https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/11/abasmanesh-14.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-11-28 04:01:112023-12-06 04:28:00چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم
723نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
امروز که اون نجوا ها و احساس بد سر جلسه ازمون اومد نذاشت بفهمم ینی من فکر میکردم دارم ب الهامات گوش میدم
و در عین حال احساس خوبی ب نتیجه ازمون نداشتم میگفت افت افت افت تراز
چطور نفهمیدم اون موقع هر حسی بیاد اشتباهه
و یاد اون فایل افتادم که راجع به حضرت محمد گفتین که به یه نفر گفت فردا میگم بهت پاسخ رو و 40 روز بهش الهام نشد
اره منم فکر کردم هر موقع با هر فرکانسی بخوام خدا بهم میگه
فکر کردم خدا میاد تو فرکانس من
چرا چون فرق فکر کردن به چیزی و عمل کردن و توجه کردن و در مدار بودن رو متوجه نشده بودم
من فکر میکردم خدا بهم میگه جوابو همنطور که قبلا بار ها گفت
و شب سپاسگزاری هامو ننوشتم
دقیقا یه الگوییه هر موقع من سپاسگزاری هارو انجام نمیدم مکتوب نمیکنم
و گوش نمیدم ب ندای قلبم حسم از مدار خارج میشه
همین دیشب داشتم به اینهمه پیشرفتی که این مدت داشتم فکر میکردم و ب خیال خودم مثل زدن همین علفای هرز بس بود و دیگه تمرینات رو انجام ندادم همیشه اینجوریه به محض اینکه میخوایم از مسبر خارج شیم خداوند میگه بهمون
و راه کار که برا من نماز یا نوشتن باشه رو میگه و اون موقعها که گوش نمیدم نمود عینیشو تو زندگیم میبینم که یه تضادی میاد یه حس بدی یه چیزی
و باز هم خداوند توبه پذیر مهربان منو میبخشه و اتفاقات خوب رقم میزنه برام
مثل معجزه وقتی حسم خوب شد دستانشو فرستاد بهم یاداور شد چرایی زندگیمو
و همیشه کمک میکنه خداوند همیشه هدایتمون میکنه به هر طرف که بخوایم
خدایا هدایتم کن سمت خواسته های زیبام
به سلامتی بیشتر
موفقیت پیشرفت و توجه بیشتر به مهمات زندگی حال خوب بیشتر روابط بهتر تمرکز و اراده بیشتر ثروت نعمت برکت سعادت و بسیار نعمت های بیشماری که هر روز هر لحظه مارا شگفت زده میکنی باهاشون
مثل باغ پروانه هایی که تو سفر به دور امریکا بود
زندگی سرشار از قشنگیهه فقط باید چشامون رو باز کنیم
تکامل رو درک کنیم
عجله نکنیم
خودمون رو مقایسه نکنیم
اره من وقتی رویه و روش خودمو عوض نمیکنم چرا به چه دلیل به چه عنوان انتظار تغیر نتیجه رو دارم نمیفهمم
این ذهن چگونه افسار رو دست میگیره
تو کامنت یکی از دوستان و کامنت برتر به نکاتی برخوردم که نکات فایل رو کامل تر کردم برام
من باز دارم تلویزیون میبینم و انتظار دارم تغیر کنم؟
انتظار دارم شبیه بقیه جامعه نشم؟
تا کی میخوام انکار کنم و بگم که من که تلاش نکردم فلان چرا تلاش و صبر رو به کار نبندم و از خدا یاری نجویم؟
چرا اخه
ای ذهن من رئیسم اینو آویزه گوشت کن
بس کن نجواتو من رئیسم
خدایا هدایتمون کن به راه راست راه کسانی که به انها نعمت دادی و نه کسانی که به انها غضب کردی و نه گمراهان
شکرت برای یادآوری
ذات انسان فراموشکار است
شکرت برای یادآوری و تمرین و مرور
سپاسگزارم مارا یک لحظه هم به حال خودمون رها نکن عاشقتم همیشه روشنگر راهم باش
اخ استاد چقدر لذت بردم نیاز دارم این فایل هم مثل بقیه فایل هاتون هزاران بار گوش بدم باورم نمیشه از هرچیز به نسبت کوچیکی مثال هایی فوق العاده میزنید برای ما قانون خداوند رو برای ما واضح تر توضیح میدین خداروشکر که شما هستین و خداروشکر که ما در این مسیر با شما همراهیم
استاد من لذت میبرم هردفعه که مریم جون پا به پای شما میان و تو هر هوایی چه افتاب باشه چه نباشه از شما فیلم میگیرن و شما خیلی زیبا ازشون سپاسگزاری میکنین، شاید باورتون نشه دوستان ولی من سختمه که از دیگران برای کارهایی که برام انجام میدن سپاسگزاری کنم ولی به خودم گفتم اگه میخای افردا در رابطه ی بهتری با تو باشن باید اینکارو انجام بدی و قول میدم که از همین الان و امروز اینکارو بکنم چون بنظر خیلی کار لذت بخشیه
وای استاد اخر فایل که میگین اگر ما یاد بگیریم که تو هر شرایط به ظاهر سختی به دنبال نکته ی مثبت و خیری باشیم افکار منفی رو دور کردیم و ذهنمون اروم میشه چقدر نیازه اینو تمرین کنم داخل زندگیم سپاسگزارم برای یاد دادن این نکات عالی و خداروشاکرم برای بودن در این مسیر:)))))
استاد جان من دو روز قفلی زدم روی این فایل و بلاخره ازش جواب گرفتم و ب خودم قبل از دیدن فایل گفتم ک اول باید از فایل های رایگان نتیجه بگیرم و بخودم گفتم ک حالا ک چند روزه این افکار منفی احساسم رو بد کرده باید از فایل های رایگان استفاده کنم و اینطوری شد مو ب مو دو روز کامل فایل رو گوش کردم و در طول مدتی هم ک گوش نمیکردن دیگ هیچ فایل دیگه ای گوش نکردم و کامل ب حرف های استاد توی ذهنم گوش میکردم و مرور میکردم و بلاخره رفتم توی دفترم این سوال رو پرسیدم از خودم ک چطور ب این ناخواسته نگاه کنم ک احساس بهتری داشته باشم ؟؟؟
و بلاخره هرچند جوابایی ک نوشتم درد داشت برام ولی خوب بازم ب جوابم ک کاملا قانون بود فک کردم و حالم در پایان جواب دادن بدترم شد
چون نوشتم ک من خودم خالق زندگی ام هستم و با افکارم این اتفاق افتاده و من هر روز ب این سوال توی دفترم پاسخ میدم ک معجزه زندگی من چیه ؟؟و من هر روز در پاسخ ب این سوال مینویسم ک آشنایی و ایمان و باور داشتن ب این قانون
و در پاسخ ب سوال اول ک گفتم از چ زاویه ای نگاه کنم ب خودم گفتم منی ک معجزه زندگی ام هر روز صبح آگاهی و ایمان و باور ب این قانونه ،الان اگ راست میگم همین قانون ک باورش دارم داره میگه این شرایط الان رو خودت خلق کردی و اون آدمی ک تو مقصرش میدونی کاملا بی گناه هست .فقط اون خلق کردنت از طریق این آدم بهت نشون داده شده تموم شد و رفت (خیلییی خیلییی خیلییی سخت بود برام پذیرش این موضوع ک اون آدم بی گناهه و من شرایط الانم رو رقم زدم)حالا از این مرحله رد شدم بگی نگی افتادم توی تله سرزنش کردن خودم و احساس گناه دادن ب خودم اونم چقد بد و تند
سریع گفتم بازم ک گفتی قانون بزرگترین دارائی توعه پس همین قانون میگه پایین ترین فرکانس ماله احساس گناهه تورو نیست و نابود میکنه حواست باشه بازم مچ ذهنم رو گرفتم
و شروع کردم ب خودم گفتم تو باید برای خودم رفیق باشی خودت رو دوست داشته باشی و ب خودم گفتم یادته فلانی رو دوست داشتی از همه چی خودت میزدی براش چقد زود میبخشیدیش براش هدیه میخریدی و …
حالا بیا این کارارو یه بار برای خودت انجام بده خودت رو راحت بزار دوست داشته باش خودتو تو لیاقت آرامش رو داری اشکال نداره حالا یه اشتباهی هم کردی
(صفحه دفترم پر شد من موندم و در انتها اشک هایی ک میریخت )
خلاصه استاد دفترم رو بستم با حس بد یکم بهتر شده
و هیچ فایل جدیدی گوش نکردم فقط نوشته هام رو مرور کردم و ب زور خودم رو زدم ب اون راه
و رفتم سر کار و تا یکی دوُاعت محل کارم همون طور بودم ولی یکم بهتر ولی بعدش یهو کاملا یهو انگار در باز شد و من از اون در رفتم داخل و دیگ اون احساس سه روز حال خرابی رو نداشتم شاد بودم اهنگ شاد گزاشتم رقصیدم خیلیییی پر انرژی شدم
و من واقعا طبق این فایل عمل کردم و معجزه اش رو دیدم
و الان کامل داداشت برداری کردم و میخوام یه دفترچه خوشگل تو جیبی برای خودم بردارم اسم فایل و تمرینی ک ازم خواسته بودین رو توی دفترم بنویسم و هر بار مرور کنم و ب یاد بیارم ک چطوری با پرسیدن این سوال ک چطوری ب این اتفاق نگاه کنم ک احساس بهتر داشته باشم؟؟
معجزه رخ داد (اینو بگم در لحظه جواب نداد تازه وقتی آخر نوشته هام همه چی رو خودم گردن گرفتم ،گریه ام گرفت و تازه بعدش احساس گناه اومد ک سلاخی ام کنه و خدا بهم لطف کرد ک آگاهی داشتم در مورد احساس گناه و خودم رو ب لطف خدا نجات دادم
و بعدش مرور جوابم توی ذهنم دائم
واقعا معجزه دو ساعت بعد رخ داد و بار سنگینی از روی دوشم برداشته شد)
آخیش این یکی از بهترین کامنت های زندگیمه
راستی من تجربه اون اتفاق رو یادم مونده ک دوباره تکرار نشه و حواسم باشه چیکار کردم ک چند روز احساس بدی داشتم
هر لحظه ب خودم میگم هی دختره حواست باشه ک دوباره تکرار نشه ک اینبار سخت تره و ذهنت اینبار این رو بهت میگه ک تو بی عرضه ای و سرکوفت ام میزنه
خخخخخ تازه ب خاطر این احساس سرزنشی ک ذهنم بهم میده خیلی حواسم جمع هس ک تکرار نکنم
وقتی یه فکری میاد اول خیلی کوچیکه اما وقتی هی بهش توجه میکنیم کم کم بزرگ و بزرگتر میشه و تا جایی که باعث اعمال ما میشه و همین توجه کردن بهش قدرتمندش میکنه و وقتی دیگه حسابی قدرت پیدا کرد اونموقع دیگه کنترلش خیلی سخت میشه که هرجوری میخای توجهت رو از روش برداری به این راحتی نمیتونی و توی چرخه معیوب قرار میگیریم.من و بهتره بگم ما این اتفاق رو بارها تجربه کردیم.
در رابطه با موضوع هدایت خداوند
من امروز رفتم کارواش همسایمون که ماشینم رو بشورم خودش دستش بند بود قرار شد خودم بشورمش من دکمه روشن رو میزدم میرسیدم پای ماشین خاموش میشد دوباره برگشتم روشن کردم بازم رسیدم پای ماشین خاموش شد و بعدش دیگه اصلا روشن نشد.
حالا ذهن قضاوت گر من
این نشسته از دور داره با ریموت خاموشش میکنه که من ماشین رو نشورم
بعد اومدم بهش گفتم این هی خاموش میشه و رفتم همون لحظه بخودم گفتم میلاد انقدر زود قاضی نشو حتما یه داستانی هست که تو خبر نداری
یعنی یجوری ذهنم داشت بزرگش میکرد که اگه پابه پاش میرفتم الان مطمئنن اینجا نبودم که بخام این کامنتو بنویسم.
خلاصه اومدم خونه همینطور که داشتم کارامو انجام میدادم متوجه شدم داره بارون میاد الله اکبر در حد دو سه دقیقه بارون زد و تموم شد همونجا بخودم گفتم خدای من اینطوری هدایت میکنه
خدایا شکرت هزاران مرتبه
اصل احساس خوبه این چیزی که باید با خودمون تکرار کنیم و من خالق زندگی خودم هستم
من توجه ام رو از روی یه موضوع به ظاهر بد برداشتم و از یه زاویه دیگه بهش نگاه کردم نمیگم همه چی درست شد و تمام نه اما احساس و حال من خیلی عالی تر شده و یواش یواش داره اتفاقات خوب با ایده هایی که دریافت میکنم و عمل میکنم میفته.خدایا شکرت
من توانایی کنترل ذهنم را دارم
من عاشق خودم هستم
هرروز بخودم میگم میلاد گفتن این حرفا اگه عمل نباشه حرف مفته
باید رفتارتو عوض کنی و روی باورها هم کار کنی تا جهانت عوض شه
جهان کاری به حرف های من نداره جهان رفتار من و احساس من رو دریافت میکنه و از همون جنس بیشتر وارد زندگیم میکنه.
باسلام و خسته نباشید استاد سپاسگزارم این فایل خیلی خیلی عالی بود چه مثال خوبی زدین استاد،واقعا به آدم تلنگر میزنه از خواب بیدار میکنه من خیلی ذهن منفی و افکار منفی درگیرم که واقعا خدا منو به این فایل راهنمایی کرد ممنون استاد عزیز و مریم عزیز
هنگامی که افکار و نجواهای شیطانی در ذهن ما شروع به گفتگو می کنند:
تا زمانی که ضعیف هستند قابل تغییرند اما در صورتی که:
تمرکز خود را بر نکات مثبت و زیبایی ها قرار دهیم زاویه ی نگاه خود را تغییر داده و به خاطر نعمت های بیشمار خود سپاسگزار خداوند باشیم اجازه رشد به انها نخواهیم داد و
اگر به افکار منفی اجازه ی رشد دهیم:
آنها به تدریج خود را گسترش داده از بین بردن آنها کار بسیار سخت و دشواری خواهد شد و نیاز به زمان و انرژی زیادی برای نابودی یا تغییر دارند
مراقب باشیم:
چه افکار و باورهایی در ذهن ماست و چگونه خود را گسترش می دهند؟
افکار منفی ابتدا:
بسیار ضعیف اند اما اگر گسترش یابند کل فضای ذهنی ما را اشغال می کنند پس باید:
منطق های ذهنی ایجاد کرده برنامه ریزی ذهن خود را تغییر دهیم
تا بتوانیم به ذهن خود ثابت کنیم باورها و افکار منفی نادرست است
اگر ذهن خود را کنترل نکنیم:
افکار منفی تبدیل به افسردگی خواهد شد
افکار منفی سرزنشها نگرانیها تحقیرها ترس ها احساس عدم ارزشمندی…. به قدری در ذهن رشد یافته که تبدیل به:
افسردگی می شود
اگر حواسمان به خودمان باشد:
به محض اینکه اوضاع نا جالب و افکار ما منفی و نامناسب می شود از همان ابتدا:
با تغییر زاویه ی نگاه تغییر باورها تمرکز بر نکات مثبت سپاسگزاری افکار منفی خود را کنترل می کنیم
اگر اجازه دهیم افکار منفی در ذهن ما رشد کند و
افسردگی در درون ما شکل بگیرد تغییر آن بسیار دشوار و انرژی بر است
اگر افکار منفی در ذهن ما تقویت شوند:
به موضوعات ناراحت کننده فکر می کنیم و طبق قانون موضوعات ناراحت کننده ی بیشتری را جذب می کنیم که باعث ناراحتی و افسردگی بیشتر شده و ما را در مداری قرار می دهد که:
افراد شرایط موقعیت های بد بیشتری به سمت ما هدایت شده و تبدیل به چرخه ی تکرار شونده از اتفاقات نامناسب و ناجالب خواهد شد
افکار منفی را: در نطفه خفه کنیم
همه ی ما افکار منفی داریم:
زمانی که نگران می شویم یا می ترسیم با باورهای درست ترس ها را ضعیف و ایمان خود را تقویت کنیم
با داشتن باورهای درست:
اتفاقات بهتری را تجربه کرده این چرخه ادامه یافته و نتایج بزرگ و بزرگتر خواهد شد
به محض بد شدن احساسمان:
بررسی کنیم چه افکاری در ذهن ماست؟
از خود سوال کنیم:
از چه زاویه ای می توانیم به موضوعات به ظاهر نامناسب نگاه کرده تا به احساس خوب بیشتر دست یابیم؟
آگاهانه به دنبال: خیریتی باشیم که در اتفاقات نامناسب رخ داده شده برای ما وجود دارد
زمانی که بتوانیم به اتفاقات نامناسب منفی از دید مثبت نگاه کنیم:
زندگی در بهشت را تجربه خواهیم کرد
نوع نگاه ما: به ما آرامش می دهد
زمانی که احساس آرامش داریم: در مسیر دریافت الهامات الهی هستیم
تنها زمانی می توانیم:
الهامات خداوند را دریافت کنیم که احساس آرامش و راحتی داشته باشیم
سلام بر استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز امید دارم هر جای این زمین زیبا هستین شاد و سلامت باشین خدا حفظتون کنه و سلام خدمت دوستان خوبم
وقتی درخت های هرز کوچیک بودن خیلی راحت میشد اونا رو نابود کرد ولی وقتی که بزرگ شدن هم انرژی و هم زمان و هم هزینه ی بیشتری باید پرداخت بشه برای نابود کردنشون ، این الگو در تمام جنبه ها داره اتفاق میوفته در دوره ی عزت نفس هم درموردش صحبت شده در مورد تغییر که شما جزو کدام دسته اید و اومده افراد رو به چند دسته تقسیم کرده که چه زمانی تغییر میکنن
توی شغل میبینی مشتری هات داره رفته رفته کم میشه یه نفر میگه یه جای کار ایراد پیدا کرده باید درستش کنم حالا میتونه باور های خودش باشه یا بالا بردن کیفیت محصولش ، یکی دیگه عادی میدونه و هیچ کاری نمیکنه تا ورشکست میشه و اون موقع فکر میکنه چرا اینجوری شد چیکار کنم اوضاع بهتر بشه ، یا در مورد روابط میبینی بحث هایی که ماهی دوبار اتفاق می افتاد الان هر هفته سر پوچ ترین دلایل بحث میکنین ، یا در مورد سلامتی عارضه ای داری با یه دکتر رفتن میتونی خوب شی و دکتر نمیری و نمیری تا یه اتفاق بدی برات میوفته و آمبولانس میاد از خونه میبرتت یا در موارد این چنینی پس چرا زمانی که قدرت ما برای مدیریت اینا بیشتره ما مدیریتشون نکنیم
من خودم کمدم رو مرتب میکنم و زود به زود نامرتب میشه چون وقتی مرتبش کردم وقتی وسیله ای رو از داخلش برمیدام سر جاشنمیذارم ، اگر بیام فقط همون یه وسیله که ورداشتم رو سرجاش بذارم دیگه کل کمد بهم نمیریزه که زمان و انرژی بیشتری رو صرف درست کردنش بکنم ، اگه نجواهایی که الان در حد جرقه هست رومدیریت کنم دیگه شاخ و برگ نمی گیره دیگه بزرگ تر نمیشه
باسلام خدمت استاد عزیزم و تمامی اعضای خانواده بزرگ عباسمنش ،من سالها پیش با استاد عزیزم آقای عباسمنش آشنا شدم ،دقیقا پنچ سال پیش،پنچ سال با فایل های دانلودی رایگان استاد زندگی کردم ،بعضی وقت ها هم فاصله میگرفتم و به قول استاد علف های هرز رشد میکردند ،اکنون فهمیدم که باید به صورت مستمر ودائمی روی باور های خود کار کنیم ،بارها در فایل های صوتی و تصویری استاد میگفتند که کار کردن روی باورها و کار کردن روی ذهن و نکات مثبت مثل غذا خوردنه ،نمیشه الان غذا بخوری و تا چند روز دیگه غذا نخورید ،و یک مسئله دیگه که میخواستم بگم این بود که من پنچ سال روی خودم کار میکردم نتیجه هایی گرفتم اما اون نتیجه چشمگیری که من میخواستم نبود ،بلاخره بعد از پنچ سال پاشنه آشیل خودم را پیدا کردم بقول استاد سالها پام روی گاز بود اما ماشین حرکت نمیکرد یکی از ترمز هامو پیدا کردم ،و اتفاق دیگه ای هم که افتاد بلاخره تونستم امشب وارد خانواده بزرگ عباسمنش بشم و در سایت ثبت نام کنم ،شاید باورتون نشه الان دارم اشک شوق میریزم ،خدا رو شکر میکنم بابت تمام نعمت هایش و بابت آشنایی با استاد عزیزم آقای عباسمنش ،من دو سه روز پیش یک تعهدی به خودم دادم اون تعهد ی که دادم باعث شد الان اینجا کامنت بزارم ،خیلی خیلی از خداوند بابت اینکه من را با شما استادعزیزم آشنا کرد سپاسگذارم شما بزرگترین موهبت زندگی من هستید
سلامم
سپاسگزارم خداوندا که هدایتم کردی به این فایل
و کمکم میکنی و روشن میکنی برام درکش رو
شکرت
امروز که اون نجوا ها و احساس بد سر جلسه ازمون اومد نذاشت بفهمم ینی من فکر میکردم دارم ب الهامات گوش میدم
و در عین حال احساس خوبی ب نتیجه ازمون نداشتم میگفت افت افت افت تراز
چطور نفهمیدم اون موقع هر حسی بیاد اشتباهه
و یاد اون فایل افتادم که راجع به حضرت محمد گفتین که به یه نفر گفت فردا میگم بهت پاسخ رو و 40 روز بهش الهام نشد
اره منم فکر کردم هر موقع با هر فرکانسی بخوام خدا بهم میگه
فکر کردم خدا میاد تو فرکانس من
چرا چون فرق فکر کردن به چیزی و عمل کردن و توجه کردن و در مدار بودن رو متوجه نشده بودم
من فکر میکردم خدا بهم میگه جوابو همنطور که قبلا بار ها گفت
و شب سپاسگزاری هامو ننوشتم
دقیقا یه الگوییه هر موقع من سپاسگزاری هارو انجام نمیدم مکتوب نمیکنم
و گوش نمیدم ب ندای قلبم حسم از مدار خارج میشه
همین دیشب داشتم به اینهمه پیشرفتی که این مدت داشتم فکر میکردم و ب خیال خودم مثل زدن همین علفای هرز بس بود و دیگه تمرینات رو انجام ندادم همیشه اینجوریه به محض اینکه میخوایم از مسبر خارج شیم خداوند میگه بهمون
و راه کار که برا من نماز یا نوشتن باشه رو میگه و اون موقعها که گوش نمیدم نمود عینیشو تو زندگیم میبینم که یه تضادی میاد یه حس بدی یه چیزی
و باز هم خداوند توبه پذیر مهربان منو میبخشه و اتفاقات خوب رقم میزنه برام
مثل معجزه وقتی حسم خوب شد دستانشو فرستاد بهم یاداور شد چرایی زندگیمو
و همیشه کمک میکنه خداوند همیشه هدایتمون میکنه به هر طرف که بخوایم
خدایا هدایتم کن سمت خواسته های زیبام
به سلامتی بیشتر
موفقیت پیشرفت و توجه بیشتر به مهمات زندگی حال خوب بیشتر روابط بهتر تمرکز و اراده بیشتر ثروت نعمت برکت سعادت و بسیار نعمت های بیشماری که هر روز هر لحظه مارا شگفت زده میکنی باهاشون
مثل باغ پروانه هایی که تو سفر به دور امریکا بود
زندگی سرشار از قشنگیهه فقط باید چشامون رو باز کنیم
تکامل رو درک کنیم
عجله نکنیم
خودمون رو مقایسه نکنیم
اره من وقتی رویه و روش خودمو عوض نمیکنم چرا به چه دلیل به چه عنوان انتظار تغیر نتیجه رو دارم نمیفهمم
این ذهن چگونه افسار رو دست میگیره
تو کامنت یکی از دوستان و کامنت برتر به نکاتی برخوردم که نکات فایل رو کامل تر کردم برام
من باز دارم تلویزیون میبینم و انتظار دارم تغیر کنم؟
انتظار دارم شبیه بقیه جامعه نشم؟
تا کی میخوام انکار کنم و بگم که من که تلاش نکردم فلان چرا تلاش و صبر رو به کار نبندم و از خدا یاری نجویم؟
چرا اخه
ای ذهن من رئیسم اینو آویزه گوشت کن
بس کن نجواتو من رئیسم
خدایا هدایتمون کن به راه راست راه کسانی که به انها نعمت دادی و نه کسانی که به انها غضب کردی و نه گمراهان
شکرت برای یادآوری
ذات انسان فراموشکار است
شکرت برای یادآوری و تمرین و مرور
سپاسگزارم مارا یک لحظه هم به حال خودمون رها نکن عاشقتم همیشه روشنگر راهم باش
سلام سلامو سلام
امروز برای من روز جالبی بود
دیشبش به طرزفووووق العاده ای خوش گذرونی کردم و پر از حس خوب
امروز ور از رزق و روزی و شیرینی
درکنارش نتیجه ازمونی که داده بودم اومد که نشده بود
میدونم که باید به فال نیک بگیرم
میدونم که خدا بد رقم نمیزنه
میدونم که حواسش بهم هست
میدونم که میخاسته تمرکزمو بذارم رو حیطه شغلی خودم
میخاسته راه موفقیتو برم
میدونم قراره بعدا تشکر ویژه کنم ازش که خداروشکرنشد
درسته یه ذره ناراحت شدم
ولی این تضاد باعث اتفاقات خوبی تو وجودم شد
امیدوارم بتونم دیدگاهمو رونکات مثبت بذارم امیدوارم خدا دستمومحکمتر بگیره و ببرتم تو راهی که باید برم
من این مدت غالب افکارم مثبت بوده
و میدونم خداوند قطعا این حس غالبو وارد زندگیم کرده
امروز روز بیست و هشتم چله من
سلاممممم استاد خوش هیکلم
اخ استاد چقدر لذت بردم نیاز دارم این فایل هم مثل بقیه فایل هاتون هزاران بار گوش بدم باورم نمیشه از هرچیز به نسبت کوچیکی مثال هایی فوق العاده میزنید برای ما قانون خداوند رو برای ما واضح تر توضیح میدین خداروشکر که شما هستین و خداروشکر که ما در این مسیر با شما همراهیم
استاد من لذت میبرم هردفعه که مریم جون پا به پای شما میان و تو هر هوایی چه افتاب باشه چه نباشه از شما فیلم میگیرن و شما خیلی زیبا ازشون سپاسگزاری میکنین، شاید باورتون نشه دوستان ولی من سختمه که از دیگران برای کارهایی که برام انجام میدن سپاسگزاری کنم ولی به خودم گفتم اگه میخای افردا در رابطه ی بهتری با تو باشن باید اینکارو انجام بدی و قول میدم که از همین الان و امروز اینکارو بکنم چون بنظر خیلی کار لذت بخشیه
وای استاد اخر فایل که میگین اگر ما یاد بگیریم که تو هر شرایط به ظاهر سختی به دنبال نکته ی مثبت و خیری باشیم افکار منفی رو دور کردیم و ذهنمون اروم میشه چقدر نیازه اینو تمرین کنم داخل زندگیم سپاسگزارم برای یاد دادن این نکات عالی و خداروشاکرم برای بودن در این مسیر:)))))
بنام خداوند هدایت گر
امروز صبح وقتی از خواب بیدار شدم دیدم حال روحیم اوکی نیست
رفتم توی باغ و نشستم وفکر کردم ذهنم خیلی شلوغ بود خیلی طول کشید صبر کردم تا آروم بشه ،واونجا ازخدا خواستم بهم بگه
فهمیدم چند وقتیه که کنترل ذهن ندارم بااینکه توی سایتم وفایل گوش میدم ولی مسائل دیگه ای روهم قاطی کردم ونشتی انرژی دارم
یک چیزی بهم گفت که فایل های ارامش درپرتو اگاهی رو گوش کن
من همه ورودی هارو کنترل کردم وگفتم امروز نمیزارم ثانیه ای ذهنم بره جایی که نمیخام
به راستی انسان فراموش کاره
موضوع امروز که باید روش تمرکز کنم کنترل ذهن وتوجه وتمرکز روی زیبایی
جالبه تواین چند وقت همه چیز عالیییییی پیش میره ولی من درونم شاد نیست اونم چون توجهم خیلی جاها پرت میشه
کنترل ذهن کلید تمام موفقیت هاست
تغییر باورها ونتیجه میشه پاداشی که میگیری
فرق بین ادم موفق وعادی فقط همین نکته س
هدایتگر من خداست ومن تنها از او در خواست میکنم ،
آسان گرفتن کارها،تسلیم شدن دربرابر حکمت خدا،خیلی لذت بخش ولی نیاز به تلاش داره
شدت افکار منفی میتونه انقدر قوی وسریع باشه که تا به خودت بیای میبینی کل افکارتو درگیر کرده
اولش به شکل یک فکر کوچولو میاد توذهن بعد که رها میشه میبینی شده باور همون چیزی که از بچگی به ما گفتن ما قبول کردیم
تاروزی که سعی کردیم روی خودمون کار کنیم والان ما توی اون مرحله هستیم
امروز خیلی بیشتر تلاش میکنم نزارم هرچیزی رو به خوردم بدن چون کندنش بامنه
وتمام کسانی که حرفی زدن ومن قبول کردم هیچ کاری بامن ندارن
استاد خیلی اگاهانه این مثال زیبا رو زدن تشبیه علف های هرز به افکار منفی
توی ناخوداگاه من یک سری باور هست که امروز پی بردم غلطه ومن بیش ازاین نمیتونم بااین افکار رشد وپیشرفت کنم
جالبه من امروز فهمیدم تمام افکاری که من دارم هرروز تکرار میکنم منفی نیست ولی خیلی ذهنم شلوغه کلی کار هست که باید انجام بدم
یاکتاب فلان تموم نکردم ،فلان چیز مثبت رو گوش ندادم وذهن من مدام ازاین شاخه به اون شاخه میپره
خداروشکر همیشه تلاش کردم به افسردگی نرسم
چون همیشه یه داس دستم بود که نذارم اونم با شکرگذاری
ولی خب شدت افکار منفی سریع اتفاق نیفته
زحمت تلاش کندن اون باورها واقعا زیاده
وقتی اتفاق نا جالب میفته باید بتونی برگردونی به مثبت این اوج هنر روی خود کار کرده
من دارم تلاش میکنم امیدوارم که بتونم به اون حد برسم
استاد عزیزم ممنون ازاین اگاهی های ناب
نمیشه جلوی افکار منفی رو کامل گرفت چون ما درجهانی زندگی میکنیم که تضاد هست فقط باید تلاش کنیم که اعراض کنیم وافکار منفی رو بامثبت عوض کنیم موفق باشید
سلام استاد جان و مریم عزیزم
امیدوارم همیشه شاد باشید
استاد جان من دو روز قفلی زدم روی این فایل و بلاخره ازش جواب گرفتم و ب خودم قبل از دیدن فایل گفتم ک اول باید از فایل های رایگان نتیجه بگیرم و بخودم گفتم ک حالا ک چند روزه این افکار منفی احساسم رو بد کرده باید از فایل های رایگان استفاده کنم و اینطوری شد مو ب مو دو روز کامل فایل رو گوش کردم و در طول مدتی هم ک گوش نمیکردن دیگ هیچ فایل دیگه ای گوش نکردم و کامل ب حرف های استاد توی ذهنم گوش میکردم و مرور میکردم و بلاخره رفتم توی دفترم این سوال رو پرسیدم از خودم ک چطور ب این ناخواسته نگاه کنم ک احساس بهتری داشته باشم ؟؟؟
و بلاخره هرچند جوابایی ک نوشتم درد داشت برام ولی خوب بازم ب جوابم ک کاملا قانون بود فک کردم و حالم در پایان جواب دادن بدترم شد
چون نوشتم ک من خودم خالق زندگی ام هستم و با افکارم این اتفاق افتاده و من هر روز ب این سوال توی دفترم پاسخ میدم ک معجزه زندگی من چیه ؟؟و من هر روز در پاسخ ب این سوال مینویسم ک آشنایی و ایمان و باور داشتن ب این قانون
و در پاسخ ب سوال اول ک گفتم از چ زاویه ای نگاه کنم ب خودم گفتم منی ک معجزه زندگی ام هر روز صبح آگاهی و ایمان و باور ب این قانونه ،الان اگ راست میگم همین قانون ک باورش دارم داره میگه این شرایط الان رو خودت خلق کردی و اون آدمی ک تو مقصرش میدونی کاملا بی گناه هست .فقط اون خلق کردنت از طریق این آدم بهت نشون داده شده تموم شد و رفت (خیلییی خیلییی خیلییی سخت بود برام پذیرش این موضوع ک اون آدم بی گناهه و من شرایط الانم رو رقم زدم)حالا از این مرحله رد شدم بگی نگی افتادم توی تله سرزنش کردن خودم و احساس گناه دادن ب خودم اونم چقد بد و تند
سریع گفتم بازم ک گفتی قانون بزرگترین دارائی توعه پس همین قانون میگه پایین ترین فرکانس ماله احساس گناهه تورو نیست و نابود میکنه حواست باشه بازم مچ ذهنم رو گرفتم
و شروع کردم ب خودم گفتم تو باید برای خودم رفیق باشی خودت رو دوست داشته باشی و ب خودم گفتم یادته فلانی رو دوست داشتی از همه چی خودت میزدی براش چقد زود میبخشیدیش براش هدیه میخریدی و …
حالا بیا این کارارو یه بار برای خودت انجام بده خودت رو راحت بزار دوست داشته باش خودتو تو لیاقت آرامش رو داری اشکال نداره حالا یه اشتباهی هم کردی
(صفحه دفترم پر شد من موندم و در انتها اشک هایی ک میریخت )
خلاصه استاد دفترم رو بستم با حس بد یکم بهتر شده
و هیچ فایل جدیدی گوش نکردم فقط نوشته هام رو مرور کردم و ب زور خودم رو زدم ب اون راه
و رفتم سر کار و تا یکی دوُاعت محل کارم همون طور بودم ولی یکم بهتر ولی بعدش یهو کاملا یهو انگار در باز شد و من از اون در رفتم داخل و دیگ اون احساس سه روز حال خرابی رو نداشتم شاد بودم اهنگ شاد گزاشتم رقصیدم خیلیییی پر انرژی شدم
و من واقعا طبق این فایل عمل کردم و معجزه اش رو دیدم
و الان کامل داداشت برداری کردم و میخوام یه دفترچه خوشگل تو جیبی برای خودم بردارم اسم فایل و تمرینی ک ازم خواسته بودین رو توی دفترم بنویسم و هر بار مرور کنم و ب یاد بیارم ک چطوری با پرسیدن این سوال ک چطوری ب این اتفاق نگاه کنم ک احساس بهتر داشته باشم؟؟
معجزه رخ داد (اینو بگم در لحظه جواب نداد تازه وقتی آخر نوشته هام همه چی رو خودم گردن گرفتم ،گریه ام گرفت و تازه بعدش احساس گناه اومد ک سلاخی ام کنه و خدا بهم لطف کرد ک آگاهی داشتم در مورد احساس گناه و خودم رو ب لطف خدا نجات دادم
و بعدش مرور جوابم توی ذهنم دائم
واقعا معجزه دو ساعت بعد رخ داد و بار سنگینی از روی دوشم برداشته شد)
آخیش این یکی از بهترین کامنت های زندگیمه
راستی من تجربه اون اتفاق رو یادم مونده ک دوباره تکرار نشه و حواسم باشه چیکار کردم ک چند روز احساس بدی داشتم
هر لحظه ب خودم میگم هی دختره حواست باشه ک دوباره تکرار نشه ک اینبار سخت تره و ذهنت اینبار این رو بهت میگه ک تو بی عرضه ای و سرکوفت ام میزنه
خخخخخ تازه ب خاطر این احساس سرزنشی ک ذهنم بهم میده خیلی حواسم جمع هس ک تکرار نکنم
حالا استاد با خیال راحت میتونم برم فایل بعدی
سلام عزیزان دل
وقتی یه فکری میاد اول خیلی کوچیکه اما وقتی هی بهش توجه میکنیم کم کم بزرگ و بزرگتر میشه و تا جایی که باعث اعمال ما میشه و همین توجه کردن بهش قدرتمندش میکنه و وقتی دیگه حسابی قدرت پیدا کرد اونموقع دیگه کنترلش خیلی سخت میشه که هرجوری میخای توجهت رو از روش برداری به این راحتی نمیتونی و توی چرخه معیوب قرار میگیریم.من و بهتره بگم ما این اتفاق رو بارها تجربه کردیم.
در رابطه با موضوع هدایت خداوند
من امروز رفتم کارواش همسایمون که ماشینم رو بشورم خودش دستش بند بود قرار شد خودم بشورمش من دکمه روشن رو میزدم میرسیدم پای ماشین خاموش میشد دوباره برگشتم روشن کردم بازم رسیدم پای ماشین خاموش شد و بعدش دیگه اصلا روشن نشد.
حالا ذهن قضاوت گر من
این نشسته از دور داره با ریموت خاموشش میکنه که من ماشین رو نشورم
بعد اومدم بهش گفتم این هی خاموش میشه و رفتم همون لحظه بخودم گفتم میلاد انقدر زود قاضی نشو حتما یه داستانی هست که تو خبر نداری
یعنی یجوری ذهنم داشت بزرگش میکرد که اگه پابه پاش میرفتم الان مطمئنن اینجا نبودم که بخام این کامنتو بنویسم.
خلاصه اومدم خونه همینطور که داشتم کارامو انجام میدادم متوجه شدم داره بارون میاد الله اکبر در حد دو سه دقیقه بارون زد و تموم شد همونجا بخودم گفتم خدای من اینطوری هدایت میکنه
خدایا شکرت هزاران مرتبه
اصل احساس خوبه این چیزی که باید با خودمون تکرار کنیم و من خالق زندگی خودم هستم
من توجه ام رو از روی یه موضوع به ظاهر بد برداشتم و از یه زاویه دیگه بهش نگاه کردم نمیگم همه چی درست شد و تمام نه اما احساس و حال من خیلی عالی تر شده و یواش یواش داره اتفاقات خوب با ایده هایی که دریافت میکنم و عمل میکنم میفته.خدایا شکرت
من توانایی کنترل ذهنم را دارم
من عاشق خودم هستم
هرروز بخودم میگم میلاد گفتن این حرفا اگه عمل نباشه حرف مفته
باید رفتارتو عوض کنی و روی باورها هم کار کنی تا جهانت عوض شه
جهان کاری به حرف های من نداره جهان رفتار من و احساس من رو دریافت میکنه و از همون جنس بیشتر وارد زندگیم میکنه.
هرچقدر ثروتمندتر میشوم به خدا نزدیکتر میشوم
باسلام و خسته نباشید استاد سپاسگزارم این فایل خیلی خیلی عالی بود چه مثال خوبی زدین استاد،واقعا به آدم تلنگر میزنه از خواب بیدار میکنه من خیلی ذهن منفی و افکار منفی درگیرم که واقعا خدا منو به این فایل راهنمایی کرد ممنون استاد عزیز و مریم عزیز
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
تا زمانی که افکار منفی رشد نکرده و قوی نشده اند:
می توانند تغییر و یا جهت دهی شوند
هنگامی که افکار و نجواهای شیطانی در ذهن ما شروع به گفتگو می کنند:
تا زمانی که ضعیف هستند قابل تغییرند اما در صورتی که:
تمرکز خود را بر نکات مثبت و زیبایی ها قرار دهیم زاویه ی نگاه خود را تغییر داده و به خاطر نعمت های بیشمار خود سپاسگزار خداوند باشیم اجازه رشد به انها نخواهیم داد و
اگر به افکار منفی اجازه ی رشد دهیم:
آنها به تدریج خود را گسترش داده از بین بردن آنها کار بسیار سخت و دشواری خواهد شد و نیاز به زمان و انرژی زیادی برای نابودی یا تغییر دارند
مراقب باشیم:
چه افکار و باورهایی در ذهن ماست و چگونه خود را گسترش می دهند؟
افکار منفی ابتدا:
بسیار ضعیف اند اما اگر گسترش یابند کل فضای ذهنی ما را اشغال می کنند پس باید:
منطق های ذهنی ایجاد کرده برنامه ریزی ذهن خود را تغییر دهیم
تا بتوانیم به ذهن خود ثابت کنیم باورها و افکار منفی نادرست است
اگر ذهن خود را کنترل نکنیم:
افکار منفی تبدیل به افسردگی خواهد شد
افکار منفی سرزنشها نگرانیها تحقیرها ترس ها احساس عدم ارزشمندی…. به قدری در ذهن رشد یافته که تبدیل به:
افسردگی می شود
اگر حواسمان به خودمان باشد:
به محض اینکه اوضاع نا جالب و افکار ما منفی و نامناسب می شود از همان ابتدا:
با تغییر زاویه ی نگاه تغییر باورها تمرکز بر نکات مثبت سپاسگزاری افکار منفی خود را کنترل می کنیم
اگر اجازه دهیم افکار منفی در ذهن ما رشد کند و
افسردگی در درون ما شکل بگیرد تغییر آن بسیار دشوار و انرژی بر است
اگر افکار منفی در ذهن ما تقویت شوند:
به موضوعات ناراحت کننده فکر می کنیم و طبق قانون موضوعات ناراحت کننده ی بیشتری را جذب می کنیم که باعث ناراحتی و افسردگی بیشتر شده و ما را در مداری قرار می دهد که:
افراد شرایط موقعیت های بد بیشتری به سمت ما هدایت شده و تبدیل به چرخه ی تکرار شونده از اتفاقات نامناسب و ناجالب خواهد شد
افکار منفی را: در نطفه خفه کنیم
همه ی ما افکار منفی داریم:
زمانی که نگران می شویم یا می ترسیم با باورهای درست ترس ها را ضعیف و ایمان خود را تقویت کنیم
با داشتن باورهای درست:
اتفاقات بهتری را تجربه کرده این چرخه ادامه یافته و نتایج بزرگ و بزرگتر خواهد شد
به محض بد شدن احساسمان:
بررسی کنیم چه افکاری در ذهن ماست؟
از خود سوال کنیم:
از چه زاویه ای می توانیم به موضوعات به ظاهر نامناسب نگاه کرده تا به احساس خوب بیشتر دست یابیم؟
آگاهانه به دنبال: خیریتی باشیم که در اتفاقات نامناسب رخ داده شده برای ما وجود دارد
زمانی که بتوانیم به اتفاقات نامناسب منفی از دید مثبت نگاه کنیم:
زندگی در بهشت را تجربه خواهیم کرد
نوع نگاه ما: به ما آرامش می دهد
زمانی که احساس آرامش داریم: در مسیر دریافت الهامات الهی هستیم
تنها زمانی می توانیم:
الهامات خداوند را دریافت کنیم که احساس آرامش و راحتی داشته باشیم
خدایا شکرت
عاشقتونیم
به نام نزدیک ترین از من به خودم
سلام بر استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز امید دارم هر جای این زمین زیبا هستین شاد و سلامت باشین خدا حفظتون کنه و سلام خدمت دوستان خوبم
وقتی درخت های هرز کوچیک بودن خیلی راحت میشد اونا رو نابود کرد ولی وقتی که بزرگ شدن هم انرژی و هم زمان و هم هزینه ی بیشتری باید پرداخت بشه برای نابود کردنشون ، این الگو در تمام جنبه ها داره اتفاق میوفته در دوره ی عزت نفس هم درموردش صحبت شده در مورد تغییر که شما جزو کدام دسته اید و اومده افراد رو به چند دسته تقسیم کرده که چه زمانی تغییر میکنن
توی شغل میبینی مشتری هات داره رفته رفته کم میشه یه نفر میگه یه جای کار ایراد پیدا کرده باید درستش کنم حالا میتونه باور های خودش باشه یا بالا بردن کیفیت محصولش ، یکی دیگه عادی میدونه و هیچ کاری نمیکنه تا ورشکست میشه و اون موقع فکر میکنه چرا اینجوری شد چیکار کنم اوضاع بهتر بشه ، یا در مورد روابط میبینی بحث هایی که ماهی دوبار اتفاق می افتاد الان هر هفته سر پوچ ترین دلایل بحث میکنین ، یا در مورد سلامتی عارضه ای داری با یه دکتر رفتن میتونی خوب شی و دکتر نمیری و نمیری تا یه اتفاق بدی برات میوفته و آمبولانس میاد از خونه میبرتت یا در موارد این چنینی پس چرا زمانی که قدرت ما برای مدیریت اینا بیشتره ما مدیریتشون نکنیم
من خودم کمدم رو مرتب میکنم و زود به زود نامرتب میشه چون وقتی مرتبش کردم وقتی وسیله ای رو از داخلش برمیدام سر جاشنمیذارم ، اگر بیام فقط همون یه وسیله که ورداشتم رو سرجاش بذارم دیگه کل کمد بهم نمیریزه که زمان و انرژی بیشتری رو صرف درست کردنش بکنم ، اگه نجواهایی که الان در حد جرقه هست رومدیریت کنم دیگه شاخ و برگ نمی گیره دیگه بزرگ تر نمیشه
در پناه حق
باسلام خدمت استاد عزیزم و تمامی اعضای خانواده بزرگ عباسمنش ،من سالها پیش با استاد عزیزم آقای عباسمنش آشنا شدم ،دقیقا پنچ سال پیش،پنچ سال با فایل های دانلودی رایگان استاد زندگی کردم ،بعضی وقت ها هم فاصله میگرفتم و به قول استاد علف های هرز رشد میکردند ،اکنون فهمیدم که باید به صورت مستمر ودائمی روی باور های خود کار کنیم ،بارها در فایل های صوتی و تصویری استاد میگفتند که کار کردن روی باورها و کار کردن روی ذهن و نکات مثبت مثل غذا خوردنه ،نمیشه الان غذا بخوری و تا چند روز دیگه غذا نخورید ،و یک مسئله دیگه که میخواستم بگم این بود که من پنچ سال روی خودم کار میکردم نتیجه هایی گرفتم اما اون نتیجه چشمگیری که من میخواستم نبود ،بلاخره بعد از پنچ سال پاشنه آشیل خودم را پیدا کردم بقول استاد سالها پام روی گاز بود اما ماشین حرکت نمیکرد یکی از ترمز هامو پیدا کردم ،و اتفاق دیگه ای هم که افتاد بلاخره تونستم امشب وارد خانواده بزرگ عباسمنش بشم و در سایت ثبت نام کنم ،شاید باورتون نشه الان دارم اشک شوق میریزم ،خدا رو شکر میکنم بابت تمام نعمت هایش و بابت آشنایی با استاد عزیزم آقای عباسمنش ،من دو سه روز پیش یک تعهدی به خودم دادم اون تعهد ی که دادم باعث شد الان اینجا کامنت بزارم ،خیلی خیلی از خداوند بابت اینکه من را با شما استادعزیزم آشنا کرد سپاسگذارم شما بزرگترین موهبت زندگی من هستید