اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
ممنونم بابت کامنت قشنگت! چه حس خوبی گرفتم ازینکه اینقدر زیبا نوشته بودی. تحسین میکنم قلم توانایی که دارید و واژگان زیبایی که انتخاب کردید.
خدا رو شکر بابت نزدیکیت به خداوند و ازین بابت بهتون تبریک میگم. نشانه این وصلت و نزدیکی قلب پاک و رقیق تون است. به قول استاد گرانقدر “وقتی به خدا نزدیک میشی لطیف تر میشی” اینو قدر بدونید. این اشکها مقدسند!
ممنونم اعظم جان که برایم نوشتید.آرزو میکنم این احساس خوبی که منتقل کردید 1000 برابرش از طریق این کامنت برگرده و وجود نازنینت رو لبریز احساس خوب کنه. در پناه خداوند باشی دوست عزیز.یا حق
نمی دونم چی برات بنویسم رفیق! گاهی وقت ها دوست داری حرفی نزنی و فقط گوش بدی!گاهی وقت ها تو حس و حالی میری که فقط دوس داری اشک بریزی! تو خودت باشی و خلوتت با خدا! هیچکسی هم مزاحمت نشه! حس و حال من موقع خواندن کامنتت همینا بود که نوشتم!
علی عزیز باز هم کامنتت منو ارجاع داد به به گفته خداوند بخشنده و بزرگ در قرآن که فرمودند:
هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ یعنی برای من انجامش آسونه! ولی ما نسپاسیم! ما فراموشکاریم! و به راحتی میدون و میدیم دست ذهنمون! میدون و خالی میکنیم تا شیطان جولان بده! چقدر محتاجیم به نگاهش؛ چقدر محتاجیم به هدایتش؛ چقد محتاجیم به نشانه هایش و گرنه از گمراهان خواهیم بود!اصلا هویت و وجود و زندگی ما باتوجه و نگاه اوست که معنا پیدا میکند.
میدونی چیه فهیمه!بعضی روزها ساعت ها پای لپ تاب میشینم و کامنت میخونم؛ کامنت مینویسم و اشک می ریزم. دیروز و امروز هم از آن روزها بود!
گاهی نجواها میان میگن بابا بسه دیگه اینجور سوی چشمات کم میشه ها! ولی من میگم اشکال نداره. این اشکا هویته منه! این اشکا قلبمو صیقل میده! این اشکا ناخالصی وجودمو کم میکنه! این اشکا سبکم میکنه!این اشکا احساس بهتر و عمیق تر و طولانی تری بمن میده! اصلا این اشکان که چشممو بینا میکنه و شفا میده!
…به همسرم میگفتم هیچی نمیخوام! شاید این حرف برای دیگران کلیشه باشه ولی اعضای این سایت خیلی خوب این حرفو درک می کنند. چون دارند اونو زندگی می کنند!
همه ما با وعده ثروت و درآمد بالا جذب این سایت شدیم و حالا به بی نیازی رسیدیم! قشنگ نیست!!! الان میفهمم چرا خداوند وعده حوری و فرشتگان رو به بندگانش داده؛ قشنگ نیست!!!
وقتی محرم شدی؛ وقتی لذت وصال و نزدیکیش را چشیدی، آنوقت بی نیاز ترینی! آنوقت مهربانترینی؛ آنوقت بخشنده ترینی؛ آنوقت تجلی خداوند بر روی زمینی؛ آنوقت خداگونه ترینی!
این حال خوش، این حضور خداوند و این احساس فوق العاده که تائید و امضای خداوند پاشه رو من دیشب با اذان مغرب هنگام نوشتن جواب کامنت سید علی تجربه کردم.و خوشا به سعادتت که آنرا ظهر عاشورا تجربه کردی!
…دعا میکنم میگم خدایا به قلبم جاری باش! چه دعای قشنگی. چقدر توحیدیه! چه قدر معنای ژرفی داره!
خدایا به قلبم جاری باش بازم نوشتم تا یاد بگیرم چجور دعا کنم!
فهیمه عزیز شما که این واژه های قشنگو کنار هم چیدین، شما که حس و حالت اینقد خوبه؛ میشه درخواست کنم این دعا رو در حق منم انجام بدین؟
مرسی که هستید رفیق؛ مراقب حال خوب و خوبی هات باش . یا حق
رفیق من و تو با هم این حرفا رو نداریم.من وشما و سعیده با هم فعالیتمون تو این سایت الهی شروع کردیم و با هم داریم یاد میگیریم و رشد می کنیم.
دیدی میخوای بری دیدن فامیل یا دوستی قبلش خبر میدی، ساعت و روزشو مشخص میکنی و کلی زمینه سازی میکنی قبل رفتن ولی خونه یه کسایی که خیلی با هم فابریکین از این مقدمه چینی ها نداری و به محض تصمیم عملیش میکنی چون میدونی هر وقت بری هر زمان که بری طرفت معذب نمیشه و ازت استقبال میکنه. احساسم به تو و سعیده همینه! یعنی اگه بخوام بیام به دیدنتون کلید میندازم میام تو مثل خونه خودم!
انگار من و تو نمیتونیم کوتاه کامنت بنویسیم خخخ همین کامنتت از کامنت های اصلی هم طولانی تره! انگار گذر زمان و احساس نمی کنیم وقتی الهام میاد و واژه ها به صف میشن پیاده بشن.
صبح هدایت شدم به کامنت های سید حبیب حافظان و همسرشون وجیهه بانو. خیلی لذت بردم از کامنت هاشون. اونجا سید حبیب همین بحث ذهنو پیش کشیده بود و وقتی کامنتت رو خوندم بازم گفتم خدایا حکمتتو شکر برای این همزمانی ها. خواستم کامنتو کپی کنم اینجا ولی خدا گفت لینکشو بذار تا حمید هم کامنتو بخونه و هم کامنت های این زوج عاشق و توحیدی و مثل خودت غرق لذت بشه منم گفتم سمعآ و طاعتآ
abasmanesh.com
چیزی که میتونم اضافه کنم اینه که حکایت عقل و ذهن برای من بگونه ای همان حکایت اصل از فرع است. وقتی این دو تا در یک راستا باشند ذهن کارشو درست انجام میده چون تضاد و تعارضی وجود نداره. مشکل ما از جایی شروع میشه که بین این دو کشمکش و تعارض بوجود میاد. این تعارض نشون میده ذهن از مسیر قلب خارج شده لذا یه میانجی لازمه تا ذهنو به مسیر قلب هدایت کنه هر چند که ذهن لگد بندازه و مقاومت کنه. ولی اکثر جامعه چون با این نیرو و احساس بیگانه اند طرف ذهنو میگیرند و میگن مگه دیوانم؟ خدا به من عقل داده؟!؛ مغز خر که نخوردم!!! …
این قسمت رو در ویرایش اضافه کردم . حمید جان امروز چیزای زیادی راجع به ذهن یاد گرفتم. این دیدگاه سید حبیب عزیزم نکات خوبی اشاره میکنه که خوندنش خالی از لطف نیست.
abasmanesh.com
ممنونم حمیدجان که برام نوشتی و کلی وقت گذاشتی و تایپ کردی؛ همواره کامنت هاتو دنبال میکنم و پروفایل های قشنگتو میبینم.در پناه خداوند باشی حمید جان، روی ماهتو از دور میبوسم (قلب فراوان).یا حق
برادر عزیزم سید حبیب جان فرکانس کلامتون بقدر بالاست که من برای جوابی در خور و شئنتان ،واژه ای رو سراغ ندارم!
مجبورم واژه ها رو عاریه بگیرم شاید بتوانم جوابت رو بی پاسخ نگذارم.به قول سید علی خوشدل” با اینکه کیلومترها از هم فاصله داریم، اما گرمای قلبمون به هم میرسه!” و من این احساس پاک و روح لطیف رو در آغوش گرفتم و غرق این احساس خوب شدم. ممنونم ازتون.ممنونم بابت دعاهای قشنگتون. کلی درس یاد گرفتم ازتون؛ واژه هاتون انگار شعر بودن؛ خدا رو میشد لابه لاشون احساس کرد. جنس این کلام خیلی فرق میکنه و فرکانسش خدائیه! فقط میتونم تحسینتون کنم و به احترامتون و به افتخارتون از جایم برخیزم و کفه مرتبی براتون بزنم. از طرف من به همسر عزیزتون سلام برسونید و پوزش مرا پذیرا باشید از اینکه نتونستم کامنت های دیگر شما و همسرتان رو پاسخ بدم. باید چندین بار بخونم تا بتوانم درک کنم و بیاموزم ازتون.
روی ماهتو از دور میبوسم سید جان که نور خداوند بر آن تابیده شده. خدا رو شکر بابت وجود نازنینتون. خدا رو شکر بابت قلب های مهربونتون. خدا رو شکر بابت معرفت و عنایتی که خداوند بهتون بخشیده. از خدا میخواهم هر لحظه زندگیتون عشق باشد و عشق باشد و عشق.یا حق
دیروز یاسمن نوشته بود ازین به بعد سعیده لقب سعیده نورانی بدهیم و دیدم چقدر انتخاب به جا و خوبیه. کار خدا اینجوریه وقتی برای کسی خوبی میخوای خدا اونو به خودت بر می گردونه.
سعیده جان عزیز خوش آمدید؛ به خانه خود آمدید.
سعیده جان باید حق بدی به اطرافیانت عزیزم! اینقدر فرکانست رفته بالا و با خداوند عشقبازی میکنی که والا منم رفتم موتور گازی گرفتم دنبالت میام ولی به قدم های تو نمی رسم خخخ
ولی جان من خوشحال نیستی از اینکه دیگران نمی فهمنت! والا به خدا یکی از نشانه های درست بودن مسیرت همینه! من هر وقت تو این موقعیت ها قرار میگیرم فقط لبخند میزنم و خدا رو شکر میکنم. اگه اینها نباشند از کجا میفهمیدی مسیرت درسته یا نه؟ نشانه از این واضح تر! نمیخواد قلب نازنینتم درگیر کنی! خداوند کارش درسته عزیزم. لبخند بزن مثل همین لحظه ای که داری کامنتو میخونی! لبخند بزن و بگو اوکی حق با شماست. خلاص
اون بندگان خدا چه می دونن تو تو چه فازی هستی؟ مدارت چیه؟ کجا داری سیر میکنی؟ کی هدایتگرته؟ مگه غیر از اینه که تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی؛ گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
با همین فرمان برو جلو عزیزم. کلی فرشته اینجا منتظرن شما کامنت بذاری و حالشون و خوبتر کنی. اونام که تو فرکانست نیستن به خودشون ظلم می کنند و خودشون رو ازین نعمت محروم می کنند.
لذت ببر ازین بهشتی که داری! یساله شمال نرفتم اصلا نگم برات. قدر اونجا رو الان بچه های جنوب و کویر می دونن. تجربه باران در تابستون بخدا نعمتیه که 99 درصد ایران آرزوشو دارن. غروب با همسر و دخترم رفتیم دوری زدیم دخترم میگفت کی میبریمون مسافرت؛ گفتم بزودی میریم قبل از شروع مدرسه ها. هر سال دوبار میرفتیم ولی امسال به دلیل تعهدی که داده بودم نشد. مراقب خوبی هات باش؛ ممنونم با همه مشغله هات وقت گذاشتی و برایم نوشتی و این صفحه رو نورانی کردی؛ قلب فراون برای خواهر نورانیم.یا حق
اصلا دوست دارم پاسخ به کامنت های این پست تموم بشه!
اصلا من فضولیم گرفته بیام سروقت کیفتون یواشکی و حسابی دلی از عزا در بیاورم خخخ
قیافتو که تصور میکنم غش میکنم از خنده خخخ سرتو کردی تو کیفت و داد میزی کوش؟ کی به وسایل من دست زده؟ رضوان تو بر نداشتی وسایل منو؟! شوخی نکن یالا رد کن بیاددیگه! رضوانم هی میخنده و هی قسم میخوره بابا به پیر به پیغمبر من روحم خبر نداره! خلاصه نگاه به قیافه غلط اندازم نکن اون جلو نشستم! به قول حمید اینجانب تجربه خوردن نارنگی سر کلاس؛ تجربه شطرنج سر کلاس و تجربه بازی مار پله سر کلاس با حضور معلم رو داشته ام و چند بارم زنگ آخر به بهانه دستشویی رفتم و بر نگشته ام! و یه سابقه دارم که دوبار از مدرسه در طول تحصیلم اخراج شده ام خخخ
خلاصه اگه سربه سرت نذارم روزم شب نمیشه!خخخ
ولی خدایی دیگه موقع لواشک خوردن و هله هوله رفیقیم!خخخ
آنوقته که اینجِی …همش سوووده و سوووده وسوووده!خخخ
اینو یکی دیگه از بچه ها هم کامنت کرده بود برام.
قلب فراوان از طرف اسداله ظاهر غلط انداز ردیف اول به سعیده شیطان و بانمک و نورانی ردیف آخر چسبیده به رضوان…
خوشحالم که بازخورد مثبتی از کامنتم داشتید. اعتبار این کامنتها رو به خودم نمیدم بلکه به خدای خودم میدم زیرا که او گفته و من فقط نوشته ام!
تحسینتون میکنم صحرا جان که اینقدر خوب روی خودتان کار می کنید و روی آگاهی هایی که دریافت می کنید تامل و فکر می کنید.
نگاه انسانی به خداوند رو ناآگاهانه هممون داریم! برای همین نیاز است که آگاهانه سیستمی بودن جهان و قوانین را به خودمان یادآوری کنیم تا ملکه ذهنمان شود و باورهای غلطمان در مورد خداوند را اصلاح نماید.
برایتان در این مسیر زیبا سراسر عشق و نور و رحمت آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق
انگار معجزات و نشانه های خداوند در این فایل الهی تمامی ندارد! بخشی از این معجزات و نشانه ها در جوابکامنت دوست عزیزم سید علی خوشدل نوشته ام که اگر نخوانده اید دوست دارم بخونید و برای همین لینکشو در پائین قرار میدم
abasmanesh.com
و خوشحالم که پس از حدود دو ماه از آن تاریخ باز این فایل و کامنت هاش نشانه ای شدند برای تائید باورهای یکی دیگر از فرشتگان نازنین خداوند.
پاکیزه عزیز این گفته خداوند که هر لحظه با نشانه ها و الهاماتش در حال هدایتمان می باشد رو با تمام وجودم باور دارم و درک کرده ام به همین دلیل حرف ها و صحبت های شما برایم نه تنها عجیب نیست بلکه تکرار و یادآور اتفاقات مشابهی است که خودم تجربه کرده ام.
از اینکه اعداد یکی از نشانه ها و روش های هدایت خداوند برایمان است هیچ گونه شکی ندارم و بارها و بارها خداوند را در این اعداد و ساعت ها و شماره ها دیده ام و در وجودم تائیدشان کرده ام. انگار در آن لحظات خداوند دستش رو رو شانه ام می گذارد و بمن می گوید ببین و من میبینم و حضورش را لمس میکنم.
خوشحالم پاکیزه جان برایت که در این مدت کم به درجه ای رسیده اید که براحتی نشانه ها رامتوجه می شوید و هدایتها را دریافت می کنید و چنین رابطه توحیدی زیبایی رو با خداوند برقرار کرده اید. و مطمئنم این رابطه الهی به شما همه چیز می بخشد زیرا امکان ندارد در جوار منشآء و منبع لایزال و بی انتهای الهی باشید و بی بهره بمانید.
روی ماه زیبایت و وجود نازنیت را که تبلوری از جلوه زیبای الهی است دوووست دارم و برایت در این مسیر زیبا سلامتی و سعادت و ثروت آرزو میکنم خواهر عزیزم.یا حق
سلام و درود اعظم عزیز
ممنونم بابت کامنت قشنگت! چه حس خوبی گرفتم ازینکه اینقدر زیبا نوشته بودی. تحسین میکنم قلم توانایی که دارید و واژگان زیبایی که انتخاب کردید.
خدا رو شکر بابت نزدیکیت به خداوند و ازین بابت بهتون تبریک میگم. نشانه این وصلت و نزدیکی قلب پاک و رقیق تون است. به قول استاد گرانقدر “وقتی به خدا نزدیک میشی لطیف تر میشی” اینو قدر بدونید. این اشکها مقدسند!
ممنونم اعظم جان که برایم نوشتید.آرزو میکنم این احساس خوبی که منتقل کردید 1000 برابرش از طریق این کامنت برگرده و وجود نازنینت رو لبریز احساس خوب کنه. در پناه خداوند باشی دوست عزیز.یا حق
سلام و درود علی آقا
نمی دونم چی برات بنویسم رفیق! گاهی وقت ها دوست داری حرفی نزنی و فقط گوش بدی!گاهی وقت ها تو حس و حالی میری که فقط دوس داری اشک بریزی! تو خودت باشی و خلوتت با خدا! هیچکسی هم مزاحمت نشه! حس و حال من موقع خواندن کامنتت همینا بود که نوشتم!
علی عزیز باز هم کامنتت منو ارجاع داد به به گفته خداوند بخشنده و بزرگ در قرآن که فرمودند:
هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ یعنی برای من انجامش آسونه! ولی ما نسپاسیم! ما فراموشکاریم! و به راحتی میدون و میدیم دست ذهنمون! میدون و خالی میکنیم تا شیطان جولان بده! چقدر محتاجیم به نگاهش؛ چقدر محتاجیم به هدایتش؛ چقد محتاجیم به نشانه هایش و گرنه از گمراهان خواهیم بود!اصلا هویت و وجود و زندگی ما باتوجه و نگاه اوست که معنا پیدا میکند.
لذت بردم از کامنتت رفیق؛ مراقب خوبی هات باش.یا حق
سلام و درود فهیمه جان
میدونی چیه فهیمه!بعضی روزها ساعت ها پای لپ تاب میشینم و کامنت میخونم؛ کامنت مینویسم و اشک می ریزم. دیروز و امروز هم از آن روزها بود!
گاهی نجواها میان میگن بابا بسه دیگه اینجور سوی چشمات کم میشه ها! ولی من میگم اشکال نداره. این اشکا هویته منه! این اشکا قلبمو صیقل میده! این اشکا ناخالصی وجودمو کم میکنه! این اشکا سبکم میکنه!این اشکا احساس بهتر و عمیق تر و طولانی تری بمن میده! اصلا این اشکان که چشممو بینا میکنه و شفا میده!
…به همسرم میگفتم هیچی نمیخوام! شاید این حرف برای دیگران کلیشه باشه ولی اعضای این سایت خیلی خوب این حرفو درک می کنند. چون دارند اونو زندگی می کنند!
همه ما با وعده ثروت و درآمد بالا جذب این سایت شدیم و حالا به بی نیازی رسیدیم! قشنگ نیست!!! الان میفهمم چرا خداوند وعده حوری و فرشتگان رو به بندگانش داده؛ قشنگ نیست!!!
وقتی محرم شدی؛ وقتی لذت وصال و نزدیکیش را چشیدی، آنوقت بی نیاز ترینی! آنوقت مهربانترینی؛ آنوقت بخشنده ترینی؛ آنوقت تجلی خداوند بر روی زمینی؛ آنوقت خداگونه ترینی!
این حال خوش، این حضور خداوند و این احساس فوق العاده که تائید و امضای خداوند پاشه رو من دیشب با اذان مغرب هنگام نوشتن جواب کامنت سید علی تجربه کردم.و خوشا به سعادتت که آنرا ظهر عاشورا تجربه کردی!
…دعا میکنم میگم خدایا به قلبم جاری باش! چه دعای قشنگی. چقدر توحیدیه! چه قدر معنای ژرفی داره!
خدایا به قلبم جاری باش بازم نوشتم تا یاد بگیرم چجور دعا کنم!
فهیمه عزیز شما که این واژه های قشنگو کنار هم چیدین، شما که حس و حالت اینقد خوبه؛ میشه درخواست کنم این دعا رو در حق منم انجام بدین؟
مرسی که هستید رفیق؛ مراقب حال خوب و خوبی هات باش . یا حق
سلام و درود بر حمید حنیف
رفیق من و تو با هم این حرفا رو نداریم.من وشما و سعیده با هم فعالیتمون تو این سایت الهی شروع کردیم و با هم داریم یاد میگیریم و رشد می کنیم.
دیدی میخوای بری دیدن فامیل یا دوستی قبلش خبر میدی، ساعت و روزشو مشخص میکنی و کلی زمینه سازی میکنی قبل رفتن ولی خونه یه کسایی که خیلی با هم فابریکین از این مقدمه چینی ها نداری و به محض تصمیم عملیش میکنی چون میدونی هر وقت بری هر زمان که بری طرفت معذب نمیشه و ازت استقبال میکنه. احساسم به تو و سعیده همینه! یعنی اگه بخوام بیام به دیدنتون کلید میندازم میام تو مثل خونه خودم!
انگار من و تو نمیتونیم کوتاه کامنت بنویسیم خخخ همین کامنتت از کامنت های اصلی هم طولانی تره! انگار گذر زمان و احساس نمی کنیم وقتی الهام میاد و واژه ها به صف میشن پیاده بشن.
صبح هدایت شدم به کامنت های سید حبیب حافظان و همسرشون وجیهه بانو. خیلی لذت بردم از کامنت هاشون. اونجا سید حبیب همین بحث ذهنو پیش کشیده بود و وقتی کامنتت رو خوندم بازم گفتم خدایا حکمتتو شکر برای این همزمانی ها. خواستم کامنتو کپی کنم اینجا ولی خدا گفت لینکشو بذار تا حمید هم کامنتو بخونه و هم کامنت های این زوج عاشق و توحیدی و مثل خودت غرق لذت بشه منم گفتم سمعآ و طاعتآ
abasmanesh.com
چیزی که میتونم اضافه کنم اینه که حکایت عقل و ذهن برای من بگونه ای همان حکایت اصل از فرع است. وقتی این دو تا در یک راستا باشند ذهن کارشو درست انجام میده چون تضاد و تعارضی وجود نداره. مشکل ما از جایی شروع میشه که بین این دو کشمکش و تعارض بوجود میاد. این تعارض نشون میده ذهن از مسیر قلب خارج شده لذا یه میانجی لازمه تا ذهنو به مسیر قلب هدایت کنه هر چند که ذهن لگد بندازه و مقاومت کنه. ولی اکثر جامعه چون با این نیرو و احساس بیگانه اند طرف ذهنو میگیرند و میگن مگه دیوانم؟ خدا به من عقل داده؟!؛ مغز خر که نخوردم!!! …
این قسمت رو در ویرایش اضافه کردم . حمید جان امروز چیزای زیادی راجع به ذهن یاد گرفتم. این دیدگاه سید حبیب عزیزم نکات خوبی اشاره میکنه که خوندنش خالی از لطف نیست.
abasmanesh.com
ممنونم حمیدجان که برام نوشتی و کلی وقت گذاشتی و تایپ کردی؛ همواره کامنت هاتو دنبال میکنم و پروفایل های قشنگتو میبینم.در پناه خداوند باشی حمید جان، روی ماهتو از دور میبوسم (قلب فراوان).یا حق
سلام و درود خداوند برحبیب خدا و بانوی محترمش
برادر عزیزم سید حبیب جان فرکانس کلامتون بقدر بالاست که من برای جوابی در خور و شئنتان ،واژه ای رو سراغ ندارم!
مجبورم واژه ها رو عاریه بگیرم شاید بتوانم جوابت رو بی پاسخ نگذارم.به قول سید علی خوشدل” با اینکه کیلومترها از هم فاصله داریم، اما گرمای قلبمون به هم میرسه!” و من این احساس پاک و روح لطیف رو در آغوش گرفتم و غرق این احساس خوب شدم. ممنونم ازتون.ممنونم بابت دعاهای قشنگتون. کلی درس یاد گرفتم ازتون؛ واژه هاتون انگار شعر بودن؛ خدا رو میشد لابه لاشون احساس کرد. جنس این کلام خیلی فرق میکنه و فرکانسش خدائیه! فقط میتونم تحسینتون کنم و به احترامتون و به افتخارتون از جایم برخیزم و کفه مرتبی براتون بزنم. از طرف من به همسر عزیزتون سلام برسونید و پوزش مرا پذیرا باشید از اینکه نتونستم کامنت های دیگر شما و همسرتان رو پاسخ بدم. باید چندین بار بخونم تا بتوانم درک کنم و بیاموزم ازتون.
روی ماهتو از دور میبوسم سید جان که نور خداوند بر آن تابیده شده. خدا رو شکر بابت وجود نازنینتون. خدا رو شکر بابت قلب های مهربونتون. خدا رو شکر بابت معرفت و عنایتی که خداوند بهتون بخشیده. از خدا میخواهم هر لحظه زندگیتون عشق باشد و عشق باشد و عشق.یا حق
سلام و درود بر فرشته زمینی خدا
دیروز یاسمن نوشته بود ازین به بعد سعیده لقب سعیده نورانی بدهیم و دیدم چقدر انتخاب به جا و خوبیه. کار خدا اینجوریه وقتی برای کسی خوبی میخوای خدا اونو به خودت بر می گردونه.
سعیده جان عزیز خوش آمدید؛ به خانه خود آمدید.
سعیده جان باید حق بدی به اطرافیانت عزیزم! اینقدر فرکانست رفته بالا و با خداوند عشقبازی میکنی که والا منم رفتم موتور گازی گرفتم دنبالت میام ولی به قدم های تو نمی رسم خخخ
ولی جان من خوشحال نیستی از اینکه دیگران نمی فهمنت! والا به خدا یکی از نشانه های درست بودن مسیرت همینه! من هر وقت تو این موقعیت ها قرار میگیرم فقط لبخند میزنم و خدا رو شکر میکنم. اگه اینها نباشند از کجا میفهمیدی مسیرت درسته یا نه؟ نشانه از این واضح تر! نمیخواد قلب نازنینتم درگیر کنی! خداوند کارش درسته عزیزم. لبخند بزن مثل همین لحظه ای که داری کامنتو میخونی! لبخند بزن و بگو اوکی حق با شماست. خلاص
اون بندگان خدا چه می دونن تو تو چه فازی هستی؟ مدارت چیه؟ کجا داری سیر میکنی؟ کی هدایتگرته؟ مگه غیر از اینه که تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی؛ گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
با همین فرمان برو جلو عزیزم. کلی فرشته اینجا منتظرن شما کامنت بذاری و حالشون و خوبتر کنی. اونام که تو فرکانست نیستن به خودشون ظلم می کنند و خودشون رو ازین نعمت محروم می کنند.
لذت ببر ازین بهشتی که داری! یساله شمال نرفتم اصلا نگم برات. قدر اونجا رو الان بچه های جنوب و کویر می دونن. تجربه باران در تابستون بخدا نعمتیه که 99 درصد ایران آرزوشو دارن. غروب با همسر و دخترم رفتیم دوری زدیم دخترم میگفت کی میبریمون مسافرت؛ گفتم بزودی میریم قبل از شروع مدرسه ها. هر سال دوبار میرفتیم ولی امسال به دلیل تعهدی که داده بودم نشد. مراقب خوبی هات باش؛ ممنونم با همه مشغله هات وقت گذاشتی و برایم نوشتی و این صفحه رو نورانی کردی؛ قلب فراون برای خواهر نورانیم.یا حق
سعیـــــــده
رضــــــــــوان
سعیـــــــــــــــــده
چه خبرتوووونه:)
چه خبرررتوووونه بابا:))
عـــــــــه میگم چه خبرررتوووونه:)))))
کلاس و گذاشتید رو سرتــــــــــــــــون!!!
میگم کلاس و گذاشتید رو سرتون!!! (صدا به صدا نمی رسه)
سعیـــــــــــــــــــده!!! اون چیه اون زیر قایم کردی؟ داری یواشکی میخوری؟!
کلاس جای نارنگی خوردنه؟؟؟
نه خدایی کلاس جای نارنگی خوردنه؟؟؟
خجالت نمی کشید؟؟؟
نه خدایی خجالت نمی کشین؟؟
درسته واقعــــــــــــــآ؟؟؟
نه واقعــــآ خودت بگو درستــــــــــه؟؟؟
تک خوری میکنین و به من نمیدین خخخ
توبــــــــــــــــــــه نمی کنین؟؟
… بوق!!! (خخخ) سریع یدونه واسه منم پرت کن خخخ
یعنی عاشقتونـــــــــــــم لعنتی هــــــآآآآآآآ خخخ
برگرفته از سکانی تخیلی از rest بین کلاسهای استاد عباسمنش (سه دقیقه قبل از ورود استاد)
سلام و درود سعیده نورانی خداوند
اصلا دوست دارم پاسخ به کامنت های این پست تموم بشه!
اصلا من فضولیم گرفته بیام سروقت کیفتون یواشکی و حسابی دلی از عزا در بیاورم خخخ
قیافتو که تصور میکنم غش میکنم از خنده خخخ سرتو کردی تو کیفت و داد میزی کوش؟ کی به وسایل من دست زده؟ رضوان تو بر نداشتی وسایل منو؟! شوخی نکن یالا رد کن بیاددیگه! رضوانم هی میخنده و هی قسم میخوره بابا به پیر به پیغمبر من روحم خبر نداره! خلاصه نگاه به قیافه غلط اندازم نکن اون جلو نشستم! به قول حمید اینجانب تجربه خوردن نارنگی سر کلاس؛ تجربه شطرنج سر کلاس و تجربه بازی مار پله سر کلاس با حضور معلم رو داشته ام و چند بارم زنگ آخر به بهانه دستشویی رفتم و بر نگشته ام! و یه سابقه دارم که دوبار از مدرسه در طول تحصیلم اخراج شده ام خخخ
خلاصه اگه سربه سرت نذارم روزم شب نمیشه!خخخ
ولی خدایی دیگه موقع لواشک خوردن و هله هوله رفیقیم!خخخ
آنوقته که اینجِی …همش سوووده و سوووده وسوووده!خخخ
اینو یکی دیگه از بچه ها هم کامنت کرده بود برام.
قلب فراوان از طرف اسداله ظاهر غلط انداز ردیف اول به سعیده شیطان و بانمک و نورانی ردیف آخر چسبیده به رضوان…
سلام و درود صحرای عزیز
خوشحالم که بازخورد مثبتی از کامنتم داشتید. اعتبار این کامنتها رو به خودم نمیدم بلکه به خدای خودم میدم زیرا که او گفته و من فقط نوشته ام!
تحسینتون میکنم صحرا جان که اینقدر خوب روی خودتان کار می کنید و روی آگاهی هایی که دریافت می کنید تامل و فکر می کنید.
نگاه انسانی به خداوند رو ناآگاهانه هممون داریم! برای همین نیاز است که آگاهانه سیستمی بودن جهان و قوانین را به خودمان یادآوری کنیم تا ملکه ذهنمان شود و باورهای غلطمان در مورد خداوند را اصلاح نماید.
برایتان در این مسیر زیبا سراسر عشق و نور و رحمت آرزو میکنم دوست عزیز.یا حق
سلام و درود خدا بر پاکیزه عزیزم
انگار معجزات و نشانه های خداوند در این فایل الهی تمامی ندارد! بخشی از این معجزات و نشانه ها در جوابکامنت دوست عزیزم سید علی خوشدل نوشته ام که اگر نخوانده اید دوست دارم بخونید و برای همین لینکشو در پائین قرار میدم
abasmanesh.com
و خوشحالم که پس از حدود دو ماه از آن تاریخ باز این فایل و کامنت هاش نشانه ای شدند برای تائید باورهای یکی دیگر از فرشتگان نازنین خداوند.
پاکیزه عزیز این گفته خداوند که هر لحظه با نشانه ها و الهاماتش در حال هدایتمان می باشد رو با تمام وجودم باور دارم و درک کرده ام به همین دلیل حرف ها و صحبت های شما برایم نه تنها عجیب نیست بلکه تکرار و یادآور اتفاقات مشابهی است که خودم تجربه کرده ام.
از اینکه اعداد یکی از نشانه ها و روش های هدایت خداوند برایمان است هیچ گونه شکی ندارم و بارها و بارها خداوند را در این اعداد و ساعت ها و شماره ها دیده ام و در وجودم تائیدشان کرده ام. انگار در آن لحظات خداوند دستش رو رو شانه ام می گذارد و بمن می گوید ببین و من میبینم و حضورش را لمس میکنم.
خوشحالم پاکیزه جان برایت که در این مدت کم به درجه ای رسیده اید که براحتی نشانه ها رامتوجه می شوید و هدایتها را دریافت می کنید و چنین رابطه توحیدی زیبایی رو با خداوند برقرار کرده اید. و مطمئنم این رابطه الهی به شما همه چیز می بخشد زیرا امکان ندارد در جوار منشآء و منبع لایزال و بی انتهای الهی باشید و بی بهره بمانید.
روی ماه زیبایت و وجود نازنیت را که تبلوری از جلوه زیبای الهی است دوووست دارم و برایت در این مسیر زیبا سلامتی و سعادت و ثروت آرزو میکنم خواهر عزیزم.یا حق