https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/07/abasmanesh-21.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-07-29 11:47:012021-08-16 10:15:11ساختنِ عزت نفس در عمل
352نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من تمرین اگهی بازرگانی مو انجام دادم، نه یکبار، نه دو بار، بلکه سه بار تا الان! و روسفید شدم در برابر ترسام و بازم و بازم و بازم در جمعهای بزرگتر و بزرگتر و متنوعتر انجام خواهم داد، با توکل، امید و یاری خدا، میدونم که حمایتم میکنی، جسارتم میدهی خدا
حالا ماجرا رو براتون شرح میدم
من از قبل چندین بار توی دفتر و گوشیم نکات قوتم رو نوشته بودم و حدودا دو سه هفته ای، اکثرا صبحا برای گلدونهام از نقات قوتم میگفتم شفاهی و اونام خیلی خوب گوش میدادن به حرفام
جلوی اینه هم بارها و بارها تمرین کردم و اجراش کردم
بارها از خدا خواسته بود، شرایطی پیش بیاد بهم قدرت جسارت انجامش رو بده
یه روز رفتیم جنگل و دو تا خانوم کنار بساط ما، یکم اونور تر داشتن صحبت میکردن، من بارها نوشته هامو توی ذهنم مرور کردم، ولی هر کار کردم نتونستم و نجواها و ترسهام اجازه ندادن برم جلو و تمرینم رو اجراش کنم، این قضیه گذشت و تموم شد و من سرخورده ولی همچنان مصصم برای اجرای تمرینم بودم
وقتای تنهایم توی خونه، جلوی اینه اجرا میکردم و همچنین برای گلدونای سرسبزم
چند وقت بعدش، خداوند من و بچه هام رو هدایت کرد به پارکی که اطراف خونمونه و هر روز عصرا پیاده میرفتیم اونجا ولذت میبردیم
من برم پیش اون خانوم و تمرینمو اجرا کنم، رفتم سلام کردم و فقط نشستم کنار اون خانوم و چند تا حرف الکی ملکی درمورد بچه ها زدم و نتونستم اجراش کنم و برگشتم پیش تاب و سرسره، پیش دخترام، یکم گذشت دوباره رفتم پیش اون خانوم ولی اینار بهش گفتم یه تمرین اینجوری دارمو و ایشون با روی باز پذیرفتن و خیلی خوب گوش دادن و من راحت شدم، سبک شدم، و ازاد
کلی خوشحال شدم انرژی گرفتم از جسارتم که رفتم توی دل تراسام، بعدش برای جایزه برای خودم و بچه هام کلی خوراکی و بستنی گرفتم با خوشحالی و عشق
دفعه دوم، چند روز بعدش، اینار برای دو تا خانم اجراش کردم
دفعه سوم هم برای سه تا پسر نوجوان
که هر بار اسانتر شد برام انجامش
و قصدم اینه بارها و بارها و بارها برای افراد بیشتر و جمعهای بزرگتر، حرفه ای تر و حرفه ای تر انجام بدم تمرین اگهی بازرگانیمو
فقط اون لحظه اولش که میخوای بری جلو پیششون و شروع کنی سخته، بقیش لذتبخشه
نقات قوت تموم اجراهام که به خودم خیلی افتخار میکنم این بود که من تمام تمرینم رو شفاهی اجرا کردم و از روی نوشته یا متنی که قبلا نوشته بودم نخوندم، فقط قبل از ورود به جمع شون، توی ذهنم مرور میکنم نقاط قوتمو و بعد با توکل به خدا میرم تو دل انجامش
به نام خدا
سلام دوستان
الوعده وفا
من تمرین اگهی بازرگانی مو انجام دادم، نه یکبار، نه دو بار، بلکه سه بار تا الان! و روسفید شدم در برابر ترسام و بازم و بازم و بازم در جمعهای بزرگتر و بزرگتر و متنوعتر انجام خواهم داد، با توکل، امید و یاری خدا، میدونم که حمایتم میکنی، جسارتم میدهی خدا
حالا ماجرا رو براتون شرح میدم
من از قبل چندین بار توی دفتر و گوشیم نکات قوتم رو نوشته بودم و حدودا دو سه هفته ای، اکثرا صبحا برای گلدونهام از نقات قوتم میگفتم شفاهی و اونام خیلی خوب گوش میدادن به حرفام
جلوی اینه هم بارها و بارها تمرین کردم و اجراش کردم
بارها از خدا خواسته بود، شرایطی پیش بیاد بهم قدرت جسارت انجامش رو بده
یه روز رفتیم جنگل و دو تا خانوم کنار بساط ما، یکم اونور تر داشتن صحبت میکردن، من بارها نوشته هامو توی ذهنم مرور کردم، ولی هر کار کردم نتونستم و نجواها و ترسهام اجازه ندادن برم جلو و تمرینم رو اجراش کنم، این قضیه گذشت و تموم شد و من سرخورده ولی همچنان مصصم برای اجرای تمرینم بودم
وقتای تنهایم توی خونه، جلوی اینه اجرا میکردم و همچنین برای گلدونای سرسبزم
چند وقت بعدش، خداوند من و بچه هام رو هدایت کرد به پارکی که اطراف خونمونه و هر روز عصرا پیاده میرفتیم اونجا ولذت میبردیم
دختر بزرگم 9 سالشه، بهش گفتم دخترم مواظب ابجیت باش( دو سالشه)
من برم پیش اون خانوم و تمرینمو اجرا کنم، رفتم سلام کردم و فقط نشستم کنار اون خانوم و چند تا حرف الکی ملکی درمورد بچه ها زدم و نتونستم اجراش کنم و برگشتم پیش تاب و سرسره، پیش دخترام، یکم گذشت دوباره رفتم پیش اون خانوم ولی اینار بهش گفتم یه تمرین اینجوری دارمو و ایشون با روی باز پذیرفتن و خیلی خوب گوش دادن و من راحت شدم، سبک شدم، و ازاد
کلی خوشحال شدم انرژی گرفتم از جسارتم که رفتم توی دل تراسام، بعدش برای جایزه برای خودم و بچه هام کلی خوراکی و بستنی گرفتم با خوشحالی و عشق
دفعه دوم، چند روز بعدش، اینار برای دو تا خانم اجراش کردم
دفعه سوم هم برای سه تا پسر نوجوان
که هر بار اسانتر شد برام انجامش
و قصدم اینه بارها و بارها و بارها برای افراد بیشتر و جمعهای بزرگتر، حرفه ای تر و حرفه ای تر انجام بدم تمرین اگهی بازرگانیمو
فقط اون لحظه اولش که میخوای بری جلو پیششون و شروع کنی سخته، بقیش لذتبخشه
نقات قوت تموم اجراهام که به خودم خیلی افتخار میکنم این بود که من تمام تمرینم رو شفاهی اجرا کردم و از روی نوشته یا متنی که قبلا نوشته بودم نخوندم، فقط قبل از ورود به جمع شون، توی ذهنم مرور میکنم نقاط قوتمو و بعد با توکل به خدا میرم تو دل انجامش
واقعا تجربه لذتبخشیه!