قدم هایی عملی برای کنترل ورودی های ذهن - صفحه 39 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/01/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-01-27 13:59:052024-06-27 06:23:53قدم هایی عملی برای کنترل ورودی های ذهنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
ب نام خدایی ک ارامش رو برای بنده ای خود میخواهد
سلام خدمت استادعزیز ک واقعا استادی برازنده ایشون هست و همچنین برادر خواهرهای گل خوانواده گرم عباسمنشیها
خدای مهربان رو سپاسگذارم ک قانونی ب این زیبای رو برای ما انسانها قرار داده،واقعا خدارو شکر.
جا داره ک ب دوستان عزیز ک برنده این مسابقه شدند تبریک بگم و واقعا کامنتها همشون تاثیر گذار بودند
از همگی ممنونم
ب امید اون روزی ک همه ما انسانها قانون رو کامل درک کنیم و همه همه ازش ب نحو احسنت استفاده کنیم
سلام به استاد عزیز وبه همه ی دوستان
دوستای خوبم من دنبال جایی مناسب بودم که از موفقیتهام بگم وفکر میکنم همین جا خوب باشه ، من اول از ماشین شروع میکنم .ما چون ماشین نداشتیم همیشه از مسافرتهایی که پیش می اومد ومجبور بودیم با اتوبوس سفر کنیم اذیت می شدم. طولانی بودن راه ،بوهای مختلف مسافرا، کثیفی صندلی وسرو صدای گریه ی بچه ها و…بسیار آزار دهنده بود .منکه توخونه ی پدریم راحت با ماشین شخصی همه جا میرفتم بعد ازدواج بی ماشینی بسیار سختم بود و بخصوص که بچه دار شدیم بیشتر اذیت وآزار میشدم .و چون همسرم توانایی مالی نداشت پذیرفته بودم که ما هیچوقت ماشین دار نمیشیم وهمینطورم شده بود.تا اینکه با استاد آشنا شدم وحرفای تازه وجدید شنیدم که خلاف آنچه که پذیرفته بودم بود.شروع کردم به گوش دادن و یاد داشت کردن حرفاش ولی مشکلات بیشتری برام پیش اومد واز اونجایی که جنس حرفهای استاد با درون من یکی بود دست بر نداشتم کم کم تغییراتی در زندگیم رخ داد ولی نمی دونستم چطور مشکلم رو حل کنم یه سری کارم سخت تر شد بچه هام توقع بیشتری از من داشتند واین منو اذیتم میکرد واز طرفی کمکم میکردن بهتر به تمرینات استاد عمل کنم .به فکرمون رسید سوال کنیم از دوستان صمیمی در سایت عباس منش وچقدر دوستان جوابهای خوبی دادن گفته بودن طبق گفته استاد عباس منش تا با داشتهاتون راحت نباشید ولذت نبرید نمیتونید به خواسته تون برسید و ما تصمیم گرفتیم از سفر با اتوبوس بیشتر لذت ببریم واتفاقی که افتاد این بود که اتوبوس خوبی گیرمون اومد و خیلی از سفرمون لذت بردیم مدتی طول کشید تا ماشین بخریم و خدا رو شکر الان ماشین دلخواهمونو داریم و موفقیت بعدیمونو یه روز دیگه میگم با آرزوی حس لیاقت بیشتر وبهتر برای همه.❤🙏
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت استادان گرانقدر و دوستان عزیزم
روز شصت و یک از سفرنامه زندگی من
عنوان فایل:قدم هایی عملی برای کنترل ورودی های ذهن
ما خالق زندگی خودمون هستیم با ارسال فرکانس ها و احساسی که نشون دهنده اینکه چقدر در مسیر دلخواه هستیم یا نه و پاسخ متناسب جهان به ارسال فرکانس ما شرایط اتفاقات ایده ها موقعیت ها و افرادی سر راه ما قرار میگیرن که هم مدار باشن با فرکانس های قالب ما
پس حالا که فهمیدیم افکار و فرکانس های ما زندگی مارو خلق میکنه چجوری میتونیم ما کنترل کنیم افکارمون رو و فرکانس هایی رو ارسال کنیم که هم جهت با خواسته های ما باشن؛جواب اینکه ورودی های خودمون رو کنترل کنیم چون این ورودی های ما هستن که باورهای مارو شکل میدن و باورهای ما زندگی مارو رقم میزنن
ما باید آگاهانه کنترل کنیم ورودی های ذهن مون رو از شنیدن حرفهای دیگران از دیدن صحنه های ناجالب از کمبود ها ووو بقول قرآن اعراض کنیم از نازیبایی ها و توجه کنیم به زیبایی ها و قشنگی ها و نعمت ها و ثروت ها و فروانی ها ووو
کنترل کردن ورودی های ذهن بستگی به عمل کردن آگاهانه ما داره که چقدر در این کار مهم عملکرد خوبی داشته باشیم منم با استاد عزیزم موافقم در مورد صحبت کردن با خودمون و خدای درونمون منم خیلی احساس خوبی میگیرم وقتی با خدا صحبت میکنم خیلی راهکارهای خوبی میگیرم قلبم باز میشه و میتونم قشنگ احساس کنم که با اینکار فرکانس خوبی میفرستم
یه نکته ای هم که هست بین صحبتهای استاد که من تجربه ش کردم اینکه وقتی رو خودمون کار میکنیم خیلی خوب نتایج هم میاد ولی امکان داره بعضی جاها از دستمون در بره یا روزمرگی ها مارو به سمتی سوق بدن که نتونیم مثل قبل کنترل کنیم ورودی هامون رو و اونجاست که میفهمیم از احساس مون از حالمون که مسیر درستی نیست و سریع باید آگاهانه بیایم تو مسیر و دوباره کارکنیم و ورودی های خوبی به ذهنمون بدیم
سلام استاد
استاد خیلی خیلی خیلی خوشحال شدم که کشتی تفریحی شخصی گرفتید و میخواید هواپیمای شخصی هم بگیرید
فقط لطفا فیلم هم ازشون تهیه کنید
دوستون دارم
ببخشید یه سوال دیگه کی کتاب دستیابی به رویا ها قسمت 7 رو میذارید تو سایت چون من به یه مشکلی برخوردم که خانم شایسته میگن قسمت 7 کتاب رو بخونی به چرایی مشکلت میرسی خیلی دوست داشتم مشکلم رو باهاتون مطرح کنم ولی چون اون موقع مسله شخصی میشه و نمیدونم شما ناراحت بشید یا نه مسله مطرح نمیکنم و این که ایمیل شما رو هم ندارم البته این مشکل هم وقتی ایجاد شد که من 7 ماه هر روز 30 دقیقه به روانشناسی ثروت 1 گوش کرده میکردم ولی از وقتی که این مسله برام ایجاد شده راستش رو بخواین دیگه بهش گوش نمیدم چون نمیدونم چطور مسله رو مستقیما به شما بگم و اینکه آیا ناراحت میشید یا نه نگفتم
در هر صورت خیلی خیلی خیلی خوش حال شدم از اتفاق جدیدی که براتون رخ داده
اگر هم براتون مقدور بود براتون بگید که چطوری میتونم با شما در ارتباط باشم
راستی سعی کنید به خرید جزیره خصوصی هم فکر بکنید
نمیدونم چرا ولی تا حالا من نظر نداده بودم ولی وقتی خبر کشتی شخصی رو شنیدم نتونستم جلو خودم رو بگیرم و حس کردم باید تبریک بگم شاید به این خاطر که خودمم خیلی میخوام یه کشتی بخرم
ممنون از شما استاد عزیز امیدوارم با شادی و سلامتی و محلی برای ایده های جدید تر ازش استفاده کنید
با تشکر
سلام
استاد در فایلهای قانون آفرینش [email protected] این آدرس رو اعلام کردن،من چن مرتبه ایمیل زدم و بدلیل آمار بالای ایمیل ها استاد مجبور شدن که جواب من رو به عهده خانم شایسته عزیز قرار دهند و پاسخ های مفیدی دریافت کرده ام و الان که آگاهی هام رفته بالا خود بخود دارم سوالاتم رو درک میکنم .
موفق باشید
اگر عالم همه پرخار باشد
دل عاشق همه گلزار باشد
اگر تنهاست عاشق، نیست تنها!
که با معشوقه پنهان یار باشد
سوار عشق شو وز ره میندیش
که اسب عشق بس رهوارباشد
به یک حمله تورا منزل رساند
اگر چه راه ناهموارباشد.
درودی به گرمی آب های نیلگون خلیج فارس و استواری کوه البرز .خدای بزرگ را هزاران بار سپاس به خاطر وجود خانواده ای بسیار گرم،صمیمی ،بی ریا و همدل سایت عباس منش و استاد عشق سید حسین عباس منش نازنین.برادر بسیار خوبم علی زارع عزیز ،سپاس به خاطر لطف بی دریغ واحساس ناب وقشنگت.داشتن دوستانی مانند شما که هرگز یکدیگر را ندیده ایم ولی دلهایمان به هم نزدیک شده ،مایه بسی خرسندی و سرافرازی برای اینجانب هست.درپایان می خواهم از سعدی، استادسخن، شعری به شما علی زارع عزیز،دوستان مهربانم و استاد عشق عباس منش نازنین تقدیم بدارم.
من چه در پای تو ریزم که سزای تو بود
سر و جان را نتوان گفت که مقداری هست.
سلام به استاد ودوستان عزیز
منم به برندگان تبریک میگم واین مسابقه باعث شده خودمونو محک بزنیم وباعث رشد خودمون میشه.
استاد می خواستم بگم من اون نشانه های کوچیک رو تو زندگیم میبینم ووقتی گفتین پستچی نامه میاره خونتون من جا خوردم چون دقیقا این این اتفاقات کوچک تو زندگی من رخ میده .دوهفته پیش پستچی از یکی از اپراتورهای تلفن همراه برای من حجم رایگان یک ماهه فرستاده بود .من تو قرعه کشی 40% این هفته سایت برنده شدم .چند نفر از دوستان و فامیل تو این هفته زنگ زدن حالمو پرسیدن .طوری که همسرم بهم میگه الهام چی شده همه به تو زنگ میزنن .
حتی اون نون خاش خاشی که گفتین ، همسرم سبزی خریده بود ، چند تا ترب بزرگ هم کنارشون برداشته بود که پول اون تربا رو حساب نکرده بود ن .
تو خریدامون تخفیفای خیلی خوبی بهمون میدن .احترام اطرافیان نسبت به ما خیلی زیاد شده و این بخاطر اینه که ما خومون رو دوست داریم و به خودمون احترام قایل هستیم .
خلاصه نشانه هارو من میبینم و حالم عالیه .
استاد من وهمسرم تو این مسیری که باشما هستیم خیلی تغییر کردیم .و با ایمان و استقامت و حال خوب داریم پیش میریم .
خیلی دوستارم بیام و از پیشرفتهایی که داشتیم بنویسم براتون .ان شا الله همتون موفق باشین
سلام استاد عباسمنش گلم
امیدوارم که همیشه بر فراز قله های موفقیت درخشش شما رو ببینیم و هر روز رشد و پیشرفت بیشتر دقیقا مثل همین الانتون
واقعا سپاسگزارم از این که استاد بسیار بزرگی مثل شما دارم واقعا سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
از این فایل بسیار ارزشمند شما خیلی چیز یاد گرفتم
یکی این که به هیچ عنوان این مطالب رو نخوایم که به کسی آموزش بدیم چون من تا قبل از 8 ماه پیش کلا اصلا اهل اجرا کردن و عمل به این آگاهی ها نبودم و شدیدا اهل حرف زدن وآموزش .. بودم و یه جورایی م خواستم به بقیه نشون بدم که من اینقدر آدم آگاه و دانایی هستم و… که بسیار نادرست بود و واقعا نتیجه ای هم نداشت با کل وجود فهمیده ام که وقتی نتایج می آیند که من با کل وجود عمل کنم و کاری به مردم نداشته باشم
بعد از این فایل بسیار ارزشمند رفتم و نوشتم که به هیچ عنوان کاری به بقیه ندارم و به هیچ عنوان آموزش نمی دم فقط و فقط اونچه رو که یاد گرفتم انجام می دم و بش عمل می کنم (البته قبلا شروع کرده بودم و خیلی کم حرف می زدم ولی با عمل و حرکت هایم و اخلاقهایم نشون می دادم که دارم بش عمل میکنم که دیگه نمی خوام اصلا چیزی رو به مردم نشون بدم)
و وقتی حرف می زنم که نتایج بزرگ گرفته باشم و اون نتایج رو می گم نه نصیحت.
و مطلب دیگه ای که از این فایل بسیار ارزشمند یاد گرفتم
این هست که به شدت سعی می کنم در همین وضعیتی که هستم حالم عالی باشد و تنها کاری که باید انجام بدم باید این باشه
سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم از خداوند بلند مرتبه که با شما استاد عزیزم و شما دوستان خوبم هستم
سلام استاد عزیزم و همه دوستان گرامی ام
=================
ابراهیم: 12
و ما را چه عذر و بهانه ایست که بر خدا توکل نکنیم، در حالی که ما را به راه هایمان هدایت کرد.
=================
می خواستم از تمامی دوستانی که در مسابقه شرکت کردند و آگاهیهای ناب و زیبای خودشون رو با همه اعضای خانواده صمیمی عباس منش به اشتراک گذاشتند، صمیمانه تشکر و قدردانی کنم.
بخصوص از استاد عزیزم، صمیمانه سپاسگزاری می کنم، که تمام دانش و حال خوب ما به خاطر وجود ایشونه. ای دستی از بی نهایت دستان خداوند بزرگ، از شما بسیار ممنون و شاکر هستم.
به نام خدایی که از رگ گردن به ما نزدیک تره.
به نام خدایی که وقتی روی کمک فقط او حساب میکنی همه کس میشود برات
سلام برهمه عزیزان دلم
پله 61ام سفر تحول زندگیم
سپاسگزارم از خانم شایسته عزیز که سفرتول زندگی رو ادمه دادن یه دنیا تشکر
سپاسگزارم از خداوند که هدایتم کرد در این سفر باشم
الان 5 ماه که در این سفرم خداراشکر
اما نتایج این سفر زندگی بخشبرای من:
خدا هدایتم کرد که در استخدامی ها شرکت کنم وبعدش هدایت به این سفر شدم. هم درس خوندم وهم روی باورهام وکارم رو تعطیل کردم . ترمز هایی که در مورد شغل کارمندی داشتم رو حل کردم وداشتم برای معلمی آماده میشدم که یکی از علایقم هست. حالم خوب هر روز وزیبایی های زندگیم رو میدیدم آزمون کنسیل میشد منم ذهنم رو کنترل میکردم و میگفتم خدا بهترین برنامه ریزه و من باز ادامه دادم یه هفته قبل از آزمون هدایت شدم که نتیجه رو تجسم کنم ومن کارنامه سبز رو تجسم کردم من آدم استرسی بودم وتونستم شب قبل از امتحان راحت بخوابم سرجلسه کنترل ذهنم کم شد ولی باز خوب بود . وباز به تجسمم ادامه دادم ووقتی نتیجه اومد خیلی ریلکس بودم انگار بدیهی بود که کارنامه سبز دارم ووقتی باز کردم دیدم آره شده وسجده شکر بجاآوردم بابت قوانین ثابت وبدون تغییر خداوند . ادامه داره.
تو پله ای که درمورد معلولیت ذهنی بود وروی باورهام کار میکردم یه استخدامی اومد دقیقا مرتبط با رشته ام اونم ازمایشگاهی که یه روز میخواستم اونجا کار کنم ولی نشد وقتی رفتم وکلی باخودم صحبت کردم متوجه شدم من علاقه به آزمایشگاه های تشخیص طبی ندارم ولی برای استخدامی رفتم گفتم این یه هدیه ای درش هست برام ورفتم با تضادی روبرو شدم که زمان مصاحبه استرس داشتم و آرزو کردم که وقتی کسی ازم سوال میپرسه استرس نداشته باشم وبا عشق وآرامش جواب بدم وراضی از خودم باشم .یکسری ترمزها رو پیدا کردم وشروع کردم روشون کار کردن.
ادامه بخش بالایی: دو هفته قبل از اعلام نتایج من باز هدایت شدم به شرکت در آزمون دیگه ای ومنم با کمال میل شرکت کردم.ولی وقتی این کارنامه اومد من خوشحال شدم ولی نگران زمان مطالعه برای این آزمون و برای مصاحبه و دوتا چالش تو همین کارنامه وجود داشت که به خدا گفتم چرا خدا این چالش ها چه درسی برام دارن؟ خیلی ترسیده بودم از تاثیر منفی دیگران توزندگیم . واقعا این ترس وشرک داشت استخون هام رو خورد میکرد ومدام داشتم رو یذهنم کار میکردم میومدم تو سایت خوب بود ولی از سایت خارج میشدم به رگبار منو میبست. خودم رو به فایل ها بستم از آب وغذا هم افتادم. همین مسئله وچالش سبب شد مسیر سخت مسیر درستی نیست وخدا داره بهم چه پیغامی میده به جز توحید داره چه خواسته ای رو درونم بیدار میکنه که من فراموش کردم.
وای خدای من یه دنیا تشکر
یهویی یه چیزی درک کردم کودکی هام ، تو یه پله از این سفر نوشته بودم که 5 سالم بود دوست داشتم دانشمند بشم واون موقع من تا 7سالگیم هروقت تنهایی بازی میکردم تمام مواد شیمیایی طبیعی و.. تو خونه بود مخلوط میکردم وروی حشرات وجانورهای مختلفی( توخونه مون چون تو روستا بودیم حشرات مختلفی اذیتمون میکردن) تست میکردم که چقدر روشون اثر میزاره کدومشون کمک کننده تر است یهویی این ها یادم اومد وگفتم الله اکبر واین استخدامی جدیدی که ثبت نام کردم دقیقا آزمایشگاه همچین کاریه و حتی میل به ادامه تحصیل دوباره درونم جوانه زد. ولی باز تگران وترسان بودم گفتم اصلا برای مصاحبه این یکی نرم و انرژیم رو بزارم روی این یکی . بیشتر از این میترسم پس توحید یعنی غلبه بر ترس ها . پس میرم حتما و خدا زمان بررسیمدارک ومصاحبه اش بعد ازآزمون بیفته ولی اتفاقا افتاد یه روز قبل از آزمون ولی عجیب حسم خوب بود گفتم خدا بهترین برنامه ریزه خیالم راحته . خودش کارام رو به راحتی انجام میده. تو اون یه هفته تا آزمون مثل جت درس میخوندم وبا دقت .
پدرم دست خدا شد منو برد ازروستامون به مرکز استان . رفتم برا بررسی مدارک خیلی استرس داشتم وحسم رو خوب نگه میداشتم با خودم باورهای توحیدی رو تکرار میکردم یه ذره آدم ها بد رفتار میکردن بعد خودم رو جمع میکردم وتمرکزم رو میزاشتم رو نکات مثبتشون وتوحید یهویی باهام همراهی میکردن وخداراشکر میکردم شکرت واقعا
اتفاقا دوستم رقیبم شده بود اون 3 سال بود شرکت میکرد میخواستم دلسوزی کنم ولیاقت رو بدم به اون که مچ خودم رو گرفتم وروی لیاقتم کار کردم به هرحال خداوند مدارک مارا تایید کرد -رفتم برای معاینه پزشکی گوشم رو چک کردن یکیش کیپ شده بود منم تمرکز روی نکات مثبتش واینکه دست خداست و… گذاشته بود و ننوشت بهم 1ساعت فرصت داد که برم گوشم رو بشورم میگفت نمیشه ما اول رفتیم معاینه چشم و بعد پدرم گفت بزار عمومی رو بریم هنوز وقت داریم فکر کنید یه دکتر عمومی بود خیلی آسون گسر وراحت خودش به راحتی مدارک رو برام پرکرد ومناسب ترین حالت رو برام مینوشت ومعاینه پزشکیم رو بدون گوش تایید کرد. وواقعا پرازبودن ودیدن خدابودم وحتی گفت نمیخواد برای گوش برید من تایید کردیم ولی ما رفتیم با اینکه پزشکا میگفتن گوشت به راحتی باز نمیشه فقط از خدا خواستم براحتی باز بشه و بدون قطره آسون وراحت باز شد در حالی که دکترا تعجب میکردن وزودتر از زمان برگشتیم وحتی دکتر گفت این یکی گوشت بهتر از اونی یکی شده.
فقط داشتم شکر میکردم ومیگفتم این قدرت خداست.
اما خودمون رسوندیم خونه که صبح بریم آزمون . شب رو با فایل های زندگی در بهشت گذروندم وبرای خدا صبح نوشتم که میخوام آزمون وشرایطش چجوری باشه وواقعا این بار فقط یه کوچولو استرس داشتم که اونم ذهنم رو کنترل کردم وخوراک خوب بهش داشتم حل شد واقعا این تجربه ها معجزه است برام. فکر کن مراقب که منو نمیشناخت و معلم ریاضی بود جواب 2 تا سوال رو اومد بهم گفت. ومن نشونه های خدا رو تایید میکردم وشکر شکرت شکرت واقعا خدا.
واسه روز مصاحبه هم ازخدا خواستم بهترین خودم باشم وخودش کمکم کنه واسترس نداشته باشم وقدرت روازشون بگیرم وبدم به خدام. واولین تجربه و آرزویی که یک ماه پیش تو دلم شدیدن سرکشید رسیدم من نمیدونم نظر داورها چه بود ولی من خودم خودم از خودم راضی بود و گاهی احساس میکردم خداداره بهشون جواب میده. یه جایی به منطق آدم ها نباید راست میگفتم ولی من به خودم رزق وروی منو خدا میده نه این آدم ها که بخوام بخاطرش دروغ بگم من به خدا اعتماد دارم وراتش رو گفتم ونوشتم وشدیدن از کرده خویش راضیم.
اینقدر اعتماد به نفسم بیشتر شده وشجاعتم که واقعا عاشق این تجربه ها هستم واز خداجونم که خواسته هرروزم اینه بیشتر بتونم قدرت خدا رو درک وباور کنم یه دنیا سپاسگزارم.
از شما خانم شایسته واستاد عزیز وهمه دوستان سپاسگزارم
بودن وماندن تو این سایت بهترین موهبت زندگی منه که بینهایت سپاسگزارم.
خیلی دوست داشتم بنویسم وسبک شدم
خدایا همواره کمکم کن که توحیدی تر بشم وتورا منبع قدرت ببینم وبشناسم.
تمام زندگی من یه طرف این 5 ماه هم یک طرف واقعا خدایا شکر ت بابت این سفر تحول زندگی
خدایاشکرت شکرت شکرت
این فایل تو هدایت امروزم بود و اولین فایل از استاد که شنیدم این بود سال نود و هشت نه قیافه استاد رو میدونستم نه هیچی ولی چقدر حرف ها به دلم نشست اون روز چقدر اون حال خوب حرف زدن با خدا رو درک میکردم فارغ از جهان و تمام آدم ها اون روز ها خدا رو شکر میکردم دنبال زیبایی ها بودم یه رابطه زیبا با خودای خودم داشتم میساختم خودایی که تازه پیدا کرده بودمش شایدم من گم شده بودم نمیدونم ولی ما دیگه دور نبودیم هر روز نزدیکتر میشدیم هر روز زیبایی ها برام پر رنگ تر میشد یه حس خیلی خوب و آروم و شاد و … غیر قابل توصیف که همیشه داشتم و وقتی این فایل استاد رو شنیدم خیلی خوشحال شدم یه خوشحالی از جنس دیدن آدمای خوب دیدن آدمی که تو فرکانس زیباییه خدا رو شکر😍👑🍀