اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام استاد عشق ،شعری که ازبیت اول تا اخرین بیت داره از نگاه توحیدی حرف میزنه ،این فایل رو بارها وبارها گوش کردم وخدا بامن توی تمام ابیات حرف میزد،من سر یه مسأله ای مجبور بودم ازفرزندم دور باشم وباید اونو میسپردم به کسی جایی که تماما حس مادر موسی حال منو توصیف میکنه،خدایی که داره قدم به قدم همراهیش میکنه تاهیچ گزندی به موسی نرسه بدون اینکه مادر موسی اینها روازش بخاد وجالبه درنهایت دخترم برگشت اومد وبامن وکنارمه خداروبی نهایت شکر گذارم برای تمام وقتهایی که همه حواسش بهم بود به زندگیم به دخترم ومن نمیدیدم،حالا باخیال راحت اونو رها کردم درآغوش امن خودش،اونجا که باران رحمت الهی شروع به باریدن کرد،نشانه زیبای خداوند برای تایید این حرفهابود،خدا همواره توی تمام شرایط کنارمه،به قول استاد من روی شانه های خدا نشستم،وهمه زندگیمو به خودش سپردم،هروقت بخام نگران باشم به خودم یادآوری میکنم مگه خدا اونجا این کارو نکرد بعد نفس عمیق میکشم وباخیال راحت همه زندگیمو وخودمو به دستای امنش میسپارم،هرچی تجربه های سپردنم بیشتر میشه ایمانم قوی ترو ترسهام ازبین میره،استاد عزیزم ممنونم از اینکه دوباره بهم یادآوری کردی که خداوند کارشو بلده فقط تو باید بندگی شو تمرین کنی،خدایا باتمام وجود سپاس،برای همه چیز،یک باره دیگه باتمام وجودم خودمو وزندگیمو به دستات میسپارم،خداوندا خودرا تقدیم تومیدارم بامن کن وازمن ساز آنچه خود اراده کنی،ازاسارت نفس رهایم کن تاانجام اراده ات رابهتر توانم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی مهربون و دوستان همفرکانسیم
خدرو هزار بار شاکرم که این آگاهی ها رو دارم، از شرک و جهل به ارث رسیده از جامعه مذهب
به نور رسیدم به آرامش رسیدم به جایی که یادخدا باعث آرامشم میشه،نه ترسم نه احساس گناه و خفتم
این فایل بینظیره و خیلی باورای توحیدی داره که باید تکرار کنم و باور بسازم، مخصوصا اولش که میگه رهرو ما اینک اندر منزل هست،خدا وفتی یک کاری الهام میکنه تا تهشو برات درست کرده محدودیت نداره که
یکی از مخربترین دیدگاهای من ب خدا ک سعی میکنم اصلاحش کنم یاور خدا کافیه،باور کاربردی بودن خدا تو زندگی مادی هست،
همون شعز ملاصدرا که خداوند همه چیز میشود، این باور نیسبت به خدا قویه که خذا فقط برا اون جهانه و برای حساب کتاب گناه و ثواب
برا همینه که سخته توکل کنیم، توقع دارم خودم انجام بدم آدما انجام بدن،
باید توانایی های خدا رو باور کنم، والله علی کل شی قدیر رو باور کنم
خودم نجنگم،زور نزنم، رها باشم از چگونگی
خدا عرضه ی انجام دادن کارم رو داره، نترسم خدا کارمو خراب نمیکنه
ترس جایی هست که خدا نیست،ایمان نیست، عقل خودمه ،زور خودمه،حساب کردن روی دیگرانه،نجواهای شیطانه
خدا خودش بارها اینو گفته تا من آرام بشم،تا من اعتماد کنم،خودشو سرپرست مومنان،مدافع مومنان،یاور مومنان،وکیل مومنان معرفی کرده
الله اکبر از همه ی دولت ها
الله اکبر از همه قانون ها
الله اکبر از همه ی آدمها،قدرتها
الله اکبر از همه خواسته هام
الله اکبر از همه ی نجواهام
الله اکبر از ترسهام،نگرانی هام،ناامیدهام،دلهره هام
مگه خدا رب العالمین نیست؟ یعنی چی یعنی فرمانروای تمام جهان ها تمام جهان، تمام آدمها از گذشته تا حال و آینده
چرا فکر میکنم فرمانروای تمام جهان ها،تمام اعصار خواسته ای به این کوچیکی رو نمیتونی برآورده کنه؟
مگر قدرتی هست غیر از خدا،یعنی قدرت مطلق نمیتونه چنین خواسته ای رو اجابت کنه؟ آف کورس که میتونه
اگر میتونه چرا باید نگران بشم؟چرا باید بترسم
یعنی کار وقتی دست رب العالمین باشه، چرا نشه؟ چرا زمان لازم داشته باشه؟ چرا محدودیت داشته باشه؟ کی میخاد مانع بشه؟ کدوم قدرت؟کدوم آدما؟ همون آدمهایی که نفسشون رو هر لحظه از خدا میگیرن، همون آدمایی که ضربان قلبشون هر لحظه با تایید و مدیریت خدا داره میزنه
همون آذمایی که ک اگر قدرتی دارن فقط با تایید خدا بوده،همون آدمایی که ریسس جمهورایی که من نمیدونم ولی مطمینم وقتی خواستن به این مقام برسن چقدر از خدا کمک خواستن،چقدر به خدا محتاج بودن،چقدر روی خدا حساب باز کرده بودن مث ترامپ که داره میگه
آدمایی ک مهاجرتشون رو مبنی بر زضایت و قانونای ترامپ میدونستن،خبر ندارن که خود ترامپ قدرتی نداره و روی خدا حساب باز میکنه چقدر ناتوانه در مقابل خواسته های خودش و از خدا کمک میخاد
مگر ندیدن همون نمرود ک خودشه خدا میگفت و بزرگترین قدرت زمانه بود، در مقابل یک مگس توان نداشت، مگس ناتوان ترین موجود هست کرده ی خدا
اون آدم با اون دبدبه کبکبه قدرت نداشت
چرا هنوز فکر میکنم یک سری آذما با قانوناشون دارن زندگی منو خلق میکنن،قدزت دارن،برام تصمیم میگیرن
وقتی تمام کهکشانها زمین و آسمان مالکش خداست،چرا ب یک سری افراد و قانوناشون چون فقط دارن زندگی میکنن چند صباحی اونجا قدرت دادم؟
چرا نمیام از این منظر نبینم که یک قصری هست و مالکش به من گفته برو بمون اونجا و تایید و اجازه داده، بعد من بیام نگران نگهبان اونجا باشم،نگران باغیان یا پاککار اونجا باشم که ب من اجازه بدن آیا یا نه که برم؟
مگر اونا قدرتی دارن؟ مگراونا تحت فرمان اون مالک نیستن؟ مگر با اجازه ی اون مالک اونجا کار نمیکنن؟ مگر از خودشون اختیار یا تصمیمی دارن
خدایی ک همه چیز رو بری من آفریده و هر خواسته م رو اجابت میکنه دیگه احمقانه نیست بیام نگران قانونا و سغارت باشم، نگران اون نگهبان و باغبان باشم؟
معلومه که هست
وقتی من خیلی مثال دازم از کارایی ک خدا بزام انجام داده تو این دوسال که حداقل آگاهانه توجه کردم،و مهاجرت کردم به یک کشوری برای مهاجرت به کشور دیگه بدون پول و مدرک و آگاهی که کجا میخام برم،فقط با یک کوله پشتی و چمدون،بدون پول بدون آشنا ، بدون برنامه یا تضمین،وقتی دیدم که همون شبی ک رسیدم چطور وقتی یک پلیس اومد گرفت، یک پلیس دیگه ک نمیشناختم ضامن شد آیدیشو گذاشت و ما رو ول کرد، چند قدم رفتیم جلوتر مایی که ب امید هوتل بودیم و غافل از اینکه اونجا چون توریستی نبود اصلا هوتلی نبود،چطور یک دقیقه نذاشت رو زمین بمونیم و یک نفر یدون اینکه درخواست کنیم فقط با دیدن تیپ و فهمیدن اینکه تازه واردیم خونه مجانی گیر اومد. دیدم خودم کاری نکردم عملا برای مهاجرت ،برای روزی،برای خونه ها و خیلی کارای دیگع
چرا نباید برام منطقی بشه که خدا این کارم برام انجام میده،چرا منطقی بشه که بابا خدا کافیه کافیه برام،تنها کسی ک همیشه بود خدا بوده الانم هست همسشه هم هست،من باید باشم چجوری باشم با ایمان و تسلیم بودنم
منی کع انقدر مثال های استاد و بچه ها رو میخونم،میبینم چطور چ معجراتی براشون رخ داده
چطور همع چیز شده،برا یکی مهاجرت شده برای یکی همسر شده،شغل شده،تقریح شده،ماشین شده،مبایل شده چرا نباید باور کنم توانایی خدا رو
منی که دیدم خدا چطور مهاجرت استاد عباسمنش رو درست کرد، حداقل از بعد منطقی خود خود مثال ببینم آقا این خدا مهاجرتو میتونه،این کار رو دیدم چطور انجام داده، تو مهاجرت کار بلده میتونه
وقتی من بارها دیدم وعده هایی ک شیطان داده درباره فقط جنگ دعوا و خیلی مسایل که تا ته بدترین سناریو منو برده، و همه دروغ بوده، چرا نجواهای الانش رو ترسهای الانش رو باور کنم ، منطقی نیست دیگه
چرا من وقتی برای مهاجرت دومم الان که رو عقلم رو توانایی های خودم حساب کردم، تمام زورمو زدم،تمام تلاشمو کردم، رو آدما حساب کردم ولی هیچی نشد، چرا نیام و دیگه این مسیر بی فایده و بی ثمر رو رها نکنم و بجاش تسلیم نشم نسپرم کار رو ب خدا
چزا من وقتی که میگم تنها قدرت جهان،تنها فرمانروای جهان،تنها حاکم ،تنها مالک، سمیع ،بصیر،حکیم، علی کل شی قدیر، سرپرست مومنان، بهترین وکیل ، میخواهد و موجود میشود، مهربانترین به من، رحیم ترین،افضلترین،دلیل اینکه فکر میکنم از دست چنین نیرویی کار برنمیاد،یا برام انجام نمیده چیه؟
این نیرو با این ویژگی کافی نباشه پس کی کافیه؟ کی ب فکر منه،
من چون خیلی مختصر عادت دارم حرف بزنم،همینم به نوشتنم سرایت کرده که مختصر بنویسم، اگر بخوام از اتفاقاتم بنویسم تو این دوسال،کارایی که خدا انجام داده میشه چندین کمنت چند صفحه ای بنویسم از کارایی که خدا برام انجام داده و جاهایی که واقعا سخت بود کنترل ذهن و نجواها هم به شدت، من کنترل میکردم با بیاد آوردن قدرت خدا،بیاد آوردن اینکه خدا سیستمیک عمل میکنه و حس بد و مظلومیت فقط بدتر میکنه اوضاع رو،با استناد به فکتهایی ک خدا برام انجام داده بود، سعی میکردم و جاهایی ک موفق میشدم نتیجه عالی میشد
من یک شرایطی شد که باید مهاجرت میکردم و فقط هم جمله ای ک باعث شد این جسارت و ایمان رو بهم بده، این دیدگاه استاد داده بودن که خدا هدایت میکنه،همه چیز رو میدونه و کمک میکنه و همه چیز میشود و شد واقعا جز جاهایی که خودم ترمز دارم
آرامش واقعی در توحیده واقعا، همینکه آدم خدا رو فراموش میکنه نگرانی ها میان از هز سو
سعی میکنم از تجربیاتم و نحوه ی کنترل ذهن ها و بهتر شدن اوضاع تو اون زمیته بنویسم
هاجر جان سلام؛ من متن شما رو بارها و بارها و بارها خوندم؛ خیلی از دل و ایمان نوشته بودی و لاجرم بر دل من هم نشست این موضوعی هست که همه ما فراموش میکنیم خصوصا وقتی که شرایط کمی سخت میشه و چه خوبه این مطالب رو بهم یادآوری کنیم بازم ازت ممنونم عزیز دل انشالله همیشه خوب و خوش و سلامت باشی؛ و ممنون از استاد عباسمنش عزیز که این فضا رو بوجود آوردن و مطالب فوق العاده برامون تهیه میکنند
دقیقا این نوشته رو خودم بارها میخونم لذت میبرم، و حس میکنم کلام خدا رو
من داشتم برای خودم مینوشتم تو گوشیم که از ی جایی بع بعدش گفته شذ و نوشتم،بعد بهم گفت تو سایت بذار، خواستم بذارم تو سفر دور آمریکا،قشنگ یه حسی گفت بذار توحید عملی9
فهمیدم که قراره هدایت یک سری از دوستان باشه همونطور که بارها کمنت بچه ها هدایتگر من بوده
استاد عزیز واقعا از این فایل لذت بردم شعر زیبا و تفسیر زیبای این شعر توسط شما، عالی بود چون واقعا برام جذاب بود، چه قدر قشنگ این شعر نشون میده که اول و آخر همه چیز خداست، چه قدر منو یاد فایل های گذشته تون انداخت.
از اینکه تنها قدرت مطلق در جهان هستی خداونده و ما باید از زندگی پیامبران درس بگیریم که سراسر داره در مورد قوانین جهان هستی صحبت میکنه اینکه تسلیم این قوانین باشیم ، تسلیم مشیت الهی
با سلام و درود خدمت همراهان و دوستان عزیز به ویژه استاد عباسمنش و همسر ایشان ؛ این متن اولین نظر من در سایت هست و بسیار مفتخرم که این متن را درباره توحید و ایمان به خدا می نویسم.
در ابتدا بگویم که دیدن این فایل بسیار شانسی و اتفاقی بود
در واقع هدایت خداوند بود تا به پاسخی برای یکسری از مسایل و اتفاقاتی که در زندگیم افتاده بود میشه
بارها و بارها من داستان حضرت موسی را از کودکی از زبان دیگران میشنیدم تا اینکه داستان قرآنی آن را مطالعه کردم و بسیار برایم جالب بود که خداوند هنگامی که به موسی الهام میکنه که حرکت کنند ،به جایی هدایت میشوند که به لحاظ عقلی و منطقی نادرست ترین کار بوده چون به رود نیل باید میرفتند و این یعنی وارد شدن به یک بن بست ؛ اما موسی چقدر به قدرت خداوند ایمان داشته که به اون موانع ذهنی غلبه میکنه و حرکت میکنه
و چقدر جالبه
و با خودم گفتم چقدر به زندگی من شباهت داره این موضوع
من هم از خداوند هدایت خواستم و با آرامش و نترسی ازش خواستم
و اون خیلی سریع پاسخ داد
اما پاسخ خداوند به من از لحاظ ذهنی و منطقی خیلی خلاف عقل بود
منظورم اینه راهی رو نشونم داد که شهامت می خواست ؛ به قول استاد بها می خواست
بهای نصرت و رسیدن یاری خداوند =ایمان و یقین به قدرت اونه
اون فرمانرواست ؛اون فراتر از همه چیزه
عطار نیشابوری میفرماید=
حضرت حق است دریایی عظیم قطره ای خرد است جنات نعیم
با دیدن این فایل استاد که متشکرم که اینقدر با فصاحت و سادگی در اون لحاظات زیبا این فایل رو آماده کردند
چون پیام واضح و صریح خداوند به من بود تا ایمانم رو نشون بدهم و حرکت کنم در شرایطی که اتفاقات خلاف میل من و بر ضرر منه] دقیقا احسام طوری بود که رشته امیدم و ایمانم به مو رسیده بود
………. و بعد با خودم گفتم منم باید ایمانم رو نشون بدم و حرکت کنم به سمتی که قلبم میگه
[نور همیشه حقیقت رو به سادگی میگه ؛ فقط باید باورش کنیم ]
از شما سپاس گزارم که نظرم رو خوندید و یقین دارم که بهتر خداوند رو درک کردید و به نشانه ها و آیاتش توجه کردین.
تو ١٢ قدم با موضوع هدایت کاملاً اشنا شدم و در زندگی کامل درکش کردم و هدایت رو بارها بارها دیدم. این شعر خانم پروین انقدر عالی بود و استاد بسیار زیبا توضیح دادند و مثال زدند که باعث شد من از زمانی که این فایل رو روی سایت دیدم تا امروز مدام این شعر رو میخونم و لذت میبرم . امروز بصورت کاملاً هدایتی به یک شعر زیبای دیگه از خانم پروین اعتصامی برخوردم به نام ( خوان کرم) میخواستم بگم دوستانی که علاقه دارند این شعر رو هم بارها بخونن یا استاد این شعر رو هم برامون توضیح بده اگر مقدور بود.
سلام خدمت شما استاد عزیز و خانم شایسته دوست داشتنی،
استاد وقتی این فایل را داشتم گوش میکردم ناخودآگاه اشک میریختم، انگار واقعا دلم تکون میخورد با شنیدن این شعر زیبا و تفسیر زیبای این شعر توسط شما، این فایل را 6 بار پشت سر هم گوش کردم چون واقعا برام جذاب بود، چه قدر قشنگ این شعر نشون میده که اول و آخر و ظاهر و باطن همه چیز خداست، چه قدر منو یاد اون فایلتون که در سایت قرار دادید انداخت که داشتید راجع به اینکه خدا چی هست صحبت می کردید و می گفتید خدا خود درخته، خود همه چیزه، اینجا هم داشتید میگفتید خدا خود اون طوفانه، خود کشتیه،خود رود هست.
اینکه همه چیز به موجودیت خدا، وجود دارند به نظر من در این شعر به وفور دیده میشد.
چه قدر مفهوم توکل و اعتماد به خداوند و تسلیم محض خداوند شدن تو این شعر قشنگ توصیف شده بود، که اگر مادر موسی نمیتونست تسلیم محض خداوند بشه و بچه اش را در رود بندازه، شاید بچش کشته می شد، ولی وقتی به حرف خداوند اعتماد کرد، بچه اش در ناز و نعمت و در رفاه کامل و بدون اینکه هیچ خطری اون را تحدید کنه بزرگ شد. چه قدر این داستان زیبا بهمون کمک میکنه که در ترس هامون، سعی کنیم توکل محض داشته باشیم و بدونیم که خدایی که موسی را به آن شکل معجزه آسا از رود نجات داد، ما را هم به بهترین شکل هدایت می کنه، و خدای موسی، خدای ما هم هست، فقط کافیه بهش اعتماد کنیم.
چه قدر اینکه جهان کاملا منظمه و همه چیز در تقدیر و نظم مشخصی آفریده شده و هیچ چیز اتفاقی و شانسی رخ نمیده در این شعر وجود داشت، اون قسمت از شعر که مفهوم آن این بود که فکر نکن این امواج دریا هرجا بخواهند میروند، ما این آب را کنترل می کنیم، و این طور نیست که شانسی و اتفاقی این آب و این صندوقچه هرجا که دلش میخواهد برود، ما به آب فرمان می دهیم که کجا برود.
چه قدر گریه کردم در آن قسمت شعر که میگفت که این همه دوستی کردیم با شما و محبت و لطف در حق شما داشتیم ولی شما با نافرمانی جواب ما را دادید. چه قدر می شود در زندگی مان فرعون و نمرود درونمان فعال می شود و نعمت هایمان نمیبینیم و شرک می ورزیم و ناسپاس می شویم.
چه زود مشکلاتی که خداوند برایمان حل کرده است را فراموش میکنیم.
نمیدانم راجع به این فایل واقعا چه بگویم چون مفاهیم و درس های بسیار بسیار زیادی دارد که به نظرمن ارزش صدهابار گوش کردن را دارد. چون این مفاهیم باید کاملا درونی شود.
و نکته ی آخری که میخواستم بگویم این است برایم بسیار جالب است که چون که شما استاد عزیز، که به دنبال درک زیباتر و قشنگ تر این قانون هستید، به شعر ها و مفاهیم بسیار زیبایی هدایت می شوید که این قانون به وضوح در آن دیده می شود و خداوند قلبتان را باز می کند و این معرفت را به شما می دهد که این اشعار را به درستی درک کنید و آن را به دیگران هدیه دهید.
استاد و خانم شایسته عزیز، بابت تهیه این فایل های زیبا از شما بسیار متشکرم. امیدوارم که همیشه در بالاترین فرکانس ها باشید و زندگی تان هر روز از خوشبختی و سلامتی و عشق بی نهایت ملا باشد.
و دقیقا مثل همیشه این فایل و چیزی بود که واقعا نیاز داشتم بشنوم
چون خیلی قبلش توی باشگاه ورودی منفی شرک امیز داشتم
خیلی داشتن درباره ی شرک و قدرت داشتن حکومت و تاثیرش … حرف میزدن
البته من میدونم قدرت اصلی خداست و اونها دچار حکومت نشدن دچار مرداب شرک الودی که خودشون از تاثیر دیگران و ناتوانایی خودشون داشتن گرفتار شدن
و فایل 7 توحید عملی برام اومد بالا
گوش بهش دادم و کلی لذت بردم و حرفای خدارو باهام شنیدم
ولی گفتم کامنتمو تو این قسمت از توحید عملی بذارم
من میدونم که به خصوص من خیلی خیلی نیازه که توحیدم رو کار کنم
مهم نیست چه قدر کار کنم بازم کمه چون این ورودی ها میتونن ذهنتو در دست بگیرن و من خیییلی باید خیییلی باید حواسم بهش باشه …
خلاصه بعد از دیشب وقتی رسیدم خونه باز کمی ناامید شدم
نه به خاطر اون حرفا بلکه به خاطر دور بودنه خونمون ، ماشین نداشتنم ، محقق نشدن اون تعداد کلاس ها و هنرجوهایی که میخوام و …
و مثل همیشه خدا باهام امروز صبح حرف زد :)))
و جوابشو بهم داد
این کامنتو فقط برای خودم میذارم
فقط برای اون نگاره اینده که به همه چیز رسیده و بعد بیاد این کامنتو وقتی به همه چیز رسیده ببینه بخونه و بخنده :))))
برای اون نگار که یادش نره چه قدر تو مسیرش سرش سفت به سنگ خورد چه قدر افتاد زمین چههههههه قدر زیاااااد تلاش کرد و دوباره پاشد و ادامه داد
جوابی که خدا امروز صبح بهم گفت برای اروم شدنم
( ایمان به غیب ) بود :))))
یه موقع هایی هست
که به خاطر سختی و خستگی و پول و کلاس کم داشتن من خسته میشم و اون موقع ناراحت و ناامید میشم
به کل این جریان شک میکنم
اینکه نکنه کلا جواب نده و اون کلاس ها نیاد و … فکرای پلید
و همین شک کردنا توی این موقع هاست که داره کار رو خراب میکنه
و نگارجان من میخوام بهت بگم
ایمانت به غیب باید خیلی خیلی راسخ تر از این حرفا باشه
هنوز دو هفته نگذشته از وقتی که فهمیدی دقیقا جریان چیه و چطور باید باورسازی کنی و عمل کردی
اونوقت ناراحتی نا امیدی میکنی ؟؟؟
بله کاره سختیه
استاد هم نگفت کاره اسونیه
ایمان به غیب
ایمان داشتن به چیزی که الان توی ذهنت میبینیش
که خداوند در قلبت فقط عشق به اون رو گذاشته
که فقط خواستنه اونو در قلبت گذاشته
ایمان داشتن به اون چیزی که تو میبینیش ولی در ظاهر هییییییییچ کوچکترین نشونه ای ازش نیست
در ظاهر همههههه چیز بعد از این همه سال بعد از این همه اقدام بعد از اینهمه کار کردن برضد توعه
همه چیز بر ضد توعه همه چیز داره نشون میده تو یک درصد هم نزدیک به خواسته ات نشدی همه چیز نشون میده خواسته ی تو نمیتونه و قرار نیست محقق بشه
اون موقعی که هیچ هنرجویی نیست
اون موقعی که پول نداری
اون موقعی که غذا نداری
اون موقعی که به اصطلاح کله گنده ها میان تهدیدت میکنن
اون موقعی که همه دارن از شرک هاشون و قدرت دادنشون به عوامل بیرونی بهت میگن
بله نگار جان
این موقع هاست که تویی و خدای درون قلبت
این موقع ها باید ببینی چه قدر موحدی
بله این کار کاره سختیه
مگه نه همه میتونستن بنده ی ابراهیمی خدا باشن
مگه نه همه میتونستن به رویاهاشون برسن
مگه نه همه از اموزه های استاد به امریکا میرسیدن
میتونی ایمان به غیب داشته باشی؟
میتونی الان که خونتون دوره ، سالن دوره ، کلاسات کم شدن ، خیلی خسته میشی و در ظاهر هیچ نشونه ای در تحقق نیست ایمانتو به غیبی که خدا در دلت گذاشته نشون بدی ؟؟؟؟
نگار جانم
میدونم خیلی نیاز به موتور داری به خونه و کلاس و ماشین … داری
اما نگار جانم
تازه اول راهی به قول خودت تازه 15 شهریور بازی چگونگی باورسازی رو فهمیدی
ازت میخوام نه تنها الان
بلکه اگر نیاز بود تا ده سال دیگه صبوری کنی
چون تو هیییچ راهه دیگه ای نداری
و چون تو ایمان به غیب داری
غیب چیه ؟؟؟؟
غیب تصویریه که از اینده ات که در نزد خداوند اینک در منزل و محقق شده هست میبینی
غیب اون تصویریه که خدا در قلبت انداخته و تو چنان شوق و اشتیاق فروزان اتشین برای حرکت در مسیرش و رسیدن بهش داری که حاضری هر کاری براش بکنی و هر چیزی رو براش قربانی کنی
غیب اون چیزیه که تو از این دنیا میخوای و هیچ چیزی دیگه ای به جز اون رو نمیخوای و نمیتونی حتی اگه بمیری راهی به غیر از اونو بری
غیب اون چیزیه که از بچگی ات از اینده ی خودت تصور میکردی و باهاش زندگی کردی و ایمان بهش داشتی جوری که صد در صد قراره اتفاق بیوفته چون اون روزها خیلی به خداوند و منبع هستی وصل و نزدیک بودی و میدونستی چه چیزی رو رسالتت در این دنیا گذاشته
غیب اون چیزیه که حرکت و ایمان و امید برای رسیدن بهش مسئله ی مرگ و زندگیته
من اومدم اینا رو نوشتم تا باز تعهد بدم
تعهد بدم که ایمانم به غیب رو خیلی بیشتر کنم
چون به خاطر دوری ، خستگی ، محقق نشدن و ماشین نداشتن و … ها
من اجازه دادم کمی شیطان نفوذ کنه و منو نا امید کنه
من اومدم تعهد بدم
که حتی اگه همه هنرجوهام برن :)
حتی اگه هیچ پولی نداشته باشم
حتی اگه خیلی خسته بشم و دوری خونمون اذیتم کنه
حتی اگه هیچ نشونه ای برای تحقق نباشه و همههه چیز بر ضد من باشه
حتی اگه تا 10 سال همینجا در همین شرایط بمونم و خواسته هام نیان
من ناامید نمیشم
من همچنان ادامه میدم با قدرت و ایمان و اطمینان 100 درصد توی این مسیر با جدیت میمونم و یک درصد هم بهش شک نمیکنم جوری که انگار تحققش در یک قدمی من مونده
جوری ایمان و اشتیاق دارم که مهم نیست در ظاهر چیه من از هر موقع دیگع ای بهش نزدیکترم
چون این تنها چیزیه که ازین دنیا میخوام
من نمیتونم برای هیچ چیزه دیگه ای در این دنیا تلاش و حرکت کنم
چون اون غیبی که خداوند براوردش کرده و در قلب من گذاشته رو هنوز به وضوح میبینم هنوز با تمام وجودم حسش میکنم
بله ایمان به غیب داشتن
توحیدی بودن
ابراهیمی بودن
سخته
مگه نه همه الان داشتن رویاهاشونو زندگی میکردن
مگه نه همه طبق قانون رفتار و زندگی میکردن
مگه نه همه الان امریکا بودن همه ثروتمند بودن
نه عزیزم بها میخواد
بهاش هم دقیقا اون ادامه دادن و ایمان داشتن و شک نکردن
در روزهای سختیه که همه چیز در ظاهر بر ضد توعه
البته من اینو بگم که من چه قدر بنده ی ناسپاس و عجولی ام
واقعیت اینه که نشانه ها در زندگیم هستن خیلی هم هستن :)))
همین دیشب دو ساعت کلاس خصوصی برای یک مربی گذاشتم که پنج شیش ساله داره خودش مربی رقصه و معروفه تو اصفهان خودم هم خیلی وقت بود میشناختمش ولی ندیده بودمش
اونقدر از کار من خوشش اومد که بهم گفت من میخوام فلان طراحی تو بهم یاد بدی چون سبکتو خیلی دوست دارم و خیلی وقته کار نکردم و دو ساعت کلاس خصوصی براش گذاشتم .
همون مربی دیشب داشتیم صحبت میکردیم گفت میخواد بره کیش ورک شاپ رقص بذاره و نفری یه تومن میگیره ….
منم پرسیدم که داستانش چطوریه و اینا چون چند روز قبل نوشته بودم دوست دارم برم شهرای دیگه ورک شاپ رقص بذارم و کیش واقعا محبوب ترین شهره برام :)))
اونم گفت من اولین بارمه دارم میرم بذار من برم ببینم چطوره شرایط و اشنا بشم دفعه ی بعدی تو برو منم کمکت میکنم :))))
من 15 شهریور فهمیدم جریان چگونگی باورسازی رو و ازون روز کار کردم
چند روز بعدش به والله نمیدونم طرف از کجا پیجمو پیدا کرد و ازش هم نپرسیدم چون میدونم خداست داره انجام میده کارهارو به والله من سه روز یه بار اینستا میرم به والله خیلی کم استوری و پست میذارم اینستا و اصلا فعالیت ندارم توش .
بهم از طرف یک مدیر باشگاهی تو اینستا پیام داده شد که ما مربی نیاز داریم و ما خودمون هنرجو براش زیاد داریم شما فقط بیا کلاسو برگزار کن و برو و برای هر سانس فلان مبلغ بهت میدیم ( مبلغ خوبی بود:) رفتم باهاشون صحبت کردم و کارمو دیدن و گفتن کارتو خیلی دوست داریم و مربی حرفه ای هستید و ما دنبال همچین کسی میگشتیم :)))))
اقا یه چیزه جالب
همین الان همینه الان وسط نوشتنم
یکی دیگه زنگ زد گفت کلاس خصوصی میخوام برا دخترم :)))))) و چه کسی منو معرفی میکنه و شمارمو میده به جز خدا ؟؟؟؟ :))))
وااااقعا خداایا شکرت
میبینی نشونه هام هستن
ولی شیطان میاد اینارو از یادم میبره و نداشته هامو میاره جلوم
اره گاهی به خاطر کم شدن کلاس هام ، به خصوص دور بودن خونمون و رفت و امد در گرم ترین ساعت روز گرم ترین روزای سال ، در سرد ترین روزها ، در خستگی زیاد ، ماشین نداشتنم و … شرایط روم فشار میاره و نا امید و دل گرفته میشم و شک میکنم …
و اون موقع هاس که کنترل ذهنم نشون میده چه قدر جهاد اکبر واقعی کردم … چه قدر واقعا تغییر کردم … چه قدر موحدم … :))))
سلام خدمت استاد گرانقدر و خانم شایسته دوست داشتنی و دوستان تلاشگرم
از استاد عزیزم سپاس گذارم این شعر بی نظیر رو خوندن و توضیحات پشت این شعر بسی لذت بردم
وقتی داشتم فایل میشنیدم به لین فکر میکردم که خدا چطور مادر موسی قبول کرد بچشو بندازه تو آب؟!قبلا این داستان شنیدع بودم ولی صرفا به این فکر کردم که داستانه دیگه لابد یکی بش خبر داده در ادامه فایل استاد گفتن که خدا هدایت میکنه الان میفهمم که هرچقدر قلبتو آزاد کنی رها باشی راحت تر میتونی هدایت ها رو متوجه بشی من چند وقته حس میکنم هدایت ها رو نمیفهمم نشانه میبینم ولی درکشون نمیکنم یعنی نمیدونم تو چه حالیم که نشانه خیلی واضحه ولی بازم میگه این راه برم یا اون راه بعدشم اصن حرکت نمیکنم بااینکه آدم واقعا پر انرژی هستم همیشه پر انرژی بودم ولی تو حرکت زدن برای خودم برای زندگیم کندم وقتی بش فک میکنم میبینم بحث نداشتن ایمانه تو هدایت رو واضح میبینی دریافت میکنی ولی بقول استاد ایمانی که عمل نیاورد حرف مفته ، الان میدونم ایمانم ضعیفه من جاهای با وجود ترسهام ولی به ندای قلبم به هدایت الله گوش دادم انقدر اتفاقات بینظیر رقم خورد که انگشت به دهن موندم ولی ما آدما فراموشکاریم نمیبینیم که عزیزم نگاه کن یکم برگرد عقب ببین کجا خدا سفت بغلت کرد محکم دستت گرفت مگه کم بودن هر جا با ترس رفتی با دلی پر از شادی و آرامش برگشتی چرا اون زمانا رو نمیبینی ؟!
خیلی دوست دارم یک روزی برسه من انقدر رو خودم کار کرده باشم انقدر عالی باشم که بیام همش از نتایج بینظیر حرف بزنم از کارهای که برای پیشرفت زندگیم انجام دادم از گوش دادن به ندای قلبم و هدایت ها و عمل کردنم حرف بزنم این کامنت رو از امروز بعنوان رد پایی از خودم میزارم تا بتونم عالی تر عمل کنم .
استاد میدونم الان تو سفرهستین،واستون آرزوی سلامتی، سعادت، ودیدن و درک بیشتر زیبایی های خداوند را دارم.
خداوندا شکرت بابت مسیر هدایتم.
استاد جان در فایل توحید عملی 9 بعضی از قسمت های شعر پروین اعتصامی شما اشاره ای داشتی به ضمیر جمع که خداوند هم در قرآن در اکثر مواقع از آن استفاده کرده..
استاد جان شما فرمودید خداوند زمانی از ضمیر جمع استفاده میکنه که بر میگرده به مشیت و سنت یا همان قوانین ثابت و زیبایی اللهی
استاد جان در این شعر پروین اعتصامی دو بار اشاره داره به فرمان خداوند به (دریا)، (موج)، (سیل)،…
یک بار با ضمیر جمع
یک بار با ضمیر متکلم وحده
استاد جان اگه میشه بیشتر راهنمایی کنید بیشتر در مورد ضمیر جمع یا متکلم وحید که در قران آمده توضیح بدید…
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان
چه دیدگاه زیبایی .. اینکه خدا وعده حفاظت از موسی رو به مادرش داد و این وعده قبل عملی کردن مادر موسی، از پیش فراهم شده بود
چون وعده خدا حق هست و نه باطل و واهی
ظاهر ممکنه مشخص نباشه ولی خدا تمهیدات رو از قبل فراهم کرده
وقتی توکل میکنیم
وقتی هدایت ها رو دنبال میکنیم و ایمان داریم
وقتی احساس خوب داریم ….
نتیجه رو شاید هنوز ندیدیم ، ولی از سمت خدا آماده شده
* شک و تردید بزرگترین موانع توکل هستند
*مطمئن باشیم که اتفاقاتی که میخوایم رخ میده
*عدل خداوند بی نقص هست و بقول خداوند بدلیل «آنچه که انجام میدهیم» می باشد
و کار خداوند بر اساس قوانین هست
تمام آنچه در جهان اتفاق میفته تحت کنترل خداوند هست و هیچ جای نگرانی وجود نداره
* اگه کسی در زندگی نداریم ، همینکه خدا رو داریم یعنی همه رو داریم
چقدر این شعر فوق العاده بود و از شنیدنش لذت بردم ، این حجم از تسلط بر قوانین از سمت پروین اعتصامی ستودنیه ، کامل یه کلاس درس بود این شعر
سپاسگزار استاد عزیز و خانم شایسته
سلام استاد عشق ،شعری که ازبیت اول تا اخرین بیت داره از نگاه توحیدی حرف میزنه ،این فایل رو بارها وبارها گوش کردم وخدا بامن توی تمام ابیات حرف میزد،من سر یه مسأله ای مجبور بودم ازفرزندم دور باشم وباید اونو میسپردم به کسی جایی که تماما حس مادر موسی حال منو توصیف میکنه،خدایی که داره قدم به قدم همراهیش میکنه تاهیچ گزندی به موسی نرسه بدون اینکه مادر موسی اینها روازش بخاد وجالبه درنهایت دخترم برگشت اومد وبامن وکنارمه خداروبی نهایت شکر گذارم برای تمام وقتهایی که همه حواسش بهم بود به زندگیم به دخترم ومن نمیدیدم،حالا باخیال راحت اونو رها کردم درآغوش امن خودش،اونجا که باران رحمت الهی شروع به باریدن کرد،نشانه زیبای خداوند برای تایید این حرفهابود،خدا همواره توی تمام شرایط کنارمه،به قول استاد من روی شانه های خدا نشستم،وهمه زندگیمو به خودش سپردم،هروقت بخام نگران باشم به خودم یادآوری میکنم مگه خدا اونجا این کارو نکرد بعد نفس عمیق میکشم وباخیال راحت همه زندگیمو وخودمو به دستای امنش میسپارم،هرچی تجربه های سپردنم بیشتر میشه ایمانم قوی ترو ترسهام ازبین میره،استاد عزیزم ممنونم از اینکه دوباره بهم یادآوری کردی که خداوند کارشو بلده فقط تو باید بندگی شو تمرین کنی،خدایا باتمام وجود سپاس،برای همه چیز،یک باره دیگه باتمام وجودم خودمو وزندگیمو به دستات میسپارم،خداوندا خودرا تقدیم تومیدارم بامن کن وازمن ساز آنچه خود اراده کنی،ازاسارت نفس رهایم کن تاانجام اراده ات رابهتر توانم
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی مهربون و دوستان همفرکانسیم
خدرو هزار بار شاکرم که این آگاهی ها رو دارم، از شرک و جهل به ارث رسیده از جامعه مذهب
به نور رسیدم به آرامش رسیدم به جایی که یادخدا باعث آرامشم میشه،نه ترسم نه احساس گناه و خفتم
این فایل بینظیره و خیلی باورای توحیدی داره که باید تکرار کنم و باور بسازم، مخصوصا اولش که میگه رهرو ما اینک اندر منزل هست،خدا وفتی یک کاری الهام میکنه تا تهشو برات درست کرده محدودیت نداره که
یکی از مخربترین دیدگاهای من ب خدا ک سعی میکنم اصلاحش کنم یاور خدا کافیه،باور کاربردی بودن خدا تو زندگی مادی هست،
همون شعز ملاصدرا که خداوند همه چیز میشود، این باور نیسبت به خدا قویه که خذا فقط برا اون جهانه و برای حساب کتاب گناه و ثواب
برا همینه که سخته توکل کنیم، توقع دارم خودم انجام بدم آدما انجام بدن،
باید توانایی های خدا رو باور کنم، والله علی کل شی قدیر رو باور کنم
خودم نجنگم،زور نزنم، رها باشم از چگونگی
خدا عرضه ی انجام دادن کارم رو داره، نترسم خدا کارمو خراب نمیکنه
ترس جایی هست که خدا نیست،ایمان نیست، عقل خودمه ،زور خودمه،حساب کردن روی دیگرانه،نجواهای شیطانه
خدا خودش بارها اینو گفته تا من آرام بشم،تا من اعتماد کنم،خودشو سرپرست مومنان،مدافع مومنان،یاور مومنان،وکیل مومنان معرفی کرده
الله اکبر از همه ی دولت ها
الله اکبر از همه قانون ها
الله اکبر از همه ی آدمها،قدرتها
الله اکبر از همه خواسته هام
الله اکبر از همه ی نجواهام
الله اکبر از ترسهام،نگرانی هام،ناامیدهام،دلهره هام
مگه خدا رب العالمین نیست؟ یعنی چی یعنی فرمانروای تمام جهان ها تمام جهان، تمام آدمها از گذشته تا حال و آینده
چرا فکر میکنم فرمانروای تمام جهان ها،تمام اعصار خواسته ای به این کوچیکی رو نمیتونی برآورده کنه؟
مگر قدرتی هست غیر از خدا،یعنی قدرت مطلق نمیتونه چنین خواسته ای رو اجابت کنه؟ آف کورس که میتونه
اگر میتونه چرا باید نگران بشم؟چرا باید بترسم
یعنی کار وقتی دست رب العالمین باشه، چرا نشه؟ چرا زمان لازم داشته باشه؟ چرا محدودیت داشته باشه؟ کی میخاد مانع بشه؟ کدوم قدرت؟کدوم آدما؟ همون آدمهایی که نفسشون رو هر لحظه از خدا میگیرن، همون آدمایی که ضربان قلبشون هر لحظه با تایید و مدیریت خدا داره میزنه
همون آذمایی که ک اگر قدرتی دارن فقط با تایید خدا بوده،همون آدمایی که ریسس جمهورایی که من نمیدونم ولی مطمینم وقتی خواستن به این مقام برسن چقدر از خدا کمک خواستن،چقدر به خدا محتاج بودن،چقدر روی خدا حساب باز کرده بودن مث ترامپ که داره میگه
آدمایی ک مهاجرتشون رو مبنی بر زضایت و قانونای ترامپ میدونستن،خبر ندارن که خود ترامپ قدرتی نداره و روی خدا حساب باز میکنه چقدر ناتوانه در مقابل خواسته های خودش و از خدا کمک میخاد
مگر ندیدن همون نمرود ک خودشه خدا میگفت و بزرگترین قدرت زمانه بود، در مقابل یک مگس توان نداشت، مگس ناتوان ترین موجود هست کرده ی خدا
اون آدم با اون دبدبه کبکبه قدرت نداشت
چرا هنوز فکر میکنم یک سری آذما با قانوناشون دارن زندگی منو خلق میکنن،قدزت دارن،برام تصمیم میگیرن
وقتی تمام کهکشانها زمین و آسمان مالکش خداست،چرا ب یک سری افراد و قانوناشون چون فقط دارن زندگی میکنن چند صباحی اونجا قدرت دادم؟
چرا نمیام از این منظر نبینم که یک قصری هست و مالکش به من گفته برو بمون اونجا و تایید و اجازه داده، بعد من بیام نگران نگهبان اونجا باشم،نگران باغیان یا پاککار اونجا باشم که ب من اجازه بدن آیا یا نه که برم؟
مگر اونا قدرتی دارن؟ مگراونا تحت فرمان اون مالک نیستن؟ مگر با اجازه ی اون مالک اونجا کار نمیکنن؟ مگر از خودشون اختیار یا تصمیمی دارن
خدایی ک همه چیز رو بری من آفریده و هر خواسته م رو اجابت میکنه دیگه احمقانه نیست بیام نگران قانونا و سغارت باشم، نگران اون نگهبان و باغبان باشم؟
معلومه که هست
وقتی من خیلی مثال دازم از کارایی ک خدا بزام انجام داده تو این دوسال که حداقل آگاهانه توجه کردم،و مهاجرت کردم به یک کشوری برای مهاجرت به کشور دیگه بدون پول و مدرک و آگاهی که کجا میخام برم،فقط با یک کوله پشتی و چمدون،بدون پول بدون آشنا ، بدون برنامه یا تضمین،وقتی دیدم که همون شبی ک رسیدم چطور وقتی یک پلیس اومد گرفت، یک پلیس دیگه ک نمیشناختم ضامن شد آیدیشو گذاشت و ما رو ول کرد، چند قدم رفتیم جلوتر مایی که ب امید هوتل بودیم و غافل از اینکه اونجا چون توریستی نبود اصلا هوتلی نبود،چطور یک دقیقه نذاشت رو زمین بمونیم و یک نفر یدون اینکه درخواست کنیم فقط با دیدن تیپ و فهمیدن اینکه تازه واردیم خونه مجانی گیر اومد. دیدم خودم کاری نکردم عملا برای مهاجرت ،برای روزی،برای خونه ها و خیلی کارای دیگع
چرا نباید برام منطقی بشه که خدا این کارم برام انجام میده،چرا منطقی بشه که بابا خدا کافیه کافیه برام،تنها کسی ک همیشه بود خدا بوده الانم هست همسشه هم هست،من باید باشم چجوری باشم با ایمان و تسلیم بودنم
منی کع انقدر مثال های استاد و بچه ها رو میخونم،میبینم چطور چ معجراتی براشون رخ داده
چطور همع چیز شده،برا یکی مهاجرت شده برای یکی همسر شده،شغل شده،تقریح شده،ماشین شده،مبایل شده چرا نباید باور کنم توانایی خدا رو
منی که دیدم خدا چطور مهاجرت استاد عباسمنش رو درست کرد، حداقل از بعد منطقی خود خود مثال ببینم آقا این خدا مهاجرتو میتونه،این کار رو دیدم چطور انجام داده، تو مهاجرت کار بلده میتونه
وقتی من بارها دیدم وعده هایی ک شیطان داده درباره فقط جنگ دعوا و خیلی مسایل که تا ته بدترین سناریو منو برده، و همه دروغ بوده، چرا نجواهای الانش رو ترسهای الانش رو باور کنم ، منطقی نیست دیگه
چرا من وقتی برای مهاجرت دومم الان که رو عقلم رو توانایی های خودم حساب کردم، تمام زورمو زدم،تمام تلاشمو کردم، رو آدما حساب کردم ولی هیچی نشد، چرا نیام و دیگه این مسیر بی فایده و بی ثمر رو رها نکنم و بجاش تسلیم نشم نسپرم کار رو ب خدا
چزا من وقتی که میگم تنها قدرت جهان،تنها فرمانروای جهان،تنها حاکم ،تنها مالک، سمیع ،بصیر،حکیم، علی کل شی قدیر، سرپرست مومنان، بهترین وکیل ، میخواهد و موجود میشود، مهربانترین به من، رحیم ترین،افضلترین،دلیل اینکه فکر میکنم از دست چنین نیرویی کار برنمیاد،یا برام انجام نمیده چیه؟
این نیرو با این ویژگی کافی نباشه پس کی کافیه؟ کی ب فکر منه،
پس ایمان میارم و میدونم که کافیه کافیه کافیه
درود و سلام به خانم صالحی عزیز و گرانقدر.
خیلی حال کردم با این حس و حال و فرکانس جملات تون.
خیلی زیبا و عالی نوشتید
و چقدر تجربه های زیبایی داشتید
و چقدر خوب توجه به مسیر الهی و رویگردانی از شر شیطان و کلمات نفس رو مطرح کردید.
بنویسید لطفاً بازم.
برای همین مثالها و تجاربتون یا هر چیز دیگری دارید، بنویسید لطفاً
یک مقدار ملموس تر و عملیاتی تر.
مثلا نوع زاویه دید، و تمرینات عملی و گفتگوهای درونی و طرز کنترلشونو لطفاً بنویسید.
دمتون گرم
شاد باشید
سلام به شما دوست عزیز
سپاسگزارم از لطف و محبتتون
من چون خیلی مختصر عادت دارم حرف بزنم،همینم به نوشتنم سرایت کرده که مختصر بنویسم، اگر بخوام از اتفاقاتم بنویسم تو این دوسال،کارایی که خدا انجام داده میشه چندین کمنت چند صفحه ای بنویسم از کارایی که خدا برام انجام داده و جاهایی که واقعا سخت بود کنترل ذهن و نجواها هم به شدت، من کنترل میکردم با بیاد آوردن قدرت خدا،بیاد آوردن اینکه خدا سیستمیک عمل میکنه و حس بد و مظلومیت فقط بدتر میکنه اوضاع رو،با استناد به فکتهایی ک خدا برام انجام داده بود، سعی میکردم و جاهایی ک موفق میشدم نتیجه عالی میشد
من یک شرایطی شد که باید مهاجرت میکردم و فقط هم جمله ای ک باعث شد این جسارت و ایمان رو بهم بده، این دیدگاه استاد داده بودن که خدا هدایت میکنه،همه چیز رو میدونه و کمک میکنه و همه چیز میشود و شد واقعا جز جاهایی که خودم ترمز دارم
آرامش واقعی در توحیده واقعا، همینکه آدم خدا رو فراموش میکنه نگرانی ها میان از هز سو
سعی میکنم از تجربیاتم و نحوه ی کنترل ذهن ها و بهتر شدن اوضاع تو اون زمیته بنویسم
سپاسگزارم از کمنت قشنگتون
در پناه رب باشین
هاجر جان سلام؛ من متن شما رو بارها و بارها و بارها خوندم؛ خیلی از دل و ایمان نوشته بودی و لاجرم بر دل من هم نشست این موضوعی هست که همه ما فراموش میکنیم خصوصا وقتی که شرایط کمی سخت میشه و چه خوبه این مطالب رو بهم یادآوری کنیم بازم ازت ممنونم عزیز دل انشالله همیشه خوب و خوش و سلامت باشی؛ و ممنون از استاد عباسمنش عزیز که این فضا رو بوجود آوردن و مطالب فوق العاده برامون تهیه میکنند
سلام مریم عزیز
سپاسگزارم ازت بابت کمنت زیبات
دقیقا این نوشته رو خودم بارها میخونم لذت میبرم، و حس میکنم کلام خدا رو
من داشتم برای خودم مینوشتم تو گوشیم که از ی جایی بع بعدش گفته شذ و نوشتم،بعد بهم گفت تو سایت بذار، خواستم بذارم تو سفر دور آمریکا،قشنگ یه حسی گفت بذار توحید عملی9
فهمیدم که قراره هدایت یک سری از دوستان باشه همونطور که بارها کمنت بچه ها هدایتگر من بوده
در پناه رب باشین عزیزم
سلام خدمت شما استاد عزیز و خانم شایسته نازنین
استاد عزیز واقعا از این فایل لذت بردم شعر زیبا و تفسیر زیبای این شعر توسط شما، عالی بود چون واقعا برام جذاب بود، چه قدر قشنگ این شعر نشون میده که اول و آخر همه چیز خداست، چه قدر منو یاد فایل های گذشته تون انداخت.
از اینکه تنها قدرت مطلق در جهان هستی خداونده و ما باید از زندگی پیامبران درس بگیریم که سراسر داره در مورد قوانین جهان هستی صحبت میکنه اینکه تسلیم این قوانین باشیم ، تسلیم مشیت الهی
به نام چاشنی بخش زبانها حلاوت سنج معنی در بیان ها
با سلام و درود خدمت همراهان و دوستان عزیز به ویژه استاد عباسمنش و همسر ایشان ؛ این متن اولین نظر من در سایت هست و بسیار مفتخرم که این متن را درباره توحید و ایمان به خدا می نویسم.
در ابتدا بگویم که دیدن این فایل بسیار شانسی و اتفاقی بود
در واقع هدایت خداوند بود تا به پاسخی برای یکسری از مسایل و اتفاقاتی که در زندگیم افتاده بود میشه
بارها و بارها من داستان حضرت موسی را از کودکی از زبان دیگران میشنیدم تا اینکه داستان قرآنی آن را مطالعه کردم و بسیار برایم جالب بود که خداوند هنگامی که به موسی الهام میکنه که حرکت کنند ،به جایی هدایت میشوند که به لحاظ عقلی و منطقی نادرست ترین کار بوده چون به رود نیل باید میرفتند و این یعنی وارد شدن به یک بن بست ؛ اما موسی چقدر به قدرت خداوند ایمان داشته که به اون موانع ذهنی غلبه میکنه و حرکت میکنه
و چقدر جالبه
و با خودم گفتم چقدر به زندگی من شباهت داره این موضوع
من هم از خداوند هدایت خواستم و با آرامش و نترسی ازش خواستم
و اون خیلی سریع پاسخ داد
اما پاسخ خداوند به من از لحاظ ذهنی و منطقی خیلی خلاف عقل بود
منظورم اینه راهی رو نشونم داد که شهامت می خواست ؛ به قول استاد بها می خواست
بهای نصرت و رسیدن یاری خداوند =ایمان و یقین به قدرت اونه
اون فرمانرواست ؛اون فراتر از همه چیزه
عطار نیشابوری میفرماید=
حضرت حق است دریایی عظیم قطره ای خرد است جنات نعیم
با دیدن این فایل استاد که متشکرم که اینقدر با فصاحت و سادگی در اون لحاظات زیبا این فایل رو آماده کردند
چون پیام واضح و صریح خداوند به من بود تا ایمانم رو نشون بدهم و حرکت کنم در شرایطی که اتفاقات خلاف میل من و بر ضرر منه] دقیقا احسام طوری بود که رشته امیدم و ایمانم به مو رسیده بود
………. و بعد با خودم گفتم منم باید ایمانم رو نشون بدم و حرکت کنم به سمتی که قلبم میگه
[نور همیشه حقیقت رو به سادگی میگه ؛ فقط باید باورش کنیم ]
از شما سپاس گزارم که نظرم رو خوندید و یقین دارم که بهتر خداوند رو درک کردید و به نشانه ها و آیاتش توجه کردین.
درود بر استاد عزیز و خانم شایسته
درود بر دوستان هم فرکانس سایت عالی عباسمنش
تو ١٢ قدم با موضوع هدایت کاملاً اشنا شدم و در زندگی کامل درکش کردم و هدایت رو بارها بارها دیدم. این شعر خانم پروین انقدر عالی بود و استاد بسیار زیبا توضیح دادند و مثال زدند که باعث شد من از زمانی که این فایل رو روی سایت دیدم تا امروز مدام این شعر رو میخونم و لذت میبرم . امروز بصورت کاملاً هدایتی به یک شعر زیبای دیگه از خانم پروین اعتصامی برخوردم به نام ( خوان کرم) میخواستم بگم دوستانی که علاقه دارند این شعر رو هم بارها بخونن یا استاد این شعر رو هم برامون توضیح بده اگر مقدور بود.
با سپاس فراوان از استاد عزیز و دوستان همفرکانس
سالام آقا رضای عزیز دوست من
واقعااااا ازتون ممنونم به خاطر شعری که در این کامنت معرفی کردید
خوان کرم
خوندم و کلی احساس خوب بهم داد
فوق العاده بود
واقعا شاعری مثل پروین اعتصامی چه درک بالایی داشته که چنین زیبا شعر میگفته با اینهمه آگاهی و مشرف بودن به قانون
دو روزه همش یه حسی بهم میگه بیام براتون کامنت بزارم و تشکر کنم چون واقعا خوندن این شعر خیلی احساس خوبی بهم داد
ممنونم
سلام خدمت شما استاد عزیز و خانم شایسته دوست داشتنی،
استاد وقتی این فایل را داشتم گوش میکردم ناخودآگاه اشک میریختم، انگار واقعا دلم تکون میخورد با شنیدن این شعر زیبا و تفسیر زیبای این شعر توسط شما، این فایل را 6 بار پشت سر هم گوش کردم چون واقعا برام جذاب بود، چه قدر قشنگ این شعر نشون میده که اول و آخر و ظاهر و باطن همه چیز خداست، چه قدر منو یاد اون فایلتون که در سایت قرار دادید انداخت که داشتید راجع به اینکه خدا چی هست صحبت می کردید و می گفتید خدا خود درخته، خود همه چیزه، اینجا هم داشتید میگفتید خدا خود اون طوفانه، خود کشتیه،خود رود هست.
اینکه همه چیز به موجودیت خدا، وجود دارند به نظر من در این شعر به وفور دیده میشد.
چه قدر مفهوم توکل و اعتماد به خداوند و تسلیم محض خداوند شدن تو این شعر قشنگ توصیف شده بود، که اگر مادر موسی نمیتونست تسلیم محض خداوند بشه و بچه اش را در رود بندازه، شاید بچش کشته می شد، ولی وقتی به حرف خداوند اعتماد کرد، بچه اش در ناز و نعمت و در رفاه کامل و بدون اینکه هیچ خطری اون را تحدید کنه بزرگ شد. چه قدر این داستان زیبا بهمون کمک میکنه که در ترس هامون، سعی کنیم توکل محض داشته باشیم و بدونیم که خدایی که موسی را به آن شکل معجزه آسا از رود نجات داد، ما را هم به بهترین شکل هدایت می کنه، و خدای موسی، خدای ما هم هست، فقط کافیه بهش اعتماد کنیم.
چه قدر اینکه جهان کاملا منظمه و همه چیز در تقدیر و نظم مشخصی آفریده شده و هیچ چیز اتفاقی و شانسی رخ نمیده در این شعر وجود داشت، اون قسمت از شعر که مفهوم آن این بود که فکر نکن این امواج دریا هرجا بخواهند میروند، ما این آب را کنترل می کنیم، و این طور نیست که شانسی و اتفاقی این آب و این صندوقچه هرجا که دلش میخواهد برود، ما به آب فرمان می دهیم که کجا برود.
چه قدر گریه کردم در آن قسمت شعر که میگفت که این همه دوستی کردیم با شما و محبت و لطف در حق شما داشتیم ولی شما با نافرمانی جواب ما را دادید. چه قدر می شود در زندگی مان فرعون و نمرود درونمان فعال می شود و نعمت هایمان نمیبینیم و شرک می ورزیم و ناسپاس می شویم.
چه زود مشکلاتی که خداوند برایمان حل کرده است را فراموش میکنیم.
نمیدانم راجع به این فایل واقعا چه بگویم چون مفاهیم و درس های بسیار بسیار زیادی دارد که به نظرمن ارزش صدهابار گوش کردن را دارد. چون این مفاهیم باید کاملا درونی شود.
و نکته ی آخری که میخواستم بگویم این است برایم بسیار جالب است که چون که شما استاد عزیز، که به دنبال درک زیباتر و قشنگ تر این قانون هستید، به شعر ها و مفاهیم بسیار زیبایی هدایت می شوید که این قانون به وضوح در آن دیده می شود و خداوند قلبتان را باز می کند و این معرفت را به شما می دهد که این اشعار را به درستی درک کنید و آن را به دیگران هدیه دهید.
استاد و خانم شایسته عزیز، بابت تهیه این فایل های زیبا از شما بسیار متشکرم. امیدوارم که همیشه در بالاترین فرکانس ها باشید و زندگی تان هر روز از خوشبختی و سلامتی و عشق بی نهایت ملا باشد.
من دیشب داشتم از باشگاه برمیگشتم خونمون
و تو راه زدم روی نشانه ی امروزم
و فایل توحید عملی 7 اومد
فهمیدم خدا میخواد بهم چی بگه
روی توحید عملی کار کن
و دقیقا مثل همیشه این فایل و چیزی بود که واقعا نیاز داشتم بشنوم
چون خیلی قبلش توی باشگاه ورودی منفی شرک امیز داشتم
خیلی داشتن درباره ی شرک و قدرت داشتن حکومت و تاثیرش … حرف میزدن
البته من میدونم قدرت اصلی خداست و اونها دچار حکومت نشدن دچار مرداب شرک الودی که خودشون از تاثیر دیگران و ناتوانایی خودشون داشتن گرفتار شدن
و فایل 7 توحید عملی برام اومد بالا
گوش بهش دادم و کلی لذت بردم و حرفای خدارو باهام شنیدم
ولی گفتم کامنتمو تو این قسمت از توحید عملی بذارم
من میدونم که به خصوص من خیلی خیلی نیازه که توحیدم رو کار کنم
مهم نیست چه قدر کار کنم بازم کمه چون این ورودی ها میتونن ذهنتو در دست بگیرن و من خیییلی باید خیییلی باید حواسم بهش باشه …
خلاصه بعد از دیشب وقتی رسیدم خونه باز کمی ناامید شدم
نه به خاطر اون حرفا بلکه به خاطر دور بودنه خونمون ، ماشین نداشتنم ، محقق نشدن اون تعداد کلاس ها و هنرجوهایی که میخوام و …
و مثل همیشه خدا باهام امروز صبح حرف زد :)))
و جوابشو بهم داد
این کامنتو فقط برای خودم میذارم
فقط برای اون نگاره اینده که به همه چیز رسیده و بعد بیاد این کامنتو وقتی به همه چیز رسیده ببینه بخونه و بخنده :))))
برای اون نگار که یادش نره چه قدر تو مسیرش سرش سفت به سنگ خورد چه قدر افتاد زمین چههههههه قدر زیاااااد تلاش کرد و دوباره پاشد و ادامه داد
جوابی که خدا امروز صبح بهم گفت برای اروم شدنم
( ایمان به غیب ) بود :))))
یه موقع هایی هست
که به خاطر سختی و خستگی و پول و کلاس کم داشتن من خسته میشم و اون موقع ناراحت و ناامید میشم
به کل این جریان شک میکنم
اینکه نکنه کلا جواب نده و اون کلاس ها نیاد و … فکرای پلید
و همین شک کردنا توی این موقع هاست که داره کار رو خراب میکنه
و نگارجان من میخوام بهت بگم
ایمانت به غیب باید خیلی خیلی راسخ تر از این حرفا باشه
هنوز دو هفته نگذشته از وقتی که فهمیدی دقیقا جریان چیه و چطور باید باورسازی کنی و عمل کردی
اونوقت ناراحتی نا امیدی میکنی ؟؟؟
بله کاره سختیه
استاد هم نگفت کاره اسونیه
ایمان به غیب
ایمان داشتن به چیزی که الان توی ذهنت میبینیش
که خداوند در قلبت فقط عشق به اون رو گذاشته
که فقط خواستنه اونو در قلبت گذاشته
ایمان داشتن به اون چیزی که تو میبینیش ولی در ظاهر هییییییییچ کوچکترین نشونه ای ازش نیست
در ظاهر همههههه چیز بعد از این همه سال بعد از این همه اقدام بعد از اینهمه کار کردن برضد توعه
همه چیز بر ضد توعه همه چیز داره نشون میده تو یک درصد هم نزدیک به خواسته ات نشدی همه چیز نشون میده خواسته ی تو نمیتونه و قرار نیست محقق بشه
اون موقعی که هیچ هنرجویی نیست
اون موقعی که پول نداری
اون موقعی که غذا نداری
اون موقعی که به اصطلاح کله گنده ها میان تهدیدت میکنن
اون موقعی که همه دارن از شرک هاشون و قدرت دادنشون به عوامل بیرونی بهت میگن
بله نگار جان
این موقع هاست که تویی و خدای درون قلبت
این موقع ها باید ببینی چه قدر موحدی
بله این کار کاره سختیه
مگه نه همه میتونستن بنده ی ابراهیمی خدا باشن
مگه نه همه میتونستن به رویاهاشون برسن
مگه نه همه از اموزه های استاد به امریکا میرسیدن
میتونی ایمان به غیب داشته باشی؟
میتونی الان که خونتون دوره ، سالن دوره ، کلاسات کم شدن ، خیلی خسته میشی و در ظاهر هیچ نشونه ای در تحقق نیست ایمانتو به غیبی که خدا در دلت گذاشته نشون بدی ؟؟؟؟
نگار جانم
میدونم خیلی نیاز به موتور داری به خونه و کلاس و ماشین … داری
اما نگار جانم
تازه اول راهی به قول خودت تازه 15 شهریور بازی چگونگی باورسازی رو فهمیدی
ازت میخوام نه تنها الان
بلکه اگر نیاز بود تا ده سال دیگه صبوری کنی
چون تو هیییچ راهه دیگه ای نداری
و چون تو ایمان به غیب داری
غیب چیه ؟؟؟؟
غیب تصویریه که از اینده ات که در نزد خداوند اینک در منزل و محقق شده هست میبینی
غیب اون تصویریه که خدا در قلبت انداخته و تو چنان شوق و اشتیاق فروزان اتشین برای حرکت در مسیرش و رسیدن بهش داری که حاضری هر کاری براش بکنی و هر چیزی رو براش قربانی کنی
غیب اون چیزیه که تو از این دنیا میخوای و هیچ چیزی دیگه ای به جز اون رو نمیخوای و نمیتونی حتی اگه بمیری راهی به غیر از اونو بری
غیب اون چیزیه که از بچگی ات از اینده ی خودت تصور میکردی و باهاش زندگی کردی و ایمان بهش داشتی جوری که صد در صد قراره اتفاق بیوفته چون اون روزها خیلی به خداوند و منبع هستی وصل و نزدیک بودی و میدونستی چه چیزی رو رسالتت در این دنیا گذاشته
غیب اون چیزیه که حرکت و ایمان و امید برای رسیدن بهش مسئله ی مرگ و زندگیته
من اومدم اینا رو نوشتم تا باز تعهد بدم
تعهد بدم که ایمانم به غیب رو خیلی بیشتر کنم
چون به خاطر دوری ، خستگی ، محقق نشدن و ماشین نداشتن و … ها
من اجازه دادم کمی شیطان نفوذ کنه و منو نا امید کنه
من اومدم تعهد بدم
که حتی اگه همه هنرجوهام برن :)
حتی اگه هیچ پولی نداشته باشم
حتی اگه خیلی خسته بشم و دوری خونمون اذیتم کنه
حتی اگه هیچ نشونه ای برای تحقق نباشه و همههه چیز بر ضد من باشه
حتی اگه تا 10 سال همینجا در همین شرایط بمونم و خواسته هام نیان
من ناامید نمیشم
من همچنان ادامه میدم با قدرت و ایمان و اطمینان 100 درصد توی این مسیر با جدیت میمونم و یک درصد هم بهش شک نمیکنم جوری که انگار تحققش در یک قدمی من مونده
جوری ایمان و اشتیاق دارم که مهم نیست در ظاهر چیه من از هر موقع دیگع ای بهش نزدیکترم
چون این تنها چیزیه که ازین دنیا میخوام
من نمیتونم برای هیچ چیزه دیگه ای در این دنیا تلاش و حرکت کنم
چون اون غیبی که خداوند براوردش کرده و در قلب من گذاشته رو هنوز به وضوح میبینم هنوز با تمام وجودم حسش میکنم
بله ایمان به غیب داشتن
توحیدی بودن
ابراهیمی بودن
سخته
مگه نه همه الان داشتن رویاهاشونو زندگی میکردن
مگه نه همه طبق قانون رفتار و زندگی میکردن
مگه نه همه الان امریکا بودن همه ثروتمند بودن
نه عزیزم بها میخواد
بهاش هم دقیقا اون ادامه دادن و ایمان داشتن و شک نکردن
در روزهای سختیه که همه چیز در ظاهر بر ضد توعه
البته من اینو بگم که من چه قدر بنده ی ناسپاس و عجولی ام
واقعیت اینه که نشانه ها در زندگیم هستن خیلی هم هستن :)))
همین دیشب دو ساعت کلاس خصوصی برای یک مربی گذاشتم که پنج شیش ساله داره خودش مربی رقصه و معروفه تو اصفهان خودم هم خیلی وقت بود میشناختمش ولی ندیده بودمش
اونقدر از کار من خوشش اومد که بهم گفت من میخوام فلان طراحی تو بهم یاد بدی چون سبکتو خیلی دوست دارم و خیلی وقته کار نکردم و دو ساعت کلاس خصوصی براش گذاشتم .
همون مربی دیشب داشتیم صحبت میکردیم گفت میخواد بره کیش ورک شاپ رقص بذاره و نفری یه تومن میگیره ….
منم پرسیدم که داستانش چطوریه و اینا چون چند روز قبل نوشته بودم دوست دارم برم شهرای دیگه ورک شاپ رقص بذارم و کیش واقعا محبوب ترین شهره برام :)))
اونم گفت من اولین بارمه دارم میرم بذار من برم ببینم چطوره شرایط و اشنا بشم دفعه ی بعدی تو برو منم کمکت میکنم :))))
من 15 شهریور فهمیدم جریان چگونگی باورسازی رو و ازون روز کار کردم
چند روز بعدش به والله نمیدونم طرف از کجا پیجمو پیدا کرد و ازش هم نپرسیدم چون میدونم خداست داره انجام میده کارهارو به والله من سه روز یه بار اینستا میرم به والله خیلی کم استوری و پست میذارم اینستا و اصلا فعالیت ندارم توش .
بهم از طرف یک مدیر باشگاهی تو اینستا پیام داده شد که ما مربی نیاز داریم و ما خودمون هنرجو براش زیاد داریم شما فقط بیا کلاسو برگزار کن و برو و برای هر سانس فلان مبلغ بهت میدیم ( مبلغ خوبی بود:) رفتم باهاشون صحبت کردم و کارمو دیدن و گفتن کارتو خیلی دوست داریم و مربی حرفه ای هستید و ما دنبال همچین کسی میگشتیم :)))))
اقا یه چیزه جالب
همین الان همینه الان وسط نوشتنم
یکی دیگه زنگ زد گفت کلاس خصوصی میخوام برا دخترم :)))))) و چه کسی منو معرفی میکنه و شمارمو میده به جز خدا ؟؟؟؟ :))))
وااااقعا خداایا شکرت
میبینی نشونه هام هستن
ولی شیطان میاد اینارو از یادم میبره و نداشته هامو میاره جلوم
اره گاهی به خاطر کم شدن کلاس هام ، به خصوص دور بودن خونمون و رفت و امد در گرم ترین ساعت روز گرم ترین روزای سال ، در سرد ترین روزها ، در خستگی زیاد ، ماشین نداشتنم و … شرایط روم فشار میاره و نا امید و دل گرفته میشم و شک میکنم …
و اون موقع هاس که کنترل ذهنم نشون میده چه قدر جهاد اکبر واقعی کردم … چه قدر واقعا تغییر کردم … چه قدر موحدم … :))))
من از خدا فقط ایمان به غیب میخوام …
بنام خدایی زیبایی ها
سلام خدمت استاد گرانقدر و خانم شایسته دوست داشتنی و دوستان تلاشگرم
از استاد عزیزم سپاس گذارم این شعر بی نظیر رو خوندن و توضیحات پشت این شعر بسی لذت بردم
وقتی داشتم فایل میشنیدم به لین فکر میکردم که خدا چطور مادر موسی قبول کرد بچشو بندازه تو آب؟!قبلا این داستان شنیدع بودم ولی صرفا به این فکر کردم که داستانه دیگه لابد یکی بش خبر داده در ادامه فایل استاد گفتن که خدا هدایت میکنه الان میفهمم که هرچقدر قلبتو آزاد کنی رها باشی راحت تر میتونی هدایت ها رو متوجه بشی من چند وقته حس میکنم هدایت ها رو نمیفهمم نشانه میبینم ولی درکشون نمیکنم یعنی نمیدونم تو چه حالیم که نشانه خیلی واضحه ولی بازم میگه این راه برم یا اون راه بعدشم اصن حرکت نمیکنم بااینکه آدم واقعا پر انرژی هستم همیشه پر انرژی بودم ولی تو حرکت زدن برای خودم برای زندگیم کندم وقتی بش فک میکنم میبینم بحث نداشتن ایمانه تو هدایت رو واضح میبینی دریافت میکنی ولی بقول استاد ایمانی که عمل نیاورد حرف مفته ، الان میدونم ایمانم ضعیفه من جاهای با وجود ترسهام ولی به ندای قلبم به هدایت الله گوش دادم انقدر اتفاقات بینظیر رقم خورد که انگشت به دهن موندم ولی ما آدما فراموشکاریم نمیبینیم که عزیزم نگاه کن یکم برگرد عقب ببین کجا خدا سفت بغلت کرد محکم دستت گرفت مگه کم بودن هر جا با ترس رفتی با دلی پر از شادی و آرامش برگشتی چرا اون زمانا رو نمیبینی ؟!
خیلی دوست دارم یک روزی برسه من انقدر رو خودم کار کرده باشم انقدر عالی باشم که بیام همش از نتایج بینظیر حرف بزنم از کارهای که برای پیشرفت زندگیم انجام دادم از گوش دادن به ندای قلبم و هدایت ها و عمل کردنم حرف بزنم این کامنت رو از امروز بعنوان رد پایی از خودم میزارم تا بتونم عالی تر عمل کنم .
درپناه الله شاد باشید
بنام الله
با سلام و عرض ادب و خسته نباشید خدمت استاد عزیزم
استاد میدونم الان تو سفرهستین،واستون آرزوی سلامتی، سعادت، ودیدن و درک بیشتر زیبایی های خداوند را دارم.
خداوندا شکرت بابت مسیر هدایتم.
استاد جان در فایل توحید عملی 9 بعضی از قسمت های شعر پروین اعتصامی شما اشاره ای داشتی به ضمیر جمع که خداوند هم در قرآن در اکثر مواقع از آن استفاده کرده..
استاد جان شما فرمودید خداوند زمانی از ضمیر جمع استفاده میکنه که بر میگرده به مشیت و سنت یا همان قوانین ثابت و زیبایی اللهی
استاد جان در این شعر پروین اعتصامی دو بار اشاره داره به فرمان خداوند به (دریا)، (موج)، (سیل)،…
یک بار با ضمیر جمع
یک بار با ضمیر متکلم وحده
استاد جان اگه میشه بیشتر راهنمایی کنید بیشتر در مورد ضمیر جمع یا متکلم وحید که در قران آمده توضیح بدید…
سپاس فراوان از زحمات شما و خانوم شایسته