توحید عملی | قسمت 9 - صفحه 1

1017 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «اسداله زرگوشی» در این صفحه: 22
  1. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1288 روز

    هر کجا نوری است، ز انوار خداست

    سلام و درود بر استاد گرانقدر و همه عزیزانم

    خداوند را شاکر و سپاسگزارم بابت اینهمه لطف و مهربانی. بابت اینهمه همزمانی. بابت نشانه از پشت نشانه در زندگیم. بابت هدایت ها و احساسش در لحظه لحظه زندگیم!

    استاد آگاهی ها و درسهای این فایل به قدری زیاد است که میتوان راجع به آن ساعت ها و حتی روزها نوشت و باز هم نوشت!

    اما می خواهم با احساسم همزاد شوم و از انرژی و فرکانس بالای اول صبح بهره بگیرم و بنویسم.زیرا هرگاه در زندگیم به این حس بها داده ام و عمل کرده ام نتایجش بی نظیر بوده است.

    امروز برام اصلا یه حس و احساس دیگه داشت! صبح ساعت 3:50 دقیقه از خواب بیدار شدم، سرحال.نماز خوندم و چایی دم کردم؛ سری به سایت زدم که ببینم فایل جدید اومده دانلود کنم یا نه که دیدم فعلا خبری نیست. جواب پیام دوست عزیزم مارکو (محمد فتحی که بصورت هدایتی وقتی دنبال یه فایل توحیدی میگشتم پیداش کردم) رو دادم و رفتم برای انجام روتین روزانه ام. تمرین کد نویسی رو انجام دادم و آماده میشدم برم سر کار که متوجه شدم امروز پنجشنبه است! و نه تنها پنجشنبه ها تعطیلیم بلکه امروز تعطیل رسمی هم هست!. گفتم از فرصت استفاده کنم و چکیده جلسه چهارم دوره کشف قوانین زندگی رو در دفترم نت برداری کنم به همین دلیل لپ تابمو روشن کردم که بنویسم ولی یه حسی گفت قبلش یبار دیگه سایت و چک کن و وقتی صفحه اصلی را باز کردم و یبار رفرش کردم، دیدم همان لحظه فایل توحیدی 9 اومد رو سایت!خیلی خوشحال شدم از اینکه اولآ فایل جدیده و دومآ از اینکه فایل توحیدیه!

    اینروزها زندگیم حول و حوش توحید در چرخشه و هر روز برایم انگار معجزه میشه! استاد اصلا نمیشه حس و حالتو وقتی در مدار توحید میچرخه توصیف کنی! جنس این احساس؛ حس این احساس؛ آرامش این احساس؛ رضایت این احساس؛ دلگرمی این احساس انگار از جنس دیگه ایه که با هیچ واژه و کلامی نمیشه بیانش کرد.به همین خاطر باز هم به این حس گفتم سمعآ و طاعتآ. می نویسم همین مقدار که درک کردم.(با اینکه روحیه کمالگرائیم میگفت چند بار فایلو گوش بده، سوره قصص و طه رو بخون بعدش بیا کامنت بنویس! ولی من گفتم مینویسم و به وقتش این دو سوره رو هم میخونم تا ذهنمم راضی کرده باشم تا پارازیت نندازه خخخ)

    ===============================================================

    استاد وقتی بیت زیر رو خوندی و میگفتی این شعر خیلی هماهنگه با قوانین الهی و موهای تنتون سیخ شده

    وحی آمد کاین چه فکر باطل است// رهرو ما اینک اندر منزل است

    این مصرع که رهرو ما اینک اندر منزل است یعنی اینچیزی رو که ما به تو گفتیم،آن اتفاق افتاده است! رو گفتی، بی اختیار اشکایم سرازیر شد.

    یاد کامنتی که در جواب نسیم زمانی عزیز دیروز در سایت نوشته بودم افتادم که به همین نکته اشاره کرده بودم که خداوند قبل از اینکه ما بخواهیم اجابت کرده؛ اتفاق افتاده و کار انجام شده است ولی ما نمی بینیم چون با چشم عقلمون داریم نگاه میکنیم!

    نتیجه اتفاق افتاده شاید ما هنوز ندیدیمش ولی از طرف خداوند اتفاق افتاده و باز این همزمانی ها را نشانه ای دیدم در این مسیر توحیدی و تقویت باورهایم.( که لینکشو در پائین قرار میدم)

    abasmanesh.com

    ================================================================

    پردهٔ شک را برانداز از میان /// تا ببینی سود کردی یا زیان

    چه قشنگ گفتید: شک و تردید بزرگترین دشمن توکل و ایمانه.

    و در ادامه به خودم میگم شک و تردید بزرگترین دشمن توحیده! و اصلا «توحید» با عقل جور و هماهنگ نیست .

    راهی که توحید پیش روی ما قرار میده برای ذهن قبل فهم، روشن و واضح و منطقی نیست.زیرا توحید از قلب که جایگاه خداست نشات میگیره و با ذهن که جایگاه شیطانه در تضاد است. این سوال رو از خودم می پرسم که آیا کاری که مادر موسی انجام داده را میتوان با عقل توجیه کرد؟ آیا من جرات عمل به چنین الهامی پس از گذشت قرنها از این اتفاق را دارم؟ به خداوند سوگند اگه نمیگفتند این داستان کلام خداست، من میگفتم فیلم هندیه! هنوز هم درکش نکرده ام و ذهنم مقاومت داره چه برسه به اینکه به چنین الهامی عمل کنم! و چقدر ایمان میخواد؟ چقدر وجودت باید سراسر تجلی خداوند و ایمان باشه تا جایی برای شیطان نمانه؟

    هر چقدر بیشتر روی خودم کار میکنم بیشتر به این گفته استاد میرسم که همه چیز توحیده؛همه چیز توحیده؛همه چیز توحیده! به خدا قسم همه چیز توحیده.مگه میشه ما بعنوان تجلی ذره ای از وجود الهی بتوانیم دور بمانیم و جذب این آهن ربا و مغناطیس عظیم هستی نشیم و عزت داشته باشیم؟ بها و ارزش داشته باشیم؟شان و منزلت و هویت داشته باشیم؟…

    وقتی زندگی بزرگانی که منشاء اثر و خیر بوده اند رو بررسی میکنیم میبینیم دلیل ماندگاریشان همین نگاه توحیدی ای بوده که داشته اند.آنچه ما انسانها رو از هم متفاوت میکنه داشتن همین نگاه توحیدی است.

    =================================================================

    اگر بخواهم فایل رو اینگونه جلو ببرم قطعآ کامنتم به درازا میکشه و از حوصله عزیزان خارج. به همین دلیل به نکات کلیدی فایل در ادامه برای یادآوری به خودم اشاره خواهم کرد.

    * وقتی خدا بخواهد، سطح آب از گهواره؛ برای موسی بهتر می شود. سیلاب مثل پرستارش میشود و امواج دریا مثل مادرش!

    * خداوند آنچیزی می شود که ما میخواهیم؛ آنچیزی می شود که ما بهش نیاز داریم!

    * چه باک اگر هیچ کسی در زندگیمان نباشد، ولی خدا باشد! اگر خدا را داشته باشیم همه چیز و همه کس را داریم. زیرا خداوند برایمان هم چیز و همه کس می شود! برای همینست که می گوئیم همه چیز توحید است.

    * چقدر این الگوی تکراری در زندگمان دیده ایم که در روزهای سخت زندگی وقتی با جون و دل به خداوند متوسل شدیم، وقتی از همه جا بریدیم و خدا رو صدا زدیم ، خدا دستمون رو گرفته و نجاتمان داده ولی چقدر زود فراموش کردیم انگار اتفاقی نیفتاده! به قول قرآن انگار هرگز درخواست نکرده ایم! و عهد و پیمانمان را به سادگی فراموش کردیم.

    * داستان نمرود داستان همه ماست! همه ما در وجودمان یک نمرود و فرعون داریم که داره ناسپاسی میکنه! نعمتو میبینه ولی شکرگزاری نمیکنه! هدایت و میبینه ولی بهش عمل نمیکنه!

    * هرگز ما قادر نیستیم اپسیلونی از نعمت هایی که خداوند بهمون داده را ببینیم و بابتش شکرگزاری کنیم. یکی از دعاهای همیشگی زندگیم این باشد که خدایا قدرت سپاسگزاری بیشتر به من بده زیرا هر چقدر بیشتر سپاسگزار واقعی باشم؛ نعمت های بیشتری را دریافت خواهم کرد.

    * نگاه انسانی به خداوند به جای داشتن نگاه سیستمی به خداوند و جهان؛ ریشه خیلی از مشکلات بشر است.همون نگاهی که سبب میشه وقتی چیزی رو بدست میاریم بگیم خودم بدست آوردم و وقتی ناکام ماندیم آنرا به دیگران نسبت دهیم. دقیقآ عین مثال پیدا کردن جای پارک که استاد مثال زدند. زیرا خداوند رو به چشم انسان می بینیم که نمی خواهیم بدهکارش باشیم! یا فکر می کنیم اگه خداوند این درخواست ما رو برآورده کنه، ممکنه درخواست دیگمون رو براورده نکنه. چون میگه نکنه پرو بشیم! اصلا خودم رو میگم تا قبل از آشنایی با استاد به دلیل غرور و جهلم از خداوند چیزی نمی خواستم! میگفتم خودش میبینه اگه بخواد میده! مبادا بدهکارش بشم یوقت!!!(خدایا شکرت که هدایتم کردید و از جهل و ظلمت نجاتم دادی)

    * به اندازه ای که سرمان جلوی خداوند پائینه؛ به اندازه ای که نعمت های خداوند رو می بینیم و درک میکنیم و سپاسگزاری میکنیم بابت آنچه که به ما داده، به همان اندازه خداوند ما رو در برابر غیر خدا سرافراز و سربلند میکنه.

    خدایا بی نهایت سپاس و شکرت بابت بارش باران و رحمت و نعمت الهی ات که نشانه دیگری بود براین فایل الهی.دست مریزاد استاد و مریم جان، بی صبرانه چشم انتظار فایل های توحیدی بعدی هستیم.یاجق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 240 رای:
  2. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1288 روز

    سلام . درود آقا اسماعیل عزیز

    امروز دومین باریه که اشکام سرازیر میشه! دستانم می لرزد وقتی دارم تایپ میکنم. چقدر خدایت رو دوست دارم دوست عزیز! چقدر عشقبازیت با خداوند برایم لذت بخش بود.چقدر تحسینتون کردم و چقدر حسودیم شد که اینقدر رفیق خدا شده ایًًً!!! زمین و40 تا پرسنل و هرچی داشتی رفت؛ چه باک رفیق وقتی خدا رو بدست آوردید!. چه معامله ای ازین سودآورتر و پرخیر و برکت تر!

    …یاد اونجایی اوفتادم که به آسمون نگاه کردم گفتم کمکم کن و آدرس این آقا رو بهم داد جایی منو فرستاد که به خودش اعتقاد نداشت!!! این جملتو کجای دلم بزارم آخه…! مگه جز اشک ریختن حرفی برای گفتن میمونه…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 110 رای:
  3. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1288 روز

    سلام و درود سید علی جان خوشدل عزیز

    سید علی جان گفتم اینروزها نشانه ها و سورپرایزهای خداوند در زندگیم تمامی ندارد.شاهد از غیب رسید! نمی دانی با کامنتت چقدر باورهای منو جابجا کردید!

    پیامتو دیدم باز اشکم جاری شد. این سومین باره که اشک می ریزم. الان که داشتم مینوشتم صدای اذان از گلدسته مسجد و از گوشی کنار دستم به گوشم میرسه. مگه میشه اینها رو نشونه ندید! مگه میشه اینها رو اتفاقی دونست!

    سید جان چند روز پیش در محل کارم داشتم کامنت هاتو میخوندم؛ یهو خدا بهم گفت چرا برای تمرین کدنویسی نمیکنی که سید علی خوشدل برات کامنت بنویسه؟!

    منم گفتم چشم چه چالش و تمرینی ازین بهتر که خدا بهت تمرین بده!

    صبح دوشنبه طبق معمول زود بیدار شدم و اولین خواسته ای که در دفترم نوشتم این بود که دوست دارم سید علی خوشدل برایم کامنت بگذارد. راستش وقتی که داشتم مینوشتم نجواها اومدن و گفتند بنویس لایکم کنه ولی به خودم نهیب زدم و گفتم وقتی خدا گفته کامنت بگذاره من کی هستم بگم لایک کنه؛ خدا خودش دست سید علی رو میگیره و برام مینویسه! در همین گفتگوهای ذهنی بودم که یاد کامنت یاسمن زمانی عزیز افتادم که تو کامنتش اشاره کرده بود به آیه 21 سوره مریم:

    قَالَ کَذَٰلِکِ قَالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ ۖ وَلِنَجْعَلَهُ آیَهً لِلنَّاسِ وَرَحْمَهً مِنَّا ۚ وَکَانَ أَمْرًا مَقْضِیًّا

    گفت: این چنین کار البته خواهد شد، خدایت فرموده که بسیار بر من آسان است (تا قدرت ما را بر آن دریابی) و تا این پسر را آیت بزرگ و رحمت واسع خود برای خلق گردانیم؛ و قضای الهی بر این کار رفته است. و من از آنروز هر صبح این جمله را با خودم تکرار میکنم که هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ (انجامش برای خدا آسونه) و به همین دلیل زیر خواسته ام این عبارت تاکیدی رو نوشتم و قلبم آرام گرفت.

    این اتفاق برایم رخ نداد ولی خواستمو خط نزدم! ایمان داشتم چون خدا گفته محقق میشه.و سعی کردم خواستمو تقویتش کنم! چجوری؟ می اومدم با حس خوب کامنت هاتو میخوندم. هر شب همسرم قبل از خواب بمن میگفت یه کامنت خوب برام بخون و من حتما یکی از کامنت های شما رو با صدای بلند برای دختر و همسرم میخوندم. و خیلی استقبال می کرد بگونه ای که اسم شما و چند نفر از اعضای فعال سایت رو بلد شده. امروز تو کامنتم نوشتم باز هدایت اومد کامنتتو اینجور بنویس و نذار برای بعد ظهر و گفتم چشم.همینها رو که میدونم مینویسم.وقتی کامنت ها اومد رو سایت دیدم چه جالب کامنت من و شما در یک صفحه افتاده و همون لحظه گفتم خدایا دمت گرم من امروز هم فرکانسم با سید علی و گفتم این اولین نشانه است. کامنتتو که خوندم و لایک کردم و طبق معمول ذخیره کردم چون هر بار که کامنت میذاری من کلی چیز یاد میگیرم و نبوده کمتر از سه چهار بار کامنتتو نخونم! وقتی دیدم لایک کردید کامنتمو باز خدا رو شکر کردم گفتم خدایا شکرت این دومین نشونه و راضی شده بودم اگه امروز کامنتت نیاد دفعه دیگه میاد! و وقتی دیدم بعد چند دقیقه کامنتت هم اومد دیوانه شدم. کامنتتو نخونده گریه کردم. نمیدونم چی بگم.چطور حق بندگیشو ادا کنم. حتی زبانمم الکنه در برابر لطف و سخاوت و بزرگیش. فقط اشک میریزم قلبم صیق بخوره کمی آروم بشم. کمی خودمو پیدا کنم.چقدر این روزها خداوند باورم رو به خالق بودنم در زندگیم قوی تر کرده . کامنتت فرسنگ ها باورهامو به خالق بودنم به اجابت شدن خواسته هام از جانب خداوند قوی و پررنگ تر کرد. سید علی جان کامنتت چنان قدرتی به من داده که هر نجوایی رو بتونم باهاش ساکت کنم. چنان ایمانی بمن بخشیده که هر لحظه بگویم هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ. چنان لذتی بخشیده که همواره شیرینیش را در وجودم احساس میکنم.و چنان باوری بخشیده که ایمان دارم با کریمان کارها دشوتر نیست.

    سر سلامت رفیق؛ شیرینی این لحظه زندگیم به توان 1000 نوش خودت و همسر عزیزت عادله جان. از خداوند بزرگ و بخشنده می خواهم همواره زندگیتان سراسر نور، سراسر عشق و لبریز از سعادت و خوشبختی باشد.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 62 رای:
  4. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1288 روز

    سلام و درود سمیه عزیز

    هر بار که من از هر کدام از اعضای این خانواده بهشتی کامنتی دریافت میکنم تصویر همه اعضای خانواده ات تو ذهنم مجسم میشه و همتون رو عاشقانه دوست دارم.

    در دوره کشف قوانین من جلسه چهارم هستم. خوشحالم که همدوره یه عزیزانی چون شما هستم. اول دوره به خودم قول دادم به هیچ وجه عجله نکنم تا نهایت بهره رو از دوره ببرم و میدانم این دوره ایه که من باید تا آخر عمرم باهاش زندگی کنم و یاد بگیرم و عمل کنم.امروز برای من روز مهمی بود. در جواب کامنت سید علی خوشدل عزیز دلیلش را نوشتم و با خلق این خواسته ام با دست پر میرم برای نوشتن تمرین جلسه چهارم استاد.موقع ارسال دیدگاهم سیستم چند بار خطا از ورد پرس گرفت و به همین خاطر چند بار ویرایش کردم و سند کردم و بار آخر پیام داد دیدگاه تکراریست و وقتی کامنت ها رو نگاه کردم دیدم سه بار دیدگاهم فرستاده شده و اجازه حذف یا ویرایش نداره. گفتم حتما خیریتی توش هست شایدم واقعآ یکبار تشکر کردن کافی نباشد و به همین دلیل سه بار کامنتم رفته! کامنت سید علی رو که نگاه کردم دیدم ساعت 19:44 فرستاده شده و آخرین پیام منم 21:44 دقیقه ارسال شده که اینم برام نشانه ای بود و شاید دلیل تکرار دیدگاهم همین ست شدن ها باشد. جالبه برام دو دیدگاه قبل تائید نشدن خدا رو شکر و دیدگاه سوم که 21:44 دقیقه بود تائید و منتشر شده!!! (این قسمت رو در ویرایش اضافه کردم!) آیا ایمان نمی آورید؟!(خطاب به خودم)

    نسیم جان اگه آگاهانه زندگی کنیم و متوجه اتفاقات دور و برمان باشیم همواره شاهد این نشانه ها و همزمانی ها خواهیم بود و حضور خداوند رو در لحظه لحظه زندگیمان لمس خواهیم کرد.همین کامنتی که ارسال شده ساعتش رو دقت کنی خودش یه نشونه است!(اینم در ویرایش اضافه شده)

    ممنونم بابت کامنت قشنگت و نکاتی که اشاره کرده بودید.کامنت هاتو با عشق میخونم و دنبال میکنم. برایتان سلامتی و سعادت و ثروت آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  5. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1288 روز

    سلام و درود سید علی جان

    هر لحظه ای که میگذره سید جان نشانه ای میبینم که نمی توانم ندای درونم را لبیک نگویم.با اینکه چند دقیقه ای نگذشته که جواب کامنت پر مهرتو دادم و در جواب کامنت دوست عزیزم سمیه زمانی به دلیل ارسال سه کامنت براتون اشاره کردم که امیدوارم اگه فرصت کردید بخونید و لینکشو پائین میذارم که راحتتر دسترسی داشته باشید. abasmanesh.com

    وقتی چشمم به تعداد روزهای حضورتون افتاد نتونستم نیام و براتون ننویسم. عدد 1919 چه ست جالبی. من عاشق این ارتباط بین اعدادم و برام نشونه هستند. دو تا 19؛ دو تا یک و دو تا 9 آنهم در کامنت یک فایل توحیدی! زیبا نیست؟!!

    برای من که این روز کامنتت رو دریافت کردم کلی حرف و پیام داره. امیدوارم برای شما هم نشانه و تائیدی باشه از طرف خداوند. هر چند میدانم شما نشانه های خداوند را زندگی می کنید. عزت زیاد دوست عزیز.به دستان پر قدرت خداوند میسپارمتون و همیشه منتظر کامنت های بی نظیرتون هستم تا بیاموزم و یاد بگیرم و یاد بگیرم.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 46 رای:
  6. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1288 روز

    سلام و درود سید حبیب جان

    سید جان کلی با کامنتت حال کردم. این جملت رو باید با طلا نوشت …واقعا ما از ذهنمون چه خیری دیدیم که اینقدر گوش به فرمان اونیم؟!!!!

    وقتی به این سوال فکر کردم دیدم همه چیز بر میگرده به باورهایی که در ما ساختن! چقدر این جمله را شنیدیم که خدا مگه عقل بهت نداده؟! ولی هیچکی نگفت ببین دلت چی میگه؟ هیچکی نگفت ببین حست چی میگه؟و بدتر از آن ما رو نهی کردن؛ ما رو ترسوندن از اینکه با دلمون تصمیم بگیریم! ما رو ترسوندن از اینکه احساسمون رو بیان کنیم. و نتیجه اش هم مشخصه!

    در این روز عاشورا و این لحظات اولیه صبح نیومده بودم راجع به کامنتت حرف بزنم! اومدم بگم هدایت شدم به کامنت های شما و همسرتون (دو فرشته بهشتی) که برای هم نوشتید. سید جان بی اختیار اشک ریختم و الانم اشکم سرازیر شد. خدا رو شکر بابت وجودتان؛ خدا رو شکر بابت رفاقتتان؛ خدا رو شکر بابت عشقتان.

    چقدر شما ها الگوهای خوبی هستید مثل استاد و مریم جان در زمینه روابط. چقدر دوستانی که در روابط مشکل دارند می تونند شما ها رو الگوی خودشون قرار بدن. چقدر لذت بخشه دو نفر بعد سالها زندگی به نقطه ای برسند که سراسر کلامشان توحید باشه و عشق. چقدر شماها الگوهای متفاوت و مناسبی هستید بر خلاف اکثر روابط همسن و سالهاتون در جامعه! و چه سعادتی از این بالاتر که هر دو به این سایت الهی وصل شدید و دائم دارید روی خودتون کار میکنید و رشد میکنید.

    ممنون که هستید سید جان؛ ممنون که هستید بانو جان. ممنون که برای هم کامنت میزارین؛ ممنون که جواب کامنت های همدیگرو میدین و با ما به اشتراک میذارین و نمیذارین بین خودتون بمونه! ممنون بابت ابراز عشقتون بانو که میتونه برای سید حبیب از سوخت اتم قویتر باشه.ممنون سید جان که یادت مونده همسرت چه باری رو دوشش گذاشته و پا به پات تا اینجا اومده!ممنونم …

    الهی نور به زندگیتون بباره؛ الهی خیر و برکت زندگیتونو نتونین بشمارین؛ الهی خداوند مهمان لحظه هاتون باشه…یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  7. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1288 روز

    سلام و درود بانو جان

    ممنونم از لطف و محبت همیشگیتون فهیمه جان. تبریک بهتون میگم بابت باورهای توحیدی تون! زیرا کامنت های این روزهای من حول و حوش توحید میگرده و باورهای توحیدی شما سبب شده به این کامنت ها هدایت بشی. امیدوارم آن کامنت ها و کامنت های عادی دوستان عزیز هدایتگر بیشتر ما باشد به سمت توحید و درک و لمس بیشتر خداوند در زندگیمان.

    نوشته بودید…چقدر جمله ساده اما قدرت مندیه…

    هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ (انجامش برای خدا آسونه)

    بله واقعآ این جمله برای من خیلی درس داشت و هر روز با خودم تکرارش میکنم.معرف این آیه شریف دو کامنت پائینتر داره ما رو نگاه میکنه خخخخ . یاسمن عزیز این آیه قرآن رو به ما معرفی کردن و من از آن بعنوان یک مانترای قدرتمند در زندگیم استفاده کردم که قدردان و سپاسگزارش هستم.

    فهیمه خوش تیپ ممنونم که وقت گذاشتید و کامنت هامو خوندید و برایم نوشتید. در این مسیر زیبا برایت توحید؛ سلامتی ؛ سعادت و ثروت آرزو میکنم دوست عزیزم.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1288 روز

    سلام و درود رضوان جان

    مرررررسی عزیز. شما خودتون به منشاء این حال خوب فراوان دسترسی دارید و به همه هم از این حال خوب می بخشی، فروختن این حال خوب نزد شما زیره به کرمان بردن است!

    راجع به دوره قانون آفرینش واقعیتش من تنها دوره ایه که لاک پشتی دارم میرم جلو و به خودم تعهد دادم عجله نکنم هر چند گاهی وقتها احساس کردم از این وره بوم افتادم خخخ

    رضوان جان این دوره رو به نظرم جدی تر بگیر.چرا؟ انگار ما رفتیم کلاس اول ابتدایی و داریم الفبا یاد می گیریم! اگه حروف رو خوب بلد شدیم آنوقت به راحتی نیتونیم جمله سازی کنیم و بعدش با جمله سازی متن و انشاء بنویسیم. یا مثل یادگیری رانندگه! وقتی رانندگی یاد گرفتی آنوقت برات فرقی نمیکنه از امیدیه بری ماهشهر یا بری اهواز یا بری بوشهر. فقط اراده میکنی و اتفاق میفته!

    بنابراین سعی کن تعهد 30 روزه رو با همون حس و حال و روشی که استاد شایسته گفتند انجام بدی تا آماده بشی برای جمله سازی و بعدش متن نویسی! من خودم دو ساعت قبل از رفتن سر کار بیدار میشم تا بتونم روتین روزانمو انجام بدم قبل رفتن. که یکیش کد نویسیه.

    در کامنت های جلسه اول من چند کامنت گذاشتم در مورد روشی که تست کردم و برام جواب داده میتونید بخونید و ایده بگیرید. آخرین و ارزشمندترین چیزی هم که خلق کردم در گام دوم خلق خواسته هام؛ درخواست نوشتن کامنت از طرف سید علی خوشدل بود که به لطف خدا دیروز محقق شد و باور خلق کنندگی مرا فرسخ ها جابجا کرد. احساسی شبیه احساس استاد در کلاس های دانشگاه بندرعباس! مطمئنم با روح لطیف و احساس خوبی که ازت سراغ دارم میتونی به راحتی خواسته هاتو خلق کنی. مراقب خوبی هات باش.به قول سعیده جان قلب فراوان.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  9. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1288 روز

    سلام و درود یاسمن جان

    خدا رو شکر!

    همیشه تو لبخند روی لب من میاوردی با آن خنده قشنگت. یبارم خدا رو شکر من باعث شدم بخندی خخخ

    خدا رو شکر که چنین خانواده ناب و توحیدی دارم. سپاسگزار خداوندم بابت حضور تک تکتون در زندگیم. شکر گزار خداوندم بابت همزمانی حضورم در سایت با شما عزیزان.

    اتفاقآ پری روز که هدایت شدم به فایلش ، تلگرامو نصب کردم و آنجا دیدم ایموجی گذاشته بودی.روی ماه تینا خانوم این فرشته های زمینی رو جای من ببوس (کلی ایموجی بوسه).

    یه چیزیم من بگم کمی بخندی؛ اتفاقآ دخترم شینا (هم وزن تینا خخخ) یه روز که داشتم برات کامنت مینوشتم اومد بغل دستم و گفت میخوام پروفایلتو نگاه کنم و منم نشونش دادم و ازم سوال کرد این دوستت کجاست و چکار میکنه؟ خخخ منم گفتم کاناداس و دانشجوه و داره کار میکنه (نمیدونم درس گفتم یا نه خخخ) بعدش میره پیش خانوادش تو آمریکا (آخه با دیدن فایلهای سفرنامه عاشق آمریکا شده و میگه من از اینجا میرم خخخ) حالا هر چند وقت یبار سراغتو میگیره و میپرسه اون دوستت نرفت آمریکا؟ انگار از تو بیشتر عجله داره (ایموجی دست رو پیشونی خخخ) خلاصه یاسمن بدون پیگیر داری شدید خخخ

    جمله قشنگی که از سید علی نوشته بودی منو به این فکر فرو برد چقدر نقل قول های عزیزانم برام شیرین و قشنگه. واقعآ گرمای وجود همه عزیزان رو میشه اینجا از کیلومترها و مایل ها فاصله احساس و لمس کرد. فاصله ها هرگز نتونستند بین دل ها فاصله بندازن.

    یاسمن جان اینجا بهشته! اصلا نمیشه با هیچ جای دیگه ای تصورش کرد چه برسه به مقایسه!

    گاهی توی اطاقم، خانمم صدام میزنه کجایی چکار می کنی؟ منم با صدای بلند میگم به قول سعیده در حال انجام صلاتم! و این واژه ها وارد زندگیمون شدن و انگار تو واقعیتم با شما عزیزانم دارم زندگی میکنم و این از برکت وجود استاد و این سایت الهی است.

    یاسمن عزیزم امیدوارم بهترینها برات رقم بخوره و در زمان مناسب و در مکان مناسب کنار خانواده ات باشی و من هم مژده این وصلتون رو به دخترم بدم خخخ.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    اسداله زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 1288 روز

    سلام فهیمه عزیز

    خدا رو شکر که خداوند با کامنتم باهاتون صحبت کرده. اینا حرفای من نیستن ، خدا میگه و من تایپ میکنم.چه سعادتی از این بالاتر که حامل پیام خداوند برای بنده اش باشی!

    فهیمه عزیز کامنتتون این باور رو بار دیگر برایم تقویت کرد که:خداوند قبل از اینکه ما بخواهیم اجابت کرده؛ اتفاق افتاده و کار انجام شده است ! ولی ما نمی بینیم! چون در فرکانسش نیستیم. و وقتی در فرکانسش قرار گرفتیم ، آنوقت دریافتش می کنیم.

    دو تا اسم خدا رو شکر توی سایت زیاد میبینم یکی همین اسم قشنگ شماست و دیگری فرزانه، که گاهی تشخیصشون از همدیگه سخت میشه خخخ.

    امیدوارم هر لحظه خداوند هادی و هدایتگر زندگیتون باشه دوست عزیز.یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: