نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 1

به نام خدای بی انتهایم که توانا ترین بخشنده ی جهان است.

استاد عزیز و ارزشمندم سلام:))

امیدوارم که اتفاقات دلخواهتون همینجور بیشتر و بیشتر به شکل های خیلی خیلی قشنگ تر براتون اتفاق بیوفته…

من سه ماهه که شروع کردم به کار کردن روی خودم با استفاده از آموزه های شما..و استاد الان نتایج باهام حرف میزنن

این چند روزه انگار یه تلنگری خوردم و سرم رو که بالا آوردم دیدم اصلا تو سه ماه،این همه تغییر،این همه نتیجه،این همه دسترسی به زندگی با کیفیت تر،این همه تغییر تو افکار و احساسات و عقیده ها و دقدقه ها ممکنه مگه؟

استاد من این چند روزه به خودم اومدم و دیدم خدا چجوری این همه عشق و محبتتو نسیب من کرده..خدا چجوری این همه نعمت رو در حالی که من حواسم نبود بهم داده..

استاد این کامنت من،درباره نتایج خودمه

من حدود سه چهار ماه پیش یه فردی بودم که از شدت افسردگی و اضطراب حمله های عصبی ای بهم دست میداد که به معنای واقعی کلمه وحشتناک بودن،هر هفته سه چهار بار حمله های عصبی داشتم،هر روزم با حس بد شروع میشد و تموم میشد،یه فرد بی اعصاب و بی احساس و غمگینی بودم که خستگی و ناامیدی از قیافم داد میزد،کل روزم رو با گریه میگذروندم و……

اما دو سه روز پیش یه اتفاقی افتاد که من یه دفعه به خودم اومدم دیدم زندگی الانم با زندگی سه ماه پیشم زمین تا آسمون فرق کرده

یه دفعه به یکی از اپلیکیشن هایی که ازش استفاده میکردم برخوردم و به صورت اتفاقی به یکی از اکانت هام توی اون برنامه دسترسی پیدا کردم

یه لحظه رفتم چیز هایی که سیو شده توی اون اکانت رو چک کنم که ببینم این کدوم اکانتمه،که یه دفعه دیدم اون اکانت قدیمی ایه که من به خاطر اینکه حس بدی بهم میداد و میخواستم توجهمو بزارم روی خواسته هام که حس خوبی بهم میدن ازش خارج شده بودم

استاد یه ویدیو هایی رو دیدم که همین سه چهار ماه پیش من از شدت حال بدی میشستم با اهنگ غمگینی که روی اون ویدیو ها بود گریه میکردم و حال خودمو بدتر میکردم

یه لحظه به خودم اومدم دیدم من قبلا کسی بودم که توجهم روی همچین چیزایی بود،روزم رو با همچین چیز هایی میگذروندم،درباره همچین چیز هایی حرف میزدم و همیشه هم شرایط بدتر میشد

دیدم من تو این سه ماهه به واسطه ی تغییر هایی که درونم اتفاق افتاده بیرون از من هم به شدت تغییر کرده

الان که میخوام شروع کنم به گفتن نتایج انقدر زیادن انقدر زیادن که واقعا نمیدونم از کجا شروع کنم

کلیت موضوع رو بخوام بگم اصلا الان حرف هایی که میزنم،چیز هایی که گوش میکنم،چیز هایی که صبح تا شب تو ذهنم برای خودم مرور میکنم،کار هایی که انجام میدم،چیز هایی که قبولشون دارم،چیز هایی که متعهدم بهشون،چیز هایی که برام مهمن یا الویت دارن برام،دقدقه هام،اعتمادم نسبت به خودم و خدای خودم،روابطم،امکانات زندگیم،توانایی هام،باور هام،ترس هام،شک و تردید هام،نحوه کنترل ذهنم،خواسته هام،چیز هایی که مینویسم،چیز هایی که میخونم،احساساتم،افکاراتم و…….. همه اینا فرق کرده

اونم نه هر نوع فرقی،همشون بهبود پیدا کردن و بهتر شدن

همشون الان تبدیلم کردن به یه فردی که وقتی به خودم نگاه میکنم از صمیم قلب احساس افتخار میکنم

همشون چیز هایین که حس شوق و افتخار و قدرت رو درونم بیدار میکنن

استاد به غیر از اینجور تغییرات درونی،یه ساید دیگه از زندگیم تغییر کرده اونم درمورد بحث توحید و خداونده

الان دیگه هر چیزی که میخوام حتی چیز های خیلی کوچیک مثل اینکه وقتی دارم این کار رو انجام میدم کسی تو اتاق نیاد رو میگم خدایا میسپرم به خودت که مثلا تا وقتی من دارم این کارو انجام میدم کسی تو اتاق نیاد و دیگه خیالم راحته و نتیجه هم میگیرم

حالا کلی نتایج کوچیک مثل این دارم،و کلی نتایج بزرگ دیگه هم مثل چیز هایی که پایین تر گفتم دارم که خدا مثل یه سوپرایز سر راهم قرار داد و همیشه هم چه سر چیز های بزرگ چه سر چیز های کوچیک وقتی که به خدا توکل میکنم و توحید رو در عمل هم نشون میدم اتفاقات دلخواهم برام میوفته

من از لحاظ روابط فردی بودم که با این حالی که خیلی خوب و صمیمانه با افراد رفتار میکردم و ارتباط برقرار میکردم ولی خیلی وابسته بودم تو روابط،خیلی عزت نفس پایینی داشتم،خیلی دنبال توجه بودم،خیلی از تصمیماتم رو بر پایه افرادی که باهاشون در ارتباطم میگرفتم،در کل از ریشه فرد ضعیفی بودم

و استاد با این حالی که من اصلا تو حوضه روابط هیییچگونه کاری نکردم فعلا و دارم بیشتر رو مباحث عزت نفس و ارتباط با خداوند و ثروت و خواسته ها و اینجور موارد کار میکنم ارتباطاتم به طرز عجیبی عالی شده

من در حال خوندن کتاب «معجزه شکرگزاری» هستم و تمریناتش رو همراه با نوشتن هر روز صبح انجام میدم و واقعا هم خیلی کمکم کرده که بتونم امکانات فعلیم رو ببینم و شکرگزار باشم در موردشون..تمرین 15 ام این کتاب رو که میخواستم انجام بدم در مورد روابط بود و در مورد این بود که 10 تا نکات مثبت فردی که رابطتون باهاش کدر شده و میخواید بهتر بشه رو بنویسید

من هر چقدر فکر کردم،دیدم نه کسی رو دارم که ازش دلخور باشم،نه کسی رو دارم که باهاش بحث کرده باشم،نه کسی رو دارم که ازش ناراحت باشم،نه اصلا رابطه ای توی زندگیم دارم که بر اساس عشق و محبت نباشه

یعنی ارتباطم با همه اطرافیانم بر اساس محبت و احساس خوبه و تقریبا نصف افراد زندگیم که میدونستم برای من و هدف من مضر ان و در تضاد ان با راهی که من میخوام برم یا خود به خود از زندگیم خارج شدن یا خودم از زندگیم خارجشون کردم

اصلا دیدم دیگه حس بدی حتی به اون کسایی که تو بچگی باعث آزارم میشدن یا خاطرات ناخوشایندی باهاشون داشتم هم ندارم همش شده محبت و محبت و محبت حتی با همون افراد

چون دیگه قبول کردم که فرکانس های من باعث اون اتفاقات شده و من نباید اون افراد رو ببخشم،من باید خودم رو ببخشم که اون اتفاقات رو برای خودم رقم زدم.

و اینکه من از همون بچگی با برادرم که 7 سال ازم بزرگتر هست کلا مشکل داشتم و تا همین چهار ماه پیش من احساس تنفرم نسبت به برادرم تو وجودم موندگار بود،یعنی اگه مسافرتی پیش میومد و من حتی یکی دو هفته برادرم رو نمیدیدم به طور ناخوداگاه انگار اصلا برام مهم نبود زره ای دلتنگی و اینا تو وجودم پیدا نمیشد..نه به خاطر اینکه برادرم ادم بدی بودا!

اتفاقا خداروشکر یه فرد موفق با خصوصیات مثبت خیلی زیادیه،و تمام اون احساس تنفر به خاطر این بود که من با احساسات شدید به نکات منفیش توجه میکردم و هر روز هم بیشتر و بیشتر اون نکات باعث تمدید اون احساسات بد میشد.

اما بعد از اینکه اگاهانه تلاش کردم که نکات مثبت بردارم رو به خودم گوشزد کنم الان انقد رابطم با برادرم عزیزم عالیه که اصن برای منِ سه چهار ماه پیش باور نکردنیه که چه اتفاقاتی بینمون افتاده

استاد الان بی نهایت با عشق و محبت با هم رفتار میکنیم و برای هم ارزش و احترام قائلیم،خیلی وقت ها شده که به دلیل های مختلف یه دفعه داداشم وقتی که اومده خونه یه کادو دستش بوده و گفته که مثلا داشتم از فلان مغازه رد میشدن گفتم اینم برات بخرم

و غیر اینا من الان دارم با گوشی آیفون‌ی این کامنت رو میزارم که برادرم بهم کادو تولد داده:)

و استاد همین جمله ی «در زمان مناسب در شرایط و موقعیت مناسب» کاملا برای من هر روز و هر روز داره اتفاق میوفته

این چند وقته یه سری اتفاقاتی افتاده مثل اینکه گوشی ای که برادرم بهم داده قبلا برای خودش بوده و الان که آیفون مدل بالاتری خریده به جای اینکه این یکی رو بفروشه کادو داده به من،و من الان یه گوشی سالم همراه با 9 تا قابی که داداشم قبلا خریده و شارژر سالم دارم.یه پکیج کامل در موقعیت مناسب!

یا اینکه وقتی به فکر شروع به کسب و کار اینترنتی افتادم شاید باورتون نشه ولی همه چیز از هزینه و سرمایه و شرایط آموزش دیدن گرفته تا ایده های مناسب توی 2-3 روز اوکی شد و دقیقا زمانی من به فکر شروع کسب و کارم افتادم که دوره آموزشی مورد نظرم هم تخفیف خورده بود و هم قرار بود یه سری اپدیت های جدید و آموزش های جدیدتر هم به دوره اضافه بشه

یا توی این چند ماه من حیوون خونگی دلخواهم رو خریدم با این حالی که مادرم تو کل زندگیم به شدت با حیوون خونگی مخالف بود و چندیین سال پیش فقط دوتا مرغ عشق اونم به زور حدود یکی دو ماه داشتیم

کادو‌های ارزشمند و مختلف از اینور و اونور به روش های مختلف دریافت کردم

درآمد ماهیانه پیدا کردم و تونستم یه سری چیز های دلخواهم رو بخرم و برنامه های گسترده تری هم برای ایندم داشته باشم

کلی اتفاقات جزئی اما مهم زندگیم به راحتی برام اتفاق میوفته و کاملا مفهوم جمله ی در زمان مناسب در موقعیت و شرایط مناسب رو بهم یادآوری میکنه

واقعا زندگیم پر از احساس و اتفاقات خوب و بی نظیره و نتایجم از اونجایی که هر روز بیشتر میشن واقعا قابل شمارش نیستن برام و همه اینا رو مدیون خدای بی انتهایم هستم که به قدری بخشندست که از روحش به ما داده،دیگه مادیات و…. که چیزی نیست

استاد واقعا با اگاهی های ناب و خالص و بی نظیری که هیچ جای دنیا پیدا نمیشه و شما مثل گنجینه های ارزشمند اونا رو در اختیار ما قرار میدین سپاسگزارم

عشق الهی همه چیز را رو به راه میکند…