چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم - صفحه 13

723 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مصطفی فرخی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 1006 روز

    تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم

    با سلام خدمت همه عزیزانی که دارند این کامنت رو میخونند و سلام بر استاد مهربانی ها و بانوی خوبی ها

    خب بریم برای فایل به این زیبایی که نتیجه درخواست من بود برای این چند روز .چرا که به یه تضادی برخوردم که اثرش اگر میموند یعنی اتفاق کامل می افتاد به نظر خودم هیچ وقت نمیتونستم اون فرد سابق بشوم و دیگه همه عزت و اعتبارم به باد فنا میرفت و همیشه سرخورده میشدم ولی اون تضاد مالی باعث میشه که من توی را ه بمونم و راهی می خواستم که جلوی این تضاد را بگیرم منظورم برای افکار منفی که برای این تضاد اتفاق میفته تو ذهنم تا اینکه یاد یه اتفاقی که برای گواهینامه ام افتاد رو یاد آور شدم خب اما جریان گواهینامه چیه چراکه من از این تضاد هنوز به صورت کامل جون سالم به در نبردم و به قول استاد که میفرمایند که دوست دارم مردم با نتیجه با من صحبت کنند نه با حرف مفت و بی پایه و اساس اما میخوام یک نمونه از این اتفاق ها که با کنترل ذهن به من کمک کرد که همون گواهینامه است را برای دوستان تعریف کنم خب اما جریان چی بود جریان از قرار بودکه چند وقت پیش که برای گواهینامه میخواستم برم که آموزش دوازده جلسه رانندگی را بروم از مرکز این آموزشگاه با من تماس نگرفته بودند و باعث شده بود که من حسابی دلخور باشم و اون موقع به گواهینامه خیلی احتایج داشتم و محتاجش بودم خلاصه که به آموزشگاه مراجعه کردم و با صحبت برای بار اول گفتن که برو و دو هفته دیگه حدودا اگه اشتباه نکنم برگرد و من رفتم و بعد دو هفته با من تماس نگرفتن و من که حسابی عصبانی شده بودم رفتم که ببینم که چرا با من تماس نگرفته اند ولی خب از اونجایی که افکار منفی و داغون کننده ای سراغم می اومد که برو اونجا آبرو ریزی کن برو با بحث کارت رو راه بندازند ولی از اونجایی که تازه قدم یک رو خریداری کرده بودم و با اموزش ها آشنا بودم با این منطق که اگر بروم و با حال بد کارم رو انجام بدم شاید بتونم این اتفاق رو پشت سر بزارم ولی اتفاقات بد دیگه رو هرگز نمیتونم جلوشونو بگیرم برای همین با خونسردی رفتم با گفتگو بهم گفتن که ممکنه که بیست روز دیگه با من تماس بگیرند و من هنوز هم تویه نوبتم خلاصه که من سعی کردم که با این تفکر که حست رو خوب نگه دار خدا خودش درستش میکنه کلا قضیه رو حل کردم و با همین تفکر بعد سه روز با من تماس گرفتن و آزمون شهری رو بار دوم و آزمون آیین نامه رو بار اول قبول شدم

    ولی توجه کردم که من خدایش نمیگم فوق العاده ام ولی واقعا تویه این زمینه نمره خوبی به خودم میدم چراکه خدا همیشه به من لطف داره که بتونم اغکارم رو تویهشرایط بد کنترل کنم و خیلی کم پیش اومده که تو یه شرایط بد خودم رو ببازم ولی این برای شرایط بد مقطعی هستش در کل برای شرایط بد کلی نمیتوم اینکار رو بکنم چرا که واقعا ذهن نجوا گر هستش ولی تمرین ستاره قطبی معجزه میکنه واقعا و اتفاقات بد رو از تو میگره و تورو برای فرکانس خوب تنظیم میکنه ولی اون چکاپ فرکانسی وای خدای من باورم نمیشه که چقردر معجزه میکنه

    سپاس گذارم انشاالله بتونم با نتایج بزرگتری خدمت برسم که دوستانم رو توی این راه با خودم همراه تر کنم و اون ها هم با کامنت هاشون من رو همراه تر کنند

    در پناه حق خدا نگهدار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    مریم دستجردی گفته:
    مدت عضویت: 1832 روز

    به نام خالق هدایتگر سلام به همه دوستانم در این مکان زیبا

    تجربه جدید من :

    چند وقت پیش بهم یه موضوع داده شده که باید راجبش مینوشتم هر چی مینوشتم احساس می‌کردم خوب نیست. اصلا این مقاله اون طور که باید باشه نیست کلافه شده بودم‌تا این که بهدصورت رندوم یکی از فایل ها رو گوش میکردم راجب پرسیدن سوال درست و هدایت خواستن گفته بودید استاد با شنیدن اون فایل آروم شدم دیدم من دارم از بقیه مقاله ها تقلید میکنم و اصلا سوال مناسب نمیپرسم این دفعه به لطف خدا خودم گذاشتم جای مشتری کسی که این سوال در ذهنش به وجود اومده و تونستم خیلی خوب راجبش بنویسم. جوری که کاملا راضی بودم از نوشته‌ام

    این رو بگم که قبلش احساس بی‌ارزشی تو نوشته می‌کرد اما خدا به دلم انداخت تمام اونهایی که خوندی مثل تو هستند هیچ فرقی ندارند هرکسی به نا به دید خودش راجب این موضوع نوشته ربطی به بی‌ارزشی تت‌ نداره کفر نگو و خودت رو ارزشمند بدون کارت باارزش هست همین تغییر نگاه حال خوب و یه نوشته خوب روزی من کرد.

    یکی دیگه بخواهم بگم از باسلام که ایرپاد خریده بودم آدرس خونه مون ناقص نوشته بودم شنبه که پست چی تو کوچه بود سریع لباس پوشیدم برم پایین ببینم بسته منم اومده یا نه اما احساس کردم زشت من برم پایین احساس عدم لیاقت پست چی رفت و دو ساعت بعد پیام اومد بسته‌ام برگشت خورده اولش ناراحت شدم اما بعدش گفتم اشکالی نداره خیر هست بالاخره به دستم میرسه.

    فردا صبح زود خداجونم بیدارم کرد و رفتم اداره پست محلمون به توصیه دست خدا یعنی باباجونم گفتن هنوز نرفته تهران برید بام کرج شاید بشه.‌ اولش نجواها تو ذهنم بود که آره ببین چقدر کار به خاطر احساس عدم لیاقت برای خودت سخت می‌کنی سرزنش اما گفتم اشکال نداره باعث شد من بیام اینجا بتونم این درخت ها و این منظره سرسبز زیبا رو ببینم تازه لبخند زیبا یکی از بنده های خدا هم روزیم شد خلاصه به موقع رسیدم پست مرکزی کرج و خیلی راحت ایرپادم تحویل گرفتم خوش حال بودم هم به خاطر ایرپاد هم این که تونسته بودم ذهنم با توکل به خدا کنترل کنم.

    خیلی لذت بخشه وقتی میتونی اتفاقات بخ نفع خودت عوض کنی با برعکس کردن زاویه دیدت.

    خداجونم بینهایت متشکرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  3. -
    خورشید گفته:
    مدت عضویت: 1733 روز

    سلام و درود و رحمت بی انتهای خداوند بر شما استاد فهیم و بانو شایسته ی مهربان.

    استاد من امروز صبح به محض اینکه تیتر این فایل رو دیدم به خواهرم گفتم استاد این فایل رو در جواب سوالی که من در دوره ی احساس لیاقت از ایشون پرسیدم دادند️

    خواهرم با تعجب گفت مگه استاد جواب سوالات شخصی رو هم میدن و من گفتم بله من تو دوره ی احساس لیاقت از استاد در مورد اینکه چگونه باید ذهنمون رو کنترل کنیم سوال پرسیده بودم و ایشون جواب دادند️

    من تو دوره پرسیده بودم که آیا باید اجازه بدیم که افکار منفی بیان و عبور کنند از ذهن ما یا اجازه ی ورود به اونها رو ندیم و شما در این فایل کاملاااا این مطلب رو برای من توضیح دادید.

    استاد سپاسگزارم. از خداوند بی نهایت سپاسگزارم که شما با دیدن این درختان و علف های هرز به سمت این سوال من هدایت شدید و این فایل ارزشمند رو آماده کردید. حتی وجود اون درختچه های هرز و بی فایده هم بی علت نیست. همون ها باعث شدند که شما و ما به سمت این آگاهی های ناب متمرکز بشیم. پس جا داره از اون درختچه ها هم تشکر کنم️

    من حدود یک ماه پیش به یک تضاد خیلی سختی برخوردم و به خاطر مطلبی که تو یک کتاب خونده بودم برای کنترل ذهنم اجازه دادم افکار منفی وارد شوند و مثل ابری عبور کنند و من به اونها هیچ واکنشی نشون ندم و فقط نظاره گر اونها باشم. ولی همانطور که استاد فرمودند با ورودشون اینقدر قدرت گرفتند که من رو در عرض یک هفته حسابی مضطرب و افسرده کردند.من که قبلاً با ممانعت از ورود افکار منفی مدت های طولانی بود که حتی در شرایط سخت تونسته بودم حالم رو خوب نگه دارم و همیشه احساس خوبی داشته باشم این بار با این روش خواستم ذهنم رو کنترل کنم و به شدت ناموفق شدم و افکار منفی این قدر قدرتمند شده بودند که از چپ و راست داشتند ضربه میزند به من. و من از استاد در دوره احساس لیاقت در این مورد سوال پرسیدم و حالا با سخنان استاد و تجربه ی شخصیم به این نتیجه ی قطعی رسیدم که افکار منفی رو باید در نطفه خفه کرد و همیشه مواظب بود که بهشون آب و نور ندیم یعنی بهشون توجه نکنیم وگرنه شروع به رشد میکنند و اونوقت دیگه خیلی کار سخت میشه. همچنین من هدایت شدم به فایلی از استاد در دوره ی دوازده قدم که استاد فرموده بودند با این روش روانشناسان مخالفند که فرد رو با هیپنوتیزم یا سایر روش ها میبرند به گذشته و خاطرات تلخش رو براش مرور میکنند تا به خیال خودشون اونها رو ریشه ای حل کنند در حالیکه نمیدونند دارند با اینکار دوباره خاطرات تلخ رو زنده میکنند و به اونها جان تازه ای میدهند و حال فرد رو به شدت بدتر میکنند. خاطرات و اتفاقات بد رو باید فراموش کرد باید توجه رو از روی اونها برداشت و به خواسته ها توجه کرد.

    استاد زبانم از حمد خداوند به خاطر این آگاهی های درست که الهامات پروردگارم هستند و بر زبان شما جاری میشوند قاصر است. از شما سپاسگزارم و بسیار زیاد از بانو شایسته ی عزیز که از روی سایه ی ایشون میشد فهمید با چه عشقی دارند فیلمبرداری میکنند بسیار سپاسگزارم.

    برای شما و خودم و عزیزانم و تمام دوستان سایت آرزوی سلامتی و سعادت و زندگی در بهشت در دنیا و آخرت را دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      فاطمه ابراهیمی گفته:
      مدت عضویت: 1633 روز

      سلام دوست عزیزم

      خورشید خیلی اسم زیبایی است اگر اسم خودتون است.

      با اینکه فایل رو گوش،کردم و فایل های دیگر را گوش کردم و در دوره لیاقت نیز شرکت کردم ولی امروز از صبح یک فکر منفی هی داشت خودش را می کشید بالا.

      من هم گویا یک غروری من را گرفته بود که فکر می کردم اشکال نداره من حریف ذهنم می شوم و مثل شما فکر می کردم این فکر میاد و عبور می کنه می ره.

      اما یک لحظه خواندن کامنت شما به من گفت به هیچ وجه اجازه نده خودش را بکشه بالا همان جا در نطفه خفش کن چون تو نمیدونی افکار هرز چطور رشد می کنند.

      سپاسگزارم از شما

      خداوند از هزاران طریق می تواند ما را هدایت کند و امروز با خواندن کامنت شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        خورشید گفته:
        مدت عضویت: 1733 روز

        سلام فاطمه جان. نام من شکوفه است. سالها پیش وقتی کتاب هنر زن بودن اثر مارابل مورگان را می‌خواندم تو قسمتی از کتاب خانم مورگان نوشته بود که همراه همسرم و فرزندانم برای تفریح بیرون رفته بودیم و من به دلیل خیلی الکی بسیار عصبی بودم همین طور که داشتیم راه می‌رفتیم و قدم می‌زدیم نگاهم به سنگ قبر خانمی افتاد که روی اون سنگ حک شده بود

        « او خورشید خانه اش بود»

        و چقدر این عبارت حال من رو دگرگون کرد. خورشید در تمام شرایط روشنی و گرمابخش است و بی هیچ چشم داشت و بهانه ای می تابد. همین عبارت حال من رو خوب کرد و مسیر زندگیم رو عوض کرد.

        من هم بعد از خواندن این کتاب همیشه از خداوند خواستم که خورشید خانه ام باشم و انتخاب نام خورشید هم به همین علت بوده فاطمه جان.

        خدارو شکر که همه ی ما در این مسیر زیبا هستیم.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          فاطمه ابراهیمی گفته:
          مدت عضویت: 1633 روز

          سلام شکوفه جان

          چه روایت زیبایی داشت کتاب. ممنون که برایم گفتید. من را هم به فکر فرو برد.

          من هم کلمه ی آوایی خورشید را دوست دارم هم خود خورشید آسمان را.

          اسم مادر همسر من خورشید است و من همیشه به او می،گویم چقدر اسمشون زیباست ولی خودش اصلا اسمش را دوست ندارد.

          اسم خودتان هم بسیار زیباست.

          انشالله بتونیم با کنترل ذهن مون در این مسیر زیبا حرکت کنیم.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    نگین نگین گفته:
    مدت عضویت: 2124 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم خانم و دوستان گرامی

    استاد چقدددر این فایل برای من بود بعد از چننند ماه که به شدت کنترل ذهن داشتم و تغییر کرده بودم یکهو دو شب پیش شروع کردم به فکر کردن بعدش تو ذهنم با یکی جنگیدم بعد پسرم شب تب کرد گفتم نگین ببین بس کن این تب نتیجه ی فکرای بد توعه چون فرداش خداروشکر خوب شد، خب گوش ندادم و من ادامه دادم به فکر کردن و جنگیدن تو ذهنم بخاطر مسایل گذشته و عصر مجبور شدم همون آدم رو ببینم و خودممم خودممم حرفی زدم که باررها به خودم گفته بودم و برای خودم نوشته بودم نگین در این باره حرففف نزن، و نتیجه شد ایراد شنیدن بجای تحسین شنیدن! و منن از دیروز تا امروز ظهر داشتم تلاااش میکردم که اونو از ذهنم بیرون کنم نوشتن شکرگزاری، فایل شما رو گوش دادن،سریال زندگی در بهشت،دوش گرفتن، جارو کردن، کامنت خوندن، خوب بودم ولی تا کارام تموم میشدن دوباره تو ذهنم جنگ شروع میشد (اینم بگم اینقدر اعصابم خرد شده بود که با پسرم دعوا کردم کاری که مدتهااا بود نکرده بودم و عذاب وجدان گرفتم) تا اینکه این فایل رو گوش دادم، و انگار آبی بود روی آتیش، اینکه نگین همین الان بس کن وگرنه بدتر از اینا سرت میاد و تا الان کلی تلاش کردی که ذهنت رو پاک کنی نذار دوباااره شروع بشه، و اینکه اگه الان بس نکنی سختتر میشه وقتی به سختی ای که کشیدم تا بتونم ذهنم رو کنترل کنم (منظورم از سختی پیروزی در مقابل نجواها و مقاوتهای ذهنیمه) فکر میکنم میگم نههه دیگه نمیخوام دوبااره همون حس ها رو تجربه کنم میگم نمیخوام برگردم به عقب چون دوباره بالا اومدن برام سخته پس بهتره همین الان جلوی ذهنم رو بگیرم چون آسون تره (استاد دقیقا همون مثال شما و پاک کردن علفها)

    حس میکنم دو روز سرگرم انجام کاری بودم و کمتر کامنت خوندم و فایل گوش دادم واسه همین این مسئله از فکر کردن شروع شد و اتفاقات بعدش برام رخ داد.

    #تغییر زاویه نگاه:

    استاد اینو قبلا هم ازتون شنیده بودم که از زاویه ای به موضوع نگاه کنید که حس خوبی بهتون بده! و من تصمیم گرفته بودم هرکسی که ازم انتقاد میکنه رو حسود بدونم،مثلا بگم نگین تو خیلی خوشگلی اون که از موهات ایراد گرفت حسودیش شده بود، چون قبلا اون انتقاد رو باور میکردم و سعی میکردم رفعش کنم اما به یه چیز دیگه ازم ایراد می‌گرفتن، خلاصه که با این نگرش دیگه برام مهم نیست چی میگن، میگم چون خیلی خوب بودم به چشمشون اومدم که تازه درباره ام نظر هم میدن! اینم که ایراد گرفتن حسودیشون شده.

    در مورد پسرم هم همینو بهش میگم تا ایرادایی که بقیه ازش میگیرن رو به خودش نگیره، چند وقت پیش تو کلاس زبان یه بچه ای بهش گفته بود نقاشیت زشته بعد هم گفت تو همیشه دیر میای (فقط دوبار دیر رفتیم) و پسر چهار ساله ی من خیلی تاثیر گرفته بود ازش وقتی بهش گفتم عزیزم اون حسودیش شده و بخاطر نقاشیش استیکر بهش دادم نمیدونم تو عمق وجودش چی شکل گرفت ولی تو ظاهر آرومتر شد و حتی از نقاشیش تعریف هم کرد و حرف منو تکرار میکنه و میگه مامان ما همیشه خوش موقع میرسیم نه دیر!

    #«وقتی حالتون خوبه آماده دریافت نعمتهای خداوند هستید»:

    تو یکی از کامنتا خونده بودم اگه آروم نباشم و حالم خوب نباشه بهم الهام نمیشه، وای که چقدر درسته، چقدر لذت بخشه که مدام خدا به آدم میگه چیکار کن.

    خدایا شکرت، استاد قشنگم واقعا ازتون ممنونم که با حرفاتون آرومم کردید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    Fatemeh گفته:
    مدت عضویت: 715 روز

    به نام خدای بزرگ آرزو های کوچک من

    (آقا منم اسم خدای خودمو یافتم . خدای بزرگ آرزوهای کوچیک من قشنگه نمیدونم کجا دیدمش ولی جالبه)

    سلامممم امیدوارم هر جای جهان هستی که هستید الان که دارید این متن رو میخونید پر از حس مثبت و امید و آرزو باشید.

    این فایل انگاری اصن برا من ساخته شده ، منی که خب امسال کنکوریم و علاوه بر درسام سعی عجیبی تو کنترل افکار منفی دارم انجام میدم . نمیدونم ولی تو وقتی میخوای یه کاری و انجام بدی تو مسیر کلی فکر‌ و خیال به ذهنت خطور میکنه «اگه نشه چی» «اگه نتونم چی» «اگه مورد تمسخر قرار بگیرم چی» و… که هممون تو یه برهه ای احتمالا تجربش رو داشتیم .

    راستش الانم نوبته منه . امسال اولین سالیه که خب یه مسئولیت نسبتاً جدی رو دوشم گذاشته شده. هرکس باشه مضطرب میشه ، دس پاچه میشه. ولی خب اونی برنده ی این بازیه که در کنار درس خوندناش این اضطراب این افکار منفی و سخنان اطرافیان رو بتونه کنترل کنه. مگه نداشتیم دانش آموزای خفنی که موفق نشدن اونم برا چی ؟ اضطراب سر جلسه . من تاحالا سر جلسه حاضر نشدم نمیدونم شاید اگه منم جای اونا باشم دچار اون حسه بشم.

    ولی پشتم به یچی عجیب گرمه .میدونی چی؟ اون بالاسری . هست، حسش میکنم توی تمام این نگرانی ها میاد میگ عیب نداره من هواتو دارم، نترس چیزی نمیشه تو فقط کار خودتو انجام بده تو فقط توی مسیر باش.

    یه چند ماه که میمونه به کنکور بچه ها اکثرا به پشت کنکور بودن فک‌ میکنن . منم جزوشون بودم ولی به قول یه استادی رییس این ذهن و جسم منم، منم که دستور میدم چیکار بکن چیکار نکن ، منم که به اینا جهت میدم. اگر من اینو کنترل نکنم که دیگه وا ویلا.

    وقتی فک میکنم میگم بابا جم کن خودتو. این سوسول بازیا چیه ینی چی پشت بمونم این همه راه رو اومدی الان میگی نه سال بعد؟! سال بعد مال بعد نداریم.

    همین امسال زورتو بزن تلاشت رو بکن چه معنی میده یسال دیگ از جوونیتو سر کتابایی بزاری که خودم و خودت هم میدونیم این مسیر ما نیس! پاشو پاشو انگار که کنکور چی هست الکی الکی بزرگش کردن بُلدش کردن. ما از پسش برمیاییم ما میتونیم . یه چک درس و حسابی به این کنکوره بدهکارم والا بخدا دهن ما رو مورد عنایت قرار داد بسه دیگ این دفعه نوبت منه . این افکار منفیم اجازه نمیدم بیش از پر و بال بگیرن.

    خیلی دوس دارم بیشتر بنویسم ولی راستش امتحان زیست دارم باید بخونم . صبح فایل رو دیدم و الان که حین زیست خوندم دوباره افکار ناجالب طور به ذهنمون هجوم آوردن گفتم اینطوری نمیشه و یچی گف صب دوس داشتی کامنت بزاری ولی باید میرفتی مدرسه الان وقتشه پاشو برو تو هم رد پایی بزار.

    دم شما گرم استاد گرامی من تو این چند ماه خیلی

    خیلی بیشتر از این 11 سال تحصیلی یاد گرفتم.

    دم خودم گرم خیلی تغییر ها کردم هرچند کوچیک، ولی یادمون نره تغییر های بزرگ از همین تغییرای کوچیک شروع میشن. دوستتون دارم فعلنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    سمیه زحمتکش گفته:
    مدت عضویت: 1623 روز

    به نام خداوند بخشاینده مهربان

    خدا مرا کفایت است وجز او خدایی نیست

    من براو توکل کرده ام که اوست پروردگار عرش بزرگ

    ای خدای با ارزشم

    ای خدای با لیاقتم

    ای خدا توانمندم

    ای قدرت برترم

    با تو لحظه ها چقدر لذت بخش تر است

    سلام ودرود به تنها استاد توحیدی ومعلم بی نظیرم که درس ها از شما آموختم وهم چنان می آموزم

    استاد. اگر بخوام از ما تشکر کنم بابت همین دوره احساس خود ارزشمندی حرف کم میارم.

    اسم این بخش خیلی جالب بود برام

    چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم ؟

    واقعا هر کلام شما را باید ساعت ها بهش تفکر کرد وتعمق تا درک کرد با گوست وپوست واستخوانت

    تو جلسات اول دوره احساس لیاقت در مورد گفتگوهای ذهنی که خیلی عالی وجامع صحبت کردید خیلی درس یاد گرفتم که هرگز خودم را سرزنش نکنم

    میبینم الان وقتی تو محل کارم مثلا امروز داشتم به چیزی را برای مشتری درست میکردم که باید زود آماده میشد و اتفاقی به چیزی ریخت و مغازه کثیف شد اگر قبلا بودم هی به خودم با افکار منفی خودم را سرکوب میکردم ولی گفتم سمیه اصلا اشکال نداره ریخت که ریخت فدای سرت ببین چی درست کردی عالی شد .

    اینقدر با افکار منفی تمرکزکردم رو نقاطی که زیاد قوی نبودم که نکات مثبتم یادم رفت .

    راستی استاد امروز در مغازه آگهی بازرگانی را انجام دادم .

    امروز از صبح میخواستم این تمرین را انجام بدم ولی ذهنم همش منفی می‌گفت اگر نتونی تو چیزی نداری برای گفتن آخه چی میخوای بگی

    گفتم ببین من امروز با یاری خدا انجامش میدم وگرنه دوره احساس لیاقت را میذارم کنار

    استاد گفته برو انجام بده پس انجام میشه

    تا شب که یه مشتری اومد احساسم گفت انجام بده تا ذهنم اومد حرف بزنه من گفتم میتونم یه تمرین انجام بدم با شما

    استاد. چی بگم هر چی از قلبم اومد گفتم

    حالا این ور ماجرا خانمه گفت ببین هر چی گفتی واقعا که هستی درسته یه عالمه تحسینم کرد وگفت استادت روانشناسه

    استاد عجب تمرینیه

    یعنی مدارت را بالاتر می‌بره

    چه نتایجی اومده برام بعدش

    احساس میکنم لیاقتم چندین برابر شد

    می‌خوام بگم گفتگوهای ذهنی برای همه حتی پیامبر ها هم بوده ولی اونی که می‌دونه واگاهی داره از روند ذهنش که چقدر زیرکانه وموزیانه مثل علف های هرز پرودایس میاد وازدرون میخوره وجودت را تا بیاد حرف بزنه تو وارد عمل بشی وبا حرف های مثبتی که به خودت میزنی اجازه رشد بهشون ندی

    اینجاست که تو برنده ای واون می‌بازه

    بعدش جهان پاداش میده بهت چون احساست را خوب کردی .

    استاد احساس میکنم مدارم بالاتر رفته

    یه نتایجی میاد که من برام بدیهی تر شده انگار خدا کارهاش را ول کرده چسبیده به کارهای من

    خدایی که در قرآن لیاقتش را میبینم

    خدایی چقدر خدای با لیاقتی داریم ناز داره

    باید نازش راکشید واون هم بنده پروره

    قربونش برم

    مرا عهدی است با جانان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  7. -
    سارا مرادی همت گفته:
    مدت عضویت: 1055 روز

    ذَٰلِکَ بِمَا قَدَّمَتْ أَیْدِیکُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ

    ذَٰلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِعْمَهً أَنْعَمَهَا عَلَىٰ قَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ ۙ وَأَنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ

    خدا ذره یی به کسی ظلم نمیکنه ، حتی دخالتی هم نمیکنه در زندگی کسی و این دقیقا عدالت خداست

    اما اگه خودمون بخوایم که تغییر بدیم خدا قدرت حرکت و تغییرمون صعودی بالا میبره و خدا آگاه به درون سینه ها و نیت های ما

    سلام به روی ماه زوج هماهنگ و رویایی

    عجب بهشتی ، عجب هوایی ، عجب ساکنان جذابی داره این سرزمین پاکسازی شده

    بانویی با عشق داره ثبت میکنه این آگاهی های ناب رو و مرد بزرگی که از هر بهانه یی استفاده میکنه تا قوانین ثابت خداوند رو گسترش بده

    خدایا شکرت که منم حضور دارم در این جمع ناب

    این میوه های قرمز درخت ، من یاد آیاتی میندازه که خدا میگه ، شیطان کار اونها رو در نظرشون زیبا میکنه

    وَإِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ

    کسی که به زمین احاطه نداشته باشه ، متوجه نیست اینها علف های هرز هستن و گول دانه های قرمز و میخوره و رهاش میکنه و این علف هرز با سرعت تبدیل میشه به درختی تنومند که دیگه جهاد اکبر میخواد تا ریشه کن بشه

    چقدر ارزش ابزار اهمیت داره

    یاد خودم افتادم وقتیکه تازه شروع کردم به خودشناسی ، اصلا نمیدونستم افکار منفی چی هست ؟؟!!

    البته الانم در حال بهبودم چون نمیشه رهاش کرد ، به محض اینکه فکر میکنیم دیگه پاکسازی شده یهو ی علف هرز جدید با ظاهری زیبا از ی گوشه ایی شروع به رشد میکنه

    دقیقا باید مثل ی باغبان مهربان و هوشیار ، هر لحظه مراقب باغ وجودم باشم

    چطوری ؟

    با شنیدن شنیدن شنیدن

    نوشتن نوشتن نوشتن

    تمرین کردن آگاهانه قانون در زندگی روزانه

    تحسین کردن نعمت ها

    هوشیار و آگاه زندگی کردن

    اینقدر تکرار کنم تا شخصیتم تغییر کنه

    و این روند باید بشه لایف استایلم

    مثل قانون سلامتی

    آخ آخ که نجواها همیشه هستن اما وقتی آگاه میشیم بهشون میتونیم کنترلشون کنیم

    از کجا بفهمیم که درست تغییرشون دادیم ؟؟؟

    از احساسی که داریم

    وقتی افکار و رها میکنیم ، مغز شروع میکنه به تکرار الگویی که داره و الگوهای تکراری احساس تکراری در بدن ایجاد میکنه و بدن به این روند چون بر اثر تکرار عادت میکنه و این عادت برای ذهن ، مغز ، احساس به منطقه امن تبدیل میشه

    مثل کودکی که به خونه پدریش عادت کرده حتی اگه مورد آزار قرار بگیره ، اونجا براش امن ترین جای دنیاست

    وقتی ذهن و جسم عادت میکنه به افکار منفی ، حتی اگه بخوای نجاتش بدی ، بهت توجه نمیکنه

    مثل کوکی که بخوای در دست پدر و مادر دیوانه اش نجاتش بدی ، مگر اینکه تجربه زندگی خوب ، پدر مادر مهربان و بهش نشون بدی

    اولش که شروع میکنی به تغییر افکارت

    بدن مقاومت میکنه مثل علف های هرز که شاخه هاشون و در هم محکم میکنن که حتی نتونی ازشون عبور کنی

    اما وقتی شروع میکنی آرام آرام ، افکارت و تغییر میدی،

    هر بار ی درختچه هرز و قطع میکنی

    بدن با محیط جدید با احساسات جدید خو میگیره و بجای مقاومت در برابرت باهات همکاری میکنه

    اما

    اگه به هر دلیلی روند درمان و قطع کردن علف ها رو رها کنی به سرعت همه چی به حالت قبلی برمیگرده

    واسه همین تغییر الگوهای تکرار شونده خیلی مهمه

    چون الگوها و افکار گذشته که تغییر کنه ، احساس هم تغییر میکنه ، وقتی احساس تغییر کنه تجارب هم تغییر میکنه

    پس برای تغییر زندگیمون راهی جز تغییر افکارمون و احساساتمون نداریم چون این یک قانون است

    قانون سلامتی کاری با بدن میکنه که خیلی راحتر میتونیم احساسات و افکار و تغییر بدیم

    چون هورمن ها رو تغییر میده چون سیستم انرژیک بدن تغییر میکنه

    مغز بجای هدر دادن انرژی برای هضم و رسیدگی به مسایل بدن شروع میکنه به گسترش خودش و قدرت خلقش بالا میره

    به نظر ترکیب قانون سلامتی و احساس ارزشمندی کولاک میکنه

    البته که همه در جای درست خودشون هستن و هر کسی در زمان مناسبش هدایت میشه به مسیر خلق کنندگی

    وقتی عمیق میشم به قدرت انسان ، مبهوت میشم

    خداوند چه سیستم عظیمی خلق کرده

    الله اکبر

    خدایا سپاسگزارم

    افکار منفی = شِرک

    افکار منفی = پرت شدن از کوه

    افکار منفی = افتادن در آتشفشانی مذاب

    افکار منفی = سرطان و بیماری های لاعلاج

    افکار منفی = بی پولی و فقر

    افکار منفی = حقارت و احساس بی ارزشی

    باید دندون افکار منفی و کشید

    و مرتب مسواک زد تا ‌دندون منفی دیگه ایی بوجود میاد

    خداروشکر بدنم ، ذهنم به افکار منفی احساس شده و سریع آلارم میده و وضعیت ویژه اعلام میشه

    بدنم کد CPR میزنه

    خدایا شکرت

    سپاسگزاری کردن نعمت هایی که دارم سریع احساساتم و احیا میکنه مثل دستگاه شوک میمونه که قلبم ضربان پیدا میکنه

    ایمان به الخیر ما فی الوقع خیلی بهم آرامش میده

    وقتی اتفاق به ظاهر نازیبایی پیش میاد

    سریع میگم این بهترین اتفاق ، خدا میدونه چقدر خیر و برکت قرار رقم بخوره

    اتفاقا امروز صبح ی نمونه پیش اومد

    صبح اول وقت ی ایمیل جریمه برام اومده بود که تا ایمیل دیدم قبل از اینکه افکار منفی بخواد حمله کنه سریع گفتم این حتما خیر ، خدا خودش به بهترین تصمیم و بهترین راه حل هدایتم میکنه و حدود ساعت 2 ، خداوند آدمی و به سمتم هدایت کرد که نه تنها مشکل و حل کرد تازه 1000 برابر پول جریمه هم به من برگردوند

    نکته قشنگش این بود که بدون اینکه من کاری بکنم این آدم خودش از طرف خدا مامور شده بود بیاد

    چون من صبح به خدا گفتم من نمیدونم خودت هدایتم کن به راه حل

    و من فقط سپاسگزاری کردم از این همه لطف و رحمت و نعمت و یک اتفاق به ظاهر نازیبا به با برکت ترین اتفاق تبدیل شد و چه همزمانی قشنگی داره تجربه امروز من با این فایل بینظیر

    خدایا آخه با کدوم زبان ازت سپاسگزاری کنم

    اینقدر هر روزم سرشار شده از معجزه که من به معجزه های خداوند عادت کردم

    استاد همه دوره های شما بینظیره

    من عاشق تک تک شون هستم

    از شنیدن تک تک شون لذت میبرم

    این سایت مثل جزیره گنج میمونه

    استاد جونم و مریم بانوی عشقولی زیبا سپاسگزارتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 60 رای:
    • -
      زهرا جوهری گفته:
      مدت عضویت: 1904 روز

      سلام به دوست خوبم،سارا عزیز ومتعهد

      از خواندن کامنت شما با تحسین کردنتون لذت بردم بویژه این نوشته تون که

      خدا ذره‌ای به کسی ظلم نمیکنه،حتی دخالتی هم نمیکنه در زندگی کسی واین دقیقا عدالت خداست

      رو بارها باید به خودم یادآوری کنم

      ومانند زمین صاف وتمیز این پرادایس زیبا ذهنم رو کم کم از این علفهای هرز پاک کنم تا از این نور زیبا ودلنشین آفتاب که به زمین میخوره وجون میگیره

      من بتونم نور الهی رو دریافت کنم

      جون تازه‌ ای بگیرم واز خلوت شدن

      ذهنم، بدنبال رهایی از افکار منفی که قدرت گرفتن،

      آرامش بگیرم

      خداوند را بابت وجود اساتید عزیز

      وشما دوستان خوبم وکامنتهای زیباتون سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  8. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2198 روز

    بنام یگانه قدرت جهان هستی که مرا خالق و قدرتمند آفرید و به خودش احسن الخالقین گفت

    با درود و سلام خدمت استادان عزیزم و دوستان عزیزم در این قسمت از فایل جدید بینظیر چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم

    خدایاااا شکرت که قدرت کامیابی بخش خداوند به تک تک ثانیه های روز و شبم خیر و برکت و نعمت و آسانی ها رو بخشیده است

    امروز هم قدرت کامیابی بخش خداوند ارتعاش و فرکانس لحظه به لحظه ی من را به بهترین شکل خیر و برکت و نعمت در جهت درست و مناسب بسمت خودش عطا بخشیده است..

    خدایا شکرت که من را هدایت کرده ای بمسیر نورانی و تابان الهی آت خدایااا شکرت

    خدایااا شکرت که برای خیر و برکت و اهداف و خواسته ها و نیازها و آرزؤهای مقدس الهی ام تو بهترینع بهترین ناجیان و فرشتگان الهی رو به کمک من فرستادی تا راهم آسان شود برای آسانی های نعمت هایت که بر من احاطه شده است وفور و فراوانی آگاهی ها و موهبت ها ی بیکران الهی ات

    استاد جان چقدر این پرادایس رو دوست دارم عاشق این زیبایی های وصف ناپذیرش هستم خدایاااا شکرت

    خدایاا شکرت که با شنیدن صدای شما و آگاهی های الهی که توسط شما استاد رهنمودم دریافت کرده ام و امید دارم پاهایم را محکم تر از همیشه در جا پای استاد عزیزم بگذارم تا در این مسیر هدایتی استوارتر باشم

    استاد عزیزم من برای اینکه افکار منفی رو از خودم دور کنم تا مثل این علف های هرز تنومند و قدرتمند نشن همین طوری چسبیدم به این سایت عزیزمون .

    بلطف خدای مهربانم یک برنامه های لیزری و جهاد اکبری برای خودم چیده مان کردم که اصلا متوجه ی زمان نمیشم .. با خودم عهد و پیمان بستم که باید تغییراتم آنقدر واضح و آشکار باشد که خودم تعجب کنم هر چند تعجب هم کردم .. چند روز پیش با خواندن کامنت یکی از دوستان عزیزم خیلی هدایتی بسمت روز شمار تحول زندگی من در سفر نامه هدایت شدم.. خواستم چکاپ فرکانسی خودم رو محک بزنم رفتم ببینم کامنت های اون روزهای من چگونه بود و در چه مداری بودم و رد پای خودمو ببینم کجا بودم و الان در چه مداری هستم .. وقتی کامنت های قسمت اول و دوم از فصل اول خودم رو خواندم کاملا تعجب کردم!!!! اینکه من خیلی وقته که اینقدر تغییر کردم که پیش خودم گفتم یعنی راستی راستی اینا رو من نوشتم واقعااااا!!! بعد رفتم فایل های اون قسمت رو دیدم و دوباره کامنت گذاشتم . و باز خودمو با خودم مقایسه کردم چون یاد گرفتم افکار منفی رو همیشه در ذهنم هرس کنم و روی خودم بطور مداوم کار کنم .. که دیدم انگار واقعا آنقدر اون فایل ها رو عمیقأ نگاه کردم و عمیقأ اون توضیحات قرآنی استاد در من اثر گذاشته که بیشتر از همیشه پایبند به ادامه ی روز شمار تحول زندگیم شدم .. می خوام بگم که بهترین شیوه برای جلوگیری از افکار منفی برای من وجود همین سایت گوهربار هستش و با عشق بیشتری به خواندن کامنت دوستان در آن قسمت هدایت شدم و پیش خودم گفتم در خواندن کامنت دوستانم باید یک نظمی بدم تا مراحل تحول دوستان رو بیشتر درک کنم که یهویی چشمم خورد به پاسخگویی خودم به یکی از دوستان در همان بخش کامنتم .. چون دقیقا داستان زندگی تضاد مالی ایشون در اون زمان خیلی به تضاد مالی من شباهت داشت و یهویی بهم الهام شد که برم از اول کامنت این دوست عزیزم رو از اول تا به امروزشون بخونم که کلا الان دو روزی هست که کاملا بطور مداوم دارم داستان زندگی و کامنت ها و دیدگاه ایشون رو برای تغییر تحولشون رو می خونم .. یعنی دقیقا انگار داشتم کتاب داستان زندگی یکی از قهرمانان این سایت ارزشمند مون رو می خوندم البته از 9 برگه ی صفحات کامنت شون فقط دو صفحه باقی مانده . البته هر صفحه خودش به تنهایی ده تا و یا شاید بیشتر کامنت مجزا داره … اینقدر مسیر تغییر و تحول ایشون در این چند سال زیبا و جالب بود که فقط تحسین شون می کردم . اینکه چطور به این سایت هدایت شدند و چطوری مسیر تکاملی شون رو طی کردند و چه تضادهایی رو پشت سر گذاشتند و حل کردند و چه جسارت هایی بخرج دادند و یا اینکه چگونه ترمزهای ذهنی خودشون رو پیدا کردند و چطوری این محدودیت های ذهنی رو مهار کردند و افکار منفی ذهنی شون در چه حد بوده و چطوری این افکار منفی رو بیشتر از همیشه به افکار مثبت تغییر دادند . چقدر دیدگاه شون نسبت به همه چی زیبابین تر از همیشه شده بود و اینکه مثل استاد در سواحل زیبای بندر عباس ساکن هستند (البته فعلا چون کامل کامنت های ایشون رو هنوز نخوندم) خلاصه آنقدر دست به قلم شیوا و روان و احساسی قشنگی داشتند که من تازه دارم یاد می گیرم که اصلا چطوری کامنت بنویسم و یا چطوری فایل ها رو درک کنم .. البته هر کدام از دوستان در این سایت میلیونی که ساکن این سایت هستند هر یک مسیر رسیدن به توحید الهی زیبابین شأن متفاوت هستش و برام جالب بود و از خودم پرسیدم که بعد از چندین سال چرا من به این شیوه کامنت ها رو نخوندم؟؟؟ چون کلی با توجه به آموزه های استاد تجزیه و تحلیل می کردم و یا سوال های که از خودشون در یک سری مسایل پرسیده بودند سبب خیر شد که کمی تامل کنم و منم بیشتر فکر کنم و پاسخ بدم یعنی انگار داشتم با شخص دیگری صحبت می کردم . در واقع داشتم با ذهنم حرف میزدم انگار یک جورایی یک هم صحبت پیدا کردم و وارد مذاکره شدم و مسایل رو تجزیه و تحلیل می کردم . این دوست عزیز گاهی به زیبایی هایی که توجه می کردند و با آب و تاب بیشتری تعریف می کردند خودم رو در همون موقعیت قرار میدادم و تصورات و تجسم هامو تقویت می کردم واقعا امروز هیچ نجوایی نتونست بیاد سراغم چون همش لبخند رو لبم بود و همینطوری از روند پیشرفت شون ذوق می کردم و کنترل افکارشون رو تایید می کردم و تحسین شون می کردم .. هر چند در این مسیر دریافت آگاهی ها و عمل کردن به هر یک از آنها فراز و نشیب هایی پیش میاد و ممکنه گاهی از مسیر دور بشیم و توی در و دیوار باشیم و مثل همون علف های هرز پرادایس قطور و محکم و قدرتمند شوند ولی با قطب نمایی که استاد دستمون داده و از آموزهای استاد عزیزمون کسب کردیم خیلی زود به مسیر بر می گردیم و این یکی از معجزاتی است که در این مسیر الهی دریافت کردم و باید ذهن مون رو تربیت کنیم و آموزش بدیم.. باید نذاریم. که این افکار و نجواهایی که در هر زمینه ای از ابعاد زندگی مون تضادهایی رو بزرگتر از حد جلوه دهدد و شاخ و برگ هایش رشد کند باورهای سمی و خانمان‌سوز و ترس و احساس گناه و احساس قربانی بودن و احساس عدم لیاقت و یا در واقع این باورهای محدود کننده و منفی سرمنشاء بیماری های جسمی است که ناخواسته به طرق عجیب و غریب در زندگی آشکار میشه .. چون اگر این شاخه و برگ های هرز رشد کنند عملا تمام فضای ذهنی مون رو اشغال می کنند و عملا برای پاکسازی چنین فضای ذهنی تلاشی مضاعف و وقت و زمان و بهای سنگینی رو متحمل می شویم که ممکنه دیگر نتوانیم براحتی مسیر رو هموار کنیم..

    زیرا ما انسان های فرکانسی هستیم و با تمرکز به کانون توجه مون آن افکار رو گسترش میهیم

    یعنی فقط و فقط فرکانس های ماست که اتفاقات و شرایط را هماهنگ و هم پایه با باورها و کانون توجه و فرکانس های مان رقم می زند

    یعنی اگر کانون توجه و فرکانس و باورها ی کمبود رو در ذهن داشته باشیم تجربه ی آن فرکانس کمبود بیشتر و بیشتری است در واقع همون علف هرزی است که ریشه اش قدرت دارد

    و یا افکار و کانون توجه و باورها روی نکات خشم و کینه و نفرت و ترس و نگرانی باشد نتیجه ی تجربه ی آن اتفاقاتی از همان افکار منفی بیشتری است

    اگر بخواهیم در مدار درست و مناسبی از افکار باشیم باید اساس آن فرکانس و تمرکز و توجه آرامش رو ایجاد کنیم و احساس لیاقت و خود ارزشمندی رو در خودمون تقویت کنیم که نتیجه ی آن فرکانس تجربه ی آرامش است و یا تجربه وفور و فراوانی است

    هر چند سعی می کنم کامنت های بچه ها رو در هر قسمت از فایل ها را بخونم ولی چقدر خوبع داستان موفقیت دوستان رو از اول بطور روتین بخونیم واقعا آنقدر راهکار برام داشت که بعضی از نکته های کلیدی رو در این کامنت ها برای خودم نوشتم که یکی از اون نکته هایی که منو خیلی بفکر فرو برد این جمله بود..اینکه.‌ بجای اینکه ما از خداوند بترسیم چرا از تسلیم بودن به خداوند می ترسیم

    وقتی این فایل استاد رو خوب گوش دادم فهمیدم که ما اگر در مسیر درست روی افکارمون کار کنیم و ذهن مون رو عادت به پاکسازی بدهیم و تربیت کنیم بعد از مدتی به درک و فهم نکات مثبت و زیبایی ها هدایت می شویم و بعد از مدتی بصورت تکاملی خیلی زود این افکار منفی ساکت میشن هر چند باید همیشه مواظبشون باشیم . هر چند این نجواها و نشخوارهای ذهنی از هر راهی پیداشون میشه ولی خبر خوب این هست که قابل تربیت شدن هست و خداوند قدرت کنترل ذهن رو به بندگانش داده.

    از خانم شایسته ی عزیزم ممنون و سپاسگذارم که پا به پای استاد راه رفتن و دوربین به دست این مسیر رو طی کردند . خانم شایسته جانم قدردان این تلاش ها فوق العاده عالی تون هستم ممنون و سپاسگذارم

    و از استاد عزیزم هم واقعا تشکر و قدردانی میکنم که الگوی زندگیم هستید . و تشکر و قدردانی می کنم

    مرز در عقل و جنون باریـــک است

    کفر و ایمان چه به هم نزدیک است

    به یاد داشته باش

    تو ذهنت نیستی

    تو افکارت نیستی

    تو جسمت نیستی

    تو تنها مشاهده گر همه اینهایی و تنها وظیفه تو آرام نگاه داشتن خودت است.

    لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ

    شکر نعمت به جای آرید شما رو می‌افزایم

    صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ

    اگر خوبیها رو به خوبی تصدیق کنید ، ما هم شما رو آسون میکنم برای آسونی‌ها

    روزها فکر من این است و همه شب سخنم

    که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

    از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود

    به کجا میروم آخر ننمایی وطنم

    مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا

    یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  9. -
    علیرضا شکری گفته:
    مدت عضویت: 1525 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز و همه دوستانی که دارن کامنت من رو میخونن

    اول از همه از خدا سپاسگزارم که تو هر شرایط روحی که هستم هر وقت مراجعه به سایت خوب و فوق العاده عباسمنش دات کام میکنم

    دقیقا جواب سوالاتمو میگیرم به صورت کاملا هدایتی

    چند روزی هست که سر مسائلی همش افکار منفی حال بد هی بهم هجوم میارن و نمیتونم ردشون کنم

    با اینکه بعضی اوقات حالمو خوب میکنم ولی باز تو بعضی از شرایط دوباره افکار منفی به سراغم میان

    فایل زیباتون رو دیدیم و فهمیدم که نباید به این افکار قدرت بدم و سریع تر از خداوند کمک بخوام که بتونم افکار منفی رو از بین ببرم نه در یک روز بلکه به صورت متوالی و همیشه باید روی خودم کار کنم

    استاد عزیزم من سعی دارم تا روی افکار و باور هام کار کنم ولی هی نمیشه و خیلی زود وا میدم که باز هم شاید بخاطر افکار منفیه و دور زدن قانون تکامل که هنوز توش خوب نشدم چندتا از دوره های فوق العاده ای شمارو تهیه کردم و نمیتونم ادامشون بدم گوش دادنش رو گوش میدم ولی توی تمرینات ضعیفم و الان دارم سعی میکنم با یه دوره با جلسات کمتر شروع کنم و خودمو متعهد تر کنم توی تمرین و دوره ها اینارو گفتم که بگم افکار منفی مارو تو هر زمینه ای میتونه از کاری که میدونیم خوبه و باعث پیشرفتمون میشه میتون باز بداره و نذاره اون کار رو انجام بدیم واقعا کنترل افکار منفی خیلی مهمه و اگه بخوایم میتونیم انجامش بدیم قدرت حاکم بر این جهان خدا و زیبایی ها و خوبیهاس و افکار بد و منفی وجود ندارن و فقط ساخته افکار ما هستن

    خداوند همیشه کمک حال ما باشد

    دوستتون دارم در پناه الله یکتا شاد و ثروت مند باشید ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    سهیلا سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 946 روز

    سلام استاد عزیز ودوست داشتنی ممنونم بابت فایل زیباتون وهمچنین خانم شایسته ی عزیزم که چقدر عالی وزیبا تصاویر را برامون فیلم برداری میکنن درود برشما

    استاد فایلتون واقعا به موقع برای من بود انگار این طرحی بود از خدای مهربانم که عاشقانه دوستم داره ومیخواد که من رشد کنم

    استاد از دیروز نمیدونم برای چی یک سری فکرهای منفی توی سرم چرخ میخورد البته خودم بعد آبشخور افکارم را پیدا کردم واون به خاطر این بود که من در محل کارم دوروز متوالی با افرادی برخورد داشتم که صحبتهای منفی ونگران کننده را با آب وتاب تعریف میکردن با اینکه اجازه ی ادامه دادن را بهشون ندادم چون از مشتریهای جدید بودن والا مشتریهای همیشگی من اطلاع دارن که به محض ورودشون به سالن حرفهایی که بوی ناامیدی وشکست وناراحتی بده اکیدا ممنوع هستش ولی استاد من افکارم منفی شده بود اما همش به خدا میگفتم حال دلم را خوب کن واونها را کات کردم استاد تعجب میکردم منی که ادعا میکردم واقعا میتونم کنترل کنم افکارم را جهان بهم نشون داد که باید قوی بشم باید هرروز وهر لحظه مراقبت داشته باشم

    استاد با فایلی هم که دیدم ایمانم صددر صد شد واین لطف پروردگار من بود که هر لحظه هدایت میکنه بنده هاشا استاد چقدر حالم خوبه چقدر احساس سبکی وخوشبختی میکنم آخه من روح پاک خدا هستم وخداوند هر لحظه مرا هدایت حفاظت وحمایت میکنه

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: