نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 2

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار معصومه عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

بنام خدای فراوانی ها

سلام به استاد عزیزم مریم جان ‌همه اعضای خانواده صمیمی ام

نکات کلیدی این فایل از نظر خودم

۱- قبول مسئولیت صد در صد یعنی چی ؟

اون جمله ای که گفتن من مسئول بودم نه نویسنده کتاب چون من کتاب رو انتخاب کردم ( چون در جهان عقاید های مختلف ‌افکار مختلفی وجود داره که واسه رشد جهان لازمه این ما هستیم که به عنوان یک‌انسان اراده انتخابش رو داریم ) درکم از قبول مسئولیت زندگیم بیشتر شد

۲- هر مسیری رو‌بریم نتایج افرادی رو میگیرم که اون مسیر رو رفتن و نتیجه رو‌ گرفتن پس اول باید ببینیم نویسنده یا هرکسی که داریم بهش گوش میدیم چه نوع زندگی و چه نتایجی داره اگه دوست داشتیم بعد انتخاب کنیم که دنبالش کنیم یا نه

۳- نوشتن چکاب ، نوشتن موفقیت هامون هر چند کوچک و نوشتن مسیر رسیدن به اون موفقیت خیلی خیلی واجب هست چون تو مسیر نا امیدی و نجوا پیش میاد اگه این مدارک رو واضح نداشته باشیم نمی تونیم ذهن رو مهار کنیم و نجوا ذهن رو‌مهار میکنه و ما تسلیم میشیم و ادامه نمیدیم یا اینکه اگه این کار رو‌نکنیم‌ زمان هایی که بی انگیزه میشیم مجبوریم رو غیر خودمون حساب کنیم و از دوستانمان بخوایم این کار رو واسه ما کنن در حالی که بازم خودمون مسئول انگیزه دادن به خودمونیم چطور ؟ با همین راهی که استاد گفتن

کدام مورد به من بیشتر کمک کرده

همین نوشتن موفقیت ها و مسیر رسیدن بهشون و مرورش چون ذهن من خیلی منطقی هست و تو هر کاری مرتب دنبال چرایی هست و من باید قانعش کنم که مسیر رو که ادامه بدم موفق میشم اینطوری استرس هایی که بعضی وقتا از نبود نتیجه بزرگ بهم دیت میده رو می تونم کنترل کنم و به مسیر ادامه بدم

من متوجه شدم نا امیدی خیلی خیلی خطرناکه اینکه مسیری رو که شروع کردی زو باید متعهدانه ادامه بدی چیزی که تعهد رو از بین میبره نا امیدی و شک و تردیدامه

تجربیات اموزنده ام

۱- یادمه موقع دانشگاهم با یه سری دوستای جدید آشنا شده بودم( ورودی نا مناسب ) اون ها تو دنیای فلسفه بودن ( هیچ وقت خوشم نمیومد چون از نظرم فایده ای نداشت ) ولی واسه اینکه ادای کتاب خونا رو در بیارم رفتم دوتا کتابی که اونا خیلی تعریف میکردم رو خوندم ، کتاب بوف کور صادق هدایت و مسخ کافکا  دیگه نگم چی به سر ذهنم اومد داشتم دیوونه میشدم انگار به ته خط رسیده بودم ولی خوشبختانه خیلی زود از زندگیم حذف شدن

۲- ننوشتم موفقیت هام و مسیر رسیدن بهشون

این تجربه هم داشتم که خیلی خیلی سنگین واسم تموم شد طوری که یکبار که مغازه زدم مرتب شیطان ذهنم شکست ها و نرسیدن ها زو تو ذهنم بزرگ میکرد ولی چون با استاد آشنا نبودم اصلا نفهمیدم چطور با دست خودم زحمات خودم رو هدر دادم چون فکر میکردم به نتیجه ای نرسیدم و نتیجه نمیده ولی چون به مرور زمان اتفاق می افتاد و من متوجه نمیشدم فکر میکردم چیزی نشده و سر اون بیزینس یه شکست به نسبت بزرگ برام اتفاق افتاد

بعدا دوباره تو مسیر های جدیدم نجوا ازین طریق وارد میشد ولی چون پادزهرشو داشتم ( همین نوشتن موفقیت ها و مرور مسیر رسیدن بهشون ) بهش غلبه کردم دوباره جون گرفتم و ادامه دادم و هر دفعه نیروی نجوا ضعیف تر هم شد

برنامه من برای این مورد اساسی

ازونجایی که پاشنه اشیلم همینه و تو مسیر ناامید میشم تصمیم دارم درست و حسابی بیام مثال های بزرگ ‌کوچک رسیدن به اهدافم و داشته باشم و‌جلو‌چشمم باشه هر موقع داشتم کمی بی انرژی میشدم ازین طریق خودمو شارژ کنم

چون خیلی خیلی تفاوت هست بین با امید و‌ایمان حرکت کردن یا بدون امید

یه جا خوندم نوشته بود

تلاش با ناامیدی محکوم به شکسته

سپاسگذارم از استاد عزیزم ‌و دوست عزیزمون باعث‌انگیزه بستشر و مرور این مطالب تو ذهنم شد

این ها خیلی بهم کنم میکنه نجواها رو بشناسم اینطوری راحت تر میتونم هدایت های خدا رو تشخیص بدم و بهش عمل کنم


منتظر خواندن نظرات تأثیرگذارتان هستیم. نوشته شما می تواند شامل چنین نکاتی باشد:

  • موارد اساسی و نکات کلیدیِ این فایل چیست؟
  • کدامیک از این موارد به شما بیشتر کمک کرده است؟
  • چه تجربیات آموزنده ای در این باره دارید؟
  • برنامه‌ی شخصی‌ِ شما برای اجرای «آن مورد اساسی در عمل»‌ چیست؟

منابع بیشتر:

دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها | جلسات 10،9،8،7


سایر قسمت های «نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش»

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    460MB
    21 دقیقه
  • فایل صوتی نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 2
    41MB
    21 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

161 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Shahla» در این صفحه: 1
  1. -
    Shahla گفته:
    مدت عضویت: 2559 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم، بانو شایسته و تمامی دوستانم.

    استاد، در مورد آگاهی های فوق العاده این جلسه، میخوام تجربه خودمو مطرح کنم و اینکه با تغییر روش من، زندگیم چه تغییرات بزرگی کرد و خداراشکر بسیار راضیم.

    استاد زندگی من به دو قسمت تقسیم میشه، یکی تا قبل از شروع سال 91 و قسمت دومی از شروع سال 91.

    در قسمت اول، من یه آدم خیلی ناراحت و ناراضی از دست مادرم و رفتاراش بودم و مدام درباره بی مهری مادرم، فرق گذاشتن هاش و بی محبتی هاش، در حال حرف زدن و نالیدن بودم. هم برای خواهرهام بخصوص خواهر بزرگترم، هم دوستان و….

    و دلیل دردودل کردنم این نبود که کسی بیاد کاری برام انجام بده، همش بخاطر قربانی نشون دادن خودم بود و فقط گرفتن توجه و محبت. چون واقعا بکل، کمبود محبت داشتم از سمت مادرم.

    که تازه در دوره فوق العاده عزت نفس، در جلسه دوم، متوجه شدم اونموقع ها که این رفتارها را انجام می‌دادم همش ریشه در قربانی نشون دادن، خودم بوده.

    و وقتی شروع به مثلا دردودل میکردیم، انگار دیگه مسابقه بدبختی میزاشتیم که کدوممون بیشتر بلا سرمون اومده و انگار هر کی بدبختی بیشتری داشت برای تعریف کردن، اون بود که، مدال طلا را دریافت می‌کرد. ولی بعدا کم کم، متوجه شدم همون مثلا دردودل کردن های من و از مشکلاتم حرف زدن، چیزیکه ازم حل نکرد که هیچ، تازه باعث سواستفاده کردن از طریق همون نزدیکان و دوستانم برام شد.

    انگار اونا هم، بخودشون اجازه دادن، هرطور دلشون بخواد رفتار کنن و حتی جاهایی اون حرف های خودم باعث، سرکوفت برام شد.

    بعد وقتی وارد قسمت دوم زندگیم شدم، کم کم متوجه شدم که اشتباه کردم و شروع بیاد گیری کردم.

    هرچقدر، بیشتر یاد میگرفتم و آگاه میشدم، بیشتر میتونستم تغییر رویه بدم، که خب زمان‌بر بود برام ولی بلطف خداوند ادامه دادم تا به این لحظه و چقدر راضیم.

    استاد، من الان تبدیل شدم به آدمی که مهارت بسیار بسیار بالایی داره درباره اینکه، چطور خودش، بتونه خودشو آروم کنه و قدم بزاره تو مسیر درست و هدایت بطلبه و سرسوزن دیگه. نه اثری از اون دوستان و روابط هست نه اون چالش ها.

    استاد دقیقا اولین روز شروع سال 91، من درگیر یه چالش خیلی بزرگ توی زندگیم شدم، که همون چالش بکل زندگی منو تغییر داد، و زندگیمو به دوقسمت تقسیم کرد.

    با اون چالش، اون شهلای قبلی پودر شد که از اول ساخته بشه. و تمام تغییرات عظیم من، ازون چالش شروع شد. تغییرات درونی که به دنبالش تغییرات بیرونی و شرایط زندگیم را هم، برام به دنبال داشت.

    یادمه وقتی اون چالش برام پیش اومد، اولین چیزیکه بخدا گفتم این بود که: خدایا من چکار کردم که اینطوری شد و فلان اتفاق افتاد؟!!

    استاد نه اینکه من اونموقع این درک را داشته باشم ازینکه من مسئول تمام اتفاقات زندگیمم نه اصلا،

    اون حرف من به این دلیل بود که یه عمری، فکر میکردم اگر کسی گندی به بار میاره و دسته گلی به آب میده، حتما تقصیر من بوده وگرنه اونکه تقصیری نداشته.

    ازین زاویه بود که من اون حرفو بخدا زدم و به دنبالش چون خودم را مقصر، کاری که یه نفر دیگه انجام داده بود، میدونستم، خیلی سریع گفتم باید برم یاد بگیرم که چطوری باید رفتار و عمل کنم تا اون دسته گل یه نفر دیگه را، درستش کنم.

    و چون همیشه این خصوصیت اخلاقی را داشتم که بمحض تصمیمی، سریع عملیش میکردم و همیشه خودمو دختر توانایی میدیدم و اینکه هیچوقت تو زندگیم، هر مساله ای برام پیش میومد، منتظر نمی‌نشستم که یکی بیاد برام درستش کنه و این نگاه و باور را داشتم که خودم میتونم درستش کنم، دست بکار شدم.

    سریع پیگیر یکسری کلاسهای خودشناسی شدم در نیمه دوم فروردین سال 1391.

    یادمه اولین جلسه اون کلاسها، طبقه چهارم یه ساختمان بدون آسانسور بود. و من با، پای شکسته، 4طبقه را رفتم بالا چون فقط و فقط میخواستم یاد بگیرم و شرایطم را درست کنم.

    خلاصه استاد یادگیری من شروع شد و درکنارش اون چالش همچنان ادامه داشت و روزبروز سخت‌تر.

    ولی من ادامه دادم، کم کم خیلی چیزها یاد گرفتم، یاد گرفتم من مسئول کارهایی که دیگران انجام می‌دهند نیستم و….

    استاد مطالبی که اونجا یاد میگرفتم شبیه آگاهی هایی بود، که شما ارائه میدین منتها به یه شکل دیگه.

    خلاصه استاد، در اون کلاسها من خیلی خیلی یاد گرفتم، رشد کردم، بزرگ شدم. تازه اونجا فهمیدم منظور از اینکه، میگیم من مسئول تمام اتفاقات زندگیم هستم یعنی چی؟!!!

    استاد، اون چالش، موهبتی بسیار بزرگ برای من بود. الهی صدهزار مرتبه شکر.

    استاد از اونموقع تا به الان، من بقدری تغییر کردم، بقدری زندگیم تغییر کرده، که کساییکه گذشته منو، چه از نظر اخلاقیات و طرز نگرش و چه از نظر شرایط زندگی، دیده بودن و الان بامن هم کلام بشن، نمیتونن باور کنن، این شهلا، همون شهلای قبل از سال 91 هست.

    استاد از همونموقع کم کم یاد گرفتم دیگه باکسی، دردودل نکنم، از مسائلم حرف نزنم، این مهارت را پیدا کردم که، خودم با خدای خودم، راه حل پیدا کنم، خودمو آروم کنم، بخودم عشق بدم، نقاط قوتم را بفهمم، نقاط ضعفم را بفهمم و از، چندسال بعدش هم که با شما، آشنا شدم.

    ولی صادقانه، به شکلی که درین دو یا سه سال اخیر، تمرکز گذاشتم روی آموزش‌های فوق العاده شما، قبلش نبود و یه خط درمیون بود.

    گرچه استاد، از شروع سال 91 تا به این لحظه، من لحظه ای، دست از آموزش و یادگیری، برنداشتم، هربار خداوند به شکلی هدایتم کرد.

    و استاد من چیزهایی از شما یاد گرفتم، بخصوص در دوره عزت نفس، که هیچ جای دیگه نتونستم تااین حد، یاد بگیرم.

    درون کلاسهای خودشناسی که میرفتم، خیلی عالی تونستم، ریشه اعمال، رفتار، واکنش ها، تصمیمات و حرفهایم را پیدا کنم و روش کار کنم

    ولی دوره عزت نفس، باعث شد که خیلی خیلی بازم، عمیقتر بشم روی ریشه یابی کردن و برطرف کردن ضعف هام.

    وای استاد بخصوص مبحث قربانی بودن و کمال گرایی. یعنی غوغایی بپا کرد درونم.

    بینهایت سپاسگزار شما هستم

    استاد، از زمانیکه درک کردم، که من مسئول تمام شرایط و اتفاقات زندگیم هستم، خیلی چیزها برای من، تغییر کرد.

    یکی از نتایج خوبی که این درک و دیدگاه برام به ارمغان داشته اینه که، دیگه کمتر ناراحت میشم از رفتار نادرست کسی، سریع بخودم میگم، ببین چیو باید درون خودت درست کنی؟!! همین نوع نگاه آرومم میکنه و باعث رشدم میشه گرچه این نوع دید، باعث نمیشه که مثلا، بی احترامی طرف مقابل را بخوام کوتاه بیام و بازم برم سمتش.

    تلاش می‌کنم طبق آموزه های دوره عزت نفس، عمل کنم و برای خودمم ارزش قائل بشم.

    استاد من خیلی چیزها ازشما یاد گرفتم. خداراشکر میکنم که خداوند، منو به سمت شما هدایت کرد و شما را وارد زندگی من کرد.

    بینهایت قدردان شما هستم.

    خیلی دوستتون دارم. درپناه خداوند باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: