ساختنِ عزت نفس در عمل

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار سِودا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی وزیبایی و عزتمندانه و به صورت کاملا طبیعی و بدیهی

سلام به استاد عزیزم

استاد اون فایلی که تو اینستا گرام گذاشتید فایل بسیار زیبا و تاثیر گذاریه من خودم بارها اون فایل رو دیدم و تحسینشون کردم به خاطر اینکه بسیار با اعتماد به نفس و بدون نگرانی از نظر دیگران داشتند کارشون رو انجام میدادند و از کمترین امکانات واقعا با هر انچه که داشتند حرکت کرده بودند و داشتند اون فایل رو ضبط میکردند

استاد این مهم نبودن حرف مردم نگران نگاه و نظر و واکنش وعکس العمل و فکر مردم نبودن واقعا برای من هم یکی از پاشنه اشیلها بود که انصافا خیلی بهتر شدم اما همونطور که گفتید این پاشنه اشیل ها هیچ وقت به صورت کامل از ذهن ما پاک نمیشه و هر چقدر که بیشتر روش کار میکنیم میتونه کمتر وبهتر بشه

این نگرانی که مردم در مورد اون نوع پوشش اون نوع رفتار و گفتار من چه نظر و فکری دارند همیشه تو ذهن من بوده و اون نگرانی یه جاهایی باعث شده من خجالت بکشم موذب بشم نتونم حرفم رو بگم ولی استاد من فکر میکنم من و دوستان دیگه ای که دوره ارزشمند عزت نفس رو خریدیم تا حدی که تونستیم با عمل به اون اگاهی ها و تمرینهای فوق العاده مهم اون از جمله تمرین اگهی بازرگانی عمل کنیم واقعا شخصیت جدیدی از خودمون ساختیم من که شخصا تمام اطرافیانم این تغییرات رو که تو عملکردهام داشتم رو دیدند و کاملا به این موضوع اذعان دارند که من تغییرات بزرگی رو تو خودم ایجاد کردم اما میتونم خیلی بهتر بشم هنوز تو یه سری از موقعیتهای جدید که افرادی رو تو ذهنم بت میکنم باز این پاشنه اشیل سرو کلش پیدا میشه یعنی نگران نظر اون افراد میشم و کاملا احساس میکنم که نه من باید بیشتر و همیشگی رو این موضوع کار کنم بارها به خودم میگم بابا مردم اصلا تو ذهنشون در مورد تو هیچ فکری نمیکنند الکی ذهن خوانی نکن و نگران و موذب نشو البته این جز نقاط ضعف اساسی هست که هیچ وقت به صورت کامل از بین نمیره و اصلا یه شبه به وجود نیومده که یک شبه هم بخواد از بین بره من باید سعی کنم تو این زمینه بیشتر رو خودم کار کنم و هربار بهتر وبهتر بشم

این نقطه ضعف نگران حرف مردم بودن خیلی تو ذهن من بنیادین هست و هر از گاهی که فراموش میکنم کار کردن رو این موضوع رو تو موقعیتی قرار میگیرم که ترس و استرس به سراغم میاد ولی سریع از اینکه احساسم بد میشه میفهممم و قلبم بهم الارم میده که دارم از مسیر درست خارج میشم و سعی میکنم وقتی متوجه این مقاومت ذهنی شدم اتفاقا گفتم حالا که انقدر ذهنم مقاومت میکنه این یعنی باید حتما انجامش بدم برم تو دل اون ترس و اتفاقا بارها دیدم که چه کار راحتی بود ولی ذهنم چه نجواهایی رو میساخت که واقعا همش توهم بود

استاد جان اون زمانی که رفتید تو دبی و وسط جمعیت تو بازار دبی با دوربین از خودتون فیلم گرفتید اون هم تنهایی واقعا تعهد شما رو برای تغییر اون پاشنه اشیل رو نشون میده و اینچین تعهدی و رفتن تو دل ترسها شما رو به این موفقیتهای بزرگ رسونده و این نتایج نتیجه عمل به اون اگاهی ها و رفتن تو دل ترسهاست و خداوند هم به این حد از شجاعت و جسارت پاداش میده من جدیدا هر کاری رو که ذهنم کمی براش مقاومت داره میفهمم که اتفاقا یعنی انجامش بده و بعد از انجام اون کار دیدم که چقدر نتیجه خوبی برام داشت و یه جورایی دست ذهنم رو خوندم و برعکس مقاومتش عمل کردم هرچقدر مقاومت بیشتر عملگرایی من برای انجام اون کار بیشتر شده

استاد تمرین اگهی بازرگانی خیلی تمرین سختی هست و من فقط یه بار انجامش دادم ولی نیازه که بارها وبارها انجامش بدم تا تغییرات اساسی رخ بده واقعا دنیای انسان رو به دو قسمت قبل از انجام این تمرین وبعد از انجام این تمرین تقسیم میکنه این تمرین خیلی خجالتی بودن و نگران نظر دیگران بودن و ادمها رو برای خودت بت کردن و ذهن خوانی کردن که مردم الان در مورد من چه فکری میکند رو با تکرار این تمرین مهم تا حد زیادی میشه از بین برد و درهایی به روت باز میشه که پاداش رفتن تو دل ترسهات هست

عزت نفس پایه و اساس موفقیت و خوشبختی هست و وقتی رو این دوره کار میکنم به طرز باور نکردنی جهان منو تو موقعیتهایی قرار میده که من باید اونجا نشون بدم که عزت نفسم و شخصیتم واقعا تغییر کرده یا نه فقط دارم حرفهای خوب میزنم خداوند در قران فرمودند که ما ایمان شمارو می ازماییم یعنی فقط تو حرف زدن نمیتونی بگی من تغییر کردم باید تو عملکردت نشون بدی جهان به حرفهای خوب تو پاداش نمیده به عملکرد تو که از ایمان و باور قلبی تو میاد پاداش میده

استاد جان هربار که تو دل ترسهام رفتم واقعا دیدم که اون ترس چقدر توهمی بوده و چقدر ذهنم به اون ترس پروبال داده بود و اصلا اونجور که تو ذهنم ترسناک بود نبود و خیلی کار ساده وراحت پیش رفته فقط کافیه هربار این وضوع رو به خودم یاداور بشم وقتی که متعهدانه رو خودم کار میکنم و تو دل ترسهام میرم این تعهد رو وقتی جهان میبینه کار رو برام راحت و اسون میکنه

موضوع بعدی کار رو با هر امکاناتی که تو اون لحظه داری شروع کن و به دنبال این نباش که همه المانها اماده و محیا باشه و بعد کار رو شروع کنی با هون امکانات و در همون زمان کار رو شروع کن و نخواه که همه چی در بهترین نوع خودش اماده باشه این فایل اخری که از اون خانمها گذاشتید کاملا نشون داد که چقدر امکانات ساده و اولیه ای داشتند و چقدر الگو از افراد موفق هست که با همون امکانات اولیه کار رو شروع کردن و هیچ بهانه ای رو اجازه ندادند که ذهنشون بیاره از جمله خود شما استاد جان که خیلی ساده بدون هیچ هزینه ای فقط با یه ایمان و تعهد وشوق و اشتیاق کارتون رو از دانشگاه بندرعباس شروع کردید و ادامه دادید تا این نتایج رو گرفتید جهان وقتی این تعهد و شور اشتیاق رو میبینه درهایی رو به روت باز میکنه که اصلا باورت نمیشه که این در باشه و اصلا باز شدنی هم باشه شکلش شکل دیوار بود ولی در بود و باز هم شد این کار رو جهان به راحتی برات انجام میده در صورتی که تو با همون امکاناتی که داری با ایمان با تعهد با اشتیاق ادامه بدی

استاد اون مثالهایی که از قهرمانان طلای المپیک گفتید که با چه امکانات نا چیزی تونسته بودند اون نتایج رو در سطح جهانی رقم بزنند نشون میده که فقط جهان اون تعهد رو از تو میخواد و بقیه کارها رو خداوند خودش برات انجام میده کافیه که بهانه نیاری و با امکانات همون لحظت کار رو شروع کنی مثل شما استاد جان که با اون همه مشکلات و مسائلی که داشتید هیچ بهانه ای نیاوردید و تمام تلاش خودتون رو کردید و بهترین خودتون رو ارائه دادید ونتایج هم که گواه این پاداشی هست که جهان به شجاعت و جسارت و اون حد از تعهد و ایمان و ادامه دادنها به شما داده

تا زمانی که به بهانه هایی که ذهن میاره بها بدیم و حرکت نکنیم رشد و پیشرفتی هم نیست و اون موقعیت عالی که ذهن میخواد هیچ وقت به وجود نمیاد فصل مشترک همه افراد موفق از جمله استیو جابز و ایلان ماسک و استاد عباس منش که نتایج پایدار وبزرگی رو رقم زدند شروع کردن کار با همون امکانات موجود ولی با تعهد و ایمان و باشور و اشتیاق بوده و جهان هم برای این حد از عملکردها و این حد از تعهد و اشتیاق محکوم به پاداش دادن هست

 

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.


برای دیدن فایل ذکر شده در «تنها صفحه شخصی استاد عباس منش در اینستاگرام» و خواندن پاسخ های دوستان به سوالی که استاد در این فایل مطرح کرده اند، روی لینک زیر کلیک کنید:

https://instagram.com/abasmanesh

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    338MB
    22 دقیقه
  • فایل صوتی ساختنِ عزت نفس در عمل
    20MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

352 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «لیلا توسلی» در این صفحه: 1
  1. -
    لیلا توسلی گفته:
    مدت عضویت: 775 روز

    1403/10/12به نام صاحب عزت77مین ردپای زندگی عزتمندانه سلام به خدا.

    سلامی میکنم به استادومریم جون وکل دانشجویانی که تمرین آگهی بازرگانی روانجام دادن یاندادن برای هردوگروه آرزوی موفقیت دارم.

    دیشب کامنتهای این فایل رومیخوندم وقبلااین فایل روهم دیده بودم باهمون فیلم رقص دخترهاولی الان تواین فایل نبودومنم نمی دونم اینستادارم یاندارم مهمم نیست.بریم سراصل مطلب دیشب ساعت20:55دقیقه درحال خواندن کامنتهای آگهی بازرگانی بچه هابودم تاجایی که من خواندم برای دوستان کاربی نهایت سختی بودومن میگفتم: نه! به این سختی نبایدباشه!یک وقت دیدم صفحه گوشی برای اولین باربود که ازبالاکاغذهای رنگی برام مثل پول وطلاتصورکردم میریزه که خانم لیلاتوسلی به عنوان دانشجوی فعال 25٪هدیه هنگام خریددریافت کنین همچین چیزی خوب خودش معجزه س!خوب خیلی حس قشنگی داشت. چون این روزشماررو77روزه دارم تمرین میکنم. ودوست دارم هدیه دوره ی 12قدم روبخرم به شرط عمل کردن.آمین خدایاحالاکه برنده شدم توصراط مستقیم قرارگرفتم خریددوره وکل خریدهای زندگی ام رابه توواگذارکرده ام خانه،باغ ویلاتوباغهای روستامون کناررودخانه وجاده،ماشین سواری،سناتاوبنز،وبی ام و،وماشین ازشرکت تسلاکه فقط منوببره ومن دستوربدم وکامیون برای کسب درآمدبراعزیزدلم وبچه هام دوست دارن اونم میخوام،خانه مثل استادتوی تمپاوقسمت کناررودخانه میخوام وتو ترکیه هم خیلی علاقه دارم میخوام براگسترش جهان هستی ولذت بردن خودوخانوادم حالاازکجامن نمیدانم!؟خدابه من قول دادازبدوتولدم وبراحتی برام اجراکرده.دیشب ذهنم میگفت :زودترصبح بشه اینجوری کن اونجابرواینوبگوصبح شداصلاباافکارذهنم نرفتم ازخداکمک خواستم وازمسیربرعکس ذهنم رفتم شروع کردم.

    1_ اولین پیام بازرگانی من:سلام خانم لطفا2دقیقه میخوام باهاتون حرف بزنم استادم گفتن این تمرینوانجام بده میخوام ببینم میتونم وبرای بهترشدن زندیگی خودمه!خانم گفتن بفرمایین. گفتم بنده خانم توسلی هستم سنمو گفتم یکتاپرستم ،شوهرخوبی دارم4تاپسرهای خوبی دارم،احساس عالی دارم،نمازم سروقته سعی میکنم روی ایاک نعبدوایاک نستعین خوب کارکنم .قبلناالله اکبرمیگفتم سرنمازهمه جابودم غیراز نماز ولی الان بهترشدم اگه ازاول وقت بگذره یادم میره نمازبخونم ! قرآن روخوب رون میخونم اول که قرآن میخوندم میدیدم خداگفته مابه هرکس بخواهیم روزی می‌دهیم!ومنم میگفتم خوب خداماروکه دوست نداره پس چراآورده حتمابرای سیاهی لشکرازآخرهم به ماکارنداره!الان متوجه شدم خدابه همه روزی میده. اون خانم گفت :درسته چون اول وقت نمازمیخونی حالت خوبه!گفتم نه ازوقتی تغیربه یکتاپرستی کردم وازهیچکس کمک نمیخوام ازننه ،بابا،مملکت امام وپیغمبرولی میخوام ازراهی که اینهارفتن خداپرستی روادامه بدم. گفت:یک چیزی بگم باخوشرویی گفتم آره اگه انتقادی پیشنهادی دارین من باکمال میل گوش میکنم حالایامیپذیرم یانه بستگی به من داره آره همینجوری گفتم.گفت خواهرمواظب این کانالهاباشین برادرمنم میگه پیغمبروامام کیست!الان توگوشیهادیدم آقایون روی کوه میخونن خانمهاپای کوه میرقصن البته باحجابن ونام گروهشون علی ابن ابیطالبِ.شماخانم فهمیده ای آره احساس خوبی داری اگه دوست داری بیامکتب حضرت زهراهمین نزدیکه خانم اکبری استادمونه من برای درس اخلاق میرم و…….منم اصلا اسم استادمونیاوردم ومیگفت خداقرآن وعترت روباهم آورده گفتم هرچی قرآن بگه همونه گفتن اماماشفیع ماین چون ماگنه کاریم نمیتونیم باخدامستقیم رابطه برقرارکنیم گفتم منم میخوام گناه نداشته باشم خودم تماس مستقیم باخدابرقرارکنم گفت نه الان بارئیس جمهورمیخوای ملاقات کنی نمیذارن بایدمعاون وغیره روببینی گفتم آره چون انسان زمینی ازاین بهترنمیشه خداحافظی.

    2_یک آقای مسن:سلام حاج آقاخوبین من میخوام چندتاکلمه باشماصحبت کنم لطفاگوش بدین گفت:بفرمایین من از سن و سالم گفتم:شوهرعالی4تاپسرعالی دارم ازنمازوقرآن،احساس عالی دارم،غذابه موقع درست میکنم،نظافت منزل به موقع برای حضورانرژی الهی،قضاوت نمیکنم،چندسال پیش بچه‌ها بیرون بودن مدام زنگ میزدم حالااصلازنگ نمیزنم مگردرصورت ضروری!شبهاازسرگیجه واسترس باصدای ناله بادهان بسته شوهرم بیدارمیشد3شیره تودهانم میریخت تاحالم به جابیادولی الان خوب آرام میخوابم وبیدارمیشم باحس وحال عالی!هرجامستاجربودیم همسایه هامون وصاحب خانه هاواقعاعالی بودن ازاول ازدواجمون والان هم عالی ترن!وچندتای دیگه خصوصیات. پرسیدم چه جوری بودتحسین کردوگفت عالی بود. پرسیدم نظروپیشنهادوانتقادگفت نه عالی، عالی، عالی بود.

    3_دوتاخانم سلام کردم گفتم2دقیقه میخوام باشماصحبت کنم.گفتن ببخشیدوقت نداریم اصلاناراحت نشدم ولی اگه مثل قبلنامی بودم بدم میومدتشکرکردم رفتم.

    4_جلوکافی شاپ دوتاجون یکیشون باریستابودگوشیش زنگ خوردرفت.به دومی گفتم میخوام یک پیام بازرگانی داشته باشم گفت اگه زودتموم میشه بفرمایدهمون خصوصیات خودموگفتم بنده خداگفت: خیلی احساس عالی دارین واقعاموفقین.

    5_دوتاخانم آرایش کرده رودیدم سلام خوشگل خانمهاجواب دادن منم شروع کردم پذیرفتن باشوخی گفتنداگه پسرهاتون مجردن بیشتربگومنم درموردحجابم گفتم که متوسطم ولی کسانی که حجاب وکسانی که آزادترپوشش دارن دوستشون دارم قضاوت اصلاندارم، اون دوتاخانم هم احساسشون خوب شد.وتحسین کردن وخداحافطی کردم ورفتم.

    6_دوقدم اونطرف رفتم جای 2تاآقای کارکرسرگذرو2تای دیگه هم اضافه شدن ازخصوصیاتم وحالاچیزهای دیگه یادم میومداضافه کردم ازآقایی که مسن تربودگفتم اگه توی صحبتهام چیزی گفتم انتقادی دارین شمابزرگترین بگین 4تاشون تحسین کردن گفتن خیلی عالی صحبت کردی.حال ماروهم خوب کردی.

    7_2تاخانم ویک دخترنوجوان به همراهشون بااحترام ازاوناهم درخواست کردم وبه اون جون گفتم شماجدیدترازمایی چنانچه حرفی چیزی بوداستفاده میکنم.گفتم من قبلناخدارویک آدم خوب حس میکردم ولی الان استادم گفتن انرژیه وخنثی است هیچ دخالتی توکارمون نداره ازوقتی اینویادگرفتم زندگیم خیلی عالیه محل خوب باخانواده خوب زندگی می کنم اون جون گفت آره منم شنیدم آره حستون عالیه.

    8_یک آقایی بودگفت به خدامن نمیدونم چی بگم گفتم شمافقط گوش کن ببینم من جرات حرف زدن دارم ازآخرگفت عالی گفتین.

    9_کافی شاپ دوتانوجوان که خندشون گرفت رفتن بیرون وازآخربرگشتن ازشون تشکرکردم گفتم حتماشمانبایدصحبتهامومیشنیدین!ولی اون باریستاخیلی عالی گوش دادچقدرخوشحال شدگفت شمااولین کسی هستی که توی محل کارمن اومده!برای همچین تمرینی اصلاندیدم کسی بااین دل وجرات راه بیفته توخیابون ومحل کارتحسینتون میکنم.گفتم اول که کافی شاپ افتتاح شده بودمن براعرض تبریک اومدم ولی یک آقای سنش بالابودبانگاهش من برداشت کردم یاغلط یادرست قضاوت کردم نگاهش سنگین بودانگارمن براکمک خواستن اومدم!واین آقامعذرت خواهی کردوخیلی لذت بردواحساس خوبی گرفت ازگفته هام.

    9_یک خانم تومسیربودسلام کردم گفتم همینجورکه میری چندکلمه ازخودم میگم فقط خودموامتحان میکنم برای زندگیم بهتربشه بعدازتمام شدن حرفام تحسین کردورفت.

    10_ازحاشیه خیابان واردمیلان شدم گفتم دیگه تموم ازجلوی آرایشگاه مردانه ردشدم نگاه کردم ذهنم گفت چرانرفتی!؟گفتم با خیلیهاصحبت کردم دیدم اذیت میشم برگشتم درب آرایشگاه روبازکردم سلام کردم آرایشگرمشغول اصلاح مردمسن بودویک جوان هم نشسته بودگفت بفرمایین گفتم یک پیام بازرگانی دارم گفت کاری ازدستم برمیادگفتم فقط گوش کنین حتی این حاج آقاواین جوان،وگفتم اگه موزرتون صداداره برم گفت نه راحت باشین منم شروع کردم سنم وبعدازسن سریع میگفتم شوهرفوق العاده ای و4تاپسرخوب دارم که فکرنکنن کمک میخوام ازنمازوقرآن وحجاب متوسط دارم گفت اینومیبینم مشخصه میخوای تحسینت کنم؟گفتم تحسینم خوبه ولی میخواستم ببینم دل وجرات صحبت دارم؟گفت34ساله اینجاآرایشگاه دارم که جای رفت وآمدخانمانیست تعجب کردم ازاین همه شجاعت وصحبت کردن توجمع آقایون ماکل آدمهارومیبریم سرچشمه تشنه برمیگردونیم الان شمارودست ماآقایون زدی مطمئن باش که خوب داری پیش میری بهتون تبریک میگم.

    11_ازجلوی دفترگازرسانی ردمیشدم گفتم برم یانرم دیدم مشغول کپی گرفتن وکارهای دیگه هستندجلوتررفتم 3تاآقامنتظربودن فکرکنم تو دفترگازرسانی کارداشتن ازشون درخواست کردم محترمانه پذیرفتن خصوصیاتم رو+اگه جایی هم مختلط برقصن منم میرقصم 3تای خندیدن یکیشون گفت اوبزن، آهنگ میزددستاموتکون دادم خندیدن همین آقاپرسیدکانال داری خیلی خوب حرف میزنی عالی هستی گفتم من هیچ کانالی ندارم خودم توسایت استادم هستم وباعجله پرسیدداشت میرفت اینجاگفتم استاد آقای عباسمنش هست.

    12_دوقطعه مونده بودبه خانه یک خانم دیدم بااون خانم هم صحبت کردم کلی که گفتم برای همه میگفتم زیبادف میزنم واین خانم هم گفت احساسم روعالی کردی تشکرکردوتمام.وبه کل این عزیزان میگفتم خدااولین وآخرین پادشاهی هست که به بندش خدمت میکنه!کدوم پادشاه به بندش گفته درخدمتم قربان!میخندیدن وباتعجب میگفتن آره!

    رسیدم خونه نمازقرآن،ناهاروجایزه لیلاجون یک فیلم هند(شعله)وبعدهم(گانگا)و ای چقدرحالم بهترشدازاستادبابت این تمرین ساده ولذت بخش متشکرم!وازلطف خداست که من اینطورصحبت میکنم بایدادامه بدم ازاین بهتربشم.

    چراگفتم ساده؟!چون من توکامنتهای دیگه گفتم ازبچگی توجمع قرآن میخوندم غلط قرآن خانمهارودرست میکردم ،به بقیه قرآن تدریس میکردم،تومراسم تعذیه هامون به رسم خودمون ختم میگرفتم،وهنوزادامه دارد.وتوجمع عروسیهابچه بودیم توحیاط های خانه های روستایی حنابندان میگرفتن کل مراسم روداریه میزدم وتازه شعرهم میخوندم وبروبچ کمکم میکردن. روزبعدمراسم عروسی ورقص وآوازدوباره توحیاط برگذارمیشدازاول تاآخرمجلس یک لیلابودوگرم کردن مراسم.حتی توی مراسم حنابندان نوه داییم مراسم مردانه بودآقای تیمپوزن خسته شد من باداریه شروع کردم.به قول استاددسته جمع بودیم. توعروسی کل فامیل برای کادودادن من بودم اعلام میکردم وداریه هم میزدم.مادرم توسی سی یوبودداستانشوتعریف کردم که عروسی دخترداداشم بودروز4شنبه براملاقات مادرم کارت عروسی پخش کردن وفرداروز5شنبه بعدازظهر مادرم آسمانی شد!همون شب حنابندان دخترداداشم بود.جنازه ازبیمارستان به بهشت رصاانتقال داده شدبعدازظهرتعطیل بودبرای شستشوبه فرداموکول شد.همگی برگشتیم خانه برادرکوچکم کل فامیل ودوست وآشنا جمع شدن دوست من گفت اگه مولودی خوان میخواین براتون دوشب میگیرم باقیمت مناسبترگفتم بذاربه خانم برادرم بگم به محض اینکه به خانمش ودختربزرگش گفتم بیاین مولودی بگیریم خودم دف میزنم ازآهنگ گذاشتن بهترچون کل عروسی 4تادخترقبلیش رومن مجلس گردونشون بودم البته برای همه ی فامیل !خداخیرشون بده دوست دارم تصورکنیدکه دستاشونومادرودختربه نشان مخالفت بردن بالاکه نههههههههه مااصلانمیتونیم اینکاروبکنیم همیشه عروسیهای مابزن وبکوب بوده اینجااگه مجلس نگیریم زشته مردم چی میگن!؟آبرومون میره!حاج داداشم خودشورسون چی میگین براش توضیح دادم!مگه جواب حاج داداش چی بودازدخترشوزنش قشنگترجواب دادکه امکان نداره آبرومون میره!دوستم ازمخالفت اوناازخجالت آب شدگفت واچی آدمهایی هستن!شب شدمنو3تاخواهرم رفتیم حنابندان خواهردومی باداداشم جون جونی بودتومراسم بزن وبکوب رفته بودویک ولی جانشسته بود!منوخواهراولی وسومی رفتیم روپشت بام. داداشم باقلیان میانه خوبی نداشت ولی میدونست ما3تاخواهرمصرف داریم گفته بودقلیان بیارین خواهرسومی خودرای هست باعصبانیت وکنایه گفته بودنمیخوام خونه خودم قلیان میکشم بعد میام وخانم داداشم تقریبارابطه ی عالی باما3تاخواهرنداشت ولی باالاجبارباهم خوب بودیم ازپایین ازتومجلس میومدبالامیوه شیرینی چای که ماهم نمیخوردیم فقط گریه میکردیم میگفتیم بروفامیلای دامادآمدن صدابزن تامابیاییم کادوبدیم بریم!دامادهم نوه خواهرش بودبالاخره فامیلای دادمادازروستابه شهر رسیدن ومارفتیم پایین تومجلس همه ازاحوال مادرم میپرسیدن ما3تاخواهرمیگفتیم خوبه ولی همه خبرداشتن حالااصل ماجراروبگم حتی همین امشب هم میخوان کادواعلام کنن میگن کی میادکادوهارواعلام کنه همشون میگن طبق معمول عمه لیلااعلام کنه منم اعلام کردم گفتن خوب برقصین دستمال سفیددستم بودبردم بالابه نشان خداحافظی ورفتیم. توماشین هر3خواهرفریادمیزدیم رفتیم خانه خواهرم فردابهشت رضاکل فامیل ودوست وآشنابرای تغسیل مادرم امده بودن بازمادرم رابرعکس که اصلاازسردخانه خوشش نمیامد سردخانه گذاشتیم ناهارخانه داداش کوچک بودیم وکل مهمانهابراعروسی میخواستن شب برن خانه برادربزرگترم شام عروسی اول میومدن خانه داداش کوچک برای دیدن ما4تاخواهرگریه وزاری بعدمیرفتن عروسی!کلهم خبرداشتن که مادرم فوت کرده ولی یک خواهرپدری داشتم همسن مادرم بودمریض بودولی آورده بودنش عروسی دیده بودخواهرهانیستن چی عروس بی مزه ای برگذارکردن پرسیده کوخواهرم چرالیلانیست مجلس روگرم کنه بعدفهمیده مادرم بهشتی شده وازمجلس بردنش روتراس پیش فامیلاوشروع کرده به گریه کردن که زن بابام فوت کرده من خبرندارم خواهرم دلشون خونه شماعروسی دارین الان واقعاهم خندم گرفته هم گریم.!اینوگفتم که من توهرمجلس عروسی یاعزانباشم سریع همه میفهمندولی خواهرای بزرگترم نباشن کسی اصلانمیپرسه که کجاهستندخخخخخخ!

    40مین روزبهشتی شدن مادرم بود2شب قبلش عقدکنون دخترهمسایه بودگفتم کمک کارهاتون هستم ولی مجلس نمیام پدرعروس به خانمش گفته بودبه آبجی لیلابگواگه تونیای منم نمیام خدایاپدرومادعروس هم میگن بایدباشی !منم رفتم توآشپزخانه کارهاروانجام میدادم وقت کادودادن شدپدرآقادامادساکن بهشت بود خواهردامادگفت برای شادی پدرآقادامادصلوات واعلام کادوهاشون یکی یکی دادن،خانواده دامادعمه مادرعروس خانم بودکارشون تموم شدرفتن کنار.

    حالانوبت کادوهای خانواده عروس خانم شده میگن

    برااعلام کادوهای عروس خانم کی اعلام کنه اون همه فامیل دارن خاله ،عمه ،زندایی، بازهمه میگن خاله لیلا بیاکارخودته میگم لباسهای معمولی دارم توی فیلم میفته میگن مهم نیست اصل وجودخودته!منم اینطورشروع کردم شب ضفاف کم ازتخت پادشاهی نیست، به شرط آنکه پدرپسرکنددامادهمه سوت وهوراکشیدن وبعدگفتن ازکجااین حرفهارومیاری!خاطره بعدی عقددخترهمسایمون بودرفتیم حرم امام رضا به محض اینکه گفتن آقاداماداونجاس رفتم پرسیدم ببخشیدآقادامادشماین؟!گفت:بله گفتم منم خاله لیلا برامنوبچه هام دعاکن گفت چشم خاله لیلاوشب مراسم ایناهم مادرعروس میکروفن روازدیجی گرفت گفت اعلام کادوهابادوستم وقتی اعلام کردم کل خانواده بی نهایت خوشحال بودن وتاهروقت میدیدنم میگفتن ایول خاله برادخترهمسایه ی بعدی ماه بعدمن ازخودم تعریفی ندارم میخوام بگم برای ثروتمندشدن چی میدونستم لازمه یک دخترعمه داشتم ساکن بهشته روزبعدعروسی نوه برادرم خسته شده بودم دیدم صدامیزنه لیلاعمه جان پاشومجلسودست بگیروازهرنوع پوشش هم تومراسم خجالت نمیکشم مردانه،پیرزنی ،آماده باشم که هرنقشی روبازی کنم حالا اسمش عزت نفس بوده من نمیدونستم وهنوزم ادامه داره لباسهای مادرمونگه داشتم شب عروسی پسرم استفاده کردم همه برامادرم دعامیکردن ازخنده روده برشده بودن بامردای فامیلمون میرقصیدیم.وازعروسی دخترآخرهمین برادرم بگم اثاث کشی داشتیم .همون دختربزگه برادرم زنگ زدعمه گفتم بله گفت عروسی داریم میتونی بیای دف بزنی گفتم نه دستم نمیگیره برای چی دف گفت دامادمون سپاهیِ آهنگ ودیجی تعطیل منم جواب خودشوبه خودش دادم گفتم عروسی که سازوآوازنباشه عروسی نمیشه!وشب عروسی دیررفتم نزدیک شام رفتم وکادومودادم خواهرم گفتم شمابروبده بالای سکونرفتم هرچی فامیلاحتی خواهرم گفت پاشولباسای مادرومن درمیارم توتنت کن گفتم امکان نداره من جای بدون سازوآوازنمیرقصم!وبعداز9سال همان دخترکه بافوت مادرم عروسیش برگذارشده بودخودش ساکن بهشت شد!جوان بودروحش شاد

    الهی شکرت که هرچی دارم ازلطف خودت هست برای استادم وخانم شایسته ی گرامی وکل عزیزانی که کامنت منوخوندن متشکرم فقط اینوبگم که مادرم مارومثل خودش تربیت کرد.فکرکنین جنازه ی مادرم2شب توسردخانه واگه رومیدیدن هنوزپاتخت هم برگذارمیکردن !فامیلامیگفتن بعدشام سریع لباس پاتخت مادروخواهرای عروس آوردن تن عروس کردن که آرزوبه دل نمونه……دیگه گریه نمیذاره ازساعت6شب شروع کردم به نوشتن امیدوارم ردپام مناسب همه ی سنین باشه آمین.همینجاازکسانی که به دلنوشته هام رای ونظردادن من بلدنیستم جوابشونوبدم همینجاتشکرمیکنم تابی نهایتهادوستتون دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: