آنچه در «دوره عزت نفس» می‌آموزی‌، در یک نگاه - صفحه 14 (به ترتیب امتیاز)

به نام خداوند مهربان

سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنین

ودوستان گل و مهربانم

روز 107

یعنی فک میکنم اولین بار تو عمرم که ساعت ها وقت میزارم و می‌شینم به معرفی دوره یه شخص گوش میکنم و ازش نکته یاد میگیرم

برای سال آینده تصمیم داشتم یکی از دوره های دوازده قدم و عزت نفس رو تهیه کنم

این چند روز همش فکرم درگیر بود اگر شرایطش جور سه کدوم رو تهیه کنم بعد گفتم استاد همیشه میگن از خدا هدایت بخواین و دنبال نشونه ها باشید با اینکه این روزا اسم هر دو تاشم زیاد شنیدم و تو فایل ها زیاد اسم دوره دوازده قدم رو میشندیم ولی ته دلم می‌گفت تو باید رو عزت نفست کار کنی

بخوام با خودم صادق باشم میخاستم از دوره عزت نفس فرار کنم من وقتی اسم تمرین آگهی بازرگانی رو شنیدم و استاد درمورد یه توضیح کوچولو داد ذهنم سریع شروع کرد اوه اوه چه تمرین سختی عجب آبروت می‌ره ولش کن تو فعلا نمیتونی اینا رو انجام بدی و اگه اینا رو انجام ندی نتیجه ای نمی‌گیری و می‌گفت تو باید از 12 قدم شروع کنی اون خوبه ولی وقتی استاد میگن پایه و اساس همه ی موفقیت ها عزت نفس نشون میده چقدررر این موضوع مهم

چند روز پیش کامنت یکی از بچه ها رو میخوندم که تو دل ترس هاش رفته با خودم گفتم یعنی ترس من چیه من باید چه کاری کنم ؟

امروز فهمیدم مشکل من کجاست من خیلی خجالتی هستم و از تمرین های دوره عزت نفس میترسم تو درخواست کردن و معرفی توانایی خودم به شدت مقاومت دارم

حالا که شرایط تهیه دوره رو ندارم تصمیم گرفتم با فایل های رایگانی که در مورد عزت نفس تهیه کردید شروع کنم مطمئنم به زودی شرایطش برام جور میشه و این ورودی های ناب رو به ذهنم میدم

من همیشه از سمت پدرم حمایت و تحسین میشدم ولی خودم توانایی هام رو باور نداشتم این موضوع بعد از ازدواج شدید تر شد

وقتی مجرد بودم و مدرسه میرفتم خیلی درسم خوب بود ولی خودمو اصلا باور نداشتم این روند آنقدر ادامه پیدا کردم که الان تو سن 31 سالگی وقتی به خودم نگاه میکنم میگم من چه بلایی سر عزت نفسم آوردم همیشه تمام تلاشم این بود دیگران رو ازخودم راضی نگه دارم،نقش قربانی رو به شدت بازی میکردم واز احساس گناه هم که نگم چقدر اوضاع خراب بود

ولی شکر خداااا وقتی تو این مسیر قدم گذاشتم و با خدای جدیدم آشنا شدم خیلی چیزا داره تغییر می‌کنه برام ،تو این روزایی که خیلی ها نگرانن و از آینده ای نامعلوم و بد حرف میزنن من امید دارم به خدایی که رزاق و مهربونه ،درسته یه جاهایی از مسیر خارج میشم و گوش میدم به نجواها ولی وقتی میام این سایت ورودی خوب میدم به ذهنم حالم خیلی خوب میشه

از مریم جان عزیزززم بابت اینکه اینهمه دقیق دوره رو توضیح دادن با اون همه نکته ی نابی که گفتن خیلی تشکر میکنم

امروز وقتی گفتید احساس گناه مخرب ترین فرکانس با اینکه میدونستم نباید تو این احساس بمونم ولی امروز درک بهتری از این موضوع. داشتم

میخام بگم نجواها چقدر هوشمندانه عمل میکنن،این روزا که یکم درگیر خونه تکونی شدم با اینکه فایل ها رو گوش میکنم ولی شاید با کیفیت قبل نکته برداری نکنم آنقدر ذهنم می‌گفت واییی تمریناتت رو انجام ندادی که تو احساس گناه میرفتم ولی وقتی امروز مریم جون تشبیه کرد به بمب اتم این حس رو که خیلی من رو از منبع دور می‌کنه تصمیم گرفتم تحت هیچ شرایطی تو این حس نرم و از خدا کمک خواستم که هدایت کنه ودستامم بگیره

این جمله استاد همش تو ذهنم بود امروز که اوضچاع هیچ وقت اونقدر خراب نیس که نتونی تغییرش بدی

خداااا آخه چقدررر مهربونی که اگر هر چقدر ما اشتباهم کرده باشیم بازم می‌بخشی

و چقدر این احساس ها به عزت نفس ما ضربه زد ولی اشکالی ندارد مهم اینه بازم میتونیم بسازیمش حتی بهتر از قبل فقط باید متعهد باشیم