/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png00گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-10-03 23:41:532021-08-01 00:26:38رابطه توحید عملی و شرک با «قوانین کیهانی»
75نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
… این روزها، کامنت نوشتن در سایت برام حکم مراقبه رو داره
میام و حرفهایی که مدتهاست گره خورده بود توی قلبم رو میگم
و خوشحالم که حداقل یه نفر بالاخره یه روزی، مخاطب اون حرفها خواهد بود و منو درک میکنه
بالاخره یه نفر یه روزی شاید درک بکنه و حالم خوش باشه ازین دریافت شدن
.
چندتا اتفاق برام افتاد که شکل دیگری از شِرکْ ورزی رو به نظرم آورد
میخوام تعریفشون کنم
.
چندوقت قبل در یک جلسه مهمی، در جمع هیئت مدیره بودم و از قضا مسئولیت نوشتن صورت جلسه و تکالیف و وظایف تعیین شده برای هر کدام از مدیران هم برعهده من بود.
تنها خانم جمع من بودم و بقیه حدوداً هفت هشت تا آقا بودند که همگی هم از من بزرگتر بودند.
وقتی نوبت به نوشتن وظایف من شد،
رئیس هیئت مدیره بیشتر از همه برای من کار درست کرد و به من زمان بسیار بسیار محدودی داد برای انجام مقدار بسیار زیادی کار و پروژه و گفت تا جمعه هفته آینده باید این ها رو تحویل بدی.
من هم با اینکه ناراحت بودم اما نوشتم و گفتم چشم… سعی خودم رو میکنم.
تا اینکه یکی از مدیران برگشت به من گفت
خانم فلانی! خوبی؟
تو مگه پروژههای قبلی رو تموم کردی که داری پروژههای جدید رو قبول میکنی؟
به نظرت واقعا عقلانی و شُدنیه که این همه کار رو توی یک هفته انجام بدی؟!
میتونی اصلا؟
گفتم… خب… بله درست میگید خیلی دور از ذهنه
ولی خب آقای رئیس دستور دادند، من هم انجام وظیفه کردم و نوشتم
گفت: نپذیر خانم!… نپذیر!
چرا زیر بار چنین مسئولیتی میری؟
وقتی میبینی داره درخواست غیر واقع بینانه میکنه نپذیر!
…
یه هو رئیس و بقیه صداشون به اعتراض درومد که گفتند… آقای فلانی… کارا زیاده… تو سمت مایی یا ایشون؟… بذار کارا زودتر انجام بشه
… اون بنده خدا هم محکم واستاد پای حرفی که زد
و به من گفت چرا از خودت دفاع نمیکنی؟
چرا میذاری روت فشار بیارن؟
…
من که مات و مبهوت مونده بودم و خوشحال و ناراحت و گیج…
اصلا فکرشم نمیکردم که میشه دستورات رو نپذیرفت!
علی الخصوص که یه لحظه باخودم گفتم نکنه چون اونا مرد هستند و از من از نظر سنی و جایگاه و مقامشون بالاتره، من ناخودآگاه فکر کردم که نمیتونم روی حرفشون حرف بزنم!
… و توی دلم از همکارم تشکر کردم
و بعدا بهش گفتم
عجب تلنگر خوبی به من زدی!
من اصلاً به مغزم خطور نمیکرد که میشه چیزی رو نپذیرفت!
………
این اتفاق خییییلی منو بزرگ کرد
متوجه شدم که اینم یه جور شِرک ورزیه
وقتی خدای بزرگ و خدای درون خودت رو کوچک و خار میکنی تا دستورات کسی رو انجام بدی و اونو راضی نگه داری از عملکردت…
این خود شرکه!
…..
و من ازون موقع دارم تمرین میکنم ببینم کجاها داره بهم فشار میاد و آیا میتونم وضعیت رو نپذیرم؟
میشه به خیلی چیزها نه گفت
ولی اصلا نمیبینیمشون!
…..
من حتی متوجه شدم که خیلی جاها
رفتم توی نقشِ دختر خوب!
و برای اینکه کودک درونم میخواسته به نحوی دختر خوبی به حساب بیاد و بهش نگن سرکش، پرخاشگر،…. نگن داری بی احترامی میکنی.. و غیره (که خیلیهاش گَسلایت هست و غیرواقعی)
من زیر بار چیزهایی رفتم که عزت نفسم رو خُرد کرده
.
……
موضوع دیگه درباره «مادر» هست
در فرهنگ ما آنچنان تقدس پنهانی برای مادر قائل هستیم که هرگز حتی به خودمون اجازه نمیدیم درباره مادرمون فکر بد بکنیم
و این باعث میشه حتی ذهنمون هم ما رو گول بزنه و مشکلاتی پدید بیاد.
…..
من به قدری مواظبم که مامانم رو ناراحت نکنم و به قدری مواظبم که از رفتار و کلام من برداشت بی احترامی نکنه و خیلی رعایتش میکنم که حد نداره….. ولی اصلا تا روزی که جرأت کردم بازنگری کنم به رابطه خودم و ایشون و از یه سری چیزها نترسم، تازه دارم کشف میکنم که غرق در چه باتلاقی هستم!
و من بزرگترین شرک رو دقیقا درباره والدینم دارم میوَرزَم نسبت به خدا…
و میبینم که وقتی ایشون درخواست نابجایی داره و من میترسم از نافرمانی و جرأت نپذیرفتن ندارم، چه همه بیماری جسمیِ جبران ناپذیری برای خودم درست میکنم!
…
من متوجه شدم که چقددددررر ازین آدم میترسم!
هرچند خودش معتقده که من گاهی سرکش و طغیانگر و مغرور میشم…
ولی
یه روز یه رواندرمانگر گفت به من که
این القاب از سمت هرکی بهت داده باشه
فقط یه جور فحش هستند!
تو واقعا مغرور نیستی
و نافرمانی های تو اتفاقا باید ازین هم بیشتر باشه تا سلامت محسوب بشی!!!
لطفا نترس از اینکه اون آدم ناراحت بشه
یا بگه ازت راضی نیستم!
مگه ما زندگی میکنیم تا دیگران از ما راضی باشن؟
……
دوستان!
خییییلی سخته برای من
شاید برای شماها راحت باشه
ولی من حتی گاهی تشخیص نمیدم موقعیت رو
تا بتونم عکس العمل درستی نشون بدم
….
من حتی جوری بار اومدم که از بچگی
مامانم میگفت، تحت هرشرایطی، اگه با بزرگتری به ناراحتی خوردین، اگر تقصیرکار تو نبودی، باز هم وظیفه توئه که معذرت خواهی کنی…. چون تو کوچیکتری
و همیشه اینجوری بود که اگه حتی پدر و مادرم کار بدی در حقم میکردن و من ناراحت بودم… باید خودم معذرت خواهی میکردم
وگرنه هم توی اتاق یا توالت حبس میشدم هم از غذا محروم میشدم…
هنوزم که هنوزه نمیتونم معذرتخواهی نکنم!
حتی جایی که نباید بکنم!
…..
امروز یه فایلی میشنیدم جالب بود
میگفت گرههای عاطفی و مسائل و مشکلات همو مسخره نکنید
شما نمیدونید درون هرکسی، عقدهها چقدر ممکنه عظمت داشته باشن
یکی ممکنه گره ش اندازه فیل بوده باشه
و حالا که روی خودش کار کرده، درسته که به نظر سبک تر شده و تن فیله بیرون اومده از وجودش… ولی هنوز اون دُم فیله ممکنه مونده باشه تو وجودش… و شما نمیبینید
و اینکه
شاید یه نفر چندتا فیل گنده از عقدهها و گرههای مختلف تو دلش داره
اون فیل که میاد بیرون، فیل بعدی سر و کله ش پیدا میشه… و باز بعدی…
شما فقط به روند درمان خوشبین بین باشین و ادامه بدین
….
استاد
مثل همون مثال سیمان میمونه
قطر سیمان باورها و تروماها و چالشهای درونی هر فرد متفاوته
قدرت هرکسی برای تغییر و بهبود هم متفاوته
….
و الان من وزن بسیار شدیدی رو تحمل میکنم
در برطرف کردن شِرک هایی که ناخواسته و ندونسته میوَرزیدم
…..
یاد فیلم اصحاب کهف و فیلم یوسف افتادم
که دینداران خدای یکتا وقتی میرفتن پیش پادشاه
و تعظیم نمیکردن،
میگفتن ما فقط در برابر خدای یگانه تعظیم میکنیم….
….
به نظر این مسئله فقط یک تمثیل بود
اون تعظیم نکردن
میدونی یعنی چی؟
یعنی هیششششکی رو تو ذهنمون بزرگ نکنیم
که از ما و از خدا قدرتمندتر به نظر برسه
و اگر اون فرد بفهمه چنین حسی بهش داریم و نگاه پایین به بالا داریم بهش
ممکنه سوء استفاده بکنه از ما
…..
الان من از همون آقای رئیسی که گفتم
خیلی پول طلب دارم
و عمدا نمیده
هربار هم بهش گفتم، با ملایمت گفتم و فایده نداشت
هنوز نتونستم با قاطعیت حرفمو بزنم و پولامو بگیرم ازش
میترسم
و نباید بترسم
از اینکه بعدش چه موقعیت هایی رو از دست بدم
اینکه چه حرفهای زشتی ممکنه ازش بشنوم و تحقیرم خواهد کرد میترسم
و اینو ب ذهنت بگو که هر آدمی یه وجه خدایگونه،داره و این آدم هم دستی از دستهای الله بوده این سالها که تونستی کنارش تجربه کسب کنی و درآمد زایی کنی و با یادآوری این خصوصیاتش،بزار مقاومت ذهنت درباره وجه غیر خداییش،رو که اونم بخاطر باورهای خودت برانگیخته اش کردی
کم بشه
بعد هم شروع کن ب وجه خدایگونه این آدم و اینکه قلب و ذهن و دل این آدم رو الله مهربان برات نرم میکنه و و کاری کن که خدا تو وجود اون و ذهن اون رسوخ میکنه و خودش مشتاقانه،با ذوق و بدون درگیری پولت،رو ب حسابت واریز میکنه و کلی هم ازت مغذی میخواد بخاطر رفتارهای بدش ،اوایل سخته ولی ادامه بده
چه متن عالی و تاثیر گذاری نوشتید عزیزم با خوندنش هم لذت بردم و هم باورهام بارها و با خوندن هر کلمه و جمله تقویت شد عزیزم سپاسگزار خداوندم هستم بابت وجود نازنین شما دو عزیزم دوستتون دارم خیلی دوستتون دارم
از خداوند خواستارم از خزانه بی انتهایش هر چی خیر و برکت و خوبی و سلامتی و سعادت و خوشبختیه نصیب شما دو عزیزم کنه در پناه امن خالق یکتا باشید🌹❤️
چه قلمی ،چه درکی ،چه آگاهی های نابی ،این آگاهی ها نشانه امروز من بود ،وقتی برام اومد که واقعا بهش احتیاج داشتم ،چقدر نابه مثل یه شراب کهنه است ،از صبح چندین بار خوندمش ،هربار مست و مست تر شدم
توحید عملی یعنی باور کنی تمام اتفاقات زندگی تو بدون استثناء توسط باورها و فرکانس های خودت خلق میشود و نه هیچ عامل بیرون از تو ،یعنی من اینقدر دیگران و مقصر ندونم ،یعنی اگر یه رفتار بدی باهام میشه بخاطر فرکانس های خودمه ،اگه یه اتفاقی میفته که خوشایندم نیست بخاطر فرکانس های خودمه ،
یعنی خداوند برای بنده اش کافی است
یعنی خداوند یک انرژی است که تو با ذهنت افکارغالب ذهنت ,توجه هات غالب ذهنت به اون شکل میدی ،یعنی فقط به خواسته هات توجه کن مریم یعنی به ناخواسته هات توجه نکن و به قول استاد عزیزم میان درک کردن و عمل کردن باز هم فاصله ای بسیار است که با تکرار و تمرین حاصل میشود
هر زمان که سکان زندگی ات در دست نجواهای ذهنت است یعنی وارد شرک شدهای و هر زمان سکان زندگی ات در دست باورهای قدرتمند کننده است یعنی در مسیر توحید هستی .یعنی مریم تو که اینارو میدونی چرا باز اسیر و بنده و برده نجواهای ذهنت میشی ،چرا این نجواها رو که مثل قل و زنجیر به دست و پاهات بسته و فلجت کرده رو رها نمیکنی ،یعنی مریم از خواهش میکنم به خواسته هات توجه کن ،هر زمان که به خواسته هات توجه کنی یعنی در حال اجرای توحید عملی هستی ،یعنی وقتی به ناخواسته هات توجه میکنی خودت و از مسیر آرامش ،ایمان و یقین دور میکنی یعنی در حال شرک ورزیدن هستی
یعنی من دستان خداوند در زمین هستم و آمده ام تا بوسیله فرکانس هام به این انرژی شکل بدم .
مریم عزیزم من دارم سعی میکنم به نجواها گوش ندم ،دارم سعی میکنم به ترس هام قدرت ندم ،میخوام واقعا دیگه از ترس هام نترسم ،میخوام مثل شما باشم
چقدر خوشحال شدم و لذت بردم از اینکه برای پدرتون کادوی تولدش ماشین خریدین و به خواسته ها و رویاهاتون رسیدین ،واقعا خدارو صد هزار مرتبه شکر
من همیشه میگفتم خوشبحال مریم جون که یکی مثل استاد و کنارش داره ،الان باید بگم خوشبحال استاد که یکی مثل مریم جون و کنارش داره ،اصلا خوشبحال جفتتون که همودارین ،یک از یک بهتر و دوست داشتنی تر
مریم جون بخدا دوست دارم همه دوره ها رو تند تند بخرم ،الان تو قدم دو هستم ،انگار هر فایل و هر چند بار گوش میکنم ،بازم باید گوش کنم تا حسابی یاد بگیرم و هضمش کنم و تو لایه لایه های وجودم بشینه و ازش حسابی سیر بشم تا بتونم برم قدم بعدی یا یه دوره دیگه رو بخرم ،دوست دارم خیلی زود یاد بگیرم تا بتونم مثل شما بشم تا بتونم به همه خواسته هام برسم ،من شب و روزم با صدا استاد ،فایل های قدم یک و دو و نشانه های روزنانه و خوندن کامنت ها میگذره ،تو مسیر رفت و برگشت سرکار ،تایم نهار ،موقع غذا درست کردن ،موقع دوش گرفتن ،موقع تمیزکاری خونه ،،،همش و همش با صدای استاد هستم ولی انگار بازم وقت کم میارم ،بازم ولع دارم ،بازم تشنه صدای استاد عزیزم هستم
وای خانم شایسته چ کردی بامن بااین نوشته ها ایناروبایدبا آب طلانوشت وتوقاب طلاگذاشت اینقدر ناب و عالین اینقدرخوبن اینقدر منوبه خودم وصل کردن ب اینک کی بودم به کجا اومدم وچرااومدم چقدرآگاهی های نای چ حجمی ازاطلاعات توی این متن هست الله اکبر من فقط گریه کردم باخوندشون خدایا خدیا چقدر قشنگ یادآوری کردین چقدر قشنگ مطالبوبیان کردین چ باورها ک باخوندن این متن ساخته میشه وقدرت میگیره
خدایاشکرت شکرت شکرت
خانم شایسته شمالایق این اسم بودین شمالایقش بودین ممنونم ک هستین و اینقدرقشنگ ماروپرازآگاهی ناب میکنین بهمون یادآوری میکنین دلیل حضورمون دراین جهان رو
عاااااشقتونم ازخدابهترین هاروبراتون میخوام
حس میکنم ذهنم سبک شده باخوندن این متن اونقدرسبک شدم اونقدرحسم خوبه الان دلم میخوادبرم یه جای خلوت ساعتها گریه کنم ممنونم ک این حسو بهم انتقال دادین واقعا ازته قلبم سپاسگزارم ومیدونم ک این حسو این فرکانسو دریافت میکنین😘😘😍😍😍😍🥰🥰
سلام به استاد تاثیر گذارم و مریم جان شایسته خوبی ها مهرها عشق ها…
خدایا شکرت خیلی اتفاقی به این صفحه هدایت شدم و چقدر لذت بخش بود برامممم خدایا شکرت که یک قدم به سمت توحید حرکت کردم با خوندن و درک این متن فوق العاده هر چند که نوشتمو در جایی که خطاب شد نوزاد بودیم توحیدی تر بودیم اشکم روانه شد و تصدیق کردم این موضوع رو ولی باید بارها و بارها بخونم تا باورهام قوی تر بشه خدایا هزاران مرتبه ازت سپاسگزارم بابت قلم شیوای مریم جان که درک بهتری برایم ساخت باورقشنگی برام ساخت تا ازین به بعد زندگیمو از دید نوزاد و بچه ها که توحیدی تر هستن ببینم نه ترسی دارن نه غمی خوشحال و شادن و در لحظه زندگی میکنن خدایا شکرت بابت این آگاهی خدایا سپاسگزارم به استاد عزیز و مریم بانوی زیبا سلامتی عشق ثروت بینهایت عطا کن 🌸🙏🙏
سلام و عرض ادب خدمت همه همفرکانسیها و استاد عزیز و بانوی دانشمند
من به واقع این متن رو نتونستم در یک مرحله بخونم از بس که درش آگاهی های ناب و توحیدی و نکته هست که انسان رو وادار به فکر کردن و فلش بک میکنه نمیشه در جلسه همش رو بخونی
من که خیلی لذت بردم و فقط این رو می تونم بگم جزاکم الله خیرا
سلام به استاد عزیزم، مریم جان ودوستان هم فرکانسی ام. خدا رو هزاران مرتبه شکربابت این هدایت ناب. چقدر این آگاهیها خالص بود. حس من فوق العاده ست. مریم جونم چه زیبا خدای مهربون توسط دستان توانای شما من رو راهنمایی می کنه، من دوره ی دستیابی عملی به رویاها رو خریداری کردم ولی فعلا جلسه ی 3 هستم. خداوند را شاکرم که چه گنج ارزشمندی را روزیم کرده. با این آگاهی هایی که دریافت کردم حتما با عشق بیشتری این دوره ومخصوصا جلساتی که اشاره شد را گوش می کنم. خیلی عالی راهنماییم کردید. عاشقانه دوستتون دارم. 😍
چند روز پیش وقتی دنبال نشانه روزانه میگشتم این صفحه برام اومد، سوال رو که خوندم اولش گفتم خب این چه ربطی به من داره؟
اما وقتی توضیحات کامل خانم شایسته عزیز رو خوندم، اونم نه یک بار، بلکه ده بار… با خودم گفتم ااااااا پسر من چقدر همین سوال رو داشتم و خودمم نمیدونستم!!
جدا از مشکلات باورهامون، جدا از منفی بافی هامون، جدا از حاشیه روی هامون… مشکل اساسی اینه که حتی نمیدونیم چه سوالی داریم!!! یا بهتر بگم نمیدونیم چه مشکلی داریم که بریم در موردش سوال بپرسیم!!
یعنی تا این حد ذهنمون گرفتاره و نیاز به رسیدگی داره…
پاسخ خانم شایسته به این سوال، خودش کمتر از یک جلسه آموزشی نیست و بسیار بسیار غنی هست.
با توجه به اینکه بسیار مشتاق شدم تا این دوره آموزش عملی دستیابی به رویاها رو تهیه کنم، ولی با خوندن همین توضیحات، و توضیحات دوره، انقدر اطلاعات عالیی دریافت کردم که باید مدتی توی ذهنم سازماندهیشون کنم و وقتی آمادگی لازم برای تهیه دوره رو پیدا کنم پولش هم جور خواهد شد… خدایا شکرت.
دوستان عزیزم، بشدت توصیه میکنم بخش عقل کل رو مطالعه کنید، ممکنه یکی از سوالاتی که در ناخوداگاهتون دارید و خودتونم ازش خبر ندارید رو اونجا پیدا کنید و به جواب برسید.
بازهم ممنونم از خانم شایسته عزیز، و استاد عباسمنش عزیز که با آگاهی هاش خیلی ها رو از این تاریکی نجات داد و به سمت نور هدایت کرد…
بسم الله الرحمن الرحیم
… این روزها، کامنت نوشتن در سایت برام حکم مراقبه رو داره
میام و حرفهایی که مدتهاست گره خورده بود توی قلبم رو میگم
و خوشحالم که حداقل یه نفر بالاخره یه روزی، مخاطب اون حرفها خواهد بود و منو درک میکنه
بالاخره یه نفر یه روزی شاید درک بکنه و حالم خوش باشه ازین دریافت شدن
.
چندتا اتفاق برام افتاد که شکل دیگری از شِرکْ ورزی رو به نظرم آورد
میخوام تعریفشون کنم
.
چندوقت قبل در یک جلسه مهمی، در جمع هیئت مدیره بودم و از قضا مسئولیت نوشتن صورت جلسه و تکالیف و وظایف تعیین شده برای هر کدام از مدیران هم برعهده من بود.
تنها خانم جمع من بودم و بقیه حدوداً هفت هشت تا آقا بودند که همگی هم از من بزرگتر بودند.
وقتی نوبت به نوشتن وظایف من شد،
رئیس هیئت مدیره بیشتر از همه برای من کار درست کرد و به من زمان بسیار بسیار محدودی داد برای انجام مقدار بسیار زیادی کار و پروژه و گفت تا جمعه هفته آینده باید این ها رو تحویل بدی.
من هم با اینکه ناراحت بودم اما نوشتم و گفتم چشم… سعی خودم رو میکنم.
تا اینکه یکی از مدیران برگشت به من گفت
خانم فلانی! خوبی؟
تو مگه پروژههای قبلی رو تموم کردی که داری پروژههای جدید رو قبول میکنی؟
به نظرت واقعا عقلانی و شُدنیه که این همه کار رو توی یک هفته انجام بدی؟!
میتونی اصلا؟
گفتم… خب… بله درست میگید خیلی دور از ذهنه
ولی خب آقای رئیس دستور دادند، من هم انجام وظیفه کردم و نوشتم
گفت: نپذیر خانم!… نپذیر!
چرا زیر بار چنین مسئولیتی میری؟
وقتی میبینی داره درخواست غیر واقع بینانه میکنه نپذیر!
…
یه هو رئیس و بقیه صداشون به اعتراض درومد که گفتند… آقای فلانی… کارا زیاده… تو سمت مایی یا ایشون؟… بذار کارا زودتر انجام بشه
… اون بنده خدا هم محکم واستاد پای حرفی که زد
و به من گفت چرا از خودت دفاع نمیکنی؟
چرا میذاری روت فشار بیارن؟
…
من که مات و مبهوت مونده بودم و خوشحال و ناراحت و گیج…
اصلا فکرشم نمیکردم که میشه دستورات رو نپذیرفت!
علی الخصوص که یه لحظه باخودم گفتم نکنه چون اونا مرد هستند و از من از نظر سنی و جایگاه و مقامشون بالاتره، من ناخودآگاه فکر کردم که نمیتونم روی حرفشون حرف بزنم!
… و توی دلم از همکارم تشکر کردم
و بعدا بهش گفتم
عجب تلنگر خوبی به من زدی!
من اصلاً به مغزم خطور نمیکرد که میشه چیزی رو نپذیرفت!
………
این اتفاق خییییلی منو بزرگ کرد
متوجه شدم که اینم یه جور شِرک ورزیه
وقتی خدای بزرگ و خدای درون خودت رو کوچک و خار میکنی تا دستورات کسی رو انجام بدی و اونو راضی نگه داری از عملکردت…
این خود شرکه!
…..
و من ازون موقع دارم تمرین میکنم ببینم کجاها داره بهم فشار میاد و آیا میتونم وضعیت رو نپذیرم؟
میشه به خیلی چیزها نه گفت
ولی اصلا نمیبینیمشون!
…..
من حتی متوجه شدم که خیلی جاها
رفتم توی نقشِ دختر خوب!
و برای اینکه کودک درونم میخواسته به نحوی دختر خوبی به حساب بیاد و بهش نگن سرکش، پرخاشگر،…. نگن داری بی احترامی میکنی.. و غیره (که خیلیهاش گَسلایت هست و غیرواقعی)
من زیر بار چیزهایی رفتم که عزت نفسم رو خُرد کرده
.
……
موضوع دیگه درباره «مادر» هست
در فرهنگ ما آنچنان تقدس پنهانی برای مادر قائل هستیم که هرگز حتی به خودمون اجازه نمیدیم درباره مادرمون فکر بد بکنیم
و این باعث میشه حتی ذهنمون هم ما رو گول بزنه و مشکلاتی پدید بیاد.
…..
من به قدری مواظبم که مامانم رو ناراحت نکنم و به قدری مواظبم که از رفتار و کلام من برداشت بی احترامی نکنه و خیلی رعایتش میکنم که حد نداره….. ولی اصلا تا روزی که جرأت کردم بازنگری کنم به رابطه خودم و ایشون و از یه سری چیزها نترسم، تازه دارم کشف میکنم که غرق در چه باتلاقی هستم!
و من بزرگترین شرک رو دقیقا درباره والدینم دارم میوَرزَم نسبت به خدا…
و میبینم که وقتی ایشون درخواست نابجایی داره و من میترسم از نافرمانی و جرأت نپذیرفتن ندارم، چه همه بیماری جسمیِ جبران ناپذیری برای خودم درست میکنم!
…
من متوجه شدم که چقددددررر ازین آدم میترسم!
هرچند خودش معتقده که من گاهی سرکش و طغیانگر و مغرور میشم…
ولی
یه روز یه رواندرمانگر گفت به من که
این القاب از سمت هرکی بهت داده باشه
فقط یه جور فحش هستند!
تو واقعا مغرور نیستی
و نافرمانی های تو اتفاقا باید ازین هم بیشتر باشه تا سلامت محسوب بشی!!!
لطفا نترس از اینکه اون آدم ناراحت بشه
یا بگه ازت راضی نیستم!
مگه ما زندگی میکنیم تا دیگران از ما راضی باشن؟
……
دوستان!
خییییلی سخته برای من
شاید برای شماها راحت باشه
ولی من حتی گاهی تشخیص نمیدم موقعیت رو
تا بتونم عکس العمل درستی نشون بدم
….
من حتی جوری بار اومدم که از بچگی
مامانم میگفت، تحت هرشرایطی، اگه با بزرگتری به ناراحتی خوردین، اگر تقصیرکار تو نبودی، باز هم وظیفه توئه که معذرت خواهی کنی…. چون تو کوچیکتری
و همیشه اینجوری بود که اگه حتی پدر و مادرم کار بدی در حقم میکردن و من ناراحت بودم… باید خودم معذرت خواهی میکردم
وگرنه هم توی اتاق یا توالت حبس میشدم هم از غذا محروم میشدم…
هنوزم که هنوزه نمیتونم معذرتخواهی نکنم!
حتی جایی که نباید بکنم!
…..
امروز یه فایلی میشنیدم جالب بود
میگفت گرههای عاطفی و مسائل و مشکلات همو مسخره نکنید
شما نمیدونید درون هرکسی، عقدهها چقدر ممکنه عظمت داشته باشن
یکی ممکنه گره ش اندازه فیل بوده باشه
و حالا که روی خودش کار کرده، درسته که به نظر سبک تر شده و تن فیله بیرون اومده از وجودش… ولی هنوز اون دُم فیله ممکنه مونده باشه تو وجودش… و شما نمیبینید
و اینکه
شاید یه نفر چندتا فیل گنده از عقدهها و گرههای مختلف تو دلش داره
اون فیل که میاد بیرون، فیل بعدی سر و کله ش پیدا میشه… و باز بعدی…
شما فقط به روند درمان خوشبین بین باشین و ادامه بدین
….
استاد
مثل همون مثال سیمان میمونه
قطر سیمان باورها و تروماها و چالشهای درونی هر فرد متفاوته
قدرت هرکسی برای تغییر و بهبود هم متفاوته
….
و الان من وزن بسیار شدیدی رو تحمل میکنم
در برطرف کردن شِرک هایی که ناخواسته و ندونسته میوَرزیدم
…..
یاد فیلم اصحاب کهف و فیلم یوسف افتادم
که دینداران خدای یکتا وقتی میرفتن پیش پادشاه
و تعظیم نمیکردن،
میگفتن ما فقط در برابر خدای یگانه تعظیم میکنیم….
….
به نظر این مسئله فقط یک تمثیل بود
اون تعظیم نکردن
میدونی یعنی چی؟
یعنی هیششششکی رو تو ذهنمون بزرگ نکنیم
که از ما و از خدا قدرتمندتر به نظر برسه
و اگر اون فرد بفهمه چنین حسی بهش داریم و نگاه پایین به بالا داریم بهش
ممکنه سوء استفاده بکنه از ما
…..
الان من از همون آقای رئیسی که گفتم
خیلی پول طلب دارم
و عمدا نمیده
هربار هم بهش گفتم، با ملایمت گفتم و فایده نداشت
هنوز نتونستم با قاطعیت حرفمو بزنم و پولامو بگیرم ازش
میترسم
و نباید بترسم
از اینکه بعدش چه موقعیت هایی رو از دست بدم
اینکه چه حرفهای زشتی ممکنه ازش بشنوم و تحقیرم خواهد کرد میترسم
قبلا یه بار بمن گفت… چقدر پول میخوای؟
فکتور بردم بهش نشون دادم (خیلی میلیون تومن)…
مسخره م کرد گفت… فلان قدر هم شد پول.؟
یعنی تو مونده ی اینقدر پولی؟
بیخیال… من ندارم الان…
و شروع کرد به مغلطه
یه سال هم جواب تماس و پیامهای منو نمیداد
….
نباید بترسم میدونم
و دارم روی خودم کار میکنم
.
سلام دوست خوبم
از قانون برانگیختگی استفاده کن درباره رییست
توی ذهن خودت بابت خوبیهای رییست،تشکر کن ازش
و اینو ب ذهنت بگو که هر آدمی یه وجه خدایگونه،داره و این آدم هم دستی از دستهای الله بوده این سالها که تونستی کنارش تجربه کسب کنی و درآمد زایی کنی و با یادآوری این خصوصیاتش،بزار مقاومت ذهنت درباره وجه غیر خداییش،رو که اونم بخاطر باورهای خودت برانگیخته اش کردی
کم بشه
بعد هم شروع کن ب وجه خدایگونه این آدم و اینکه قلب و ذهن و دل این آدم رو الله مهربان برات نرم میکنه و و کاری کن که خدا تو وجود اون و ذهن اون رسوخ میکنه و خودش مشتاقانه،با ذوق و بدون درگیری پولت،رو ب حسابت واریز میکنه و کلی هم ازت مغذی میخواد بخاطر رفتارهای بدش ،اوایل سخته ولی ادامه بده
سلام به استاد نازنین و مریم جانم
امروز صبح هدایت شدم به این متن
چه متن عالی و تاثیر گذاری نوشتید عزیزم با خوندنش هم لذت بردم و هم باورهام بارها و با خوندن هر کلمه و جمله تقویت شد عزیزم سپاسگزار خداوندم هستم بابت وجود نازنین شما دو عزیزم دوستتون دارم خیلی دوستتون دارم
از خداوند خواستارم از خزانه بی انتهایش هر چی خیر و برکت و خوبی و سلامتی و سعادت و خوشبختیه نصیب شما دو عزیزم کنه در پناه امن خالق یکتا باشید🌹❤️
به نام خدای بخشنده مهربان عشق و معجزه و ثروت
سلام به استاد عزیز و مهربانم
سلام به دوستای گلم
سلام به مریم عزیزم
مریم عزیزم بانوی موسیقی و گل ،شاپری رنگین کمون
به قامت خیال من مل مل مهتاب بپوشون
بذار نسیم دربدر گلبرگ و از یاد ببره
ورداره بوی تنت و هر جا که میخواد ببره
قطره ام از تو من ولی درگیر دریا شدنم
دچار سحر عشق تو درحال زیبا شدنم
مریم عزیزم بانوی مهربانی ها ،بانوی عشق بانوی جسارت ،بانوی سخاوت بانوی صلح ،بانوی آرامش ،بانوی زیبا ،بانوی دوست داشتنی
چه قلمی ،چه درکی ،چه آگاهی های نابی ،این آگاهی ها نشانه امروز من بود ،وقتی برام اومد که واقعا بهش احتیاج داشتم ،چقدر نابه مثل یه شراب کهنه است ،از صبح چندین بار خوندمش ،هربار مست و مست تر شدم
توحید عملی یعنی باور کنی تمام اتفاقات زندگی تو بدون استثناء توسط باورها و فرکانس های خودت خلق میشود و نه هیچ عامل بیرون از تو ،یعنی من اینقدر دیگران و مقصر ندونم ،یعنی اگر یه رفتار بدی باهام میشه بخاطر فرکانس های خودمه ،اگه یه اتفاقی میفته که خوشایندم نیست بخاطر فرکانس های خودمه ،
یعنی خداوند برای بنده اش کافی است
یعنی خداوند یک انرژی است که تو با ذهنت افکارغالب ذهنت ,توجه هات غالب ذهنت به اون شکل میدی ،یعنی فقط به خواسته هات توجه کن مریم یعنی به ناخواسته هات توجه نکن و به قول استاد عزیزم میان درک کردن و عمل کردن باز هم فاصله ای بسیار است که با تکرار و تمرین حاصل میشود
هر زمان که سکان زندگی ات در دست نجواهای ذهنت است یعنی وارد شرک شدهای و هر زمان سکان زندگی ات در دست باورهای قدرتمند کننده است یعنی در مسیر توحید هستی .یعنی مریم تو که اینارو میدونی چرا باز اسیر و بنده و برده نجواهای ذهنت میشی ،چرا این نجواها رو که مثل قل و زنجیر به دست و پاهات بسته و فلجت کرده رو رها نمیکنی ،یعنی مریم از خواهش میکنم به خواسته هات توجه کن ،هر زمان که به خواسته هات توجه کنی یعنی در حال اجرای توحید عملی هستی ،یعنی وقتی به ناخواسته هات توجه میکنی خودت و از مسیر آرامش ،ایمان و یقین دور میکنی یعنی در حال شرک ورزیدن هستی
یعنی من دستان خداوند در زمین هستم و آمده ام تا بوسیله فرکانس هام به این انرژی شکل بدم .
مریم عزیزم من دارم سعی میکنم به نجواها گوش ندم ،دارم سعی میکنم به ترس هام قدرت ندم ،میخوام واقعا دیگه از ترس هام نترسم ،میخوام مثل شما باشم
چقدر خوشحال شدم و لذت بردم از اینکه برای پدرتون کادوی تولدش ماشین خریدین و به خواسته ها و رویاهاتون رسیدین ،واقعا خدارو صد هزار مرتبه شکر
من همیشه میگفتم خوشبحال مریم جون که یکی مثل استاد و کنارش داره ،الان باید بگم خوشبحال استاد که یکی مثل مریم جون و کنارش داره ،اصلا خوشبحال جفتتون که همودارین ،یک از یک بهتر و دوست داشتنی تر
مریم جون بخدا دوست دارم همه دوره ها رو تند تند بخرم ،الان تو قدم دو هستم ،انگار هر فایل و هر چند بار گوش میکنم ،بازم باید گوش کنم تا حسابی یاد بگیرم و هضمش کنم و تو لایه لایه های وجودم بشینه و ازش حسابی سیر بشم تا بتونم برم قدم بعدی یا یه دوره دیگه رو بخرم ،دوست دارم خیلی زود یاد بگیرم تا بتونم مثل شما بشم تا بتونم به همه خواسته هام برسم ،من شب و روزم با صدا استاد ،فایل های قدم یک و دو و نشانه های روزنانه و خوندن کامنت ها میگذره ،تو مسیر رفت و برگشت سرکار ،تایم نهار ،موقع غذا درست کردن ،موقع دوش گرفتن ،موقع تمیزکاری خونه ،،،همش و همش با صدای استاد هستم ولی انگار بازم وقت کم میارم ،بازم ولع دارم ،بازم تشنه صدای استاد عزیزم هستم
استاد چکار کردی با من
استاد عزیزم عاشقتم خیلی دوستت دارم ،تو بهترینی ،تو بینظیری ،تو تکرار نشدنی هستی
تو ابراهیم منی
مریم عزیزم خیلی دوستت دارم ازت ممنونم بخاطر این قلم قشنگت ،بخاطر این آگاهی های ناب ،
خیلی دوستتون دارم ،دیگه داره خوابم میبره امیدوارم شبم تو خوابم شما باشید
شب بخیر .خدانگهدار
بنام خداوندی ک ب شدت کافیست😍
سلام خدمت عزیزانم
وای خانم شایسته چ کردی بامن بااین نوشته ها ایناروبایدبا آب طلانوشت وتوقاب طلاگذاشت اینقدر ناب و عالین اینقدرخوبن اینقدر منوبه خودم وصل کردن ب اینک کی بودم به کجا اومدم وچرااومدم چقدرآگاهی های نای چ حجمی ازاطلاعات توی این متن هست الله اکبر من فقط گریه کردم باخوندشون خدایا خدیا چقدر قشنگ یادآوری کردین چقدر قشنگ مطالبوبیان کردین چ باورها ک باخوندن این متن ساخته میشه وقدرت میگیره
خدایاشکرت شکرت شکرت
خانم شایسته شمالایق این اسم بودین شمالایقش بودین ممنونم ک هستین و اینقدرقشنگ ماروپرازآگاهی ناب میکنین بهمون یادآوری میکنین دلیل حضورمون دراین جهان رو
عاااااشقتونم ازخدابهترین هاروبراتون میخوام
حس میکنم ذهنم سبک شده باخوندن این متن اونقدرسبک شدم اونقدرحسم خوبه الان دلم میخوادبرم یه جای خلوت ساعتها گریه کنم ممنونم ک این حسو بهم انتقال دادین واقعا ازته قلبم سپاسگزارم ومیدونم ک این حسو این فرکانسو دریافت میکنین😘😘😍😍😍😍🥰🥰
شما یکی ازبهترین الگوهای زندگیم هستین 😍
درپناه الله یکتاه شادباشید
به نام الله یکتا
به نام خالقم که جزئی ازو هستم
سلام به استاد تاثیر گذارم و مریم جان شایسته خوبی ها مهرها عشق ها…
خدایا شکرت خیلی اتفاقی به این صفحه هدایت شدم و چقدر لذت بخش بود برامممم خدایا شکرت که یک قدم به سمت توحید حرکت کردم با خوندن و درک این متن فوق العاده هر چند که نوشتمو در جایی که خطاب شد نوزاد بودیم توحیدی تر بودیم اشکم روانه شد و تصدیق کردم این موضوع رو ولی باید بارها و بارها بخونم تا باورهام قوی تر بشه خدایا هزاران مرتبه ازت سپاسگزارم بابت قلم شیوای مریم جان که درک بهتری برایم ساخت باورقشنگی برام ساخت تا ازین به بعد زندگیمو از دید نوزاد و بچه ها که توحیدی تر هستن ببینم نه ترسی دارن نه غمی خوشحال و شادن و در لحظه زندگی میکنن خدایا شکرت بابت این آگاهی خدایا سپاسگزارم به استاد عزیز و مریم بانوی زیبا سلامتی عشق ثروت بینهایت عطا کن 🌸🙏🙏
سلام و عرض ادب خدمت همه همفرکانسیها و استاد عزیز و بانوی دانشمند
من به واقع این متن رو نتونستم در یک مرحله بخونم از بس که درش آگاهی های ناب و توحیدی و نکته هست که انسان رو وادار به فکر کردن و فلش بک میکنه نمیشه در جلسه همش رو بخونی
من که خیلی لذت بردم و فقط این رو می تونم بگم جزاکم الله خیرا
به نام خداوند مهربان و بخشنده
سلام به استاد عزیزم مریم جان عزیز و دوستانم
خدا را سپاسگزارم بابت یک روز عالی دیگر و فرصت برای تغییر زندگی ام خدایا شکرت
از مریم خانم عزیز واقعا سپاسگزارم بابت این متن که برای ما نوشته که از آن کلی درس بگیریم.
شرک یکی از عامل های شکست ما است و درک خداوند خییلی ساده است اگر ما چشم های خودمان را باز نگه داریم و قدرت را به عوامل بیرونی ندهیم
خداوند همیشه ما را در مسیر موفقیت سعادت رشد قرار می دهد خدایا شکرت
خداوند همیشه وعده ثروت بیشتر نعمت بیشتر و افزونی نعمت می دهد و این شیطان است که وعده فقر و بدبختی میدهد
هر چقدر پیگیر اصل خود باشیم بیشتر به آن نزدیک می شویم
و درک این جمله خییلی راحت نیست اما باید باور کنیم که ما با افکار و فرکانس های خود به نیروی که آنر خداوند نامیدیم شکل میدهیم
شکل فقر بیماری بدبختی
شکل ثروت نعمت سلامتی خوشبختی و موفقیت
خدای مهربانم مرا بیشتر کمک کن که بهتر تو را درک کنم و بهتر در این جهان زندگی کنیم و مثل پدرانم که چشم بسته حرکت می کردند نباشم
تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می جویم .خدایا شکرت خدایا شکرت
سلام به استاد عزیزم، مریم جان ودوستان هم فرکانسی ام. خدا رو هزاران مرتبه شکربابت این هدایت ناب. چقدر این آگاهیها خالص بود. حس من فوق العاده ست. مریم جونم چه زیبا خدای مهربون توسط دستان توانای شما من رو راهنمایی می کنه، من دوره ی دستیابی عملی به رویاها رو خریداری کردم ولی فعلا جلسه ی 3 هستم. خداوند را شاکرم که چه گنج ارزشمندی را روزیم کرده. با این آگاهی هایی که دریافت کردم حتما با عشق بیشتری این دوره ومخصوصا جلساتی که اشاره شد را گوش می کنم. خیلی عالی راهنماییم کردید. عاشقانه دوستتون دارم. 😍
درود بر شما
چند روزیه که این صفحه باز مونده روی مرورگرم.
چند روز پیش وقتی دنبال نشانه روزانه میگشتم این صفحه برام اومد، سوال رو که خوندم اولش گفتم خب این چه ربطی به من داره؟
اما وقتی توضیحات کامل خانم شایسته عزیز رو خوندم، اونم نه یک بار، بلکه ده بار… با خودم گفتم ااااااا پسر من چقدر همین سوال رو داشتم و خودمم نمیدونستم!!
جدا از مشکلات باورهامون، جدا از منفی بافی هامون، جدا از حاشیه روی هامون… مشکل اساسی اینه که حتی نمیدونیم چه سوالی داریم!!! یا بهتر بگم نمیدونیم چه مشکلی داریم که بریم در موردش سوال بپرسیم!!
یعنی تا این حد ذهنمون گرفتاره و نیاز به رسیدگی داره…
پاسخ خانم شایسته به این سوال، خودش کمتر از یک جلسه آموزشی نیست و بسیار بسیار غنی هست.
با توجه به اینکه بسیار مشتاق شدم تا این دوره آموزش عملی دستیابی به رویاها رو تهیه کنم، ولی با خوندن همین توضیحات، و توضیحات دوره، انقدر اطلاعات عالیی دریافت کردم که باید مدتی توی ذهنم سازماندهیشون کنم و وقتی آمادگی لازم برای تهیه دوره رو پیدا کنم پولش هم جور خواهد شد… خدایا شکرت.
دوستان عزیزم، بشدت توصیه میکنم بخش عقل کل رو مطالعه کنید، ممکنه یکی از سوالاتی که در ناخوداگاهتون دارید و خودتونم ازش خبر ندارید رو اونجا پیدا کنید و به جواب برسید.
بازهم ممنونم از خانم شایسته عزیز، و استاد عباسمنش عزیز که با آگاهی هاش خیلی ها رو از این تاریکی نجات داد و به سمت نور هدایت کرد…
خدایا شکرت شکرت شکرت.
سلام و درود به همه عزیزان
خدارو شکر
یکبار خواندم
جا داره که 100بار و1000بار بخونم
واقعا هر کسی هر جایی هست حقشه ،و هیچ بیعدالتی در کار نیست
واقعا داشتن همچین زندگی و بودن و زندگی درکنار همچین استادی
حقته مریم عزیز و دوستداشتنی ،عجب قلمی ،عجب درکی ، عجب فهمی از قوانین الهی ،کیف کردم ،لذت بردم ،اشک ریختم ،تحسین کردم و از صمیم قلب بهت تبریک میگم خانم شایسته عزیز
خدایا شکرت ،خدایا شکرت ،خدایا شکرت