قدم هایی عملی برای کنترل ورودی های ذهن - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)

884 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهره گفته:
    مدت عضویت: 1595 روز

    به نام خدا

    خداروشکربرگ شصت ویک ازسفرم رودنبال میکنم

    روزی که اولین برگ ازسفرنامه روشروع کردم مطمعن نبودم که تعهدی بی وچون وچرا داشته باشم تاهرروز سفرنامه رودنبال کنم اماازهمون خدایی که ازش خواستم هدایت کنم ودرجواب درخواستم منوبه این سفردعوت کردازخودش هم خواستم که متعهدباشم

    چون دوس داشتم تغییرکنم خصوصاازلحاظ حال روحی چون خیلی سردوبی روح شده بودم اما الان

    که دوماه گذشته ازسفرنامم چقدرحال واحساسم خوبه وخداروشکرمیکنم دیروزخواسته های جدیدتری نوشتم که مهم ترینش تغییرشخصیت بودکه توجه بیشتری به نکات مثبت داشته باشم وسپاس گزارداشته هام باشم

    وقتی استاداز ارتباط خودش باخداوندمیگفت ته دلم دوس داشتم منم این تجربه روداسته باشم که سیراب بشم ازعشق خداوندطوری که هیچ چیزی دیگه ای رونخوام قلباراضی باشم واشک بریزم ازازاتصالم بااصلی که ازمن جدانیست همیشه بامنه حواسش به منه منودوس داره فراموشم نکرده

    این سفرکمکم کردتادلم روازکینه پاک کنم وببخشم افرادی روکه بخاطرفرکانس هام اون وجوه شخصیتی نازیباشونوبه من نشون میدادن وچقدرارامش دارم وذهن وزبونم ساکت شدن واروم شدن

    تجربه های دیگه که ازبرکت این سفرداشتم اکانت اینستاگرامم به طوردائم بلاک شد واولش یه کوچولو ناراحت شدم که بعدچندسال که پیجم که نقاشی هاموپست میکردم برای همیشه ازدسترسم خارج شد اماگفتم من ازخداخواسته بودم ورودی هاموکنترل کنم میخواستم تمرکزروی هدفم باشه وازحواشی دورباشم

    گفتم برام خوب بوده دیگه برام مهم نبودوحتی دوس نداشتم درست بشه باتغییرباورهام همه چیز داره نومیشه سبک زندگیم کم کم داره عوض میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2698 روز

    سلام

    فایل ۶۱

    چقدر به حرف هایی که میشنوم خودم بهشون عمل میکنم و بعدش دیگران رو نصیحت میکنم ؟؟

    اصلا نیازی به نصیحت کردن نیست وقتی که عمل کنم و نتیجه بگیزم دیگران خودشون پرس و جو میکنن پس من نیازی نداره به دنبال زدن حرفهای عمل نکرده به دیگزان باشن که باعث بشه من رو یک ادم متوهم بدونن !!

    چقدر توی خلوت خودم مواظب کلامم و نگاهم و شنیده هایم هستم ؟؟

    ایا خودم همیشه دارم با خدای خودم دز خلوت خودم در مورد خواسته هایم حرف میزنم یا نه همش دارم نق میزنم و غر میزنم و بعدش میزم دیگران رو نصیحت میکنم که غیبت نکنید یا غر نزنید در صورتی که خودم اصلا مواظب نیستم ؟؟

    با زبان نتایجم با دیگران حرف بزنم !!! نه با حرف های قشنگ !!! آیییی ملت بیاید اینجوری فکر کنیم…

    چقدر نشانه های کوچک رو تایید و تحسین میکنم و بابت داشته هایم و این نشانهها سپاسگزارم ؟؟

    ایا دفتر یادداشت نشانه ها دارم ؟؟

    اگر به قانون ایمان داشته باشی خیلی مواظبی!!!

    چقدر بزای خودم ارزش قائلم و با افراد نامناسب ارتباط بزقرار نمیکنم ؟؟

    عملگرا باشم…

    یعنی اول خودم عمل کنم …

    حرف زدن رو همه بلدن ولی عمل کردنه که نتیجه میافریند..

    عمل کردن الزاما بیل زدن نیست..

    عمل کردن میتونه انجام همین کار ساده یعنی داشتن دفتر یادداشت نشانه ها باشه…

    رسالت ادم انجام کار عجیب و غریب نیست…

    رسالت میتونه حذف برنامه ها و اهنگ ها و شماره های نامناسب در گوشیت در همین لحظه باشه…

    زسالت میتونه ترک عادات بد باشه..

    رسالت میتونه دوری و پرهیز از عادات بد باشه..

    رسالت میتونه خوندن هر روزه یک کتاب باشه..

    رسالت میتونه همواره صحبت کردن راجب خواسته ها و تایید و تحسین زیبایی ها باشه…

    رسالت میتونه یک سفر کوتاه به دامن طبیعت باشه..

    رسالت میتونه رفتن به کافه باشه و خوردن یک آیس پک خوشمزه باشه..

    آیا از زندگیت با شرایط فعلیت و با وجود نداشته هات میتونی لذت ببری و سپاسگزار باشی؟؟

    آیا میتونی به جای توجه به نکات منفیه مادرت به نکات مثبتش توجه کنی ؟؟؟ چون همش میگی مادرم فلان وووو

    آیا میتونی توی ذهنت و توی قلبت ادما رو .. اصن نمیخواد بهشون بگیا… دوسشون داشته باشی؟؟

    چقدر مواظبی غیبت نکنی ؟؟

    چقدر مواظبی غر نزنی ؟؟؟

    چقدر میتونی همیشه بگی خدایا شکرت ؟؟

    چقدر ترس هات کمتر شده ؟؟؟

    به دنبال تغییر هر روزه خودت باش به جای اصلاح دیگزان…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    محمد حصاری گفته:
    مدت عضویت: 2130 روز

    🌸به نام خداوند بخشنده ی بی نهایت🌸

    فقط اون قسمت فایل که استاد میگه : «اصلا نمیدونستم تو وجودم چه خبره !!!»

    من خیلی مواقع اینجوری میشم ، دقیقا هم همون روزاییه که به شدت ورودی هامو کنترل میکنم و احساسم خوبه و واقعا اصلا نمیدونم تو وجودم چه خبره ، انگار سلول های بدنم جشن گرفتن و دارن شادی میکنن و من قند تو دلم آب میشه 😂

    کامنت های فایل قبلی رو نخوندم و سعی میکنم سر فرصت یه نگاهی بهش بندازم .

    ولی چیزی که میخوام بگم اینه که یکی از چیزایی که به من خیلی کمک میکنه اینه که تو هر لحظه احساسمو خوب کنم و چیزایی که دوسشون دارم رو تحسین کنم.

    بعضیا رو دیدم تو حین انجام کارشون حالشون خوب نیست ، حالا میگن به شغلشون علاقه دارن ولی بازم یه دلیلی دارن برای ناراحتی و عادتشون اینه که بعد از کار میرن پی حال خوب و شادی و …

    من احساس میکنم اگه آدم باور های خوبی در مورد کارش بسازه ، براش لذت بخش میشه ، مثلا من خودم باوری که نسبت به شغلم دارم اینه که شغل شیرین و لذت بخشیه و مثل یه ساختن یه کاردستی ولی در ابعاد بزرگه که فقط خلاقیت میخواد و …

    بعد باور هایی در مورد خلاقیت دارم که من خلاق هستم ، خداوند به من ایده ها رو الهام میکنه و …

    و در نهایت واقعا از انجام کارم لذت میبرم ، البته به جرات میتونم بگم شاید یکی از مهم ترین دلیل هایی که از کارم لذت میبرم اینه که خیلی رو هدایت خدا حساب میکنم 🤔

    مورد دیگه هم که یه جورایی هربار بهتر درکش میکنم تاثیر افکار رو جسمه ، خیلی به این موضوع عمیق دقت کردم که هربار که ورودی نامناسب میدم از لحاظ جسمی بی انرژی و کسل میشم ، البته این نکته رو بار ها استاد تو فایل ها گفتن ولی من کلا ترجیحم اینه که بعضی موارد رو برای درک بهتر خودم بررسی کنم تا برای خودم به صورت بنیادی باور پذیر تر بشه ، انگار منطقی تر میشه برام.

    تا الان که تو این مسیر بودم به این نتیجه رسیدم که فایل های استاد بهترین ورودی مناسب برای تغییر باور هاست ، واقعا منطق های قوی و قابل درک (حداقل برای من) داره که تاثیرش از هر چیز دیگه ای میتونه بهتر باشه.

    من این بحث منطقی کردن رو تازه دارم درک میکنم انگار ، نمیدونم قبلا اینو مثل الان میدونستم یا نه ، شاید هم فراموش کرده باشم ولی چیزی که من الان دارم میفهمم منطقی کردن یه موضوعی باعث میشه که ما اون موضوع رو بپذیریم 🤔

    حتی برای بعضی چیزا که منطق براش نداریم مثل مسائلی که یه ایده ی غیر منطقی براش داریم ، مثلا میگیم موسی به سمت دریا حرکت کرد و آب براش شکافته شد و باز هم غیر منطقی بودن ایده ی خودمونو با این چنین داستان هایی منطقی میکنیم که افسار ذهنمون از دستمون در نره🤔

    نمیدونم ، بهتره بزارم انرژی هوشمند حاکم بر جهان هدایتم کنه ، فقط اینو میدونم که هربار که میگم نمیدونم بهتر هدایتم میکنه ، بهتر بهم میگه ، بهتر …

    ☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️🍃☘️

    از خدا میخوام هدایتمون کنه تا بهتر بتونیم ذهنمونو کنترل کنیم.

    از خدا میخوام کمکمون کنه تا بهتر بتونیم درکش کنیم.

    از خدا میخوام کمکمون کنه تا بهتر بتونیم از قوانینش تو لحظه به لحظه ی زندگیمون استفاده کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    صدیقه شریعتی گفته:
    مدت عضویت: 2055 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم ،مریم دوست داشتنی و همه بچه های نازنین سایت .

    اسم فایل چیه؟

    قدم های عملی برای کنترل ورودی های ذهن

    ورودی ذهن چیه؟

    هر چیزی که می بینم ،هر چیزی که می‌شنوم ،هرچیزی که گوش میدم ,هر چیزی که بهش توجه میکنم،هرچیزی که در برابرش اعتراض میکنم ،هر چیزی که باعث میشه ذهنم درگیرش بشه.

    پس کنترل ذهن کار سختی میشه .ولی اگر ما آگاهانه توجه کنیم به چیزهایی که میبینیم .چیزهایی که میشنویم .حرفهایی که میزنیم .و تمام واگویه های ذهنی مون .اون وقت راحتتر میتونیم ذهن رو کنترل کنیم چون ورودی منفی به ذهن ندادیم که بخواد خروجی منفی داشته باشه .

    و وقتی که ورودی مثبت باشه یا لااقل منفی نباشه خروجی هم مثبت میشه .

    چطور میتونیم ورودی مثبت به ذهنمون بدیم .

    وقتی از دیدن یک پرنده در آسمان لذت ببریم و شکرگزار باشیم ،وقتی که از دیدن فرزندمون لذت ببریم و شکرگزار باشیم ،وقتی که برای نعمتهای کوچیک و بزرگ زندگی مون شکرگزار باشیم .اون وقته که ورودی ها مثبت میشه وقتی که نشونه های کوچیک رو ببینیم و تایید کنیم و تحسین کنیم اون وقته که سر و کله نشونه های بزرگتر پیدا میشه.

    استاد جونم میدونی همین دیدن نتیجه های کوچیک چقدر در روند تکامل ما موثره .

    چقدر می‌تونه جلوی ذهن نجواگر رو ببنده.

    ولی ما اون نشونه ها رو نمی‌بینیم .

    آنقدر که تمرکزمون روی پول هست روی نتیجه های بزرگ و وقتی نتیجه بزرگ نمیاد ناامید میشیم و میگیم قانون در مورد من درست عمل نمیکنه .

    ولی همون‌جوری که از اسمش پیداست قانون قانونه و من و شما نداره .

    برای همه مثل هم عمل می‌کنه .

    استاد عزیزم بزرگترین ضعف من همین ندیدن نتایج کوچیک هست .

    یعنی یه روزی حالم خوبه یه دفعه یک اتفاقی میفته که منو میندازه تو سرازیری اینکه بعد از چند سال هنوز نتیجه خوب نگرفتی و چقدر می‌تونه حال منو بد و بدتر کنه اگر همونجا جلوشو نگیرم .

    این اتفاق دقیقا چند روز پیش افتاد و من بخاطر نگرفتن نتیجه مالی بزرگ چند روز تو سراشیبی بودم تا اینکه خدا با یک پس گردنی محکم بهم گفت نشونه ها رو ببین ،تاییدشون کن و شکرگزار شون باش و من چقدر از خوردن اون پس گردنی خوشحال شدم .

    1_چون قرار نبود یک پولی وارد زندگیم بشه و من داشتم زور میزدم اون پول رو وارد زندگیم کنم.که خداروشکر باز هم اتفاق نیفتاد .

    2_من یادم افتاد که ناسپاس شدم و سعی کردم بیشتر سپاسگزاری کنم و حالم رو خوب کنم و توجهم رو به نکات مثبت زندگیم بیشتر کنم .

    استاد باورتون نمیشه دوسه روز بعد یک پول خوب وارد حسابم شد و قراره برم خرید کنم و لذت ببرم .

    استاد دقیقا حرف شما درسته که راه رسیدن به موفقیت توجه به نکات مثبته.تایید کردن اینکه من میتونم خودم خلق کنم زندگی مو .

    تا لذتی در کار نباشه ،تا حال خوبی در کار نباشه ،تا زندگی کردن در لحظه رو یاد نگیریم ما هدایت نمی‌شیم به موفقیت‌های مالی .

    استاد جانم چقدر این فایلهای رایگان ارزشمند هستن و دنیایی از آگاهی .

    صمیمانه قدردان و سپاسگزار شما هستم برای تولید محتوایی با این ارزش .

    خداروشکر میکنم که در مسیر درست هستم و در مسیر رسیدن به اهداف و خواسته ها .

    استاد عزیزم و مریم شایسته عزیز بی نهایت سپاسگزارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    Maryam گفته:
    مدت عضویت: 1512 روز

    روز61

    سلام

    توی این دوماه اتفاقات عجیبی افتاده و از همه لحاظ حس میکنم ی تغییراتی انجام شده ایده های عجیب به ذهنم اومده ی حرکت هایی زدم مسیر هایی رو رفتم که حس میکنم داره یه اتفاقایی میفته ولی چی نمیدونم و در حال حاضر نتیجه مشخصی از هیچ کدوم نگرفتم ولی کامل حسش میکنم ک داره یچی میشه و این خودش ی نشونس.

    امروز توی ذهنم در مورد همین موضوع ک چجوری باور درست رو جایگزین کنم فک میکردم و حتی سری به نشونه امروزمم زدم ولی چیزی نفهمیدم و الان روز شمارم در مورد همین بود و تا حدودی متوجه شدم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    یاسر آزادی خواه سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 2882 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاده عزیزم و خانوم شایسته کاردرست و دوستان هم فرکانسی گلم

    بعد از گذشت چند روز بهم الهام شد که بیام و کامنت بزارم و حرفهای دلمو بزنم

    استاده عزیزم این روزا هروقت کوچک ترین احساس بدی میخواد واردم بشه ذهنم سریع میگه کاره شیطانه یادت بیار که استاد چی میگفت انجام بده انجام بده انجام بده و بعد کمکم اروم میشم ارومه اروم

    خیلی خیلی خیلی تونستم ورودی های ذهنمو کنترل کنم

    میخوام یه کوچولو از نتایجم بگم که خودم الان که میخوام بنویسمشون هنوز هیجانشو دارم هنوز باورم نمیشه که بالاخره تونستم

    دوستان من کسی بودم که به شدت نیاز به تائید دیگران داشت ،دائم درحال پستو استوری گذاشتن تو اینستاگرام بودم ،من کسی بودم که آهنگ رپ میخوند و کلی هم استعداد داشت تو زمینه نوشتنه آهنگهای غمگینو اعتراضی و همیشه دنباله این بود که توجه بیشتریو با اهنگهای غمگینش جلب کنه و جملاتو متن هایی به کار میبرد که همه بگن وووو عجب جمله ای …. اما واقعی نبود اما اون ادم قبلی اون ادمی نبود که بتونه موفق بشه ،وقتی راجع چیز های منفی صحبت کنی همونم جذب میکنی ،باورتون نمیشه وقتی میرفتم استدیو و اهنگ غمگین میخوندم میومدم بیرون کلیییی خوشحال بودم که ایووول تونستم حرفه دله مردمو بزنم اما چقددددددر تو مسیره غلط بودم چقدرررر باورهای مخرب داشتم ،اما شرایط به این شکل نموندو بعداز کار کردن رو فایل های رایگان استاد فهمیدم کلااا راهو دارم اشتباه میرم ،برای همیشه رپ و تکسهای غمگینو کنار گذاشتم ،برای همیشه اینستاگراممو دیلت اکانت کردم و فقط ورودی های مناسب به ذهنم دادم ،انقدر این کارو کردم که الان روزو شبم شده خندهو اتفاقات خوب

    خدایا شکررررت به خاطره این باوره عالی

    یه باوری که تو این روزا بهش رسیدم،این بود که اگه اهنگهای غمگین گوش بدی و بخونی و حالت با اون خوب بشه یعنی داری ادمی میشی که همیشه باید یه چیزه غمگین باشه تا حالت خوب بشه و این باور به قدری ریشه داره که بعضی اوقات متوجه اش نمیشیم و فکر میکنیم خب اهنگه خفنیه و حالمونو خوب میکنه اما غافل از اینکه داره ذهنو روحمونو طوری به صورت ناخوداگاه برنامه ریزی میکنه که فقط با غم حالمون خوب بشه

    استاده عزیزم بینهایت ازخدا و بعد از شما ممنونم

    چشمو دلتون شاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    علی حیدری گفته:
    مدت عضویت: 3240 روز

    سلام استاد عزیزم

    خدا رو هزاران مرتبه شکر که این جمعی از دوستان پر انرژی دور هم جمع شدن و همه اینها بخاطر باورهای درست شماست که این راه رو انتخاب کردید و دستی از دستان خدا شدید برای تشکیل این خانواده صمیمی

    احساس فوق العاده ای دارم

    در مسابقه قبلی شرکت کردم(فایل مربوط به برنامه 90)، اعتراف میکنم خیلی ذوق جایزه رو داشتم و فکر میکنم کامنتم هم جزو 10 تا بود، دقیقا قبل از مسابقه هم در قرعه کشی برنده شدم، گفتم این یک نشانست

    اینبار هم قبل از این مسابقه در قرعه کشی برنده شدم و یک کد تخفیف 40 درصدی گرفتم و گفتم خدایا چقدر نشانه میدی بهم (اهدافم نزدیکم هستن)، اما مسابقه رو بخاطر جایزه شرکت نکردم، کامنت و راه کارهای کنترل ورودی هام رو نوشتم تا کمکی کرده باشم به دوستانم و البته چند صفحه از کامنت ها رو هم خوندم و ایده هایی فوق العاده ای گرفتم، کارهایی که اصلا به فکر خودم نمیرسید و خیلی برام جالب بود

    دوست دارم بسته روانشناسی ثروت 1 رو داشته باشم و میدونم که خدا راه جدیدی پیش روم میزاره تا بدستش بیارم

    اینها برام نشونه بوده، خدارو شکر که الان هم نظری که گزاشتم از طرف دوستان عزیزم جزو 10 نظر برتر انتخاب شد، خیلی خوشحالم

    اعتماد به نفس فوق العاده ای گرفتم، فعلا وقت نکردم همه کامنت ها رو بخونم اما بی شک این کار رو میکنم

    خدا خیلی مهربونه

    این جهان واقعا زیباست

    در پناه الله یکتا باشد

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    تنها خدا برایم کافیست گفته:
    مدت عضویت: 1204 روز

    فتبارک الله احسن الخالقین

    تعهد روز شصت و یکم

    سلام لر استاد عزیز و خانم شایسته عزیز و همه هم فرکانسی های گرامی

    این فایل رو دیروز گوش دادم سیار دلپذیر بود خداوند رو هزاران بار سکر گزارم لبرلی ابن حجم از آگاهی ها که در مسیر من قرار گرفته خدایا شکرت

    خب استاد فرمودن باورهای مخرب و همون کد های مخرب و ترمز ها چی ان؟

    خدارو شکر دوستان اینقدر م شکافانه بیان کردن که نشون از آموزش صحیح و دقیق استاد عزیز میباشد استاد عزیزم تبریک میگم

    حالا نظر من

    ۱؛اگر هنگام خواسته و دریافت نعمت و پول بخوایم شرط و شروط بذاریم هرچند که بسیار مثبت خداپسندانه به زعم خودمون باشه این نشان از عدم داشتن لیاقت برای دریافت اون برکت و ثروت هست پس قطعا چون ظرفمون آماده نیست بهمون تعلق نمی‌گیرهدهرچند مسیر رو برای دریافت خیلی نزدیک ببینیم پس باید اول خودمون سیراب شیم بعدش از روی عشق و لذت شخصی و برای اینکه بخدا نزدیکتر شیم و صد البته ورودیمون بیشتر شه میتونیم حالا هرمقدار به هرکی خواستیم ببخشیم بدون منت همونجور که خدای بخشنده و عزیز بدون منت به ما روزی رسوند

    ۲؛ثروت رو ام ی کاملا بدیهی مث اکسیژن مث وجود روز و شب مث هرچیز که وجودش لاجرم هست و ذهنمون بلور میکنه باید بپذیریم تا درخواست و دریافتش برامون راحت و واجب باشه

    مثلا تو ذهنمون تصور کنیم ورودیهای اطرافمون برای جذب پول و انرژی کاملا باز هست اینجور که دور تا دورمون و از بالا و پایینمون پر نور رنگی ببینیم که نشون از وجود جریان انرژی در اطرافمون داره برای دریافت نعمت و ثروت بغیر حساب و از بی نهایت راه و مسیر

    پس دست خدا رو باز میذاریم برای ورود نعمت به زندگیمون

    ۳؛این مورد رو خودم خیلی دارم کار میکنم چون قبلا برعکس بود اینکه هرچیزی می‌خونیم و یاد میگیریم به نیت استفاده و عمل کردن در زندگیمون باشه و ابدا و اصلا تلاشی برای قانع و سر به راه کردن اطرافیان تا زمانی که خودشون نخواستن انجام ندیم تا با توکل بر خدای عزیز نهایتا با نتایجمون اگر مایل بودن و در مسیر بودن به این مسیر پر از آگاهی هدایت کنیم

    ۴؛این مور د بر کسی پوشیده نیست گه هر لحظه حتی در وقت خواب کنترل ورودی ذهن و خوراکش رو داشته لاشیم که بنظرم ابن اساس کل مباحث هست

    در پناه الله یکتا تنها فرمانروای کل هستی ور آرامش و آسایش باشیم

    ۳؛

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    زکیه لرستانی گفته:
    مدت عضویت: 1820 روز

    ب نام الله یکتا روزی رسان بی حسابم

    سلام ودرود ب استاد بزرگوار

    مریم بانوی عزیز

    و دوستان گلم

    61ومین برگ روزشمار تحول زندگی من

    خداروشکرگزارم بابت این برنامه ی عالی

    خداروشکر میکنم ک درمدار دریافت این آگلهیا قرار گرفتم

    خداروسپاس بخاطر وجود ارزشمند استادم و همراهان عزیزم

    چقد کامنت های دوستان عالیه

    باعث میشه بهتر آگاهیا رو درک کنم

    قانون خدا ک برای این جهان وضع کرده همیشه ثابت بوده وهست

    و برای همه یکیه

    و خداوند هرگز خلاف وعده ش عمل نمیکنه

    اینکه ما درهر لحظه با ارسال افکار ،فرکانسمون و گفتگوهای ذهنی مون

    داریم اتفاقات ،شرایط و موقعیت های هم سنگ با همون فرکانسمون ک فرستادیم و دریافت میکنیم

    واین عین عدالت خداست

    ک هرکس خودش مسئول 100%زندگی خودشه برخوردی ک بقیه با من دارن

    اتفاقات وشرایط کنونی زندگیم

    سلامتیم

    وضعیت مالیم

    سلامتی ذهن و روحم

    همه وهمه رو خودم با همین کانون توجه خودم خلق کرده

    وقتی استاد از زمانی میگه ک تو بندرعباس هیچی نداشته ولی حالش خوب بوده

    شاد بوده

    لذت میبرده حتی با اون کتونی های پاره

    نشون میده ک چقد ب راحتی قانون جواب میده

    البته باید باورش کنی ایمان بیاری بهش

    قدرت خدارو باور کنی

    اولش فقط اون حال خوبه وآرامشه یوده

    یعنی همون اصل قضیه

    وصل شدن ب منبع

    ماندن در احساس خوب

    و ب مرور نتایج هم میان ابتدا کم کم

    ب کندی ولی بعد سریع تر

    هرچقدر بیشتر کار کنی بیشتر نتیجه میگری

    من تو روستایی زندگی میکنم ک خواهرم ک همسایه مونه خیاط و برای همسایه ها خیاطی میکنه و از روستای همسایه هم گاهی براش میارن ک بدوزه

    تواین 3سالی ک دارم خیاطی میکنم این فکر تو ذهنم بود ک اگه من خیاطی کنم نون خواهرم و قط میکنم

    یادمه ی روز ک مادرم تعریف کار منو پیش یکی از همسایه ها کرده بود خواهرم چن روز باهاش حرف نزد ناراحت شده بود

    منم بخاطر همین برای اینکه ایشون ناراحت نشه دیگه توذهنمم بهش فک نمیکردم

    حتی ی سری یکی از همسایه ها بهم پارچه داد گفت برام بدوز

    گفتم برو پیش خواهرم ایشون میدوزه

    و باورم این بود ک تو روستا دستمزد کم میدن من کار نمیکنم

    ولی برای خواهر های دیگه م ک تو شهرهای دیگه ن میدوختم و باورم این بود ک اونا ارزش کار منو میدونن شایدم بخاطر باور کمبود خودم باشه چون فک میکنم تو روستا پول نیست و پول نمیدن

    درصورتی ک خواهرم ب راحتی قیمت دلخواهشو میگه با اینکه کیفیت کار من خیلی از ایشون بالاتره ولی من مشکل دارم تو این مورد ک بگم

    چن روز پیش گفتم خدایا من دیگه برات مسیر تعیین نمیکنم هرجا کار باشه انجام میدم و دیگه کاری ب آجیم ندارم

    چون روزی رسان همه تویی

    من میخوام برای بیرون کار کنم

    چند ساله فقط دارم برای خواهر هام مادر و خاله م خیاطی میکنم

    خودت مسیرو برام باز کن

    من ب هر خیری از سمت تو محتاجم

    ک هدایت شدم ب یکی از فایل های استاد تو روزشمار تحول زندگی من

    ک استاد میگفت کار هست برای اونی ک بخاد

    بینهایت کار هست

    تو باید از ی جا شروع کنی

    و اینکه اشاره کرده بود ک چن نفر از اقوامشون 5،6سال بیکار بودن

    واصن باورش نمیشد ک آدم بخواد کار کته و بیکار بمونه

    خلاصه من بارها گوشش دادم و شروع کردم ب فکر کردن درمورد تواناییام ک از کدومشون میتونم پول بسازم

    ک گفتم برم سالن کار کنم مث گذشته بعد گفتم چرا نرم تو حیطه کاری خودم توی تولیدی کار نکنم

    ک حسم گفت سرچ کن تولیدی پوشاک مجید

    ک سرچ کردم و دیدم ی شماره گذاشته ک تماس گرفتم گفتن ما همیشه نیرو مبخواییم فردا بیا

    ولی من بخاطر اینکه خواهرم میخواد زایمان کنه مادرم رفته پیشش و یک هفته طول میکشه احتمالا گفتم فعلا نمیتونم بیام

    گفت اشکال نداره هر وقت تونستی بیا

    منم دارم تواین فاصله رو باورهام و ارزشمندی خودم وکارم کار میکنم

    و گاهی حسم بد میشه میگم نکنه دیر برم و همه چی منتفی بشه

    بعد میگم خدایی ک منو ب راحتی هدایت کرده

    تا اینجا از این ب بعدم هدایت میکنه

    هرچی پیش بیاد خیره

    مگه فقط همین ی کارهست

    مگه فقط همین ی راهه

    خداوند از بینهایت طریق منو ب خواسته م میرسونه و حسم خوب میشه

    امروز رفتم خونه عموم

    زن عمو ی پارچه بهم داد گفت میخوام برای مادرم ی لباس بدوزی

    اینو ی نشونه دیدم برای شروع کارم برای بیرون از خونه

    الیته دستمزدی ک گفت نصف دستمزدی هست ک از خواهر خودم گرفتم

    ولی حسم گفت قبول کن

    اینکار تو رو بزرگتر میکنه

    و اعتماد بنفستو بیشتر

    و استارت کارت باهمین شروع میشه

    و اینم بگم بدون اینکه فک کنم خواهرم الان ناراحت میشه

    کارو قبول کردم

    چون خداوند روزی رسان همه ست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  10. -
    حدیث سادات حسینی گفته:
    مدت عضویت: 930 روز

    به نام خدای اخلاص

    ردپای من از روز شصت و یکم سفرنامه

    خدایا، هروقت که از خودم غافل میشم گذرم میفته به سایت. و تو هر روز داری بهم یادآوری میکنی که من و خودت رو یادت نره.

    خدایا، وقتی حالم بد میشه، بعدش که خوب میشم تازه به خودم میام و میگم : حدیییییث؛ چرا تو زمان حال بدت به خدا پناه نبردی که در کمتر از چند دقیقه حالت خوب بشه!؟ چرا خدا رو فراموش می‌کنی!؟ نماز همینجاست دقیقا؛ زنده نگه داشتن یاد خدا در تمام طول شبانه روز.

    خدایا، من میدونم که تو با منی؛ و همین برای من کافیه. به همین یکی که فکر می‌کنم، همه‌ی نگرانی ها و ترس ها و فکر به نشدن ها و خستگی ها یه جا از روحم خارج میشن. فقط کافیه که به تو فکر کنم. و تو رو توی قلبم حس کنم.

    استاد وقتی درمورد گذشته‌ی خودتون که هیچی نداشتید ولی انقدر حالتون خوب بود که حس پرواز داشتید حرف می‌زنید، یاد الان خودم میفتم. استاد من انقدرررررر حالم با خدای خودم خوبه، انقدرررررر باهاش حرف میزنم و هستم و زندگی رو آسون میگیرم، که دیگه چیزی رو سخت و طاقت فرسا نمی‌دونم. استاد خدا همه چیزه. همه چیزه. همه چیزه. خدا همه چیزه. میخوام این جمله رو با تک تک سلولام، با تک تک استخونام حس کنم. میخوام باور کنم. وقتی خدا رو دارم ناامید نیستم. خسته نیستم. عصبی نیستم. احساس ناکافی بودن نمی‌کنم. کلافه نیستم. نگران نیستم. وقتی خدا رو دارم سبکم؛ فقط میخوام پرواز کنم.

    خدایا شکرت…

    شکرت که به به روز شصت و یکم رسیدم. شکرت که تونستم هر روز حالم رو بهتر از دیروزم کنم. شکرت که با تو آرومم. خدایا ممنونم که هستی. ممنونم که بغلم می‌کنی و زیر سایه‌ی لطف بیکران تو ام. خدایا شکرت‌…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: