بیش از ۱۷۰۰ راه کار عالی برای رسیدن به احساس بهتر در زمانیکه اوضاع از دست مان خارج می شود و کنترل ذهن سخت ترین کار در دنیا می شود، در بخش نظرات فایل «پس کِی به خواسته ام می رسم؟!». قرار گرفت. خدا می داند جدی گرفتن و عمل به آنها، چه افرادی را متحول و چه تغییراتی را در جهان رقم می زند!
وقتی اینهمه راهکار خلاقانه برای کنترل ورودی های ذهن را در بخش نظرات آن فایل می خواندم، با تمام وجود گفتم:
«خدا کند این ها فقط برای پاسخ به سوال مسابقه نباشد، بلکه تعهدهایی باشد که به خاطر تجربه زندگی بهتر، به انجامش مقید شده اید.»
زیرا شروع وقوع اتفاقات عالی از همین جاست. دلیل تغییر زندگی من نیز، متعهد ماندن به ادامه این شیوه بوده است.
همیشه خودم اولین فرد استفاده کننده از آموزش ها و تمرین های دوره هایم بوده ام، نیز اولین فردی که نتیجه آن آموزه ها را تجربه نموده قبل از آنکه آنها را آموزش دهد. زیرا تا از چیزی نتیجه ملموس نگیرم، آن را آموزش نمی دهم.
به محض اینکه با نحوه عملکرد جهان آشنا شدم و فهمیدم خداوند به گونه ای این سیستم را طراحی کرده تا به باورها و فرکانس های من واکنش نشان دهد و اتفاقات هماهنگ با آنها را وارد زندگی ام نماید، مثل وحی منزل، فقط آنها را اجرا نمودم.
به محض آگاه شدن از قدرتی که باورهایم در خلق شرایط زندگی ام دارند و دانستن این موضوع که تنها راه تغییر آنها، کنترل ورودی های ذهن است، شروع به بمباران باورهایم به کمک ورودی های جدید نمودم.
یادم می آید ساعت ها در خیابان های بندرعباس راه می رفتم. با خدای خود حرف می زدم و از اینکه توان تغییر همه چیز را به من داده، سرمست بودم. هر آنچه می دیدم، فقط زیبایی و تحسین بود. به گونه ای که فقط می توانستم اشک بریزم.
در آن زمان، اوضاع مالی و موفقیت های الانم را نداشتم. به سختی از عهده هزینه های اولیه زندگی بر می آمدم، اما به اندازه الان خوشحال بودم و به اندازه الان جهان برایم زیبا عالی و سخاوتنمد بود:
من سخاوتش را در عشق با خدا یافته بودم. در موهبت غریبه ها، تحسین زیبایی ها و…
رابطه عاشقانه ام با خدا و آرامشی که به واسطه کنترل ورودی های ذهنم و آگاهی از قوانین برایم ایجاد شده بود، از همه چیز با ارزش تر بود. به آن روزها که فکر می کنم، به خوبی می بینم که چگونه این نوع نگاه و احساس لذت بردن از آنچه هست، برکت ها را یکی پس از دیگری به زندگی ام آورده است.
باید اتفاقات خوب را ببینی، تایید و تحسین شان کنی و آگاه باشی که، همین قانونی که اتفاقات کوچک را برایت رقم زده، اتفاقات بزرگتر را هم رقم می زند اگر با همین احساس رضایتمندی، ادامه داده و اجازه دهی باورهایت قوی تر و تکامل ات طی شود.
رازش دیدن و تحسین نمودن نیکی های اطرافت است، راهش اجرای همه آنچه است که در پاسخ به سوال مسابقه نوشته ای و از همه مهم تر، رازش ادامه دادن به “ماندن در احساس خوب” است.
ایده ها و راهکارهایی که مسائل را حل و خواسته ها را محقق می کند، آنهم نه با سختی بلکه با هدایت مان به چگونگی های ساده و قابل اجرا با امکانات همان لحظه مان و در مسیر مورد علاقه مان، همیشه در ذهنی ساکت و آرام خانه دارد.
آرامش و سکوتی که با ایمان به نیرویی پشتیبانی می شود که ما را خلق کرده و هدایت مان را به عهده گرفته است.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری قدم هایی عملی برای کنترل ورودی های ذهن435MB36 دقیقه
- فایل صوتی قدم هایی عملی برای کنترل ورودی های ذهن34MB36 دقیقه
به نام خداوند هدایتگر مهربان
اولین و بزرگترین سپاسگزاری من از خداون بخاطر قوانین ثابتی هست که وضع کرده و منو به راهی هدایت کرده که این قوانین رو یاد بگیرم و بهشون عمل کنم
خدایا شکرت ، خدایا شکرت ، خدایا شکرت
صبح که بیدار شدم متوجه شدم پکیج دوباه از کار افتاده ، میدونستم هزینه ی زیادی داره و قبلا یبار توسط افراد دیگه ای باز شده بود و من وقتی پاشدم و متوجه سرما شدم ، سعی کردم ذهنم رو کنترل کنم و همونموقع گفتم حتما در این اتفاقات خیریتی هستش و گفتم الخیر فی ما وقع
تو قسمت 118 بود که از استاد یاد گرفتم که چیزهایی که میخوام رو بنویسم ، دیروز تقریبا همه ی درخواست ها و کارهایی که نوشته بودم تقریبا انجام شده بود و امروز صبح هم وقتی پاشدم نوشتم “تعمیر پکیج توسط سرویسکار ” و تو ذهنمم بود که از گارانتی استفاده میشه با اینکه قبلا باز شده بود و طبیعتا نباید همچین اتفاقی می افتاد ، زنگ زدم به نمایندگی و اون آقا از من آدرس و … گرفت و گفت 24 تا 48 ساعت دیگه سریسکارمون میاد ! خب این زمان خیلی زیادی بود و باز تو من یه درخواستی شکل گرفت که امروز بیاد و همین که داشتم تو همون لیست مینوشتم اینو گوشیم زنگ خورد و گفت سرویسکار هستم.مشکل چیه؟قبل از ساعت سه میام و من اومدم و نشستم این فایل رو تا نصف دیدم که زنگ خونه خورد و آقا ساعت 11 اومد… متوجه شد که قبلا باز شده و گفت اسثنائا من این رو برات درست میکنم و همون لحظه چشمامو بستم و سپاسگزاری کردم و متوجه خیریتی که تو این داستان بود شدم…
استاد جان حقیقتا که از وقتی شروع کرده بودم به کار کردن روی خودم و کنترل ورودی هام،بجای فیلم و سریال دیدن فقط تمرکزم روی سریال سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت بود (قبل از اینکه دوره ی راهنمای عملی دستیابی به رویاها رو تهیه کنم ) چون دائما تو خونه بودم و روی هدفم متمرکز بودم و یه فضای تنهایی برای خودم ایجاد کرده بودم،از نظر سلامتی خیلی اتفاقات فوق العاده ای برام افتاد که جلوتر بهش اشاره میکنم ولی چون بیرون رفتنم قفط بخاطر ورزش کردن تو صبح بود با هیچ کسی برخوردی نداشتم و خب تو تهران من آشنایی هم نداشتم اما وقتی رفتم شهر خودمون متوجه شدم که چه تغییرات عجیب و غریبی من داشتم و چقدر رفتار آدم ها،رفتار جهان با من تغییر کرده … استاد وقتی مادرم منو دید و متوجه تغییراتی شد که من تو این مدت داشتم فقط یه جمله گفت : “معجزه شده” ، از نظر مادرم معجزه شده بود ولی از نظر من این یه روند طبیعی بود و همه چیز طبیعی بود .
من برای سه تارم یه مشکلی پیش اومده بود،وقتی بردمش پیش کسی که اونو ساخته بود متوجه شدم که دیگه سه تار تعمیر نمیکنه و یکی گفت من چند بار رفتم پیشش ولی میگه من اصلا کاری به ساز و … ندارم و ببریدش پیش کس دیگه . با اعتماد به نفس پا شدم و رفتم پیشش و گفت من برات درستش میکنم،بدون اینکه اصراری بکنم .
رفتار خانواده م چقدر فوق العاده شده بود باهام و من تو وضعیتی بودم که انگار دارم توی یه اقیانوسی از عشق،ذوق،سپاسگزار دارم به عمق میرم و حال خیلی عجیبی داشتم .
از دوستای قبلیم فقط یه نفر رو دیدم و جمله ای که به من گفت این بود : “باور نمیکنم که همچین تغییری کرده باشی” و چون تو یک فرکانس نبودیم خیلی سریع از هم دور شدیم و دیگه ندیدمش و اتفاقات فوق العاده ای که هی پشت سر هم می افتاد .
میخوام دوباره بگم که رفتار جهان با من تغییر کرده بود،مثل همون بحث ناظر به نور که تو دوره ی راهنمای عملی بهش اشاره کردید .
خب من که اونموقع دوره ای تهیه نکرده بودم،فقط هر چند وقت یکبار یکی از کتاب ها رو تهیه میکردم که بقول خودتون هزینه اش اندازه یه ساندویچ هم نمیشه و چه مطالب فوق العاده ای توش هست که خدا میدونه و بجای اینکه اخبار و تلویزیون ببینم،بجای اینکه تو شبکه های اجتماعی بگردم،بجای اینکه غیبت کنم،تهمت بزنم و … تمرکزم رو گذاشتم روی کتاب ها،فایل های رایگان که اسمش رایگانه و یک گنج واقعیه اگه آدما درکش کنن و سریال زندگی در بهشت . تازه از اون فایل های رایگان آموزشی هم من روزی یک قسمت میدیدم و مینوشتم درموردش. و انقدر رشده خوب و عالی بود که در زمان مناسب تونستم از یه اتاقی که توش پر گنج بود،یه در پیدا کنم که وارد یه اتاق بزرگتر با گنج بیشتر بشم و این اتاق هم همون ویژگی با همون در رو داره که وارد یه اتاق بزرگتر با الماس ها و طلا های ناب تر میشه … و البته که من دارم کیمیاگری یاد میگیرم و میتونم هر چیزی رو تبدیل به طلا کنم و از این بابت نهایت سپاسگزاری رو دارم…
از خداوند بینهایت سپاسگزارم که منو هدایت کرد به این مسیر،گاهی به خدا میگم واقعا چه درخواستی از من بود که منو به این مسیر هدایت کردی ، تو چقدر مهربانی که منو به این مسیر الهی دعوت کردی ،مسیری که بهشته و در نهایت ختم میشه به خودت…بقول خودتون تو قسمت 13 دوره ی راهنمای عملی انگار نشستم روی شانه های خداوند …
از شما استاد عزیزم نهایت سپاسگزاری رو دارم که دستی از دستان خداوند شدید و علی رغم تمام کارها و نتایجی که میتونستید از کارهای دیگه بگیرید ولی رسالتتون رو اینجا دیدید و این درس ها که خودتون عمل میکنید رو به ما یاد میدید،زبانی شدید که خداوند باهاش صحبت میکنه…
از مریم شایسته عزیز سپاسگزارم بخاطر اینکه فصل سوم روزشمار تحول زندگی من رو آغاز کرده و خدا میدونه تو این فصل چه اتفاقات بزرگی قراره بسازیم . یکی از بزرگترین سپاسگزاری هام بودن خانم شایسته عزیز کنار این خانواده ی بینظیره،بروزرسانی هایی که انجام میدن،سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا که بینظیره رو تهیه کردن ، متن های بینظیری که مینویسن و صد ها کار دیگه ای که میکنن که من میبینم و نمیبینم
از ابراهیم عزیز بابت زحماتی که برای سایت میکشه سپاسگزارم و خانم فرهادی عزیز
از دوستان و اعضای خانواده بینظیرم که اینجا هستند و ازشون یاد میگیرم و سپاسگزارم بابت بودن تک تکتون ، بودن در کنار شما برای من یکی از بزرگترین سپاسگزاری هامه
چقدر این آیه رو میتونم احساس کنم : خدایا ما را به راه راست هدایت فرما،راه کسانی که به آن ها نعمت عطا کردی
استاد جان این جمله از شمس تبریزی رو تقدیم میکنم به شما بخاطر این راه توحیدی که داری میری و برای ما هم رد پا میذاری تا بیایم :
نشان مرد خدا آن است که او را ببینی از خدا یاد آید…
.
.
براتون از خداوند ثروت بینهایت،سلامتی بینهایت،عشق بینهایت و مهم تر از همه بودن در آغوش خداوند رو میخوام…
در پناه الله یکتا