https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/11/abasmanesh-14.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-11-28 04:01:112023-12-06 04:28:00چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم
723نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام استاد عزیزم.نمیدونم از کجا شروع کنم…استاد جان من چند وقتی است که دارم با دوره دستیابی عملی رسیدن به ارزوها و 12قدم.و همین فایل های رایگان.دارم پله به پله با شما و هدایت های الله جلو میرم.ولی نکته اینجاس که دقیقا 3روزه که داشتم بازی میخوردم و یک موضوعی منو خیلی ناراحت کرده بود از درون ذره ذره داشتم ناخواسته ها رو جذب میکردم.خیلی جالبه من تو این مدت مثلا فکر میکردم آقا دیگه من بازیرو بلد شدم و درامدمم که افزایش پیدا کرده و فلان اینا حالا این موضوعم یه جوری حل میشه اما دقیقا برعکس بود این موضوع ناخواسته ذره ذره داشت منو از درون افسرده میکرد(درخت های هرز داشتن بزرگ میشدن و من متوجه نبودم) و منم کاملا کاملا گیج شده بودم اما اما اما واقعا دارم گریه میکنم از این همه لطف خدا از اینکه هررررر لحظه دارم هدایت میشم این فایلو شما روی سایت گذاشتید.وای وای وای استاد نگم براتون الان دفعه پنجمه که دارم گوش میدم انگار فایل برای منه. انگار خدا منو تو چالش انداخت تا به من بگه هنوز تو این مسئله کنترل ذهن مشکل داری و خدا داره بهم میگه کل قاعده جهان همین حرف های استاد تو همین فایله.من مطمئنم فریده قبل این فایل با فریده بعد این فایل کلی فرق داره چه از لحاظ مداری چه لحاظ حتی رفتاری استاد شما با این فایل با من چه کردید آخه انقد همزمانی!دقیقا چند روز من تو چالش بودم و خدا با فرستادن این فایل بهم گفت
فریده ببین مشکلت اینجاس..خدایی که انرژی خلق کننده اس چی رو خلق میکنه چیزی رو که من با فرکانس هام ارسال میکنم....فرکانس ها چه جوری تنظیم میشن با کنترل ورودی ها کنترل ذهن خدایی که کنترل تمامممم امورش رو دست خودم داده میگه تو چه جوری دوست داری؟چه جالب! بیا باهم خلقش کنیم….استاد دارم اشک میریزم و این ها رو مینویسم خدا رو شکر که با این اگاهی ها اشنا شدم.
سلام به استاد عزیزم وافعا همینطور یک ترس یک باور منفی وقتی تو نطفه هستش را میشه خفش کرد از بین بردش من تو روابط اگر اتفاقی بیوفته ناراحت بشم باعث بشه به احساس بد برسم میفهمم تو کسب کارم نتیجشو میزاره به خودم میگم محمد فارق از اینکه طرف مقابل چقدر مقصر هست این افکار داره منو ناراحت میکنه ونتایج روی زندگی من میزاره من باید حالمو خوب کنم آرامشمو بدست بیارم واقعا درسته وقتی باورهای خوب ایجاد میکنی آرامش پیدا میکنی از درو دیوار اتفاقهای خوب نتایج خوب رخ میده
واقعا اگر روی افکارت کار نکنی مثل علف های هرز افکار منفی حجوم میاره
باید هر لحظه روی افکارت باید کار کنی باید این کنترل ذهن رو انجام بدی مثل هوا برای موجود زنده هر لحظه لازمه کنترل ذهن برای ما مثل یک تنفس لازم است حتی توی خواب یادمه هفته پیش که عمل داشتم به خاطر فضای بیمارستان ذهنم منفی شد و نمیتونستم تحمل کنم سریع پناه بردم به شکرگزاری بعد فایلهای با ارزش استاد بعد رفتم از اول فایلهای با ارزش توانایی کنترل ذهن رو دیدم و بعدش دفتر شکرگزاری کردم انقدر روی من تاثیر داشت که موقع عمل اصلاً نمیترسیدم و دائماً ذکر میگفتم لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم دکترم و خانواده ام مخالف عمل بودم چون احتمال زنده بودنم یا خوب شدنم خیلی خیلی کم بود اما من ایمان داشتم که اگر ذهنم کنترل کنم توکل کنم نترسم عمل موفقیت آمیز
همین اینطورم شد دکتر خودش گفت که 80درصد عمل موفقیت آمیز بوده و من بد از این همه سختی که از اول عمر داشتم راحت شدم و به آروزهام میرسم واقعا خدایا شکرت خدا منمونم ازت
سلام استاد آقای عباس منش . به یک نتیجه ی رسیدم نمیدونم شما هم منظورتون دقیقا همینه .. استاد تغییر نگاه پیامبران بودن وقتی به یک مشکل برمیخوردن میگفتن خیری هست یا نشانه ی هست . همه چی رو نشونه میدیدن چه مثبت چه منفی .همه چی رو نشونه ازطرف خدا میدیدن . پس اگه ایطور باشه تغییر نگاه به یک موضوع یعنی ایمان دارم این تضاد و مشکل خیره ..پیامبران همین موضوع رو خیلی خوب رعایت کردن .(تغییر نگاه = ایمان به خدا در هر شرایط خوب و بد که برات بیش می آید )
تو این فایل فرمودید که اگر مواظب کنترل ذهن و افکارتون نباشید فکرهای منفی به قدری در ذهن شما جولان میدهند و بزرگ میشن که مارو به افسردگی میکشونند
چه قدر ساده و قابل درک تونستید این موضوع رو توضیح بدید
من همیشه اینقدر درگیر مبارزه با افکار منفی هستم که بعضی وقتها مغزم درد میگیره و باید بخوابم که بتونم یکم به ذهنم آرامش بدم و ری استارت بشم
همش فکرهای منفی میان تو ذهنم و از هر اتفاق پیش پا افتاده ای کمک میگیره که بمن ثابت کنه که حق با اونه و فکر منفی کاملا واقعیه و باید یه فکری بردارم برای ازبین بردن اون شرایط….اما من از خدا کمک میخوام و به ذهنم میگم در فلان موقع و فلان موقع قشنگ برام ثابت شد که تو دروغ میگی و میخوای من از نعمت و ثروت و عشق دور کنی
من به ذهنم میگم که من نمیذارم افسارت از دستم در بره و هر طرفی دوست داشتی جولان بدی
من درگیر تضادی شدم و از خدا کمک خواستم و به این فایل زیبا و پراز آگاهی هدایت شدم
من شایسته ی داشتن زندگی پراز عشق و نعمت و ثروت هستم
من لایق داشتن ذهنی آرام و رام هسستم
من اجازه نمیدم که فکرای منفی کاذب بخواد تبدیل به کلی اتفاق منفی وبد واقعی بشه
من شایسته ی داشتن آرامش عظیمی هستم
پس زاویه ی دیدم و تغییر میدم و سپاسگزار داشته هام میشم تا این فکرهای منفی ریشه کن بشن
من دقت کردم به آپشن طلایی شدن ستاره های کنار اسم هر نفری که عضو سایته
من یه زمانی اینقدر کامنت میذاشتم که تا سه ستاره پیش رفته بودم
ولی مدت زمانی بود که کار میکردم رو خودم و فعالیت داشتم ولی کامنت نمیذاشتم و ستاره های طلایی من به یک ستاره کاهش یافت
این دقیقا چیزی شبیه گفته ی شماست
اگه کار کنی امتیاز میگیری و اگه یه فرد عادی باشی که نخوای رو خودت کار کنی….میشی یه آدم با کلی گرفتاری و فکر منفی و ذهن مغشوش و داغون
سلام و عرض ادب و احترام فراوان دارم خدمت شما استاد گرامی و بانو شایسته ی عزیز.
این دومین کامنت من در این جلسه است و میخوام تو این کامنت توضیحات مفصل تری در مورد تجربیاتم در زمینه ی کنترل ذهن بنویسم تا ردپایی بذارم در مسیر زیبایی که دارم طی میکنم.
اول اینکه همونطور که استاد فرمودند وقتی در این دانشگاه الهی مشغول تحصیل هستیم دیگه سراغ هیچ درس و کتاب دیگه ای تو این حوزه نریم چون بسیار احتمال داره که در وسط این مسیر زیبا به بیراهه بریم و مسیر رو گم کنیم و البته که من هم به این امر پایبند بودم و تو این دوساله کلا سعی کردم فقط با مطالب استاد حرکت کنم ولی در زمینه ی مشکلی که چند ساله برام پیش اومده بود از چندتا کتاب کمک گرفتم تو این کتاب ها به چند نکته اشاره کرده بود اولین نکته نترسیدن از علائم ترس و در واقع به چالش کشیدن خود بود که خوب این نکته خوب بود و بسیار کارساز که البته استاد هم بارها در مورد ترس به این نکته اشاره کرده بودند که باید بری تو دل ترس هات و از اون ها نترسی.
ولی نکته ی دیگری که در این کتابها بود این بود که باید اجازه بدید افکار منفی و افسردگی همه حضور داشته باشند و عبور کنند و از اونها نترسید چون ماندگارتر میشوند. باید اجازه بدید که باشند و به اونها اهمیت ندید تا فروکش کنند و من شروع کردم به تجربه ی این روش. در مورد به چالش کشیدن ترس و نترسیدن از ترس روش بسیار خوبی بود اما در مورد افکار و احساسات منفی دقیقا انسان حالت نهالی رو پیدا میکنه که خودش رو در معرض بادها و طوفان های سهمگین قرار بده و انتظار داشته باشه همچنان راست قامت و استوار پابرجا بمونه و این امکان نداره. به نظر من یکی از بزرگترین چیزهایی که باید یاد گرفت شناخت حربه های شیطان هست. وقتی ما در رو باز میزاریم تا شیاطین با افکار و وعده های مایوس کننده و نمیتوان ها و نمیشود ها و بی خیالش و حوصله ندارم ها به ما ضربه بزنند کم کم دیگر توان و قدرت و نور ایمان در وجود ما کمرنگ میشود و دقییییقااا تفاوت افراد موفق و کسانی که در وسط راه میبرند و رها میکنند در همین نکته است. اینکه راه را برای شیطان و وعده هایش باز میگذارند و آنقدر خسته و ملول میشوند که تسلیم میشوند.
این فایل استاد دقیقا به این نکته ی مهم اشاره میکنه ورود شیطان و افکار منفی و احساسات منفی ممنوع !
پناه بردن به خدا از شر شیطان رانده شده یعنی همین یعنی در مواجهه با این افکار و احساسات سریعا به آغوش امن و آرامبخش الله پناه بردن. چگونه؟ با ذکر و یاد خداوند، به یاد آوردن مهربانی ها و نعماتش و خواندن آیات قرآن که سراسر وعده ی نعمت، فراوانی، کمک رسانی به مومنان و بخشش اشتباهات و گناهان و برگرداندن آنچه که از دست رفته میباشد.
عجب کتابیست این قرآن.
خداوندا مراا ییخش که بیراهه رفتم و خانه ی قلبم را که خانه و سرای توست بر روی بیگانگان باز کردم تا مرا سرد و خاموش کنند. تو حرارت و جوشش و خروش قلب منی تو انگیزه ی هر روز منی برای حرکت، برای ادامه دادن، برای روزهایی شاد که تو به من وعده داده ای و تو هرگز خلف وعده نکردی.
الهی تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم، امید که همواره قلبمان به نورت روشن و گرم باشد و لحظه ای خاموش نشویم و از حرکت باز نایستیم.
استاد عزیز خدای را سپاس به خاطر وجود شما که ایمانتان را اینقدر حفظ کردید و اینقدر در مقابله وسوسه ها و حربه های شیطان مقاوم بودید که خداوند متعال این همه علم و آگاهی را بر قلب شما الهام میکند و راهگشای هزاران نفر هستید. من همراه شما بیشتر و بیشتر کتاب قرآن عزیز را میشناسم و خدای خودم را میشناسم و از این مسیر زیبا لذت میبرم.
برای شما و خودم و عزیزانم و دوستان سایت آرزوی سعادت و دیداری بسیار مسرت بخش با الله مهربان را دارم.
خیلی دلم برای شما و کامنت گذاشتن تو سایت تنگ شده بود و خوشحالم که اول روزم رو دارم با این کار شروع میکنم
گرچه از زمانی که دانشجوی دوره ی بی نظیر کشف قوانین زندگی شدم انگار صبح تا شب دارم با شما دو عزیز مهربانم زندگی میکنم و سپاس گزار پروردگار مهربانم هستم
دیشب درست زمانی که افکار منفی داشتن به من حمله میکردن شروع کردم به سپاس گزاری کردن همینطور که داشتم صورتم رو قبل خواب میشستم تو دلم گفتم الان میرم سراغ کامنت های سایت و با تمام وجودم خداروشکر کردم به خاطر این سایت که همیشه ناجی من بوده
از بخش عقل کل تا محصولات تا فایل های هدیه تا سریال ها و….. انگار برکت حال خوب تو این سایت انتهایی نداره استاد عزیزم و چقدر من خوشبختم که برای کنترل ذهنم انقدر مطالب بی نظیر اینجا وجود داره و چقدر سخت میشد کار اگر این سایت شما بچه های بی نظیر و این جمع صمیمی خانواده عباس منش نبود . شکرت خدا
دیشب که کامنت دوستان رو خوندم خیلی مشتاق شدم به کامنت نوشتن
خب من زمانیکه وارد دوره شدم ( دوره کشف قوانین)
چرخ زندگی من واقعا روان شده منتظرم این نتایج کوچک و پیوسته اون اتفاقات بزرگ رو رقم بزنن تا برای شما یه ویدیو از نتایج ام بگیرم
خب راستش من تو این دوتا ماه اتفاقات خوب زیادی واسم افتاده اما اون چیزی که در موردش کد هارو مینوشتم و جوابی نمیگرفتم بحث های مالی بود
خیلی فکر کردم که چرا !!!
منی که دارم سلامتیم رو خلق میکنم
منی که دارم ارامش رو خلق میکنم
منی که تک تک اتفاقات روزم رو خلق میکنم
چرا تو تمرین کد نویسی این خواسته های مالی که بسیار با چیزی که الان هستم هم همخانی داره و یک خواسته عجیب غریب و دور از ذهن نیس و حتی من تکامل ام هم رعایت کردم اما باز به مرحله انجامنمیرسه !!!!!
تا اینکه توی پیدا کردن مقاومت هام فهمیدم من ریشه مشکل ام احساس بی ارزشی کردن نسبت به مهارت هام هست یعنی من فکر میکنم مهارت هایی که دارم ارزش پول ساختن ندارن !!!!
واقعا مهارت های زیادیم دارم یعنی تو زندگیم هرچقدر پول نساختم عوضش مهارت هام رو افزایش دادم اما همیشه واسم جای سوال بود که چرا از هیچکدوم اونطور که دوست دارم پول نمیسازم !!!!
نشستم رو این ترمز کار کردن
همش با خودم تکرار و تمرین کردم
از تمرینات دوره عزت نفس کمک گرفتم برای رسیدن به این احساس خود ارزشی در مورد مهارت هام
در مورد یکی دیگه از مقاومت هام که نشات میگرفت از الگو های قبلی که فکر میکنم من عرضه پول ساختن ندارم
تمرکز گذاشتم و اگاهانه ذهنم رو جهت دهی دادم
منطق هارو نوشتم
تو جلسه چهارم استاپ کردم و شروع کردم از اول دوره کردن
تمرینات رو بررسی کردن و خب هر هفته با کیفیت شد زندگی من
تا اینکه یکی دو هفته است به جایی رسیده که من تمام کد هام تیک میخوره
همممممش یعنی امروز مینویستم تیک نخوره فرداش حتمامیخوره
و حالا جالب تر از اون اینکه خواسته هایی ایم که راجب پول ساختن از مهارت هام هست هم تیک میخوره ( البته هنوز به اون مرحله وارد شدن این پول ها به زندگیم نشده )
بخوام خوب توضیح بدم
پنج شنبه صبح کد نوشتمکه خدایا من رو هدایت کن تا از مهارتی که دارم پول بسازم امروز
ظهرش رو مبل نشسته بودم تو ذهنم داشتم با خودم میگفتم من الان یه خواسته بزرگ دارم اونم اینکه برم تو یه شهر بزرگ تر مثل تهران و اونجا کلاس رقص داشته باشم اما از طرفی همش عجله دارم و انگار نمیزارم این تکامل طی بشه
داشتم فکر میکردمکه چیکار کنم که یهو گفتم خب مشکل مالیه یادته استاد میگفت همیشه باید پول بسازید !!!!
مشکل اینجاست که تو نمیخای از راه دیگه از مهارت های دیگه ات پول بسازی
خب الان اینکارو انجام بده بعدش تکامل تو طی میشه و این خواسته ام به وجود میاد و اینطوری من با ارامش و صبر بیشتری پیش میرم
بعد خب چه کاریه که من خوب بلدمش
تدوین و طراحی گرافیک
گفتم خب من که فهمیدم از پروژه گرفتن خوشم نمیاد و اصلا علاقه ندارم به اینکار
اونچیه که تو این حوزه علاقه منه
گفتم خب اموزش من عاشق اینم که چیزی که بلدم و خودم دارم ازش استفاده میکنمرو به کسی یاد بدممثلا خواهر من میاد ازم یه سوال میپرسه با عشق میشینم توضیح میدم بهش ( تازه وارد رشته هنر انیمیشن شده )
بعد خدا دست به کار شد و همون جا گفت برو همین الان تو دیوار اگهی بده
اقا من اینکاروکردم رسید به اینکه گفت برای اگهی باید پول بپردازی
موندم !
تا اینکه گفتم اهااااااان مچتو گرفتم !!!!
تو اگه ایمان داشتی بیشتر از این پولم میدادی !!!
تو سر سری گرفتی ایده های خدارو که انجام نمیدی !!!
تا اینکه هیچی پول رو پرداخت کردم و اگهی ایم رو دادم
اقا بعدش این افکار منفی حمله کردن ….
اره الان فکر کردی کسی زنگ میزنه اصلا کی اون اگهی رو میبینه
تو چی فکرکردی واقعا احمقانه است
هم پول تو دادی هم تهش هیچی
( تو عرضه پول ساختن نداری ، مهارت تو ارزش نداره)
تا اینکه خواستمذهنم رو کنترل کنم شروع کردم اهنگ گذاشتم همینطور که اتاقم رو تمیز میکردم با خواهرم میرقصیدیم و حال میکردیم یه دوش حسابی گرفتم و کارای دیگه ام رو کردمعصرش خواستم یکم بخوابم
اومدمتو بخش عقل کل جست و جو کردم :
باور های درست برای شاگرد گرفتن
تا اینکه هدایت شدم به سوال یکی از دوستان که پرسیده بود تمرین هایی برای باورهای ثروت ساز بگید
منمشروع کردمبه خواندن پاسخ ها تا که اولین پاسخ من رو زیر رو کرد
یه دوست عزیزی نوشته بود من یک جمله تاکیدی دارم که میگم :
من باور دارم روزی رسان بی حساب من خداست
اقا این جمله چنان به قلبم نشست چنان ارامشی به من داد که تمام اون افکار منفی انگار ریختن یهو
و چون میدونستم باز سر و کله شون پیدا میشه هی این رو با خودم تکرارکردم تا اخر شب هی این جمله رو تکرار میکردمالبته بگم با احساس خوب با احساس سپاس گزارم با باور !
تا اینکه شب که مهمونی بودم یه نفر برایکلاس پیام داد
من اصلا هیچایده ای نداشتم چی میخوامبگم
گفتم خدایا تو خودت گفتی این ایده رو خودت بقیه اشم بگو
اولین چیزیکه به ذهنم رسید گفتم و عالی بود
فرداش یکی دیگه پس فرداش یکی دیگه
هرکدی مینوشتم واسش تیک میخورد !!!!
تا اینکه دیشب که رفتم واسه اینکار یه دفتر گرفتم که بشینم از اول خودم همهمطالب تدوین رو جمع بندی کنم تا به بهترین شکل اموزش بدم و چقدر برای یادگیری خودم خوبه اینکار
و باز این افکار منفی شروع کرد حرف زدن
که اره فکر کردی اونا قراره پول بدن !!!!
فکر کردی تو میتونی پول بسازی ؟؟؟ عمرا
اینا در حد یه پیام بود فقط
پیام میدن و صحبت میکنن اما کو تا پول بریزن
کو تا قطعی بشه ….
اقا یهو دلم ریخت باز همون باور های محدود
به قول استاد ترکیبی از باوره و هنوز خالص نشده که ترکیبی از شرایط و احساس رو میاره
تو این موردم باور های من اونقدری تقویت نشده که این هارو نشنوم
و از دیشب تا حالا این افکار تو سرم میچرخه اما میخوام تا قبل از اینکه بیشتر از این قدرت بگیره جلوش رو بگیرم و اولین کار این هست که اینجا منطق هایی برای از بین بردنش بنویسم :
این ادمایی که پیام دادن رو خدا فرستاده من مگه کاری کردم واسه اومدنشون؟؟ همون ایده ی اگهی رم خدا داد تازه اومدم پول اضافی بدم برای اعتبار سنجی که خداگفت من خودم اعتبار میشم برات ولش کن !!!
همون خدایی که من تازه با کلی شک وترس به ایده اش عمل کردماینکارو کرد !
پس همون خدا هم زمانی که این تکامل تو این مدت زمان مشخص طی بشه و کلاس ها تشکیل بشه پول رو میاره واسم به راحتییییی
چون روزی من رو میده و از قبل هم داده مگه من واسه اینکه از کودکی رشد کنم کاری کردم خدا بوده همش هدایت خودش بوده که من از یک نتفه تبدیل شدم به چیزی که الان هستم پس همون خدای بزرگ همون اینکارو هم میکنه بدون اینکه من بخوام کار خاصی جز عمل به ایده ها و ساخت باور هام بکنم !!!!
الان واقعا کسی که تدوین بلده و بتونه خوب پروژه بگیره حداقل کم کم ماهی 20 میلیون درامد داره
این ادم ها میان یک چهارم کمتر این پول رو میدن به من براشون مثل سرمایه گزاری میمونه تا برن وارد بازار کار بشن و من با رسیدن به این هدفم چقدر خیر و برکت وارد زندگی این ادم ها میکنم
حالا میپرسی چطور به من اعتماد کنن
این با خداست کار من نیست من باید طرف خودم رو انجام بدم
و ایمان دارم تعداد این ادم ها روز به روز بیشتر و بیشترم میشه …..
همین الان که نوشتم این منطق هارو انگار قلبم اروم گرفت :))
و باید تو طی روز هی با خودم تکرار کنم این هارو تا این احساس تبدیل بشه به احساس غالب ام و این افکارمنفی محو بشن :)
سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی و سلام به مریم خانوم عزیز
استاد عزیز چقد پر محتوا و پر از نکات ارزشمند و چقد به موقع بود این کلیپ زیبای شما من همیشه مطالب و نکاتی که شما استاد عزیز در سایت میزارید نگاه و استفاده میکنم و همچنین از شاگردای دوره دوازده قدم شما هستم و خداروشکر نتایج خوبی گرفتم ولی مدتی بود که افکار منفی در ذهنم زیاد شده بود و انطور که باید نمیتوانستم مدیریت کنم وقتی شما این کلیپ رو در سایت گذاشتین خیلی بهتر با افکار منفیم اشنا شدم و بهتر متوجه شدم که چطور با انها مقابله و شناسایی و سعی کنم که از ذهنم پاکشون کنم استاد عزیز حرفهای شما واقعا ارزشمند و طلایی هست و اگه واقعا و با نیت پاک به این نکات عمل شود بسیار بسیار نتایج عالیییی دارد استاد عزیز خیلی دوستون دارم
سلام استاد عزیزم.نمیدونم از کجا شروع کنم…استاد جان من چند وقتی است که دارم با دوره دستیابی عملی رسیدن به ارزوها و 12قدم.و همین فایل های رایگان.دارم پله به پله با شما و هدایت های الله جلو میرم.ولی نکته اینجاس که دقیقا 3روزه که داشتم بازی میخوردم و یک موضوعی منو خیلی ناراحت کرده بود از درون ذره ذره داشتم ناخواسته ها رو جذب میکردم.خیلی جالبه من تو این مدت مثلا فکر میکردم آقا دیگه من بازیرو بلد شدم و درامدمم که افزایش پیدا کرده و فلان اینا حالا این موضوعم یه جوری حل میشه اما دقیقا برعکس بود این موضوع ناخواسته ذره ذره داشت منو از درون افسرده میکرد(درخت های هرز داشتن بزرگ میشدن و من متوجه نبودم) و منم کاملا کاملا گیج شده بودم اما اما اما واقعا دارم گریه میکنم از این همه لطف خدا از اینکه هررررر لحظه دارم هدایت میشم این فایلو شما روی سایت گذاشتید.وای وای وای استاد نگم براتون الان دفعه پنجمه که دارم گوش میدم انگار فایل برای منه. انگار خدا منو تو چالش انداخت تا به من بگه هنوز تو این مسئله کنترل ذهن مشکل داری و خدا داره بهم میگه کل قاعده جهان همین حرف های استاد تو همین فایله.من مطمئنم فریده قبل این فایل با فریده بعد این فایل کلی فرق داره چه از لحاظ مداری چه لحاظ حتی رفتاری استاد شما با این فایل با من چه کردید آخه انقد همزمانی!دقیقا چند روز من تو چالش بودم و خدا با فرستادن این فایل بهم گفت
فریده ببین مشکلت اینجاس..خدایی که انرژی خلق کننده اس چی رو خلق میکنه چیزی رو که من با فرکانس هام ارسال میکنم....فرکانس ها چه جوری تنظیم میشن با کنترل ورودی ها کنترل ذهن خدایی که کنترل تمامممم امورش رو دست خودم داده میگه تو چه جوری دوست داری؟چه جالب! بیا باهم خلقش کنیم….استاد دارم اشک میریزم و این ها رو مینویسم خدا رو شکر که با این اگاهی ها اشنا شدم.
سلام به استاد عزیزم وافعا همینطور یک ترس یک باور منفی وقتی تو نطفه هستش را میشه خفش کرد از بین بردش من تو روابط اگر اتفاقی بیوفته ناراحت بشم باعث بشه به احساس بد برسم میفهمم تو کسب کارم نتیجشو میزاره به خودم میگم محمد فارق از اینکه طرف مقابل چقدر مقصر هست این افکار داره منو ناراحت میکنه ونتایج روی زندگی من میزاره من باید حالمو خوب کنم آرامشمو بدست بیارم واقعا درسته وقتی باورهای خوب ایجاد میکنی آرامش پیدا میکنی از درو دیوار اتفاقهای خوب نتایج خوب رخ میده
به نام الله یکتا
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جانم
منمون بابت این فایل ها زیبا
واقعا اگر روی افکارت کار نکنی مثل علف های هرز افکار منفی حجوم میاره
باید هر لحظه روی افکارت باید کار کنی باید این کنترل ذهن رو انجام بدی مثل هوا برای موجود زنده هر لحظه لازمه کنترل ذهن برای ما مثل یک تنفس لازم است حتی توی خواب یادمه هفته پیش که عمل داشتم به خاطر فضای بیمارستان ذهنم منفی شد و نمیتونستم تحمل کنم سریع پناه بردم به شکرگزاری بعد فایلهای با ارزش استاد بعد رفتم از اول فایلهای با ارزش توانایی کنترل ذهن رو دیدم و بعدش دفتر شکرگزاری کردم انقدر روی من تاثیر داشت که موقع عمل اصلاً نمیترسیدم و دائماً ذکر میگفتم لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم دکترم و خانواده ام مخالف عمل بودم چون احتمال زنده بودنم یا خوب شدنم خیلی خیلی کم بود اما من ایمان داشتم که اگر ذهنم کنترل کنم توکل کنم نترسم عمل موفقیت آمیز
همین اینطورم شد دکتر خودش گفت که 80درصد عمل موفقیت آمیز بوده و من بد از این همه سختی که از اول عمر داشتم راحت شدم و به آروزهام میرسم واقعا خدایا شکرت خدا منمونم ازت
سلام استاد آقای عباس منش . به یک نتیجه ی رسیدم نمیدونم شما هم منظورتون دقیقا همینه .. استاد تغییر نگاه پیامبران بودن وقتی به یک مشکل برمیخوردن میگفتن خیری هست یا نشانه ی هست . همه چی رو نشونه میدیدن چه مثبت چه منفی .همه چی رو نشونه ازطرف خدا میدیدن . پس اگه ایطور باشه تغییر نگاه به یک موضوع یعنی ایمان دارم این تضاد و مشکل خیره ..پیامبران همین موضوع رو خیلی خوب رعایت کردن .(تغییر نگاه = ایمان به خدا در هر شرایط خوب و بد که برات بیش می آید )
إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ 201 اعراف
چون اهل تقوا را از شیطان وسوسه و خیالی به دل فرا رسد همان دم خدا را به یاد آرند و همان لحظه بصیرت و بینایی
پیدا کنند.
سلام خدمت استاد عزیز، خانم شایسته و دوستان گرامی، واقعا ذهن یکی از ابزارهایی که در اختیار داره
برای اینکه انسان رو در قبض خودش بگیره اینه که انسان رو در هزار توی منطق و استدلهای ذهنی اسیر میکنه، خیلی
از موضوعاتی که ذهن انسان درگیرش میشه مسائلی بی اهمیت و غیر واقعیه که وقتی انسان دچارش میشه ذهن یه
تله جلوش میزاره و اون اینه که سعی میکنه اون مسئله رو با ذهن حل کنه که من اسمشو میزارم وسواس فکری،
انگار رئیس پلیس شهر خودش دستش تو دست خلاف کاراست و میخواد دستگیرشون کنه درحالی که خودش عامل
مشکلاته…مثل
هزار تو میمونه یا مثال بهترش باتلاقه که هرچی دست و پا میزنی بیشتر اسیرش میشی، تنها راه رهایی از هزارتوی ذهن
اعراض و بردن توجه به سمت خواسته ها و موضوعات لذت بخشه، مثل نماز، وقتی شما نماز میخونید اگه توجهتون روی
این موضوع باشه که نباید به چیزی جز پروردگار فکر کنید و نباید حواستون به چیز دیگری پرت بشه اتفاقا این موضوع
تشدید میشه، مثال دیگش اینه که یکی به شما بگه به یه گاو سیاه فکر کن!! بعد بهتون بگه خوب حالا بهش فکر نکن!!
شما نمیتونید، بلکه این فکر مثل یه ضرب آهنگ تمام نشدنی در ذهن شما میپیچه، اما حالا همون آدم به شما بگه به
یه گاو سفید فکر کن، شما بدون اینکه متوجه بشید از شر فکر گاو سیاه خلاص میشید، مگه اینکه ذهنتون اینو فهمیده باشه!!
و این نجواها و وسوسه ها چقدر از ذهنی که باید آزاد باشه و به موضوعات اساسی فکر کنه انرژی میگیره، مثل بچه ای که
کاری میکنه و شما وقتی بهش میگین نکن تکرارش میکنه و شما بجای اینکار باید توجهشو به یه موضوع دیگه پرت کنین
این اعراض یا توجه به موضوعات دلخواه با تمرین محقق میشه، من خودم سالهاست اسیر وسواس فکری بودم و الان خیلی
بهتر شدم، خداوند هم در آیه فوق به بندگانش گوشزد میکنه که وقتی این وسوسه ها به سراغتون میاد تنها راه بینا شدن و
بصیرته که همون آگاهیه و مقام سکوت که عرفا برای رسیدن بهش سالها تلاش کردن و ان شاالله به توفیق الهی بتونیم با
ساکت کردن ذهن نجوا گر و کنترل نجواها به سمت امور مثبت زندگیمونو به نحو احسنت بسازیم
سلام بر الله مهربان
سلام بر استاد جانم و مریم عزیزم و دوستای گلم
در مرحله اول توجه به زیباییها
آسمان آبی با ابرهای پراکنده ی زیبا
ویوی دریاچه جذاب
درختان و درختچه های زیبا
یه زوج عاشق و رها از همدیگر
که براستی آخرین مورد رو من باید از شما بیاموزم
تو این فایل فرمودید که اگر مواظب کنترل ذهن و افکارتون نباشید فکرهای منفی به قدری در ذهن شما جولان میدهند و بزرگ میشن که مارو به افسردگی میکشونند
چه قدر ساده و قابل درک تونستید این موضوع رو توضیح بدید
من همیشه اینقدر درگیر مبارزه با افکار منفی هستم که بعضی وقتها مغزم درد میگیره و باید بخوابم که بتونم یکم به ذهنم آرامش بدم و ری استارت بشم
همش فکرهای منفی میان تو ذهنم و از هر اتفاق پیش پا افتاده ای کمک میگیره که بمن ثابت کنه که حق با اونه و فکر منفی کاملا واقعیه و باید یه فکری بردارم برای ازبین بردن اون شرایط….اما من از خدا کمک میخوام و به ذهنم میگم در فلان موقع و فلان موقع قشنگ برام ثابت شد که تو دروغ میگی و میخوای من از نعمت و ثروت و عشق دور کنی
من به ذهنم میگم که من نمیذارم افسارت از دستم در بره و هر طرفی دوست داشتی جولان بدی
من درگیر تضادی شدم و از خدا کمک خواستم و به این فایل زیبا و پراز آگاهی هدایت شدم
من شایسته ی داشتن زندگی پراز عشق و نعمت و ثروت هستم
من لایق داشتن ذهنی آرام و رام هسستم
من اجازه نمیدم که فکرای منفی کاذب بخواد تبدیل به کلی اتفاق منفی وبد واقعی بشه
من شایسته ی داشتن آرامش عظیمی هستم
پس زاویه ی دیدم و تغییر میدم و سپاسگزار داشته هام میشم تا این فکرهای منفی ریشه کن بشن
من دقت کردم به آپشن طلایی شدن ستاره های کنار اسم هر نفری که عضو سایته
من یه زمانی اینقدر کامنت میذاشتم که تا سه ستاره پیش رفته بودم
ولی مدت زمانی بود که کار میکردم رو خودم و فعالیت داشتم ولی کامنت نمیذاشتم و ستاره های طلایی من به یک ستاره کاهش یافت
این دقیقا چیزی شبیه گفته ی شماست
اگه کار کنی امتیاز میگیری و اگه یه فرد عادی باشی که نخوای رو خودت کار کنی….میشی یه آدم با کلی گرفتاری و فکر منفی و ذهن مغشوش و داغون
موفق باشید
سلام و عرض ادب و احترام فراوان دارم خدمت شما استاد گرامی و بانو شایسته ی عزیز.
این دومین کامنت من در این جلسه است و میخوام تو این کامنت توضیحات مفصل تری در مورد تجربیاتم در زمینه ی کنترل ذهن بنویسم تا ردپایی بذارم در مسیر زیبایی که دارم طی میکنم.
اول اینکه همونطور که استاد فرمودند وقتی در این دانشگاه الهی مشغول تحصیل هستیم دیگه سراغ هیچ درس و کتاب دیگه ای تو این حوزه نریم چون بسیار احتمال داره که در وسط این مسیر زیبا به بیراهه بریم و مسیر رو گم کنیم و البته که من هم به این امر پایبند بودم و تو این دوساله کلا سعی کردم فقط با مطالب استاد حرکت کنم ولی در زمینه ی مشکلی که چند ساله برام پیش اومده بود از چندتا کتاب کمک گرفتم تو این کتاب ها به چند نکته اشاره کرده بود اولین نکته نترسیدن از علائم ترس و در واقع به چالش کشیدن خود بود که خوب این نکته خوب بود و بسیار کارساز که البته استاد هم بارها در مورد ترس به این نکته اشاره کرده بودند که باید بری تو دل ترس هات و از اون ها نترسی.
ولی نکته ی دیگری که در این کتابها بود این بود که باید اجازه بدید افکار منفی و افسردگی همه حضور داشته باشند و عبور کنند و از اونها نترسید چون ماندگارتر میشوند. باید اجازه بدید که باشند و به اونها اهمیت ندید تا فروکش کنند و من شروع کردم به تجربه ی این روش. در مورد به چالش کشیدن ترس و نترسیدن از ترس روش بسیار خوبی بود اما در مورد افکار و احساسات منفی دقیقا انسان حالت نهالی رو پیدا میکنه که خودش رو در معرض بادها و طوفان های سهمگین قرار بده و انتظار داشته باشه همچنان راست قامت و استوار پابرجا بمونه و این امکان نداره. به نظر من یکی از بزرگترین چیزهایی که باید یاد گرفت شناخت حربه های شیطان هست. وقتی ما در رو باز میزاریم تا شیاطین با افکار و وعده های مایوس کننده و نمیتوان ها و نمیشود ها و بی خیالش و حوصله ندارم ها به ما ضربه بزنند کم کم دیگر توان و قدرت و نور ایمان در وجود ما کمرنگ میشود و دقییییقااا تفاوت افراد موفق و کسانی که در وسط راه میبرند و رها میکنند در همین نکته است. اینکه راه را برای شیطان و وعده هایش باز میگذارند و آنقدر خسته و ملول میشوند که تسلیم میشوند.
این فایل استاد دقیقا به این نکته ی مهم اشاره میکنه ورود شیطان و افکار منفی و احساسات منفی ممنوع !
پناه بردن به خدا از شر شیطان رانده شده یعنی همین یعنی در مواجهه با این افکار و احساسات سریعا به آغوش امن و آرامبخش الله پناه بردن. چگونه؟ با ذکر و یاد خداوند، به یاد آوردن مهربانی ها و نعماتش و خواندن آیات قرآن که سراسر وعده ی نعمت، فراوانی، کمک رسانی به مومنان و بخشش اشتباهات و گناهان و برگرداندن آنچه که از دست رفته میباشد.
عجب کتابیست این قرآن.
خداوندا مراا ییخش که بیراهه رفتم و خانه ی قلبم را که خانه و سرای توست بر روی بیگانگان باز کردم تا مرا سرد و خاموش کنند. تو حرارت و جوشش و خروش قلب منی تو انگیزه ی هر روز منی برای حرکت، برای ادامه دادن، برای روزهایی شاد که تو به من وعده داده ای و تو هرگز خلف وعده نکردی.
الهی تنها تو را میپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم، امید که همواره قلبمان به نورت روشن و گرم باشد و لحظه ای خاموش نشویم و از حرکت باز نایستیم.
استاد عزیز خدای را سپاس به خاطر وجود شما که ایمانتان را اینقدر حفظ کردید و اینقدر در مقابله وسوسه ها و حربه های شیطان مقاوم بودید که خداوند متعال این همه علم و آگاهی را بر قلب شما الهام میکند و راهگشای هزاران نفر هستید. من همراه شما بیشتر و بیشتر کتاب قرآن عزیز را میشناسم و خدای خودم را میشناسم و از این مسیر زیبا لذت میبرم.
برای شما و خودم و عزیزانم و دوستان سایت آرزوی سعادت و دیداری بسیار مسرت بخش با الله مهربان را دارم.
به نام خداوند مهربان و هدایت گر
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربانم
خیلی دلم برای شما و کامنت گذاشتن تو سایت تنگ شده بود و خوشحالم که اول روزم رو دارم با این کار شروع میکنم
گرچه از زمانی که دانشجوی دوره ی بی نظیر کشف قوانین زندگی شدم انگار صبح تا شب دارم با شما دو عزیز مهربانم زندگی میکنم و سپاس گزار پروردگار مهربانم هستم
دیشب درست زمانی که افکار منفی داشتن به من حمله میکردن شروع کردم به سپاس گزاری کردن همینطور که داشتم صورتم رو قبل خواب میشستم تو دلم گفتم الان میرم سراغ کامنت های سایت و با تمام وجودم خداروشکر کردم به خاطر این سایت که همیشه ناجی من بوده
از بخش عقل کل تا محصولات تا فایل های هدیه تا سریال ها و….. انگار برکت حال خوب تو این سایت انتهایی نداره استاد عزیزم و چقدر من خوشبختم که برای کنترل ذهنم انقدر مطالب بی نظیر اینجا وجود داره و چقدر سخت میشد کار اگر این سایت شما بچه های بی نظیر و این جمع صمیمی خانواده عباس منش نبود . شکرت خدا
دیشب که کامنت دوستان رو خوندم خیلی مشتاق شدم به کامنت نوشتن
خب من زمانیکه وارد دوره شدم ( دوره کشف قوانین)
چرخ زندگی من واقعا روان شده منتظرم این نتایج کوچک و پیوسته اون اتفاقات بزرگ رو رقم بزنن تا برای شما یه ویدیو از نتایج ام بگیرم
خب راستش من تو این دوتا ماه اتفاقات خوب زیادی واسم افتاده اما اون چیزی که در موردش کد هارو مینوشتم و جوابی نمیگرفتم بحث های مالی بود
خیلی فکر کردم که چرا !!!
منی که دارم سلامتیم رو خلق میکنم
منی که دارم ارامش رو خلق میکنم
منی که تک تک اتفاقات روزم رو خلق میکنم
چرا تو تمرین کد نویسی این خواسته های مالی که بسیار با چیزی که الان هستم هم همخانی داره و یک خواسته عجیب غریب و دور از ذهن نیس و حتی من تکامل ام هم رعایت کردم اما باز به مرحله انجامنمیرسه !!!!!
تا اینکه توی پیدا کردن مقاومت هام فهمیدم من ریشه مشکل ام احساس بی ارزشی کردن نسبت به مهارت هام هست یعنی من فکر میکنم مهارت هایی که دارم ارزش پول ساختن ندارن !!!!
واقعا مهارت های زیادیم دارم یعنی تو زندگیم هرچقدر پول نساختم عوضش مهارت هام رو افزایش دادم اما همیشه واسم جای سوال بود که چرا از هیچکدوم اونطور که دوست دارم پول نمیسازم !!!!
نشستم رو این ترمز کار کردن
همش با خودم تکرار و تمرین کردم
از تمرینات دوره عزت نفس کمک گرفتم برای رسیدن به این احساس خود ارزشی در مورد مهارت هام
در مورد یکی دیگه از مقاومت هام که نشات میگرفت از الگو های قبلی که فکر میکنم من عرضه پول ساختن ندارم
تمرکز گذاشتم و اگاهانه ذهنم رو جهت دهی دادم
منطق هارو نوشتم
تو جلسه چهارم استاپ کردم و شروع کردم از اول دوره کردن
تمرینات رو بررسی کردن و خب هر هفته با کیفیت شد زندگی من
تا اینکه یکی دو هفته است به جایی رسیده که من تمام کد هام تیک میخوره
همممممش یعنی امروز مینویستم تیک نخوره فرداش حتمامیخوره
و حالا جالب تر از اون اینکه خواسته هایی ایم که راجب پول ساختن از مهارت هام هست هم تیک میخوره ( البته هنوز به اون مرحله وارد شدن این پول ها به زندگیم نشده )
بخوام خوب توضیح بدم
پنج شنبه صبح کد نوشتمکه خدایا من رو هدایت کن تا از مهارتی که دارم پول بسازم امروز
ظهرش رو مبل نشسته بودم تو ذهنم داشتم با خودم میگفتم من الان یه خواسته بزرگ دارم اونم اینکه برم تو یه شهر بزرگ تر مثل تهران و اونجا کلاس رقص داشته باشم اما از طرفی همش عجله دارم و انگار نمیزارم این تکامل طی بشه
داشتم فکر میکردمکه چیکار کنم که یهو گفتم خب مشکل مالیه یادته استاد میگفت همیشه باید پول بسازید !!!!
مشکل اینجاست که تو نمیخای از راه دیگه از مهارت های دیگه ات پول بسازی
خب الان اینکارو انجام بده بعدش تکامل تو طی میشه و این خواسته ام به وجود میاد و اینطوری من با ارامش و صبر بیشتری پیش میرم
بعد خب چه کاریه که من خوب بلدمش
تدوین و طراحی گرافیک
گفتم خب من که فهمیدم از پروژه گرفتن خوشم نمیاد و اصلا علاقه ندارم به اینکار
اونچیه که تو این حوزه علاقه منه
گفتم خب اموزش من عاشق اینم که چیزی که بلدم و خودم دارم ازش استفاده میکنمرو به کسی یاد بدممثلا خواهر من میاد ازم یه سوال میپرسه با عشق میشینم توضیح میدم بهش ( تازه وارد رشته هنر انیمیشن شده )
بعد خدا دست به کار شد و همون جا گفت برو همین الان تو دیوار اگهی بده
اقا من اینکاروکردم رسید به اینکه گفت برای اگهی باید پول بپردازی
موندم !
تا اینکه گفتم اهااااااان مچتو گرفتم !!!!
تو اگه ایمان داشتی بیشتر از این پولم میدادی !!!
تو سر سری گرفتی ایده های خدارو که انجام نمیدی !!!
تا اینکه هیچی پول رو پرداخت کردم و اگهی ایم رو دادم
اقا بعدش این افکار منفی حمله کردن ….
اره الان فکر کردی کسی زنگ میزنه اصلا کی اون اگهی رو میبینه
تو چی فکرکردی واقعا احمقانه است
هم پول تو دادی هم تهش هیچی
( تو عرضه پول ساختن نداری ، مهارت تو ارزش نداره)
تا اینکه خواستمذهنم رو کنترل کنم شروع کردم اهنگ گذاشتم همینطور که اتاقم رو تمیز میکردم با خواهرم میرقصیدیم و حال میکردیم یه دوش حسابی گرفتم و کارای دیگه ام رو کردمعصرش خواستم یکم بخوابم
اومدمتو بخش عقل کل جست و جو کردم :
باور های درست برای شاگرد گرفتن
تا اینکه هدایت شدم به سوال یکی از دوستان که پرسیده بود تمرین هایی برای باورهای ثروت ساز بگید
منمشروع کردمبه خواندن پاسخ ها تا که اولین پاسخ من رو زیر رو کرد
یه دوست عزیزی نوشته بود من یک جمله تاکیدی دارم که میگم :
من باور دارم روزی رسان بی حساب من خداست
اقا این جمله چنان به قلبم نشست چنان ارامشی به من داد که تمام اون افکار منفی انگار ریختن یهو
و چون میدونستم باز سر و کله شون پیدا میشه هی این رو با خودم تکرارکردم تا اخر شب هی این جمله رو تکرار میکردمالبته بگم با احساس خوب با احساس سپاس گزارم با باور !
تا اینکه شب که مهمونی بودم یه نفر برایکلاس پیام داد
من اصلا هیچایده ای نداشتم چی میخوامبگم
گفتم خدایا تو خودت گفتی این ایده رو خودت بقیه اشم بگو
اولین چیزیکه به ذهنم رسید گفتم و عالی بود
فرداش یکی دیگه پس فرداش یکی دیگه
هرکدی مینوشتم واسش تیک میخورد !!!!
تا اینکه دیشب که رفتم واسه اینکار یه دفتر گرفتم که بشینم از اول خودم همهمطالب تدوین رو جمع بندی کنم تا به بهترین شکل اموزش بدم و چقدر برای یادگیری خودم خوبه اینکار
و باز این افکار منفی شروع کرد حرف زدن
که اره فکر کردی اونا قراره پول بدن !!!!
فکر کردی تو میتونی پول بسازی ؟؟؟ عمرا
اینا در حد یه پیام بود فقط
پیام میدن و صحبت میکنن اما کو تا پول بریزن
کو تا قطعی بشه ….
اقا یهو دلم ریخت باز همون باور های محدود
به قول استاد ترکیبی از باوره و هنوز خالص نشده که ترکیبی از شرایط و احساس رو میاره
تو این موردم باور های من اونقدری تقویت نشده که این هارو نشنوم
و از دیشب تا حالا این افکار تو سرم میچرخه اما میخوام تا قبل از اینکه بیشتر از این قدرت بگیره جلوش رو بگیرم و اولین کار این هست که اینجا منطق هایی برای از بین بردنش بنویسم :
این ادمایی که پیام دادن رو خدا فرستاده من مگه کاری کردم واسه اومدنشون؟؟ همون ایده ی اگهی رم خدا داد تازه اومدم پول اضافی بدم برای اعتبار سنجی که خداگفت من خودم اعتبار میشم برات ولش کن !!!
همون خدایی که من تازه با کلی شک وترس به ایده اش عمل کردماینکارو کرد !
پس همون خدا هم زمانی که این تکامل تو این مدت زمان مشخص طی بشه و کلاس ها تشکیل بشه پول رو میاره واسم به راحتییییی
چون روزی من رو میده و از قبل هم داده مگه من واسه اینکه از کودکی رشد کنم کاری کردم خدا بوده همش هدایت خودش بوده که من از یک نتفه تبدیل شدم به چیزی که الان هستم پس همون خدای بزرگ همون اینکارو هم میکنه بدون اینکه من بخوام کار خاصی جز عمل به ایده ها و ساخت باور هام بکنم !!!!
الان واقعا کسی که تدوین بلده و بتونه خوب پروژه بگیره حداقل کم کم ماهی 20 میلیون درامد داره
این ادم ها میان یک چهارم کمتر این پول رو میدن به من براشون مثل سرمایه گزاری میمونه تا برن وارد بازار کار بشن و من با رسیدن به این هدفم چقدر خیر و برکت وارد زندگی این ادم ها میکنم
حالا میپرسی چطور به من اعتماد کنن
این با خداست کار من نیست من باید طرف خودم رو انجام بدم
و ایمان دارم تعداد این ادم ها روز به روز بیشتر و بیشترم میشه …..
همین الان که نوشتم این منطق هارو انگار قلبم اروم گرفت :))
و باید تو طی روز هی با خودم تکرار کنم این هارو تا این احساس تبدیل بشه به احساس غالب ام و این افکارمنفی محو بشن :)
خداروشکر صد ها هزاران مرتبه ….
با نام الله یکتا ،سلام به آقا سید عزیزم
خداروشکر که شمارو داریم و میتونیم دنیا رو به شکل زیبا تری ببینیم.
دقیقا همین طوره استاد تا وقتی که فکر های منفی که مثل علف های هرز هستند رشد نکردن میشه اونارو قطع کرد و حذف کرد،
شما خیلی خوب بهم یاد دادین که سریع سوئیس کنم به یه کار دیگه ،رو من خوابیدن و بازی کردن خیلی جواب میده، و اگه با کسی باشم سکوت بهترین راه حله
امیدوارم دوستامم استفاده کنن سپاس
به نام خدا
سلام به استاد عزیز و دوست داشتنی و سلام به مریم خانوم عزیز
استاد عزیز چقد پر محتوا و پر از نکات ارزشمند و چقد به موقع بود این کلیپ زیبای شما من همیشه مطالب و نکاتی که شما استاد عزیز در سایت میزارید نگاه و استفاده میکنم و همچنین از شاگردای دوره دوازده قدم شما هستم و خداروشکر نتایج خوبی گرفتم ولی مدتی بود که افکار منفی در ذهنم زیاد شده بود و انطور که باید نمیتوانستم مدیریت کنم وقتی شما این کلیپ رو در سایت گذاشتین خیلی بهتر با افکار منفیم اشنا شدم و بهتر متوجه شدم که چطور با انها مقابله و شناسایی و سعی کنم که از ذهنم پاکشون کنم استاد عزیز حرفهای شما واقعا ارزشمند و طلایی هست و اگه واقعا و با نیت پاک به این نکات عمل شود بسیار بسیار نتایج عالیییی دارد استاد عزیز خیلی دوستون دارم
انشاالله در پناه خدا شاد و سلامت باشید