی میره پیش پدر روحانی، پدر بهش میگه تو هنوز مسیحی کامل نشدی؛ طرف دستپاچه میشه میگه: به حضرت عباس قسم من مسیحی کامل شدم.

    حالا حکایت ماست و مبحث توحید، به حضرت عباس قسم همه چی توحیده. اونجایی که توی دوره دوازده قدم استاد با تاکید میگفت همه چی توحیدی من درک نمی‌کردم. هر چند هنوز هم توحید رو درک نکردم ولی روزگاری که فقط توان خرید چندتا pdf از سایت رو داشتم و هیچ محصول دیگه ای نمیتونستم بخرم، خیلی مشتاق بودم بدونم توی محصولات چی گفته شده که افراد اینقدر دارن نتیجه میگیرن. الان که دوره های دوازده قدم، عزت نفس و شیوه حل مسائل و ارزش تضاد رو دارم میدونم اون صحبت استاد که همه چی توحیده یعنی چی. عزت نفس یعنی اتصال به توحید، ارزش تضاد یعنی شناخت خواسته ها از طریق توحید، دوازده قدم یعنی تکامل در مسیر توحید، شیوه حل مسائل یعنی توکل و اقدام در مسیر توحید… یعنی اصلا تعجب نمیکنم اگه قانون سلامتی رو تهیه کنم و ببینم استاد داره میگه سلامتی جسم یعنی تغذیه به روش توحیدی.

    توی این شعر بینظیر میبینیم که مرحوم پروین اعتصامی چطوری داستان دو نفر رو آورده کنار هم که ابتدای زندگی شون سرگذشتی مشابه داشتن ولی از اونجایی که زندگی ادامه پیدا کرده دو مسیر متفاوت و دو شخصیت متفاوت شکل گرفته و دو تا نتیجه کاملاً متضاد رقم خورده. یکی از اونها شده یکی از مردان بزرگ توحید که همه ادیان ازش به نیکی یاد میکنن، یکی دیگه شده دشمن شماره یک توحیدی ترین پیامبر خدا. من شنیده بودم که نمرود با پشه از پا در اومده، ولی از سرگذشت کامل زندگیش خبر نداشتم که این باعث شد کمی در موردش سرچ کنم. و بعله هر چقدر آدم در برابر خالق خودش گردن کلفتی بیشتری داشته باشه با چیزی بسیار بسیار ساده از پا در میاد که موجب تعجب همه باشه. یه پشه نمرود رو از پا درمیاره، درسته فرعون توی آب غرق شد ولی آیا ریه آدم بیشتر از یه بطری آب توش جا میشه.

    امروز یه تصویری رو دیدم از زمین بهتون پیشنهاد میکنم حتماً ببینیدش.(پیشنهاد میکنم اول سرچ کنید بعداً بقیه کامنت رو بخونید) اگه توی گوگل عبارت«عکس ویجر از زمین» رو سرچ کنید یه نقطه بسیار ریز اندازه یه ذره غبار رو‌ براتون باز می‌کنه، این زمین ماست، از فاصله چند میلیارد کیلومتری. سال 1977 ناسا دوتا فضاپیما به نام ویجر 1 و ویجر 2 به فضا پرتاب کرد که الان حدود 46 سال ازشون میگذره و الان از منظومه‌ی شمسی خارج شدن. سال 1990 این تصویر از زمین ثبت شد. یه ذره غبار شناور در اعماق فضا. تمام اون چیزایی که از تاریخ سرزمین های مختلف میشنویم، امثال کارهایی که نمرودها و فرعون ها و هیتلرها و صدام ها و چنگیزها و استالین ها انجام دادن، همه شون روی همین یه ذره غبار بوده. مطمئنم اگه موسی پیامبر زمانی که فرعون می‌گفت «انا ربکم الاعلی» به گوگل دسترسی داشت تا تصویر زمین رو بهش نشون بده بازم فرعون موسی رو انکار میکرد.

    چون آلردی همین الان یه فرعون و یه نمرود در مقابل یه موسی و ابراهیم در درون خود ما ایستادن. یه جایی قلبمون میخواد ابراهیم یا موسی باشه نجوای ذهن میشه نمرود یا فرعون. چقدر این یادآوری برامون لازم بود که حتی اگه از این دونفر هم قویتر باشیم باز یه پشه می‌تونه بذارمون گوشه رینگ و ناک اوت مون کنه.

    خدایا دست تسلیمم رو به درگاهت بالا میارم و میگم: رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی خدایا من خودم به خودم ظلم کردم من رو ببخش.

    من قبلاً چند بار این آیه رو توی کامنتم نوشته بودم و از خداوند طلب مغفرت میخوام که چرا کاملش رو ننوشتم. این قسمت از آیه اون بخش درخواست بنده است از خالق خودش ولی کل آیه خیلی زیباست، آیه 16 سوره قصص؛ «قَالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» گفت: اى پروردگار من، من به خود ستم کردم، مرا بیامرز. و خدایش بیامرزید. زیرا آمرزنده و مهربان است.

    به آیه خوب دقت کنید، ببینید که بین عبارت (فَاغْفِرْ لِی) و عبارت (فَغَفَرَ لَهُ) هیچ فاصله ای گذاشته نشده. یعنی خداوند در پاسخ به فاغفرلی موسی نمیگه برو فلان کار رو انجام بده تا فغفرله کنم. نمیگه باید یه مقدار زمان بگذره، نه نه نه … خدا هیچ شرطی رو برای آمرزش و عفو بنده اش تعیین نکرده، به محض درخواست بخشش بلافاصله و همون لحظه بنده اش رو میبخشه. پس این فرکانس ویرانگر احساس گناه چیه که ساعتها دست از سرمون برنمیداره (نامبرده از صبح توی احساس گناه گیره) اونم بخاطر اینه که خودمون هنوز خودمون رو نبخشیدیم. یعنی منی که ابتدای صبح به آیات 23 و 24 سوره احزاب هدایت شدم که از شدت اشتیاق سر از پا نمی‌شناختم با یه اتفاق و حرف ساده جوری وارد فرکانس احساس گناه شدم که بعد از اون بالای ده بار قرآن رو باز کردم همش آیات عذاب برای اهل کفر و شرک اومد. چرا نباید بیاد؟ بدترین کفران نعمت به درگاه خداوند اینه که حالمون بد باشه و از زندگی لذت نبریم، احساسمون خوب نباشه. وقتی خداوند همه اجزای هستی رو مسخر انسان قرار میده چرا بازم ما باید توی احساس گناه بمونیم؟ وقتی با خدایی سر و کار داریم که سند مکتوب داده دست بنده اش کهإِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ یعنی اصلا من کارم آمرزش و بخشایشگریه ، این احساس گناه یعنی خدایا من تو رو باور ندارم ، من توحید ندارم، من هنوز به شیطانی اعتماد دارم که میگه تو با این گناهت از درگاه خدا رانده شدی و دیگه بخشیده نمیشی.

    (همه اینا رو نوشتم شاید این نجوای ذهنی ساکت بشه)

    بازم بگردیم به فایل، عجیب هر بیت شعر و هر توضیح استاد یه آیه ای از قرآن رو در ذهنم تداعی میکرد و وقتی داشتم به این فکر میکردم که اگه بخوام با هر تکه از صبحتهای استاد عباس منش اون آیه رو پیدا کنم و بنویسم کلا از بالا تا پایین کامنت همه اش میشه آیات قرآن. یه بار صحبت یه بنده خدایی رو میدیدم که می‌گفت زنان مختلفی اومدن و سعی کردن شیر بدن به موسی پیامبر ، و موسی بجای گرفتن سینه همه رو از دهانش خارج میکرد. همه مستأصل شده بودن، حتی اون فرعونی که می‌گفت: «انا ربکم الاعلی» خب اگه راست میگی بیا این سینه نگرفتن بچه رو درمان کن. اراده الهی بر این بود همه زنان بر موسی حرام باشن به جز مادر موسی. سبحان الله… و خداوند ابر و باد و مه و خورشید و فلک رو‌ جوری چیدمان کرد که موسی از مادر خودش شیر بخوره. (باورهای توحیدی که سهله باورهای مالی آدم هم شخم زده میشه از اون جهت که طرف به بچه خودش خدمات میده ، دستمزدش رو از یکی دیگه میگیره، واقعاً همه چی توحیده)

    از سری شیطنت های کودک درونم، آتش‌نشان که باشی اینجوری شاخک هات فعال میشه که توی ثانیه 3:27 ماشین از جلوی یه ایستگاه آتش نشانی رد میشه با کلی فایرتراک هیولا.

    دقیقه 4:00 استاد یه موضوع بینظیری رو بیان می‌کنه که چقدر شگفت انگیزه. این موضوع رو یادم نیست قبلا توی فایلها دیدم یا توی کامنت ها خوندم ، که خواسته های ما از قبل توی یه مدار دیگه وجود داره و کار ما اینه که به اونجا برسیم. مثال این موضوع رو از خودم بخوام بزنم من یه وقتایی بوده موجودی کیف پولم توی سایت اونقدری بوده که یه محصول رو تهیه کنم ولی اون محصول رو تهیه نکردم چون هنوز در مدارش نبودم و روی فایلهای دیگه تمرکز گذاشتم. یه زمانهایی بوده محصولی رو گذاشتم توی سبد خریدم و آگاهی های اون محصول رو کار کردم و مکتوب کردم و بعداً از جایی که فکرش رو نمیکردم محصول رو خریدم. من باید به اون مدار می‌رسیدم. و اون موقع اطلاعات رو دریافت میکردم. عین بازیهای کامپیوتری که یه سری مراحل و ابزار ها برامون قفله تا زمانی که به یه حدی از امتیاز برسیم. حکایت ماست و ورودمون به مدارهای بالاتر برای دریافت آگاهی ها و دریافت نتایج و تجربه کردن شرایط جدید، دیدن سرزمین های جدید و آشنا شدن با انسانهای ارزشمند جدید.

    6:56 استاد یه جمله ساده و شاهکار رو میگه که عدل خداوند بی نقصه. واقعاً بارها و بارها این موضوع رو با گوشت و پوست و استخوونم احساسش کردم. که هر چیزی شد در عادلانه ترین شکل ممکن اتفاق افتاد ،هر چند بارها و بارها فضل خداوند بر عدلش پیشی گرفت و قبل از اینکه چک و لگد ها بیاد نشانه ها اومد و خداوند از منبع فضل بینهایتش منو نجات داد. (واقعاً دلم میخواد بگم در 100% مواقع فضل خدا بر عدلش پیشی میگیره چه در جهت اعمال مثبت و چه اعمال منفی من، نتایجی که از فضل خدا اومد و بلاهایی که ازم دفع شد)

    صبح بعد از تمرین ستاره قطبی توی دفتر چند بار نوشتم «رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ»و چقدر جالب وقتی فایل امروز رو دیدم استاد داستان موسی پیامبر رو میگه و ماجرا میاد میرسه تا نقطه عطف زندگی موسی. اونجایی که دست تسلیم به درگاه خداوند بالا میاره. و بعد از اون موسی چه سرگذشت زیبایی رو تجربه می‌کنه. من ایمان دارم وقتی در زمان مسائل و چالشها دست تسلیم میارم بالا و میگم«رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ» خداوند در پاسخ بهم میگه : حمید «قَالَ قَدْ أُجِیبَتْ دَعْوَتُکُمَا فَاسْتَقِیمَا» درخواستت اجابت شد، استقامت داشته باش. بیا و به مدار خواسته اجابت شده است برس.

    دقیقه 7:45 استاد موضوع مشیت الهی رو میگه که واقعاً یکی از سپاسگزاری های من از استاد عباس منش همین موضوعه. که ذیل هدایت‌های قرآنی همیشه می‌نویسم «طبق قوانین بدون تغییر الهی» که درک مفهوم آیات رو بسیار بسیار ساده تر می‌کنه و مقاومت‌های ذهن رو برمیداره.

    یه وقتایی توی کامنتم یا توی دفترم می‌نوشتم خدایا من رو از وزنه های شرک‌ رها کن و بهم بال توحید بده برای پرواز عجیب این مصرع از شعر که میگه «بار کفر است این، بدوش خود منه» این مفهوم رو دوباره در ذهنم تداعی کرد که کفر و شرک عین وزنه انسان رو سنگین می‌کنه و اجازه پرواز نمیده.

    عجیب این بیت حال منو منقلب می‌کنه«قطره‌ای کز جویباری میرود ؛ از پی انجام کاری میرود». فرض کنید اگه میشد یه قطره از آب رو از دریا تا ابر و باران و در مسیر رودخانه تا انتها تعقیب کرد و اینکه کجا جذب کدوم گیاه میشه یا توسط مخلوقی نوشیده میشه. یادمه یه مطلبی رو میخوندم که می‌گفت این آبی که ما داریم میخوریم خیلی پیش از این بارها و بارها توسط گیاهان و موجودات دیگه جذب شده و دوباره به طبیعت برگشته و الان بدست ما رسیده. واقعاً چقدر شگفت انگیزه وقتی میدونی همه اجزای هستی در حال انجام مأموریتی هستن. (چقدر امیدوار شدم به خودم اون زمانی که اون حشره رو دیدم روی پام راه میره و فهمیدم این بزرگوار هم یه ماموریت مهمی داره که باید انجامش بده)

    اونجایی که توصیف کشتی در دریای طوفانی میشه و حتی آیاتی از قرآن هم هست که با این مفهوم که میگه کی‌ می‌تونه شما رو از دریای طوفانی نجات بده یا اینکه انسان وقتی در دریای طوفانی گیر افتاده از ته ته اخلاص قلبش خدا رو صدا میزنی ولی وقتی پاش به خشکی میرسه همه چیزو فراموش می‌کنه … نامبرده یکی از همون طوفان دیده هاست که از سر اخلاص خدا رو صدا زده توی دریای طوفانی. فکر میکنم اواخر سال 89 بود که رفتیم سمت سواحل عمان برای یه مانور دریایی مشترک وقتی داشتیم برمیگشتیم یه جایی توی دریا به طوفان خوردیم و من نگهبان موتورخانه بودم. بشدت حالم بد شده بود، یه راه پله بود که میخورد به یک در هچ منتهی به عرشه اصلی که تو حین دریانوردی باز بود و یه هوای خنکی از سمت دریا موند توی موتورخانه و من از راه پله رفتم بالا تا کمی حالم بهتر بشه، دستگیره های راه‌پله رو محکم گرفته بودم، اون بیرون فقط تاریکی مطلق بود و هیچ نوری نبود به جز چندتا چراغ روی دکل‌ ناوچه. حتی مرز آسمون و دریا پیدا نبود. که کجا تاریکی دریاست و کجا تاریکی آسمون شب. ولی نور دکل ناوچه باعث میشد چند متر اطراف دیده بشه. دیدم چند صد تن فولاد چطوری اندازه پر کاهی روی آب شناوره و از چپ میخوابه به راست و می‌ره بالا و دوباره با سینه می‌ره توی آب، گفتم اگه توی دل این تاریکی من از پاشنه این ناوچه پرت بشم توی دریا حداقل تا چند ساعت آینده کسی متوجه نمیشه. (اونجا در ماکسیمم سطح اخلاص خدا رو صدا زدم که منو به ساحل برگردون تا عین آدم زندگی کنم ؛ ولی وقتی رسیدم به ساحل بازم …..ولی خدا رو شکر که الان اینجام)

    دقیقه 24:50 استاد یه جمله ساده ولی شاهکار دیگه میگه «خدایا قدرت سپاسگزاری بیشتری به من بده» این جمله بینظیر بود. یادم باشه توی تمرین ستاره قطبیم‌ هر روز از خداوند درخواستش کنم.

    طرفای دقیقه 32 که بارون رحمت الهی شروع شد بی اختیار حال قلبی منم منقلب شد. همیشه بارون برام نماد رحمت خداست. یه اپلیکیشن توی گوشی دارم که صداهای مختلفی از طبیعت داره، گوش دادن به صدای بارون و رعد و برق یکی از موارد مورد علاقه منه، برای کنترل ذهن.

    اونقدر کامنت نوشتن من طولانی شد که اذان مغرب رو هم گفتن. بقیه کامنت منو از بعد از نماز مغرب میخونید. چند لحظه پیش چک‌ کردم دیدم زیر همین فایل 149 تا کامنت تأیید شده ولی هنوز کامنت من تموم نیست.

    چقدر از این فایل و آگاهی های توحیدی اون لذت بردم و چقدر از صدای زیبای بارون در بکگراند صحبت های استاد احساس مثبت و شکرگزاری بهم دست داد. جمله پایانی استاد عباس منش چقدر بینظیر بود که هرچقدر بیشتر به درگاه خداوند فروتن باشیم، به همون اندازه در برابر غیر خدا سرمون بالاست. خدایا ازت درخواست میکنم این جمله رو در مورد من محقق کنی تا بتونم به درگاهت خاضع و خاشع و فروتن و متواضع باشم و عاشقانه بندگیتو بکنم. از سر عشق و نه بخاطر طمع نتایج.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این فایل که رزق توحیدی امروز من شد، خداوند بر سرم منت گذاشت و من رو با توحید آشنا کرد.

    الحمدلله الذی اَذهَب عنا الحَزَن

    از شما ممنون و سپاسگزارم استاد عباس منش عزیز و همینطور ممنونم از استاد شایسته بزرگوار.

    از همه دوستان نازنینم هم متشکرم.

    یه عذرخواهی‌ خدمت دوستان عزیزم که بخاطر مشغله کار و شیفت و کارهای روزمره و گوش دادن به فایلهای آموزشی، که هنوز کامنت هاتون رو پاسخ ندادم.

    در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید، در بهترین زمان و مکان و شرایط در کنار توحیدی ترین انسانها.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 147 رای:
  2. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1291 روز

    سلام و درود فراوان به سعیده نورانی پروردگارم. الهی که حال دلت عالی عالی عالی باشه و زمانی که این کامنت رو میخونی احساس مثبت و توحیدی بر قلب نازنینت جاری بشه.

    سعیده عزیزم ،بینهایت تحسینت میکنم بخاطر این کامنت ارزشمند.

    چقدر شما دوازده قدم رو مسلطی که متن صحبتهای استاد رو دقیقا واو به واو درست نوشتی. دقیقاً لابلای کلمات چهره و صدای استاد عباس منش رو‌ میدیدم و می‌شنیدم.

    چقدر آیات قرآن رو مسلط هستی و به زیبایی آیات رو یکی یکی چیدمان کردی تا مفهوم توحید رو بهتر بهمون نشون بدی. واقعاً میرسیم به اون صحبت استاد عباس منش که می‌گفت همه چیز توحیده. واقعاً همه چیز توحیده.

    این آیه شریفه خیلی برام احساس خوبی داشت البته که همه آیات قرآن باعث نورانیت قلب انسان میشن.

    التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ

    اینان همان از گناه پشیمانان، خداپرستان، حمد و شکر نعمت‌گزاران، روزه‌داران، نماز با خضوع گزاران، امر به معروف و نهی از منکر کنندگان، و نگهبانان حدود الهی‌اند، و مؤمنان را بشارت ده.

    چقدر آیات «بَشِّر» حال آدمو خوب می‌کنه و اشتیاق در قلب انسان ایجاد می‌کنه وقتی میبینی خداوند داره خبر از مدارهای بالاتر میده به اهل ایمان.

    یه نکته ای میخواستم توی کامنت خودم بنویسم یادم رفت، ولی الان توی کامنت برای شما بنویسم. چقدر خوب و عالی و تحسین برانگیزه وقتی استاد عباس منش یه انسان ارزشمند و توحیدی و عزیزی چون استاد شایسته گرانقدر کنار خودشون داره و میتونن ساعتها و ساعتها از توحید و آیات قرآن و مباحث ارزشمند و مثبت صحبت کنن.

    الهی صد هزار مرتبه شکر ، الهی صد هزار مرتبه شکر.

    بسیار بسیار تحسینت میکنم سعیده جان و برات از درگاه خداوند بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو درخواست میکنم. الهی که همیشه همیشه جان جانان شما رو در پناه خودش حفظ کنه. و به قلبتون نور هدایت خودش رو عنایت کنه.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 76 رای:
  3. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1291 روز

    سلام و درود فراوان به شما خانم برزگری گرانقدر الهی که در پناه رب العالمین همیشه شاد و سلامت باشید. خیلی ممنونم از لطف و محبت شما و اینکه زمان گذاشتین و برام کامنت نوشتین.

    خدا رو شکر میکنم چیزهایی که نوشتم بهتون احساس خوب و مثبتی داده . الهی که شاهد نتایج و دستاوردها و موفقیت های طلایی شما باشم. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1291 روز

    سلام سیدعلی عزیزم.

    خوبی داداش. الهی که در پناه رب العالمین همواره شادکام و سلامت و موفق باشی در کنار خانواده محترم تون.

    سید علی جان ، از لهجه شیییییرین و دلچسب مِشِدی برامون گفتی. یه لبخندی زدم و گفتم ای جان، لهجه مشدی. یاد تمام دوستان گل استان خراسان افتادم که زمان خدمت همدوره ای بودیم، حتی اونهایی که 600 کیلومتر تا مشهد فاصله داشتن وقتی ازشون میپرسیدیم بچه کجایی، می‌گفت بِچِه مِشَد. یه مشهدی اصیل کسیه که بدون توقف بتونه سه بار پشت سر هم بگه (دِرُم مُورُم ؛ دِری مِری ؛ دِرِه مِره ؛ دِرِیم مِریم ؛ دِرِین مِرین ؛ دِرَن مِرَن) (صرفاً جهت شوخی با بچه های گل و دوست داشتنی مشهد)

    سیدعلی جان ، بعد از همه شوخی ها برسیم به کامنت ارزشمندت، واقعاً حق با شماست، ماییم و هزاران آیه که هنوز به صورت سلیقه ای بهشون عمل میکنم یا نمی‌کنیم. واقعاً اون مثال از کار افتادن کارت توی کشور غریب و اعتماد به رب العالمین خیلی ایمان میخواد. اعتراف میکنم من شرایطی کمی شبیه به این رو یبار‌ تجربه کردم توی کشور خودم ولی بازم نتونستم توحیدی عمل کنم یا بهتره بگم کاملاً مشرکانه عمل کردم و اون لحظه یه مشرک تمام عیار خشمگین بود که پرده های توحید رو پاره کرد و اومد بیرون. و دیدم من فقط یه پرده نازک تارعنکبوتی کشیدم روی یه غول مشرک خفته و میگم با این پرده نازک این غول الان موحد شد. مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا ۖ وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ ۖ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ

    دیدم من مصداق همون پیام هدهد برای سلیمان هستم وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لَا یَهْتَدُونَ دیدم من یسجدون برای پول هستم به دور از خدا؛ که الان که یهویی به مسئله مالی خوردم کاملاً معتقدم الان پوله که مسئله منو حل می‌کنه نه خدا. بماند که خداوند بازم براحتی مسئله منو حل کرد و گفت بیا این حل مسئله ات ولی هنوز دهنت بوی شیر میده بچه. گر دل شیر نداری سفر عشق مرو.

    از صبح که کامنتت رو‌ خوندم بارها و بارها این قسمت از آیه توی ذهنم تکرار شده. وَفَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَى الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیمًا

    آره خیلی ساده است زیر کولر پا رو پا بندازم و از توحید کامنت بنویسم ولی اون زمانی که گرما و شرجی عسلویه و بوشهر اعصابمو بهم ریخته اونجا چه رفتاری دارم؟ چه احساسی دارم؟ آیا اونجا میتونم توحیدی عمل کنم؟

    دست تسلیمم بالاست، دست درخواست کمکم بالاست ، اگه خودش بهم رحم نکنه خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَهَ هستم.

    وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ ۖ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ ۖ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَهٌ انْقَلَبَ عَلَىٰ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَهَ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ

    در پناه رب العالمین همیشه همیشه سلامت و موفق و شادکام و ثروتمند باشی سید علی عزیزم. از صمیم قلبم دوستت دارم انسان موحد.عرض سلام و ادب من رو هم خدمت خانواده گرانقدرتون برسونید. الهی که از زندگی تون بینهایت لذت ببرید. هر روز توحیدی تر و لذت‌بخش تر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
  5. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1291 روز

    سلام و درود فراوان به برادر عزیزم اسداله جان. که از صمیم قلبم دوستش دارم. اسداله عزیز بارها کامنتتو خوندم و تحسینت کردم، بارها به یادت بودم و میخواستم برات کامنت بنویسم ، حتی دوبار هم کامنت نوشتم ولی توی لحظه ارسال یه حسی منو منصرف میکرد.

    ولی یه ندایی همیشه اسم قشنگت رو بیادم میآورد و توی ذهنم میگفتم حمید خیر سرت تو با اسداله توی سفرنامه، با هم همسفر بودین، چرا براش کامنت نمیذاری.

    امیدوارم این کامنت به پایان برسه و با موفقیت ارسال بشه.

    یه نکته که به ذهنم رسید بگم اینه که بقول استاد ذهن مثل یه اسب چموشه، اگه بتونی رامش کنی خوب سواری میده به آدم ولی اگه رام نشه سوار خودش رو میزنه زمین. به نظرم میرسه ما از منافع و توانایی های ذهن غافل شدیم و یه برچسب نجواگر شیطانی بهش زدیم. عیب ذهن همینه که مثل همون مثال اسب چموش رام شده است. شیطان میاد یه صدای ناهنجار ایجاد میکنه، یه وسوسه، و این این اسب چموش دوباره رم می‌کنه و شروع می‌کنه به لگد زدن. اگه ما با هدایت قلبی مون بتونیم این اسب چموش رو رام نگه داریم ، شیطان نمیتونه این اسب رو رم بده.

    و یه جمله ای بسیار زیبا توی کامنتت نوشته بودی که چقدر لذت بردم و به دلم نشست (اصلا «توحید» با عقل جور و هماهنگ نیست. راهی که توحید پیش روی ما قرار میده برای ذهن قبل فهم، روشن و واضح و منطقی نیست) آره واقعاً همینطوره که شما نوشتی. بقول استاد توی جلسه اول قدم اول میگه «ابزار ذهن منطقه»، ذهن با منطق همه چیزو میخواد تعریف کنه. این منطق از کجا میاد از تجربیات گذشته، از فرهنگ و جامعه و خانواده و نظام آموزشی. یعنی منطق ذهن میگه دو دوتا چهارتا. ولی اگه قلبت بگه پنج تا یا هشت تا، میگیم قلب و هدایت اشتباه میکنه. چون با تجربیات و منطق ذهن دو دوتا همیشه و همیشه چهارتاست ولاغیر…

    ولی اگه جریان هدایت الهی بهمون اثبات کنه که اگر اراده الهی باشه دو تا دوتا تحت فلان شرایط میتونن بسادگی تبدیل به هشت بشن اونم نه یکبار بلکه چندین بار اونوقت همین قاعده میشه منطق جدید ذهن. اونوقت در پاسخ دو دوتا همین ذهن میگه هشت تا.

    حالا این مثال دو دوتا یه مثال ساده بود. شما یه نگاهی بنداز به مباحث مختلف علمی، اموزشی، فرهنگی ، شعر و موسیقی و ادبیات، دین و مذهب، سیاست، حتی فیلم های سینمایی، علم ریاضیات و فیزیک و مکانیک یه عده بشدت دارن با همین ابزار منطق علیه یه عده دیگه بحث میکنن و هر کسی داره تلاش می‌کنه موضع خودش رو بر حق جلوه بده.

    خب اگه منطق نجات دهنده بشریت بود پس این همه بحث و درگیری و کج فهمی از کجا اومده؟

    برای ما حکایت فرق داره، ما معتقدیم این ذهن ما ضعیف و ناتوانه و باید از هدایت قلبی پروردگار عالم کمک بگیریم. ولی چند درصد جامعه اینجوری فکر میکنن؟؟

    خود خداوند میگه «و اکثرهم لا یشعرون ؛ لا یفقهمون ؛ لا یعقلون ؛ لا یشکرون؛ لا یتفکرون ؛ لا یومنون» اینه حکایت کار اکثریتی که فقط به قدرت ذهن خودشون تکیه میکنن.

    نتایج شون هم هست که هر از گاهی یه نفر میاد تا چقدر متضرر شده چون بر اساس منطق ذهن خودش عمل کرده.

    انگار حمید امیری پر حرف نمیتونه کوتاه بنویسه…

    سالهای جوانی یه مستند میدیدم در مورد بشقاب پرنده ها، سالهای بعد از جنگ دوم جهانی و اوایل دوران جنگ سرد یه سری اشیاء پرنده ناشناس توی آسمون ایالات متحده مشاهده شد، بنام UFO. شئ پرنده ناشناس. کلی پروپاگاندا درست شد. منجمله اینکه اینها زمینی نیستن. از فضا اومدن. ولی یه شخصی بنام آندره ایپ که مهندس برق بوده(فکر کنم) به ماجرا شک می‌کنه و میگه این یه سازه ساخت دست بشره. و با چند تا سیم پیچ و باتری یه میدان مغناطیسی درست می‌کنه و سیم پیچ رو‌ روی هوا شناور نگه میداره. آندره ایپ اواخر عمرش یه مصاحبه داشت که می‌گفت من خبر داشتم ارتش آمریکا هم داشت توی زمینه UFO ها یه سری کارهای تحقیقاتی میکرده، که UFO بسازن، یکی از اعضای اون تحقیقات یه شخصی بود بنام سرگرد کیهو از نیروی هوایی آمریکا. و در ادامه یه سری فیلم ها از مصاحبه سرگرد کیهو پخش شد که این بزرگوار پرچمدار پروپاگاندای فرازمینی بودن UFO ها بوده. و با دلیل و مدرک و منطق داشته اثبات میکرده که اینها موجودات فرازمینی هستن. خلاصه ماجرا اینکه سرگرد کیهو داخل نیروی هوایی و زیر نظر CIA پروژه ساخت UFO رو برعهده داشت و بیرون از مجموعه و توی تلویزیون و رادیو سردمدار پروپاگاندای فضایی‌ها برای منحرف کردن افکار عمومی.

    آره ابزار منطق نه تنها ناتوانه، بلکه به راحتی گول میخوره. این یه نمونه اش بود. وای به شیطان رجیم که چطوری میتونم این ذهن رو با نجوا گول بزنه یا اعمال غلط انسان رو براش زینت ببخشه.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر که تونستم برات کامنت بنویسم. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی اسداله عزیز.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  6. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1291 روز

    سلام و درود فراوان به شما خانم برزگری بزرگوار. از شما بسیار سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمندی که بهم هدیه دادین.

    از خداوند درخواست میکنم که همه ما رو در این مسیر هدایت توحیدی موفق بداره که فقط حرف نباشیم و بتونیم عمل کنیم. و توحید رو در عمل به اجرا بذاریم. همانطور که اولیا خدا، که توحید رو در عمل اجرا کردن.

    الهی که همیشه حال دلتون عالی و توحیدی و مثبت باشه که احساس خوب مساویست با اتفاقات خوب.

    در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1291 روز

    سلام و درود فراوان به شما خانم سلیمی بزرگوار. الهی که حالتون عالی عالی باشه. عرض ادب من رو پذیرا باشید. خیلی ممنونم از شما که واقعاً بزرگواری کردین و برام کامنت نوشتین. قدردان محبتتون هستم. خدا رو شکر میکنم که به لطف پروردگارم تونستم چیزی رو بنویسم که مایه احساس مثبت بندگان ارزشمند و شایسته خداوند باشه.

    اشعار مرحومه پروین اعتصامی واقعاً شگفت انگیزه، ماجرای اون پیرمرد مسکین و آسیاب بان، و این شعری که استاد عباس منش خوندن. شعر محتسب مستی به ره دید ، شعر کبوتر بچه ای با شوق پرواز… این اشعار واقعاً بی نظیر هستن و خودم به شخصه مشتاقم بتونم اشعار پروین رو بخونم.

    در کل شعر و ادبیات روح‌ آدم رو آرامش میبخشه. الهی که در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید در بهترین زمان و مکان و شرایط. واقعاً ازتون سپاسگزارم خانم سلیمی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1291 روز

    سلام و درود فراوان به سعیده نورانی پروردگارم. الهی الهی الهی که حال دلت عالی عالی عالی باشه و روی شونه خدا نشسته باشی. ببین روی شونه خدا نشستی اونجا دیگه شیطنت نکنی خدا رو اذیت کنی. چقدر خندیدم به شیطنتهای تو مدرسه ات. تو دقیقا چه بلایی سر بخاری و کپسول آوردی؟ تصورشو نمی‌کردی تو سایت به پست یه کارمند شرکت گاز بخوری که بهت گیر بده بخاطر رفتار ناایمن. راستی اون ایموجی خنده تلخ من از گریه غم انگیز تره دقیقا کدوم یکی میشه. چقدر خندیدم به این شیطنت هات. الان دیگه مطمئن شدم توی صف شیطنت بودی.

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر تک تک اتفاقات زیبای زندگیت که تو رو به سجده شکر میندازه.

    آره خیلی ها متوجه نمیشن ما توی این دفترها چی‌ مینویسیم. ولی یه روزی متوجه میشن که حسابی جا موندن. امروز عصر خونه مادرم بودم. دم حیاط برادرم رو دیدم شروع کرد با من حرف زدن و من عین بز فقط نگاهش میکردم. و میگفتم هان هان هممم همممم. یه وقتایی برای اینکه تنوع به خرج بدم میگفتم نمیدونم والله چی بگم. و خلاصه چند دقیقه بعد رفتش. حالا یه زمانی من با برادرم اونقدر صمیمی بودیم مثال زدنی.

    آدم های اطراف مون یه جوری ما رو متهم می‌کنن که فلانی تغییر کردی انگار یه کار زشتی ازمون سر زده. خب من از خدامه تغییر کنم. واقعاً الان که میگین تغییر کردی واقعاً باعث خوشحالی منه.‌ واقعاً من از خدامه که جدی جدی تغییر کرده باشم. این وسط فقط ما دلمون نمیاد این ترمز ها رو زودتر رها کنیم. اگه پامون رو از روی ترمز دلسوزی و ترحم و ای کاش و حالا چی میشه برداریم قطعا سریعتر وارد مدار اجابت درخواست ها و دریافت خواسته هامون میشیم.

    سعیده زیبا ازت متشکرم که دوتا کامنت برام فرستادی ، نمیدونی چه حس خوبیه توی یه روز دوتا کامنت از سعیده شهریاری دریافت کنی.

    در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی، قلب نازنینت منور به نور هدایت رب العالمین.

    #نورٌ علی نور

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  9. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1291 روز

    سلام و درود به شما خواهر بزرگوارم، از این همه لطف و محبت شما بسیار ممنون و سپاسگزارم، خدا رو صد هزار مرتبه شکر که کامنت من که اعتبار همه کلماتش با رب العالمین هست تونسته مفید واقع بشه. یبار یه شخصی مریض میشه و پیامبر میره عیادتش و صحبت میشه و اون شخص به پیامبر میگه من به خداوند عرض کردم خدایا من تاب عذاب آخرت رو ندارم همینجا کیفر گناهانم رو از من بگیر تا پاک بشم و الان مریض شدم و چند روزه دارم درد میکشم امید دارم خداوند گناهانم رو پاک کنه. پیامبر بهش میگه ای بنده خدا، چرا طلب کیفر گناهان کردی، چرا طلب آمرزش و مغفرت نکردی تا خداوند بدون سختی و مشقت تو رو پاک کنه. (مفهوم کلی موضوع، چیزی که بیاد آوردم، ممکنه عین عبارت نباشه)

    یه مثال بزنم از سیستم ناوبری ماشین که کین رانندگی جاده رو نشون میده، مثلا ویز یا نشان یا بلد یا هر اپلیکیشن دیگه. وقتی از مسیر منحرف بشیم بهمون اخطار میده که از مسیر اصلی خارج شدی و برگرد توی مسیر، این به نفع کیه؟ به نفع ما یا اپلیکیشن؟ هدایتها و نشانه های الهی و آیات قرآن هم همون سیستم ناوبری ماست که داره ما رو به سمت سعادت راهنمایی میکنه، نمونه یه انسان هدایت یافته و سعادتمند میتونیم بگیم استاد عباس منش و استاد شایسته. پس این الگو وجود داره که ما هم میتونیم. سعادتمندی همه آدمها هیچ سود و زیانی برای خداوند نداره فقط برای ماست. و خداوند بینهایت مشتاق سعادت بندگانش هست. بیشتر از خود ما.

    بسیار بسیار تحسینتون میکنم و از درگاه خداوند متعال بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو براتون درخواست میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  10. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1291 روز

    سلام و درود به رضوان خداوند.

    رضوان جان منم کاملاً با سعیده خانم موافقم.

    خودت دیگه تحویل نمیگیری مدارت رفته بالا شلوغش نکن.

    اون دوره توحیدی چی بود یه مدت کار میکردی قرار بود باهامون حرف نزنی. همونو کار کردی الان مدارت رفته بالا دیگه تحویل نمیگیری.

    خداوکیلی خودت اینجا یه کمی ایموجی خنده بذار.

    الهی حال دلت عالی عالی عالی باشه رضوان عزیز. اینا رو برات نوشتم بخندی. رفتی اون بالا بالاها یه وقتایی به این همسفران دوران سفرنامه یه نگاهی بنداز دختر خوب.

    در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.

    بقول سعیده جان ، کلی قلب رنگی از خیابون عاشوری بوشهر تا آبادان شهر وفا، غروباش چه باصفا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای: