اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من ی چیزی ک جدیدا دارم خیلی باهاش حال میکنم و بابتش سپاسگذارم اینه خداوند و جهان و قوانینش تغییر ناپذیرند و کاملا و صدر صد میشه روی خدا و قوانینش حساب کرد و نگران این نبود ک برخلاف گفته هاش عمل کنه .ما اکثر مسایلمون با ادمها و ارتباطامون اینه نمیتونیم روشون حساب باز کنیم و وقتی ک روشون حساب میکنیم میبینیم چقدر ممکنه ادمها تغییر بکنن و رفتارهایی رو انجام بدن ک فکرشو هم نمیکنیم .خداروشکر بابت خالقی ک همه قولها و حرفاش حقه و بدون چون و چرا و تغییر روی حرفاش میمونه و این واقعا نعمت بزرگی برای ماست.
و دیگه اینکه تمام قدرتهای جهان دست خداوند و همه چیز طبق مشیت و اراده الهی داره اداره میشه این هم واقعا قوت قلب بزرگی برای ما هست ک هیچ کسی ب غیر از خداوند نمیتونه جلوی مارو بگیره یا مارو پیش ببره اگر بهش ایمان داشته باشیم واقعا خدایاشکرت
این داستان قرانی ک پروین با زبان شعر دربارش حرف زده واقعا منو تحت تاثیر قرار داد
اونجا ک داشت میگف ک ما ب گرگ گفتیم ک ندر ب مار گفتیم ک نزن ب دزد گفتیم ک نبر ب اشک گفتیم ک خشک نشو و امثال اینها واقعا من قلبم انقدر باز شد و انقدر ک شما داشتین با احساس و تاثیری ک خودتون هم گرفته بودین و با قلب باز میخوندین این شعرو خدارو بابتش شکر میگم ک هروز و هرلحظه ب موضوعاتی هدایت میشم ک بیشتر و بهتر بتونم خداوند رو بشناسم و بیشتر سپاسگذار نعمتهاش باشم .
اون قسمتی هم خداوند فقط از طریق یک پشه ضعیف و کوچیک قدرتنمایی کرد و ادعایی خدایی نمرود رو شکست هم واقعا کوچکی و ضعیفی ما ادمهارو دربرابر خداوند بیش از پیش ب رخ ما کشید رو خیلی دوست داشتم .
خدایاشکرت بابت وجود دست اگاهی مثل شما ک لقمه هارو راحت تر برای ما اماده میکنه تا ما ب راحتی ب این اگاهی ها دست پیدا کنیم
خدایاشکرت بابت بارون شدید و در عین حال زیبا ک هر چ بیشتر فرمانروایی خداوند رو برای ما ب نمایش میگذاره
خداجون شکرت چقددد با این شعر حال کردم برام اشنا بود
ممنون خداجونی که راحت بنده هاتو با عشق به خواسته هاشون میرسونی
خدایی ممنون میخام مثل مادر موسی هر لحظه حواست بهم هس و باورهای خیلی خوب رو و جادوییو به وقتش بهم میدی و چقد ارامش خوبی بهش دادی
اینک دررر منزل است
چقد رویایی وقتی خواسته ای داری میای پیش تو با احساس ارامش خیلی خوب شادی این خواسته اتفاق افتاده
شاید نتیجه اون لحظه نبینی
من با تو نگران هیچ چیزی نیستم
من باتو میدونم به راحتی با عشق به همه خواسته هام به سادگی میرسم
میدونم اروم اروم کلی بهم ثروت میدی
میدونم اروم اروم کلی سلامتی شادی عشق بهم میدی مهم ترین قدم احساس شادی خیلی خفن بهم کمک میکننی شکرت من گوشم به فرمانته دستم دسته تو پام پای تو تسلیم حق و زیبای تسلیم حقم و لحظه به لحظه منو دریاب به سمت نور بیشتر
میدونم بت ها نمیتونن برای من هیچ کار کنن همش دسته خودته منو به خواستهام نیرسم شکرت
وارهاندیم آن غریق بی نوا
تا رهید از مرگ، شد صید هوی
آخر، آن نور تجلی دود شد
آن یتیم بی گنه، نمرود شد
خدایی من میخام بازگردم برایهمیشه
خداییی من میدونم تو چقد مهربون و گناه هارو میبخشی میخام همیشه همیشه تو راه نور بیشتر بیشتر باشم تو راه به سوی تو باشم
از خودتم میخام درمن جاری بشی همینجور که به خواسته های دیگه منو رسوندی به خواسته های بزرگتررمم برسونی باعشق بیشتر خیلی راحترررر
خوشحالم که تو این حس و حال جادویی
و به شما و خودم افرین میگم که تو مسیر پر نعمت و شادی و سلامتیو ثروت هستیم
سلام به استاد جان عزیزم و همه دوستان عزیز هم فرکانسی
استاد این فایل غوغایی در وجودم ایجاد کرد اصلا اشکهام قابل کنترل نبود. خیلی وقت بود اینطوری دریچه های قلبم باز نشده بود. چقدر آگاهی داشت این فایل! از یه جایی دیگه احساس کردم دقیقا خداست که داره باهام از طریق استاد حرف میزنه!
دقیقا همون لحظه بغضم ترکید انگار دقیقا نقطه ی ضعفم رو شد برام!
ترس و عدم اعتماد به قانون درست جهان … این بزرگترین نقطه ضعف و ترمز و به قول استادمون پاشنه ی آشیل منه!!!!!
قول دادم بهش دیگه رها کنم خودمو از همه ی ترس ها و قدرت های الکی که تو ذهنم بزرگ شدن برام …
حتی ژنتیک هم نمیتونه هیچکاری کنه برابر قدرت خداوند دیگه جایگاه بقیه که معلومه …
استاد جانم یعنی اگه هر روز بارها به حرفاتون گوش کنم، اگه فایل ها رو تکراری بارها ببینم، بازم یه چیزی میفهمم که دفعات قبل نفهمیدم. واقعا الان دارم به این حرف استاد پی میبرم که هربار تنها به اندازه ی ظرفت، آگاهی ها رو درک میکنی!!!
استاد عزیزم من از سال 97 همراه شما هستم و زندگی الان من هییییییچ ارتباطی با زندگی گذشته م نداره! خدارو هزاران بار شکر میکنم که از طریق شما من به اینهمه آگاهی رسیدم و هربار ظرفم بزرگتر میشه …
خدایا شکرت بخاطر قانون دقیق و بدون تغییرت که با خیال راحت هرموقع هرلحظه بهش عمل کنیم، بی شک جواب میگیریم…
اصلا نشد نداره به قول استاد ما فقط باید رو خودمون کار کنیم.
وقتی داریم کار میکنیم به خودمون بگیم آخ جون که کلی اتفاقای خوب تو راهن! من عجله ای ندارم و از مسیر لذت میبرم. تیک done زده شد
استاد عزیزم مثال جای پارک که توی صحبتا گفتید منو به فکر فرو برد و دیدم یه جاهایی توی زندگیم رسیدن به خواسته رو کار خدا ندونستم چون انقدر بدیهی اتفاق افتاده بود و انقدر ساده اتفاق افتاده بود که فکر میکردم اتفاقی بوده فکر میکردم شانس بوده و تصور غلطم و باور غلطم این بود که اگر خدا کاری رو برای ما انجام میده باید به شکل معجزه آسا و ماورا الطبیعی و یکباره رخ بده در حالی که خدا به شیوه زمینی و نه با اتفاقای عجیب و غریب و اونقدر ساده ما رو به خواستمون میرسونه که ما اون رو کار خدا نمیدونیم
شایدم یه دلیل دیگه که ما رسیدن به خواسته رو کار خدا نمیدونیم اینه که بعضی اوقات خدا ما رو از مسیر دیگه ای به غیر از مسیری که داریم تلاش میکنیم به خواستمون میرسونه. و یکی دیگه از باورهای غلطم این بود که اگه قراره به خواستم برسم از همین مسیری که دارم در اون تلاش میکنم باید به خواستم برسم در حالیکه خدا مسیر ساده رو برامون انتخاب میکنه
میخوام داستان خودم رو در باره این موضوع بگم سه سال پیش من برای اینکه خودمو بیشتر بشناسم تصمیم گرفتم که مستقل زندگی کنم و تصمیم گرفتم که یه خونه اجاره کنم ولی چون تهران گرون بود تصمیم گرفتم اطراف تهران دنبال خونه برم. خب به خیلی مشکلات برخوردم یکی اینکه یا قیمتها بالا بود یا خونهها مناسب نبود و از طرفی دغدغه ی تهیه کردن وسایل خونه هم داشتم چون شرایط مالی خوبی هم نداشتم بعد از چند ماه دنبال خونه گشتن ، من موفق نشدم جایی رو اجاره کنم و کلاً قید این قضیه رو زدم و منصرف شدم تا اینکه چند ماهی گذشت و پدرم توی شهرستان یه خونه خرید و اون خونه رو مبله هم کرد که گهگداری برای تفریح برن اونجا و من ازش درخواست کردم که من یه مدتی برم اونجا زندگی کنم و من یک سال اونجا زندگی کردم اما هیچ موقع به این فکر نکردم که این یه روزی خواسته ی من بود و الان خدا اجابت کرده چون از مسیری به غیر از تلاش کردن خودم بهش رسیده بودم اون رو کار خدا نمیدونستم اما امروز پی به این قضیه بردم.
خدا منو به خواستم رسوند خیلی بهتر ازون چیزی که توی ذهنم بود حتی اون دغدغه ای که برای تهیه وسایل هم داشتم دیگه نبود چون خونه ای بهم داد که پدرم کلیه وسایل لازم هم اونجا گذاشته بود
سلام به دوست خوبم امیدوارم هرجا که هستید حالتون عالی باشه
بسیار کامنتتون منو تحت تاثیر قرار داد و اشک ریختم
مو به تنم سیخ شد
واقعا درست میگید
« امروز دیدم با چشم هام قدرت الله رو ک همه چی دست خودشه
اگه بخواد میبره
اگه وقتش نشده باشه نمیبره »
واقعا ما قدرتی نداریم در مقابل خداوند ما هیچی نیستیم در مقابل خداوند به قول استاد هر چیزی که دارم از آن خداست
حتی نمیتونیم خودمون نفس بکشیم خودمون ضربان قلب مون رو تنظیم کنیم دست خودمون باشه که چشم هامون چجوری کار کنه گوش هامون چجوری بشنوه
بعد واقعا چجوری میشه که یادمون میره این قدرتمند ترین فرمانروای جهان رو ؟!
مغرور میشیم به خودمون به داشته هامون
شرک میورزیم و از غیر خدا میترسیم
قدرت رو میدیم به هرچیزی به هر کسی به غیر از خدا
چشممون به دست بنده های خداست که رزقمون رو بده
من خودم هم همینطور هستم واقعا گاهی یادم میره اینها رو اما خداروشکر دارم بهتر میشم خیلی درکم بیشتر شده در این موضوع نسبت به قبلم سریع تر تشخیص میدم که شرک ورزیدم یا نه حواسم بوده به خدا
با ذهنم کنکاش میکنم زیر و رو میکنم ولی بازهم جاهایی میبینم ای بابا من که شرک ورزیده بودم من که ترسیده بودم و نگران شده بودم که ! من که به خدا گفتم ازش درخواست کردم ولی بازم چشمم به بقیه بود بازهم منتظر کمک بقیه بودم که !!
اما میگم بهتر میشم حواسمو بیشتر جمع میکنم بیشتر رو باور های توحیدیم کار میکنم
از هر دو شما بزرگوار بینهایت سپاسگزارم برای تهیه این فیلم فوق العاده .
و از خداااای خودم خیلی خیلی سپاسگزارم که من رو به این فایل هدایت کرد.
استاد با شنیدن حرفاتون دوباره یادم اومد که :
باید پرده شک رو از میان بردارم . ایمان داشته باشم و مطمئن باشم که اتفاقات میفته و خدا اینجا کنارمه.
خدا سعی میکنه قلب من رو محکم کنه . خداوند عادله و عدل خداوند که بی نقصه ، باعث میشه همه چیز سر جای خودش قرار بگیره. کار حق بر اساس قوانین و هیچ شانسی در کار نیست. یعنی این منم که با قوانین خداوند خلق میکنم. این منم که باید به برنامه ای که خداوند برام داره اعتماد کنم . مثل مادر موسی که به برنامه خداوند اعتماد کرد و خدا هم حرام کرد سینه افراد دیگر بجز مادرش رو.
استاد الان که صحبتهاتون رو شنیدم دوباره فهمیدم خدا چه برنامه بینظیر و دقیقی رو برای مادر موسی چیده بوده ولی از همون لحظه اول مادر موسی هیچی نمیدیده و برنامه رو نمیدونسته (همون مثال هلیکوپتر و جنگل که از بالا میبینه) اماااا به خدا اعتماد کرد با اینکه هیچی از آینده نمیدونه.
یادم اومد که ا گر خدا بخواد موج دریا به اذن و حکم خداوند از گهواره امن تر میشه اما کی ؟؟؟؟ وقتی که من به خدایم اعتماد کنم. ما فقط باید مطمئن باشیم که دستمون تو دست خداونده.
یادم اومد که خداوند چقدر بخشنده است چقدر ستارالعیوبه. یادم اومد که خدا چقدر تو زندگی مون و زندگی من به صخره های زندگیم فرمان داده که هوای من رو داشته باشن. چقدر خدا به سنگهای زندگیم گفته برام نرم بشن. چقدر به رنجهای زندگیم گفته مواظب صبرش باش که اندک است و کودک است ( دوباره یادم اومد که من مثل یک بچه سه چهار ساله ام که روی شونه های خداوند سوارم)
یادم اومد که چقدر جهان به بخت من گفته جهان داریش ده. چقدر تاریکی هارو برای من روشن کرده چقدرررر با من دوستی کرده. چقدررر خوبی کرده و اما من با نمرود درونم منم منم کردم و یا قدرت رو به دیگران دادم.
وای که چقدر خدا از بدو تولد جهان من رو طبق برنامه و با سلامتی پیش برده. چقددرررر باید شکرگزار خداوند باشم برای تک تک اعضا بدنم که بطرز معجزه اسایی داره کار میکنه و من از زندگیم لذت میبرم.
(خدای من، من چطوری شکرگزاری کنم برای نعمتهام)
یادم اومد که اگر من سپاسگزار واقعی باشم خوشبخت خوشبختم. یادم اومد که همه نعمتهام همه از لطف خداونده و خداوند تمام درخواستهای مارو پاسخ میده. یادم اومد که خدا باید هر لحظه کمکم کنه که در محضر خداوند، در دوک عناد، رشته ها را نرشتم.
یادم اومد که همه رو خدا نکنم و بدونم قدرت فقط دست خداونده. همه رو بت نکنم. قدرت زندگیم دست من و خدامه.
خدایا من هم همان موسی کودک هستم که در تمام لحظات زندگیم به این حمایت و قدرتت احتیاج دارم . من نمی تونم برنامه ات رو ببینم اما فقططططط مثل مادر موسی به الهاماتم توجه میکنم و همه شو بدون ترس پیاده میکنم. البته هنوز خیلی نیاز به تکامل دارم اما همین الان هم از گذشته خیلی بهترم.
خدای من به خودم قول میدم که در مقابل تو کاملا فروتن باشم، تا خودت بمن برکت، جلال و جبروت بدی و سرم رو در مقابل هر چیزی غیر خودت، بالا نگه داری.
خدای من شکرررررت
خدای من ازت برای استاد عزیزم بینهایت سپاسگزارم که هر روز دستی هستند از دستان خودت.
استاد عزیزم و خانم شایسته مهربانم بینهایت ازتون ممنونم .
سلام الهه جان امیدوارم هرجا هستید حالتون عالی باشه
بسیار متشکرم بابت کامنت عالیتون که باعث شد از این طریق خداوند به من نشونه بده که ببین اعتماد کن به من
چیزی که یادم رفته بود رو بهم یادآوری کرد که تو زهرا الان که فکرت درگیر موضوعی شده یعنی یادت رفته که به من اعتماد نداری !
به من سپردی ها از من درخواست کردی ها ولی هنوز اون اعتماد رو به من نداری هنوز نگرانی !
من هم گاهی یادم میره که خدایی هست نیرویی هست که فقط قدرت دست اونه همه چیز تحت سلطه اونه
همه چیز از آسمان ها و زمین گرفته تحت فرمان اونه
و نگران میشم و قدرت رو از خدا میگیرم و میدم ب بنده اش
«دوباره یادم اومد که من مثل یک بچه سه چهار ساله ام که روی شونه های خداوند سوارم »
چقدر زیبا توصیف کردید
ما خودمون رو در مقابل خداوند مثل یک بچه ببینیم که اصلا هیچ قدرتی نداریم و رو شونه های خدا نشستیم و اون ما رو میبره و به خواسته هامون میرسونه به جایی که میخواییم میرسونه ما رو به مقصد میبره !
اما شرطی داره ، باید اون اعتماد اون توکل اون ایمانه باشه که رو شونه های خدا بشینیم و فقط بسپاریم بش که خودش زندگیمون رو بچینه
مثل یه بچه ایی که میخواد بپره بغل پدرش اما میترسه که یه موقع پدرش نتونه بگیردتش اما پدرش میگه نترس من میگیرمت هواتو دارم مواظبتم و بچه اعتماد میکنه و میپره و میبینع عه الکی میترسیدم ها الکی اعتماد نکردم ها
خدا رو هم باید اینجوری ببینیم
مثل مادر موسی که اول شک داشته ولی تونسته ذهنشو کنترل کنه و بپره بغل خدا و بهش اعتماد کنه چون اون ایمان و توکل رو داشته و نتیجه اعتمادش هم دید
البته هرکسی خداوند رو یجوری میببنه
به قول استاد عزیز ، خداوند در قرآن میگه که من اجابت میکنم درخواست درخواست کننده رو اما به شرط ایمان به شرط پاکی دل
به نام خداوند بخشاینده مهربان.سلام به استاد توحید م که هر بار صداش رو میشنوم احساس میکنم خداوند داره باهام حرف میزنه عاشقتم استاد.این جنس از فایلتونو خیلی دوسدارم استاد. خیلی وقتا شده به خدا توکل کردم ولی بازم نگران بودم اما خداروشکر نسبت به قبل بینهایت بهترم هرروزوقت میذارم وباخدای مهربانم حرف میزنم سپاسگذاری میکنم خواسته هامو میگم کارایی که قراره تو روز انجام بدم و میگم ازش کمک میخوام دیگه احساس تنهایی نمیکنم منی که دوسنداشتم تنها باشم الان فقط میخوام تنها باشم تا باخدا حرف بزنم وقتی باهاش حرف میزنم احساس میکنم نشسته روبروم ومیگه بگو بنده من هر چی میخوای اصلا هرکار داری بیا باهم انجام بدیم .وقتی طلاق گرفتم وبه خاطر رسم ورسومات قاطی که توروستامون هست که میخوای بایه بچه چیکار کنی فقط توکل به خدا کردم وگفتم خدایا من کاری به حرف اینا ندارم تو هوای منو بچه مو داشته باش وازاون موقع تا حالا خدا میدونه که به هیچی فک نکردم که باید بایه بچه چیکارکنم به خاطر اینکه همه چیو به خدا سپردم.
استاد هر جقد بیشر باشما پیش میرم به وحی منزل بودن حرف های شما بیشتر میرسم
استاد جانم من هر آنچه که تا الان از شما یاد گرفتم
از توحید از حساب کردن فقط روی خدا
از سپاسگزاری و احساس خوب داشتن
از داشتن باورهای درست
از توکل به خدا م دل بریدن به غیر از او دارم بیشتر و بیشتر به وحی منزل بودن حرفاتون میرسم
استاد من خیلی تو زندگیم بیشتر از قبل تفکر میکنم به زندگی آدم هایی که باهاشون در ارتباطم دقت که میکنم میبینم دقیقا حرف شما درسته که میگید هر آنچه در زندگی ماست حاصل اعمال خود ماست حاصل اون توکلی بوده که چه جاهایی نداشتیم و چه ضررهایی بهمون رسیده
و وقتی با تموم قلبمون کارهامون رو به قدرت خدا سپردیم چه درهایی که به رومون باز نشده
وقتی شما این شعر رو میخوندید چقد یاد داستان مهاجرت شما افتادم باوجود شرایط خوبی که شماتو ایران داشتید وقتی تصمیم میگیرید که برید دیگه وقتی ایمان و توکل دارید و نتیجه نیشه این که تو سفارت کمتر از ده دقیقه شما ویزا میشید و الان که داریم این همه نعمت و خوشی و آرامش و کیفیت زندگی بالا رو تو زندگیتون میبینیم
واقعا فقط ایمان و ایمان و ایمانه که میتونه ابن حجم از اتفاقات خوب رو رقم بزنه
نتیجه ی داشتن توحید در هر لحظه ی زندگیمون نتایج باورنکردنی رو برامون رقم میزنه
سلام ب دوستان عزیزم و استاد دوست داشتنی
چقدر این شعر زیبا بود چقدر حس معنوی بهم داد.
من ی چیزی ک جدیدا دارم خیلی باهاش حال میکنم و بابتش سپاسگذارم اینه خداوند و جهان و قوانینش تغییر ناپذیرند و کاملا و صدر صد میشه روی خدا و قوانینش حساب کرد و نگران این نبود ک برخلاف گفته هاش عمل کنه .ما اکثر مسایلمون با ادمها و ارتباطامون اینه نمیتونیم روشون حساب باز کنیم و وقتی ک روشون حساب میکنیم میبینیم چقدر ممکنه ادمها تغییر بکنن و رفتارهایی رو انجام بدن ک فکرشو هم نمیکنیم .خداروشکر بابت خالقی ک همه قولها و حرفاش حقه و بدون چون و چرا و تغییر روی حرفاش میمونه و این واقعا نعمت بزرگی برای ماست.
و دیگه اینکه تمام قدرتهای جهان دست خداوند و همه چیز طبق مشیت و اراده الهی داره اداره میشه این هم واقعا قوت قلب بزرگی برای ما هست ک هیچ کسی ب غیر از خداوند نمیتونه جلوی مارو بگیره یا مارو پیش ببره اگر بهش ایمان داشته باشیم واقعا خدایاشکرت
این داستان قرانی ک پروین با زبان شعر دربارش حرف زده واقعا منو تحت تاثیر قرار داد
اونجا ک داشت میگف ک ما ب گرگ گفتیم ک ندر ب مار گفتیم ک نزن ب دزد گفتیم ک نبر ب اشک گفتیم ک خشک نشو و امثال اینها واقعا من قلبم انقدر باز شد و انقدر ک شما داشتین با احساس و تاثیری ک خودتون هم گرفته بودین و با قلب باز میخوندین این شعرو خدارو بابتش شکر میگم ک هروز و هرلحظه ب موضوعاتی هدایت میشم ک بیشتر و بهتر بتونم خداوند رو بشناسم و بیشتر سپاسگذار نعمتهاش باشم .
اون قسمتی هم خداوند فقط از طریق یک پشه ضعیف و کوچیک قدرتنمایی کرد و ادعایی خدایی نمرود رو شکست هم واقعا کوچکی و ضعیفی ما ادمهارو دربرابر خداوند بیش از پیش ب رخ ما کشید رو خیلی دوست داشتم .
خدایاشکرت بابت وجود دست اگاهی مثل شما ک لقمه هارو راحت تر برای ما اماده میکنه تا ما ب راحتی ب این اگاهی ها دست پیدا کنیم
خدایاشکرت بابت بارون شدید و در عین حال زیبا ک هر چ بیشتر فرمانروایی خداوند رو برای ما ب نمایش میگذاره
واقعا ممنون بابت این فایل عالی و ارزشمندتون.
به وقته عاشقی
خداجون شکرت چقددد با این شعر حال کردم برام اشنا بود
ممنون خداجونی که راحت بنده هاتو با عشق به خواسته هاشون میرسونی
خدایی ممنون میخام مثل مادر موسی هر لحظه حواست بهم هس و باورهای خیلی خوب رو و جادوییو به وقتش بهم میدی و چقد ارامش خوبی بهش دادی
اینک دررر منزل است
چقد رویایی وقتی خواسته ای داری میای پیش تو با احساس ارامش خیلی خوب شادی این خواسته اتفاق افتاده
شاید نتیجه اون لحظه نبینی
من با تو نگران هیچ چیزی نیستم
من باتو میدونم به راحتی با عشق به همه خواسته هام به سادگی میرسم
میدونم اروم اروم کلی بهم ثروت میدی
میدونم اروم اروم کلی سلامتی شادی عشق بهم میدی مهم ترین قدم احساس شادی خیلی خفن بهم کمک میکننی شکرت من گوشم به فرمانته دستم دسته تو پام پای تو تسلیم حق و زیبای تسلیم حقم و لحظه به لحظه منو دریاب به سمت نور بیشتر
میدونم بت ها نمیتونن برای من هیچ کار کنن همش دسته خودته منو به خواستهام نیرسم شکرت
وارهاندیم آن غریق بی نوا
تا رهید از مرگ، شد صید هوی
آخر، آن نور تجلی دود شد
آن یتیم بی گنه، نمرود شد
خدایی من میخام بازگردم برایهمیشه
خداییی من میدونم تو چقد مهربون و گناه هارو میبخشی میخام همیشه همیشه تو راه نور بیشتر بیشتر باشم تو راه به سوی تو باشم
از خودتم میخام درمن جاری بشی همینجور که به خواسته های دیگه منو رسوندی به خواسته های بزرگتررمم برسونی باعشق بیشتر خیلی راحترررر
خوشحالم که تو این حس و حال جادویی
و به شما و خودم افرین میگم که تو مسیر پر نعمت و شادی و سلامتیو ثروت هستیم
سلام به استاد جان عزیزم و همه دوستان عزیز هم فرکانسی
استاد این فایل غوغایی در وجودم ایجاد کرد اصلا اشکهام قابل کنترل نبود. خیلی وقت بود اینطوری دریچه های قلبم باز نشده بود. چقدر آگاهی داشت این فایل! از یه جایی دیگه احساس کردم دقیقا خداست که داره باهام از طریق استاد حرف میزنه!
دقیقا همون لحظه بغضم ترکید انگار دقیقا نقطه ی ضعفم رو شد برام!
ترس و عدم اعتماد به قانون درست جهان … این بزرگترین نقطه ضعف و ترمز و به قول استادمون پاشنه ی آشیل منه!!!!!
قول دادم بهش دیگه رها کنم خودمو از همه ی ترس ها و قدرت های الکی که تو ذهنم بزرگ شدن برام …
حتی ژنتیک هم نمیتونه هیچکاری کنه برابر قدرت خداوند دیگه جایگاه بقیه که معلومه …
استاد جانم یعنی اگه هر روز بارها به حرفاتون گوش کنم، اگه فایل ها رو تکراری بارها ببینم، بازم یه چیزی میفهمم که دفعات قبل نفهمیدم. واقعا الان دارم به این حرف استاد پی میبرم که هربار تنها به اندازه ی ظرفت، آگاهی ها رو درک میکنی!!!
استاد عزیزم من از سال 97 همراه شما هستم و زندگی الان من هییییییچ ارتباطی با زندگی گذشته م نداره! خدارو هزاران بار شکر میکنم که از طریق شما من به اینهمه آگاهی رسیدم و هربار ظرفم بزرگتر میشه …
خدایا شکرت بخاطر قانون دقیق و بدون تغییرت که با خیال راحت هرموقع هرلحظه بهش عمل کنیم، بی شک جواب میگیریم…
اصلا نشد نداره به قول استاد ما فقط باید رو خودمون کار کنیم.
وقتی داریم کار میکنیم به خودمون بگیم آخ جون که کلی اتفاقای خوب تو راهن! من عجله ای ندارم و از مسیر لذت میبرم. تیک done زده شد
استاد عزیزم مثال جای پارک که توی صحبتا گفتید منو به فکر فرو برد و دیدم یه جاهایی توی زندگیم رسیدن به خواسته رو کار خدا ندونستم چون انقدر بدیهی اتفاق افتاده بود و انقدر ساده اتفاق افتاده بود که فکر میکردم اتفاقی بوده فکر میکردم شانس بوده و تصور غلطم و باور غلطم این بود که اگر خدا کاری رو برای ما انجام میده باید به شکل معجزه آسا و ماورا الطبیعی و یکباره رخ بده در حالی که خدا به شیوه زمینی و نه با اتفاقای عجیب و غریب و اونقدر ساده ما رو به خواستمون میرسونه که ما اون رو کار خدا نمیدونیم
شایدم یه دلیل دیگه که ما رسیدن به خواسته رو کار خدا نمیدونیم اینه که بعضی اوقات خدا ما رو از مسیر دیگه ای به غیر از مسیری که داریم تلاش میکنیم به خواستمون میرسونه. و یکی دیگه از باورهای غلطم این بود که اگه قراره به خواستم برسم از همین مسیری که دارم در اون تلاش میکنم باید به خواستم برسم در حالیکه خدا مسیر ساده رو برامون انتخاب میکنه
میخوام داستان خودم رو در باره این موضوع بگم سه سال پیش من برای اینکه خودمو بیشتر بشناسم تصمیم گرفتم که مستقل زندگی کنم و تصمیم گرفتم که یه خونه اجاره کنم ولی چون تهران گرون بود تصمیم گرفتم اطراف تهران دنبال خونه برم. خب به خیلی مشکلات برخوردم یکی اینکه یا قیمتها بالا بود یا خونهها مناسب نبود و از طرفی دغدغه ی تهیه کردن وسایل خونه هم داشتم چون شرایط مالی خوبی هم نداشتم بعد از چند ماه دنبال خونه گشتن ، من موفق نشدم جایی رو اجاره کنم و کلاً قید این قضیه رو زدم و منصرف شدم تا اینکه چند ماهی گذشت و پدرم توی شهرستان یه خونه خرید و اون خونه رو مبله هم کرد که گهگداری برای تفریح برن اونجا و من ازش درخواست کردم که من یه مدتی برم اونجا زندگی کنم و من یک سال اونجا زندگی کردم اما هیچ موقع به این فکر نکردم که این یه روزی خواسته ی من بود و الان خدا اجابت کرده چون از مسیری به غیر از تلاش کردن خودم بهش رسیده بودم اون رو کار خدا نمیدونستم اما امروز پی به این قضیه بردم.
خدا منو به خواستم رسوند خیلی بهتر ازون چیزی که توی ذهنم بود حتی اون دغدغه ای که برای تهیه وسایل هم داشتم دیگه نبود چون خونه ای بهم داد که پدرم کلیه وسایل لازم هم اونجا گذاشته بود
ب نام الله یکتا تنها قدرت آسمان ها وزمین
سلام مجدد بعد نوشتن کامنت قبلی ی اتفاقی افتاد
ک هنوز توشوک هستم
خدای من
صدای عصای پدر اومد ک زد ب شیشه پنجره
وقتایی ک کاری داره میزنه ب شیشه
چون سختشه از پله های جلوی خونه بیاد بالا
منم تایید کامنتو زدم و رفتم
دیدم پدر نشسته رو سکوی کنار پله ک پشتش ب سمت من بود
گویا رفته بود حمام تنش خیس بود وفقط لباس زیر تنش بود
گفت آب بیار برام صداش ضعیف بود آوردم مامان هم اومد بیرون لیوان آب و دادم دست مامان گفتم بده بهش تا برم شربت هم بیارم براش
خلاصه مادر رفت و اومد خونه منم شربت بردم براش وقتی از پله ها پایین رفتم صورت پدر و دیدم
عین گچ ک میگن سفید شده بود
داد زدم دااااا
بابااا
پدر تو همون حالت نشسته چنتا نفس کوتاه کشید و ب سمت پشت رفت
فشارش افتاده بود
گفتم یا خدااا
چیکار کنم
بابااام
ی صدایی از تو وجودم شنییدم
گفت پاهاشو بزن بالا
نمیدونم چ نیرویی افتاد تو دستا و بازوم پاهاشو زدم بالا
و داد زدم ماماااان بیا کمک
پدر چشاشو بست
من مررردم خدایا
قدرت مطلق
کمکم کن
صورت پدرو نگاه کردم دیدم ی کم رنگش برگشت
و داره نفس میکشه
ی کم ک خوب شد آوردیمش خونه
گفتم ببین
نگاه کن
چشماتو باز کن
ک قدرت دست کیه
فقط کافیه اراده کنه کیه ک جلوشو بگیره
امروز دیدم با چشم هام قدرت الله رو ک همه چی دست خودشه
اگه بخواد میبره
اگه وقتش نشده باشه نمیبره
خدایا منو ببخش بخاطر تمام در هایی ک زدم و خانه تو نبود
منو ببخش بخاطر بت های زیادی ک ساختم و تو ذهنم
منو ببخش بخاطر قدرت دادن ب آدم ها، ادم هایی ک نفسشون ب بادی بنده
قربونت برم خدای عزیزم ازت ممنونم ک ب پدر فرصت دوباره حیات دادی میلیارد ها بار ازت سپاسگزارم
سپاسگزارم بابت این اتفاق ک ایمانم و قوی تر کرد
ب قول اسماعیل عزیز:
ما همه جای تو هستیم
همه چیز ما هستیم
هر چه بخواهیم میکنیم
خدایا ازت هدابت مبخوام
تنها تو را بندگی میکنیم
وتنها از تو یاری میجوییم
مارا ب راه راست هدایت کن
راه کسایی ک ب آنان نعمت دادی
ن کسایی ک بر اونها عضب کردی
این کامنتو برای خودم نوشتم ک یادم بمونه و رد پایی باشه برام
الله قدرت و تنها نیروی آسمان ها و زمین است
به نام خالق زیبایی ها
سلام به دوست خوبم امیدوارم هرجا که هستید حالتون عالی باشه
بسیار کامنتتون منو تحت تاثیر قرار داد و اشک ریختم
مو به تنم سیخ شد
واقعا درست میگید
« امروز دیدم با چشم هام قدرت الله رو ک همه چی دست خودشه
اگه بخواد میبره
اگه وقتش نشده باشه نمیبره »
واقعا ما قدرتی نداریم در مقابل خداوند ما هیچی نیستیم در مقابل خداوند به قول استاد هر چیزی که دارم از آن خداست
حتی نمیتونیم خودمون نفس بکشیم خودمون ضربان قلب مون رو تنظیم کنیم دست خودمون باشه که چشم هامون چجوری کار کنه گوش هامون چجوری بشنوه
بعد واقعا چجوری میشه که یادمون میره این قدرتمند ترین فرمانروای جهان رو ؟!
مغرور میشیم به خودمون به داشته هامون
شرک میورزیم و از غیر خدا میترسیم
قدرت رو میدیم به هرچیزی به هر کسی به غیر از خدا
چشممون به دست بنده های خداست که رزقمون رو بده
من خودم هم همینطور هستم واقعا گاهی یادم میره اینها رو اما خداروشکر دارم بهتر میشم خیلی درکم بیشتر شده در این موضوع نسبت به قبلم سریع تر تشخیص میدم که شرک ورزیدم یا نه حواسم بوده به خدا
با ذهنم کنکاش میکنم زیر و رو میکنم ولی بازهم جاهایی میبینم ای بابا من که شرک ورزیده بودم من که ترسیده بودم و نگران شده بودم که ! من که به خدا گفتم ازش درخواست کردم ولی بازم چشمم به بقیه بود بازهم منتظر کمک بقیه بودم که !!
اما میگم بهتر میشم حواسمو بیشتر جمع میکنم بیشتر رو باور های توحیدیم کار میکنم
در پناه الله یکتا سالم و شاد باشید
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی
از هر دو شما بزرگوار بینهایت سپاسگزارم برای تهیه این فیلم فوق العاده .
و از خداااای خودم خیلی خیلی سپاسگزارم که من رو به این فایل هدایت کرد.
استاد با شنیدن حرفاتون دوباره یادم اومد که :
باید پرده شک رو از میان بردارم . ایمان داشته باشم و مطمئن باشم که اتفاقات میفته و خدا اینجا کنارمه.
خدا سعی میکنه قلب من رو محکم کنه . خداوند عادله و عدل خداوند که بی نقصه ، باعث میشه همه چیز سر جای خودش قرار بگیره. کار حق بر اساس قوانین و هیچ شانسی در کار نیست. یعنی این منم که با قوانین خداوند خلق میکنم. این منم که باید به برنامه ای که خداوند برام داره اعتماد کنم . مثل مادر موسی که به برنامه خداوند اعتماد کرد و خدا هم حرام کرد سینه افراد دیگر بجز مادرش رو.
استاد الان که صحبتهاتون رو شنیدم دوباره فهمیدم خدا چه برنامه بینظیر و دقیقی رو برای مادر موسی چیده بوده ولی از همون لحظه اول مادر موسی هیچی نمیدیده و برنامه رو نمیدونسته (همون مثال هلیکوپتر و جنگل که از بالا میبینه) اماااا به خدا اعتماد کرد با اینکه هیچی از آینده نمیدونه.
یادم اومد که ا گر خدا بخواد موج دریا به اذن و حکم خداوند از گهواره امن تر میشه اما کی ؟؟؟؟ وقتی که من به خدایم اعتماد کنم. ما فقط باید مطمئن باشیم که دستمون تو دست خداونده.
یادم اومد که خداوند چقدر بخشنده است چقدر ستارالعیوبه. یادم اومد که خدا چقدر تو زندگی مون و زندگی من به صخره های زندگیم فرمان داده که هوای من رو داشته باشن. چقدر خدا به سنگهای زندگیم گفته برام نرم بشن. چقدر به رنجهای زندگیم گفته مواظب صبرش باش که اندک است و کودک است ( دوباره یادم اومد که من مثل یک بچه سه چهار ساله ام که روی شونه های خداوند سوارم)
یادم اومد که چقدر جهان به بخت من گفته جهان داریش ده. چقدر تاریکی هارو برای من روشن کرده چقدرررر با من دوستی کرده. چقدررر خوبی کرده و اما من با نمرود درونم منم منم کردم و یا قدرت رو به دیگران دادم.
وای که چقدر خدا از بدو تولد جهان من رو طبق برنامه و با سلامتی پیش برده. چقددرررر باید شکرگزار خداوند باشم برای تک تک اعضا بدنم که بطرز معجزه اسایی داره کار میکنه و من از زندگیم لذت میبرم.
(خدای من، من چطوری شکرگزاری کنم برای نعمتهام)
یادم اومد که اگر من سپاسگزار واقعی باشم خوشبخت خوشبختم. یادم اومد که همه نعمتهام همه از لطف خداونده و خداوند تمام درخواستهای مارو پاسخ میده. یادم اومد که خدا باید هر لحظه کمکم کنه که در محضر خداوند، در دوک عناد، رشته ها را نرشتم.
یادم اومد که همه رو خدا نکنم و بدونم قدرت فقط دست خداونده. همه رو بت نکنم. قدرت زندگیم دست من و خدامه.
خدایا من هم همان موسی کودک هستم که در تمام لحظات زندگیم به این حمایت و قدرتت احتیاج دارم . من نمی تونم برنامه ات رو ببینم اما فقططططط مثل مادر موسی به الهاماتم توجه میکنم و همه شو بدون ترس پیاده میکنم. البته هنوز خیلی نیاز به تکامل دارم اما همین الان هم از گذشته خیلی بهترم.
خدای من به خودم قول میدم که در مقابل تو کاملا فروتن باشم، تا خودت بمن برکت، جلال و جبروت بدی و سرم رو در مقابل هر چیزی غیر خودت، بالا نگه داری.
خدای من شکرررررت
خدای من ازت برای استاد عزیزم بینهایت سپاسگزارم که هر روز دستی هستند از دستان خودت.
استاد عزیزم و خانم شایسته مهربانم بینهایت ازتون ممنونم .
دوست تون دارم . خودم و خدای خودمم دوست دارم.
به نام قدرتمندترین فرمانروای جهان
سلام الهه جان امیدوارم هرجا هستید حالتون عالی باشه
بسیار متشکرم بابت کامنت عالیتون که باعث شد از این طریق خداوند به من نشونه بده که ببین اعتماد کن به من
چیزی که یادم رفته بود رو بهم یادآوری کرد که تو زهرا الان که فکرت درگیر موضوعی شده یعنی یادت رفته که به من اعتماد نداری !
به من سپردی ها از من درخواست کردی ها ولی هنوز اون اعتماد رو به من نداری هنوز نگرانی !
من هم گاهی یادم میره که خدایی هست نیرویی هست که فقط قدرت دست اونه همه چیز تحت سلطه اونه
همه چیز از آسمان ها و زمین گرفته تحت فرمان اونه
و نگران میشم و قدرت رو از خدا میگیرم و میدم ب بنده اش
«دوباره یادم اومد که من مثل یک بچه سه چهار ساله ام که روی شونه های خداوند سوارم »
چقدر زیبا توصیف کردید
ما خودمون رو در مقابل خداوند مثل یک بچه ببینیم که اصلا هیچ قدرتی نداریم و رو شونه های خدا نشستیم و اون ما رو میبره و به خواسته هامون میرسونه به جایی که میخواییم میرسونه ما رو به مقصد میبره !
اما شرطی داره ، باید اون اعتماد اون توکل اون ایمانه باشه که رو شونه های خدا بشینیم و فقط بسپاریم بش که خودش زندگیمون رو بچینه
مثل یه بچه ایی که میخواد بپره بغل پدرش اما میترسه که یه موقع پدرش نتونه بگیردتش اما پدرش میگه نترس من میگیرمت هواتو دارم مواظبتم و بچه اعتماد میکنه و میپره و میبینع عه الکی میترسیدم ها الکی اعتماد نکردم ها
خدا رو هم باید اینجوری ببینیم
مثل مادر موسی که اول شک داشته ولی تونسته ذهنشو کنترل کنه و بپره بغل خدا و بهش اعتماد کنه چون اون ایمان و توکل رو داشته و نتیجه اعتمادش هم دید
البته هرکسی خداوند رو یجوری میببنه
به قول استاد عزیز ، خداوند در قرآن میگه که من اجابت میکنم درخواست درخواست کننده رو اما به شرط ایمان به شرط پاکی دل
خدایاشکرت
در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید
به نام خداوند بخشاینده مهربان.سلام به استاد توحید م که هر بار صداش رو میشنوم احساس میکنم خداوند داره باهام حرف میزنه عاشقتم استاد.این جنس از فایلتونو خیلی دوسدارم استاد. خیلی وقتا شده به خدا توکل کردم ولی بازم نگران بودم اما خداروشکر نسبت به قبل بینهایت بهترم هرروزوقت میذارم وباخدای مهربانم حرف میزنم سپاسگذاری میکنم خواسته هامو میگم کارایی که قراره تو روز انجام بدم و میگم ازش کمک میخوام دیگه احساس تنهایی نمیکنم منی که دوسنداشتم تنها باشم الان فقط میخوام تنها باشم تا باخدا حرف بزنم وقتی باهاش حرف میزنم احساس میکنم نشسته روبروم ومیگه بگو بنده من هر چی میخوای اصلا هرکار داری بیا باهم انجام بدیم .وقتی طلاق گرفتم وبه خاطر رسم ورسومات قاطی که توروستامون هست که میخوای بایه بچه چیکار کنی فقط توکل به خدا کردم وگفتم خدایا من کاری به حرف اینا ندارم تو هوای منو بچه مو داشته باش وازاون موقع تا حالا خدا میدونه که به هیچی فک نکردم که باید بایه بچه چیکارکنم به خاطر اینکه همه چیو به خدا سپردم.
سلام ب رب هدایتگرم
سلام ب استاد موحدم
سلام ب مریم بانوی نازنین و زیبا رویم
سلام ب تک تک دوستان توحیدی عزیزم
مارا ب جز خیالت فکری دگر نباشد
درهیچ سر خیالی زین خوبتر نباشد
استاد عزیز چقد همه چی داره برام تغییر میکنه
چه اگاهی هایی دارم دریافت میکنم
اصن دیدم داره عوض میشه و الان دارم متوجه معنی این جمله میشم ک:
وقتی ک از بدنه ی جامعه کنده میشی
افکار و باورهات تغییر میکنه
ومسیرت عوض میشه یعنی چی
دیروز یکی از اجی هام اومده بود خونه مون، ک قبلش رفته بود مشهد زیارت تقریبا ی هفته اونجا بودن
بعد داشت با مادر صحبت میکرد یکهو برگشت سمت من با صدای بلند و کلی تعحب گفت مامان
دوروز پیش تو حرم ک بودم زنگ زدم گفتم زکیه با امام رضا حرف بزن
حاجتت و بگو بهش تا بهت بده
(حالا از سمت خودم بقیه شو میگم
من توحالت نیمه خواب بود درازکشیده رو تخت
ک اجیم زنگ زد گفت
بیا سلام کن ب امام رضا حاجتت و ازش بخواه منم تو همون حالت سلام دادم بهشون
اجیم از صدام متوحه شد گفت دراز کشیده داری با امام رضا صحبت میکنی !!!
گفتم اره اشکال نداره اونم ی آدم بوده مث من ،همین جوری هم بهش میرسه همین جور اومد رو زبونم
گفت ن باید پاشی گناهه اینحور
خلاصه من نشستم وفقط سلام دادم)
گفت مامااان اینجور گفته بهم
من این همه آدم دیدم ک تعظیم میکنن تا دولا خم میشن در مقابلش
پیر وجوون و بچه همه شون
بعد تو اینجور میگی استغفروالله توبه کن
بهش گفتم امام رضا هم یکی بوده مث من خدا ک نیست اینجور میگی
بعد من دهنم باز موند
گفتم خداااای من
خدااای من این اگه شرک نیست پس چیه
بعد مادرم شروع کرد
گفت زکیه از دین دراومده
تو10روز محرم یکبار نیومده خدمت امام حسین هیئت
بابام تو حال بود صداش اومد گفت زکیه امام حسین و دوست نداره
زکیه عباسمنش و دوست داره
بی دین شده
گمراه شده
امام حسبن و رها کرده
منم سعی نکردم جواب بدم فقط لبخند زدم و تو دلم خداروشکر میکردم ک فهمیدم و دارم درک میکنم
ک خدا رو فقط باید بپرستم ن امام پرست باشم
فقط خداست ک خواسته هامو اجابت میکنه
فقط خداست ک قدرت مطلقه
بقبه فقط بنده ش هستن
بنام رب جهانیان تنها ابر قدرت کیهان
سلام ب شما دوست عزیزم زهرای نازنینم
ازت خیییلی خییلی ممنونم بخاطر اینکه وقت ارزشمندتو گذاشتی و ب ندای درونت گوش دادی و باعشق برام نوشتی
مرسی بخاطر وجود ارزشمندت عزیزم
خداروشکر میکنم ک از طریق شما ب کامنت خودم هدایتم کرد چقد منو تکون داد و اشک ربختم باهاش
بارها سعی کردم ک اون لحظه رو بیاد بیارم و ب خودم یادآوری کنم
ک زکیه نفسه تو و بقیه آدم ها دست خداست
اونه ک هرموقع اراده کنه
میتونه جونتو بگیره
تو هیچ قدرتی نداری از خودت
وهیچ کس هم ب اندازه پشیزی قدرت نداره تو زندگی تو
زهراجانم میدونی امروز چ معجزه ای برام اتفاق افتاد
وقتی ک چنبار بهش فک کردم تازه متوجه شدم چی شده اصن
کی این کارو برام انجام داده!
من قبل عید هدایت شدم ب ی تولیدی پوشاک ک اونجا کار کنم
ولی چون شرایط و محیطش مناسب من و مسیرم نبود بعد یک هفته اومدم بیرون
یک هفته پیش ازخدا هدایت خواستم ک منو ب ی شغلی ک باعث رشدم بشه و علاقه م هم باشه هدایتم کنه
ک بعد یکی دوساعت منشی همون تولیدی بهم زنگ زد
گفت هستی میخواییم کار جدید بیاریم منم گفتم اره این هدایت خداست و خییلی خوشحال شدم
گفت هنوز ب دستمون نرسیده وقتی آماده شد بهت زنگ میزنم
خلاصه یک هفته طول کشید ک دیروز ظهر هدایت شدم ب سایت و فایل توحید عملی 11ک تازه اومده بود روسایت
بعد گوش دادن فایل و فک کردن درمورد توحید
وصحبت های استاد ک شد دوساعت بعدش باهام تماس گرفتن ک بیا فردا
امروز صبح باعشق وتوکل ب خدا تو دفترم نوشتم خدایا خودت قبل من اونجا حاضری همه ی کارها رو برام انجام بده
منو آسان کن برای آسانی ها و در زمان مناسب و مکان مناسب قرارم بده
من ب هر خیری ازسمت شما فقیرم و محتاج
خلاصه وقتی رفتم دیدم همه ی کسایی ک درمدار من نبودن باهم کارگاه و ترک کردن
و مدیر کارگاه ی سری قوانین گذاشته ک من آرزوم بود باشه
اینکه حرف های حاشیه و خارج از بحث کار نزنید
سرتون تو کار خودتون باشه و..
و حتی دستمزد رو هم بیشتر کرده بود
منشی بهم گفت هر چرخی ک دوسداری انتخاب کن و بشین پشتش
اینقد سکوت شیرین و پراز آرامشی حاکم بود ک باورم نمیشد
گفتم خدایا شکرت بابت این آرامش
و همکار های جدید فوق العاده ک عاشق کارشونن و من لذت میبرم از نگاه کردنشون
خدایا شکرت
کی میتونست این شرایط و اینقد راحت بوجود بیاره برام؟؟
کی همچین برنامه ریزی دقیقی داره ک آدم های همدار و کنار هم قرار بده
من متوجه شدم وقتی ک تسلیم میشم و ابراز عجز میکنم در مقابل فرمانروای مقتدر کیهان
و میسپرم خودمو بهش
کارهام خییلی راحت انجام و روون پیش میره
خدایا تنها تورا بندگی میکنیم و تنها از تو یاری میجوییم
مارو ب راه راست هدایت کن
راه کسانی ک ب اونها نعمت دادی
ان شاالله ک بتونیم تسلیم باشیم در مقابل خداوند
و بسپریم خودمونو بهش
وبعد ببینبم ک آسان شدیم برای آسانی ها
ب خدای بزرگ میسپارمت
واینکه عاشقتممم
سلام به استاد قلب ها
سلام به استاد توحید
سلام به استاد نور و خداشناسی
استاد هر جقد بیشر باشما پیش میرم به وحی منزل بودن حرف های شما بیشتر میرسم
استاد جانم من هر آنچه که تا الان از شما یاد گرفتم
از توحید از حساب کردن فقط روی خدا
از سپاسگزاری و احساس خوب داشتن
از داشتن باورهای درست
از توکل به خدا م دل بریدن به غیر از او دارم بیشتر و بیشتر به وحی منزل بودن حرفاتون میرسم
استاد من خیلی تو زندگیم بیشتر از قبل تفکر میکنم به زندگی آدم هایی که باهاشون در ارتباطم دقت که میکنم میبینم دقیقا حرف شما درسته که میگید هر آنچه در زندگی ماست حاصل اعمال خود ماست حاصل اون توکلی بوده که چه جاهایی نداشتیم و چه ضررهایی بهمون رسیده
و وقتی با تموم قلبمون کارهامون رو به قدرت خدا سپردیم چه درهایی که به رومون باز نشده
وقتی شما این شعر رو میخوندید چقد یاد داستان مهاجرت شما افتادم باوجود شرایط خوبی که شماتو ایران داشتید وقتی تصمیم میگیرید که برید دیگه وقتی ایمان و توکل دارید و نتیجه نیشه این که تو سفارت کمتر از ده دقیقه شما ویزا میشید و الان که داریم این همه نعمت و خوشی و آرامش و کیفیت زندگی بالا رو تو زندگیتون میبینیم
واقعا فقط ایمان و ایمان و ایمانه که میتونه ابن حجم از اتفاقات خوب رو رقم بزنه
نتیجه ی داشتن توحید در هر لحظه ی زندگیمون نتایج باورنکردنی رو برامون رقم میزنه
توحید واقعی یعنی نترسیم
نگران نباشیم
و به صدای قلبمون گوش کنیم
واین جز با ایمان قوی ممکن نیست
استاد ازتون ممنونم برای این فایل ارزشمند
دوستون دارم ️️️️
بنام خداوند بخشنده و مهربانم…
سلام به استاد عزیزم سلام به مریم بانو که لبخندی که در اخر ویدیو ازش دیدم و ذوقی که تویه چشماش دیدم چقدر لذتتتتب بردم الهی شکررررررررر…
خدایا خودت به من قدرت اینو بده که در هر لحظه سپاسگزار تو باشمممم خدایاااااااااا خودت کمکم کن الهی صد هزارررر بار شکرتتتت شکرت…
یا رب دل پاک و جان آگاهم ده
آه شب و گریه سحر گاهم ده
در راه خود اول ز خودم بیخود کن
بیخود چو شدم ز خود به خود راهم ده
الهی یکتایی، بی همتایی، قیوم و توانایی
بر همه چیز بینایی، در همه حال دانایی
از عیب مصفایی، از شرک مبرایی
اصل هر دوایی، داروی دلهایی
به تو رسد ملک خدایی.
خدا وندا قسم بر اخترانت، به حق حرمت پیغمبرانت
به راز غنچه نشکفته در باغ،
به درد لاله ی بنشسته با داغ
به پاکی زلال چشمه ساران
به عمر کوته یک قطره باران
خداوندا قسم بر پاک بازان، بلند آوازگان و سر فرازان
مرا زین خودپرستیها رها کن،
چنان اندیشه ای بر من عطا کن
که تقدیری که از آن ناگزیرم
توانم جبر و قهرش را پذیرم
ویا عزمی چنان پیگیر بخشم
که نا تقدیر را تغییر بخشم
توانایی ده ای بانی تقدیر
که بشناسم به هم تقدیر و تدبیر.
الهی
نام تو ما را جواز، مهر تو ما را جهاز
شناخت تو ما را امان، لطف تو مارا عیان
الهی
ضعیفان را پناهی، قاصدان را بر سر راهی، مومنان را گواهی
چه عزیز است آن کس که تو خواهی چه عزیز است آن کس که تو خواهی…..
خدایا بینهایت سپاس گزارم ازت الهی شکرررررت