نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 2 - صفحه 5 (به ترتیب امتیاز)

161 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1496 روز

    سلام و عشق به استاد عزیزم و خانم شایسته ی خوش صدا و دوستان هم فرکانسی😍

    اول از همه بگم که استاد چقدر این قاب تصویر شما زیباست اول خودتون که گل سر سبد هستین و بعد نمای پشت سرتون

    واقعا حس بی نظیری رو در من ایجاد کرد و خداشکر کردم که چشمانم این همه زیبایی رو میبینه خدایا شکرت

    خوشبختانه این ویژگی از قبل در من نهادینه شده بود که هیچ وقت از سختی ها و مشکلاتم برای کسی حتی نزدیک ترین ها نگفتم البته که باورهای پشتش شاید اشتباه هم بود (مثلا یکیش ترس از قضاوت شدن ) اما اصلا این کارو دوست نداشتم و الان میبینم که چقدر نتیجه های خوبی میگرفتم از اینکه با کسی درد و دل نمیکردم ..

    از طرف دیگه همه اطرافیانم تمام درد و دل شون برای من بود و جواب شون هم این بود که من خیلی خوب گوش میدم و راهنمایی شون میکردم و چقدر خوشحال بودم اما بعد از آشنایی با قانون متوجه شدم که مسیر اشتباهه و روی خودم کار کردم و خداروشکر تمام این درد و دل های دوستانه به خودی خود کلا از زندگی من حذف شده شاید باورتون نشه اما من هیچ صحبتی با اطرافیانم نداشتم اما اونها خودشون دیگه هیچ وقت نیومدن برای صحبت که باز هم خدارو شکر میکنم

    یک صحبت دیگری که استاد جان فرمودن گرفتن فیلم و صحبت از خودمون هست ..واقعا ایده ی نابی هست حد اقل برای من که زیاد جلوی دوربین نمیرم ..چقدر مسیرو برای همه ی مثل یک فانوس روشن خواهد کرد .

    در آخر هم از دوست عزیزمون آقای هادی بی نهایت سپاس گزارم آن شالله سالم سلامت باشند و من ایشون رو تحسین میکنم برای شجاعت و ایمانی بزرگ شون که امون جلوی دوربین و این ۴تیل رو از خودشون ضبط کردند

    واقعا خداااا قوت به این همه ایمان

    از خوندن کامنتای دوستان نازنین فقط و فقط لذت هست که در من حاصل می‌شود سپاس گزار همه ی شما عزیزان هستم …

    جان و دلِ تون سلامت❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    محمدرضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1280 روز

    بنام خداوندی که وجودم از وجودش نورانیست

    سلام به استاد عزیزم، مریم جان و تمام دوستانم در این بهشت زیبا

    امروز این فایل به عنوان نشانه من بود، چند بار زدم روی نشانه امروزم، به فاصله های زمانی مختلف، این فایل برام میومد و پیش خودم میگفتم این فایل قبلا گوش دادم چیز جدیدی نداره

    اما باز که این صفحه میومد میگفتم خدا میخاد هدایتم کنه کامنت ها و فایل کاملا بخونم ی نکته هست ک باید اگاه بشم

    البته خیلی با تمرکز هم نمیخوندم تا رسیدم به کامنت نرجس نیک عزیز

    abasmanesh.com

    خیلی از نرجس ممنونم بابت کامنت فوق العاده ک نوشته بود

    چندتا جمله اش جواب سوال های من بود:

    من میخوام باور کنم که خدا صدای من رو می شنوه. صدای همه ی بنده ها و مخلوقاتش رو می شنوه. خوب و بد نداره. زشت و زیبا نداره. جاندار و بی جان نداره.

    قانون خدا برای همه یکسان و ثابته. یعنی که وقتی من ازش درخواستی دارم، براش فرقی نمی کنه که من کی هستم. طبق قانون بدون تغییرش، در لحظه اجابت می کنه . پاسخ میده. حالا برای هادی هم همینجوره، برای الا، برای سپیده، اندیشه، علی خوشدل، و … برای همه همینجوری کار میکنه

    خداوند در لحظه اجابت میکنه. چیزی که این وسط نتایج ما رو از هم متفاوت می کنه، توانایی دریافت این اجابت هاست. تفاوت ایمان ما به خداست

    و تیر خلاص برای من این سوالات بود :

    آیا من خودم رو انقدر لایق می دونم که باور داشته باشم خداوند من رو در لحظه اجابت کرده؟

    – آیا من باور قطع به یقین دارم که خداوند من رو در لحظه اجابت کرده و دیگه نباید به فکر خواستم یا نگران تبعات نشدنش باشم؟

    ی اتفاق جالب دیگه ای که برام افتاد مدتها دنبال مطلبی بودم که امروز خیلی راحت و اسان از طریق کامنت نرجس پیداش کردم

    خدایا سپاسگزارم که هر لحظه مرا هدایت میکنی و مرا آسان میکنی برای آسانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    مهناز اسکندری گفته:
    مدت عضویت: 2203 روز

    سلام به استاد عزیزم و هادی عزیز و همه دوستان هم فرکانسیم

    این فایل نشانه امروز من بود و ۶ – ۷ بار گوش دادم و نکته برداری هم کردم و چقدر باور های عالی دریافت کردم

    نکاتی هم که استاد می گفتن فوق العاده بود

    نکته مهم اول: ردپا گذاشتنه تا فراموش نکنم که کجا بودم ، چی بودم و چی شدم حالا میخوام یک ردپایی از خودم بنویسم:

    من هم در یک خانواده معمولی و در روستا بدنیا اومدم و کلا آدم آروم و خجالتی بودم و هر چی که بزرگتر میشدم گوشه گیرتر میشدم و همه رو هم مقصر میدونستم بجز خودم .

    میگفتم مامان و بابام و معلمها و مدیرم و ناظمم که منو در برنامه های اجرایی و گروهی شرکت نمیدن مقصر هستن و خودم هم هیچ تلاشی نمی کردم تا از این وضعیت بیام بیرون. من از این مورد خیلی ضربه خوردم که در انتخاب رشته تحصیلی دبیرستانم و دانشگاه خیلی تاثیر گذاشت با اینکه من جزو شاگردان ممتاز بودم.

    در دبیرستان من عاشق ریاضی بودم ولی رفتم تجربی بخاطر اینکه از بچه هایی که رفته بودن ریاضی خجالت می کشیدم تا این حد داغون بودم🤗

    ولی از زمانی که ازدواج کردم کم کم بهتر شدم تا زمانی که وارد سایت استاد عباسمنش شدم الان خیلی بهتر شدم ولی هنوز نتونستم تمرین آگهی تبلیغاتی در دوره عزت نفس رو انجام بدم باید خیلی روی دوره عزت نفس کار کنم.

    من هم مثل هادی عزیز بعد از اینکه دخترم بدنیا اومد ۶ سال پیش ،من هم دچار افسردگی شدم

    که همش هم بخاطر ورودی های اشتباهم بود من به پزشک و روانشناس مراجعه نکردم ولی خدا منو به این سایت الهی هدایت کرد و شروع کردم به گوش دادن فایل ها و خدا رو شکر حالم بهتر شد ولی هنوز هم اگه یه ذره کم کاری کنم باز هم اون فکرهای اشتباه میان سراغم .

    من الان پذیرفتم که خودم مسئول این شرایط بودم و خودم بودم که اون ورودی ها و اطلاعات اشتباه رو اونقدر در ذهنم تکرار کردم و اونقدر به نازیبایی ها و ناخواسته ها توجه کردم که اون حالت رو برای خودم ایجاد کردم من میتونستم اون زمان دیدگاهم و باورهامو تغییر بدم ولی خب این کار رو نکردم.

    من مسئول زندگی خودم هستم ، من مسئول رفتار خودم هستم، من مسئول اتفاقات زندگی خودم هستم، من مسئول نتایج زندگیم هستم و خودم هم میتونم شرایطم رو تغییر بدم خدایا شکرت بخاطر این قدرتی که بهم دادی.

    خدا رو شکر الان در زندگیم آرامش دارم طوری که مامانم همیشه میگه مهناز زندگی آرومی داره.

    و یک مورد دیگه هم که من بقیه رو مقصر میدونستم در مورد رانندگی بود با اینکه هشت سال بود که من گواهینامه ام رو گرفته بودم ولی چون می ترسیدم پشت فرمون نمی نشستم تا اینکه دو سال قبل از آبجیم خواستم که بهم رانندگی رو یاد بده چون رانندگی نکرده بودم کاملا فراموش کرده بودم. ولی از زمانی که دوره عزت نفس رو کار کردم تصمیم گرفتم که رانندگی کنم که خدا رو شکر حالا رانندگی میکنم و امروز همسرم یک ماشین جدید خرید من یک دور باهاش رانندگی کردم که اگه قبلا بود من اصلا جراتشو نداشتم که پشت فرمون بشینم.

    من هم قبلا دوستانی داشتم که باهاشون درد و دل و غیبت میکردم ولی از وقتی که قانون رو درک کردم که به هر چی توجه کنم توی زندگیم بیشتر باهاش برخورد میکنم آگاهانه سعی میکنم که با کسی درد و دل نکنم. ولی مادرم کسیه که کلا دوست داره درد و دل کنه و یکی از باور هاش اینه که باید مادر و دختر و یا خواهر ها با هم درد و دل کنن که خیلی مواقع سعی میکنم وقتی مامانم بحثی رو شروع میکنه بحث رو عوض کنم. چون واقعا در همون لحظه انرژی منفی میگیرم .

    از لحاظ مالی هنوز خیلی پیشرفت نکردم ولی مطمئنم که به بهترین مسیر هدایت میشم تا از لحاظ مالی پیشرفت کنم.😍😍

    خدا رو شکر میکنم که من میتونم خودم شرایط رو تغییر بدم و هر روز دارم این باور رو به خودم یادآوری میکنم که من خودم زندگیم رو خلق میکنم پس چرا به زیبایی ها توجه نکنم آقا زندگی من دست خودمه ، سرنوشت من دست خودمه و شروع کردم سفر به دور آمریکا رو از اول میبینم و همه زیبای ها رو تحسین میکنم و چند روز پیش به خودم تعهد دادم که بیشتر از این روی خودم کار کنم و برنامه ام اینه که هر روز از خدا هدایت میخوام که منو به یکی از فایل ها هدایت کنه و بعد از چند بار گوش دادن و نکته برداری کامنت بنویسم و بقیه کامنت ها رو هم بخونم به قول دوستان میخوام خودمو بمباران کنم با این فایل ها و باورها این در صورت یه که من سه تا بچه پشت سر هم دارم اولی ۶ سالشه و دومی ۴ سالشه و سومی ۸ ماهه هست.

    خدایا شکرت بخاطر این مسیر زیبا🙏🏿🙏🏿

    استاد عزیزم ازت سپاسگزارم که شما زندگی منو خیلی تغییر دادین 😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  4. -
    زهرا بهنام گفته:
    مدت عضویت: 1257 روز

    الهی به امید خودت

    سلام استاد عزیزم و مریم جان

    اولین بار که این گفتگو رو دیدم و گوش دادم تصمیم گرفتم که اینستامو پاک کنم،دقیقا روز بعدش هدایت شدم به خریدن قدم اول دوره دوازده قدم

    و به زودی به امید خدا قدم دوم رو میخام بخرم

    امروز زدم روی نشانه من و این گفتگو برام اومد

    خب بریم سراغ اگاهی های این گفتگو

    من باید بجای اینکه برم پیش کسی که کمکم کنه و بهم انگیزه بده ،خودم به خودم انگیزه بدم چجوری

    یه ویدئو ضبط کنم یا برای من که با نوشتن راحت ترم بنویسم و تو روزهایی که انگیزم کم شده بخونمش و حالم خوب بشه به یاد بیارم دستاوردهامو و راه رسیدن بهش رو

    مسئولیت پذیری

    منم تا قبل اینکه وارد این راه بشم

    همش مادرم رو مقصر میدونستم که اجازه داد تو سن کم ازدواج کنم

    مادرم رو مقصر میدونستم که همسر داری بهم یاد نداد(همینایی که میگن با زبون شوهرتو رام کن و خیلی حرفای دیگه)

    همسرمو مقصر میدونستم که بهم اجازه نمیده بیرون از خونه کار کنم، یا اینکه اونقدر ازش ترس داشتم و که جرات حرف زدن رو نداشتم،روی خودم دارم خیلی کار میکنم که فقط به خدا تکیه کنم اون رو روزی رسان بدونم، و همسرم رو دستی از دستان خداوند

    همیشه انگشت اتهام سمت اطرافیانم بود،که چرا این کارارو باهم کردم

    اما باید مسئولیت صددرصد زندگیم رو خودم به عهده بگیرم،رفتار همسرم با من بازخورد باور های منه

    میدونی استاد میدونم که باید مسئولیت تمامممم اتفاهای اطرافم رو به عهده بگیرم

    ،فهمیدش ها،ولی هنوز درکش نکردم

    هنوز یه جاهایی میرم تو جاده خاکی ولی دارم روش کار میکنم

    مخصوصا با تمرین ستاره قطبی که تو قدم اول هس دارم تکاملم رو طی میکنم و میفهممش

    ممنونم استاد عزیزم که نکته های مهمی رو گفتین

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    نجمه رضائی گفته:
    مدت عضویت: 1923 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی

    این روزها درگیر نجواهای شیطان بودم ،نجواهایی که هدفش دادن احساس بد و ناامیدیه ،خیلیم سخت بود مقابله با این نجواها چون هرچقدر من تلاش میکردم نجوا هم تمام تلاششو میکرد.

    اینجا گفتید رد پا گذاشتن خیلی مهمه و برای مقابله با نجوای شیطان ،برای ایجاد امید و انگیزه راه خیلی خوبیه

    خیلی خوشحالم که به این فایل هدایت شدم چون دنبال راهی بودم که خودم انگیزه و امیدمو به دست بیارم و من اصلا دلم نمیخواد برای انگیزه گرفتن به یک نیروی بیرونی وابسته باشم

    هیچوقتم اهل دردودل نبودم و خب تو این دوسه روزه با وحود نجواهای زیاد ذهنی ،اصلا به خودم اجازه ندادم این احساسمو که بد بود به کسی منتقل کنم فقط و فقط با خودم و خدای خودم خلوت میکردم و ازش راهنمایی میخواستم.

    دوست و رفیقهای زیادی داشتم که همیشه پیشم دردودل میکردن توقع داشتن گوش بدم و احساسشون رو خوب کنم

    منم فکر میکردم وظیفمه که حالشونو خوب کنم بلاخره رفیقن ،الان ب دردشون نخورم کی به دردشون بخورم؟ انقد باور غلط داشتم که میگفتم تو شرایط بد رفیقهای واقعی شناخته میشن و…. همین باورم باعث شده بود سنگ صبور باشم و نتیجه این مدل رفتارم همزادپنداری بود و من بعد از مدتی میدیدم مشکلاتی که شنیدم ،مشابهش داره تو زندگیم رخ میده و یا روزها فکرم درگیر مشکلات دوستانم بود…

    .سخت بود ولی تصمیم گرفتم دیگه پای دردودل هیچکسی نمونم به خودم تعهد دادم که حرف بی ارزش نشنوم.

    با این تصمیمم خیلی از دوست و رفیقهایی ک داشتم از زندگیم خارج شدن چون من دیگه مثل قبل با تمام توجه بهشون گوش ندادم مثلا میومدن از مشکلاتشون میگفتن ولی من ی موضوع ددیگه مطرح میکردم یا قضیه رو از دید دیگه نگاه میکردم ،چندباری که این رفتارمو دیدن دیگه مایل نبودن بیان پیشم برای دردودل چون نظرشون این بود نجمه دیگه مارو درک نمیکنه….

    خداروشکر میکنم خداوند خیلی سریع الجابه هست و به محض تصمیم گرفتن ،فرکانسهای ما شروع میکنه به تغییر کردن .

    الان مدتهاست خبری از اون دوستها نیست.چون تصمیم گرفتن و پاش موندم.

    و‌بحث مهم دیگه که مطرح شد مسئولیت قبول کردن برای تمام زندگیمون

    که من توی این مورد خیلی کوتاهی میکنم.یعنی اتفاقات خوبو خیلی راحت مسئولیتشو میپذیرم ولی برای اتفاقات کمی ناجالب خیلی سخته تمام مسئولیتشو قبول کنم .

    من باید توی این مورد خیلی تعهدی عمل کنم چون همینکه قدرت و به عوامل بیرونی میدم کلی از انرژیام هدر میره امیدو انگیزه م کم میشه پراز بغض و حس بد میشم و اینروزهایی که گذشت به نظرم به این دلیل انگیزم کم شده بود و نجواها جولون میدادن .

    به حرف استاد رسیدم که میگن قوانین فراره! انصافا اگه لحظه ای چشم ازشون بردارم دوباره میشم نجمه قبل که پر از شرکه پر از حس بده .

    خدایا شکرت فایل بینهایت خوبی بود ممنونم از هادی عزیز که با آرامش صحبت میکنن و حس خوبی در این فایل موج میزنه.

    حرف بسیار است ولی سخن کوتاه میکنم چون عملگرایی بهتر از حرفهای خوب زدنه.

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    محدثه صادقی گفته:
    مدت عضویت: 1315 روز

    بنام خدای رزاق وهدایتگرم

    درود ب استاد وسید بزرگوار و همه ی دوستان این مسیر الهی

    خداروشکر میکنم بازم درست درزمان مناسب نشونه ی مناسب رو سرراهم قرارداد و یبار دیگه بهم تلنگر یاداوری زد….ممنونم از شما دوست عزیز ک نتایج ت رو اینقدر زیبا گفتی و استادعزیزی ک اینقدر زیبااا شرح دادی و باز کردی برامون اصل هدف رو و حق مطلب ادا شد واقعاااا…..

    اما خلاصه بگم ک چجور دیروز هدایت شدم ب سایت ودیدن این فایل بی نظیر ک کار ِ خدای مهربانم هست همیشه میخواد حاللللمون خوب باشه…

    به یک تضاد روابط (خونوادگی ) برخوردم وشدیداااا کنترل ذهنم برام سخت شده بود و مُدااااام غر میزدم و عصبی شده بودم…با خواهرم درموردش حرف زدم ک مثلا آروم تر شم و واقعاااا حالم بدتررر شد (فهمیدم دقیقا حرف استادو الان درک میکنم واقعا…)چرا واقعا دنبال ی گوش شنوااا هستیم برا لحظات سختمون…😥فهمیدم پامووو کج گذاشتم ..همون آن نجوای ذهن چمووشم بیکار نبودو هیییی برام تکرارش میکرد خواستم خفه ش کنم ،اما نمیدونستم چطوری ک واقعااا گوشی بدست اومد تو سایت ببینم چی میتونه منو آروم کنه….🤐

    استاااااااد واقعاااا خدا خیر دنیا وآخرت بهتون بده… جواب ِ این حال بدموو دادی تو این فایل..😍

    چرا بدرفتاری دیدم؟چرا اینقد راحت عصبی شدم از این بدرفتاری و.🙄….اومدم ردپا بزارم…بگم قبووول

    مقاومت نمیکنم …دیگه فهمیدم هرچه بود از طرف خودم بوده ناآگاهانه خلقش کردم و شایدم آگاهاانه بوده و الان نمیتونستم بپذیرمش….

    خلاصه اینکه میگین مسئولیت اتفاقات خوب وبد زندگی بعهده خودمونه…خودم جذبش کردم این رفتارو؟حالا چکار کنم یادم نره

    تعهد دادم بپذیرمش ،آروم تر شدم ..بیخودی نجوا (ذهن چموشم )میاد ک خودتو کوچیک نکن ،مقصر تونیستی که،اون باید عذرخواهی کنه واز این حرفا….😬🤐ولی من خفه ش کردم….

    دیگه نمیخام رو دوشم حملش کنم یا ی گاری وصل کنم ب خودم با این حس بد…

    خدااااااجون شکرت ….چقدر حرف بزرگی زد این دوستمون (ک توی گذشته مسئولیت تمام اتفاقات زندگیش رو بعهده گرفته )واینقدرررر قشنگ تونسته تغییر و تحول ایجاد کنه تو زندگیش …

    ی مورد هم از خودم تو گذشته بگم:تضادی ک دقیقا پارسال برام اتفاق افتاد.(..یعنی قبل از آشنایی من با استادعزیز)😐ک اگر اونموقع این آگاهی رو داشتم شاید نتیجه ش چیز دیگه ی بود…خلاصه بگم:

    تضاد کاریم این بود ک توی ازمون استخدامی رشته م قبول شدم و دعوت ب مصاحبه خیلللی عالی ک کلی خودم اعتماد بنفس گرفتم از فیدبک خووب داوران ؛بطوریکه خودمو قبول نهااایی فرض میکردم…🥺

    تا اینکه گدشت و منتظر اعلام نتایج نهایی بودیم و من‌مدام نااگاهانه سعی میکردم دیدم رو مثبت کنم نسبت ب روند استخدامی ،چون دوستان زیادی داشتم ک اون موقع مدام از نکات منفیش میگفتن اینکه اینجا فقط پارتی بازیه و باید آشنا داشته باشی فلان اداره و حالا ببین اگه قبول شدی و….کلی خلاصه فاز منفی ک بمن دادند…🙄(باورتون میشه ک من ناخوداگاه میگفتم این حرفارو قبول ندارم وپارتی من خداست ،چون واقعاااااا با جون ودل براش زحمت کشیده بودم وباوجود بچه داری چندین ماه رو خودمو تو خونه حبس کردم فقط برا خوندن منابع وکتابام کلی آمادگی برا ازمون کتبی م و…)خلاصه ،این حرفااا درمن اثر نکرد ولی خداییش با خودم روراست باشم تهه دلم احساسم رو بد کرد….ونگرانی واضطراب روزای آخر اومد سراغم وهرچی ب نتایج نزدیکتر میشدیم من بیشتر این نجواها وافکار منفی دوستان میومد سراغم ….(ای کاش اون موقع میفهمیدم کنترل ذهن یعنی چی؟وچطوری از شرشون خلاص شم)ولی بازم خداروشکر ک الان تو ابن مسیرررم…

    بگم براتون ک نتایج اومد و بعلللله “بنده با وجود اولویت قبولی بومی بودنم پذیرفته نشدم ومرددود!!!!

    و ازفرداش اینورو اونورو ببین کی قبول شده پس پارتی داشته و کلی احساس بد……جریاناتی ک فقط یک کلااام توش احساس قربانی شدن بود و احساس مظلوم نمایی، ..ک نه فقط دیگران بلکه خودم (الان میفهمم ک خودم بودم و فقط خودم) ک اون نتیجه رو دیدم و برام اتفاق افتاد…..

    من یچیزیم بگم ک همون اولشم کلا دیدگاه خوبی نسبت ب پارتی نداشتم و کلاااا انکارش میکردم باوجود اینکه دیگران بهش خیلی قدرت میدادن…متاسفانه با وجود این اتفاق ونتیجه ی ک دیدم این باور غلط هم در من هم شکل گرفت🤕 خلاصه تاجااایی ک راه ب جایی نرسیدو سرزنش و مثلا دلسوزی اطرافیان یکی پس از دیگری …ک خدا رو شاهد میگیرم هیچکدوم از راهنمایی هاشون راهی رو برام باز نکرد هیچ بلکه بیشتر بمن حس قربانی شدن میداد🙁…….و رسید جایی ک خدای قشنگم منو ب این مسیر قشنگ هدایت کرد(حرفای استاد خیییلی ب دلم نشست و هدایت شدم ب این سایت.

    خداروووو واقعا شاکرم ک منو آگاه کرد، توی این مسیر قرارم داد…از اون احساس بد بیرونم کرد (حس بد قربانی شدن ،مظلوم بودن،و شرک خفی)خدا نجاتم داد و بهم گفت پاشو روپای خودت وایستااا همونطوری ک قبلا هم تواناییشو داشتی…

    اومدم و شروع کردم با فایل های دانلودی استاد ،کلاس خصوصی م رو راه انداختم وخداروشکرررر باور فراوانی خدای رزاق م رو دارم درخودم پرورش میدم وتاجااایی ک عمل کردم نتیجه هاش رو معجزه وهر دیدم….

    خداجونم ممنونم ،از شما استادعزیز ،سیدبزرگوار واقعاااا ممنونم یک شور وشوقی رو دوباره با این فایل بهم دادین…چیزی ک میدونستم ولی باااورش نکرده بودم هنوز…

    من خالق تک تک لحظات زندگیم هستم🥰

    زندگی همتون پراز شادی ثروت وسلامتی …بلطف الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    Ashkan haghighati 2 گفته:
    مدت عضویت: 1724 روز

    سلام به استاد عزیز و دوستان گلم

    اول اینکه چقدر لذت بردم از صدای هادی عزیز از این آرامشی که داشت چقدر خوشتیپ و زیبا و آراسته ،واقعا لذت بردم 💥❤️🔥🕶️

    چقدر قشنگ به این نکته اشاره کردید که ما باید ثبت کنیم که کجا هستیم و زمان هایی که افسار ذهن از دست مون در میره بهش نشون بدیم که اقا اگه من مسیر قبلی رو برم ،مسیر توجه به زیبایی ها🌳🌹اگه هر لحظه خدا رو کنار خودم حس کنم و بدونم که من تنها نیستم و یک خدایی هست , و با منطق بهش یاد اوری کنم روز هایی که توکل کردم چه جوری کار ها پیش رفت ،خیلی سریع تر می تونم نجوا های شیطان رو کنترل کنم،

    و این رو بگم که من بعد از دیدن این فایل سریع رفتم یک ویدیو برای اشکان چند سال یا چند ماه بعد گرفتم و ازش تشکر کردم که نا امید نشدی و ادامه دادی این مسیر قوانینی رو.

    چقدر خوب اشاره کردید استاد که ما خودمون باید به خودمون انگیز بدیم برای حرکت چون بقیه ای وجود ندارن مه برای من تصمیم بگیرند این من هستم که ۱۰۰ درصد مسئول تصمیم هام هستم و باید بپذیرم این رو ،بعضی وقت ها ما می دونیم ما مسئولیم ولی این ایمان بهش بدلیل یادآوری نکردنش کم رنگ میشه مثل من که می دونستم این موضوع رو پلی وقتی شنیدم ،انگار دوباره شارژش پر شد پس باید همیشه شارژ قوانینی بودنمون پر باشه ،

    و نباید از دیگران توقع این رو داشته باشیم که به ما انگیزه بدن ،اول خودمون به خودمون انگیزه می دیم بعد می بینیم که جهان همه رو به صف میکنه که به ما خدمت کنن,

    چقدر این رو از بچگی توی خانواده ،مخصوصا مدرسه شنیدیم که رفیق خوب رفقیه کع بد تو رو بهت بگه و اینکه باهاش درد و دل کن و حال بدت رو ببر پیش رفیقت

    واییی

    خستم از این باور های سمی که فکر می کنیم نداریم شون ولی خیلی باید روی خودم کار کنم ،اول به خودم میگم

    شکرت خدا

    همیشه میگفتم توی قوانین بهتر بشم بعد کامنت بزارم

    ولی باید کامنت بزارم تا به قانون توجه کن

    و از کمال گرایی در بیام

    (قدم های کوچک ولی مستمر)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    رضا ملتفت گفته:
    مدت عضویت: 1988 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم🌺، سلام به خانم شایسته مهربون و دوست‌داشتنی🌷، سلام به دوست خوبم آقا هادی عزیز✨ و سلام به همه دوستای گلم در خانواده صمیمی عباس‌منش🔶، امیدوارم حال همگی عالی باشه.

    استاد جان🌺، اول از همه ممنون و سپاسگزارم از سلسله فایل‌های نتایج دوستان، چون این فایل‌ها وقتی تصویری باشه، ذهن من قانع میشه و براش باورپذیر میشه که میشه شرایط تغییر کنه، اگر برای آقا هادی، آزاده عزیز، اون دوست ۲۱ ساله مون شده، اگر برای خود استاد شده، برای من هم میشه، پس این یه قانونه که اگر متعهد باشی و یه سری اصول رو رعایت کنی، نتیجه میگیری.💪

    استاد جان🔶، تحسینتون میکنم، چقدر کارتون کیفیت داره، تحسین میکنم آقا هادی عزیز رو که کیفیت مد نظر استاد رو رعایت کردن🌺 و فایلشون روی سایت قرار گرفت.

    استاد جان🌷، تحسینتون میکنم که ذهن ما بچه‌های سایت رو با سوالهای خوبی که میپرسید به فکر کردن تشویق میکنید.👏

    ۱) موارد اساسی و نکات کلیدی این فایل چیست؟

    من بحث ردپا گذاشتن از خود و پذیرفتن صد در صد مسئولیت زندگی رو جزو موارد مهم این فایل می‌دونم و با این کامنت بنا دارم به خودم یادآوری‌شون کنم. این یه شجاعت میخواد که هر فردی انگشت اتهام رو از دیگران برداره و بگه اگه شرایطم خوب نیست، خودم باعثش بودم، خودم هم درستش میکنم✔️

    وقتی هر فردی بپذیره که ذهن انسان فراموشکاره و این ذهن کارش نجواست و بدونه که این اسب چموش رو میشه با منطق قانعش کرد، میاد میگه من مستند میکنم زندگیم رو و رد پا از خودم بجا میذارم که فردا روزی که نتایجم رو فراموش کردم، دلیل اتفاقات زندگیم رو فراموش کردم، بیام فایلها و ردپای خودم رو ببینم و یادم بیاد کجا بودم و الان کجا هستم. چون اگر این کار رو نکنیم، ذهن میاد میگه این همه داری به خودت سختی میدی، آخرش به اون خونه یا ماشین خارجی که نرسیدی؟ اونوقت ناامید میشیم و به مسیر قبلیمون برمیگردیم، این چیزی هست که استاد عباس‌منش اسمش رو عکس قبل از عمل گذاشته، ما هر بار باید از خودمون ردپا بذاریم و هر یه ذره تغییرکردنمون رو تحسین کنیم و بگیم این به خاطر این تغییرات در باورهام بود، این بخاطر حرکت در این مسیر بود، پس بیام بهتر روی قانون کار کنم، پس بیام تعهدم رو بیشتر کنم.

    یاد یه جمله از دفتر برنامه‌ریزی قلم‌چی افتادم که می‌گفت: همیشه کمرنگترین جوهرها از قویترین حافظه‌ها ماندگارتر است.

    این واقعا جمله درستیه، ذهن ما فراموشکاره، بیایم بنویسیم و از خودمون ردپا بجا بذاریم.👣

    ۲) کدامیک از این موارد بیشتر به شما کمک کرده است؟

    من اینکه میام خودم رو تحسین میکنم و به خودم میگم من این تغییرات رو ایجاد کردم و از این نقطه به جاییکه الان هستم رسیدم و میگم من بخاطر صداقتم، بخاطر اراده‌ام، بخاطر اینکه روح خدایی دارم، خودم رو بی قید و شرط دوست دارم🔶، خیلی خوشم میاد و لذت میبرم. من این قسمت صحبت کردن با خودم و اینکه با ابزار صحبت کردن تجسم میکنم، باورسازی میکنم، دیگران و خودم رو تحسین میکنم رو خیلی دوست دارم و ازش استفاده میکنم.

    ۳) چه تجربیات آموزنده‌ای در اینباره دارید؟

    من یه بخشی رو در قسمت یادداشت گوشیم درست کرده‌ام به اسم گذشته من و خاطرات گذشته خودم رو که عموما در شرایط خوبی نبودم و الان اون شرایط تغییر کرده رو یادداشت میکنم، مثل اینکه یادم میاد توی ارتباط برقرار کردن با یه خانم توی دانشگاهمون، چقدر با عزت نفس پایین برخورد کردم و الانم رو میبینم که بهتر هستم، راحتتر هستم، اون خاطره واقعا جزیی از زندگی گذشته منه، ذهنم نمیتونه انکارش کنه، فقط بهش یادآوری میکنم که من تغییر کردم و از این مسیر رفتم. همین الان این نکته به ذهنم رسید که از اون اطلاعات بک آپ داشته باشم که اگر از گوشیم پاک شد، بهشون دسترسی داشته باشم.😇

    علاوه بر این موضوع من هر شش ماه یک بار از خودم، نتایجم و باورهام در جنبه‌های مختلف یه چک آپ متنی تهیه میکنم و هر بار توی اون چک آپ ذکر میکنم که چیزی که الان هست و جزیی از واقعیت زندگیت هست رو بی کم و کاست بنویس، چون تا وقتی ندونی ایراد کارت از کجاست، چطور میخوای حلش کنی و این متن سالهای آینده برات ردپای مفیدی باشه. در این مورد هم نتایج مثبت و هم مشکلاتم رو مینویسم.

    در خصوص مسئولیت پذیری زندگی، من با صحبت کردن با خودم به خودم این نکته رو یادآوری میکنم که زندگی من دست خودمه، خداوند میفرماید: آنچه در زندگیتون تجربه میکنید بما کانوا یعملونه، بما قدمت ایدیهمه، بما کسبت ایدیهمه و خدا به بنده‌هاش ظلم نمیکنه. سعی میکنم الگوهایی مثل استاد گلم رو و انسانهای ثروتمند و تاثیرگذار رو به ذهنم نشون بدم و بگم انسان موجودیه که خالق زندگی خودشه و اگر اونها تونستن، تو هم میتونی.💪

    ۴) برنامه شخصی شما برای اجرای آن مورد اساسی در عمل چیست؟

    برنامه الان من اینه که بارها توی صحبتهایی که با خودم دارم، خودم رو بخاطر تغییراتی که انجام دادم تحسین کنم، چند باری هدایت شدم و از خودم فایل صوتی ضبط کردم که باید باز هم از خودم فایل ضبط کنم البته با ذکر تاریخ.

    در خصوص مسئولیت پذیری برنامه خاصی ندارم و امیدوارم از مطالعه کامنتهای دوستای گلم در این رابطه راهکارهای عملی رو یاد بگیرم.

    استاد و خانم شایسته عزیز🌷، دوستتون دارم و تحسینتون میکنم به خاطر این حد از عشق و علاقه تون به کار و به ما بچه‌های سایت🔶، خدایا شکرت🙏

    امیدوارم همه دوستای گلم در پناه خدای بزرگ همیشه شاد🌺، سلامت🌈، ثروتمند💕 و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید💐

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    سیدمصطفی میردهقان گفته:
    مدت عضویت: 1899 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام استادعزیز

    سلام ب همراهان سایت عباس منش

    چقدرلذت بخش بودهمین که شنیدم بلافاصله ودرست یک روز بعداز اون فایل دوستمون آقاهادی دست بکارشده

    این قدرت سریع تصمیم گرفتن

    این عمل کردن وفقط شنیدن وعمل نکردن

    این عزت نفس

    این که بتونی کاری رودرست انجام بدی واستادی که میگه من این قدربه خودم سخت میگیرم که اگه یکی بخواد ایرادکارم بگیره میگم طرف خبرازجایی نداره بیاد وازت تعریف کنه ودرموردت صحبت کنه

    راستش تلنگری بهم خورد این سرعت تصمیم گیری وانجام کار

    ولی در ادامه خوشحال شدم

    چون من هم مدتی هست دارم نظر میگزارم ودربعضی ازفایلها جزء 3نفر بودم واومدم عکس ازصفحه گرفتم وبرای خودم اون مسیر حرکت رو داشته باشم

    درادامه چیزی که باز برام یادآوری شد این که خودت زندگیت رومیسازی ترمزوپاشنه آشیلی که من هنوز درموردش دارم

    این که توهرخانواده ای باشی وتوهرسنی میتونی خودت خالق زندگیت باشی

    خدایاشکرت به خاطردیدن وشنیدن این آگاهی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    فریبرز کاوه گفته:
    مدت عضویت: 1900 روز

    درود بر استاد عزیزم، جناب عباس منش گرامی و دیگر همراهان این مسیر زیبا

    امروز برای من روز بسیار زیباییست. امروز را هرگز از یاد نخواهم برد. برای پیگیری فروش محصولات بی نظیر و کاملا اُرگانیکی که آنها را به فروش میرسانم، به اتاق همکارانم رفته بودم.اتفاقا دو نفر از آنها را که بسیار دوست داشتم تا امروز ببینمشان، آنجا بودند. خواستم که برای فروش محصولاتی که از پیش به آنها معرفی کرده بودم، با آنها سخنی کوتاه بگویم و آنها را به خرید آن محصولات ترغیب کنم. به ناگاه، این اندیشه در ذهنم آمد که: تو میخواهی از دوستی با ایشان سوء استفاده کنی و این گرم گرفتنها که اینک داری از روی خلوص نیست. پشیمان شدم و هیچ در باره فروش نگفتم. تنها با آنها گفتگویی کوتاه و پرمهر کردم. از اتاق که بیرون آمدم به خود گفتم: اگر برای فروش میخواهی که از ابزار دوستی استفاده کنی، این خود نشانه سستی ایمان تو به خدا و فراوانی است. به خود گفتم تو ایمان داری( من عضو هیئت علمی دانشگاه در رشته شیمی هستم و از ماهیت محصولاتی که نمایندگی فروش آنها را دارم، کاملا مطمئن هستم)، پس تنها وظیفه تو این است که واقعا از روی نیک اندیشی آنها را به عزیزان، دوستان، آشنایان و دیگر مردم سفارش و معرفی کنی!

    اگر با عشق این کار را نکنی، خود نشانه بی ایمانی است و چنین ثروتی هرگز تو را به سوی آرامش و خوشبختی رهنمون نمیشود!

    استاد گرامی جناب عباس منش، نمیدانم چگونه خدا را برای آشنایی با شما سپاس بگویم؟ از خدا درخواست میکنم که، من را در این راه زیبا همیشه رهنمون باشد!

    ای کاش میشد که این نوشته ها را تنها برای خودتان بفرستم تا بتوانم بهتر از اینها از درونم بگویم.

    ایمان دارم که، اگر خود را بیشتر و بیشتر بشناسم، اصلا نیازی نیست که نگران رسیدنم به اهدافم باشم. تنها کافی است با تکیه بر دانش، مدیریت کار، تلاش پیوسته و بدون آلودگی به طمع و دورویی، و توکل به خدا و پروردگار یگانه و بسیار مهربانم، پیش روم و اطمینان داشته باشم که همه نعمات و برکات الهی به تدریج و به هنگام خود و در جای مناسب و به اندازه لازم و کافی و با کیفیت و کمیت بسیار خوب و بیرون از تصورم به من خواهد رسید.

    ای خدا و پروردگار یگانه و بسیار مهربانم، از شما میخواهم که من را در این راه زیبا، دم به دم راهنمون و یار باشی.

    با سپاس بیکران: فریبرز کاوه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      مریم جعفری پور گفته:
      مدت عضویت: 1036 روز

      سلام و درود فراوان خدمت شما دوست هم فرکانسی عزیز آقای فریبرزکاوه

      خیلی از خوندن کامنت شما لذت بردم .قبل از اینکه کامنت شما رو بخونم تنها کنار بخاری نشسته بودم و به صدای بارونی که می اومد گوش میدادم شروع کردم صحبت کردن با خدا در مورد هدایت ها و کمکهایی که تا حالا در طول زندگیم شده و جالبه از اول مسیر که یادم می اومد و کم کم اتفاقاتی که افتاده بود رو میگفتم و خدارو شکر میکردم از اینکه چقدر در زمان و مکان مناسب ،هدایت میشدم و اسباب اون موضوع خیلی راحت مهیا میشد تازه داشتم درک می کردم اون اتفاقات رو و حتی یک وام خونگی داشتم که بعد از 3سال تونستم بگیرم قبلا ناراحت بودم که چرا اینقدر با تاخیر اتفاق افتاد ولی الان درک کردم که در زمان مناسب بود که بوسیله اون مبلغ وام هدایت شدم به آموزش دیدن یک رشته خیلی خوب و الان به لطف خدا توکارم نسبتا موفق هستم..خلاصه از خدا خواستم که من رو به رتبه بالای اون رشته برسونه تا بتونم آموزش بدم و نمیدونید وقتی کامنت شمارو خوندم اون قسمت آخر که نوشته بودید اگر خود را بیشتر و بیشتر بشناسم……مو به تنم سیخ شد انگار خداوند داشت از زبان شما جواب درخواستمو اینگونه میداد و چقدر درست و به جا بود نوشته هاتوووون الله اکبر واقعا پاسخ خدا به من بود حس درک خیلی عجیبی به من دست داد اشک از چشمام سرازیر شدنمیدونید چه حس خوبیه وقتی میبینی با خدا حرف میزنی سپاسگزاری میکنی درخواست میکنی برای موفقیت بیشتر و در لحظه پاسخ داده میشه در لحظه هدایت بشم به نوشته ای که برای من بود سجده شکر بجا اوردم .خدارو کنار خودم درک کردم که داره به حرفهای من گوش میده ..خدایا شکرت سپاسگزارم..و ممنون از شما دوست خوبم که نکات خیلی خوب و عالی رو اشاره کردید.آرزو میکنم همیشه سلامت باشید و در کسب کارتون ثروت و روزی فراوان و برکت جاری باشه و آدم های نیک و با اصالت در مسیر شما قرار بگیرن..موفق و پیروز باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        فریبرز کاوه گفته:
        مدت عضویت: 1900 روز

        درود بیکران بر شما بانو جعفری‌پور گرامی

        چه زیباست که ما دانستیم و هر روز بیش از پیش می‌دانیم که چه هست پس پرده‌ی این سپاسگزاری.

        گاه از شادی اشک در چشمانم حلقه می‌زند( درست مانند اکنون که این متن را می‌نویسم) که ای خدای یگانه بسیار بخشاینده و بسیار مهربان که یگانه پروردگار جهانیان هستی، کاش زودتر از این‌ها به شگفتی‌های سپاسگزاری پی می‌بردم. ولی، دلم می‌گوید که نباید گله‌مند باشی و خود را ببخشید. ای خدا جان، چه هست همین قدرت بخشش خود که به یقین همان بخشش شماست.

        پیش از این که با استاد بزرگوارمان جناب عباس‌منش آشنا شوم همیشه از خود می‌پرسیدم که چرا خداوند این همه روی سپاسگزاری از درگاهش تاکید دارد؟ فکر می‌کردم که این هم یک رابطه ارباب و رعیتی است و خدا را مانند اربابی می‌دیدم که ایستاده و ما را امر به سپاسگزاری می‌کند.

        ولی پس از آشنایی با استاد بزرگوارمان دانستم که دلیل این که پروردگارمان از ما می‌خواهد تا سپاسگزاری کنیم این است که انسان سپاسگزار:

        – همیشه از درون شاد است.

        – همیشه آرام است.

        – همیشه به دهش و بخشش خدا و پروردگار یگانه جهانیان امیدوار است.

        – و اگر سپاسگزار نباشیم، از کجا معلوم که پس از دریافت نعمات بسیار پروردگار سپاسگزاری کرده و قدردان بخشندگی او باشیم و‌کفر نعمتش نکنیم.

        – خدا نمی‌خواهد که ما برای دریافت برکاتش، عادت کنیم که خود را به بدبختی بزنیم و مانند انسان‌های ناتوان دست گدایی دراز کنیم. او می‌خواهد که ما در حین این که احساس خاک‌ساری به درگاهش داریم، سربلند باشیم و هرگز خود را یک موجود پست نیانگاریم.

        – زیرا که او، منبع لایزال بخشش و دهش است و می‌خواهد ظرف ما را بر اثر سپاسگزاری بزرگ‌تر سازد که نعمت‌های بیشتری را دریافت کنیم.

        در این روز پایانی سال 1401، آرزو می‌کنم که سال 1402 برای شما و خانواده محترمتان و همه دوستان و آشنایان گرامی‌تان، بهترین سالی باشد که تاکنون داشته‌اید.

        در پناه خدا و پروردگار یگانه جهانیان تندرست، شاد و شادکام باشید.

        ارادتمند شما

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          مریم جعفری پور گفته:
          مدت عضویت: 1036 روز

          سلام آقای کاوه بزرگوار

          سال نو رو خدمت شما برادر عزیز تبریک میگم خیلی ممنون بابت دعای قشنگتون خیلی از شما سپاسگزارم امیدوارم سال جدید برای شما و همه دوستان هم فرکانسی سالی باشه سرشار از سلامتی ،آرامش ،ثروت و حس خوب ..خدارو شاکرم که در این سایت هستم و دوستان گرانقدر و فهیمی چون شما دارم..در پناه خدا باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: