ساختنِ عزت نفس در عمل

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار سِودا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی وزیبایی و عزتمندانه و به صورت کاملا طبیعی و بدیهی

سلام به استاد عزیزم

استاد اون فایلی که تو اینستا گرام گذاشتید فایل بسیار زیبا و تاثیر گذاریه من خودم بارها اون فایل رو دیدم و تحسینشون کردم به خاطر اینکه بسیار با اعتماد به نفس و بدون نگرانی از نظر دیگران داشتند کارشون رو انجام میدادند و از کمترین امکانات واقعا با هر انچه که داشتند حرکت کرده بودند و داشتند اون فایل رو ضبط میکردند

استاد این مهم نبودن حرف مردم نگران نگاه و نظر و واکنش وعکس العمل و فکر مردم نبودن واقعا برای من هم یکی از پاشنه اشیلها بود که انصافا خیلی بهتر شدم اما همونطور که گفتید این پاشنه اشیل ها هیچ وقت به صورت کامل از ذهن ما پاک نمیشه و هر چقدر که بیشتر روش کار میکنیم میتونه کمتر وبهتر بشه

این نگرانی که مردم در مورد اون نوع پوشش اون نوع رفتار و گفتار من چه نظر و فکری دارند همیشه تو ذهن من بوده و اون نگرانی یه جاهایی باعث شده من خجالت بکشم موذب بشم نتونم حرفم رو بگم ولی استاد من فکر میکنم من و دوستان دیگه ای که دوره ارزشمند عزت نفس رو خریدیم تا حدی که تونستیم با عمل به اون اگاهی ها و تمرینهای فوق العاده مهم اون از جمله تمرین اگهی بازرگانی عمل کنیم واقعا شخصیت جدیدی از خودمون ساختیم من که شخصا تمام اطرافیانم این تغییرات رو که تو عملکردهام داشتم رو دیدند و کاملا به این موضوع اذعان دارند که من تغییرات بزرگی رو تو خودم ایجاد کردم اما میتونم خیلی بهتر بشم هنوز تو یه سری از موقعیتهای جدید که افرادی رو تو ذهنم بت میکنم باز این پاشنه اشیل سرو کلش پیدا میشه یعنی نگران نظر اون افراد میشم و کاملا احساس میکنم که نه من باید بیشتر و همیشگی رو این موضوع کار کنم بارها به خودم میگم بابا مردم اصلا تو ذهنشون در مورد تو هیچ فکری نمیکنند الکی ذهن خوانی نکن و نگران و موذب نشو البته این جز نقاط ضعف اساسی هست که هیچ وقت به صورت کامل از بین نمیره و اصلا یه شبه به وجود نیومده که یک شبه هم بخواد از بین بره من باید سعی کنم تو این زمینه بیشتر رو خودم کار کنم و هربار بهتر وبهتر بشم

این نقطه ضعف نگران حرف مردم بودن خیلی تو ذهن من بنیادین هست و هر از گاهی که فراموش میکنم کار کردن رو این موضوع رو تو موقعیتی قرار میگیرم که ترس و استرس به سراغم میاد ولی سریع از اینکه احساسم بد میشه میفهممم و قلبم بهم الارم میده که دارم از مسیر درست خارج میشم و سعی میکنم وقتی متوجه این مقاومت ذهنی شدم اتفاقا گفتم حالا که انقدر ذهنم مقاومت میکنه این یعنی باید حتما انجامش بدم برم تو دل اون ترس و اتفاقا بارها دیدم که چه کار راحتی بود ولی ذهنم چه نجواهایی رو میساخت که واقعا همش توهم بود

استاد جان اون زمانی که رفتید تو دبی و وسط جمعیت تو بازار دبی با دوربین از خودتون فیلم گرفتید اون هم تنهایی واقعا تعهد شما رو برای تغییر اون پاشنه اشیل رو نشون میده و اینچین تعهدی و رفتن تو دل ترسها شما رو به این موفقیتهای بزرگ رسونده و این نتایج نتیجه عمل به اون اگاهی ها و رفتن تو دل ترسهاست و خداوند هم به این حد از شجاعت و جسارت پاداش میده من جدیدا هر کاری رو که ذهنم کمی براش مقاومت داره میفهمم که اتفاقا یعنی انجامش بده و بعد از انجام اون کار دیدم که چقدر نتیجه خوبی برام داشت و یه جورایی دست ذهنم رو خوندم و برعکس مقاومتش عمل کردم هرچقدر مقاومت بیشتر عملگرایی من برای انجام اون کار بیشتر شده

استاد تمرین اگهی بازرگانی خیلی تمرین سختی هست و من فقط یه بار انجامش دادم ولی نیازه که بارها وبارها انجامش بدم تا تغییرات اساسی رخ بده واقعا دنیای انسان رو به دو قسمت قبل از انجام این تمرین وبعد از انجام این تمرین تقسیم میکنه این تمرین خیلی خجالتی بودن و نگران نظر دیگران بودن و ادمها رو برای خودت بت کردن و ذهن خوانی کردن که مردم الان در مورد من چه فکری میکند رو با تکرار این تمرین مهم تا حد زیادی میشه از بین برد و درهایی به روت باز میشه که پاداش رفتن تو دل ترسهات هست

عزت نفس پایه و اساس موفقیت و خوشبختی هست و وقتی رو این دوره کار میکنم به طرز باور نکردنی جهان منو تو موقعیتهایی قرار میده که من باید اونجا نشون بدم که عزت نفسم و شخصیتم واقعا تغییر کرده یا نه فقط دارم حرفهای خوب میزنم خداوند در قران فرمودند که ما ایمان شمارو می ازماییم یعنی فقط تو حرف زدن نمیتونی بگی من تغییر کردم باید تو عملکردت نشون بدی جهان به حرفهای خوب تو پاداش نمیده به عملکرد تو که از ایمان و باور قلبی تو میاد پاداش میده

استاد جان هربار که تو دل ترسهام رفتم واقعا دیدم که اون ترس چقدر توهمی بوده و چقدر ذهنم به اون ترس پروبال داده بود و اصلا اونجور که تو ذهنم ترسناک بود نبود و خیلی کار ساده وراحت پیش رفته فقط کافیه هربار این وضوع رو به خودم یاداور بشم وقتی که متعهدانه رو خودم کار میکنم و تو دل ترسهام میرم این تعهد رو وقتی جهان میبینه کار رو برام راحت و اسون میکنه

موضوع بعدی کار رو با هر امکاناتی که تو اون لحظه داری شروع کن و به دنبال این نباش که همه المانها اماده و محیا باشه و بعد کار رو شروع کنی با هون امکانات و در همون زمان کار رو شروع کن و نخواه که همه چی در بهترین نوع خودش اماده باشه این فایل اخری که از اون خانمها گذاشتید کاملا نشون داد که چقدر امکانات ساده و اولیه ای داشتند و چقدر الگو از افراد موفق هست که با همون امکانات اولیه کار رو شروع کردن و هیچ بهانه ای رو اجازه ندادند که ذهنشون بیاره از جمله خود شما استاد جان که خیلی ساده بدون هیچ هزینه ای فقط با یه ایمان و تعهد وشوق و اشتیاق کارتون رو از دانشگاه بندرعباس شروع کردید و ادامه دادید تا این نتایج رو گرفتید جهان وقتی این تعهد و شور اشتیاق رو میبینه درهایی رو به روت باز میکنه که اصلا باورت نمیشه که این در باشه و اصلا باز شدنی هم باشه شکلش شکل دیوار بود ولی در بود و باز هم شد این کار رو جهان به راحتی برات انجام میده در صورتی که تو با همون امکاناتی که داری با ایمان با تعهد با اشتیاق ادامه بدی

استاد اون مثالهایی که از قهرمانان طلای المپیک گفتید که با چه امکانات نا چیزی تونسته بودند اون نتایج رو در سطح جهانی رقم بزنند نشون میده که فقط جهان اون تعهد رو از تو میخواد و بقیه کارها رو خداوند خودش برات انجام میده کافیه که بهانه نیاری و با امکانات همون لحظت کار رو شروع کنی مثل شما استاد جان که با اون همه مشکلات و مسائلی که داشتید هیچ بهانه ای نیاوردید و تمام تلاش خودتون رو کردید و بهترین خودتون رو ارائه دادید ونتایج هم که گواه این پاداشی هست که جهان به شجاعت و جسارت و اون حد از تعهد و ایمان و ادامه دادنها به شما داده

تا زمانی که به بهانه هایی که ذهن میاره بها بدیم و حرکت نکنیم رشد و پیشرفتی هم نیست و اون موقعیت عالی که ذهن میخواد هیچ وقت به وجود نمیاد فصل مشترک همه افراد موفق از جمله استیو جابز و ایلان ماسک و استاد عباس منش که نتایج پایدار وبزرگی رو رقم زدند شروع کردن کار با همون امکانات موجود ولی با تعهد و ایمان و باشور و اشتیاق بوده و جهان هم برای این حد از عملکردها و این حد از تعهد و اشتیاق محکوم به پاداش دادن هست

 

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.


برای دیدن فایل ذکر شده در «تنها صفحه شخصی استاد عباس منش در اینستاگرام» و خواندن پاسخ های دوستان به سوالی که استاد در این فایل مطرح کرده اند، روی لینک زیر کلیک کنید:

https://instagram.com/abasmanesh

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    338MB
    22 دقیقه
  • فایل صوتی ساختنِ عزت نفس در عمل
    20MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

352 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «صفورا کوشککی» در این صفحه: 3
  1. -
    صفورا کوشککی گفته:
    مدت عضویت: 1180 روز

    بنام یکتای هستی بخش

    روز77 سفرنامه

    ساختن عزت نفس در عمل

    هنوز فایل رو ندیدم ولی از دیدن عنوان فایل برق از سرم پرید چون امروز بهم الهام شد که روی عزت نفست کار کن در جواب یه درخواستی که من به خداوند داده بودم.من تا قبل از امروز هیچ تصمیمی در مورد کار کردن روی عزت نفسم نداشتم و همه رو گذاشته بودم که هروقت دوره ی عزت نفس رو خریدم روش کار کنم و برنامم این بود که بعد از عید این دوره رو بخرم.ولی به یه سری تضاد برخوردم و یه سری خواسته ها شکل گرفت از خدا پرسیدم خدایا چیکار کنم.گفت چرا صبر کردی که دوره رو بخری چرا قدم اول رو برنمیداری.چرا از فایلهای رایگان عزت نفس استفاده نمیکنی تا تکاملت رو طی کنی .تو تا زمانی که تکاملت رو طی نکنی در مدار دوره قرار نمیگیری حتی اگه بخریش هم چیزی ازش نمیفهمی .شروع کن فایلهایی که در مورد عزت نفسه ببین و مقاله هارو بخون ببین چه ایده های عملی رو میتونی اجرا کنی برا بالا بردن عزت نفست.یعنی خدااااااااااااااای من چی بگم از این دقت و از این چیدمان خداوند.من همیشه فایلهای سفر نامه رو صبح نگاه میکنم ولی امروز برای اولین بار چون صبح نت نداشتم نتونستم فایل رو دانلود کنم به خاطر همین فایلهای دیگه رو میدیدم و داشتم رو خودم کار میکردم که یهو بهم الهام شد که روی عزت نفست کار کن.و من سریع رفتم یه کانال برا خودم درست کردم با عنوان ایده های الهامی تا هر چی خداوند بهم میگه رو توش بنویسم و ببینم کدومارو میتونم اجرا کنم.در مورد عزت نفس هم نوشتم که دیدن فایلهای دانلودی عزت نفس.

    بعد دم غروب نت گرفتم و اومدم سریع فایل سفرنامه ی روز 77 رو دانلود کنم که با دیدن عکس فایل برق از سرم پرید.آخه چقدرررررررررر دقیق؟ یعنی اگه من امروز صبح نت داشتم و این فایل رو میدیدم اصلا به اهمیتش پی نمیبردم و متوجه نمیشدم که این فایل یه پیغامه که باید رو عزت نفسم کار کنم ولی بعد از اون ایده ی الهامی قشنگ میتونم حس کنم که خدا داره چجوری باهام حرف میزنه.خداااااااااایاااااا شکرتتتتتتتتتتت.

    من برم فایل رو ببینم میام نکات فایل رو بنویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      صفورا کوشککی گفته:
      مدت عضویت: 1180 روز

      داشتم ادامه ی کامنتم رو مینوشتم که که وسطاش کلا صفحه پرید ساعت رو نگاه کردم دیدم یه ساعت از وقت ویرایش گذشته و تایمم تموم شده.گفتم حتما خیره چون من کلییی نکته تو ذهنم بود که چون میخواستم قبل از تموم شدن تایم ویرایش کامنتمو بنویسم داشتم عجله میکردم که چجوری همه رو تندتند بنویسم ولی خدا به این شکل هدایتم کرد که با آرامش بنویسم و عجله نکنم.

      و اما نکات فایل….

      پاشنه ی آشیل خیلی از ماها اینه که حرف مردم برامون مهمه.(الله اکبر از بزرگی خدا .عزت نفس چندین جنبه داره مثل احساس لیاقت و کمالگرایی و… ولی من امروز مسئله ام در مورد حرف مردم بود اینکه من این کارو انجام میدم بقیه چه فکری در موردم میکنن همین دم غروب بود از خدا خواستم هدایتم کنه .خدایییییی منننن همین الان یادم افتاد)

      باید این پاشنه ی آشیل رو رفع کنیم که خیلی به ما ضربه میزنه.من باید غلبه کنم بر ترس از حرف مردم.

      من باید کارمو بکنم فارغ از اینکه مردم چه فکری در موردم میکنن.

      کار سختی هم هست.

      پاشنه های آشیل هیچ وقت از بین نمیره ولی میتونه هربار بهتر و بهتر بشه.

      همه ی ماها یه سری نقاط ضعف اساسی(پاشنه های آشیل )داریم .وقتی در مورد پاشنه های آشیل حرف میزنیم فکر نکنید اینو یه شبه میشه بر طرف کرد.چیزایی که خیلی بنیادین تو وجود ماست و همیشه در کمینه.ما باید همیشه رو خودمون کار کنیم و فکر نکنیم دیگه خوب شدیم و فراموش کنیم روی خودمون کار کردن رو تا آخر عمرمون.*

      از قول استاد: من تعهد داده بودم که آنچه که باید تغییر بدم تو وجودم رو تغییر بدم.

      من بارها و بارها تو هر شهر و کشوری میرفتم تو جمعیت یه دوربین میزاشتم تنهایی و حرف میزدم برای اینکه ترسهام بریزه.برای اینکه توانایی هام بیشتر شه.و هی بهتر و بهتر شدم و هنوز جا دارم برای بهتر شدن..

      خیلی مهمه که ما بدونیم چه ترسهایی داریم (هر کسی تو حوزه ی کاری خودش) و بریم تو دل ترسهامون به صورت واقعی نه فقط با حرف.*

      ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است.

      تمرین آگهی بازرگانی…

      بنویسید چه نقاط قوتی دارید (ویژگی های مثبت واقعی نه دروغ)برید تو جمع های غریبه بگید استاد من یه تمرینی به من داده که اگه اجازه بدید من تمیرنمو با شما انجام بدم.

      به ظاهر تمرین ساده ایه ولی وقتی میخواید انجامش بدید متوجه میشد که همه ی کارای سخت دنیا رو حاصرید انجام بدید ولی این کارو انجام بدید.

      یه نکته ای که میخوام در مورد این حرف استاد بگم اینه که من جز اون دسته از آدمهایی ام که حاضرم بمیرم ولی این کارو انجام ندم .ولی تا به امروز اینجوری فکر میکردم از امروز به به بعد داریم یه جور دیگه ای فکر میکنم.من تا به امروز سراغ فایلهای دانلودی عزت نفس نرفتم به خاطر اینکه فکر میکردم از پسش بر نمیام.همین پری روز یه فایل از رضای عطار روشن عزیز دیدم که به قدری معجزه وار بود که تا همین الان همینجوری معجزه پشت معجزه.نمیدونید که من چقدررررر تگاهی از این فایل دریافت کردم که چقدرررر از درهایی که شاید چندین ساله به روم بسته است باز شد برام.اونم اون قسمتی بود که ایشون در مورد تیکه تیکه کردن بدهیشون گفتن.اصلا هر چی بگم کم گفتم از این فایل به قدریییی من آگاهی گرفتم به قدری از پری روز داره همینجوری اتفاقات خوب داره پشت سرهم میفته که باور کنید اصلا فرصت نمیکنم بشینم ذوق کنم همینجوری آگاهی پشت آگاهی همینجوری درا داره باز میشه برام.من تا به امروز یه ضعف اساسی داشتم اینکه خدا باید همه ی کارارو برای من بکنه.از روی این باور اشتباه دست به هیچ اقدام عملی نمیزدم.واگر هم کاری میکردم واسه این بود که بگم خدایا ببین من فلان کارو انجام دادم دیگه بقیه اش باتو.

      بقیه اش باتو .ولی این ایده هایی که بهت الهام میشه رو کی قراره انجام بده.افسوس که چندین ساله خدا داره بهم میگه اینکارو بکن اون کارو بکن اون وقت من نشستم یه گوشه میگم خدایا خودت یه کاریش بکن.چقدرررررر من دچار کج فهمی شده بودم.من ایده هایی که بهم الهم میشد رو ایده حساب نمیکردم.مثلا ایده هایی که میگه برو یه کانال درست کن.برو فلا مطلب رو بنویس .برو این سوالو از فلانی بپرس.برو این درخواست رو از فلانی بکن.یعنی کلیییی از این ایده های الهامی انجام نشده تو ذهنم دام فقط به این دلیل که میگفتم حالا من مثلا برم این کار کوچیکو کنم یهو قراره معجزه بشه؟حالا اگه از فلانی درخواست کردم جواب نداد چی.اگه این مطلبو بنویسم خب بعدش چی؟ اگه پست بزارم کلا اینستا قطع بشه چی.اگه اگهی بزارم تو دیوار هیچ مشتری نیاد چی.خدایییییییییی من یعنی خودم که فکرشو میکنم داره مخم سوت میکشه.اینا همش ایده های الهمی بودن اون وقت منه بی خبر از همه جا نشستم همش خدا خدا میکنم که خدایا چرا پس به من هیچ ایده ای الهام نمیشه.منتظر بودم مثلا یه ایده ی خفن بهم الهام بشه .تا من انجامش بدم یهو یه نتیجه ی خیلی بزرگ بگیرم.

      بابا اینهمه استاد میگه به ایده ها عمل کنید منم همش میگفتم بابا بخدا به من هیچ ایده ای الهام نشده وگرنه من انجامش میداد در صورتی که وقتی از پری روز درک کردم معنی ایده رو همینجوری روزی هزار تا ایده میاد تو سرم.باور کنید این صدایی که همش داره بهم میگه این کارو کن اون کارو کن اینقدر آهسته و آرومه که اگه بخوای فیزیکی حساب کنی باید کلی دم و دستگاه داشته باشی که این صدارو بشنوی.ولی امروز هرچی میگفت انجام میدادم اصلا به خدا چیزای خیلیییییی کوچیک بودا ولی معجزه پشت معجزه.من آرایشگرم.امروز مو کوتاه کردم برا مشتری ولی در نهایت نمیدونم چرا اون مدله کج در اومد .بعد یه جوری هم بود که نمیتونستم درستش کنم .مشتری رفت من همینجوری یه کم حالم گرفته شد ولی سعی کردم حسمو خوب کنم.یه حسی بهم گفت برو اون مدلی که کوتاه کردی رو عکساشو تو گوگل ببین.رفتم زدم یهو اون بالا یه نوشته اومد مدل باب نامتقارن زدم روش خداااااااااااااااای من دیدم دقیقا همون مدلیه که من برای مشتری زدم.

      مشتری وقتی اومد یه عکسی رو بهم نشون داد که من مدلای شبیه به اینو قبلا زده بدم ولی این یکی یکم فرق داشت.گفتم خدایا ریش و قیچی دست خودت من بلدش نیستم.یعنی اون مدل مویی که بهم نشون داده بود دقیقا کج بود یه طرفش کوتاه و یه طرفش بلند.ولی من چون کمی استرس داشتم اصلا متوجه نشدم.به خدا گفتم من همون مدلی رو که خودم بلدم رو میزنم دیگه توکل بر خودت.باور کنید من دقیقا مثل دفعه های قبل پیش میرفتم اصلا نمیدونم که چی شد آخرش یه طرفش کوتاه دراومد یه طرفش بلند. وقتی اون عکس رو تو گوگل دیدم برق از سرم پرید دقیقا همون مدلی که من کوتاه کردم و دقیقا همون مدلی بود که مشتری بهم نشون داده بود .ولی من چون استرس داشتم اصلا نتونستم با جزئیات اون عکس رو ببینم.کلا فراموش کردم که گفته بودم خدایا ریش و قیچی دست خودت فکر میکردم کارم خراب شده و ناراحت بودم.ولی خدایااااا واقعا چی بگم هنوزممم تو شوکم.

      یا مثلا سشوارمون از کیِ سوخته میخوام ببرم درستش کنم بخاطر اینکه پول نداشتم نمیبردم.از پری روز که همینجوری دارم به الهاماتم عمل میکنم دیروز بهم گفته شد برو سشوارو بده درست کنن.با اینکه کلی نجوا بود که حالا که پول نیست بزار برای بعد با توکل بر خدا بردم دادم.گفت اگه از موتورش باشه 350 الی 400 هزینه اش میشه.منم گذاشتم اومدم.امروز باخودم فکر میکردم که پول سشوارو چیکار کنم.دم غروب که از سالن داشتم میومدم خونه یه حسی بهم گفت برو سراغ سشوار.دوبار نجواها اومد که تو که پول نداری میخوای بری چی؟ اصلا اون آقاهه گفت نگاش بندازم خودم زنگ میزنم بهتون وقتی زنگ نزده حتما درستش نکرده ولی گفتم حسم گفته پس میرم.حالا میپرسم ببینم حداقل هزینه اش چقدر میشه تا ببینم کی پولش جور میشه.وقتی رفتم دیدم سشوارو درست کرده بود بعد گفت که از موتورش نبوده و از پروانه اش بوده هزینه اش شده 50 تومن.منم گفتم باشه من فقط سر مسیرم بود اومدم بپرسم(درصورتی که س مسیرم نبود) گفتم فردا میام پولشو میارم سشوارو میبرم آقاهه گفت ببر بعدا پولشو میاری.گفتم نه فردا میام میبرم.گفتش نه ببر.یعنی 10 بار خدا شاهده تو مغازه گفت ببر بعدا میای پولشو حساب میکنی گفتم نه نمیبرم اینجوری خودم خیالم راحته اصلا باوررررررممم نمیشه از مغازه اومدم بیرون آقاهه اومد دنبالم با اصرار سشوارو داد گفت ببر

      خدای من این مدلیشو دیگه ندیده بودم.(منم که از یه طرف تو شوکم از یه طرف ذوق میکنم از یه طرف میگم بابا لامصب یه پلاستیک میدادی حداقل اینو چجوری ببرم کیفمم کوچیک بود سشوار توش جا نمیشد خلاصه سشوار به دست از اونجا تا خونه اومدم)

      اصلا اینقدر همینجوری پشت سر هم درا داره باز میشه در مورد کارم و خیلی چیزای دیگه که دستم کم آورده از نوشتنش.

      بخدا داشتم اصلا در مورد یه چیزای دیگه مینوشتم نمیدونم چجوری رسیدم به اینجا داشتم میگفتم از فایل رضای عطار روشن عزیز کلی اگاهی گرفتم و کلی درا باز شد و فهمیدم که منم بدهی هایی دارم که باید تیکه تیکه اش کنم تا قابل انجام باشه.وقتی اولین قدم رو برداشتم برای پرداخت اولین قسط بدهی (که نمیگم چی بود) ولی دوباره درا باز شد که ت باید هدفهایی هم که داری همینجوری تیکه تیکه کنی ببینی با شرایطی که همین الان داری چه کارایی رو میتونی بکنی برای قدم اول.*یه نکته خیلی مهم هم که کشفش کردم امروز این بود که من فکر میکردم منظور از ایده ی الهامی ایده ایه که بزرگه و حتی اگه تواناییش رو نداری وحست در موردش بده باااااید انجامش بدی و نتیجه بگیری چون بهت گفته شده.و تو تحت هر شرایطی با هر سختی و بدبختی که شده باید انجامش بدی تا روی ذهنتو کم کنی بگی من تونستم.به خاطر همین هر وقت استاد حرف از عمل میزد خودمو عاجز میدونستم .میگفتم منکه از پسش برنمیام خدایا خودت انجامش بده.و از روی همین باور مخرب که خدا همه ی کارارو برای من میکنه به هیچ ایده ای که بهم الهام میشد عمل نمیکردم چون اصلا فکرشم نمیکردم اینا همون ایده هایی ان که استاد ازش حرف میزنه. فکر میکردم منظور از ایده یه چیز خفن و دور از ذهنه.ولی فهمیدم که ایده ی خوب و درست ایده ایه که خیلی خیلی آسونه .با همین شرایط الانت قابل انجامه.و سوم اینکه حست نسبت به انجامش خوبه.یعنی من یاد گرفتم این سه تا فیلترو بزارم برای رصد کردن ایده ها.

      و در مورد آگهی پیام بازرگانی که استاد گفتن از همین حالا میگم استاد من راهشو یاد گرفتم به قول رضای عطار روشن عزیز تیکه تیکه اش میکنم.حالا دیگه از انجامش نمیترسم‌.چون قرار نیست همین الان بیام آگهی بازرگانی رو اجرا کنم.قدم به قدم بهش میرسم.

      باید از خودم سوال کنم ببینم الان چه کارایی رو در توانم هست که انجام بدم که یه قدم در جهت افزایش عزت نفسم بردارم با همین شرایط و توانایی که که الان دارم و آسونه و حسم بهش خوبه.ولی یه کوچولو ترسم دارم.میرم تو دل همین یه کوچولو ترس.بعد کم کم به اونجام تمرین پیام بازرگانی هم میرسم.انشاءالله

      حالا ادامه ی نکات فایل

      اگه میخوای از این مرحله (ترس از حرف مردم) بگذری تمرین آگهی بازرگانی رو باید بارها و بارها انجام بدی تا توش حرفه ای بشی.

      این کاری نیست که همه بتونن انجام بدن.اگه میخوای متفاوت نتیجه بگیری باید متفاوت از بقیه عمل کنی.

      بریم تو دل ترسهامون .تا شخصیتمون تغییر نکنه نتایجمون عوض نمیشه.

      عزت نفس پایه ی تمام موفقیت ها و خوشبختی هاست.

      نکته بعدی شروع کردن با امکانات محدود

      این موردیه که من خیلی توش ایراد دارم ولی تو این دوسه روزه به یه سری نتایجی رسیدم که دارم با همین امکانات و توانایی هایی که دارم عمل میکنم.

      چقدر کمن آدمایی که با آنچه از امکانات در اختیار دارن کارو شروع میکنن

      اون آدمایی که تو زندگیشون به جایی رسیدن از همون جایی که بودن از همون چیزی که داشتن از صفر کارو شروع کردن و هی پیشرفت کردن

      جهان وقتی تعهد شمارو ببینه وقتی اون حد از اشتیاق شمارو ببینه خداوند درهای بیشتری رو برای شما باز میکنه برای اینکه حرکت کنید و نتیجه بگیرید.

      از هرجایی که هستید با هر امکاناتی که دارید با تمام قدرت با تمام اشتیاق با تمام عشق کارو شروع کنید و قدم بردارید(انگار استاد این تیکه رو مختص به من گفت اینقدر اشتیاق گرفتم)

      جهام تعهد شمارو ببینه درهای جدیدی رو به روی شما باز میکنه.*

      در پناه الله یکتا انشاءالله همگی از همین الانمون با توانی های الانمون با همین امکاناتمون قدم برداریم و پیش به سوی موفقیت

      ساعت 19 و 41 شروع کردم به نوشتن نان استاپ الان ساعت 21و 25 دقیقه است

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    صفورا کوشککی گفته:
    مدت عضویت: 1180 روز

    سلام سارای عزیزم…ممنونم که برام کامنت گذاشتی و باعث شدی به کامنت یه سال پیشم برگردم و به یاد بیارم چه وضعیتی داشتم…از همون تجربه به بعد بود که من معنای واقعی الهامات رو فهمیدم و کم کم درک کردم که خدا داره با من حرف میزنه ..چون تا قبلش اصلا درک نمیکردم وقتی بچه ها میگفتن خدا بهم گفت…خدا بهم الهام کرد..خدا هدایتم کرد…خیلی برام حالت شعار گونه داشت این حرفا ..چون خیلی احساس گناه داشتم قبلا فکر میکردم خیلی زمان میبره تا من با خدا بتونم ارتباط برقرار کنم…همیشه با خودم میگفتم خب منم اگر چند سال رو خودم کار کنم و تغییر کنم خدا میبینه که منم تغییر کردم و باهام حرف میزنه و دقیقا همونطور که گفتی من فکر میکردم ایده ی الهامی یه چیزیه که باید پوستت کنده شه تا بهش عمل کنی و باید خیلی قوی باشی و خیلی آدم خارق العاده ای باشی که بتونی به ایده های الهامی عمل کنی…همیشه هم فکر میکردم خب منکه میدونم از پسش بر نمیام پس خدا هم دوسم نداره…به همین دلیل رابطه ام با خدا خیلی کمرنگ و بی روح بود.اصلا یه درصد هم فکرشو نمیکردم که منم میتونم با همینی که الان هستم با خدا حرف بزنم و اونم جوابمو بده…ولی الان این موضوع اینقدر بدیهی شده تو زندگیم که من از کوچکترین تصمیمات روزانه ام تا بزرگترین تصمیمات زندگیم فقط با خدا مشورت میکنم و اونم همیشه جواب منو میده….پارسال وقتی این کامنت رو گذاشتم درامدم صفر بود همونطور که نوشته بودم 50 هزارتومن پول تعمیر سشوار رو نداشتم بدم ولی با هدایت های الله امسال درامد بالای 50 میلیون تومن رو هم تجربه کردم و کلی موفقیت و پیشرفت داشتم هم تو کارم هم تو زندگیم…وقتی کامنت خودمو خوندم خیلی برام جالب بود که کلا اون شرایط دیگه یادم رفته …خداوند رو بی نهایت سپاسگذارم که هر لحظه منو هدایت میکنه…

    برات آرزوی بهترینها رو دارم سارای قشنگم….ایشالا که تو رشته مورد علاقه ات جزو بهترین ها باشی و بدرخشی عزیزم.

    لایق بهترینهایی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: