چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

723 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آرزو نظامی گفته:
    مدت عضویت: 1532 روز

    سلام درود خدمت استادعزیزم ومریم جون باعشق

    استاد عزیزم ازتون سپاسگزارم بابت این فایل زیبا وپرازنکتهای مهم و تاثیر گذار من که خیلی لذت بردم حالا بریم تفسیر خودم روازاین فایل بگم

    من دریک خانواده بشدت منفی پدر بشدت منفی وعصبی ومادری بشدت پرخاشگر چون پدرم جانباز بود خیلی توزندگی ما موج منفی بود چون من فرزند بزرگ خانواده بودم بیشتر مورد اسیب قرار گرفته بودم مادر من بشدت منفی باف بود همیشه ازکمبود ازفقر حرف میزد ومن ومادرم همیشه اینقدر درطول روز غرق درافکار منفی میشودیم که دیگه حس وحال بلند شدن رونداشتم خلاصه این افکارمنفی اینقدر دروجودمن ریشه زده بود که من درسن 15سالگی تبدیل شده بودم یک دختر گوشه گیر تنها و همیشه برای تایید شدن کارهای انجام میدادم که باب میلم نبود چون همیشه مادرمیگفت زن اگه میخواد خوشبخت بشه باید خودشو فدای دیگران کنه باید ازجونش مایع بزار این افکارمنفی وفکرمنفی اینقدر دروجود من رشد کرده بود که برمن سلطنت میکرد ومن غلام حلقه به گوش اون شده بودم من خیلی رنج میکشیدم ودرد ولی بلد نبودم چطور با افکارمنفی جلوگیری کنم همیشه یک چیزی دروجودم میگفت راهت اشتباه ارزو ولی من چون بلد نبودم چیکارکنم همیشه این حسو تو خودم خفه میکردم وبا گفتن جمله که مادر چندتاپیراهن ازمن بیشتر پاره کرده خودمو قانع میکردم خلاصه این افکار منفی اینقدر دروجودم ریشها محکم شبیه به همان درختچه‌ای که استاد نشون دادبود شده بود محکم خطرناک وترسناک هر چه من بزرگتر میشودم اون درختچها بزرگتر وتنومندترمیشودن دیگه من حریف اونها نبودم سالها گذشته من ترک تحصیل کردم یک ازدواج ناموفق داشتم وهرروز پیرترپیرتر میشودم چون بلد نبودم افکارمو مدیریت کنم همیشه حالم بد بود خوشحالی من مقطعی بود باز دوباره میشود همون ارزوی ناامید وغمگین هیچ چیز سرجاش نبود نه حالم نه روزگارم تا رسید به سال 97که با استاد اشناشدم اونم به وسیله دوستم وقتی داخل تلگرام حرفهای استاد گوش میکردم به پهنایی صورت اشک میریختم الخصوص وقتی از شرایط خانواده محترمشون میگفتن میگفتم وای چقدر زندگی استاد شبیه منه اونجا بود که استاد به صورت منظم وپایدار دنبال میکردم چون من واستاددردهایمان مشترک بود خلاصه اینقدر گوش کردم که تبدیل شدم به یک ارزوی کمی خوشحال وامیدوار نتیجه گوش کردن به فایلهای هدیه شد خرید دوازده قدم درتاریخ 1402/08/07خداروشکر

    وقتی که این فایل اومد روی سایت منو برد به سالهای دور که چقدر این افکارمنفی منو بدبخت کرده بود ترک تحصیل ازدواج ناموفق خود کشی چقدر گریه کردم اول حسرت خوردم گفتم کاش اون موقع بااستاد اشنا میشود الان زندگی بهتری داشتم ولی بعد گفتم خداروشکر من باید قانون تکامل طی میکردم تا این حرفهارو باگوشت وپوست واستخونم درک کنم

    ولی الان بامفاهیم دوازده قدم وفایل امروز یاد گرفتم ریشه تمام افکارمنفی که درطول روز به ذهنم میاد شناسایی کنم وجهت دهی کنم به سمت افکار مثبت وخوب چون ذهن من همیشه منفی باف بود خیلی سخت بود وهست که سریع تغییرجهت بدم ولی من با گوش کردن به فایل دوازده قدم وفایلهای که روسایت هستن وکتابهای استاد سریع ذهنمو ونجواهای ذهنمو خاموش میکنم هنوز کارزیاد داره تا ذهنم مثبت گرا باشه ولی من تلاش میکنم وایمان دارم خدا درکنارمنه

    وهمیشه با خودم میگم اگه ارزو جلوی این افکار منفی رو نگیری دوباره اون درختچهاسبز میشن وهم کارت سخت میشه هم حال وایندتو خراب میکنه پس سعی کن با تمرینها دوازده قدم وسخنان استاد وکامنتها بچها این درختچها رو در نطفه خفه کنی

    استاد عزیزم ممنونم ازتون عاشقانه دوستدارم به زودی در امریکا میبینمتون مریم جون خیلی دمت گرم شما الگوی من به عنوان یک زن خودساخته هستی واستاد الگوی یک مرد ازادوثروت مند وتوحیدی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 76 رای:
  2. -
    روف رضایی گفته:
    مدت عضویت: 919 روز

    سلام خدمت استاد دوست داشتنی عباس منش گرامی و خانم شایسته

    سلام خدمت دوستان گلم در سایت

    خداوند را شاکرم که مرا به دیدن این فایل ارزشمند هدایت کرد

    چقدر استاد. با احساس خوب جلوی دوربین ظاهر شده و عجب بدن خفن و‌ خوشکل ساخته

    واقعا قابل تحسین است این بدن زیبایی شما

    و درود بر خانم شایسته چقدر خوب و عالی این فایل را فلمبر داری کرد و زاویه های بسیار خوب را انتخاب کرد که این فایل قشنگ بیاید

    این پرادایس چقدر جذاب و دوست داشتنی است

    این خونه چوبی روی آب چقدر خوشکل و عالی است

    این آسمان آبی و ابرهای پراکنده که در اسمان معلوم می شد چقدر رویایی بود

    ابن درخت های رنگارنگ و خوشکل چقدر زیبایی را بشتر ساخته است

    این آب زلال و شفاف چقدر احساس مان را بهتر می کند

    ابن برگ های درختان که در فصل پاییز از درخت می افتد و راه رفتن روی این برگ ها عجب صدای خوشکلی را خلق می کند

    و عجب مثال های را استاد بیان کردید از اینکه این جنگلات را دو سال قبل قطع کردید و بعضی های شأن را که قطع نکردید حالا یک مسله شده است

    و اینکه اینها را با افکار منفی مثال زدید خلی واضح تر و شفاف تر ساختید

    دقیقا همین گونه است وقتی افکار های منفی و‌نجواه های ذهنی در ذهن مان پرسه می زند و اگر ما توانای جهت دهی و کنترول این افکار منفی. را نداشته باشیم واقعا زمین گیر مان می سازد

    اما اگر آگاهانه این افکار منفی را جهت دهی کنیم نتایج عالی را در زندگی های مان خلق می کنیم

    بدترین افکار منفی که می توانیم داشته باشیم مانند اینکه

    من ناتوان هستم

    من ضعیف هستم

    من دست و پا چلفتی هستم

    و من نسبت به فلانی ها بی عرضه هستم

    و من آینده درخشان ندارم

    من بد شانس هستم

    و آدم مناسبی را پیدا کرده نمی توانم و اصلا آدم مناسب و سالم نیست

    همه مردم کلاه بردار هستند

    همه مردم که من دیده ام دروغ گو هستند

    و هزاران نوع این گونه افکار منفی را اگر پر دازش دهیم زندگی ما را جهنم می سازد و هر لحظه و هر روز اتفاقات ناجالب را در زندگی های مان تجربه می کنیم

    اما اگر آگاهانه به این افکار منفی جهت دادیم و تمرکز کردیم روی نکات مثبت زندگی مان و داشته ها و نعمت های زندگی مان را شمردیم و شاکر و سپاسگذار نعمت های خداوند بودیم می توانیم راحت از شر این چنین افکار منفی خلاص شویم و زندگی مان سرشار از نعمت و برکت می شود

    اینکه من انسان خوش شناس و خوشبخت هستم

    انسان های سالم و درست کار خلی هم زیاد است

    تمام انسان ها درست و صادق هستند

    پول و ثروت راحت بدست می آید

    جهان هر روز در حال رشد و پیشرفت و گسترش است

    من انسان توانا و قوی هستم

    من انسان خلاق و درست کار هستم

    من انسان شریف و صادق هستم

    من خالق زندگی هستم

    من زندگی ام را توسط افکار مثبت خودم خلق می کنم

    من در دنیایی از نعمت و برکت بسر می برم

    خداوند نعمت و برکت را از هر طرف وارد زندگیم می سازد

    من مسولیت زندگیم را به عهده خودم می گیرم

    من انسان های ثروتمند را بشتر می بینم

    انسانهای ثروتمند انسانهای درست کار هستند

    جهان هر روز در حال رشد ‌و گسترش است

    و خلی از این چنین نکته ها و موارد های که باعث می شود ما متمرکز روی نعمت های زندگی مان باشیم و از هر لحظه زندگی مان بهترین لذت را بی بریم

    و این گونه دیدگاه داشتن زندگی را زیباتر و جذاب تر می سازد

    من امروز یکی از همکارانم گفت بعد از ظهر استخر می رویم و تو خاظری که باهم برویم

    من خلی خوشحال شدم و گفتم آری منم هستم

    و همگی رفتیم استخر. و من چون کمی بهتر آب بازی را بلدم احساس بهتری داشتم و خود ارزشمندی داشتم و خلی آب بازی کردیم و کلی لذت بردیم و من در هر لحظه و هر جای این استخر سپاسگذاری داشتم و فقط به نکته های خوب متمرکز بودم و خوشحال بودم

    استخر عالی و پاکیزه، جکوزی آب سرد، جکوزی آب گرم، سونای خشک و سونای بخار واقعا لذت بخش بود

    و روز بسیار لذت بخش و قشنگ را سپری کردم

    و در داخل آب من روی مدار و فرکانس و صحبت های استاد عباس منش متمرکز بودم

    و استاد می گفت که آب خلی انرژی خوبی دارد و من آنجا روی خواسته هایم متمرکز بودم و خلی احساس سپاسگذاری داشتم

    و همه این هم کارانم خلی برخورد شرین و دوست داشتنی با من داشتند

    در حالیکه این همکاران من ایرانی است اما من تنها از افغانستان هستم که با اینها امروز استخر رفتم

    و جالب اینکه تعداد از همکارانی دیگری هم دارم که از افغانستان هستند و به هیچ کدام از آنها تعارف نکردند که شما استخر می روید یانه

    اما به من گفتند و حتی گفتند که شما اگر همرای ما بیاید ما خوشحال می شویم و من هم استقبال کردم و از این فرصت استفاده کردم و این را نشانه از تغیر باور ها و مدار دانستم

    و امروز کلی لذت بردم و احساس خوب و خوش داشتم و سرشار از حس سپاسگذاری بودم

    وقتی شب برگشتم اولین کاری که انجام دادم دیدن این فایل لذت بخش و قشنگ بود و احساسم را دو چند ساخت و کلی درس های خوبی آموختم و لذت بردم

    و از استاد عباس منش عزیز خلی ممنون و سپاسگذارم که با این چنین فایل ها و مباحث کلی دیگر گونی های عالی را در زندگی مان بوجود می آورد

    خداوند خوبم را سپاسگذارم که مرا به این مسیر پر از خیر و برکت هدایت کرد و خوشحال هستم

    خدایا صد هزار بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 78 رای:
  3. -
    فرزانه گفته:
    مدت عضویت: 1751 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان بعد چند ماه غیبت

    یه تشکر درست حسابی به استاد بدهکار بودم اومدم کامنت بزارم و برم …

    ماه ششم دوازده قدم و شروع دوره عشق و مودت

    متوجه شدم یه جاهایی اشکال داره و اینکه استاد استاد تاکید کردن بعد شش ماه باید شناخت مناسبی داشته باشیم نسبت به اشکالاتی که داریم این توجه چند برابر کرد.

    نمی دونم دقیقا باید از کجا شروع کنم

    من تمام دوره ها رو ندارم که دقیق قضاوت کنم اما مطمئنم استاد یه خود شناسی عجیبی داشتن

    حتی اگر اوایل خیلی آگاهانه نبوده و این اواخر هم ملموس تر در به روز رسانی دوره ها شاهدش هستیم، که بهترین و قوی ترین رکنی بوده که میتونه در موردش شفاف سازی بیشتری بشه.

    یه فایلی هست به اسم جهان مثل آیینه عمل می‌کند

    و بعد یه سری فایل که استاد داشتن یه دوره قبل از دوره لیاقت رو به روز رسانی میکردن که الان اسمش یادم نیست احتمالا کشف قوانین اما دقیقا یه جایی گفتن کسیو نمیشه تغییر داد خودمون گول نزنیم و داستان اون خانم که به یه آدم معتاد اعتماد کرده بودن مطرح شد…

    خلاصه من اینجا گفتم ببین خودتی که یه چیزی رو متوجه نمیشی هم قبول داری دنیا آیینس هم قبول داری کسیو نمیشه تغییر داد هم صلح درونی رو عملی نمیتونی زندگی کنی بیشتر دنبال فیلترینگ هستی که اون درسته اما بازم یه چیزی جا افتاده …

    و اون خودشناسی بود. خیلی سادس ماها خودمون یه ویژگی افتضاح داریم و اصلا نمی تونیم بپذیریم و میشینیم گوش میکنیم به حرفای استاد و میوه تلاش رو می‌بینیم و میگیم به به برم سراغ شکر گزاری حس خوب و پرهیز از اخبار و غیره و هدف گذاری اونوقت اون گره ی درونی چی شده؟ هیچی سر جاش هست من مزد افکار خوب حس خوب پرهیز شکرگزاری رو میگیرم اما همزمان مقاومت درونی موزیانه دارم و آدمای منفی با ویژگی های خاصی به شدت منو به هم‌ میریزن و حتی فاصله گرفتن از اونا با مقاومته قشنگ لجمون میگیره منتظریم که پس خدا من کی جواب فرکانسمو میگیرم چرا شرایط تغییر نمیکنه؟ چون در قدم اول جسارت و شجاعت ندارم با خود داغونم مواجه بشم فرافکنی میکنم به جاش. چند نفرمون فکر کردیم وقتی استاد میگن منم حسادت داشتم الان کمتر شده؟ این ینی چی؟ غیر از اینکه استاد خودشون رو تو آیینه دیدن و بعد آگاهانه تغییرش دادن و مقاومت درونی کمتر و کمتر شده؟ چند نفرمون الان حاضریم بیایم اعتراف کنیم در مرحله خود شناسی و پذیرش و تغییر آگاهانه و بدون مقاومت( لایه ای نه یکباره) رد شدیم و فقط به فضل فایلهای استاد که حالت انگیزشی داره و مزد شکرگزاری و… یکم اوضاعمون بهتر شده و مشکلات سر جاش هستن و فاصله زمانی تکرار میشن؟

    من رفتم چند ماه هزینه کردم و خودشناسی یاد گرفتم

    و الان تازه دارم جمله های استاد رو متوجه میشم متوجه کلامی منظورم نیستا که بیام جملات شاعرانه بگم من دارم از آدمایی که منو عصبانی می‌کنند و ازشون بدم میاد طلای سیاه استخراج میکنم ینی وایسادم گفتم اوکی دنیا آیینس چه ضایعاتی درونم دارم که اینا داره نشون میده و باهاش روبه رو شدم و صلح رو دارم زندگی میکنم چقدر من افکار منفی باور منفی پیدا کردم که الان ماهرانه دارم باهاشون مواجه میشم: 1. آگاهی 2. پذیرش 3. اقدام آگاهانه و جدید

    4. صلح ینی اون آدما چه بمونن چه برن دیگه نقطه ای درون من وجود نداره که با اسم و حضور و عدم حضور اونا درد بگیره. و چقدر جالب حسم و روابط کن فیکون میشن یا طرف میره اصلا و …

    و چقدر طول میکشه اگه بخوام از تغییراتم بگم از اینکه چه خوبه حرفای استاد رو متوجه بشیم متوجه به معنای درک و عمل تا دو سه روز حرف بدون وقفه دارم بگم براتون اما خلاصش اینکه متوجه شدم از دل تضاد ها چطوری الماس بکشم بیرون ینی دارم تک‌به تک‌مقاومت هامو از حرفای استاد در میارم متوجه شدم اینکه انتخاب می‌کنم چه چیزی مناسبه یا نیست و همزمان قوانین دنیا شرایط تغییر میده یه پروسه ای داره اصلا لازم نیست زور موزیانه بزنم برای تغییر چیزی نیازی نیست از صبح تا شب بگم آره من آدم خوبیم خیلی توحیدی هستم اما اون بده اون خیلی غیبت میکنه اون منفیه. دوست من خودت همینجوری بودی الان چه شعبده بازی کردی که اون بده شما خوبی؟ چطوری مزرعه خودت رو پاکسازی کردی؟ چی کاشتی به جاش؟ بعد اگر چیزی کاشتی چرا هنوز همون قبلیا تو زمینت سبز میشه؟

    بهتر بگیم فایلارو گوش دادیم جو گرفتمون منتظر شدیم جهان هستی شرایط جدید بزاره تو سینی. نهایتا چند تا دستاوردم داریم. در صورتی که گوش من یه چیز دیگه شنیده که استاد بیشتر روی شخصیت تاکید دارن و دستاورد محصوله.

    علاوه بر این کلی مهارتم افزایش پیدا کرده جهان هستی یکی یکی درهای پیشرفت برام داره باز میکنه

    می تونم بگم نسبت به آخرین کامنتم مهارتم زیر و رو شده در حدی که به عنوان یه متخصص توانبخشی ورزشی در چند دقیقه می تونم کاری کنم که خود کلاینت و هر کی که میبینه تعجب کنه که چطور میتونم بهبود رو به فرد هدیه بدم چطوری در عرض چند ثانیه میتونم تغییر ایجاد کنم و اینایی که باهاشون تمرین میکنم میگن که تو ورد میخونی این جادو گری ها رو از کجا یاد گرفتی و گاها میزنن زیر خنده چون هیچ وقت ندیدن میشه تو چند ثانیه هم تغییر و بهبود ایجاد کرد چرا چون قانونش رو یاد گرفتم رفتم در مداری که رگباری اطلاعاتم رفت بالا و هنوزم میخوام ادامه داشته باشه و روی افرادی کار کردم و نتیجه گرفتم و دارم نتیجه میگیرم که توی خوابم نمیدیدم.

    اطلاعاتی که دارم راجع به بدن سوپر هوشمند کسب میکنم که هر آدمیو به وجد میاره و کمال گرایی رو خلع سلاح کردم با عمل گرایی دارم پیشرفت میکنم.

    و خیلی حس و حال عجیبی دارم چون متوجهم در درونم دارم مهاجرت میکنم از آدم قبلی به آدم جدیدی

    و نمی تونم با کلمات بگم چه حسی داره وقتی مهارت کسب میکنی که شکر گزاری رو درست انجام بدی صحبتای استاد رو درست متوجه بشی عمل گرا بشی صلح رو متوجه بشی از تضادها استقبال کنی واقعا به این معنا که انگار که خداوند یه معدن طلا سر راهت گذاشته و تو اصلا اینو متوجه نبودی که هیچ اون چیزای خوبیم که بوده نمیدیدی….. ینی گاها ما موقعیت های خوب فرکانس فعلیمون رو هم نمی‌بینیم و ازش بهره برداری نمی‌کنیم یه فرکانس شنیدیم فقط میخوایم بریم بالا

    زمانی که متوجه شدم متد هایی وجود داره که به طرز عجیبی مهارت رو در کار من میبره بالا سرچ کردم دیدم باید برم آمریکا و یا تو ایران کلی هزینه بدم به یه نفر تازه یه بخششو اونم طی دو سال مورچه مورچه یاد بگیم. شب که خواستم بخوابم گفتم خدایا خدا تویی منو میخوای ببری آمریکا اونو میخوای بیاری ایران میخوای یه پولی نصیبم کنی به من ربطی نداره من میخوام اینارو یاد بگیرم و البته بگم که من دو سه ماه بدون وقفه در حال یادگیری و تلاش بودم از تخم مرغ شانسی این خواسته نیومد بیرون. خلاصه بدون دلیل چهار صبح بیدار شدم و رفتم سایت گردی در زمینه خودمون یه شماره پیدا کردم و اون آدم همون اطلاعات که باید به خاطرش میرفتم آمریکا یا دو سال و کلی پول ایران… بهم داد.

    یک‌جا با پونصد هزار تومان :)

    بقیشم به طریق های دیگر و من هر روز بیشتر شگفت زده میشم … و هر چقدر بدن و مغز رو بهتر متوجه میشم مهارتم در برنامه نویسی برای ورزش یا توانبخشی بیشتر میشه که هیچ شباهتی نداره با اون‌چیزی که همیشه همه میبینن.

    نمی دونم چقدر نوشتم، این یک تشکر جانانه از استاد بود.

    نمی دونم تونستم خوب بیان کنم یا نه اما چه آدم بدی بیاد چه آدم خوب چه اتفاق بد چه اتفاق خوب هر دو برام ارزشمند هستند.

    خوبا شکر گزاری داره ادامه تلاش و بدا هم ابزار شناخت لایه های ناخودآگاهم و استخراج الماس و طلا ی سیاه

    در پناه تنها صاحب جهان هستی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 77 رای:
  4. -
    آقای خاص گفته:
    مدت عضویت: 1869 روز

    به نام خدای مهربان سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم و خانم شایسته نازنین

    خیلی برام جالبه کامنت ها رو که میخوندم متوجه شدم همه ی بچه ها درست قبل از این فایل یه اتفاقی براشون افتاده که نیاز داشتن به کنترل ذهن و جلوگیری از رشد افکار منفی که این فایل میاد روی سایت و مثل نوشدارویی حال بچه ها رو خوب میکنه وقتی به این قضیه فکر کردم بیش تر همفرکانسی و قانون جهان هستی رو درک کردم از یه طرف استاد همیشه از خداوند درخواست میکنه که شاگردهایی داشته باشه که آماده دریافت باشن و استاد نخواد تازه اونا رو ورز بده و آماده کنه و از طرفی هم هرکس توی سایت هست آماده دریافت هست و با برخورد با یه تضاد و دیدن این فایل درسش رو برمیداره میزاره تو کوله پشتیش و مسیر رو ادامه میده خداروشکر که من هم جزو مسافران این کشتی نجات هستم.

    اما درباره این فایل باید بگم من هم مثل اکثر دوستان با تضادی مواجه شدم که حسابی کنترل ذهن رو برام سخت کرده بود و شب که به سایت سر زدم دیدم این فایل روی سایت قرار گرفته و باز هم از این همزمانی شگفت زده شدم.

    من در یک سازمانی مشغول به کار هستم و اصطلاحا کارمندم مدتی پیش به لطف آموزش های ثروت یک و دوازده قدم تونستم کسب و کار شخصی خودم رو راه اندازی کنم و خداروشکر مقداری بیشتر از حقوق کارمندی دارم پول می سازم و برای چندین نفر هم کارآفرینی کردم چیزی که از بچگی عاشقش بودم خوب همه ی کارهای کسب و کارم رو خودم انجام میدم از پیدا کردن مشتری تا حسابداری و …. و اگه به کارمندانم بگم خودم همه ی کارها رو انجام میدم هرگز باور نمیکنند چون به تنهایی دارم کار چندین نفر رو انجام میدم که خود این قضیه هم توصیه ی استاد بود در دوره ها،به هرحال یه روز صبح خواب موندم و یک ساعت دیرتر به محل کار کارمندی خودم رسیدم از اونجا که رئیس و همکارانم خیلی من رو دوست دارند چیزی نگفتند ولی یک جمله از رئیسم شنیدم که من رو کاملا بهم ریخت اونم این بود ایشون گفت میترسم با دیر آمدنت سر خودت رو به باد بدی….

    این جمله برای من خیلی سنگین بود و تا پایان ساعت کاری ام همش به این جمله فکر میکردم که منی که خودم کسب و کار دارم درآمد دارم چندین نفر برام کار میکنند چرا باید یه نفر پیدا بشه این حرف رو به من بزنه و تا غروب ناراحت و عصبانی بودم از دست خودم که چرا زودتر از کارمندی خارج نمیشم من دوست دارم خودم ساعت خواب و بیدارم رو تعیین کنم نه دیگران .

    شب قبل از خواب طبق معمول سری به سایت زدم و دیدم استاد این فایل رو گذاشتن و خیلی برام جالب بود درست در زمانی که من کنترل افکارم رو از دست داده بودم حالا نوشدارویی رسیده بود فایل رو گوش دادم و بعد از فایل یهو جرقه ای به ذهنم خورد گفتم تاخیر امروزم ‌و اون حرف رئیسم تلنگری از جانب خدا بود که بهم بگه بابا کی میخوای از کارمندی خارج بشی؟چرا کارت رو بیشتر گسترش نمیدی؟ چرا دست 4 تا آدم دیگه رو نمیگیری که اونا هم بتونن شغل داشته باشن تو که هم علاقه اش رو داری هم مهارتش رو داری و برگ برنده ات هم دانستن قوانین جهان هستی و داشتن استادی مثل استاد عباسمنش هست همه چی مهیاست فقط مونده تو قدم برداری…

    این فکر چنان آرامش عمیقی بهم داد‌که اصلا یادم رفت من در طول روز ناراحت بودم و در ستاره قطبی پایان شبم یک عالمه نکته مثبت نوشتم که حالم رو بهتر کرد….

    دقیقا صحبت های استاد درسته اگه از همون اول جلوی افکار منفی رو نگیریم خدا میدونه این افکار منفی سر از کجا در میارن خدارو شکر که من در زمان درست به مکان درست و فایل درست هدایت شدم.

    ممنون از استاد بابت این فایل زیبا ممنونم از بچه های سایت بابت کامنت های زیبا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 83 رای:
    • -
      مجید حرفت گفته:
      مدت عضویت: 1391 روز

      سلام به احمد آقا فرهنگیان دوست عزیز و هم فرکانسی‌ام در این سایت الهی

      قصدم از نوشتن پیام برایتان این بود که علاوه بر تشکر بابت ارسال دیدگاهتان سخنان پایانیتان را تایید نمایم.

      پریشب دوست نازنینی بهم زنگ زد و در خلال صحبت‌ها از ایشان پرسیدم؛ آیا هنوز بازنشست نکرده‌ای خودت را؟

      آخه آقا مرتضی دوست قدیمی من به نظرم 38 ساله که معلمه و امسال هم درخواست بازنشستگی نداده!!!

      ضمن اینکه ایشان فیلم سازی و کارگردانی هم می‌کند،حتی چند تا از فیلم‌هایش که با کمک همسرمحترمشان ساخته‌اند موفق به دریافت جوایز مختلف و حتی بین المللی گردیده!!!!

      و این دوستم پاسخ داد نخیر!!!

      بنده که تحت عقاید خودم از قبل همچنین آموزه‌های استاد عزیزمان در این اواخر فکر می‌کنم که آدم باید برای خودش کار کند نه کس دیگه‌ای حتی دولت!!!

      همیشه به دوستان و اطرافیانم و همین آقا مرتضی گل میگم که واسه خودت سبزی فروشی بکنی بهتره که تو دستگاه دولتی ریاست کنی!!!!

      اشتباه واسه دولت کار کردن!!!

      رزق و روزی خودتو زن و بچت رو مفت باختی اگر به جز خودت برای دولت کار کنی!!!

      دوست داشتم این‌ها رو به شما هم که صاحب کسب و کاری هستید و حتی کارمند هم دارید عرض کنم و بگویم هرچه زودتر از شغل دولتی خودت را رها کن و آزاد و متمرکز بر شغل خودت شو قطعاً و یقیناً خیلی زود از این کارت خوشحال و شادمان خواهی شد.

      من دوستی دارم در شهرستان مان که رئیس دفتر رئیس سازمان آب و فاضلاب شهرستان بود ایشان مدرک فوق لیسانس داشت و 16 سال به طور قراردادی در سازمان آب و فاضلاب مشغول بود.

      در کنار آن یک مغازه کوچولوی تعویض و آپارات لاستیک ماشین هم داشت.

      حدود یک سال پیش تصمیم گرفت از شغل دولتی دست کشیده و به شغل آزادش بپردازد.

      بعد از چند ماه مغازه کوچکش را به یک مغازه بزرگ تعویض روغن تبدیل نمود و بسیار از این کار خود راضی و خوشحال است. خدا را شکر هر روز از هفت و نیم صبح تا 8:30 شب یکسره باز است و زمانی بیکار نیست و همیشه چند مشتری در نوبت منتظر دارد.

      خودش تعریف می‌کرد می‌گفت برگه استعفایم رو که بردم معاون اداره امضا کنه،بهم گفت حیف نیست 16 سال سابقه داری!!!

      کمی بیشتر فکر کن پشیمون خواهی شد!!!

      این دوست من به معاون اداره گفته بود،یه روزی خودت بهم میگی که چقدر کار خوبی کردی که رفتی!!!

      کاش زودتر این کار را می‌کردی!!!

      و ایشان بارها و بارها از اینکه خودش را رها کرده و به شغل مورد علاقه‌اش پرداخته،خوشحال و خوشنود است.

      بنده نیز سال گذشته به زور و با اصرار فراوان رئیس و معاون و مسئول امور اداری آموزش و پرورش شهرستانمان را راضی کردم تا با بازنشستگی ام موافقت کنند،همیشه می‌گفتم 30 سالم که پر بشه یک روز هم نمی‌مانم،این را هم بگویم که خیلی قبل‌تر برای خروج از کارمندی اقدام کردم،ولی بهم گفتند به هیچ وجه من الوجوه اجازه ترک خدمت نداری،

      نه بازنشستگی پیش از موعد و نه بازخریدی!!! و باید تا 30 سال کار کنی!!! تنها در صورتی که بیمار شوی با تایید پزشک معتمد می‌توانی از آموزش و پرورش بروی،البته این را هم بگویم که اون موقع شجاعت و جسارت الانم را نداشتم وگرنه اگر سر کار نمی‌رفتم که اعدامم نمی‌کردند!!!

      منتها کمی بزدل شده بودم که به کارم در آموزش و پرورش ادامه می‌دادم.

      اما الان که برای خودم کار می‌کنم و تدریس ریاضیات دارم خیلی خیلی راضیم و خداوند را شاکرم.

      به قول استاد شاید می‌بایست تکاملم را طی می‌کردم تابه این پختگی و تجربه می‌رسیدم،به هر حال به شما نیز عرض می‌کنم،

      به نظرم کار کردن برای خود یه جورایی توحید در عمله!!!

      ولی کار کردن برای دولت شبیه به شرکه!!!

      برایتان آرزو می‌کنم روز به روز بر مدارهای شما در زندگی افزوده گردد و ثروت و نعمت و برکت از در و دیوار زندگیتان جاری گردد

      به خدای مهربان می‌سپارمتان و خدا نگهدار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      Asudeh گفته:
      مدت عضویت: 3346 روز

      سلام دوست عزیزم

      بله من هم 9 سال تجربه کارمندی دولت را داشتم حتی موقع نماز خواندن هم برام تعیین تکلیف می کردند که باید به جماعت بخونی و حتی یک روز به مسئول اداره گفتم شما مسئول ساعت کاری من از 7:30 تا 1:30 هستید مسئول مذهب من که نیستید و خیلی بهشت برخورد ی انسان شخصی به ی آخوند این حرفو بزنه انگار با پتک زدی توی سرش، خلاصه خودم استعفامو نوشتم و از اداره بیرون آمدم و چون تخصصم اینترنت و کامپیوتر و صفحات وب بود مدیریت وبمستری یک سایت را بر عهده گرفتم و دوسالی دستم بود ولی دیدم که چیزهایی که به مردم میگن خودشون اهل عمل نیستند ولش کردم و برای خودم مغازه زدم 15 سال شغل آزاد داشتم و مسائل خاص خودش را داشت و الان 6 ساله که کلا کار فیزیکی ام را جمع کردم و از توی منزل دارم کسب و کار خودم را مدیریت می کنم و همه چیزم دست خودمه و چقدر خداوند را شاکرم که منو هدایت کرد که زیر سلطه کسی نباشی و مستقل برای خودم کار کنم و حتی 14 سال بیمه تامین اجتماعی ام را هم کلا قطع کردم (بیمه تامین اجتماعی مثل ویروس کشنده س برای کارمندان که نمی تونند دل ازش بکنن) هر وقت نجوا به ذهنم می آمد که الان بدبخت میشی با زن و بچه بیمه نداری چی کار می کنی، خدا رو شاهد می گیرم از وقتی که بیمه ام را قطع کردم کمتر مریض شدیم و کمتر به دکتر و بیمارستان سروکار داشتیم انگاری خدا هم کمکم کرد که باور کنم قدیما که بیمه ای به کار نبود ولی مردم سالم تر و با خداتر بودند و الحمدلله الان که دارم این کامنت را برات می نویسم توی اطاق خودم و مدیریت دوتاسایت را بر عهده دارم و مدیریت آی تی یک درمانگاه تخصصی را هم برعهده دارم و قیمت را من تعیین می کنم و هر مبلغی اعلام کنم عاشقانه نقدی دریافت می کنم و الحمدلله رب العالمین راضی هستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        زهرا علیپور گفته:
        مدت عضویت: 957 روز

        سلام دوست عزیز و هم فرکانسی

        محمد جان

        امروز هدایت شدم به خوندن کامنت شما که توی قدم 5 گذاشته بودی از جایی که خونه تون خراب میشه و شما اجاره نشین میشید وترغیب شدن به خوندن ادامه ی کامنتهاتون و رفتم به سایتتون سری زدم و یکی از آموزشهاتون رو هم گوش دادم

        خیلی عالی و باعشق بود صحبتهاتون و من هرزمان لازم باشه از آموزشهاتون استفاده میکنم .

        تحسینتون میکنم که اینقد پیشرفت کردید و به این نقطه از آزادی زمانی و مالی رسیدید .

        خوندن و دیدن پیشرفتهای شما ودوستان انگیزه ی من رو چند برابر میکنه برای ادامه دادن

        من هم دارم به ساده کردن کارهام و رسیدن به کاری که هم آزادی زمانی وهم مالی داشته باشه فکر میکنم

        یک باور زیبای دیگه رو ازتون یاد گرفتم که :

        وقتی افراد این همه توانایی و صداقت منو می بینند عاشقانه خودشون میرن هزارتا دیگه رو میارن

        خداروشکر که به من این توانایی رو داده که به مردم کمک کنم .

        و این باور؛

        قیمت رو من تعیین میکنم و هر مبلغی که اعلام میکنم عاشقانه نقدی دریافت میکنم .

        ممنونم از آگاهی های نابی که به من دادی

        درپناه الله یکتا شاد سعادتمند و ثروتمند باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    شینا زرگوشی گفته:
    مدت عضویت: 602 روز

    به نام خدا

    سلام استاد عباس منش اتفاق های خوبم این هفته را میخواهم برای شما بگویم

    1-در مسابقه ی شنا موفق شدم رتبه ی 2 را بیاورم.

    2- در کلاس زبان انگلیسی توانستم به دوستم با انگلیسی بگویم تو چه میوه ای یا چه کسی را دوست داری و من خیلی خوشحال بودم که توانستم بازبان انگلیسی چیزی را بگویم و با دوستم مکالمه داشته باشم.

    3- در خانه یک وسیله را گم کردم بعد از چند وقت خداوند دقیقا مرا به آن جایی که آن وسیله را گم کردم هدایت کرد و من خیلی شاد شدم.

    4- خداوند به من یک جایزه داد که یک مهمان کوچولو و دوست داشتنی به خونمون اومد و من خیلی خوشحال شدم چون تو دلم آرزوی دیدنش رو داشتم

    5- ودر این هفته در مدرسه فرشینه بافی را یاد گرفتم و کار اسونی است فقط باید دقت کنی که چطور نخ رو از گونی آروم جدا کنی . من اون رو از یک فروشگاه خریدم و نحو درست کردنش را یاد گرفتم.خداوشکر

    6- والعان داریم باپدر و مادرم چای خیلی خوشمزه می خوریم

    7- در این هفته چند دستبند درست کردم و فروختم در یک روز 40 هزار تومان فروختم.

    8_ من و ماهان مسابقه ی کتاب خوانی گذاشتیم و خیلی جالب بود خواندن کتاب داستان و ما از آن خیلی خوشمان آمد.

    9- من و ماهان باهم نقاشی کردیم و نقاشی هر دو تامون خیلی خلاقانه و قشنگ بود و در باره ی آن توضیح دادیم

    ممنون از محمد حسن و خاله فاطمه، ممنونم از خاله فاطمه تقی زاده، ممنونم از عمو شاهین ممنونم ازعمو مهدی ممنونم از خاله شهلا که بابام گفتن مربی شناست و من خیلی خوشحال شدم ممنونم از خاله رویا و خاله فرشته که برام کامنت نوشتن خداحافظ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 83 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2224 روز

      به نام خدای فرشته های کوچک

      سلام شینا ی قشنگ و نازنین، فرشته ی روی زمین

      منتظر کامنتت و نتایج هفته گذشته ات بودم. که دیدیم کامنت ها منتشر شده و کامنت پر از مهر و محبت شینا جان هم هست و من کلی درس میگیرم از نوشته هایت عزیزم.

      اولین درس اینکه شما دقیقا آخر هفته فقط کامنت میذارید و این یک تعهد ادامه دار رو رقم میزنه،

      دومین درس توجه به نکات مثبت و پیشرفت هایت و ثبت اونهاست.

      سومین درس اینکه شما از همین سن کم شروع به درآمدزایی و خلق ثروت کردید و این نوید از کارآفرین موفق در آینده ای نزدیک خبر می دهد.

      چهارمین درس: تشکر و قدردانی از دوستانی که برای شما کامنت می نویسند.

      و این درس ها پایانی ندارد.

      شینا جان اولین بار که بابای مهربان ات اسم قشنگ ات رو در یکی از کامنت هایش گفت: چقدر برایم اسم شما قشنگ و دلنشین بود. و اولین بار بود که همچین اسمی رو میشنیدیم . تا اینکه چند روز پیش با خودم گفتم اصلا شینا یعنی چی؟ و چه معنی داره؟

      وقتی معنی اسم شما را سرچ کردم خیلی برایم جالب و تحسین برانگیز بود

      شینا یعنی :شنا و آب ورزی، شناوری، سعی و کوشش و جِد و جَهد، قدرتمند

      شما الان شناگر ماهری هستی دختر پرتلاش و قدرتمندی هستی دقیقا مثل اسم ات. احسنت به پدر و مادر شما که همچین اسم برازنده ای برایت انتخاب کردند.

      عزیزم شینا جان برایت از خدای مهربونی که تو قلب مهربون ات است میخوام که روز به روز موفق تر، شادتر، ثروتمند تر، سعادتمند تر و با خدای مهربون، رفیق تر بشی عزیزم.

      (کلی ایموجی قلبی و بووووس فراوان)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
    • -
      رسول خانکی گفته:
      مدت عضویت: 1118 روز

      سلام به شینا جانم

      از طرف همه خانواده خانکی بهت تبریک میگم عمو جانم

      وای که عکست را می‌بینم کیف میکنم

      آخه میدونی که منم مثل شما یه فرشته خوشگل و با نمک دارم و هر لحظه برای وجودش و بودنش در کنارم شکر میکنم

      من برای این نتایج قشنگت بلند میشم و با عشق برات کف میزنم.

      خیییییییییلی دوستت دارم عمو جانم.

      روی ماهت را میبوسم.

      به بابا و مامان عزیزت خیلی سلام برسون.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      رویا طالبی گفته:
      مدت عضویت: 1694 روز

      سلام شینا عزیز

      چقدر من ذوق کردم که شما هم تو سایت الهی ما هستید

      امیدوارم که روز به روز پیشرفت متعالی داشته باشی

      واقعا باید به پدر و مادرت تبریک گفت که فرشته نازنینی همچون تو دارند که در این سن هدایت خداوند شامل حالش شده

      خوشا به حال شما و پدر مادرت

      قطعا آینده درخشانی داری عزیزم

      خیلی دوست داستنی، خلاق و جسور هستی

      عشق برات

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      مریم پهلوان گفته:
      مدت عضویت: 2025 روز

      سلام شینای زیبا ومهربون.تبریک بهت میگم موفقیتها یی که کسب کردی.چقدر عالی که تمرین فروشندگی هم کردی وچهل تومن فروش داشتی .نوش جونت چایی که با پدرمادرعزیزت خوردی .قدر این لحظات قشنگ کودکیت رو بدون.حتی اگه تا صدسال هم عمرکنی خاطرات کودکی چیز دیگه ای هست مخصوصا اگه بهت خیلی خوش بگذره.که مطمئنا کنار پدر بزرگواری مثل پدرشما که اینقدر آگاه وعالی به قوانین عمل میکنه خیلی عالیه.من یه تشکر ویژه هم دارم از اقای زرگوشی با کامنتهای عالی که مینویسن

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      سپیده منصوری گفته:
      مدت عضویت: 984 روز

      درود بر تو دختر بینظیر و قدرتمند که با این سن کم ولی اونقدر ظرفیت داشتی که این اگاهی هارو دریافت کنی و اونقدر توانمند هستی که به آنها عمل میکنی…

      شینای عزیزم من شمارو و پدر و مادر بزرگوارتون رو از صمیم قلبم تحسین میکنم و باور دارم که شاهد اتفاقات خیلی خوبی برای شما خواهیم بود…

      در ضمن من هم دوتا خواهر زاده گل دارم که در این مسیر همراه مامانشون هستن و خیلی حواسشون هست حتی چه برنامه کودکی ببینن و چه اهنگی گوش بدند..مثلا وقتی ی برنامه پخش میشه از مامانشون سوال میکنن این برنامه خوبه ما ببینیم ؟و اگر تایید شد می بینن..خدارو شکر برای وجود شما کودکان بینظیر و قدرتمند…

      موفق باشی عزیز دلم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2972 روز

      به نام ویاد الله مهربان

      سلام به روی ماه شینای عزیز ودوست داشتنی

      شینا جان چقدر از خواندن کامنتت لذت بردم وبرام پراز درس وآگاهی بود

      احسنت به تو ،عزیزم چقدر تحسین برانگیزی که بر تعهدی که باخودت بستی استواری وهر هفته میای از موفقیت هات برا ما مینویسی

      هزار آفرین بر تو که از الان داری علائقت را دنبال میکنی وبرای خودت ثروت میسازی

      عزیزم مطمئنم نقاشی های شما وماهان جان بی نظیر است انشاالله که در آینده شاهد نقاشی های زیبایی از شما عزیزان در گالری های شهرهای مختلف باشیم چون ذهن خلاق وپویایی دارید

      پاکی روحت وصداقت وجودت را در کلمه به کلمه کامنتت احساس کردم انگار که کنارم بودی برام با شیرین زبانی اتفاقات کل هفته رو تعریف میکردی

      روی چون ماهت رو میبوسم

      دوستت دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      مجید حرفت گفته:
      مدت عضویت: 1391 روز

      سلام و صد سلام به شینا خانم زرگوشی عزیز وقت شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه خدا را شکر که به کامنتت هدایت شدم.

      فکر می‌کنم اولین کامنتی که نوشتی و من متوجه آن نشده بودم و پاسخی که یکی از خاله‌های سایت برایت نوشته بود باعث شد که من متوجه وجود شما گوهر دردانه این سایت بهشتی گردم.

      همان موقع کلی شاد و خوشحال شدم که دختر خانم دوست عزیز و برادر نازنینم آقا اسدالله زرگوشی برایمان کامنت نوشته و خواستم برایت پاسخی بنویسم که دقیقاً یادم نیست چه کاری پیش آمد و وقفه پیش آمده باعث گردید که من فراموشم شود.

      و این ماند تا الان که خیلی هدایتی به دیدگاه شما رسیدم و دوباره کلی ذوق کردم و خداوند مهربان را شکر نمودم که به دیدگاه شما هدایت شدم این گونه می‌توانم ضمن تقدیر و تشکر از شما بابت نوشتن تان تشویقتان نمایم که به نوشتن دیدگاه‌هایت ادامه دهی و ماندن و جستجو و چرخیدن در این سایت الهی را جزو امور روزمره و همیشگی خودت قرار دهی،به یقین با این کار شما خیلی زودتر از ماها و حتی پدر و مادر عزیزت پله‌های موفقیت و پیشرفت را طی خواهی کرد!!!

      ورود شما نوگلان و غنچه‌های گلستان عباس منش دات کام باعث وزش نسیم پرطراوت بهاری به همه ما خواهد شد.

      انشاالله خیلی زود فرزندان و همسرنازنین من هم همچون شما به قدر و قیمت این سایت الهی واقف و آگاه شوند و چون شما در این سایت بهشتی قدم بردارند!!!

      از خداوند مهربان برای شما و خانواده گرانقدرت شادی سلامتی خوشبختی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم و به خدای مهربان می‌سپارمتان خدانگهدار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سینا سبزواری گفته:
      مدت عضویت: 1249 روز

      سلام شینای عزیزممم

      میگم چقدر اسمامون شبیه همه نه؟؟:))))

      حالا از این بگذریم من که با کامنتت غرق در لذت شدم

      چقدر قشنگه میبینم توی خانوادمون (منظورم خانواده صمیمی سایت استاد عباسمنش هست) شما رو داریم با این سن و سال و اینقدر قشنگ یاد گرفتی که به دستاورد هات توجه کنی و اینقدر ذهنت خداروشکر پاک و بدون ترمز هست که میتونی بدون مقاومت تمرینش کنی این موضوع رو و چقدر چیزای خوبی در انتظارت هست که اگر توی این مسیر بمونی صد در صد بهشون میرسی

      چقدر خوشحال شدم وقتی داشتم دستاورد هات رو میخوندم مخصوصا اونجا که گفتی من دستبنددرست کردم وفروختم خیلی حاللل کردم.

      خیلی هدایتی من برخورد کردم با کامنتت و اصلا وسط یک فایلی بودم یک حسی بهم گفت صفحه ایی از سایت رو باز کنم،، همینطوری یکی یکی داشت قدم ها بهم گفته میشد که اخر سر رسیدم به کامنت شما شینا جان و دلم خواست بنویسم برات

      حشابی خوشحال شدم و حسابی برام درس داشت

      همچنین این رو بهم یادآور شد که دستاورد هام و اتفاقات خوبم رو همیشه مرور کنم و واقعا بدون مقاومت تمرین هارو با عشق انجام بدم بدون کمال گرایی،، نه از سر اجبار و تمرین انجام دادن بلکه برای اینکه لذت ببرم برای اینکه تفریح کنم برای اینکه عشق کنم با خودم و بشه جزوی از شخصیتم بینهایت ازت سپاسگزارم که مینویسی

      حتما بیشتر و بیشتر بنویس تا لذت ببریم

      دوستت دارم

      خدانگهدارت:)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      فرشته شریفی گفته:
      مدت عضویت: 1281 روز

      سلام شینای قشنگم

      من ازت خیلی ممنون تر هستم که برامون از اتفاقات قشنگت نوشتی

      چقدر خوشحال شدم که تونستی به زبان انگلیسی صحبت کنی با دوستت

      بهت تبریک میگم‌دختر زیبا نفر 2شدن توی شنا رو

      ماشالله به خلاقیت های تو دختر برای نقاشی های خفنت

      من مطمعنم آینده ای فوق‌العاده عالییی داری عزیزه دلم

      خیلی خوشحال هستم که اینجا میبینمت و هرهفته میایی و رشد و پیشرفتهایی ک داشتی برامون مینویسی

      انشالله هرروز موفقیت های بیشترت رو میخونم

      سلامتی و خوشبختی و حال خوب نصیب قلب پراز عشق و کودکانه ات دختر خوشقلب

      دوستت دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      ام البنین بیگدلی فر گفته:
      مدت عضویت: 3072 روز

      سلام شینا عزیزم

      دختر زیبا ، آفرین به تو ، آفرین که تو شنا نفر دوم شدى ، آفرین که تونستى مکالمه انگلیسى داشته باشى ، بخاطر این تلاش و پشتکارت بهت تبریک میگم دختر نازنین .

      آفرین که اتفاقات زندگیت رو خلق میکنى مثل آمدن مهمان کوچولو به خونتون .

      آفرین عزیزم که دارى با کارهایى که بلدى ثروت خلق میکنى .

      تحسینت میکنم عزیزم ، میبوسمت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    رسول خانکی گفته:
    مدت عضویت: 1118 روز

    به نام خدایی که به ما قدرت کنترل ذهنمون را داد که بتونیم با رسیدن به احساس آرامش به همه نعمتهایی که می‌خواهیم برسیم.

    یادمه سال 83 بود که یه کتاب از وین دایر خوندم به نام خود مقدس درون که خیلی تو اون سالها کم‌کم کرد و ایده ای که میداد این بود که شما جدای از افکارتون هستید ،شما فکر نیستید ،شما ذهن نیستید،

    بلکه مشاهده کننده هستید

    و اولین کاری که میگفت در اومدن افکار منفی خودتون را از بالا مشاهده کنید

    همین عمل مشاهده و اینکه این فقط یه فکره

    خیلی ما را میتونه کم‌ک کنه که راحت با تغییر زاویه دیدمون بتونیم ذهنمون را کنترل کنیم و حس ارزشمندیمونا بیشتر کنیم

    هست مهمان‌خانه این تن ای جوان

    هر صباحی ضیف نو آید دوان

    هین مگو کین ماند اندر گردنم

    که هم اکنون باز پرد در عدم

    هرچه آید از جهان غیب‌وش

    در دلت ضیفست او را دار خوش

    چون جفا آری فرستد گوشمال

    تا ز نقصان وا روی سوی کمال

    چون تو وردی ترک کردی در روش

    بر تو قبضی آید از رنج و تبش

    آن ادب کردن بود یعنی مکن

    هیچ تحویلی از آن عهد کهن

    پیش از آن کین قبض زنجیری شود

    این که دلگیریست پاگیری شود

    رنج معقولت شود محسوس و فاش

    تا نگیری این اشارت را بلاش

    دزد چون مال کسان را می‌برد

    قبض و دلتنگی دلش را می‌خلد

    او همی‌گوید عجب این قبض چیست

    قبض آن مظلوم کز شرت گریست

    این ابیات هم نمایانگر باور مولانا به میمنت احساسات و هیجاناتی است که از جهان نیست وش(نجوا) بر دل ما فرود می آیند.

    احساس خوب مثل انبساط خاطر و شادی و سبکی و امیدواری که قدومشان هماره مبارک است.

    مولانا میگوید حتی احساس قبض و کدورت دل نیز رهنما و دلیل توست آن گونه که اوباما میگوید :

    each has been sent as a guide

    قدومش را مبارک و فرخنده بشمار زیرا تو را رهنمون است به همان جهان سبکی و شادی :

    آن ادب کردن بود یعنی مکن

    هیچ تحویلی از آن عهد کهن

    پیش از آن کین قبض زنجیری شود

    این که دلگیریست پاگیری شود

    ابتدا دلت را چنگ میزند ولی اگر از آن خلاصی نیابی چون غل و زنجیر به پایت می آویزد و مانع از پروازت در جهان شادی می شود.

    نکته مهم و مهم اینه که این کنترل افکار در مواردی که تضاد پیش میاد و ما هربار به صورت تکاملی رشد میکنیم

    و هر بار تمرکزمون بشتر و بیشتر میشه

    و جهان هم به ما روی خوشش را نشون میده.

    با اتفاق های شادی بخش و مثبت.

    زیرا میگه این انسان به ارزشمندی خودش پی برده و میتونه جور دیگه ای فکر کنه .

    استاد عزیز بسیار سپاسگزارم که سخاوتمندانه این علم و آگاهی که با سالها تجربه کسب کردید را به ما هدیه میدید.

    عاشقتونم.

    حق نگهدارتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 86 رای:
    • -
      علی بردبار گفته:
      مدت عضویت: 1858 روز

      سلام رسول جان خودم

      چه مفاهیم قشنگی!

      چقدر خوب توضیح دادی، ممنونم ازت.

      این شرح درس را خیلی دوست داشتم. استاد جایی می‌گفت مفاهیم را با فکت آوردن برای ذهن خودتان منطقی و قابل قبول کنید و این مثال آوردنهای قشنگ از دو استاد دور از هم از نظر زمانی و جغرافیایی، اصل داستان را قابل فهم تر می‌کند.

      ضمن اینکه مولانا دلخوشی بزرگی راجع به چک و لقدهای زندگی ارائه می‌دهد که خیلی مورد نیاز من بود!

      خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2226 روز

      به نام خداوند مهربانی ها

      سلام و درود خدمت شما دوست عزیز و ارزشمندم آقا رسول

      امیدوارم همین الان که این دیدگاه من رو می خوانی حال دلت بی نهایت عالی باشه و سرشار باشی از احساس خوب

      ماشاالله هزار ماشاالله

      هر بار دارم دیدگاه های شما رو پر بار تر و ارزشمندتر می بینم

      و این نشون دهنده‌ی اینه که شما عالی داری روی خودت سرمایه گذاری می کنی…

      خوشا به سعادتت

      خوشا به سعادتم که در همچین دانشگاه (واقعاً) بی نظیری تحصیل می کنم

      و همچنین هم کلاسی های آگاه و مهربان و با شخصیت و ارزشمندی مثل شما رو دارم

      واقعاً زمانی که برای مطالعه‌ی دیدگاه های شما و پاسخ بهشون می‌گذارم جز عمرم حساب نمیشه

      بی نهایت لذت می برم ، درس یاد می‌گیریم و واقعاً احساس ارزشمندی بسیار بالایی دارم

      یعنی ذهنم رو به خوبی شرطی سازیش کردم که بودن در این سایت و فعالیت کردن در این سایت اولاً سرمایه‌گذاری روی خودم و کسب آگاهی و سعود به مدارهای بالاتره

      دوماً هدیه دادن حال خوب به شماست

      سوماً سپاسگزاری کردن از خداوند مهربانِ

      چهارماً این کار برای من تفریحه… به خدا تفریحه…

      در پاسخ به فرشته خانم شریفی ، دختر خوب و مهربون هم گفتم که نمیدونید بغصی از عصر ها وقتی سر کارم و سایت رو چک می کنم می بینم نقطه‌ی آبی دریافت کردم بی نهایت خوشحال و خرسند میشم و لحظه شماری می کنم برای اینکه آخر شب بیام خونه و با لذت بشینم پاسخی که از دوستانم دریافت کردم رو مطالعه کنم و گاهاً اشک شوق بریزم و لذت ببرم و شاکر خداوند باشم به خاطر این هدیه ای که از طریق دست خودش به من داده

      اصلاً دلم نمیاد سر کار دیدگاه های شما رو بخوانم

      دوست دارم بیام خونه و با تمرکز صد در صد مطالعه کنم و مزه مزش کنم :))

      ==========================

      آقا رسول عزیز به یه نکته‌ی فوق‌العاده ارشمندی اشاره کردی که دوست دارم یکبار دیگه با هم مرورش کنیم

      نکته مهم و مهم اینه که این کنترل افکار در مواردی که تضاد پیش میاد و ما هربار به صورت تکاملی رشد میکنیم و هر بار تمرکزمون بشتر و بیشتر میشه و جهان هم به ما روی خوشش را نشون میده؛ با اتفاق های شادی بخش و مثبت، زیرا میگه این انسان به ارزشمندی خودش پی برده و میتونه جور دیگه ای فکر کنه

      این پاراگراف از صحبت های شما بی نهایت له دلم نشست و دوست دارم خیلی خیلی زیاد بخوانمش چون یه جورایی ضمیر ناخودآگاه من رو که یه کودکِ تحریک می کنه که ببین اگه بتوانی این بار هم ذهنت رو کنترل کنی خدا بهت پاداش بیشتری میده ها…

      حالا پاداش بیشتر چی هست؟

      اسباب بازی و لباس و پول و… نیست که… خیلی ارزشمند تر…

      خداوند دست و دلبازانه تو رو احاطه می کنه با افراد ، شرایط و اتفاقاتی که تو بیشتر لذت ببری و آسان تر بتوانی ذهنت رو کنترل کنی

      چی از این بهتر… :))))

      خدایااااا شکرت برای درک این آگاهی

      رسول جان من قلباً شما و خانوادتون رو دوست دارم و برای من الگوی یک خانواده‌ی توحیدی و دوست داشتنی هستید

      مخصوصاً حالا که دیدگاه های محمد حسن جان هم خواندم و دیدم ماشاالله چقدر عالی داره از قوانین به نفع خودش استفاده می کنه

      امیدوارم خداوند هدایتم کنه و در زمان و مکان مناسب دیدار با شما رو روزی من کنه، ان شا الله

      کانون خانودتون گرم :)

      عشقتون پایدار :)

      به خداوند مهربان و توانا می سپارمتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  7. -
    مونا ترحمی گفته:
    مدت عضویت: 2113 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته دوست داشتنی

    سلام به همه دوستان ارزشمندم

    خدایا ازت سپاسگزارم که یک روز دیگه بهم فرصت دادی تا همراه و همقدم استاد عزیزم باشم

    قبل از هر چیزی سپاسگزاری می کنم از استاد عزیزم برای به اشتراک گذاشتن این آگاهی های ارزشمند

    و همچنین سپاسگزارم از خانوم شایسته عزیز برای تصویربرداری عالی و با کیفیت

    یه مدت بود خیلی با خودم به صلح رسیده بودم حالم عالی بود و نجواهای ذهنم خیلی خیلی کم رنگ شده بود و اگه نجوایی میومد سعی میکردم در جهت مثبت کنترلش کنم

    هرروز صبح درخواست هام رو برای خدا مینوشتم و یکی یکی اتفاق میفتاد

    یه جایی فکر کردم دیگه من خیلی تو کنترل ذهن عالی شدم دیگه هیچ نجوایی نمیتونه حال من و بد کنه

    یه روز صبح یه درخواستی از خدا داشتم یعنی منتظر یه خبر خوب بودم و تو تمریناتم درخواستم رو برای خدا نوشتم

    خیلی مطمئن بودم که این درخواستم اتفاق میفته و در تمام طول روز با احساس خوبم داشتم به دریافت اون خواسته نزدیک میشدم

    کاملا داشتم حسش میکردم انقدر که احساسم عالی بود

    تا اینکه عصر اون روز یه ناخواسته پیش اومد و من یه موضوعی رو شنیدم که شدیدا بهم ریختم و حالم بد شد

    و دیگه نتونستم ذهنم و کنترل کنم و همینجور نجواها ادامه داشت

    و دیدم غروب شد و اون خواسته منم اتفاق نیفتاد و نجواهای ذهنم بیشتر و بیشتر شد

    شب که میخواستم بخوابم کلی با خودم حرف زدم و ذهنم و آروم کردم و فردا صبح هم با سپاسگزاری کردن حال خودم و خوب کردم و سعی کردم اون ماجرا و اون حرف ها رو فراموش کنم

    و دوباره به صلح درونی رسیدم

    وقتی حالم خوب شد همسرم بهم همون خبری و داد که من روز قبل منتظر دریافتش بودم و از خدا درخواست کرده بودم

    و نکته جالب اینجاست که از همسرم پرسیدم کی این اتفاق افتاد ؟ گفت دیروز

    گفتم پس چرا به من نگفتی ؟

    گفت یادم رفت بگم

    و من از خودم پرسیدم چرا همسرم باید یادش بره این موضوع رو به من بگه؟

    یعنی میخوام بگم خواسته من همون روز اتفاق افتاده بود ولی من دریافتش نکرده بودم

    چون افکار منفی وعدم کنترل ذهن من باعث شد که من خواسته ام رو دریافت نکنم

    در صورتی که خواسته من از سمت خدا اجابت شده بود

    و خداوند سمت خودش رو انجام داده بود ولی من سمت خودم رو انجام ندادم

    استاد هم تو این فایل اشاره کردن که تنها راه دریافت نعمتها داشتن آرامش هست

    استاد همیشه تاکید میکنن که فقط با احساس خوب هست که ما در مدار دریافت خواسته مون قرار میگیریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 94 رای:
    • -
      مهدی رجبی گفته:
      مدت عضویت: 3849 روز

      درود خانم ترحمی عزیز

      واقعاً چه مثال عینی و ملموس و کاربردی خوبی زدید

      واقعاً عالی بود

      چقدر خوندن و بیاد آوردن همین نمونه به آدم در شرایط سخت کمک می‌کنه

      سیوش کردم

      منم این چند روزی گاهی همچین حسی داشتم که یکسری نشونه میبینم و گاهی حسم خوب تر میشه گاهی میاد پایین

      بعد پیش خودم دیروز میگفتم احتمالا میخواد یکسری اتفاقات خوبی که تو راهه بیفته تا نزدیک منم میاد زیاد دور نیست ولی انگار خود من ذهنم یکم مقاومت و کندی ایجاد می‌کنه وگرنه یکچیزی مثل خبر خوب یا موقعیت خوشایند …

      و خیلی جالب اشاره کردید اگر قبلاً بود شاید احتمال داشت شما مقصر همسرتونو بدونید که چرا یادش باید بره ولی چون قانون رو میدونید و بلدید و ذهن آماده ای دارید زود متوجه شدید که علت چیه؟ و اون انرژی و فرکانس تغییر کرده بوده…

      خیلی ازتون ممنونم

      همواره روی موج شادی، شعف، معجزه و جریان اخبار خوب باشید…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2226 روز

      به نام خداوند مهربانی ها

      سلام و درود خدمت شما مونا خانم عزیز

      الهی شکر برای اینکه هدایت شدم این دل نوشته‌ی شما رو خواندم

      امیدوارم در کنار آقا اسماعیل روزگار خوش و شیرینی رو تجربه کنید

      چقدر قشنگ اشاره کردید که وقتی که من در مدار احساس خوب قرار می گیرم خواسته هامو دریافت می کنم

      جالبه به شدت ذهنم داره همزاد پنداری می کنه

      من هم بارها شده که حالم ناخوش بوده ، ولی اون خواسته‌ی من اجابت شده بوده

      من متوجه نشدم و بی خبر بودم و بعداً فهمیدم و همینحوری حاج و واج …. که اععع خدایا پس چرا اینجوری شد؟ اون موقع ها نمی فهمیدم دلیلش چیه می گفتم حتماً خیره و خدا رو شکر می کردم

      ولی الان این آگاهی رو به یاد آوردم که آقا جان وقتی یه چیزی رو تو تمرین ستاره قطبی از خدا می خواهی دیگه باید رها کنی

      رهایی به معنای تجربه کردن احساس خوب در طول روز هستش

      یعنی اگه بتوانی اونقدر اون روز خوش بگذرونی و حالت خوب باشه که حتی اون خواسته رو فراموش کرده باشی و وقتی می فهمی سوپرایز بشی ، اون موقع است که دیگه عاااالی عمل کردی

      خدایااااا شکرت ممنونم که این آگاهی رو از زبان مونا خانم بهم یادآوری کردی

      مونا خانم‌ از شما هم سپاسگزارم

      خداوند یار و نگهدار و هدایتگر شما باشه به سمت زیبایی های بیشتر

      کانون خانوادتون گرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    رویا طالبی گفته:
    مدت عضویت: 1694 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم و مریم جان زیبا

    و دوستان عزیزم که با نگاه زیباشون کامنت من رو میخونن

    جلوگیری از افکار منفی با زبان تصاویر

    جلو گیری از افکار منفی با منطق قوی

    یعنی اگر به موقع و در نطفه جلو افکار منفی رو نگیریم آنقدر قدرتمند میشه که ما رو از پا درمیاره

    خیلی ارتباط شدیدی بین کنترل افکار منفی و احساس لیاقت هست چون اگر احساس گناه داشته باشی دقیقا چطور می خواهی جلو افکار سر به فلک کشیده رو بگیری

    هرچقدر رو خودمون کار کنیم و این اصل رو به خاطر بیاریم که از خداوند هستیم و به خداوند باز می گردیم بهتر میتونیم جلو افکار منفی رو بگیریم

    چون که شیطان به ما وعده فقر و فحشا میده

    این نجوا و این افکار منفی همون شیطان هست که دائم الآماده هست تا یه تقی به توقی میخوره بوق و کَرنا میکنه که دیگ کار تو تمومه ….

    در این لحظه اگر عظمت خودمون رو دریابیم قطعا به افکار منفی میدان نمیدیم

    استاد عزیزم سپاسگزارم از شما که زندگی ما رو بهتر کردید

    عشق براتون در پناه یکتا بی همتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 106 رای:
  9. -
    افلاطون نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1280 روز

    سلاااااااام به استاد عزیزم در این روز پاییزی بارونی زیبا: استاد اینجا یه بارون بسیار زیبا در حال باریدنه: اینجا مازندرانه، شهر زیبای محمودآباد

    و سلاااااام میکنم خدمت همه دوستان عزیزم

    بینهایت سپاسگذار خداوندی هستم که منو به این مسیر الهی و پر از آگاهی هدایت کرده

    استاد هر روز میومدم سایتو چک میکردم ببینم فایلی گذاشتین؟ تو دلم گفتم قطعا استاد مشغول یه کاره ارزشمندیه: خلاصه اینکه دلم براتون خیلی تنگ شده

    استاد هر بار که هیکل شما رو میبینم تحسینتون میکنم؛ خدایی چه هیکلی برای خودتون ساختین و خداروشمر میکنم که منم در دوره بینظیر و فوق العاده قانون سلامتی شرکت کردم

    الحق که شما بهترین استاد و مربی رو کره زمین هستین: شما به بهترین شیوه ممکن درک خودتون و آگاهی های خودتون رو به دیگران منتقل میکنین؛ مثل قران با مثال درس هارو به ما آموزش میدین و این سبب شد تموم دوستانی که در این سایت هستن و چه از فایل های دانلودی و محصولات استفاده کردن به مراد دل خودشون رسیدن؛ استاد با تموم وجودم سپاسگذارتونم واقعا عالی بود این قسمت که در خصوص کنترل ذهن صحبت کردین

    یادمه اولین چیزی که تو سایت یادگرفتم بحث توحید بود که فرمودین انسانی که به خداوند ایمان داره، باور داره، به قدرت های خداوند ایمان داره و باور داره و به قدرت های خودش ایمان و باور داره: یاس، نا امیدی و احساس بد سراغش نمیاد: این فرد انسان توحیدی هست: از روز اولی که وارد سایت شدم تا الان سعی کردم شخصیت خودمو، رفتارمو، نگاهمو صحبت کردنمو ببرم به سمت یک فرد توحیدی تمام عیار به فضل پرودگار هرچه جلوتر رفتم نتایج فوق العاده و شگفت انگیزی خلق کردم؛ استاد دقیقا 2 ماه میشه که من تو کارم برام تضاد به وجود اومد؛ خدای من شاهده از روز اول تا به امروز تو 90 درصد اوقات موفق شدم ذهنمو کنترل کنم: گفتم قطقا خیره، قطعا قراره به یه مراحله بالاتر لول آپ بشم، قطعا این تضاده اومد تا حلش کنم تا درآمدم چند برابر بشه و از اون روش ارزشمندی که تو دوره فوق العاده قانون سلامتی به ما گفتین که هنگام پیاده روی از خدا سوال بپرسین؛ من هر روز صبح میرفتم پیاده روی، سپاسگذاری میکردم از خداوند بابت تمام اتفاقات شگفت انگیزی که تو این 2 سال برام رقم خورد؛ خصوصا مهاجرت کردنم و مستقل شدنم که اومدم به یک منطقه ثروت مندو پولدار، که هنگام پیاده روی فقط ثروت میدم، پول میدم، ویلاهای لوکس میدیم و باور فراوانیم هم تقویت میشد تازه از خداوند بابت اندام زیبا و فوی العادم داشتم بصورت عملی سپاسگذاری میکردم چون در حال پیاده روی بودم و از خدای خودم سوال میپرسیدم که چگونه میتونم از این مرحله عبور کنم و خداشاهده از خدا تشکر میکردم بابت این تضادی که برام به وجود اومد چون شک نداشتم قراره یه مرحله برم بالاتر، قراره درآمدم چند برابر بشه و خدا میدونه که به چند روز نکشید خدا جواب سوالمو داده و مطمعععععععن شدم که این تضاد اومده که من یه جهش فوق العاده ایی در راستای کاری و درآمدیم داشته باشم: خدایا با تموم وجودم و با تک تم سلول های بدنم سپاسگذارتم که منو به این مسیر به این سایت و به استاد عباسمنش هدایت کردی: استاد عزیزم با تموم وجودم و با تک تک سلول های بدنم سپاسگذارتم که به من زندگی کردن رو آموختین: به من آموختین که من به این دنیا اومدم تا فقط از تک تک لحظات زندگیم لذت ببرم با تک تک سلول های بدنم: خیلی دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 103 رای:
  10. -
    نسرین سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2492 روز

    چگونه قدرت افکار منفی را کم کنیم

    به نام خدای خالق فکر و اندیشه

    با سلام خدمت استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز و همه ی دوستان متفکرم

    خدا رو شکر که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان این آگاهی ها همراه بشم و از اونها برخوردار

    همین امروز صبح بود که از خداوند خواستم که قلبم رو برای دریافت آگاهی هایی که از طریق استاد بیان میشن باز کنه تا بهتر درکشون کنم و بفهممشون و الان که دارم این فایل رو برای چندمین بار گوش میدم به درکی رسیدم که امیدوارم بتونم در قالب کلمات بیانش کنم چون واقعا بعضی وقتها هرچی سعی کنی باز هم نمی تونی درکی که برات حاصل شده رو توصیفش کنی درست مثل اون چیزی که استاد توی فایل انرژی که آن را خدا می نامیم میگن که هرچی خداوند رو بیشتر درک میکنی کمتر میتونی توضیح بدی برای دیگران

    داشتم فکر میکردم که چه چیزی باعث متفاوت شدن فایل ها و دوره ها و آگاهی های استاد عباس منش میشه و رسیدم به کلام حضرت علی در نهج البلاغه و توضیح زیبای آقای مطهری از این کلام .حضرت علی میگن که :

    العلم العلمان : علم المسموع و علم المطبوع

    ی چیزی مثل همون الرزق الرزقان که استاد توی دوره ثروت میگن

    حالا این دو تا علم چی هستن ؟

    آقای مطهری خیلی زیبا میگن که :

    علم مسموع حاصل شنیده های ما از دیگرانه یعنی چیزی که از طریق دیگران به ما منتقل شده و ما توش فقط دریافت کننده بودیم و بعدا هم انتقال دهندش میشیم

    اما علم مطبوع استفاده از قوه تفکر و ابتکار خودمون استفاده از قوه تجزیه و تحلیل خودمونه برای کار کردن روی همون علم مسموعی که دریافت کردیم

    و اگر این حالت دوم نباشه اون علم مسموع به درد نمیخوره چون ما فقط ی مخزنی میشیم از اطلاعاتی که از دیگران دریافت کردیم

    و بخاطر همینه که توی قرآن اینهمه روی قدرت تفکر و تعقل تاکید شده و خداوند میگه که ما این اطلاعات رو به شما دادیم به کسانی هم که قبل از شما بودن دادیم اما کسانی از اینها بهره میبرن که از قوه ی تعقل خودشون استفاده کنند و تجزیه و تحلیل کنن و گرنه فرد میشه همون افرادی که قرآن ازشون صحبت میکنه مقلدانی که از آبا و اجدادشون تقلید میکردن بدون اینکه ذره ای فکر کنند

    و حالا حکایت فایل ها و دوره های استاد هم همینه که همون علم مطبوع هستن یعنی استاد از ما میخواد که قوه فکر خودمون رو به کار بندازیم و تجزیه و تحلیل کنیم هر اطلاعاتی رو که دریافت میکنیم نه اینکه مثل ضبط صوت اینا رو فقط ضبط کنیم و کاری روشون انجام ندیم

    ی نکته ی جالبی رو هم باز از آقای مطهری خوندم که باز هم ی درک عالی برام حاصل شد از اینکه چرا استاد میگن که فقط از آگاهی های دوره های من استفاده کنین و چیز دیگه ای رو قاطیش نکنیم :

    باز هم آقای مطهری میگن که :

    علمایی که استاد زیاد دیده اند چون همش از این و اون اطلاعات دریافت کردند اصلا فرصتی نکردن که از قوه تفکر خودشون و قوه ابتکار خودشون استفاده کنند و بنابراین اونا مجتهدان خوبی نمیشن ولی اونایی که کمتر استاد دیدن و بیشتر از قوه ی عقل خودشون استفاده کردن موفق تر بودن

    و این همون چیزیه که باز داره با بودن با استاد عباس منش برای ما اتفاق می افته که ایشون میگن من اصل قوانین رو به شما میگم دیگه شما خودتون باید ابتکار به خرج بدین که چطور از اینا برای حل مسایل زندگیتون استفاده کنین و این یعنی همون مفهوم اجتهاد یعنی گرفتن اصل و رد حواشی و حل مساله و همینه که استاد میگن که برای تغییر کردن باید جهاد اکبر به راه بندازی الان دارم میفهمم منظور استاد چی بود وقتی این رو میگفتن

    (امیدوارم که بتونم این درک های خودم رو جوری بیان کنم که انسجام مطالب حفظ بشه )

    حالا توی این فایل هم جریان همینه که استاد باز هم برمیگردن به اون قوانین اصلی جهان که :

    احساس خوب یعنی اتفاق خوب

    و احساس بد یعنی اتفاق بد

    و اینکه این احساسه نیاز به توالی و تداوم داره تا اون اتفاق ها چه خوب و چه بد اتفاق بیفته و با یکبار اتفاق خاصی نمی افته درست مثل ی کلاف نخ .این کلافه وقتی کشیده میشه میشه ی نخ طویل و گرنه اگر کشیده نشه در حد ی شی گلوله شده باقی میمونه که کارایی به اون صورت نداره و نه میشه لباسی روش پهن کرد نمیشه جایی رو باهاش بست و …. بله اون کلافه ارزشمنده اما تا وقتی که کشیده نشه ازش استفاده نشه اون ارزشه خودش رو نشون نمیده

    از وقتی که دوره لیاقت اومده روی سایت همش ذهن من درگیر این بود که احساس ارزشمندی من در چه حده چقدر تغییر کرده همش توی فکر بودم فکر میکردم چیزی برای نوشتن ندارم آزمون رو انجام دادم نتیجه خوب بود ولی باز هم خودم میدونستم که نیازه روی ارزشمندیم کار کنم اما ذهنم همش میخواست به سمت منفی بره که نه تغییرات توی این زمینه زیاد نبوده پس تو چیزی برای گفتن نداری بهتره ساکت باشی اما دیشب و هر روز داره دور و برم اتفاقاتی می افته که من میفهمم این ارزشه تغییره کرده در جهت مثبت مثلا میبینم که خواهرم همش درگیر بچشه الان مدتیه توی فاز مریضی هستن هم خودش و هم بچش چند بار پشت سر هم مریض شدن

    تازه دیشب وقتی داشتم به این قضیه فکر میکردم متوجه شدم که من الان 5 سال توی مدار سلامتی ام و این یعنی جسم من وجود من ارزشمند شده که جهان همچین نتیجه ای رو داره به من میده ولی به اطرافیانم نمیده

    یا امروز رفته بودم جلسه با همکارهام و اونجا بود که متوجه شدم چقدر متفاوت شدم چون همشون با وجود اینکه وضعیت خوبه گله و شکایت میکردن حالا بماند توی ذهنشون اینها رو باور داشتن یا نه اما بالاخره ظاهر امر برای من چیز دیگه ای بود

    یا همکارم بدون اینکه من درخواست کنم من رو رسوندن خونه

    یا وقتی جایی میرم خرید بقیه میگن اول کار خانم سلطانی رو راه بندازین

    یا والدین بدون اینکه من درخواست کنم شهریه بچه هاشون رو واریز میکنن بدون اینکه حرفی بزنن بر خلاف قبلن

    یا به محض اینکه پام رو میزرام بیرون ماشین برام حاضر میشه

    یا بچه ها از کلاس دبیرهای دیگه تو مدرسه میان بیرون و میگن میخوایم با خانم سلطانی باشیم

    و خیلی از اتفاقات دیگه که هر لحظه و هر روز دارن می افتن و من هم سعی میکنم توی دفتر سپاسگزاریم یادداشتشون کنم تا حواسم باشه

    اما نقطه اوج این ارزشنمدی جایی بود که استاد از افسردگی صحبت کردن که من رو برد به دنیای قبل از آشنایی با استاد عزیزم که من مدت 30 سال با یکی از عزیزانم که افسردگی داشت زندگی می کردم جوری که خودم هم داشتم مثل اون میشدم و اگر خداوند هدایتم نمیکرد به این مسیر من هم الان یک آدم افسرده به تمام معنا بودم که توی ی جهنم داشتم زندگی میکردم

    اما خدا رو شکر الان وقتی که دارم اطرافیانم رو نگاه میکنم و بعد خودم رو نگاه میکنم کاملا متفاوت هستم از اونا با هدف و با انگیزه دارم زندگی میکنم هر روز صبح تا شبم رو دارم با این آگاهی میگذرونم و جزیی از زندگیم شدن

    و وقتی که همه ی این موضوعات رو کنار هم میزارم متوجه میشم که بله با اومدن توی این مسیر من اون پتانسیل ارزشمندی رو توی وجودم به حرکت درآوردم که این اتفاقات رقم خورده و جهان داره متفاوت به من جواب میده پس فقط باید ادامه بدم این مسیر رو تا اون پتانسلیه بیشتر و بیشتر بالقوه بشه و البته که خودم میدونم کجاها ارزشمندیم بیشتر شده و کجاها ضعف دارم که حوزه روابط اون نقطه ضعف منه که دارم روی اون کار میکنم با دوره روابط

    خدا رو شکر همین الان پول خرید دوره رو دارم اما چون چند جلسه از دوره روابط مونده میخوام تمرکزی این رو کار کنم چون آگاهی ها اونقدر زیاده که واقعا باید وقت بزارم برای درکشون تازه من بار اوله که دارم روی دوره روابط کار میکنم و بنابراین تا حالا 3 ماهش رو رفتم و احتمالا تا آخر همین ماه هم طول بکشه و بعد از اون ان شاا لله دوره لیاقت البته که منتظر هدایت های خداوند هم هستم توی نشانه ی من ولی قطعا و یقینا نیاز دارم به این دوره وقتی استاد خودشون میگن دارن از این دوره یاد میگیرن دیگه شکی نیست برای من دانشجو

    جا داره همین جا از مریم خانم هم تشکر بکنم واقعا با این سرعتی که استاد راه میرفتن فیلمبرداری از ایشون اونم با موبایلی که توی دست گرفته باشی کار بسییار سختیه ولی ایشون چقدر مهارت کسب کردن که اینجوری بدون لغزش دارن فیلمبرداری میکنن احسنت

    سپاسگزارم استاد عزیز و مریم خانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 108 رای:
    • -
      فاطمه و رسول گفته:
      مدت عضویت: 1080 روز

      سلام به نسرین جان عزیزم

      سپاسگزارم از کامنت خوشگل وپراز آگاهی که نوشتی ،

      سپاس بیشتر بابت تغییراتی که کردی و اینجا برامون نوشتی وقشنگ بود

      تلنگری که درحال تغییرکردنیم واین همه از لطف خداست که دراین بهشتیم

      تحسینت میکنم وبهت تبریک میگم

      بابت دوره روابط هم ان شاالله عالی نتیجه بگیری و بزودی تو دوره لیاقت برامون کامنت بنویسی عزیزم.

      سرشاراز نگاه خداوند باشی و زندگیت در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        نسرین سلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2492 روز

        سلام به فاطمه جان عزیز. سپاسگزارم عزیزم .یک هیچ به نفع شما چون اتفاقا دیشب میخواستم براتون پاسخ بزارم و بهتون تبریک بگم بابت اینکه خانوادگی توی این مسیر زیبا هستین و چقدر زندگی لذت بخش میشه وقتی این هماهنگی و هم فرکانسی توی خانواده وجود داشته باشه .منم از شما سپاسگزارم برای صداقتی که توی کامنتتون بود و کنترل زیبایی که تونستین انجام بدین .گوارای وجودتون اتفاقات زیبای زندگیتون

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: