ساختنِ عزت نفس در عمل

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار سِودا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی وزیبایی و عزتمندانه و به صورت کاملا طبیعی و بدیهی

سلام به استاد عزیزم

استاد اون فایلی که تو اینستا گرام گذاشتید فایل بسیار زیبا و تاثیر گذاریه من خودم بارها اون فایل رو دیدم و تحسینشون کردم به خاطر اینکه بسیار با اعتماد به نفس و بدون نگرانی از نظر دیگران داشتند کارشون رو انجام میدادند و از کمترین امکانات واقعا با هر انچه که داشتند حرکت کرده بودند و داشتند اون فایل رو ضبط میکردند

استاد این مهم نبودن حرف مردم نگران نگاه و نظر و واکنش وعکس العمل و فکر مردم نبودن واقعا برای من هم یکی از پاشنه اشیلها بود که انصافا خیلی بهتر شدم اما همونطور که گفتید این پاشنه اشیل ها هیچ وقت به صورت کامل از ذهن ما پاک نمیشه و هر چقدر که بیشتر روش کار میکنیم میتونه کمتر وبهتر بشه

این نگرانی که مردم در مورد اون نوع پوشش اون نوع رفتار و گفتار من چه نظر و فکری دارند همیشه تو ذهن من بوده و اون نگرانی یه جاهایی باعث شده من خجالت بکشم موذب بشم نتونم حرفم رو بگم ولی استاد من فکر میکنم من و دوستان دیگه ای که دوره ارزشمند عزت نفس رو خریدیم تا حدی که تونستیم با عمل به اون اگاهی ها و تمرینهای فوق العاده مهم اون از جمله تمرین اگهی بازرگانی عمل کنیم واقعا شخصیت جدیدی از خودمون ساختیم من که شخصا تمام اطرافیانم این تغییرات رو که تو عملکردهام داشتم رو دیدند و کاملا به این موضوع اذعان دارند که من تغییرات بزرگی رو تو خودم ایجاد کردم اما میتونم خیلی بهتر بشم هنوز تو یه سری از موقعیتهای جدید که افرادی رو تو ذهنم بت میکنم باز این پاشنه اشیل سرو کلش پیدا میشه یعنی نگران نظر اون افراد میشم و کاملا احساس میکنم که نه من باید بیشتر و همیشگی رو این موضوع کار کنم بارها به خودم میگم بابا مردم اصلا تو ذهنشون در مورد تو هیچ فکری نمیکنند الکی ذهن خوانی نکن و نگران و موذب نشو البته این جز نقاط ضعف اساسی هست که هیچ وقت به صورت کامل از بین نمیره و اصلا یه شبه به وجود نیومده که یک شبه هم بخواد از بین بره من باید سعی کنم تو این زمینه بیشتر رو خودم کار کنم و هربار بهتر وبهتر بشم

این نقطه ضعف نگران حرف مردم بودن خیلی تو ذهن من بنیادین هست و هر از گاهی که فراموش میکنم کار کردن رو این موضوع رو تو موقعیتی قرار میگیرم که ترس و استرس به سراغم میاد ولی سریع از اینکه احساسم بد میشه میفهممم و قلبم بهم الارم میده که دارم از مسیر درست خارج میشم و سعی میکنم وقتی متوجه این مقاومت ذهنی شدم اتفاقا گفتم حالا که انقدر ذهنم مقاومت میکنه این یعنی باید حتما انجامش بدم برم تو دل اون ترس و اتفاقا بارها دیدم که چه کار راحتی بود ولی ذهنم چه نجواهایی رو میساخت که واقعا همش توهم بود

استاد جان اون زمانی که رفتید تو دبی و وسط جمعیت تو بازار دبی با دوربین از خودتون فیلم گرفتید اون هم تنهایی واقعا تعهد شما رو برای تغییر اون پاشنه اشیل رو نشون میده و اینچین تعهدی و رفتن تو دل ترسها شما رو به این موفقیتهای بزرگ رسونده و این نتایج نتیجه عمل به اون اگاهی ها و رفتن تو دل ترسهاست و خداوند هم به این حد از شجاعت و جسارت پاداش میده من جدیدا هر کاری رو که ذهنم کمی براش مقاومت داره میفهمم که اتفاقا یعنی انجامش بده و بعد از انجام اون کار دیدم که چقدر نتیجه خوبی برام داشت و یه جورایی دست ذهنم رو خوندم و برعکس مقاومتش عمل کردم هرچقدر مقاومت بیشتر عملگرایی من برای انجام اون کار بیشتر شده

استاد تمرین اگهی بازرگانی خیلی تمرین سختی هست و من فقط یه بار انجامش دادم ولی نیازه که بارها وبارها انجامش بدم تا تغییرات اساسی رخ بده واقعا دنیای انسان رو به دو قسمت قبل از انجام این تمرین وبعد از انجام این تمرین تقسیم میکنه این تمرین خیلی خجالتی بودن و نگران نظر دیگران بودن و ادمها رو برای خودت بت کردن و ذهن خوانی کردن که مردم الان در مورد من چه فکری میکند رو با تکرار این تمرین مهم تا حد زیادی میشه از بین برد و درهایی به روت باز میشه که پاداش رفتن تو دل ترسهات هست

عزت نفس پایه و اساس موفقیت و خوشبختی هست و وقتی رو این دوره کار میکنم به طرز باور نکردنی جهان منو تو موقعیتهایی قرار میده که من باید اونجا نشون بدم که عزت نفسم و شخصیتم واقعا تغییر کرده یا نه فقط دارم حرفهای خوب میزنم خداوند در قران فرمودند که ما ایمان شمارو می ازماییم یعنی فقط تو حرف زدن نمیتونی بگی من تغییر کردم باید تو عملکردت نشون بدی جهان به حرفهای خوب تو پاداش نمیده به عملکرد تو که از ایمان و باور قلبی تو میاد پاداش میده

استاد جان هربار که تو دل ترسهام رفتم واقعا دیدم که اون ترس چقدر توهمی بوده و چقدر ذهنم به اون ترس پروبال داده بود و اصلا اونجور که تو ذهنم ترسناک بود نبود و خیلی کار ساده وراحت پیش رفته فقط کافیه هربار این وضوع رو به خودم یاداور بشم وقتی که متعهدانه رو خودم کار میکنم و تو دل ترسهام میرم این تعهد رو وقتی جهان میبینه کار رو برام راحت و اسون میکنه

موضوع بعدی کار رو با هر امکاناتی که تو اون لحظه داری شروع کن و به دنبال این نباش که همه المانها اماده و محیا باشه و بعد کار رو شروع کنی با هون امکانات و در همون زمان کار رو شروع کن و نخواه که همه چی در بهترین نوع خودش اماده باشه این فایل اخری که از اون خانمها گذاشتید کاملا نشون داد که چقدر امکانات ساده و اولیه ای داشتند و چقدر الگو از افراد موفق هست که با همون امکانات اولیه کار رو شروع کردن و هیچ بهانه ای رو اجازه ندادند که ذهنشون بیاره از جمله خود شما استاد جان که خیلی ساده بدون هیچ هزینه ای فقط با یه ایمان و تعهد وشوق و اشتیاق کارتون رو از دانشگاه بندرعباس شروع کردید و ادامه دادید تا این نتایج رو گرفتید جهان وقتی این تعهد و شور اشتیاق رو میبینه درهایی رو به روت باز میکنه که اصلا باورت نمیشه که این در باشه و اصلا باز شدنی هم باشه شکلش شکل دیوار بود ولی در بود و باز هم شد این کار رو جهان به راحتی برات انجام میده در صورتی که تو با همون امکاناتی که داری با ایمان با تعهد با اشتیاق ادامه بدی

استاد اون مثالهایی که از قهرمانان طلای المپیک گفتید که با چه امکانات نا چیزی تونسته بودند اون نتایج رو در سطح جهانی رقم بزنند نشون میده که فقط جهان اون تعهد رو از تو میخواد و بقیه کارها رو خداوند خودش برات انجام میده کافیه که بهانه نیاری و با امکانات همون لحظت کار رو شروع کنی مثل شما استاد جان که با اون همه مشکلات و مسائلی که داشتید هیچ بهانه ای نیاوردید و تمام تلاش خودتون رو کردید و بهترین خودتون رو ارائه دادید ونتایج هم که گواه این پاداشی هست که جهان به شجاعت و جسارت و اون حد از تعهد و ایمان و ادامه دادنها به شما داده

تا زمانی که به بهانه هایی که ذهن میاره بها بدیم و حرکت نکنیم رشد و پیشرفتی هم نیست و اون موقعیت عالی که ذهن میخواد هیچ وقت به وجود نمیاد فصل مشترک همه افراد موفق از جمله استیو جابز و ایلان ماسک و استاد عباس منش که نتایج پایدار وبزرگی رو رقم زدند شروع کردن کار با همون امکانات موجود ولی با تعهد و ایمان و باشور و اشتیاق بوده و جهان هم برای این حد از عملکردها و این حد از تعهد و اشتیاق محکوم به پاداش دادن هست

 

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.


برای دیدن فایل ذکر شده در «تنها صفحه شخصی استاد عباس منش در اینستاگرام» و خواندن پاسخ های دوستان به سوالی که استاد در این فایل مطرح کرده اند، روی لینک زیر کلیک کنید:

https://instagram.com/abasmanesh

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    338MB
    22 دقیقه
  • فایل صوتی ساختنِ عزت نفس در عمل
    20MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

352 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «امیرحسین ادیبی» در این صفحه: 2
  1. -
    امیرحسین ادیبی گفته:
    مدت عضویت: 2901 روز

    سلام استاد

    وقت بخیییر

    استاد میخوام براتون داستان ۷ روز گذشته ی خودم رو بگم که تو این هفت روز چکار کردم

    استاد من اومدم برای بار اخر به خودم تعهد مرگ و زندگی وار دادم و گفتم من دیگه باید به صورت عملی و شدید رو خودم کار کنم

    کاری که بهم الهام واااقعی شد این بود که شروع کن فایل های رایگان رو از اولیش گوش کن و واو به واوش رو بنویس اونم نوشتن با دست و نه کامپیوتر

    چون من ادمی که از طریق شنوایی بتونم تاثیر بگیرم نیستم و وقتی فایلی رو گوش میدم ۲ درصدش رو هم نمیفهمم ولی وقتی مینویسمش بشددددددت تاثیر میزاره روم ، این موضوعم زمان دانشگاه فهمیدم که من ویسای استاد رو مینوشتم واو به واو و بعد کاملا مسلط میشدم

    اره به من الهام شد که بنویس و منم اینکارو کردم، دونه دونه فایل هارو از اولیش شروع کردم به نوشتن

    نمیخوام بگم چقدر چیزایی فهمیدم که قبلا نشنیده بودم و متوجه نشده بودم، به این موضوع کار ندارم

    و اینکار هم خیلی طول میکشه، اینکه فایلارو بنویسیم با دست به صورت واو به واو

    و این الهامم شده بود بهم که کامنتای هم فایل رو باید بخونی ، همش رو ، همشو کامل

    و استاد من شروع کردم به اینکار و از اولین فایل که اسمش هست جهت دهی اگاهانه به کانون توجه شروع کردم

    نوشتمش و بعد از اینکار دوباره به من ایده ای اومد که برو تو اینترنت دنبال ویدیو هایی از شهر تهران بگرد تا بهشون توجه کنی و هم بتونی حالت رو خوب کنی و هم توجه به خواسته هات باشه(چون من بشدت عاشق تهرانم و خیلی خیلی خیلی دوست دارم مهاجرت کنم اونجا) این ایده اومد و من رفتم تو سایتا سرچ کردم دیدم همچین چیزی نیست، اومدم تو یوتیوب سرچ کردم دیدم یه کانالی از ۲-۳ ماه پیش شروع کرده از تمام خیابون ها و بزرگراه ها و مکان های خرید و کافه ها و پارک ها و تمام جاهای قشنگ تهران رو فیلم میگیره و به صورت حرفه ای و کیفیت فوق بالا میزاره رو کانالش…بشدددت خوشحال شدم و دانلودشون کردم و هر روز چند قسمت میبینمشون…و واااقعا بمن حس فوق العاده ای میده

    بعد گفتم فایلارم مینوشتم و رسیده بودم به فایل سوم چهارم که بازم ایده اومد که بیا هرشب ۱۰ تا نعمت زندگیت، ویژگی های مثبتت، و ویژگی های مثبت یه فردی که احساسم بهش اصلا خوب نبود رو بیا بنویس

    چون هر چی فایلاتون رو مینوشتم دنبالش ایده میومد که چجوری در عمل از این اگاهی ها استفاده کنم و وقتی رسیده بودم به فایل مصاحبه شما با استاد شعبانعلی دیگه تصمیم قاطع گرفته بودم که این تمرینات رو انجام بده چون تو اون فایل خیلی خوب در مورد توجه توضیح دادید و گفتید اگه میخواید رابطتون ختم به خیر بشه و خیلی عالی بشه سرانجامش تنهااا کاری که باید کنید اینه که رو ویژگی های مثبت طرف مقابل تمرکز کنید حداقل به مدت چند روز

    منم اینکارارو انجام میدادم و حس خیلی خوبی هم داشتم

    استاد من رسیدم به فایل هفتم به اسم الخیر فی ما وقع و اون رو نوشتم و یه الهام قوی اومد که دیگه دست نگه دار

    تا همین جاش در مورد کانون توجه خیلی مطالب یاد گرفتی ، حالا فقط اون تمرینات رو انجام بده تا راه بیفتی، چون من خیلی کانون توجهم تمیز نبود و ضعف داشتم روش

    من متاسفانه گوش ندادم به این ایده و رفتم تا فایل یازدهم به اسم دلایل شهرت البرت انیشتین، استاد من وقتی داشتم این فایل رو مینوشتم یهو یه حالت بد عجیب و واقعا تلخی جسمم رو گرفت جوری که دیگه نتونستم ادامه بدم و اونشب خوابیدم بدون اینکه هیچ تمرینی انجام بدم ، بعد از اینکه بیدار شدم باز هم هدایت شدم و خدا بهم گفت دیگه نوشتن ها فایده نداره ، الان وقت عمله، تو به اندازه ی کافی نوشتی و فایل هم گوش دادی

    الان وقت عمل کردنه و بهم یه ایده داد که برو وارد ترست شو

    حاااااالا استاد مهمترین قسمت داستان اینجاست

    استاد من زت نفس بشدت پایینی دارم، خودمم متوجهش هستم، یکی از رفتارهایی که من داشتم این بود که من اصلاااااااااااااااااااااااااااااااااااا روم نمیشد سر سفره وقتی غذا میخوریم از مادرم تشکر کنم

    یعنی شاید بتونم خودمو تو زمین دفن کنم ولی نمیتونم اینکارو کنم

    نمیدونم شاید برای شما و بقیه عجیب باشه شایدم نباشه اما من اصلااااااااا روم نمیشد ، بخاطر عزت نفس پایینم، خودمم خیلی سرزنش میکردم بخاطر اینکار

    یعنی وححححشتناکه برام اینکار

    استاددد وحشتناااااااااااااااکه برام حتی بهش فکر کنم

    استاد خدا بمن گفت تو باید از مادرت سر سفره غذا تشکر کنی، اونم جلوی همه

    استاد بااااااااااااااورت نمیشه….خدا منو برد به یه سمتی و بهم فهموند که اینجا ته خطه، یا باید انجام بدی یا واقعا دست از این سایت و فایل و موفقیت برداری، واقعا راه دیگه ای که بخوای نتیجه بگیری نیست برات

    استاد باورت نمیشه به صورت وااااااااضح خدا بمن گفت اینجا ته خطه…باااااید انجامش بدی و اگه انجامش ندی به هیچ چیزی نمیرسی…با من اتمام حجت کرد، گفت نتیجه میخوای؟ اینم ایده و اینم راهش و بهمم گفت که باید از این به بعد همیییییشه اینکارو انجام بدی نه یبار

    و استاد من مادرم رو با ضمیر “تو” صدا میزدم و شما نمیگفتم بهش

    خدا بمن گفت باید از این به بعد هم شما صداش کنی و فعل هات رو وقتی باهاش حرف میزنی جمع ببندی

    استاد عباسمنش، وقتی این ایده ها و این الهامات شفاف برام اومد، من دیگه هیچ حرف و بهونه و هیچ سوالی برام نبود دیگه

    یعنی اتمااااااااااااام حجتی کرده بود بامن خدا که اصلااا باااورم نمیشد

    گفت اینجا تههههه خطه….اگه میخوای موفق بشی باااااااااااااید اینکارو کنی، تمااااااااااااام

    استاد من بشدت میترسم از اینکه بمیرم و به موفقیت و لذت نرسیده باشم….خیلی میترسم بمیرم بدون اینکه تجربه کرده باشم خودم رو

    یعنی برام عذاب وحشتناکی داره حتی به این فکر کنم که من وقت مرگم فرارسیده و من به چیزی نرسیدم و این دنیام به هدر رفته و چون این دنیام هدر رفته اون دنیا هم چیز خوبی نصیبم نمیشه و اون دنیا ابدیه و باید تا ابد در عذاب باشی

    استاد من یک شب کامل این فکرا تو سرم مرور میشد

    خدا بهم میگفت به وقتی فکر کن که داری میمیری و به هیچی نرسیدی و استاد هیچ چیزی برای من دردناک تر و وحشتناک تر از این نبود

    هیچ چیزی برام بیشتر از این درد نداشت که این اتفاق بیفته

    و شما هم تو فایلای انگیزشیتون که همون فایلای ابتدائی بود هی میگفتید باعث خجالته که یک زندگی رو از دست بدی

    استاد من اونشب که دیشب بود، تمام درد ها و عذاب های روحی و رنج های شدید دنیارو لمس کردم….اینکه خدا گفته برو از مادرت سر سفره تشکر کن و از این به بعد شما صداش بزن، اینکه به این ایده عمل نکنم و اگه عمل نکنم موفق نمیشم واقعا و اگه موفق نشم و پیشرفت نکنم و تو دل ترسام نرم به جایی نمیرسم و ممکنه از دنیا برم با اینکه ۲۳ سالمه، و به موفقیت نرسیده باشم…اینم بهم میگفت که شاید همین فردا مادرت از دنیا رفت، مادرمم سنی نداره اما به قول شما مرگ چیزیه که ممکنه هر لحظه بیاد، اینکه ممکنه مادرت رو از دست بدی و حتی یبار ازش تشکر نکرده باشی و یک دنیاااا پشیمونی برات میمونه

    استاد تمام این حرفا مثل پازل داشت تو ذهنم مرور میشد و هیچ گونه راه فراری برام نزاشته بود، هیییچی

    تصمیم گرفتم که ایده ی خدارو اجرا کنم و برم تو دلش

    اما مگه به این سادگیاااااااااااااست؟؟؟؟؟؟؟

    دقیقا وقتی شما جلوی جمع دوربین گذاشتید و فیلم میگرفتید و اون دوستتون چه حسی داشت رو لممممس کردم

    وااااااااااااااااااااقعا حس سخیته

    یعنی هیچکس کاری باهات نداره ها، اما از درون بشددددددددددددددددددددددددت ادم در سختیه و واااقعا مقاومت عجیبی داره اینکار

    استاد من هی فکر میکردم به اینکه از مادرم چجوری تشکر کنم و چی بگم و چجوری بگم و چه وقتی بگم

    به ذهنم رسید وقتی بقیه نیستن ازش تشکر کنم، خدا همون لحظه گفت فایده نداره!! اتفاقا باید وقتی همه هستن اینکارو کنی اگه نکنی به جایی نمیرسی…

    کم کم تو ذهنم این حالت هارو مرور میکردم و داشتم ذررره ذرررره به اندازه ی ارزن به ممکن بودن اینکار فکر میکردم

    به ذهنم رسید بهش بگم مرسی، همین یه کلمه رو که طول نکشه

    خدا بازم اومد و گفت نه، باید بگی دستتون درد نکنه

    و اگه نگی فایده نداره و به هیچ جا نمیرسی

    استاد من هرچی میخواستم رنج اینکار رو کم کنم با ترفندهام، خدا میومد میگفت اگه بخوای اینجوری کنی فایده نداره اصلا چون بازم نشون میده ترسیدی و ترس داره کنترلت میکنه

    استاد این فکرا انقدر تکرار و تکرار و تکرار و تکرار شد تا من خوابیدم و فردا شد

    روز انجام ایده…

    استاد هیچ چیزی به سختی اینکار نبود برام، برای من پاشنه آشیلم اینچیزاست، شما خودتون قطعا متوجه میشید وقتی ادم تو جمع میخواد همچین کاری کنه چقددددر سخته

    استاد روز شد و رسیدیم سر شام…..

    دیگه راهی نداشتم، کار تموم بود واقعا…دیگه وقتش بود و چاره ای نبود

    استاد من دلو زدم به دریا و اولین باز به مادرم گفتم که شام پختین؟؟

    و اونم جواب داد بله

    دیدم اصلا ترسم نریخته و بازم هست

    سر شام رسیدیم و من شاممو خوردم و هی طول میدادم شام رو تا بقیه برن یا فرار کنم به شکلی ازش

    دیدم نه بقیه میرن نه میشه فرار کرد

    استاد یهو به مامانم گفتم دستتون درد نکنه…………………….

    و اونم گفت نوش جان

    استاد نمیدونید چقدر برام سخت بود

    الان حتی نمیتونم به اون صحنه که اینو گفتم فکر کنم، انقدرررر خجالت میکشم

    و چندین بار مادرم رو با ضمیر شما صدا کردم و حرف زدم باهاش و اندازه ی ارزن برام راحت تر شد

    ولی استاد خیییییلی خییییلی سبک تر شدم و حالم بهتر شد و عذاب وجدانم کمتر شد، اما خدا بهم گفته بااااااااید فردا هم اینکارو کنی

    بهم گفت امیرحسین، سخت ترین مرحلش همین اوله، همین چند روز اوله، بعد از این هم تو عادت میکنی و هم مادرت و هم بقیه و دیگه انقدر سخت نیست

    بهم گفت این چند روز اول رو بدون استثنا انجام بده این ایده هارو و با قدرت و تعهههههههد برو جلو تا نتایجت شروع کنه رشد کردن

    و استاد الان ساعت ۴ صبحه که دارم اینو مینویسم و قراره فردا بازم من وارد این ترسا بشم

    واقعا تعهد اینجا خودش رو نشون میده، هر لحظه ذهنم میخواد منو منصرف کنه، اما تمام حرفایی که تو ذهنم به صورت پازل میومد و میرفت نمیزاره پا پس بکشم

    چون ته خطه دیگه

    اگه انجام ندم واقعا باید بمیرم دیگه

    اگه انجام ندم اون دنیا تا اببببببببببد باید در عذاب باشم و این برام وحشتناکه که تا ابد ، تا ابد، تا ابد، تا ابد زندگی بدی داشته باشم

    اینکه به موفقیتی نرسم و بمیرم ، برام وحشتنااااااکه

    اینکه مادرم از دنیا بره و من باهاش به صورت جدید رفتار نکرده باشم

    وقتی ذهنم میخواد پا پس بکشه اینا مثل سیل وارد ذهنم میشه و دوباره بهم جسارت میده

    استاد این بود داستان این ۷ روز گذشته ی من

    من باید این روند رو برای همیشه ادامه بدم و سخت ترین روزاش هم همین روزای اوله

    استاد واقعا اینکه میگید عمل، واقعا این کلمه وزنش ۵۰۰ تنه روی ذهن آدم

    و واقعا خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی اندک هستن مثل شما که در میون جمع و با اون احساساتی که درکش میکنم بره و فیلم بگیره

    درک میکنم این تعهد و جسارت و شجاعت رو

    این تعهد وقتی میاد که ادم یقین کرده باشه که اگه این ترسا از بین نره هیچ نتیجه ای نمیتونه بگیره تو زندگیش و من مطمئئئئئئن هستم به این و شک ندارم به این و رسیدم به این

    خدا در ادامه بهم گفت ترسات رو بنویس و واردشون شو همشون رو

    *از جمله گرفتن سوسک با دست (که باز هم دوست دارم دفن کنم خودم رو و اینکارو نکنم اما چه کنم باید بشه همین)

    *از جمله در اغوش گرفتن مادرم (دیگه نگم چیزی که چقدر سخته الان برام)

    *از جمله انجام تمرین دوره عزت نفس ( که فوق ترسناکه، اصلا نمیشه فکر کرد بهش، اصلا نمیشه فکر کرد بهش و من الان نمیتونم اما مطمئئئئنم چاره ای جز انجامش ندارم و بااااااااااااااااااید انجام بشه، باااااااااااید)

    *از جمله اینکه به من مخصوصا بازم خدا الهام کرد که برو و واکسن ایرانی برکت رو بزن..!!! استاد انقدر همه جا میگن این واکسن خطرناکه و کشندست و …که واقعا میترسم این واکسن رو بزنم، اما بهم گفته اتفاقا باید واکسن ایرانی برکت رو بزنی…اگر اعتقاد داری برگی بدون اذن من نمیفته خب باید نشون بدی، اگه نشون نمیدی داری حرف مفت میزنی و “فایده نداره”!

    *از جمله بهم گفته نصف شب ساعت ۳ ، تنها برو بیرون، پول نقد زیاد هم بردار با خودت، گوشی ۵ میلیونیت رو هم بردار با خودت و برو تو شهر جاهای خلوتش

    * از جملللله بهم گفته خودتو کچل کن، تیغ بزن سرت رو و صورتت رو و کلاه هم نزار و برو تو جمعیت…!!! استاد عکسمو که ببینید متوجه میشید که ریش و موهام خوشگلی خوبی داده بهم، اما خدا بهم گفته این کارت نشون میده بنیان عزت نفست رو گذاشتی رو موهات!!! و حرف مردم برات بشدت مهمه، پس باید تیغ بزنی و بدون کلاه بری تو دل مردم ..اگه نری به جایی نمیرسی

    استاد شاید من تازه دارم معنای عمل کردن و منظور شما از این حرف رو درک میکنم

    خیلی وقتا هست ادم یه کارایی رو خوب انجام میده

    من اگه این ترسارو دارم خب تو بعضی چیزا اصلا نمیترسم و خیلی قوی هستم، اما من نباید بیام خودمو با کارایی که برام راحته گول بزنم و نقاط ضعفم رو که باید رفع بشه نادیده بگیرم

    مثلا من درخواست کردم برام راحت تره، اما کارایی مثل تبلیغ خودم وحشتناک سخت

    دیدم خیلیا اینکارو میکنن، مثلا میگن ما این چیزایی که تو ازشون میترسی رو انجام میدیم به راحتی، ولی اصلا نگاهی به ترسای شدیدشون ندارن و بیخیالش و نمیدونن یا نمیخوان بدونن که اگه اونا رفع نشه فایده نداره

    مهم اینه که اون ترسا رفع بشه تا نتایج بیاد

    استاد یه چیز جالب دیگه اینکه من مثلا بخوام با یه دوستم برم خودمو توی پارک تبلیغ کنم جلوی بقیه، وقتی به این فکر میکنم خیلی راحت تره برام

    اما وقتی فکر میکنم که تنهایی برم وحشتناکه برام

    همون چیزی که شما گفتید

    و نکته اینجاست که خدا اینموقع بهم میگه اگه با دوستت بری فایده نداره، چون شجاعتت به اون وابستست

    بااااید تنها بری و اگه تنها نری فایده نداره و ….

    و چقدر خوبه این اهرم رنج، کاری به لذتشون ندارم

    همین رنج ها واقعا باعث پیشرفته

    خیلی قدرتمنده استاد

    این اهرم ها واقعا هیولان

    ازتون سپاسگزارم و تبریک میگم به خودم بخاطر این شجاعت امشبم و انشاالله شجاعت روزهای دیگه و به شماهم تبریک میگم به خاطر شجاعت های هیولا وارتون که حتی فکر کردن بهشون خیلی سخته

    همزمان با این کامنت باز هم رفتم تو دل یکی از ترس های دیگم و اون اینه که من تو این کامنت خیلی چیزا گفتم و تو این سایت یک سری اشنا و دوست نزدیک دارم که میشناسن منو از نزدیک که ممکنه کامنتم رو بخونن، حتی مادرم ممکنه بخونه…

    و ذهنم میگه کامنت نزار، یا اسمت رو بردار ، یا عکست رو بردار ….ولی ولی ولی بازم اون اهرم های رنج میان و خدا میگه اگه اینکارو کنی هیچ فایده ای نداره و ادامه ی ماجرا

    و منم میگم حتما باید انجام بشه

    استاد قول میدم اگه زنده بودم بیام و تجربیات انجام این ایده هارو کامنت کنم

    حتماااااااااا انجامشون میدم و حتی تیغ میزنم سرمو و عکسشو میزارم پروفایل سایتتون، تا به خودم و خدا خیلی چیزارو ثابت کنم، تا دیگه مهم نباشه برام اعضای سایت منو خوشگل میبینن یا نه

    استاد باااااااااازم از این فایلایی که به صورت عملی تمرین انجام دادید بزارید و درموردش صحبت کنید

    خیییییییییییییییییییییییییییییییییییلی بمن انگیزه میده و انگار دلم آروم میگیره که برای شما هم سخت بوده ولی انجام دادید و نتیجه گرفتید

    عشق منی استاد…شما عشقیییی همین وبس تمام شد رفت

    خدافظ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    امیرحسین ادیبی گفته:
    مدت عضویت: 2901 روز

    سلام

    تو فووووووووووق العاده ای

    وقتی داشتم این کامنت رو میخوندم قلبم داشت میومد تو دهنم😂😂

    بسیار بسیار حس ذوق و هیجان شدیدی بهم دست داد

    راستش منم در حال تدارک برای انجام این تمرینم

    اما واااااااااااااااقعا حتی فکر کردن بهش برام غیر ممکنه

    اما تنها چیزی که بمن جرات انجامش رو میده مرگه

    واقعا مرگ چیز ارزشمندیه

    همون حرفی که شما زدی

    مگه چقدر زنده ایم

    اگه بمیرم و این تمرین رو انجام نداده باشم چی؟؟

    وقتی بمیرم اصلا مهم نیست هیچی که بقیه چه فکری میکردن

    حدیث از امام علی هست میگه جوری باش که انگار آخرین روز زندگیته و جوری زندگی کن انگار جاودانه ای

    واااقعا آدم یه لحظه اگه فکر کنه امروز آخرین رو از زندگیشه، جرات هرکاری رو پیدا می‌کنه

    شماااااا فوق العاده ای فوق العاده ای

    موفق باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: