چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم - صفحه 9

723 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    نرگس در مسیر توحید گفته:
    مدت عضویت: 1614 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان

    سلام خدمت دوستان عزیزم

    استاد جان من در مورد علفهای هرز که توی یکی از قسمتهای زندگی در بهشت موقعی که داشتین پرادایس رو پاکسازی میکنید من بهش فکر کردم و این مقاله رو نوشتم برای کانالم و الان اینجا درکم از علفهای هرز رو اینجا میذارم

    در زندگی مان چقدر باورهای محدودی هستند که باید ریشه کن شوند؟

    واقعا چه باورهای محدودی داریم توی زندگیمون که نمیذاره رشد کنیم؟

    باورهای محدود هر انسانی ممکنه شامل اینها باشه

    ترسها، ترسها ممکنه از هر چیزی باشه از یه آدم ، حیوان یا تنهایی…نگرانی ها

    حرف مردم

    کینه

    نفرت

    حسودی کردن

    غیبت کردن

    دروغ گفتن

    تنبلی کردن

    عصبانیت

    غمگین بودن

    غصه خوردن

    ‏ناامیدی

    ‏دزدی

    ‏کار نادرست

    ‏خود خوری کردن

    ‏سرزنش کردن‏

    مقصر دونستن عوامل بیرونی

    ‏عدم اعتماد به نفس و عزت نفس

    که مهمترینش همینه بقیه میاد زیر مجموعه ی این دسته چون وقتی هر انسانی که عزت نفس پایین داشته باشه یعنی خودش و توانایی های خودش رو باور نداشته باشه ممکنه این رفتارها ازش سر بزنه . حالا ممکنه برای هر فردی این عزت نفس پایین یه جور خودش رو بروز بده ، یکی با دروغ گویی، یکی با عصبانیت، یکی با کارنادرست و……

    ‏این مقاله خیلی ارزشمنده که بارها و بارها باید بخونید و باورهای محدودی که در درون ما رشد کرده رو بیایم از ریشه بکشیم بیرون ، خـــیـــلـــی مهمه که بیایم خودمون رو کنکاش کنیم و دونه به دونه باورهای محدود زندگیم مون رو بکشیم بیرون و مــــهــــم تر اینکه وقتی کشیدیم بیرون مدیریت کنیم و حواسمون باشه که دوباره رشد نکنه . یعنی ما اجازه ی رشد کردن بهش رو ندیم .

    میدونید درخت که هیچ حرکتی نمیتونه بکنه و نمیتونه علفهای هرز اطرافش رو پاک کنه، ولی اگر انسان اون علفهای هرز دور درخت رو قطع نکنه اون درخت هر روز ضعیف و ضعیف تر میشه چون کل اون قدرتش رو علفهای هرز میگیره

    باورهای محدودی ذهن ماهم دقیقا مثل همون علفهای هرز دور درخت میمونه اگر قطع شون نکنیم شیره ی جونمون رو میمکه

    فرق ما با بقیه موجوداتی که خداوند خلق کرده همینه که خداوند اختیار زندگی ما رو بهمون داده و ما اشرف مخلوقات هستیم، ما میتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم و قدرت تغییر خودمون رو داریم .

    بذارید مثال بزنم تا بهتر متوجه بشید من قبلا از تنها بیرون رفتن میترسیدم میگفتم مردم چی میگن یا اگه یکی سر راهم رو بگیره چی و…

    خیلی افکار نامناسب داشتم این ترسه باعث شده بود هر موقع میرفتم بیرون باید حتما یکی باهام میومد تا تنها نباشم و بخاطر این باور خودم، خانواده م هم نمیذاشتن تنهایی بیرون برم اینا بخاطر عدم عزت نفسم بودخیلی اذیتم میکرد، من عاشق آزادی بودم ولی این ترس آزادیم رو ازم گرفته بود نمیذاشت پرواز کنم میخواستم این ترس رو بشکنم و این علف هرز رو برای همیشه ریشه کن کنم . برای ریشه کن کردن این ترس ایده اومد که تنهایی بیرون بزنم از خونه و برای مدتی برم دور از خانواده ام زندگی کنم تصمیم خیلی سختی بود ولی برای رهایی از این ترس باید انجام میدادم . باز اینم لازمش عزت نفس بالا بود،که تنها بزنی بری جاهایی که اصلا نرفتی و مکانهای ناشناس، افراد جدید، ارتباط برقرار کردن با افرادی که اصلا نمیشناسی واقعا به رشد عزت نفس آدم کمک میکنه . به مدت ده روز تنها رفتم و توی رستوران کار پیدا کردم با افراد عالی بعد سرکار تا نصفهای شب میرفتم پیاده روی و بعدش مسافرخونه .

    تمام ترسهام خورد شدن یعنی علفهای هرزی که از بچگی ناخواسته وارد ذهنم شده بود رو ریشه کن کردم . توی اون ده روز اینقدر رشد کرد عزت نفسم یعنی وقتی برگشتم خونه و با کشیدن اون علفهای هرز و قطع کردن باورهای محدود دیگه هیچ نگاهی برام مهم نیست . یه آدم جدید، یه شخصیت جدید با ویژگیهای جدید از خودم ساختم که اصلا قابل مقایسه با فردی که فروردین همین سال یعنی سال 1402اصلا قابل قیاس نیستم . واقعا با حذف باورهای محدود زندگی رو آدم میتونه راحت زندگی کنه و از میوه های شیرین زندگی لذت ببره آزادی یکی از میوه های شیرینش هست .

    واقعا وقتی علفهای هرز زندگیمون که کمتر میشه طعم واقعی زندگی رو آدم میفهمه ، آدم رها تر میشه از هر چیزی ، آدم یاد میگیره که فقط برای دلخوشی خودش زندگی کنه نه برای دل مردم . زندگی بدون علف هرز خیلی زیباست ما میتونیم با کنترل کردن ورودیهای ذهنمون این علفها رو ضعیفتر کنیم و با عمل کردن به قانون و با شجاعت بکشیم شون بیرون . ولی یه چیز خیلی مهمی هست که این علفها ریشه اش توی ذهنمون هست و ما فقط میتونیم با ادامه دادن کاتشون کنیم و مراقب باشیم که دوباره رشد نکنن . ما با عمل کردن مون هر روز این علفهای هرز رو ضعیف و ضعیف تر میکنیم تا از ریشه بیاد بیرون و فراموش کنیم اون باورهای مخربی که در ذهن مون کاشته شده بوده.

    سپاسگزارم از وقتی که برای خواندن این مقاله ی زیبا و ارزشمند گذاشتید امیدوارم که هر روز علفهای هرز زندگی تون با عمل کردن به قانون ضعیف و ضعیف تر بشن، آرزو میکنم که همیشه در پناه خداوند مهربان شاد و سلامت و ثروتمند باشید در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 31 رای:
    • -
      ناعمه احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1282 روز

      سلام نرگس جان زیبا

      چه زیبا بود توحید عملی تون، چه لذتی بردم، شاید نوشتن و خواندن این اقدام عملی آسون باشه ولی مطمئنم انجام اش نیاز ب کنترل ذهن بسیار در مقابل بسیار نجواها داره، نیاز ب شجاعت و ایمان بسیااار داره، به چه ترس بزرگی غلبه کردین. واقعا شجاعت و ایمان تون رو تحسین میکنم.

      چه قدم بزرگی رو برداشتین، از کسی ک ب تنهایی بیرون نمیرفت ب کسی ک 10 روز مهاجرت کرد، فارغ از نظر و دیدگاه اطرافیان. دقت کردین ب بقیه نمیشه توضیح داد دلیل برخی اقدامات رو؟و درک نمیکنن ک من میخوام برم تو دل ترسم، میخوام ایمانم رو ب چالش بکشم. و اینجاست ک من میگم نه من ک نتیجه ای مثل اطرافیان نمیخوام بگیرم پس چرا باید ب حرف شما گوش بدم؟ نه من ب حرف قلبم گوش میدم.

      مطمئنا پیروز شدن در مقابل این ترس، نقطه عطفی میشه برای قدم های بسیار در آینده، و آدم ب خودش میگه ذهن عزیزم من ک اون کارو انجام دادم دیگه منو از این نترسون، همون خدایی ک دفعه قبل همراهم بود این دفعه هم حواسش بهم هست.

      به قول خانم شایسته غلبه بر یکی از ترس ها باعث شجاعت در زمینه های بسیار دیگه میشه ک آدم خودش خبر نداره، باعث گرفتن تصمیمات بزرگ دیگه.

      اون رشد عزت نفس رو خیلی درک میکنم واقعا درست می گید، وقتی آدم از منطقه امنش میزنه بیرون کلی رشد میکنه، معاشرت با آدم های جدید و دیدن لطف خداوند خیلی باعث تقویت ایمان میشه.

      این جمله تون نهایت عزت نفس بود، آدم رها برای دل خودش زندگی میکنه نه برای دل مردم

      سپاسگزارم برای نوشتن این مقاله توحیدی، در پناه الله باشی دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        نرگس و مهدی گفته:
        مدت عضویت: 779 روز

        سلام به نائمه زیبا و دوست داشتنی

        دختر چقدر شجاعی دمت گرم دختر

        پروفایلت رو وقتی خوندم فکر کردم دارم داستان زندگی خودم رو میخونم

        با تمام وجودم تحسینتون میکنم واقعا معرکه ی خداوندی احسنت بهت

        بهترین بهترین ها رو براتون آرزو میکنم ان شاءالله که همیشه در پناه خدای مهربان شاد و ثروتمند و سعادتمند و سربلند باشی در دنیا و آخرت

        عاشقتم عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    علی جعفری گفته:
    مدت عضویت: 1243 روز

    بنام خالق زیبایی ها

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان

    که همیشه ازاین زیبایی ها فیلم برداری می کنند

    و تشکر میکنم از ایشون ،

    و راجب موضوع که استاد صحبت کردن من تجربه های بسیار زیادی دارم که وقتی افکار منفی مو درنتبه خفه کردم از چه فاجعه هوایی جلو گیری شد

    که احتمال داشت جونم به خاطر بیفته.

    یادمه یه روز می خواستم برم سرکار ،اون روز قرار شده بود 3 ساعت زوتر بریم سرکار چون قرار بود ساعت 11صبح برق قطع بشه و ما باید تا قبل ساعت 11 کارو تموم میکردیم،اون روز من ساعت 4 صبح از خونه زدم بیرون که برم سرکار به سر کوچه نرسیده که پلیس اومد جلوم اولش من ترسیدم بهم گیر نده چون اون اطراف مواد فروش زیاد بود،

    بعد افسر پلیس از ماشین پیاده شد گفت این وقت شب اینجا چیکار می کنی پسر گفتم دارم میرم سرکار گفت این وقت شب،گفتم اره ،گفت کارت چیه و چرا این وقت شب میری ،گفتم امروز قراره در منطقه کارما برق قطع بشه و قرار شده زوتر بریم سرکار .

    و خلاصه یه چند تا سوال پرسید وسوار ماشین شد رفت.راستی اون روز با مادرم دعوام شده بود وقتی صبح از خونه زدم بیرون احساس بدی داشتم و بعد اینکه پلیس بهم گیر داد و رفت من خیلی احساسم بد شده بود وباخودم گفتم اشکالی نداره بلاخره این بندگان خدا وضیفه شون هست که شب داخل شهر گشت بزنن وبخاطر همینا اینقدر امنیت هست حالا بهت گیر داد که داده وضیفشو انجام داده.

    بعد آرام شدم .

    بعد منم به راهم ادامه دادم وقتی رسیدم جایی که منتظر سرویس می نشستم دیدم تسادف شده

    و رفیقم زوتراز من رسیده بود اونجا منتظر نشسته بود و خوابش برده بود وقتی تسادف شده بود لاستیک ماشین باسرعت بالا خورده بود به این دوستم وپاش شکسته بود ،

    من اون موقع این موضوع رو درک نکردم ،وقتی استاد توی یه فایل هدیه داستان انفجار در کشتی رو گفتند من متوجه شدم اینکه اون روز پلیس به گیر داد دلیلش این بوده که خداوند میخواسته از من محافظت کنه، از وقتی این قانون رو فهمیدم که اگر احساس خودمون رو خوب نگهداریم از خیلی مشکلاتی که قراره پیش بیاد جلو گیری میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
  3. -
    Ehsan Moqadam گفته:
    مدت عضویت: 1929 روز

    به نام خالق عشق و زیبایی

    درود و خداقوت به استاد عزیزم و خانم شایسته بزرگوار که خداوند رو هر روز به خاطر حضورشون در زندگیم سپاس گزارم

    نمی خوام درباره این حرف بزنم که تا چه حد شاگرد خوبی در این مکتب بودم اما احساس خوبی که در این لحظه و در این لحظات زندگیم دارم حاکی از اینکه در مسیر درستی قرار دارم

    دیروز داشتم درخصوص فایل قبلی با یکی از دوستانم صحبت میکردم و میگفتم که ببین چقدر خداوند ما رو دوست داره که به قلب استاد انداخته که بیاد یه دوره ای رو آماده کنه درخصوص موضوعی که ما توش ضعف داریم کار بشه

    من هنوز در این دوره نیستم چون به خودم تعهد دادم که ابتدا کار نیمه تمامم (دوازده قدم) رو تمام کنم و بعد وارد این دوره بشم که اتفاقا آگاهی های قدم دوازده مرتبط هست با این دوره جدید و ارزشمند، البته که من احساسم اینه آگاهی هایی که به استاد گفته میشه تا با ما به اشتراک بگذارند جدید نیست و این ما هستیم که در مدار دریافت بیشتر قرار میگیریم اما انقدر احساس فوق العاده ای دارم از عمل کردن به آگاهی ها و تمرین کردنشون که هر روز با اتفاق های مختلفی سورپرایز میشم به قول استاد چرخ زندگیم کاملاَ روان شده.

    منی که در برخورد با یک موضوع یا تضاد مدت ها در خودم میپیچیدم حالا به خودم میگم چالش جدید، درس های جدید، لذت های جدید شروع شد و به استقبالش میرم.

    منی که به دنبال این بودم همه رو از خودم راضی نگه دارم حالا نه تنها به راحتی میپذیرم که ممکنه بعضی ها با من ارتباط برقرار نکنند و رضایت نداشته باشند بلکه همین موضوع باعث میشه فراوانی جهانی هستی و همچنین مفهوم خودباوری را عمیق تر درک کنم.

    این نتایج انقدر برای من به شخصه بزرگ و ارزشمند هست که بیام و دربارش بنویسم و ازش انرژی بگیرم برای قدرتمند ادامه دادن این مسیر.

    وقتی داشتم به صحبت های شما استاد در این فایل گوش میدادم با خودم هی میگفتم چقدر خوبه اگر من و دوستانی که دارند این فایل رو گوش میدن در این فرایند قدرت تکامل را در نظر بگیریم. خیلی از اوقات ما وقتی متوجه میشیم که احساس بدی درونمون هست یا فکر بدی داره در سرمون میچرخه از اینکه نمیتونیم اون فکر رو تغییر بدیم یا اینکه چرا اصلا همیچن فکر و احساسی سراغمون اومده با اینکه ما داریم روی خودمون کار میکنیم در احساس بد باقی میمونیم.

    ما باید بپذیریم که این یک موضوع کاملا طبیعیه و اصلا لازم نیست نگران باشیم و بخواهیم با یک حرکت به کلی اون رشته افکار رو قطع کنیم. همینکه ما آگاه میشیم که این احساس نتیجه یک فکر نامناسبه خودش یه مرحله مهم از رسیدن به حال خوبه.

    چند روز پیش داشتم فیلم یوسف پیامبر رو میدیدم و به خودم گفتم ببین اگر یوسف همان زمان به جای اینکه در احساس گناه باقی میموند میپذیرفت که این خطا رو انجام داده احتمالا خیلی زودتر از این ها از زندان رها میشد هر چند که همه این صحبت ها در عمل مهمه و ممکنه هر کدام از ما اگر به جای او بودیم هرگز نمیتونستیم خودمون رو ببخشیم همان طور که کماکان همین کار رو داریم انجام مدیم با زندگیمون.

    در ادامه به دوستم میگفتم واقعا چند درصد آدم ها از این مطلع هستند که فرکانس ها همین گفت و گوهای درونی هستند؟ و اصلا چند درصد باور یا اطلاع دارند که دارند در هر لحظه به جهان فرکانس ارسال میکنند؟

    استاد بازرگان در تفسیر یکی از آیات خیلی قشنگ میگفتند که شیطان آرام آرام به کار سو دعوت میکنه، در هر جایی از این مسیر ما اگر این رشته رو قطع کنیم روند تغییر خواهد کرد، هرگز اعتقاد ندارم به آب که از سر گذشت چه یه وجب چه ده وجب.

    زمانی که استاد در خصوص دریافت الهامات صحبت میکردند چند روز داشتم فکر میکردم که خدایا چیه این الهام دقیقا؟ چرا یه جاهایی حس میکنم خود خدام و یه جاهایی احساس میکنم خود خود شیطان.

    هرچقدر تلاش کردم تا بفهمم که چیه دقیقا این الهام و داستان های خودم و دیگران به خصوص پیامبران رو مرور کردم به این نتیجه رسیدم که الهام یک خبر یا ندای خاص نیست.

    الهام درحقیقت یک رشته دنباله داری از گفت و گوهای ذهنی مثبت و هم جهت با خواسته است که هرچقدر بیشتر بهش توجه کنی قوی تر و کارامدتر میشه. ممکنه در این روند نتونی یه وقتایی بنا به دلایلی به درستی بهش گوش داده و عمل کنی و متوجه میشی که دقیقا در همان لحظات کیفیت اتفاقات و گفت و گوها دستخوش تغییر میشند. در حقیقت باز هم میرسیم به مفهوم تکامل.

    هر چقدر آگاهانه بیشتر به سمت مثبت ها توجه کنیم تکاملمون سریع تر و با کیفیت تر طی میشه البته که این موضوع درخصوص وجه منفی هم صادقه.

    هر چقدر بیشتر به یاد بیاریم که نخیر هیچ آبی که از سر بگذردی وجود نداره خیلی راحت تر منطق ذهنمون برای بازگشت به مسیر درست و بریدن رشته افکار نامناسب و بهتره بگم غیر هم جهت با خواسته هامون یاریمون میکنه.

    دوست داشتم در این مورد صحبت کنم واقعا با تمام وجودم برای حضور در دوره احساس لیاقت و نوش جان کردن از آگاهی های ارزشمند این دوره و صد البته عمل کردن به شیوه آن آگاهی ها لحظه شماری میکنم.

    از خدای مهربانم میخوام که به من اجازه حضور در این رو بده و به سادگی من رو با این دوره هم مدار کنه.

    باز هم از اساتید عزیزم و یکایک شما عزیزان همراه و خدایی که من رو در مسیر شما قرار داد سپاس گزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 124 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1220 روز

      آقا احسان عزیز سلام

      دلم برای شما اساسا تنگ شده بود و چند وقتی بود در مدار آگاهی های شما نبودم و کامنتی ازتون نخونده بودم و با دیدن کامنت شما بسیار مشتاق خوندنش شدم و طبق معمول آگاهی های بینظیری رو به من انتقال دادین

      توی قدم دوم از 12 قدم در مبحث تجسم استاد بحث الهامات قشنگ توضیح داده بودن ولی من خیلی ماورایی به الهامات نگاه میکنم و خیلی جاها هم ازش نتیجه گرفتم .اما شما بحث الهامات خیلی زیبا اینجا بیان کردین و بازش کردین و قشنگ منظور استاد در اون جلسه الان فهمیدم

      استاد فرمودن وقتی شما حالتون خوبه و دارید در کاری که دوسشدارین فعالیت میکنین و باورهای درستی دارین در اون کار و نگاهتون به همه چی مثبت ” الهامت میاد و چیزهای به شما میگه که با اجراشون توی کارتون به دستاوردهای بزرگی میرسین (مثال فایل انگیزشی شماره 3) که توی اون جلسه مثال زدن

      الان بهتر درک میکنم که وقتی ما باورهای درستی داریم و افکارمونو جوری جهت میدیم بهشون که به ما احساس بهتری بدن و سوالات درست از خودمون در مورد کسب کارمون بپرسیم این ادامه دادن به افکار درست و مثبت باعث میشه ارتعاش ما در اون مورد اینقدر زیاد بشه که به ایده ای دست پیدا کنیم که جهش زیادی در کارمون ایجاد بشه و این ایده در واقع همون الهامی که استاد ازش صحبت میکنن

      برداشت من این بود آقا احسان و خوشحال میشم با درک خودتون این برداشت منو تحلیل کنید

      سپاسگزارم از شما دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
      • -
        Ehsan Moqadam گفته:
        مدت عضویت: 1929 روز

        درود بر شما محمد جان

        سپاس‌گزارم از شما دوست عزیز و خوش قلب خودم که انقدر مهربانانه مینویسی همیشه

        یه نکته‌ای رو وقتی پرسشت رو مطرح کردی درخصوص الهامات بهم گفته شد که بنویسم و اونم اینکه ما اساساً باور داشته باشیم که داره بهمون الهام میشه

        به خاطر ورودی‌های منفی گذشته و قضاوت‌های بسیاری که ما و جامعه از ما درموردمون میشه ما اصلاً خودمون رو تو جایگاهی نمیبینیم که بخواهیم الهامات رو دریافت کنیم، یعنی همین الان خود شما در محیطی به غیر از سایت یا افرادی که آمادگی شنیدن این صحبت‌ها رو دارند بیای بگی که آره به من الهام شد که همچین کاری رو انجام بدم بهت میخندند، یعنی تا این حد برای ما این مسئله غریبست و اون هم به این دلیله که ما درک درستی در این خصوص نداریم، هرچند که در قرآن در آیه فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا به صراحت این موضوع بیان شده، بهتره بگم در مورد وجه منفی و شیطانی این موضوع قبول میکنیم که شیطان بهمون نزدیکه و وسوسمون میکنه اما درخصوص الهامات بسیار غریبه هستیم با این موضوع. پس قدم اولین اینکه ما باور کنیم که خداوند داره بهمون الهام میکنه.

        نکته مهم دیگه اینکه الهامات کاملاً شخصیه، یعنی چیزی که به من گفته میشه مختص منه و اگر شما انجام بدی نتیجت با من بسیار متفاوته و بالعکس، اون هم به این خاطره که ما هر کدام در فضای فرکانسی مخصوص به خودمون هستیم و باورها و افکار متفاوتی داریم و فرکانس‌های متفاوتی رو به جهان ارسال میکینیم، مگر اینکه شما همونجوری فکر کنی که من فکر میکنم، به همین دلیل اینکه استاد میگن وقتی رو باورهام کار میکردم مثلاً یه ایده‌ای مثل فایل انگیزشی شماره 3 در نتیجه عمل به اون الهام ایجاد شد و یه نتیجه خیلی بزرگ رو به وجود آورد، درواقع عمل به یک الهام خاص نبوده. استاد به‌خاطر باورهای قبلی که ایجاد کرده بودند درواقع داشتند فرکانس‌های هم‌جهت با خواسته رو ارسال میکردند و درنهایت نتیجه به‌وجود اومد، مثال میخی که به دیوار وصل میشه درواقع این ضربه آخر نیست که میخ رو وارد دیوار میکنه، درسته که ما نتیجه رو فقط در ضربه آخر دیدیم اما چندین ضربه قبلش وارد شده و فضا رو برای ضربه آخر و فرو رفتن میخ در دیوار مهیا کرده کماینکه اگر خود اون ضربه آخر هم زده نشه میخ فرو نمیره و این همان مفهوم قانون فرکانس، تکامل و استمراره.

        نکته‌ای که دوست دارم به موازات این موضوع بگم اینکه اگر ما باورهای درستی داشته باشیم به مسیرهای بهتری هم هدایت میشیم و این مسیرهای بهتر باعث میشه که احساس ما خوب باشه در تمام مسیر، در مثال میخ اگر ما باورهای درستی نداشته باشیم درخصوص این موضوع به دیوار، میخ یا ابزار نامناسب هدایت میشیم یا شکل ضربه زدن به میخ ناکارآمد خواهد بود و همین موضوع نتیجه احساسی منفی در ما ایجاد میکنه.

        به همین دلیله که میگم الهام یک فراینده. فرایندی که باید ادامه‌دار بشه و همزمان روی سایر ابعاد هم کار بشه.

        در مثال یوسف فرض کنید که یوسف تعبیر خواب پادشاه رو میدونست اما انقدر عزت‌نفس و خودباوری نداشت که بخواد بره اون رو به پادشاه بگه. درواقع یوسف به‌خاطر سایر باورهای درستش آسان شد برای آسانی‌ها، یعنی شاید از دید مردم کار خیلی بزرگ باشه اما یوسف براش بزرگ نبوده.

        وقتی ما رو خودمون کار میکنیم و الهامات خداوند رو دریافت میکنیم و عمل میکنیم بهشون هدایت میشیم به مسیرهای بهتر، یعنی کارها انجام میشه اما راحت‌تر از زمانی که این باور رو نساختیم. بنابراین، پایه و اساس اینکه ما باور داشته باشیم خداوند داره در هر لحظه به ما الهام میکنه و با عمل به الهام نخست که نتیجش حال خوبه حتی اگر کار دشواری در اون لحظه برامون باشه، الهام بعدی گفته میشه و دوباره همین چرخه ادامه پیدا میکنه تا درنهایت ما میبینیم درحال تجربه و لذت بردن از خواستمون هستیم.

        برای شما دوست عزیزم از خداوند مهربان بهترین‌ها رو آرزومندم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
    • -
      زری گفته:
      مدت عضویت: 756 روز

      سلام آقای مقدم عزیز

      واقعا که لذت میبرم از خوندن کامنتهاتون و مدتهابود کامنتی ننوشته بودین

      واقعا چقدر دقیق و به جا اشاره کردید به رعایت تکامل

      باید بدونیم که ذره ذره و با تکامل حالمون بد میشه پس برای همینه که استاد میگه تا نشانه هاشو دیدید در نطفه خفه اش کنید

      و حتی اگه نتونستیم از پسش بربیایم و حالمون بد شد نباید انتظار داشته باشیم یهو حالمون عالی بشه بازم ذره ذره باید حالمونو خوب کنیم

      و به قول شما حالمونو بد نکنیم که چرا حالم خوب نمیشه

      اینجوری بیشتر میریم تو سیکل معیوب و تمرکزمون میره رو ناخواسته ها

      ممنونم از کامنت زیبا و پر از آگاهی که نوشتید

      در پناه خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      فرشته شریفی گفته:
      مدت عضویت: 1283 روز

      بنام خدای مهربان

      سلام خدمت شما دوست عزیز

      شما کامنتتون بینهایت زیبا و واضح بود

      وقتی داشتم چند خط پایانی کامنتتون رو میخوندم ک گفتین الهام چیه!

      اصلا متوجه نشدم بااینکه چندین بار خوندم کلمات رو حجی کردم و خوندم با مکث خوندم ولی بازم متوجه نشدم قبل از اینکه ذهنم حرفی بزنه و تخریبم کنه

      یادم افتاد قبلا وقتی استاد میگفت فرق الله و رب چیه اصلا نمیفهمیدم استاد چیمیگه

      ولی الان کاملا واضح شده برام

      و دیدم که شما درباره تکامل نوشتین

      من برای کلمه به کلمه کامنت شما باید تکاملم رو طی کنم که درک کنم

      ولی بهرحال کامنتتون بسیار زیبا بود

      درمسیر رشد و پیشرفت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      فاطمه احمدی گفته:
      مدت عضویت: 2619 روز

      سلام به آقای مقدم عزیز

      من اولین بار هستم که یک کامنت از شما میخونم وواقعا شگفت زده شدم از اینهمه آگاهی.اول اینکه چقدر زیبا راجبه نموندن در احساس بد صحبت کردین ویکی از باورهای مخرب من رو گفتین که الان متوجه شدم علت ادامه ندادن در بودن در حال خوب رو واین ضرب المثل اشتباه که آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب می دونم.البته من وقتی از مسیر خارج می شدم دقیق این ضرب المثل رو در ذهنم نمی آوردم ولی احساسی که در من ایجاد میشد دقیقا همین بود که چون یکبار اشتباه کردی دیگه تموم شد.

      دوم تعریف بسیار زیبایی که از الهام بیان کردین واقعا ستودنی بود وبسیار عمیق به این مفهوم اشاره کردین .وهمینطور توضیحاتی که در کنارش به دوست عزیزمون دادین.

      امید وارم که در این راه پاینده باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    محمد دِرخشان گفته:
    مدت عضویت: 1922 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام و صد سلام بر استاد گلم سید حسین عباسمنش و مریم عزیزتر از جانم

    خب ابتدا از جمله روز گوشیم شروع میکنم در مورد اعتماد داشتن به خدا:

    خداوند برای هر چیزی که اجازه اتفاق افتادنش را می دهد دلیلی دارد ، ممکن است ما هرگز نتوانیم حکمتش را درک کنیم اما باید به اراده و خواست او اعتماد کنیم.

    استاد خوش تیپ و خوش هیکل کی بودی تو،ای جانم آدم شمه را میبینه زندگیش ساخته میشه و انرژی میگیره برای ساختن زندگیش

    این روزها که سخت مشغول مطالعه کتاب شدم دلیلش هم اینه که یکم سرم خلوتر شده

    اما چه کتاب هایی تو این چند روزه خوندم

    1)کیمیاگر

    2)تجسم خلاق

    3)قله ها و دره ها

    4)آیین دوستیابی

    5)دانش ثروتمند شدن

    6)پول و موفقیت نامحدود

    دوستان سه تا پاراگراف زیبا از سه کتاب انتخاب کردم که در زیر براتون مینویسم

    1)کتاب آیین دوستیابی فصل دوم

    زیر این آسمان کبود تنها یک راه برای وادار کردن کسی برای انجام کاری وجود دارد.آیا تاکنون به این فکر کرده اید؟بله،تنها یک راه وجود دارد و آن ایجاد میل انجام آن در طرف مقابل است.

    توضیحات من:هیچ فرد تنبلی در دنیا وجود ندارد،تنها اون فرد انگیزه و انرژی لازم برای حرکت و پیشرفت را ندارد یا در خود ایجاد نکرده است.مثلا انگیزه یک کارگر برای کار کردن دریافت حقوق و پول است

    2)کتاب دانش ثروتمند شدن

    هر چند در ستایش فقر سخنان بسیاری گفته می شود،حقیقت این است که به راستی بدون ثروتمند شدن امکان زندگی کامل و موفق وجود ندارد و هیچ انسانی نمی تواند به بالاترین حد شکوفایی استعدادها و تکامل روحانی خویش نائل شود،مگر این که مقدار زیادی پول داشته باشد،زیرا برای تعالی روح و پرورش استعدادهایش باید از موارد بسیاری استفاده کند که تهیه آن ها جز با پول ممکن نیست.

    حق انسان از زندگی،یعنی حق استفاده ی آزاد و نامحدود از تمام چیزهایی که برای تعالی ذهنی،روحی و جسمانی اش لازم است، به عبارت دیگر،حق ثروتمند بودن.

    درست مانند حساب و جبر،دانشی دقیق به نام ثروتمند شدن وجود دارد.قوانین معینی بر فرایند کسب ثروت حاکم است که هر کسی این قوانین را بیاموزد و از آن ها پیروی کند،با یقین و قطعیتی ریاضی ثروتمند خواهد شد.

    مالکیت پول و ملک در نتیجه انجام کارها به روشی معین به دست می آید.

    اندیشه تنها قدرتی است که می تواند باعث تولید ثروت قابل ملاحضه ای از ماده ی بدون شکل شود.این ماده که همه چیز از آن درست شده است،جوهره ای است که فکر می کند و اندیشه به هر شکلی درون این جوهر مانند قالبی است که آن شکل را به وجود می آورد.

    اندیشه قدرتی خلاق یا نیرویی وادارکننده است که باعث عمل کردن قدرت خلاق می شود،اندیشیدن به روشی معین ثروت ها را به سوی شما می آورد.

    و اما بریم سراغ کتاب پول و موفقیت نامحدود صفحه 35 که مطالبش مرتبط هست با این فایل

    هنگامی که افکار منفی به طرفتان می آید،مانند من استطاعت آن سفر را ندارم یا نمیتوانم آن صورت حساب را پرداخت کنم سریعا این جملات منفی را در ذهنتان با این جملات مثبت نقص کنید:خداوند موجودی همیشگی و آنی من است و آن صورت حساب به صورتی الهی پرداخت شده است اگر 50 بار در ساعت هم فکری منفی به طرفتان آمد،هر بار آن را با تفکر و جملات مثبت نقض کنید: خداوند ذخیره آنی من است و همین الان نیازم را برطرف می کند. پس از چند دقیقه افکار منفی مادی برطرف می شوند و می بینید که ذهن ناخودآگاهتان در جهت ثروت حرکت می کند.

    اگر برای مثال به چیزی نگاه می کنید هرگز نگویید:نمی توانم آن را بخرم یا توانایی مالی خریدش را ندارم ذهن ناخودآگاهتان عینا شما را به آن سو می برد و مانع برکتتان می شود.به جای آن به خودتان بگویید:آن چیز برای فروش است این یک گزیده الهی است و من در قوانین الهی از طریق عشق الهی آن را پسندیدم این شاه کلید ثروت است.غیر ممکن است که یک انسان مخلص این تکنیک را تمرین کند و ثروت مورد نیازش را در طول زندگی اش به دست نیاورد.

    با استفاده از تکنیک فوق شما قانون توانگری را به کار بسته اید.این قانون برای شما هم مانند هر کس دیگر کارساز است،زیرا قوانین ذهن برای انسان ها استثناء قائل نمی شود.افکارتان شما را ثروتمند و یا فقیر می سازد همین جا و هم اکنون ثروت های زندگی را برگزینید.

    استاد عزیزم چقدر زیبا قدرت گرفتن افکار منفی را با قوی و بزرگ شدن علف های هرز پردایس مثال زدید بله درست است ما ابتدا امر که افکار منفی هنوز جان نگرفتند و قابل کنترل هستند میتونیم اونها را کنترل کنیم و راحتر توجه ذهنمون را به سمت دیگه ای معطوف کنیم ولی بعد از غرق شدن در افکار منفی کار کمی دشوار است

    کار ذهن بردن به دریای افکار منفی هست،از غم گذشته که رها میشید،میبره به ترس از آینده،از ترس آینده که فارغ میشید میبره به کینه گذشته،از کینه آسوده میشید میبره به بی پولی،از بی پول رها میشید میبره به رفتار همسر و همین طور تیر ها را پرتاب میکنه تا ببینه کدوم تیر میتونه شما را تو تله بندازه و زمانتون را تلف فکر کردن و پرورش دادن اون کنید

    استاد پیشنهاد میکنم چمن های پردایس را بسپارید به یک شرکت خدماتی که هر ماه بیان و اصلاح کنن و پردایس همیشه عالی باشه و شما و مریم گلی فقط برای ما فایل تولید کنید و سریال زندگی در بهشت را ادامه بدید(البته شیطنتم گرفته بزار استاد زندگی و راه و روش خودشا بره بابا)

    نمیدونید که چقدر به این فایل نیاز داشتم در این زمان چون گیر کردم ما بین گذشته و لذت بردن از نعمات الان و شکرگزاری و پیش به سوی زندگی رویایی در آینده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای:
    • -
      محمد کرمی گفته:
      مدت عضویت: 1220 روز

      سلام آقا محمد عزیز

      مثل همیشه با کلمات زیباتون این سایت نورانی کردین .جمله اخرتون بسیار زیبا بود و کل جریان افکار منفی و مسیری که در دهنمون ایجاد میکنه رو بازگو کرد

      واقعا همینطوره ذهن برای ما در هر لحظه میتونه جهنمی ایجاد کنه .من در گذشته نچندان دور که آشنایی با استاد نداشتم از صب که چشمامو باز میکردم درگیر مزخرفات ذهن بود تا موقعی که بخوابم و همه چرخه زندگی برام زهر مار بود ..

      اتفاقا همین الان قبل از اینکه جواب شما رو بنویسم داشتم فکر میکردم چقدر من تغییر کردم چقدر شادتر شدم امیدوار تر شدم حتی چهره ام زیبا تر شده و به همون اندازه هم دوستان با کیفیتر درامد بیشتر و تن سالمتر و ارتباطات بهتری دارم

      همین الان که داشتم این متن مینوشتم و به این روند رو به مثبت خودم فکر میکردم این ذهن چموش من جوری داره زور میزنه که بگه بابا اینا که چیزی نیست و منو بکشونه به جهنم گذشتم .ولی خدا رو شکر میکنم که آگاه شدم به بازی های ذهن و نا آگاه از این دنیا نرفتم (این دعای که همیشه به خودم میگم و استاد ازش تشکر میکنم )

      خدایا هزاران مرتبه شکرت بخاطر این درک از قوانین که بهم عطا کردی در حالی 99%مردم ازش خبر ندارن و هر وقت درموردش با هر کسی صحبت کردم فکر میکنن سرم خورده جای

      سپاسگزار الله ای که همچین استادس سر راهم قرار داده و همچین دوستان بی نظیری نصیبم کرده

      سپاسگزارم ازت آقا محمد دوسداشتنی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        محمد دِرخشان گفته:
        مدت عضویت: 1922 روز

        سلام و درود بر آقای کرمی گل

        بسیار سپاسگزار شما هستم بابت پاسخ زیباتون

        وقتی استاد میگن همه چیز ذهنه یعنی اول فکر یک چیزی در ذهن ما شکل میگیره بعد ساخته و پرداخته میشه،بعد تبدیل میشه به باور و بعد هم رفتار و جزئی از زندگی ما

        الان که گفتید خودم را با گذشته مقایسه میکنم،منم یاد گذشته ام افتادم که چقدر آدم نق نقو بودم و از همه طلب کار و فکر میکردم در حق من ظلم شده و الان میفهمم که اونی کسی که در حقت ظلم کرده خودتی نه دیگران

        در پناه خداوندگار بزرگ موفق،پیروز و ثروتمند باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2198 روز

      سلام آقای درخشان عزیز

      خواستم تشکر و قدردانی کنم برای اینکه این کتاب ها را انتخاب کردید و مطالعه کردید و بیشتر از این خوشحال شدم که به نکته های جالبی برخوردید و برامون اینجا نوشتید خداوند ذخیره آنی من است و همین الان نیازم را برطرف می کند. پس از چند دقیقه افکار منفی مادی برطرف می شوند و می بینید که ذهن ناخودآگاهتان در جهت ثروت حرکت می کند.

      البته نکات خوبی رو یادآوری کردید اینکه کار ذهن بردن به دریای افکار منفی هست،از غم گذشته که رها میشید،میبره به ترس از آینده،از ترس آینده که فارغ میشید میبره به کینه گذشته،از کینه آسوده میشید میبره به بی پولی،از بی پول رها میشید میبره به رفتار همسر و همین طور تیر ها را پرتاب میکنه تا ببینه کدوم تیر میتونه شما را تو تله بندازه و زمانتون را تلف فکر کردن و پرورش دادن اون کنید

      واقعا ممنون و سپاسگذارم برای نکات خوبی که از اون کتاب ها نوشتید و همچنین لیست کتاب های معرفی شده ای که اینجا نوشتید

      و سه تا پاراگراف زیبا از سه کتاب انتخاب کردید و برامون نوشتید مرسی مرسی ممنون و سپاسگذارم خیلی مفید و کارا بود و این جمله های مثبت تاکیدی چقدر بار مثبت داشتند مرسی مرسی آقای درخشان بازم از این جمله ها رو برامون بنویسید این ها رو در گوشیم سیو کردم ممنون و سپاسگذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        محمد دِرخشان گفته:
        مدت عضویت: 1922 روز

        سلام خانم سلطانی عزیز

        چند روز پیش هدایت شدم به خوندن داستان هدایت شما و نمیدونیم که چند دقیقه مات و مبهوت مونده بود،چه قلم شیوایی دارید

        بسیار سپاسگزارم بابت کامنت زیباتون

        همیشه از خوندن کامنت های عالیتون لذت میبرم و کیف میکنم

        بسیار خرسند که کامنت من تونست تاثیر بسزایی در شما بگزارد

        در پناه الله یگانه موفق،پیروز و ثروتمند باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    فاطمه تقی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2313 روز

    به نام خداوندم

    سلام به استادعزیزم سپاسگزارم ازتون که سخاوتمندانه این آگاهی های ناب رو درست زمانیکه بهشون نیاز داریم دراختیارمون میزارین

    سلام به مریم جانم که حتی پشت صحنه هم که باشن عشق ولطفشون به ما میرسه

    سلام به تک تک دوستانم دراین مسیر که کلی ازشون درس گرفتم ومیگیرم

    سپاسگزار خداوندم هستم که سعادت دیدن این فایل بی نظیر رو بهم داد

    موضوع ازاین قراره که مدتی هست دنبال کار پاره وقت هستم که هم درآمدی داشته باشم هم به بچهام وزندگیم برسم. آخر هفته ی گذشته هدایت شدم به یه آگاهی تبلیغ کار وبعداز تماس ورفتن برا مصاحبه با توضیحاتی که درموردشرایط کار دادن بنظرم اومد کار مناسبی هستش البته به طور کلی برام باز نکردن دقیق من چه کاری رو باید انجام بدم ولی ازاونجایی که محمدم سه سالش هستش وزهراجان هم کلاس دوم هستش ونمیتونم تنها بزارمشون به نظرم اومد که این کار مناسب هست که هم به بچها برسم هم یه کاری واسه خودم داشته باشم.

    فردای روز مصاحبه قرار شد سه روز آزمایشی برم واسه کار اگه اوکی بود قراداد کاری بنویسیم

    خوشبختانه روزهایی که قرار بود برا آزمایشی برم همسرم شب کاریشون بود روزها خونه بودن وخیال از بابت بچها راحت بودامیرعلی پسرم هم دانشگاه کلاس نداشت وخونه بود.

    خلاصه شب ناهار فردا رو حاضر کردم وکار هامو انجام‌ دادم.روز یکشنبه زهرا جان روفرستادم مدرسه محمدم هم که برخلاف هرروز اون روز شبش زود خوابیده بود ساعت 4/5صبح بیدارشد کاملا سرحال بود فیلم تو گوشی واسش گذاشتم ببینه، حریره درست کردم بهش دادم وصبحانش هم خورد وتا رفتن زهرا به مدرسه محمد هم خوابش کردم ورفتم.

    اتفاقی که می افته،همسرم میبینن محمد خوابه میرن بیرون یه کاری داشتن انجام بدن وبرگردن

    محمداز خواب پامیشه میبینه هیچ کس نیست داداشش هم خوابه خودش برا اولین بار میره دستشویی خیلی تمیز ومرتب کارشو انجام میده

    بعد اضافه حریره که گذاشته بودم روی بخاری که با شعله کم روشن بود میره از توی آشپزخونه کاسه وقاشق میاره حریره میخوره وظرفش هم میزاره توظرفشویی باقی حریره هم میزاره روی بخاری

    امیرعلی پسرم چون شب تاساعت پنج صبح بیداربودپنج صبح تازه خوابید متوجه محمد نشده بود.

    محمد فکر میکنه باباش توکوچه هست لباس گرم میپوشه صدای داداشش هم نمیزنه در رو باز میکنه میاد توکوچه در هم میبنده

    چند لحظه بعد متوجه میشه هیچ کس توکوچه نیست در هم بسته شده

    دوتاپسر بچه های کوچیک هم سرکوچه بازی میکردن، محمدچند لحظه صبر میکنه میبینه باباش نیومد درهم بسته نمیتونه بره تو خونه،گریه کنان میره پیششون که مامانم رفته سر کار،بابام رفته برا من بَع(محمد به خوراکی میگه،بع) بخره،داداشم خوابه،آجی زهرا هم مدرسه

    درم بسته شده.مامان یکی از بچه ها تا نزدیک خونه میاردش بعد بچه ها میان زنگ خونه میزنن محمد و تحویل امیرعلی میدن.

    وقتی اومدم خونه وهمسرم این موضوع رو واسم تعریف کرد خیلی افکارم به هم ریخت از یه طرف محیط کار وشرایط کار اصلا مناسب من نبود وارزشمندیم رو می‌برد زیرسؤال،ازطرفی همچین اتفاقی واسه بچه ام افتاده بود

    اینجا بود که نجوا های ذهنی شروع شد

    اینکه چطور داری روی باور احساس لیاقت کار میکنی که هدایت شدی به همچین محیط کاری

    اگه محمد همسایه ها ندیده بودنش وهمینطور بچه رفته بود گم میشد،چطور میخواست پیداش کنی؟یا هر اتفاق دیه ای واسش می افتاد چی؟

    اینجا بود که کنترل ذهن واسم سخت شد،گفتم من باید توجهم رو بزارم روی نکات مثبت اول ازهمه ناهارو گرم کردبااینکه خودم اصلا میل به خوردن نداشتم با خانواده ام همراهی کردم ناهار محمد هم دادم بعدنشستم با خودم صحبت کردن که درسته این کار در شان وارزش من نبود ولی باعث شد هم خود وهم خانواده ام متوجه حضور پر ارزشم در زندگی بشیم که چقدر حضورم در خانه نقش پر رنگی داره.

    با افرادی در محیط کار روبرو شدم که فهمیدم چقدر مسیرم درسته وچقدر رشد وپیشرفت کردم وبا قدرت بیشتر به مسیرم ادامه بدم،اینکه چقدر خداوند مهربان حامی منو خانواده ام هستش وبا نبودم اینطور از محمدم محافظت کرده حتی یه نخ مو هم از سرش کم نشده خدارو هزاربار شکر چقدر سپاسگزار خداوندم شدم وپیش خودم فکر کردم قطعا دراتفاقات امروز خیریتی هستش که نیازه ی رشد وپیشرفتم هستش.واینجوری ذهنم رو قانع کردم وبا روحیه عالی نشستم کنار زهرا تا تکالیفش انجام بده.

    استاد عزیزم بی نهایت ازتون سپاسگزارم که با آموزه های شماست که من اینطور تونستم ذهنم رو کنترل کنم وتوجهم رو بزارم روی نکات مثبت ماجرا

    انشاالله که خداوند شما ومریم جان را حفظ کنه وبه بهترینها برسید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
    • -
      فاطمه و رسول گفته:
      مدت عضویت: 1082 روز

      سلام به فاطمه عزیزم

      سپاسگزارم از کامنتت و نتایجی که از دل این تضاد بدست آوردی و کنترل نجواهای ذهنیت .

      خداروشکر که ارزشمندی و در کنار خانواده هستی و درمسیر پیشرفتی

      الهی که همیشه سرشار از نگاه خداوند باشین و زندگی تون در بهترین مدارها قراربگیره ان شاالله.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      فاطمه تقی زاده گفته:
      مدت عضویت: 2313 روز

      به نام خداوندم

      سلام استاد عزیزم ومریم جان نازنینم

      سلام به دوستان عزیز

      امروز1402/12/17 باز از طریق نشانه امروزم هدایت شدم به این فایل بی نظیر بعداز دیدن فایل دیدگاه قبلیم که1402/9/7گذاشته بودم روخوندم و تصمیم گرفتم همینجا زیر همین دیدگاهم روند زندگیم وپیشرفتم از اون روز تا حالا بنویسم وبه خودم یادآوری کنم که نتیجه توجه کردن به نکات مثبت وصبور بودن وادامه دادن وگذروندن دوره تکاملم رو گرفتم وبه خواسته ام رسیدم حتی بهتر وراحت تر از اونی که مدنظرم بود.

      طبق خواسته ام که دوست داشتم واسه خودم کار ودرامدی داشته باشم ودرکنارش هم بتونم به کارهای خونه برسم و به فرزندانم رسیدگی کنم

      طی همین چندماه گذشته اتفاقات افتاد وشرایط جوری رقم خورد که درحال حاضر درکنارهمسرم مشغول کار نونوایی هستم خداروشکر از محیط کاروشرایط کارم راضی هستم هم راحت به تمام کارهای خونه وروزمره گیم میرسم هم کلی از لحاظ روحی وروانی به حال واحساس خوب رسیدم الهی شکر.

      واینها همه نتیجه ی زمانی هستش که وقتی به تضاد زندگیم برخوردم سعی کردم دید خوب ومثبتی نسبت به شرایط واتفاقات اطرافم داشته باشم وطبق قانون بدون تغییر خداوند هدایت شدم به مدار بالاتر وشرایط وکار راحت تر.سپاس خداجونم

      سپاسگزارم استاد عزیزم بخاطر وجود پاک ونازنینتون که از لحظه ی آشناییم با شما خیر وبرکت هم وارد زندگیم شده.سپاس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    ملورین گفته:
    مدت عضویت: 1817 روز

    به نام خداوندی که حضور ش بی انتهاست و گنج هایش بی پایان

    سلام به دو استاد بزرگوارم

    سلام بر بهشتِ متقین و مومنین و محسنین خداوند پارادایسِ رویایی با کلبه چوبی و رویایی روی آب که به اندازه تک تک درختانش و آنچه زیبایی در خود دارد از خالق آن زیبایی ها سپاسگزارم

    سلام به دوستان خوبم

    سپاس فراوان دارم از گروه تحقیقاتی عباس منش که شبانه روز عاشقانه تلاش می کنند تا سایت عباس منش.کام در رده بهترین و تاثیرگذارترین و پرطرفدارترین و توحیدی ترین سایت موفقیت جهان قرار بگیره، و ما هم از این گنجینه نامحدود الهی هر روز بهره مند باشیم.

    الهی صدها هزار مرتبه شکرت برای هدایتم به این سایت آسمانی !

    روزی را به یاد دارم که برای محقق شدن خواسته هایم عضو سایت شدم و به توحید رسیدم؛عشق زمینی خواستم و عشق آسمانی نصیبم شد، پول و ثروت خواستم و گنج های بی کران هستی به من داده شد، دوستان صالح خواستم و دوستی با یگانه خالق جهان نصیبم شد، سفرهای دو نفره عاشقانه خواستم و سیر و سیاحت درون با من الهیم آغاز شد ، با تمام وجودم راهنمایی خواستم و بهترین الگوهای توحید را به من معرفی کرد،هر چه را که طلب کردم در بهترین و بالاترین کیفیت دریافت کردم و اگر در همین لحظه جان دهم هیچ رویای دست نیافتنی در سر ندارم.

    پروردگارا! معبودا! سرورا! سپاس گزاری این بنده حقیر و ناتوان را با دست های خالی و قلبی لبریز از عشق الهی پذیرا باش. الهی شکرت

    خداوند را شاکرم که هر روز چشمانم را با دیدن زیبایی های پارادایس میشویم و گوش هایم را با شنیدن صدای گرم و تأثیرگذار مرد توحیدی خدا و سخنان نقضش تمرین و تعلیم می دهم تا چشمانم آنچه نازیباست را نبیند و گوش هایم آنچه ناشیندنی ست را نشنوند.

    استاد عزیزم،هر مطلبی را که برای فایل ها آماده می کنید در حین سادگی پر از نکات ریز و درس و عبرت هست و هر کدام جای ساعت ها تفکر و تعمق و تأمل را در خود دارند و مبحث امروز را من با تمام وجودم لمس کردم.

    امروز بعد از دیدن فایل چگونه از قدرت گرفتن افکار منفی جلوگیری کنیم ناخودآگاه به یاد ده سال پیش خود افتادم و آن زمان خیلی با مباحث توحید و تفسیر قرآن و قوانین الهی آشنایی نداشتم و به شدت خواهان تغییرات فوق العاده و به دنبال احساس خوب بودم که یکی از دوستانم کاملا اتفاقی کتاب بازی زندگی فلورانس اسکاول شین را به من معرفی کرد و من هم خوشحال و خندان تنها یک بار این کتاب را مطالعه کردم (بگذریم که بعدها بارها و بارها این کتاب و کتاب های متعددی با همین مضمون ها مطالعه کردم ) و تنها تمرینی که از این کتاب انجام دادم نوشتن اهدافم بود که به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسید و تفکرم این بود که آرزوها سقف کوتاهی دارند و اگر بیش از این بخواهم خارج شدن از حد و حدود الهیست و آنقدر عاشقانه از خداوند طلب می کردم و هرگز مقاومت ذهنی نداشتم که بعد از حدود سه سال تمام اهدافم محقق شدن و در حال حاضر مدت هاست که آن رویاها خیلی بهتر از آن که در حد تصورم بود محقق شدن و امروز با یادآوری آن بسیار سپاس گزاری کردم از پروردگارم که این موفقیت ها را در ذهنم تداعی کرد تا شکرگزارتر باشم و برای ذهنم منطق بیاورم که می شود، و همچنین پروردگارم که همیشه در بهترین زمان و در بهترین مکان و در بهترین موقعیت ها و با بهترین افراد هدایت هایش را بر قلب بندگانش جاری می کند امروز من را آماده دریافت هدایتش کرد و با زبان شیرین استادم هدایت شدم و باعث شدید که لیلای امروز را با لیلای ده سال قبل مقایسه کردم و فهمیدم که امروز به دلیل سال ها رها کردن علف های هرز باورهای ذهنم آنقدر این علف های ذهنی ریشه دوانده که ریشه کن کردن آن ها دشوارتر شده و نیاز به تمرین و پشتکار و از همه مهم تر نیاز به تعهدی دارد از جنس تعهد استاد توحید ی ام استاد عباس منش و همچنین زمان و انرژی فراتری باید هزینه شود و بهای بیشتر و تاوان بیشتر باید قربانی شود (در واقع بیل مکانیکی لازم شدم) و خدا را شکر می کنم که از همان ابتدای ورودم به سایت خود را متعهد کردم و آماده امتحان های الهی شدم و چه سخت آزمون هایی را در حال پشت سر گذاشتن هستم و در تمام لحظات سخت حضور پروردگارم را که دائم به من یاد آوری می کند که طاقت بیار ، وعده خداوند حق است و با این ندا دلگرمی عجیبی احساس می کنم

    أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا یُفْتَنُون)( سوره عنکبوت آیه 2) آیا مردم گمان کردند همین که گفتند ایمان آوردیم، به حال خود رها می شوند و آزمایش نمی شوند.

    من روبروی خود فقط دو راه می بینم،یک راه توحید عملی و قوانین و نظامات پروردگار که مایه هستی و رستگاری ست و راه دوم زندگیِ باری به هر جهت که مایه نیستی و فنا و زوال است و انتخاب من قطعا راه پر پیچ و خم اما شیرینِ توحید هست که با جان و دل آغاز کردم و در مواجهه با تضادها به ارباب کائنات پناه می برم و به معجزاتش عادت دارم و هرگز ناامید نمی شوم و لحظه ایی نیست که بی یاد خداوند سپری کنم که بالاترین پاداش پروردگارم همین یادش و بودنش در تک تک نفس هایم و در هر ضربان قلبم هست و دلگرمی هایش در خواب و بیداری ست.

    استاد عباس منش، استاد شایسته برای سپاس گزاری از زحماتتون زبانم قاصره

    سپاس گزارم برای سریال های فوق العاده سفر به دور آمریکا که فقط تمرکز بر نکات مثبت را به ما آموزش میدین

    سپاس گزارم که عشق بی حد و حسابتون را از راه دور نثار عاشقانتون می کنید و ما هم این عشق را دریافت می کنیم

    امیدوارم خداوند همه ما را از گنج های بغیر الحساب خود بهره مند کند آمین

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      محمد حسین تجلی گفته:
      مدت عضویت: 2228 روز

      به نام خداوند مهربانی ها

      سلام و درود خدمت شما خانم حاج صادقی عزیز

      دوست هم مدارم

      چقدر لذت بردم و درس یاد گرفتم در هنگام مطالعه‌ی دل نوشته‌ی شما

      اولاً بهتون تبریک میگم به خاطر اینکه باور کردین اهدافتون رو نوشتید و الان به لطف خداوند مهربان تمام اون ها رو به دست آوردید

      الهی صد هزار مرتبه شکر

      دوماً بهتون تبریک میگم که اینقدر زیبا می نویسید ، دل نوشته‌ی شما سرشار از احساس خوب بود سرشار از ادب و احترام و نجابت بود و بوی خدا رو می داد

      خدا رو صد هزار مرتبه شکر

      سوماً بهتون تبریک میگم برای اینکه خداوند بهتون این زیبایی رو هدیه داده

      عکس پروفایلتون رو نگاه کردم و زیبایی شما رو بی نهایت تحسین کردم

      امیدوارم هر جا که هستید قلبتون مملو از شادی و احساس رضایت از پروردگار باشه

      و در هر لحظه در حال کار کردن روی ذهنتون و تغییر مدار به سمت زیبایی های بیشتر و نعمات بیشتر باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    علی وزیری وصال گفته:
    مدت عضویت: 2721 روز

    به خالق یگانه ، تنها قدرت هستی

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز

    اول از همه از خداوند شاکرم که به من فرصت داده رد پایی از برداشت از قانون بجا بذارم، سپاسگزارم

    استاد عزیزم چقدر زیبا از منطقی ترین حالت ممکن یکی از اساسی ترین کار های ما ( کسانی که در مسیر رشد و بهبود الهی ) هستند استفاده کردید و به ما آگاهی دادید.

    مثال اینجاست که ذهن رو به مانند یک باغ پرادایس و درختان و گیاهان و باغبان رو خودمون که ناظر بر این باغ (افکار و باور واحساسات) و مدیریت و کنترل و پاکسازی این کار رو یکی از مهم ترین کار ها و تمرینات ما مثال زدید

    بریم سراغ کلید واژه های قانونی : “از قدیم گفتند هرچقدر زودتر جلوی ضرر رو بگیری منفعتِ” خوب که چی؟ یعنی این که من اانسان که دارای ذهنی به مانند باغ بزرگی از مجموعه افکار مثبت و باور های درست (گل ها و درختان مفید و میوه جات ) و افکار منفی =( احساسات بد + افکار منفی + ورودی ها و هزار گفتگوی منفی ذهنی ) هستم

    در هر لحظه ….تاکیید میکنم در ( هر لحظه) متمرکز بر افکار مون باشیم. خوب چجوری علی جان؟

    جواب این کلید واژه : تمرکز بر افکار و ناظر بر افکارم باشم و احساسمون رو یک قطب نما حساب کنم و ببینم چرا حالم بده یا خوبه؟؟

    یا احساسم یجوری نا خوشاینده و این درختچه هرز (احساس بد) ریشه اش از کجاست؟! و با چه زاویه یا دستگاهی میشه سریع سر این احساس بد رو با جایگزین کردن یک منطق درست ببریم و فرکانس و احساسم رو تغییر بدیم به احساس خوب به سمت خواسته ها، چرا؟؟ …چون قانون میگه : ما در هر لحظه با استفاده از همین ذهن در حال ارسال فرکانس هایی به جهان هستی هستیم و هرچقدر این احساس بد یا افکار منفی بیشتر بشه دیگه کارش به این راحتی نیست. و با بیل مکانیکی باید روش وقت بذاری/

    خوب علی ما چیکار کنیم کار آسون تر چیه که همه ی افکار و سطح زمین رو نذاریم الف هرزی باشه اگر هم هست چکار کنیم؟؟؟ همیشه سوال های به ظاهر پیچیده و سخت پاسخ آسون دارن!!!؟:

    جواب اینجاست:

    سعی کنیم احساسمون خوب باشه و ته دلمون قرص باشه (احساس خوب = زمین پاک و اتفاق های خوب)

    1. قدرت رو به خدا بدیم و بگیم این احساس و افکار میخواد یه درس خوب یا یک یا دو تا از ترمز های منو بهم بگه و خودمونو آروم رو آغوش خدا (لحظه ی حال بنشونیم)

    2. شروع کنیم به شناخت خودمون

    3. شناخت ترس هامون

    4. شناسایی ورودی های ذهن و مدیریت ذهن

    کلی : وقتی بررسی ذهنمون که الف هرز چیه و اصلا چرا این هستش؟! رو انجام دادیم شروع کنیم به باور سازی بسیار منطقی ( تیغه ی فولادی برش ) به اندازه ای که بتونه اون فکر و ریشه و احساس بد رو ببره ( تبدیل به احساس خوب بکنه ) انجام بدیم

    نقاط مثبتمون رو هی ببینیم و رشد بدیم و آبیاری کنیم و این باعث میشه ما کنترل ذهن به معنای واقعی انجام میدیم و نگاهی به احساسمون کنیم

    ((( بیاییم از ورودی های منفی جلوگیری کنیم )))

    بیاییم برای ترمز هایی که شناسایی کردیم طبق شناختی که از خودمون داریم یک تمرین بنویسیم که دقیقا اون درخت هرز رو میبره و جاش نحال میوه بکاریم و هی آبیاری کنیم ( و نگیم دیگه تموم شد بلکه هر روز این کار رو تکرار کنیم و باز مانیتور ما احساس خوبمون و همون زمین صاف هستش)

    ما باید هر روز باغبانی افکار و ذهن و احساسمون و ما رهاشون نکنیم بلکه متمرکز تر بشیم

    من هم مثالی دارم:

    من سال ها فکر میکردم که کار یدی یا کار سخت عامل پول سازی و بشدت باور کمبود داشتم و هنوزم هستش اما من جدیدا ریشه رو پیدا کردم و اول به خودم آرامش دادم و فهمیدم چرا پولی به سراغ من نمیومده یا باید پدرم درمیومده چون من الف هرز و ریشه درخت هرزمو یک درخت معمولی میدیدم و متمرکز نبودن به افکارم و حالا فهمیدم و شروع کردم به منطق و باور سازی اینکه اتفاقا دنیا پر از فراوانی پوی بی نهایت تراکنش بی نهایت خرید بی نهایت جابجایی داره صورت میگیره و همین الان لباسی که تنم هستش خودم خریدم و رفتم به سراغ چکاپ فرکانسیم و دیدم من در این حد نداری بودم اما الان دارم و خدا بهم سایت داده و رشد کردم خودم مشتری دارم و الان خودم رو مهمون میکنم و هدف ام این بود که اون احساس رو تبدیل کردم به احساس خوب و حالا تمرین نوشتم و هر روز با الگو یابی منطقی ( سرچ تو یوتوپ که چقدر بلاگر و طراح میلیاردر هستش بدون کار فیزیکی خاصی و فقط پشت سیستم خستند میلیاردر شدند و با کار های دیجیتال قدم برداشتند) پس اگر اون ها رشد کردند من هم میتونم چون خداوند وهاب است خدا رزاق است + پولسازی بسیار آسون و راحته + پولسازی باشکوهه

    دوم ذهنم رو جهت دهی بدم بهسمت خواسته ها و داشته ها و این پاکسازی اون درختچه رو تکاملی از ریشه در بیاره و ا.ن احساس خوب تبدیل میشه به احساس خوب پایدار

    و چه زیبا به من هم ایده و شرایط فراهم میشه برای مراحل بعدی و مدار بالاتر و ضعیف شدن الف های هرز دیگه

    واقعا استاد میشه زیبا به پایان رسید که باید گفت هرچه که گفتیم باید در سایه ی (توحید) باشه ( همون توصیه شما که وقتی پول و نعمل به سمت شما میاد که آرامش داشته باشید!! خوب چه کسی آرامش قلبی داره کسی که رهاست و روی خدا حساب باز کرده و ته دلش نمی لرزه و ایماااان داره

    درهر لحظه آرامم در آغوش تو خدا ، چون اول وآخر تویی ، چون رب من تویی

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  8. -
    آرزو رضائیان گفته:
    مدت عضویت: 831 روز

    به نام خدایی که از رگ گردن نزدیکتره

    جمله طلایی استاد که « فقط و فقط و فقط زمانی در مسیر نعمت های الهی هستی که احساس آرامش کنی »

    من از اون دسته آدمایی ام که خوب میفهمم افکار منفی که هر روز و هر روز تکرار و تکرار میشن چه بلایی سر آدم میاره .

    استاد عزیز من قبل از آشنایی با شما کسی بودم که یک ساعت خواب راحت آرزوم بود ، خوابی که وقتی که بیدار شم سرحال باشم ، به قول یه نفر حاضر بودم یه کلیه ام رو بدم ولی یه شب فقط یه شب خوب بخوابم ، اگه فرشته ی آرزوهای کارتونا میومد میگفت چه آرزویی داری میگفتم فقط بتونم راحت و خوب بخوابم…انقدر بیماری های گوارشی و عفونی در سن 21تا26رو تجربه کرده بودم و انقدر دارو مصرف کرده بودم که تقریبا دارویی از خارجی تا ایرانی نبود در اون حوزه ها که من نخورده باشم چه آزمایش ها و چه تست هایی چه دکترهای سرشناسی که هیچکدوم نمیفهمیدن دقیقا چمه !!! کارام یه جوری به هم گره میخورد با ماهرانه ترین گره ها ، تا سمت دری میرفتم برام بسته میشد انگار فقط من اضافه بودم و نباید به اون موقعیت میرسیدم !!!

    حقیقتا زمانی که با شما آشنا شدم موجودی حسابم هم داغون بود فقط کفاف پر کردن حفره ی خرج های پیش بینی نشده و دارو و خرج های روزمره رو میداد تازه بعضاَ هم کم میومد !!!

    و تازه نوبت روابطم شده بود یکم داشت از حالت نرمال خارج میشد …

    و من بودم که به تمام معنا داشتم حس میکردم قربانی ترین دختر دنیا منم …

    وقتی چندین سال به قول شما حسابی چک و لگدامو خورده بودم و کم آورده بودم خدا اینجا رو نشونم داد ، اولش خیلی زیاد مقاومت میکردم چون یه سری آدما دیده بودم اطرافم که طرف به طرز وحشتناکی داغونه ولی به طرز فوق العاده ای حرفای موفقیتی میزنه و این باعث شده بود من مقاومت کنم و خلاصه یه روندی طی شد و یه مقاومتایی شکست و من در حد درک و مدار هر مرحله ام عمل کردم …

    من چند ماهه به شیرینی عسل میخوابم و به همون شیرینی بیدار میشم ، من چند ماهه دارو نمیخورم !!!! داروهایی که نمیخوردم مشکلاتم حاد میشد ولی الان مشکلی نیس که بخواد حاد بشه !!! الان هرکاری میخوام بکنم انگار درها با رسیدن من باز میشن !! الان موجودی نقدی حسابم نسبت به اون موقع بارها و بارها چندین و چندبرابر شده و پاک شدن خرجای غیرعادی چرخ زندگیمو روان و روانتر کرده ، انقدر نعمت میاد تو زندگیم اصلا گاهی مبهوتم انقدر از همه راهی نعمت هایی وارد زندگیم میشه که هرگززززز و هرگزززز قبلا تجربه شون نکرده بودم از هدیه گرفتنا و خریدای با کیفیت و جنس های فوق العاده هم که دیگه چی بگم !!!اونقدر زیاد که گاهی نمیدونم با این همه رحمت و نعمت چیکار کنم و چجوری استفاده کنم که اینجور میاد تو زندگیم ، یه اتفاقایی میوفته که هرجوری باشه توش به من خیر و نعمت میرسه !!! مسافرت های عااالی و تفریح های بی نظیر !!

    روابطم که نگم چقدرررررر عالی شده بخصوص با همسرم که فوق العاده .

    رابطم با خدا که دیگه …..

    و این روند برای تیک زدن اهدافم ادامه داره …

    یه روزی این افکار منفی چنان منو فشرده بودن که حتی یه مورد برا شکرگزاری پیدا نمیکردم ولی میلیونها مورد برای قربانی بودنم و بد چرخیدن دنیا میتونستم پیدا کنم واس همین خوب درک میکنم کنترل نکردن این افکار و قدرت گرفتن شون چه آتش خانمان سوزیه

    چقد دوس دارم بازم این جملتونو تکرار کنم که

    «فقط و فقط زمانی در مسیر نعمت ها هستم که احساس آرامش دارم»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  9. -
    شکوفه نعمتی گفته:
    مدت عضویت: 709 روز

    به نام تک خالق جهان

    ومن یتوکل علی الله فهو حسبه

    سلام به استاد عزیزم و مریم دوست داشتنی

    استاد عزیزم از تجربه این مدت خودم اومدم بگم

    از وقتی که دوره احساس لیاقت رو خریداری کردم خیلی اتفاقات خوب داره برام میافته

    من در تهران ، پرستار در منزل هستم و خیلی دلم میخواست که یه شغلی داشته باشم که بتونم آزادی مکانی و زمانی و.. داشته باشم و چون کارم پرستاری بود عملا هیچ آزادی نداشتم

    و از همون اول که دوره رو تهیه کردم به من پیشنهاد کار اینترنتی شد و بعد یه هفته دوباره به من پیشنهاد دادن اون هم از طرف فردی که اصلا نمیشناختم و نمیشناسم و اینکه الان بیشتر به سلامتیم اهمیت میدم و سعی میکنم خوراک بهتری داشته باشم

    استاد نمیدونید این دوره لیاقت چقدر به من کمک کرده و باعث شده برای خودم ارزش قائل بشم چیزیکه سالیان سال خانواده ام با زبان بیزبانی بهم میگفتن و من درکش رو نداشتم

    و تمام تلاشم رو میکنم که بهتر از قبلم بشم و همیشه رو به پیشرفت باشم

    این ویدیو به من بهترین آموزش رو داد و خیلی واضح من فهمیدم که افکار منفی با ذهن من چیکار میکنه و با انگیزه بیشتر و با قدرت هرچه بیشتر تلاش میکنم افکار منفی رو از خودم دور کنم

    استاد عزیزم ممنونم از شما و خانم شایسته عزیز که انقدر وقت میزارید برامون و بهمون آموزش میدید تا زندگی بهتری داشته باشیم مرسی

    به امید پیشرفت همیشگی

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  10. -
    لطیفه بهمنی گفته:
    مدت عضویت: 1537 روز

    ذهن ما باغچه است،

    گل در آن باید کاشت

    ور نکاری گل من، علف هرز در آن می روید.

    زحمت کاشتن یک گل سرخ

    کمتر از زحمت برداشتن هرزگی آن علف است!

    گل بکاریم بیا

    تا مجال علف هرز فراهم نشود.

    بی گل آرایی ذهن،

    نازنین،

    هرگز آدم، آدم نشود.

    سلام ب روی ماه استاد عزیزم مریم بانوی مهربانم وهمچنین همه ی اهالی این سایت بهشتی، دیشب قبل از اینکه بخوابم اگاهی های فایل اول از قدم اول از 12قدم رو داشتم مرور میکردم و صبح ک از خواب بیدار شدم بعد نوشتن تمرین ستاره قطبی بلا فاصله اومدم سراغ سایت ومتوجه شدم فایل جدید رو سایت قرارگرفته شده بعد گوش دادن ب فایل جدید گفتم خدایا این قوانینت چرا اینقدر قشنگ کار میکنه حرف های امروز استاد همون محتوای اگاهی های 12قدم رو ک قبل خواب مرور میکردم رو برام تداعی کرد وانگار همههههه چیزززززکنترل ذهن هستش وهرچه قدر هم درموردش حرف زده بشه باز کمه بخاطر همین من هم میخوام برداشت خودم رو از فایل اول دوره وهمچنین حرف های امروز استاد رو بنویسم

    وقتی ادم ب یه سری موفقیتها دست پیدا میکنه اون موفقیتها خیلی زود براش عادی وطبیعی میشن وانگاری ک باید از روز اول اون موفقیته میبودش ومتوجه نمیشه ک یه سری تغییرات در باورهای خودش ایجاد کرده واحساس سپاسگذاری وحال خوب رو داشته ک ب این خواستش رسیده وبعدازیه مدت وقتی خواسته جدید شکل میگیره میگه چرا من ب این خواستم نمیرسم پس چرااینی ک من میخوام نشد ویادش میره مسیری ک اون رو ب اون همه خواسته رسونده اگه باز از همون مسیر بره ب خواسته های بعدیش هم میرسه ب همین دلیل باید بنویسیم ک قبلا اوضاع زندگیمون در چه حالی بود والان در چه اوضاعی زندگی میکنیم یعنی موفقیت هارو بنویسیم، چون یکی از ویژگی های ذهن اینه ک اگه رهاش کنیم سریع شروع میکنه ب نجوا کردن واحساست رو بد کردن احساس ناامیدی احساس ترس احساس ب خواسته نرسیدن و…. روبهت میده، حالا ما چطور افسار این ذهن چموش رو ب دست بگیریم با منطق، منطقی ک بر پایه ی فکت وواقعیت باشه، یعنی وقتی شروع کرد ب نجوا کردن سریع دهنش رو با واقعیت ها وفکت ها میبندیم وبهش میگیم من قبلا این همه اتفاق خوب برام افتاده ونوشتمش چطور میگی ک اوضاع بد خواهد شداین همه نتیجه من گرفتم تو زندگیم واتفاق خوب برام افتاده وقتی تونستم از صفر ب ده برسم پس الان هم میتونم ب صد وهزار هم برسم، ب این شکل میام قدرت رو ازش میگیرم واگه نتونم قانعش کنم واز همون اول کنترلش نکنم وافسارش رو ب دست نگیرم خیلی زود احساس بد و افسردگی وناامیدی قدرت میگیرن ومن رو تو مداراحساس بد= اتفاقات بد قرارمیدن، حالا تو این شرایط هم میتونی جلوش رو بگیری ولی مسلما کار سخت تر میشه و فعالیت ذهنی بیشتری رو باید انجام بدی تا بتونی کنترلش رو ب دست بگیری، ماکسی هستیم ک میتونیم افکارمون رو ب دست بگیریم ومیتونیم ذهنمون رو جهت دهی بهش بدیم واونطور ک میخوایم ازش استفاده کنیم یعنی مااگر مدیر خوبی درمورد افکارمون باشیم واون رومانیتورش کنیم اگر خوب بتونیم این کار روانجام بدیم میتونیم افکارمون رو از سمت منفی ب سمت مثبت هدایت کنیم با چه ابزاری؟ با منطق

    واما مباحث این فایل رو بخوام در یک جمله جمع بندی کنم ب عبارتی باید گفت

    الخیر فی ما وقع، هرچیزی ک برام اتفاق میافته بدون شک ب نفع من هست حتی اگر ظاهر ناخوشایندی هم داشته باشه نتیجه ب نفع من تمام خواهد شد، مثالهای خیلی قشنگی از زندگی خودم دارم ک بخوام براتون بازگو کنم ک ب ظاهر اتفاق ناخوشایندی بارها وبارها برام پیش اومده وذهنم شروع ب نجوا کردن کرده ولی با این جمله ک نتیجه هرچی ک باشه ب نفع من خواهد شد هم تونستم ذهنم رو اروم کنم وهم ب طرز معجزه اسایی واقعا همه چیز ب نفع من تموم شده وب این ایه ایمان کامل دارم اما بیشتر از این نمیتونم بنویسم چون هر لحظه ممکنه ک شارژگوشیم تموم بشه پس برای شما عزیزان ارزوی حال خوب =اتفاقات خوب رو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: