چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم - صفحه 23 (به ترتیب امتیاز)

723 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Fatemeh گفته:
    مدت عضویت: 719 روز

    به نام خدای بزرگ آرزو های کوچک من

    (آقا منم اسم خدای خودمو یافتم . خدای بزرگ آرزوهای کوچیک من قشنگه نمیدونم کجا دیدمش ولی جالبه)

    سلامممم امیدوارم هر جای جهان هستی که هستید الان که دارید این متن رو میخونید پر از حس مثبت و امید و آرزو باشید.

    این فایل انگاری اصن برا من ساخته شده ، منی که خب امسال کنکوریم و علاوه بر درسام سعی عجیبی تو کنترل افکار منفی دارم انجام میدم . نمیدونم ولی تو وقتی میخوای یه کاری و انجام بدی تو مسیر کلی فکر‌ و خیال به ذهنت خطور میکنه «اگه نشه چی» «اگه نتونم چی» «اگه مورد تمسخر قرار بگیرم چی» و… که هممون تو یه برهه ای احتمالا تجربش رو داشتیم .

    راستش الانم نوبته منه . امسال اولین سالیه که خب یه مسئولیت نسبتاً جدی رو دوشم گذاشته شده. هرکس باشه مضطرب میشه ، دس پاچه میشه. ولی خب اونی برنده ی این بازیه که در کنار درس خوندناش این اضطراب این افکار منفی و سخنان اطرافیان رو بتونه کنترل کنه. مگه نداشتیم دانش آموزای خفنی که موفق نشدن اونم برا چی ؟ اضطراب سر جلسه . من تاحالا سر جلسه حاضر نشدم نمیدونم شاید اگه منم جای اونا باشم دچار اون حسه بشم.

    ولی پشتم به یچی عجیب گرمه .میدونی چی؟ اون بالاسری . هست، حسش میکنم توی تمام این نگرانی ها میاد میگ عیب نداره من هواتو دارم، نترس چیزی نمیشه تو فقط کار خودتو انجام بده تو فقط توی مسیر باش.

    یه چند ماه که میمونه به کنکور بچه ها اکثرا به پشت کنکور بودن فک‌ میکنن . منم جزوشون بودم ولی به قول یه استادی رییس این ذهن و جسم منم، منم که دستور میدم چیکار بکن چیکار نکن ، منم که به اینا جهت میدم. اگر من اینو کنترل نکنم که دیگه وا ویلا.

    وقتی فک میکنم میگم بابا جم کن خودتو. این سوسول بازیا چیه ینی چی پشت بمونم این همه راه رو اومدی الان میگی نه سال بعد؟! سال بعد مال بعد نداریم.

    همین امسال زورتو بزن تلاشت رو بکن چه معنی میده یسال دیگ از جوونیتو سر کتابایی بزاری که خودم و خودت هم میدونیم این مسیر ما نیس! پاشو پاشو انگار که کنکور چی هست الکی الکی بزرگش کردن بُلدش کردن. ما از پسش برمیاییم ما میتونیم . یه چک درس و حسابی به این کنکوره بدهکارم والا بخدا دهن ما رو مورد عنایت قرار داد بسه دیگ این دفعه نوبت منه . این افکار منفیم اجازه نمیدم بیش از پر و بال بگیرن.

    خیلی دوس دارم بیشتر بنویسم ولی راستش امتحان زیست دارم باید بخونم . صبح فایل رو دیدم و الان که حین زیست خوندم دوباره افکار ناجالب طور به ذهنمون هجوم آوردن گفتم اینطوری نمیشه و یچی گف صب دوس داشتی کامنت بزاری ولی باید میرفتی مدرسه الان وقتشه پاشو برو تو هم رد پایی بزار.

    دم شما گرم استاد گرامی من تو این چند ماه خیلی

    خیلی بیشتر از این 11 سال تحصیلی یاد گرفتم.

    دم خودم گرم خیلی تغییر ها کردم هرچند کوچیک، ولی یادمون نره تغییر های بزرگ از همین تغییرای کوچیک شروع میشن. دوستتون دارم فعلنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    ماهان جاهدی گفته:
    مدت عضویت: 1214 روز

    سلام استاد

    اول از همه تشکر میکنم بابت این فایل عالیتون

    و چیزی که برام جالبه من چند وقته زندگی در بهشت هارو از قسمت اول نشستم نگاه میکنم و الان دقیقا به قسمتی رسیدم که درخت های هرز رو می‌سوزونید و میگید وقتی شما به فکر بهبود باشید و همزمان در ذهنتون با تکامل ریشه افکار منفی رو بکنید به سمت موفقیت هدایت میشید

    و امشب برای یک مسئله نه چندان بزرگ حالم بد بود و دنبال نشونه ای بودم که باید چیکار کنم که بهم الهام شد بیام تو سایت و طبق معمول همیشه الهاماتم درست عمل کردن و شما یک فایل جدید گذاشته بودین اونم دقیقا برای همون مسئله ای که من تو اون لحظه درگیر بودم که چطور حلشون کنم

    و تک تک کلاماتتون عالی بود

    ولی اون قسمتی که گفتید اگر بتونید به اتفاقا از دید مثبت نگاه کنید و مثال جریمه و پلیس زدید تیر آخر بود برای من و اون چیزی که نیاز داشتم بهم گفته بشه

    و وقتی یکم فکر کردم راجب اون مسئله اولش سخت بود دیدگاه مثبت پیدا کنم ولی یکم که فکر کردم کلی افکار مثبت جایگزین اون حال بد شد

    و از طرفی منو برد تو حس و حال بچگیم که میتونستم همه چیزو از مثبت ترین دید ممکن نگاه کنم ولی براثر زمان و تقلید از رفتار آدمهای اطرافم این موضوع رو فراموش کردم و از این موضوع کلا یادم رفته بود

    و چقدر دوست دارم دوباره آدمی بشم که بتونه اکثر مواقع با دید مثبت به زندگی نگاه کنه

    بازم ممنونم ازتون استاد ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    مهدی ملکی گفته:
    مدت عضویت: 1141 روز

    سلام خدایا کمک کن چی بنویسم سلام استادعزیزوبچه های مهربون خدایا شکروسپاسگزارم که به من کمک کردی شروع به کامنت نوشتن کنم یعنی اینکه علف هرزیو چیدم یعنی مثبت فکرکردم استادبه لطف خدابه همین سادگی تراکتوری داره توذهنم کارمیکنه یه چیز ازدرونم میگه کامنت ننویس میخوادمنوفریب بده سریع یه علف هرزجایگزین بشه همین الان به لطف خدامچشو گرفتم باورهای قدرتمند مثلا؛ توحیدی شدن توحیددرعمل

    نعمتهای صاحب اختیاررو شنیدن . چطوری؟ با افکارمثبت باید باورکنم اون میگه من مینویسم به همین راحتی استاد نمیدونستم چی بنویسم اما ؟!نوشتم فقط باچیدن یه علف هرزچقدر تا اینجا نوشتم خدایا شکر وسپاسگزارم تکرارمیکنم تمرین میکنم ملکه ذهنم بشه قلبم میگه بنویس تاتراکتور توذهنت روشن باشه فرارنکن میخواد به چالش بکشه افکارمنفی رو تکرارکنه باید باورهای قدرتمندبفرستم استادکامنت مینویسم تمرین میکنم ردپا میزارم خدابرکت به به تراکتورداره پاکسازی میکنه خدایا خودت شاهدی

    تعهددادم

    انرژی گذاشتم

    زمان گذاشتم

    انگیزه گرفتم

    وبه ثروتی رسیدم که قیمت نداره نمیشه قیمت گذاشت ( صاحب اختیار)

    خدایا شکر وسپاسگزارم این سایتو روزی ما کردی سپاسگزارم استادهمین جوری پیش برم ازافکارمنفی جلوگیری میکنم به همین سادگی .پیچکها میلولن بهم درذهنم استادتراکتور خدا داره کارمیکنه وپیش میره به لطف خدا به همین شکل ازافکار منفی جلوگیری میکنم خدایا کمک کن افکارمنفی پاکسازی کنم تا علف های هرزبالا نیان خدا نگهداراستادوبچه ها سپاسگزارم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    فاطمه تیموریان گفته:
    مدت عضویت: 976 روز

    ب نام خالق هستی بخشِ مهربان

    درود بیکران بر شما استاد عززیزم، مهربانوی دوست داشتنی و همراهان گرامی و خوش فرکانس

    خدایا بینهایت شکرت برای دیدن این بهشت روی زمین، واقعا لذت بخش ترین حس زندگی دیدن زیبایی های بی نهایت پرادایس قشنگمون هست.

    از شما بینهایت سپاسگذارم برای ب اشتراک گذاشتن این مناظر روح نواز با ما.

    چقدر زیبا مثال زدید استاد، قشنگ یادمه اولین باری ک برای حرص کردن این درخچه ها با مریم بانو چقدر زحمت کشیدید و با چ سختی هایی اوایل شروع ب پاکسازی کردید، و رفته رفته برای سهولت انجام کار کلی ایده های قشنگ و راحت ب ذهنتون خطور می‌کرد و ازش استفاده می‌کردید نتیجه های شگفت انگیزی نمایان میشد.

    اوایل با خودم میگفتم خوب چرا دارید اینکارو انجام میدید، تو ذهنم این بود ک ی کار بیهودست، اینهمه درخت و درخچه هایی ک تیغ های وحشی و آسیب زننده داشتند، و برای از بین بردنش ن کلی خراشیده میشد بودنتون .

    خوب من خودم تجربه همانند این پاکسازی رو داشتم بارها و بارها اما تو مقیاس خیلی کوچکتر، تو حیاط خونه باغ خودمون

    اما اینکه شما می‌خواستند اون جنگل و سروسامان بدید برام کمی عجیب بود، بعد ها متوجه شدم ک چ لذتی داره خلاص شدن از اون درختهای مزاحم.

    یادمه همون زمان هم درمورد همین مطلب کلی صحبت می‌کردید حین انجام کار، و مثالتون هم دقیقا همین افکار منفی بود، و چقدر مثال دقیق و واضحی بود برام.

    و امروز بعد مدتها باز این مساله رو بیان کردید،

    اینبار با گذشت زمان…

    چقدر باور پذیر تر میکنه برای خودمون ک هرچند وقت یکبار ب ذهنمون ی سری بزنیم و ببینیم تو ناخودآگاهمون چخبره؟؟

    این روزها ک دارم با دقت فایلهای دوره خود ارزشمندی رو گوش می‌کنم و یادداشت میکنم و تمریناتش انجام میدم، ب این نکته خیلی مهم و اساسی رسیدم ک ذهن ما فراتر از اونچه ک ما می‌شنویم نجوا میکنه، در طول زمانی ک ما بیدار هستیم.

    اونقدر این نجواها مویرگی هست گاهی اوغات واقعا نمی‌شنویمش، یا برامون حکم ی آهنگ زیر صدا رو داره.

    خدا میدونه از کی این نجواهای مویرگی وجود داشته و من خبر نداشتم، شایدم بهش عادت کردم و قصه تلخ عادت باعث شده نشنوم،

    اما متاسفانه ذهن میشنوه و باورش میکنه و تو مسائل مختلف بکار میگیره اون باوری ک از اون نجواها ب ذهن القا شده.

    و خیلی مواقع ما ناخودآگاه تصمیماتی میگیریم، یا دلشوره و نگرانی های وحشتناکی رو تجربه میکنیم ک نمیدونیم منشا اصلیش کجاست.

    با دقیق شدن روی افکارم متوجه این مساله مهم و بزرگ شدم و ب لطف الله و استاد عزیزم، دارم روی افکارم کار میکنم

    هنوز در ابتدای راهم و ب قول استاد باید همواره روی ورودیهای ذهنمون تمرکز داشته باشیم تا از ورود افکار ناسالم جلوگیری کنیم،

    اما یادمون باشه فقط تمرکز روی وروی گذاشتن کافی نیست، ما باید برای حرص کردن باورهای قدیمی و قطور ذهنمون اقدام کنیم، و همزمان مراقب ورودی هامون باشیم.

    عاشششقتونم استاد، شما مهربان ترین دست خدا روی زمین هستید برای من بهترین یارویاور زمینی من.

    از خدای خودم بینهایت سپاسگذارم ک پیامبر زمانه خودم رو بهم معرفی کرده، تا بتونم ازش درس درست زندگی کردن و از لحظه لحظه زندگی لذت بردن و خالق بودن رو یاد بگیرم.

    عاشششقتونم تا همیشه، عشقتون روز افزون

    ایام ب کام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    امیررضا عباسی گفته:
    مدت عضویت: 1645 روز

    سلام به همه ی شما دوستای گلم هم فرکانسی ها و استاد عزیزم و مریم جان.

    توجه به نکات مثبت=خدایا بخاطر پرادایس زیبا ازت سپاسگرارم؛خدا بخاطر این اسمون زیبا شکرت

    خدایا چقد بدن استاد قشنگ شده تحسینش میکنم

    چقد مریم جان داره با علاقه و با دقت و مهارت فیلم میگیره ادم واقعا لذت میبره،،،

    اینقدر که دیدن این منظره به من حس خوبی میده هیچ منظره ایی توی هیچ فیلم و شبکه اجتماعی و تصویری بهم نمیده خدایاشکرت.

    *به تعویق ننداختن کار ها=وقتی میدونیم که یک کاری باید انجام بشه و درسته ،سریع تصمیم بگیریم و انجامش بدیم و اون کارو پشت گوش نندازیم ،این کار باعث میشه اعتماد به نفس ما بره بالا و ما بهتر بتونیم کارهامونو انجام بدیم.و وقتی یکاری رو ک میدونم باید انجام بشه انجام میدیم از بروز خیلی از مشکلات در اینده جلوگیری میکنیم همونطور ک استاد، اگ ک خیلی وقته پیش علف های هرز رو زده بود الان کارش اینقد سخت نمیشد و هزینه و زمان کمتری میزاشت برای این کار .پس اولین درسی ک من گرفتم اینه که کارهامو به تعویق نندازم .این موضوعی هستش ک به طور کای و با توضیحات کامل و دقیق استاد توی دوره عزت نفس گفتنش و من این روزا دارم روش کار میکنم و پیشنهاد میکنم حتما این دوره رو تهیه کنید.

    *دلیل ادامه دار بودن نتایج =همه ی ما تا زمانی ک نفس بکشیم زنده هستیم،تازمانی ک غذا بخوریم گشنه نمیشیم،و.. و همین طور تا زمانی ک روی ذهنمون کار میکنیم و ورودی های مناسب میدیم و توجه میکنیم به نکات مثبت و جلوی ورودی های نامناسب رو میگیریم ،نتایج میان و اتفاقات خوب میوفتن و حالمون خوبه و افکار منفی رشد نمیکنن و اگر ادامه ندیم و روی ذهنمون کار نکنیم ورودی هارو کنترل نکنیم و تمام موضوعاتی ک استد گفتن،اون نتایج قطع میشن و افکار منفی وارد ذهن ما میشن و باز اتفاقات بد میوفتن و کلا از مسیر خارج میشیم ،دقیقا مثل مثال رنگ کردن بدنه ی کشتی که استاد توی یکی از فایل های مصاحبه با استاد زدن ،اگر ی مدت بدنه ی کشتی رو رنگ نکنن باز زنگ میزنه و اونا همیشه باید مشغول رنگ زدن باشن.

    *درس دیگه ایی ک من گرفتم این بود که حتی اگ استاد عباسمش، حتی اگ بهترین جای دنیا هم زندگی کنی و هرکسی ام باشی به هرجایی ام برسی بازم مساعل و چالش هایی هستن ک باید حلشون کنی و نباید از مساعل فرار کنیم و فک کنیم یروزی میرسه ک ما هیچ مشکلی نداشته باشیم بلکه باید خودمون رو و اعتماد بنفسمون و باور هامون رو قوی کنیم ،همون مساعلی ک استاد توی دوره ی عزت نفس گفتن.

    *چطور جلوی رشد فکر منفی رو بگیریم =وقتی فکری میاد توی ذهمون همون لحظه سریع احساس مارو تغییر میده و اگ تغییرش ندیم رشد میکنه خودش ک هیچ افکار منفی دیگه ایی رو هم باخودش میاده دقیقا مثل علف های هرز ک شاخ و برگاش اضاف میشن و احساس ما بدار و بدتر میشه و اتفاقات بد بیشتری برای ما میوفتن، ولی اگ همون اول با دادن ورودی های قدرتمند کننده درباره ی اون موضوع و کنترل ذهنمون راحتر میتونیم اون رو تغییر بدیم .

    من خودم اینجور مواقع از این روش ک استاد توی یکی از فایل هاشون گفتن استفاده میکنم.اونم اینه ک میام ب خودم میگم ببین این احساس بد مث این میمونه ک دستت رو بکنی توی اتیش و مهم نیس چقد دلیل داری برای اینکه دستت رو بکنی توی آتیش چقد منطق داری ولی اگ دستت رو بکنی توی اتیش دستت میسوزه و تمام .من درمورد افکار منفی هم همین کارو میکنم و میگم این فکر داره ب من احساس بدی میده و این احساس بد داره اتفاق بد رو بوجود میاره پس باید تغییرش بدم و شروع میکنم اینکارو انجامش میدم یه مثالی از خودم بزنم ک خیلی ام شبیه مثالی بود ک استاد توی فایل زدن،:

    یکساله پیش سوار ماشین شده بودم و تصادف کردم و چون گواهینامه نداشتم باید میرفتم پیشه قاضی تا اون حکم بده و جریمه بنویسه خب اولش من تا مدتی واقعا حالم بد بود و ترس و نگرانی کل مجودمو فرا گرفته بود و هزارتا فکر منفی اومده بود سراغم و بعد اگاهانه سعی کردم ذهنمو کنترل کنم واولش نمیشد ولی بعد اروم اروم با این باور ها ک حتما توی این اتفاق خیریتی بوده ،اگ این اتفاق نمی افتاد قطعا بدترش میفتاد و اینکه خدا حواسش به من هس خدا خودش هوامو داره و… تونستم حالم رو خوب کنم و خب بعدش رفتم پیش قاضی و کاری ک من کرده بودم حکمش 3 میلیون جریمه و 3 ماه فک کنم زندان بود ولی باورتون نمیشه قاضی فقط 200 هزارتومن جریمه برای من نوشت و فقط گف ک دیگ اینکارو انجام نده

    خیلی از خداسپاسگزارم ک تونستم کامنت بنویسم

    عاشقتونم خداحافظ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  6. -
    امید فیروزبخت گفته:
    مدت عضویت: 1293 روز

    درود بر همگی

    سپاسگزار خداوند هستم بخاطر اینکه افتخار دیدن این محتوی مهم رو داشتم.

    دیدن این محتوی خیلی برای من ارزشمند هستش چون دارم زمانی این محتوی رو میبینم که جلسه 3 دوره بی نظیر لیاقت رو دیدم و واقعا به یکی از بزرگترین چالش های ذهنی خودم یعنی بروز نارضایتی نسبت به یک رفتار اشتباه رسیدم و رسیدم خونه با یک عصبانیت بالا نسبت به همسرم بخاطر مدل رفتار حق بجانبی که در زمان بحران ها نسبت به من داره و برای من بسیار زیاد آزاردهنده شد به حدی که برخلاف تعهدی که امروز به خودم داده بودم و نوشته بودمش عمل کردم و رفتم یوتیوب گردی برای آرام کردن خودم و دقیقا اولین محتوی که دیدم همین فایل بود که بعد از لایک کردنش کنجکاو شدم که چطور هست اینقدر تعداد لایک های این محتوی پایین هست و وقتی سایت رو چک کردم دیدم که بعد از چند روز یک محتوی رایگان جدید در سایت بارگزاری شده.

    پاکسازی و مراقبت از ذهن اصلا یک عادت هستش و سبک زندگی رو تغییر دادن اصلا کار ساده ای نیست. یکی از اصلی ترین چالش های من استمرار در انجام یک کار و تثبیت اون کار هستش. ریشه اصلی این مسئله برای من پایین بودن سطح احساس لیاقت من هستش و این رو اینقدر برای خودم تکرار می کنم که هرگز از ذهنم نبرمش و همواره به یادم باشه که من از کجا شروع کردم چون مطمئن هستم بعد از دوره لیاقت من واقعا پیشرفت بسیار زیادی رو تجربه خواهم کرد و واقعا تبدیل به امیدی بسیار بسیار متفاوت از امید قبلی خواهم شد و صد در صد پاشنه آشیل تمام چالش های تکرارشونده زندگی من پایین بودن شدید احساس لیاقت من هست.

    همانطوری که استاد از بحث پاکسازی چمن ها و علف های هرز صحبت کردند سختترین کار برای من هست و من بسیار راحت از انجام دادن کار درست سر باز می کنم و در میرم ولی همه چالش ها راه حل دارند و مثل همه دفعات دیگری که خداوند عاشقانه به من کمک کرده اند این بار هم به من کمک می کنند و مسئله من حل خواهد شد.

    سپاسگزارم

    پاینده و در پناه الله یکتا باشیم و در زمره ابراهیم حنیف

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    مریم احدی گفته:
    مدت عضویت: 1009 روز

    سلام استاد عزیزم ،به به چه هوای دل انگیزی،چقدراین برگها زیباست ،سلام مریم عزیزم که با عشق داری برای این فایل زحمت میکشی،علف های هرز همیشه خیلی سریع رشد میکنند،نباید اجازه بدیم که باغ ذهنمون رو افکار هرز رشد کنه،استاد این مثال زیبا رو داره توی طبیعت وزندگی وواضح توضیخ میده عاشقتم استاد خوبم،دقیقا استاد جمله بعدیشون همین حرف بود چقدر جالب بود،بله استاد خوبم تا وقتی هواسمون هست به باغ ذهن ووجودمون وهرروز رسیدگی میکنیم متوجه میشیم وقاعدتا سریع جلوی رشدشون رو میگیریم وقتی هرروز توی سایت به یک فایل نگاه میکنم مواظبته،ولی وقتی چند روز دور میشم چند ساعت حتی میبینم که گیر کردم توی فکرم،باید مراقب ورودی ها باشم شبکه های اجتماعی هم یکی دیگه ازاون کارهایی که به رشد افکار هرز کمک میکنه،زیبایی این باغ به رسیدگی شه ،فضای ذهن ما عمیقه،وباید مراقب بود شبانه روز،جاداره یه خدا قوت بگم به استاد ومریم عزیزم که هرروز دارن برای زیبایی وشکوفایی این بهشت تلاش میکنند وبا نشون دادنش به ما کمک میکنند به هرس کردن علفهای هرز فکر ما،امروز عالی بود وبی نظیر اتفاقات خوب پشت سرهم داره میفته ومن درحال شکرگزاری وتمرین ستاره قطبی هستم ،خواستم بگم یکی دیگه از پاکسازی های ذهن هرشب تمرین ستاره قطبیه،بعضی افکار من به قدری رشد کرده که فقط با ابزار قوی مثل حرفهای مثبت استاد میتونم قطع کنم بارها خودم تونستم عالی عمل کنم ولی گاهی دربرابر افکارم عاجز میشم وفقط صحبتهای استاد اونارو ریشه کن میکنه ،خداروشکر برای وجود استاد عزیزم ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    متین فنایی گفته:
    مدت عضویت: 1265 روز

    سلام استاد نازنینم از شما سپاسگزارم به خاطر این محتوا و این فایل زیبا

    باورتون نمیشه که چقدرررررر به این فایل نیاز داشتم

    من چندین روز بود به دلیل عدم موفقیت مقطعی در کارم که به تازگی اونو شروع کردم افکار منفی زیادی در سرم می‌گذشت و حتی به حالت افسردگی رسیده بودم.

    ولی امروز صبح ینی چند ساعت پیش اتفاق به ظاهر بدی برام افتاد که البته میتونست به فاجعه ای تبدیل بشه ولی خدا بهم رحم کرد و من همون موقع فهمیدم این اتفاق صبح پیامی از سمت پروردگار برای من بود! درواقع به قول شما همون پس گردنی بود که جهان میزنه تا خودتو جمع و جور کنی و تغیر بدی و در مسیر درست قرار بگیری

    من دقیقاً از همون موقع ، بعد از اون اتفاق سعی کردم دیدگاهم رو نسبت به مسائل این چند وقتم عوض کنم و سپاسگزاری را دوباره شروع کنم.

    همون موقع تصمیم گرفتم امروز به جای اینکه به سر کار بروم و همون کارهای همیشگی را انجام بدم از تایم کاری خودم بگذارم برای شکرگزاری نوشتن اون‌ها توی دفترچه‌ام

    امروز به کتابخانه محلمون اومدم و و داخل کتابخانه با یک موزیک آرامبخش با تمرکز بسیار بالا نشستم و شکرگزاری‌هام رو نوشتم و احساسم رو تغییر دادم و دیدگاهم رو نسبت به مسائل بدی که این چند وقت برام اتفاق افتاده بود تغییر دادم.

    بعد از اون طبق عادت همیشگی یک سر به سایت شما زدم تا ببینم فایل جدیدی آپلود شده است یا نه که وقتی عنوان فایل امروز رو دیدم از تعجب مو به تنم سیخ شد

    چون دقیقاً امروز به چنین چیزی احتیاج داشتم و بعد از گوش دادن کامل فایل شما بسیار بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم من دقیقا به شنیدن چینین حرف هایی احتیاج داشتم ، احساس میکنم اصلا شما این فایل رو دقیقا برای من و دقیقا برای امروز من ضبط کردید و داخل سایت آپلود کردید ، آخه مگه میشه زمانبدی خدا اینقدررر دقیق باشه

    واقعا هنوز توی شوک هستم از این نیروی عظیم هستی که همه چیزو هدایت و رهبری میکنه!!!!

    استاد کاملا با حرفاتون موافق هستم و دقیقا با تمام وجود حرفاتونو درک کردم

    من توی یکی دو هفته اخیر به افکار منفی کوچیکی که اومده بودن توی ذهنم اجازه دادم بمونند و تکرار بشن و کم کم تبدیل شدند به غولی که شکست دادنشون خیلی برام سخت شده بود اونقدر سخت که برای شکست دادنشون مجبور شدم کلی انرژی صرف کنم

    از طرف دیگه این افکار منفی ، اتفاقات منفی رو هم به همراه میاره که من امروز صبح تجربش کردم و خداوند بهم رحم کرد که اتفاق بد تبدیل به فاجعه نشد

    سپاسگذارم از شما

    سپاسگذارم خداونی که شمارو در مسیر من قرارداد

    سپاسگذارم از خداوندی که با ما توسط نشونه ها حرف میزنه و مارو هدایت میکنه

    سپاسگذارم از این که جهان هستی اینقدر دقیق عمل میکنه و همه چیز حساب کتاب داره

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  9. -
    علی دیزبادی گفته:
    مدت عضویت: 961 روز

    به نام خداوند یکتا ، خداوندی که بر همه چیز اگاه است و هیچ چیز بر او پوشیده نیست

    من علی هستم و مدت خیلی طولانی هست که توی اکانت دیگه ای توی سایت فعالیت داشتم ، اما تمایلی به کامنت گذاشتن نداشتم ، این تقریبا اولین کامنت من هستش بعد سال ها

    خب ، اگر بخوام در مورد گفته زیبای شما بگم استاد ، من خیلی ضربه خوردم از گفتگو ها و افکار منفی و الان برام راحت تر شده کنترل افکار و زمزمه های شیطان

    راهی که به من خیلی کمک میکنه اینه: بعد از اینکه یک کمی از اون داغ بودن و عصبی بودن و زمزمه های منفی کم شد که بتونم یه نفسی بکشم ، بلافاصله میام و به یاد میارم زمانی که اتفاق هایی خیلی کوچیک بوده اما نتونستم اون لحظه زمزمه های منفی رو کنترل کنم و بعدش چقدر اتفاقات بدتری پیش اومده ، در صورتی که اون اتفاق خیلی کوچیک بوده و به قول خودتون به خودی خود معنا نداشته( و این من بودم که روی اون علامت خوب یا بد گذاشتم )

    و بعد میام و به یاد میارم که اگر توجه هم رو روی زیبایی ها نذارم

    اگر اون لحظه به زیبایی های درونم توجه نکنم

    مثل قبل چقدر اتفاقات بدتری میوفته

    یا حتی میتونم به خاطر این سپاسگزار باشم که خداوند به یادم اورده که باید ذهنم رو کنترل کنم ، در صورتی که میشده شرایط جوری پیش بره که من توی منفی ها غرق بشم

    در کل که راه خیلی زیاد هستش ، ولی فقط مهم اینه که من نخوام درگیر گفتگو های منفی کنم خودمو و ( دنبال ) یک راهی برای رسیدن به احساس بهتر باشم

    و خداوند طبق قوانین بدون نقصش من رو به کانون توجهم یعنی به دنبال رسیدن احساس بهتر با اون شرایطی که در مدار من مطابقت داره هدایت میکنه تا من به احساس بهتر برسم و کنترل گفتگو ها و نجوا ها برام راحت بشه

    خیلی خوشحالم در این لحظه که میتونم این پیام رو به استاد عزیزم که خیلی زندگی من رو در سکوت خودم تغییر داد بنویسم

    خیلی حس خوبی دارم و چند وقته که بیشتر عاشق زندگیم شدم

    سپاسگذارم استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    فرشاد نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1077 روز

    سلام

    وقت بخیر

    من در تمرینم.

    من در تمرین تغییر زاویه دیدم.

    من در حال نتیجه گرفتن از تغییراتم.

    من توانایی دید الهی دارم.

    من با روحم در هماهنگی هستم.

    من این روزها واقعا روی تضاد ها دیدم رو تغییر میدم.

    من این روزها با تغییر زاویه دیدم نسبت به مسائل و تضادها به احساس آرامش میرسم

    من با رسیدن به احساس آرامش دارم با چشمانم خلق خواسته هام رو در کمترین زمان میبینم.

    من قدرت تغییر و کنترل احساساتم رو دارم.

    من می‌توانم در لحظه همه چیز رو به نفع خودم در بیارم.

    من این روزها خیلی خوبم.

    من این روزها به خداوند ایمانم و اعتمادم بیشتر شده.

    چند روز پیش بخاطر یک سهل انگاری از سوی خودم یه یک تضاد مالی با کارفرما برخوردم.که هم این کارفرما نتیجه فرکانس‌های خودم بود و هم اتفاقات به ظاهر بد دقیقا و بدون حاشیه نتیجه ترس هام بود.

    همین اتفاقات به ظاهر بد که نتیجه ترس ها و افکارم بود؛ ایمانم رو به قوانین هزار برابر کرد.

    من دقیقا چیزایی رو چند روز پیش تجربه کردم که همیشه ازشون ترس داشتم و دقیقا سناریوهایی که توی دیدگاه های قبلیم از کارفرما ها نوشته بودم رو چند روز پیش از سوی دو کارفرما تجربه کردم.

    واو ننداز.

    بدون غلط.

    دقیقا همون ترس ها تبدیل به واقعیت داشت.

    اینجا من با ذهنی آشوب اما روحی پر از آرامش گشتم دنبال ثبات قوانین و وقتی پازل رو چیدم و دیدم دقیقا همون چیزی اتفاق افتاد که همیشه ازش میترسیدم و همیشه پتک بود توی سرم.

    داد زدم

    هوار زدم

    گفتم خدایا شکرت که قوانین رو به من اثبات کردی یک بار دیگه.

    هر کس مسئله من و اتفاق من رو میدونست و ای ن خوشحالی رو ازم میدید میگفت قطعا این شخص دیوانه و روانیه.

    مگه میشه کسی پولت رو بخوره و تو خوشحال باشی.

    من از اون اتفاق و ضرر مالی خوشحال نبودم.

    من از کشف خودم خوشحال بودم.

    من از اثبات قوانین و لمس اتفاقات خوشحال بودم

    همیشه میترسیدم که کارفرما بعد از پرداخت پیش پرداخت بره و استعلام قیمت بگیره.

    نه اینکه من پول اضافی ازش بگیرم نه.

    مثلا با شرکتی که کار میکنم و خرید میکنم تخفیف های بعضار40 درصد بهم میدن و اون تخفیف مال خودمه.

    و همیشه میگفتم اگه کارفرما بره استعلام بگیره و بفهمه من اینقد جنس رو زیر قیمت گرفتم بیاد و دبه کنه و پایان کار بگه من باقی پول رو نمیدم چون تو ارزون خریدی جنس رو.

    و دقیقا در یک هفته دو کارفرما رفتن استعلام گرفتن و گفتن که تو متریال رو ارزون خریدی و یکیشون پولم رو داد اما با تخفیف.

    یکیشون هم پولم رو نداد و دعوا شد

    اما اومدم از زاویه دیگه به قضیه نگاه کردم.

    چون اگه بخواستم بها بدادم به نجواها.قطعا یک دعوای فیزیکی با تبعات بد و بسیار بد انتظارم رو می‌کشید.

    من اونجا اومدم به خودم گفتم آیا بهتر نبود قرارداد محکم ببستم‌

    آیا بهتر نبود قید بکردم که متری اند تومان کار میکنم و اند تومان هم پیش پرداخت میگیرم که خرید متریال هم باهاش بکنم و مکتوب بکردم و دیگه اون زبونش سرم دراز نمی‌نمیشد.

    آیا بهتر نبود کارم رو شفاف تر مکتوب بکردن.

    آیا بهتر نبود برای کارم ارزش بیشتری قائل بشم و نترسم.

    اینجا به خودم گفتم اینها همه درس شد برای کار های بعدی و کارهای بیشتری که خدا بهم میده پشت سر هم.

    و من هم برای خودم هم برای هنرم و هم برای دریافت پولم ارزش بیشتری قائل هستم.

    و من با این دیدگاه آروم شدم

    سپس اتفاقات بهتری افتاد پشت سر هم.

    حالا حالا حالا

    حال خوب و دید خداگونه،لاجرم مساوی است با اتفاقات خوب

    اومدم یه کار دیگه رو تحویل دادم و کارفرما مشتری 80 هزار تومان بیشتر پول بهم داد.

    حتی قبلش گفت استاد کار خیلی زیبا در اومد و این سبک کناف واقعا استادانه و بی نقص اجرا شد و کار با قیمت توافقمون نداشته باش،گفت هر قیمتی که دوست داری بگو تا من بهت بدم.

    اینجا بود که فقط کلمه خدا در ذهنم حک شد.

    بله من به طور مرتب نتیجه مطلوب میگیرم.

    امروز هم یک اتفاق دیگه و یک تغییر زاویه دید دیگه رو تجربه کردم.

    امروز برای نصب قرنیز پی وی سی رفتم دستگاه دوستم رو گرفتم که کارم رو بزنم.

    اومدم شروع به کار کردن و وسط کار دستگاه بزش دوستم یهو جام کرد و خراب شد.

    دستگاه 15 میلیون تومان پولشه.

    اول گفتم خدایا چکار کنم الان آخه چرا یهو اینجوری شد اونم دقیقا دست من باید خراب بشه.

    بعد از کمتر یک دقیقه به خودم گفتم خدا یک خیری توی این اتفاق برای من در نظر گرفت و احتمالا اگر این دستگاه به کارش ادامه میداد قطعا یه اتفاق مثل پارگی دست یا بریدن انگشت رخ می‌داد.

    چون چندین ساله که همیشه از کار با دستگاه برش میترسم که نکنه یه وقت انگشتم رو قطع کنم.

    سریع به خودم گفتم الخیر فی ما وقع.

    ذهن اومد سم پاشی کنه و گفت جواب دوستت رو چی میدی.؟،

    گفتم تو سکوت کن و دوستم انسان مهربون و بی نظیریه و قطعا فردا که بهش بگم اون هم در جواب میگه داداش اشکال نداره و دستگاهم از قبل مشکل داشت و میگه این چند وقت اخیر منتظر خراب شدنش بودن که الان رخ داد و فدای سرت.

    سریع نجوا رو خاموش کردم.

    و گفتم خدایا تو خیرخواه منی و من به تو محتاجم و من به تو نیازمندم ای رب جهان.

    الان حالم عالیه

    و ایمان دارم ایم احساس خوب و حال خوب فردا صبح که بیدار میشم مثل رگبار اتفاق خوب رو برام خلق میکنه

    عاشقتونم

    شاد باشید و ثروتمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1224 روز

      سلام آقای نصیری عزیز

      بهتون تبریک میگم که اینقدر آگاهانه افکار خودتونو برسی میکنید و بجای بها دادن به نجواها در پی خیر مسائلی هستین که باهاش روبرو میشید که باعث آگاهی بیشتر شما میشه و قطعا در مراحل بالاتر ازش استفاده میکنید و ثروت میسازین

      این رفتار شما در برخورد با تضادها منو یاد اوایل آشنایی خودم با استاد و این نگرش در مورد تضادها انداخت ،

      اصولا من خیلی آدم بیخیالی بودم توی زندگیم و هیچ وقت به اتفاقاتی که برام میافتاد دقت نمیکردم و همیشه هم زندگیم پر بود از تضاد

      اینقدر این تضادها بزرگ شدن که من یه جا از فرط فشارشون تصمیم گرفتم زندگیمو عوض کنم و بعدش با استاد آشنا شدم و اصلا معنی تضاد و ناخواسته رو فهمیدم

      به لطف الله الان هر بار تضادی برام پیش میاد بعد اینکه خودمو آروم کردم موهبتشو ازش میکشم بیرون و توی کارهای بعدیم ازش استفاده میکنم ،همین مسئله قرداد بارها ازش لطمه خورده بودم ولی الان تقریبا خوب درسشو یاد گرفتم و توی کارم ازش استفاده میکنم

      دوست عزیزم امیدوارم هر روز زندگیت بهتر از روز قبل بشه و توانمند تر بشی نسبت به کنترل ذهنت

      در پناه الله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        فرشاد نصیری گفته:
        مدت عضویت: 1077 روز

        محمد عزیزم

        سلام

        میدونی اگه یه فرد عادی که از قوانین خبر نداره،و رفتارهای ما رو با خودمون ببینه دقیقا میگه ایما دیوونه ان؟؟؟؟

        میدونستی افکار و رفتار ما برا اکثریت جامعه بیگانه و عجیبه؟؟

        باورت میشه توی همین داستان که نوشتم یه دوستی دارم که همکاره و مثل برادر هستیم.بهم گفت بخدا تو یا دیوونه ای یا انگار از یه سرزمین دیگه اومدی.

        داد میزد بابا یارو پولتو خورده بیا بریم فلانش کنیم.

        بیا بریم یا بزنیمش یا شاکیش بشیم یا نداریم دیگه کار کنه.

        (و واقعا توانایی برخوردهای اشتباه و زد انسانی رو داشتیم،به راحتی میتونستیم زجرش بدیم)

        اما گفتم نه.

        گفتم تو نمیدونی من چه چیزی رو کشف کردم.تو متوجه نمیشی من چه چیزی رو لمس کردم.

        اره محمد جان ما به قول استاد با دار و دسته معلولین ذهنی طرفیم.

        ما راهمون رو خدا بهمون نشون داده

        ما خوشبختیم

        ما سعادتمندیم

        ما عاشقیم

        ما فهیم و با درکیم.

        محمد عزیزم خیلی خوشحالم که دیدگاهمون شبیه به همه.

        دمت گرم داداش

        دم هممون گرم.

        ما بی نظیریم

        ما خیلی خوبیم

        شاد باشی محمد جان و ثروتمند

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: