اجرای توکّل در عمل

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

چند سالِ پیش، وقتی به طرزی معجزه آسا شروع به مطالعه قرآن نمودم، با شخصیتِ ابراهیم خلیل آشنا شدم. شخصیتی که بسیار مرا تحتِ تأثیر قرار داد و به مسیری دعوت کرد که توانستم خدا را بهتر بشناسم. فهمیدم مهم ترین چیزی که مانعِ رابطه ی نزدیکِ من با خداوند و شناختِ او گردیده بود، شرکی خفی بود که معمولا خیلی از افراد درونِ خود دارند.

شخصیت ابراهیم، یکتا پرستی ناب را به من آموخت و همانگونه که خداوند به پیامبرش توصیه کرده بود که پیروِ ملتِ ابراهیم باشد زیرا او موحد بود و مشرک نبود، من نیز تصیم گرفتم ابراهیم خلیل الله را الگوی یکتا پرستی ام قرار دهم و با تمام وجود از خداوند خواستم هدایتگرم باشد تا بتوانم هر آنچه را که از یکتا پرستی و نتیجه این نگرش آموخته ام، که همانا رسیدن به آرامش حقیقی بوده است، با دیگر بندگانش به اشتراک بگذارم.

خواندنِ داستان های موفقیتِ شما، خاطراتِ آن روزها و قول و قرار هایی را در من زنده کرد که بین من وخدایم بود. وقتی از بهبودِ روابط تان با خدا نوشته بودید، از آرامشی که حاصلِ نگرشی متفاوت نسبت به خداوند و قوانینش بوده، واقعا به وجد آمدم و خداوند را بی نهایت شکر کردم که توانسته ام این مسیر را طی کنم.

خدا را شکر می کنم که نتیجه به اشتراک گذاری نحوه نگرشم به خداوند، این نتایج عالی را به بار آورده است و باز هم منتظرِ خواندنِ داستان های بیشتری از شما هستم.

مدتی است که تمام تمرکز و اوقاتم صرف تحقیقاتی وسیع درمورد مطالبی شده است که قرار است دوره روانشناسی ثروت۳ را بسازد.

چیزی که در این تحقیقات بسیار مشهود است، این است که اگر می خواهید کسب و کارتان را شروع کنید،در اولین قدم، الگوهای موفقی را پیدا کنید که توانسته اند با شرایط شما یا حتی شرایطی پایین تر از شرایط شما کار را شروع کنند و به موفقیت های مد نظر شما یا حتی بیشتر برسند. یعنی بعنوان قدم اول با مطالعه ی الگوهای موفق، کانونِ توجه تان را بر جزئیات موفقیت های آن افراد بدوزید تا ایمان تان را در نقطه شروع تغذیه کنید، تا هر لجظه به یاد آورید که حتی از دل یک مشکل، می شود ایده هایی موفق را بیرون کشید و با همراهی ایمان و باورهای قدرتمند کننده، آن را به ثروتی عظیم تبدیل کرد.

در این مدت سعی داشتم از قوانینِ کیهانی ای که درک کرده ام، ذره بینی بسازم و بر روی باورها و فرکانس های افرادی قرار دهم که در این چندساله ی اخیر توانسته اند یک کسب و کار را از صفر شروع و در بازه زمانی کوتاه و البته منطقی آن را به رشد و سودِ قابل توجهی برسانند.

کسب و کارهای شکل گرفته با ایده های بسیار ساده و حتی بدیهی که بخاطرِ ایمان، تعهد و باورهای قدرتمندکننده صاحبان شان، آنچنان ساخته و پرداخته و رشد کرده که تمامِ معادلاتِ شرکت هایی قدیمی و موفق چون بنز، بی ام دبلیو و … را زیر سوال برده است.

مطالعه ی این الگوها، من را به سمتِ یک کلیدِ مهم رهنمون کرد. کلیدی که هماهنگ با قوانین کیهانی است. 

این کلید می گوید:

میزانِ ثروتی که هر فرد در زندگی اش کسب می کند، به اندازه میزانِ گسترشی است که در جهان به وجود می آورد.

به اندازه میزانِ خدماتی است که به تعدادِ بیشتری از افرادِ جهان ارائه می دهند و به اندازه مسائلی است که از سرِ راهِ افرادِ بیشتری بر می دارد…

نگاهی به کسب و کارهای اطرافتان بیندازید:

یک سوپر مارکت به همان اندازه ثروت کسب می کند که با خدماتش، جهان را گسترش می دهد.

یک هایپر مارکت یا شرکتی مانند وال مارت نیز به همان اندازه که با خدماتش جهان را گسترش می دهد، ثروت می سازد.

یک شرکت طراحی معماری نیز با طرح های جسورانه اش موجب ساخته شدنِ سازه هایی خودکفا می شود که، نیازهای خود مانند آب، برق و تهویه را تأمین، مسائل عمده ای را حل و جهان را گسترش و به همان اندازه نیز ثروت می سازد.

یک شرکت مثل گوگل، ماکروسافت و … نیز به اندازه ای که با خدماتِ خود، مسائلِ افرادِ زیادی را در سراسرِ جهان حل و  موجبِ گسترشِ جهان می شود، ثروت می سازد.

اما در دوره روانشناسی ثروت۳، اتفاقات حتی شگرف تر از این موضوعات است.

در این دوره قرار است با باورها ، نحوه رفتار، عملکرد و تجربه ی الگوهایی واقعی احاطه شوید که در همین چند ساله اخیر، با ایده هایی ساده و در یک بازه زمانی کم، از هیچ به موفقیت های بیلیون دلاری رسیده اند.

در این دوره، با جوهره تبدیل یک ایده به یک کسب و کارِ موفق آشنا می شوید.

اینکه چگونه یک ایده را می بینید؛ چگونه با ایمان و باورتان آن را جدی می گیرید، از آن بعنوانِ یک حلِ مسئله برای مشکلاتِ مردمِ زیادی در جهان استفاده می کنید و به اندازه ی این رشد، به ثروت می رسید.

اطلاعات بیشتر درباره دوره روانشناسی ثروت 3

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری اجرای توکّل در عمل
    292MB
    24 دقیقه
  • فایل صوتی اجرای توکّل در عمل
    22MB
    24 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

691 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «آزاده» در این صفحه: 1
  1. -
    آزاده گفته:
    مدت عضویت: 2833 روز

    به نام خداوندی که نمیدانم اگر در زمان حیاتم نمیشناختمش چه سرنوشتی در جهان ابدی در انتظارم بود.

    منی که همواره احساس بدبختی و سرشکستگی داشتم، دنبال جلب احساس ترحم بودم، از وقتی بیدار میشدم به این فکر میکردم چگونه میتوانم با دادن احساس گناه به دیگران نظرشان را نسبت به خود جلب کنم و از این طریق به خواسته هایم برسم.

    اما من هرگز به خواسته هایم نرسیدم. هر روز اوضاع از روز قبل جهنمی تر میشد. فکر میکردم مگر ممکن است که جهان اینطور سراسر عذاب و درد باشد؟ حتما یک راهی هست. فکر میکردم و فکر میکردم و نهایتا به این نتیجه میرسیدم که خداوند حتما برای انسانهای بدبختی مثل من در دنیای پس از مرگ سورپرایز خود را رو خواهد کرد. خدا، یا در این جهان دلش برای من خواهد سوخت یا در آخرت خواهد گفت: بنده من تو به اندازه کافی در دنیا بدبختی کشیدی در عوض اینجا برایت بهشتی آماده کرده ام که میتوانی پس از این در آن لذت ببری.

    در همین توهمات بودم و سالها میگذشت. چشمانم را که باز میکردم آرزوی مرگ اولین خواسته مذبوحانه ام بود. اما خداوند دست از سرم بر نمیداشت. مرا نمیکشت. هر قدر التماس میکردم که خدایا این همه آدم جوان که از سکته و تصادف و خودکشی میمیرند پس چرا من یکی از آنها نیستم، فایده ای نداشت.

    به من گفت: «جایگاه تو دوزخ است و از آبی چرکین به تو نوشانده میشود، آنرا جرعه جرعه مینوشی اما نمیتوانی فرو ببری، مرگ از هر جانبی به سویت میاید اما نمی میری و عذابی سنگین پیش روی توست».

    هر چه بدبخت تر میشدم باز هم ولم نمیکرد. هر چه فشار میاورد و من افسرده تر میشدم باز هم فشار را بیشتر میکرد. اینقدر فشارم داد تا له شدم و سرانجام از ویرانه های وجود خود دوباره متولد شدم.

    او به یکباره پاسخ تمام سوالات بی جواب سالهای زندگی ام را به من داد. او خود را به من نشان داد طوری که با چشمانم دیدمش، با بینی بوییدمش و با گوشها شنیدمش. خود او بود که با من حرف میزد. همان کس که تا یک لحظه قبل نمیدانستم اصلا وجود دارد یا نه، مرا میبیند یا نه، مرا در این زمین رها کرده و مراقب است گناه کنم تا از مو بر فراز آتشی سوزان آویزانم کند یا رحمان و رحیم است.

    استاد پس از چند سالی که با شما آشنا شده و درک کرده ام تمام اتفاقات زندگی من نتیجه باورها، افکار و کانون تمرکز و توجه من است، پس از کار کردن بر روی خود و گرفتن نتایجی شگفت انگیز در تمام قسمتهای زندگی ام، حالا به این نتیجه رسیده ام که اگر تمام تمرکزم را بر روی درک ربوبیت خداوند، توحید و ایمان به یگانگی او بگذارم، قرآن بخوانم و سعی کنم هر بار درک درست تری از کلام خداوند داشته باشم، برایم کافی است.

    پس از بارها شنیدن این فایل تازه امروز این را شنیدم که گفتید «خلوت گزینی کردم». واقعا این عبارت مرا به فکر فرو برد. دیدم که رشد اصلی و جهش وار شخصیت من درست در همان زمانهایی اتفاق افتاده که خلوت گزینی کرده ام. من در گذشته از تنهایی بیزار بودم و بی اندازه احساس بدبختی میکردم. اما حالا دنبال فرصت میگردم که تنها باشم، در طبیعت قدم بزنم، آسمان را نگاه کنم، به صدای برخورد برگهای درختان تبریزی گوش دهم، طلوع و غروب خورشید را نظاره کنم و به جریان آرام و پر قدرت آب چشم بدوزم.

    دیگر تنهایی برایم معنایی ندارد. مگر من تنها هستم؟ مگر میشود به فردی که بزرگترین قدرت و فرمانروای جهان همواره همراه اوست و کارهایش را انجام میدهد و مراقبش است و هدایتش میکند بگویی تنها؟ من در این به ظاهر تنهایی ها طوری با او رفیق شدم که برای قرار ملاقات با او لحظه شماری میکنم.

    از شما و خانم شایسته عزیز ممنونم که اینطور عاشقانه در این مسیر قدم برمیدارید و در زندگی افراد بیشماری مانند من حضور دائمی و همیشگی دارید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: