ساختنِ عزت نفس در عمل

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار سِودا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی وزیبایی و عزتمندانه و به صورت کاملا طبیعی و بدیهی

سلام به استاد عزیزم

استاد اون فایلی که تو اینستا گرام گذاشتید فایل بسیار زیبا و تاثیر گذاریه من خودم بارها اون فایل رو دیدم و تحسینشون کردم به خاطر اینکه بسیار با اعتماد به نفس و بدون نگرانی از نظر دیگران داشتند کارشون رو انجام میدادند و از کمترین امکانات واقعا با هر انچه که داشتند حرکت کرده بودند و داشتند اون فایل رو ضبط میکردند

استاد این مهم نبودن حرف مردم نگران نگاه و نظر و واکنش وعکس العمل و فکر مردم نبودن واقعا برای من هم یکی از پاشنه اشیلها بود که انصافا خیلی بهتر شدم اما همونطور که گفتید این پاشنه اشیل ها هیچ وقت به صورت کامل از ذهن ما پاک نمیشه و هر چقدر که بیشتر روش کار میکنیم میتونه کمتر وبهتر بشه

این نگرانی که مردم در مورد اون نوع پوشش اون نوع رفتار و گفتار من چه نظر و فکری دارند همیشه تو ذهن من بوده و اون نگرانی یه جاهایی باعث شده من خجالت بکشم موذب بشم نتونم حرفم رو بگم ولی استاد من فکر میکنم من و دوستان دیگه ای که دوره ارزشمند عزت نفس رو خریدیم تا حدی که تونستیم با عمل به اون اگاهی ها و تمرینهای فوق العاده مهم اون از جمله تمرین اگهی بازرگانی عمل کنیم واقعا شخصیت جدیدی از خودمون ساختیم من که شخصا تمام اطرافیانم این تغییرات رو که تو عملکردهام داشتم رو دیدند و کاملا به این موضوع اذعان دارند که من تغییرات بزرگی رو تو خودم ایجاد کردم اما میتونم خیلی بهتر بشم هنوز تو یه سری از موقعیتهای جدید که افرادی رو تو ذهنم بت میکنم باز این پاشنه اشیل سرو کلش پیدا میشه یعنی نگران نظر اون افراد میشم و کاملا احساس میکنم که نه من باید بیشتر و همیشگی رو این موضوع کار کنم بارها به خودم میگم بابا مردم اصلا تو ذهنشون در مورد تو هیچ فکری نمیکنند الکی ذهن خوانی نکن و نگران و موذب نشو البته این جز نقاط ضعف اساسی هست که هیچ وقت به صورت کامل از بین نمیره و اصلا یه شبه به وجود نیومده که یک شبه هم بخواد از بین بره من باید سعی کنم تو این زمینه بیشتر رو خودم کار کنم و هربار بهتر وبهتر بشم

این نقطه ضعف نگران حرف مردم بودن خیلی تو ذهن من بنیادین هست و هر از گاهی که فراموش میکنم کار کردن رو این موضوع رو تو موقعیتی قرار میگیرم که ترس و استرس به سراغم میاد ولی سریع از اینکه احساسم بد میشه میفهممم و قلبم بهم الارم میده که دارم از مسیر درست خارج میشم و سعی میکنم وقتی متوجه این مقاومت ذهنی شدم اتفاقا گفتم حالا که انقدر ذهنم مقاومت میکنه این یعنی باید حتما انجامش بدم برم تو دل اون ترس و اتفاقا بارها دیدم که چه کار راحتی بود ولی ذهنم چه نجواهایی رو میساخت که واقعا همش توهم بود

استاد جان اون زمانی که رفتید تو دبی و وسط جمعیت تو بازار دبی با دوربین از خودتون فیلم گرفتید اون هم تنهایی واقعا تعهد شما رو برای تغییر اون پاشنه اشیل رو نشون میده و اینچین تعهدی و رفتن تو دل ترسها شما رو به این موفقیتهای بزرگ رسونده و این نتایج نتیجه عمل به اون اگاهی ها و رفتن تو دل ترسهاست و خداوند هم به این حد از شجاعت و جسارت پاداش میده من جدیدا هر کاری رو که ذهنم کمی براش مقاومت داره میفهمم که اتفاقا یعنی انجامش بده و بعد از انجام اون کار دیدم که چقدر نتیجه خوبی برام داشت و یه جورایی دست ذهنم رو خوندم و برعکس مقاومتش عمل کردم هرچقدر مقاومت بیشتر عملگرایی من برای انجام اون کار بیشتر شده

استاد تمرین اگهی بازرگانی خیلی تمرین سختی هست و من فقط یه بار انجامش دادم ولی نیازه که بارها وبارها انجامش بدم تا تغییرات اساسی رخ بده واقعا دنیای انسان رو به دو قسمت قبل از انجام این تمرین وبعد از انجام این تمرین تقسیم میکنه این تمرین خیلی خجالتی بودن و نگران نظر دیگران بودن و ادمها رو برای خودت بت کردن و ذهن خوانی کردن که مردم الان در مورد من چه فکری میکند رو با تکرار این تمرین مهم تا حد زیادی میشه از بین برد و درهایی به روت باز میشه که پاداش رفتن تو دل ترسهات هست

عزت نفس پایه و اساس موفقیت و خوشبختی هست و وقتی رو این دوره کار میکنم به طرز باور نکردنی جهان منو تو موقعیتهایی قرار میده که من باید اونجا نشون بدم که عزت نفسم و شخصیتم واقعا تغییر کرده یا نه فقط دارم حرفهای خوب میزنم خداوند در قران فرمودند که ما ایمان شمارو می ازماییم یعنی فقط تو حرف زدن نمیتونی بگی من تغییر کردم باید تو عملکردت نشون بدی جهان به حرفهای خوب تو پاداش نمیده به عملکرد تو که از ایمان و باور قلبی تو میاد پاداش میده

استاد جان هربار که تو دل ترسهام رفتم واقعا دیدم که اون ترس چقدر توهمی بوده و چقدر ذهنم به اون ترس پروبال داده بود و اصلا اونجور که تو ذهنم ترسناک بود نبود و خیلی کار ساده وراحت پیش رفته فقط کافیه هربار این وضوع رو به خودم یاداور بشم وقتی که متعهدانه رو خودم کار میکنم و تو دل ترسهام میرم این تعهد رو وقتی جهان میبینه کار رو برام راحت و اسون میکنه

موضوع بعدی کار رو با هر امکاناتی که تو اون لحظه داری شروع کن و به دنبال این نباش که همه المانها اماده و محیا باشه و بعد کار رو شروع کنی با هون امکانات و در همون زمان کار رو شروع کن و نخواه که همه چی در بهترین نوع خودش اماده باشه این فایل اخری که از اون خانمها گذاشتید کاملا نشون داد که چقدر امکانات ساده و اولیه ای داشتند و چقدر الگو از افراد موفق هست که با همون امکانات اولیه کار رو شروع کردن و هیچ بهانه ای رو اجازه ندادند که ذهنشون بیاره از جمله خود شما استاد جان که خیلی ساده بدون هیچ هزینه ای فقط با یه ایمان و تعهد وشوق و اشتیاق کارتون رو از دانشگاه بندرعباس شروع کردید و ادامه دادید تا این نتایج رو گرفتید جهان وقتی این تعهد و شور اشتیاق رو میبینه درهایی رو به روت باز میکنه که اصلا باورت نمیشه که این در باشه و اصلا باز شدنی هم باشه شکلش شکل دیوار بود ولی در بود و باز هم شد این کار رو جهان به راحتی برات انجام میده در صورتی که تو با همون امکاناتی که داری با ایمان با تعهد با اشتیاق ادامه بدی

استاد اون مثالهایی که از قهرمانان طلای المپیک گفتید که با چه امکانات نا چیزی تونسته بودند اون نتایج رو در سطح جهانی رقم بزنند نشون میده که فقط جهان اون تعهد رو از تو میخواد و بقیه کارها رو خداوند خودش برات انجام میده کافیه که بهانه نیاری و با امکانات همون لحظت کار رو شروع کنی مثل شما استاد جان که با اون همه مشکلات و مسائلی که داشتید هیچ بهانه ای نیاوردید و تمام تلاش خودتون رو کردید و بهترین خودتون رو ارائه دادید ونتایج هم که گواه این پاداشی هست که جهان به شجاعت و جسارت و اون حد از تعهد و ایمان و ادامه دادنها به شما داده

تا زمانی که به بهانه هایی که ذهن میاره بها بدیم و حرکت نکنیم رشد و پیشرفتی هم نیست و اون موقعیت عالی که ذهن میخواد هیچ وقت به وجود نمیاد فصل مشترک همه افراد موفق از جمله استیو جابز و ایلان ماسک و استاد عباس منش که نتایج پایدار وبزرگی رو رقم زدند شروع کردن کار با همون امکانات موجود ولی با تعهد و ایمان و باشور و اشتیاق بوده و جهان هم برای این حد از عملکردها و این حد از تعهد و اشتیاق محکوم به پاداش دادن هست

 

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.


برای دیدن فایل ذکر شده در «تنها صفحه شخصی استاد عباس منش در اینستاگرام» و خواندن پاسخ های دوستان به سوالی که استاد در این فایل مطرح کرده اند، روی لینک زیر کلیک کنید:

https://instagram.com/abasmanesh

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    338MB
    22 دقیقه
  • فایل صوتی ساختنِ عزت نفس در عمل
    20MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

352 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فاطمه گندمکار» در این صفحه: 7
  1. -
    فاطمه گندمکار گفته:
    مدت عضویت: 1867 روز

    به نام خداوندی که همواره کنارمه و همه چیز و برام اسان میکنه.

    استاد عزیزم سلام.

    استاد جانم با دست پر اومدم . همون چیزی که وقتی ازمون میشنوی خیلی خوشحال میشی .استاد ایمانمو ثابت کردم به خودم و خدا و ثابت کردم که حرف مفت نمیزنم عمل میکنم.

    تمرین اگهی بازرگانی رو انجام دادم:)

    شاید دوسالی هست که از این تمرین اگاهام اما همیشه به این بهونه که من هنوز دوره عزت نفس و تهیه نکردم پس انجامش نمیدم عقب میندازمش.

    چند روزی بود داشتم رو این مورد کار میکرد که عزت نفسمو بالا ببرم و اهمیت حرف مردم و برا خودم کم کنم.نشونه پس از نشونه میومد که برو اگهی بازرگانی رو انجام بده….این دفعه هر چی میخواستم فرار کنم نشد و یه صدایی مدام تو گوشم میگفت پس تو یه ترسویی که فقط حرف مفت میزنی و ایمان نداری.

    امروز صبح بیدار شدم و تا ظهر حالم گرفته بود چون کلنجار میرفتم با خودم و میخواستم فرار کنم اما صدای درونم نمیذاشت.

    خلاصه بگم دست به خودکار شدم و ویژگی هامو نوشتم ( کامنت های بچه هایی که انجام دادن خیلی زیاد بم کمک کرد و انرژی میداد که برم جلو).

    خلاصه زدم بیرون گفتم خدایا تو هدایتم کن و بگو که به کی بگم.

    رفتم تو مجتمع الف(بچه های شیراز میدونن کجاست) لحظه ورود حسم گفت برو با این دوتا پسره حرف بزن گفتم اصلااا همین اول برم پیش دو تا پسر؟ رفتم طبقه بالا گفت با این دختره حرف بزن بازم گوش نکردم…به خودم گفتم خودتو مسخره کردی؟ زود باش برو با یکی حرف بزن. گفتم اقا جان بگو یک دو سه و بدون هیچ فکر دیگه ای برو انجام بده.

    خلاصه رفتم پیش یه دختره حدود 20 سالش بود و بهش گفتم میشه چند دقیقه از وقتتو به من بدی من یه تمرین دارم باید انجام بدم.اونم با کمال میل پذیرفت و براش متنمو خوندم .بچه ها همه ی سختیش به اینه که بری سمت یه نفر دیگه گفتنش سخت نیست.خبلب راحت از خودم گفتم براش و اونم تحسینم کرد و گفت من واقعا حس حرفاتو دریافت کردم افرین بهت خیلی جرِات داری که این کار و انجام میدی من اصلا نمیتونم.

    نفر دوم: رفتم طبقه پایین دو تا پسر جوون نشسته بودن حسم گفت برو برا اونا بخون / رفتم خوندم و اونا هم حسابی تحسینم کردن و چند دیقه ای کنارشون نشستم و با هم صحبت کردیم.

    نفر سوم: یه دختر جوون که رهگذر بود. براش خوندم و اون خیلی خوشش اومد گفت خوشبخت شدم و تحسینم کرد

    نفر چهارم: یه گروه چار نفره که دو تا دختر بودن و دو تا پسر. از رو متنم براشون خوندم و اونا برام دست زدن.یکی از دخترا گفت به اینایی که نوشتی باور داری؟گفتم اره.گفت فالبداهه بگو پس.گفتم با کمال میل و شروع کردم به گفتن و دوباره تحسینم کردن.

    نفر پنجم: دو تا مرد چهل و خوردی ساله بودن. برا اینا کلا کاغذم درنیاوردم و زل زذم تو چشاشون و از نکات مثبتم گفتم. تو صحبتام میگفتم که تو دانشگاه شیراز شیمی میخونم .جالب اینه بعد از صحبتام یکی از اون مردا گفت چرا اومدی پیش ما اینو خوندی؟گفتم حسم گفت…گفت میدونی من کیم؟ من پروفسور شیمی هستم :)

    اسم چند تا از استادامو گفت و گفت سلامشو برسون و بعدشم گفت هر کاری داری من درخدمتم :) خیلی جالب بود

    امروز بعد تمرین پیش خدا سربلند بودم و بهش گفتم دیدی؟دیدی بت ایمان دارم.دیدی حرف مفت نمیزنم

    حس فوق العاده ای داره.البته تمرین خیلی سختی نبود برام اونطوری که فکرشو میکرد و خیلی با قدرت راجب خودم صحبت میکردم .

    زیبایی درونم امروز با زیبایی محیط عجین شده بود و هوا بطور خارق العاده ای زیبا بود و تازه ماه هم کامل بود و بزرگ.

    یکی از دوستای قدیمیمم بم زنگ زد که خیلی خوشحال شدم.

    مورد دیگه: به انجمن دانشگاه با قدرت پیام دادم که من میتونم مجری برنامه ها و سمینار هاتون باشم و اونا هم استقبال کردن. درصورتی که تا حالا مجری گری نکردم اما هم فن بیانم خوبه هم صدام خوشکله و هم پررویی اینو دارم که جلو تعداد زیادی صحبت کنم و صد البته که بی نهایت به افزایش عزت نفسم کمک میکنه و کلا وقتی به این اقا هم گفتم فن بیانم قویه بیشتر قصدم تمرین عزت نفسه بود.

    اینم از روز بی نظیر من.خدایا ممنونم .مثل کوه پشتمی و هوامو داری و بیشتر از من میخوای ک من رشد کنم.

    امروز خیلی هوامو داشتی و راحت بام حرف میززدی که پیش چه افرادی برم و صحبت کنم.ممنونم که بهم قدرت اینو دادی که انجامش بدم و البته من هیچی از خودم ندارم و هر چه هست از تو هست.امروز من تمرین و انجام ندادم تو بودی.

    سپاسگزارم/سپاسگزارم/سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    فاطمه گندمکار گفته:
    مدت عضویت: 1867 روز

    سلاااام سلاام.

    آقا منن دیروز این فایل و گوش کردم و فقط همین نکته رو گرفتم که اقا وارد ترست شو و عمل کن.

    امرووز وارد ترسم شدم و اصلا نمیدونیین چه پیشرفتایی که توی کارم نداشتم، چه احترامایی که دریافت نمیکردم چه قدر خوش گذشت امروز.

    ینی وااقعا تفاوت اعتماد به نفس و ایمان به خدا رو با ترس و بت کردن مردم فهمیدم. تازه من یه کوووچولو خیییلی خیییلی خیلی کمم رو خودم کار کردم اما خدا هزار برابر جوابمو داد. خودش برام مشتری می اورد خودش کارارو برام انجام میداد با دستانش..

    یکی از کارایی که امروز کردم این بود که مردم و بت نمیکردم. یعنی فکر نمیکردم من برای رونق محصولم و درامد به مردم نیازمندم. اتفاقا نگاهم این بود که من دارم به مردم کمک میکنم با معرفی کارم. ینی یه خورده احساس لیافت وارد کارم کردم و نتیجه عالی بود و قراره خیییلی خفن تر بشه.

    من میخوام یک ماه و مفصل رو عزت نفس کار کنم. تو این یک ماه و البته با فرصت شغلی ای که برام پیش اومده که شرایط برای ورود به ترسم مهیاس قراره بترکونم.

    مورد دیگه امروزم عدم توجه به حرف مردم بود. کار من ویزیتوری هست، دیروز خیلی احساس بی ارزشی میکردم چون میگفتم این مردم الان پیش خودشون میگن این چه کاریه و اهمین نمیدن و فلان.

    امروز گفتم من دارم تمرین عزت نفس انجام میدم و دوم اینکه من دارم اطلاع رسانی ای میکنم که به مردم کمک میکنه یعنی صاادقانه بدون توجه به پول و درامدش، من با این قصد که مردم بتونن مسئلشون و حل کنن باهاشون صحبت میکردم. در این بین اگر کسی رو میدیدم که زیاد مشتاق نیست و ذهنم میخواست مشتاق نبودن اونو به من ربط بده و به من برچسب عدم لیاقت و بچسبونه سریع میگفتم نظر مردم برام مهم نیست و البته قرار نیست همه از محصول من استففاده کنن هر کی تو مدارش باشه بش میرسه.

    یه مورد دیگه: امروز به خاطر اعتماد به نفسی که داشتم خیلی مورد توجه و محبت افراد بودم.

    یه مورد دیگه: یه اقایی رو دیدم که بشدت خوش لباس و خوش قیافه و بشدت باشخصیت بنظر میومد و افراد اونجا هم همه میشناختنش. وقتی این اقا خواست بره به خودم گفتم من میخوام با این ادم با عزت نفس صحبت کنم تا به خودم ثابت کنم من خودمو کمتر از اون نمیبینم حتی اگر محصولمو معرفی نکنم.

    خلاصه رفتم باهاش صحبت کردم و ایشون چقققدر استقبال کردن چقدر احترام گذاشتن چقدر گرم گرفتن.

    استاد کارم خیییلی باحاله یعنی قشنگ یه کارگاه عملی عزت نفسه. من کارم اینه که یهو با یه فرد غریبه باید سر صحبت و باز کنم و اونم با یه سوال شخصی و بعد اپلیکیشن و بهش معرفی کنم. خدایا شکرتت

    امروز وارد یه ترس دیگه هم شدم: دیروز نجوای ذهنم من و میترسوند میگفت شما میخوای بری فلان جا ویزیتوری کنی مسئولش میاد با بدرفتاری میندازتت بیرون. دیروز رو خودم کار کردم و گفتم اقا همه ترسا توهمه. من میرم اونجا و کارمو انجام میدم و اگر هم اتفاقی بیفته همون لحظه حلش میکنم. جالبیش میدونید چیه؟

    مسئول اونجا بشدت خوش اخلاق بود و اومد ازم پرسید کارم چیه و منم صادقانه گفتم دارم اطلاع رسانی میکنم و این اقا وااقعا استقبال کردن. ینی نه تنها من و بدرفتاری نکرد و من و ننداخت بیرون بلکه استقبال هم کردن.

    خدایا شکرت شکرت شکرت. عزت نفس غوغا میکنه. من به خاطر این کارم ناااچارم بشدت رو عزت نفسم کار کنم که کم نیارم و این قراره من و خیییلی بسازه.

    استاد مرسی که هسین استاد جانم مرسی که با کلامتون قدرت میدید انرژی میدید و بهمون ایمان و توکل و یاد میدین. شما بزرگترین هدایت زندگی من بودین خدا بهتون هر روز و هروز ثروت و نعمت و خیر بیشتری برسونه🫂

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  3. -
    فاطمه گندمکار گفته:
    مدت عضویت: 1867 روز

    سلام به استاد عزیزمم.

    ممنونم و سپاسگزارم بابت این فایل پر از آگاهی و انرژی بخش.

    استاد به واسطه درخواست هایی که از خداوند داشتم هدایت شدم به شغلی که حسابی باید ایمان خودمو نشون بدم.

    درخواستای من چی بود:

    1)خدایا هدایتم کن تا اینقدر قوی بشم تا نظر مردم اصلا برام مهم نباشه.(قبلا اهمیت نظر مردم برام خییلی کمتر از الان بود اما از وقتی رفتم دانشگاه بعد از یه مدت تو اکیپمون حرف اینو اون میشد و این ناخوداگاه باعث شد که نظر مردم برای من مهم بشه.) میخوام اینقدری عزت نفسم تو این موضوع بالا بره که حتی اگر موضوعی رو علاقه مندم اما عزیزدلم دوست نداشته باشه بااز هم انجامش بدم.

    2)خدایا هدایتم کن به سمت شغلی که ثروت بیشتری باهاش بسازم و بتونم به نیازام پاسخ بدم و کلا وارد مرحله ی جدیدی از ثروت بشم.

    _

    و خداوند من هدایتم کرد به سمت شغل ویزیتوری. شغلی که هم درامدم خیلی بیشتر میشه و هم بشدتت باید با اعتماد به نفس باشم. درخواست کنم از آدما و اگر هم کسی رد کرد ناراحت نشم و سرخورده نشم و براممهم نباشه .

    دیروز دومین روز کاریم بود یه خورده ناراحت بودم و احساس بی ارزشی میکردم که باید مثلا یه نفر و پرزنت کنم اما آگاهانه به خودم گفتم که فاطمه جان شما تازه وارد یه کار جدید شدی، به تضاد برخوردی اما خیلی راحت با استفاده از قانون حلش میکنی و بزرگتر میشی و اعتماد به نفست بالاتر میره.

    تصمیماتم برای بهبود بیشتر:

    *کار کردن روی خودم برای عدم اهمیت نظر مردم

    *کار کردن روی تووووحید: چونکه وقتی تنهام احساس تنهایی میکنم و میترسم. میخوام اینقدر خداوند به یادم باشه که وقتی تنهام جسور باشم و احساس تنهایی نکنم و پشتم بهش گرم باشه.

    * توجه به افرادی که استقبال میکنند نه افرادی که رد میکنند.

    * باور سازی هایی مثل اینکه من کلام بسیار قدرتمندی دارم / انسان ها از ایده های نو و جوونا حمایت میکنن/ این شغل حساابی میتونه من و از لحاظ مالی رشد بده / من با این شغل اعتماد به نفسممم خیلیییی بالاتر میره/من با این شغل پخته میشم و وارد جامعه میشم/ من با این شغل نحوه فروش و یاد میگیرم….

    به یاری الله من که رفتم تو میدون که ایمانمو نشون بدم.

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  4. -
    فاطمه گندمکار گفته:
    مدت عضویت: 1867 روز

    سلام دوست خوبمم.

    به به چه کامنتی من چقددر لذت بردم.

    منم میتونم بگم تقریبا در شرایط شما هستم و خواسته درامد چند برابری رو دارم و برای تحققش باید روی باورام کار کنم.

    ممنونم که کامنت اون دوستمون و بازگو کردین. وااقعا خیلی عالیه که یک ماه و بذاری رو یه باور کار کنی. اینجوری باورت خییلی خفن قوی تر میشه. چقدر میتونی عمل کنی چقد این باور در وجودت نهادینه میشه.

    باید فکر کنم و برای این ماه حتما یه باور قدرتمند کننده ای رو کار کنم.

    ممنونم و میدونم که هردو میتونیم بترکونیم و چند ماه دیگه بیایم از نتایج خفن مالیمون توی سایت بگیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  5. -
    فاطمه گندمکار گفته:
    مدت عضویت: 1867 روز

    سلام دوست عزیزم.

    کامنت شما دو تا نکته خیلی جالب داشت که میخوام راجبش صحبت کنم.

    اول راجب درخواست کردن که صحبت مردید نظرم و جلب کرد. واقعا من خودم خیلی میشه که از بقیه درخواست نمیکنم وبه خاطر غرور و ترس از نه شنیدن.(اینو حتما لحاظ میکنم)

    مورد دوم که خیلی تحسین منو برانگیخت این بود که توی مهمونی ها خیلی آسان گیر و با عزت نفس تر شدین.

    یکی از موضوعاتی که خیلی اذیتم میکنه دقیقا همینه. مثلا سفره پر از انواع غذا هست طرف میگه ببخشید اگر کم و کسری بود یا مورد دیگه موقعی که میخوان برن عذرخواهی میکنن و میگن ببخشید مزاحمتون شدیم و اذیتتون کردیم:/

    خیلی جالب بود که شما برخوردتون و خیلی جالب تغییر دادین. و از ادبیات متفاوتی استفاده کردین « غذاها عالی شدن تست کنین (‿)»

    تحسین میکنم تغییراتتون و

    انشالله همیشه در مسیر رشد و افزایش عزت نفس باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    فاطمه گندمکار گفته:
    مدت عضویت: 1867 روز

    سلام دوست عزیزم.

    توی کامنتتون اشاره کردید که گاهی بعضی افراد و تو ذهنتون بزرگ میکنید برا همین نگران نظرات اونا میشید.

    ممنونم بابت این موضوع .من متوجه شدم که حرف بچه های دانشگاه برام مهمه و دوست دارن از نظر هم مورد تایید و محبوب باشم.اما هیچوقت به این موضوع فکر نکرده بودم که من دارم شرک میورزم و قدرت و میدم دست اونا/

    اونا کین مگه؟یه سری انسان که اومدن دانشگاه مثل من کسب علم کنن و هیچ اهمیتی نداره نظر اونا راجب من چیه من دارم مسیر خودمو طی میکنم و این چیزیه که مهمه.

    در ضمن رمز محبوبیت این نیست که مطابق نظر همه رفتار کنی رمز محبوبیت اینه که عاشق خودت باشی و با خودت در صلح باشی.با خداوند رابطه خوبی داشته باشی و به نکات مثبت افراد توجه کنی و راجبشون حرف بزنی….

    من تا قبل از اینکه بیام دانشگاه فکر میکردم نظر مردم برام مهم نیست اما وقتی رفتم بین همسن و سالام دیدم نه. نظر افراد برام مهمه مخصوصا پسرا و اتفاقا از اون پاشنه اشیل های خیلی چغره که تا روش کار نمیکنم سر و کلش پیدا میشه و با احساس خوبم بازی میکنه و جون عزت نفسم و میگیره.

    من فکر میکنم دلیل این اهمیت حرف بچه های کلاس برمیگرده به دوران کودکی که همیشه دوست داشتم محبوب باشم اما عزت نفس نداشتم و خیلی ها با من خوب نبودن/برا همین عین یه عقده شده برام که برای یک بارم که شده تو مقطع تحصیلیم ادم محبوبی باشم و رابطه خوبی با همه داشته باشم .که الیته الان که بهش فکر میکنم رویای غلطیه. یعنی تا یه حدی عادیه که همه دوست دارن دوست داشته بشن ولی مال من دیگه غیر طبیعیه و روش حساس شدم.باید روش کار کنم و اینقدر برام مهم نباشه نظر همکلاسی ها

    ممنونم بابت کامنت باارزشتون سودا جان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    فاطمه گندمکار گفته:
    مدت عضویت: 1867 روز

    سلام دوست عزیزم.

    میخواستم بهت بگم کامنت شما یه محرک فوق العاده بود برای من که این تمریینو انجام بدم.

    کامنت بسیار کوبنده ومنطقی ای نوشتید بطوریکه ذهن دیگه چیزی نداره دبگه.

    من بعد از مدت ها فرار کردن از این تمرین بالاخره دیروز انجامش دادم و کامنت شما خیلی خیلی به من کم کرد مخصوصا قسمت های…. کله ی پدرشون….(خنده) هر چند معنیشو دقیق نمیدونم اما بسیار سازنده بود .

    ممنونم بابت کامنت ارزشمندتون که باعث رشد شما و افراد دیگه میشه.

    شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: