نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 2 - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/08/abasmanesh-17.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-08-31 08:57:372024-09-24 19:37:03نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
الان میفهمم حرفهای استاد دقیقا چقدر مفیده میگم کاش همه را نوشته بودم و فردا میشینم یک دفتر برمیدارم مینویسم
دفتر جذبهای من بالاخره الان باید درست کنم
چون الان میفهمم چقدر لازمه
وقتی الان مجدد باید ماشینمون عوض کنیم و بار قبل من این راه رفتم
ما قصد داشتیم ماشینمون از هاچبک بکنیم پراید،
هیچ پولی نداشتیم طلاهام بود که کلش پنجاه تومن بزور میشد پس تصمیم گرفتیم تلاشمون بکنیم شبها به این فکر میکردم من ماشین جذب میکنم و پس ذهنم ابن بود نهایت طلا میدن میشه پراید که صندوق داره راحتتریم من خیلی تمرین میکردم هر روز میرفتم بیرون ماشینها را تحسین میکردم و میگفتم چقدر ماشین مگه میشه انقدر ماشین باشه یکیش برای من نباشه تمرین و تمربن
همچنان ماشین بود اما رها کردم سپرذم به خدا، چند ماه قبل قبلش خواهرم میکفت ماشین ثبتنام کن گفتم نه وقتی ثبتنام مبکنم که بخرمش ما الان پول نداریم خواهرم کفت بنش بفروش بنویس ممکنه بعد نباشه پس بعد یکسال من تصمیم گرفتم ثبتنام کنم و به دوستم قبلا گفته بودم ثبتنام شد اسم منو بنویس.
حالا زمان ماشین خریدن بود پس تهش بن میفروختم رفتبم مسافرت شمال، خواهر شوهرم گفت ماشین نوشتیم ساینا اس گفتم چیه عکسش اورد گفتم قشنگه یکساعت بعد دوستم زنگ زد موقع ثبتنامه بنویسم گفتم بنویس گفت چی کفتم نمیدونم ساینا اس بنویس خوبه قیمتشم خوبه شاید پولشم بتونیم جور کنیم و برای اولین بار ثبتنام کردم شمال برگشتیم پیامک اومد شما برنده شدی به دوستم زنگ زدم پیام اومده گفت نه اشتباه هست ماشین ساینا حذف شده اسمتم چک کردم نیست زمان رزرو ها هم نیست یعنی پیامک تبلبغاته من چون باور داشتم فرکانس های من جواب داده من برنده شدم زنگ زدم به خواهرم مسافرت بود کفتم راستش پیام اومده برنده شدم پول داری بهم بدی گفت من امروز سکه هام فروختم پولم نقده به چه حسابی بزنم گفتم راستش صبر کن باید زنگ بزنم سایپا بپرسم میخواستم از پول مطمین شم
زنگ زدم سایپا گفت بله برنده شدی زنگ زدم دوستم گفت نمیشه که، زنگ بزن بگو چطور من الان برنده شدم زمان اعلام نیست من زنگ زدم پرسیدم گفت خانم برنده شدی برو تو سایت اسمت باز میشت پول بزن سه روز وقت داری
و در کمال ناباوری دوستان من واقعا برنده شده بودم
پول واریز کردیم
ماشین قرار بود سه ماه بدن، پس باید پول جور میکردیم یا بخریمش یا نتونیم بفروشیم پول خواهرمو بدیم
من هر روز حتی صدای پلاستیک های ماشین توی ذهنم میشنیدم بوی نو ماشین و کاملا تجسمش میکردم
ماشبن اومد همون تصورات دقیقا همون شرایط
هاچبک و طلاها همه را فروختیم که حتی برای فروش هم من ایمان داشتم قیمت بالا فروش میره بااینکه همسرم میگفت قیمتش این نیست نمیخرن ده تومن بالاتر هم فروختیم و پول جور شد اما باز بدهی داشتیم حدود چهل میلیون دیگه کم بود
گفتم صبور باش عید باهاش رفتیم مسافرت
تو راه برگشت به همسرم زنگ زدن کار اوکی شده فعلا ساینا قبول میکنن اما بعدش باید سمند بشه یکماه وقت بهت میدن میای سرکار
وقتی برگشتیم از مسافرت استعفا داد رفت شغل جدید، حالا این کارهم جور شدن واقعا جالبه کار یکنفر راه انداخته بود شخص ریس این کار بود همسرمم گفته بود میخواد شغلش عوض کنه و اونم براش اوکی کرده بود، شغل جدید حقوقش بیست تومن بود دو ماه پول تسویه شد خب حالا مدت زمان گذشته ماشین گیر دادن عوض کن ما پول هت را تسویه کردیم و دوباره همون مسیر
اینبار فرصت یک هفته ای بود کفتن یا عوض میکنی یا دیکه نیا
پس باز تمرینات شروع شد من هر روز تمرین کردم و رفتیم بصورت اتفاقی یک امامزاده بین راهی، به همسرم گفتم بیا نیت کنیم اگه تااخر هفته ماشین عوض شد خرما بیاریم اینجا، همسرم گفت من اعتقاد ندارم اما تو میگی باشه
دو روز بعد ان خواهرش بهمون پول داد ماشین تبدیل به سمند کردیم و چقدر عالی تر ساینا بود چقدر خوب عاشقش شدم جوریکه واقعا دوسش داشتم بدهی دومم با حقوق ها پرداخت کردیم حالا داستان تموم نشده یک دوست پیدا شد کفت بیا بریم شرکت جدید مزایاش بهتره اما یک شرط داره ماشینت چند ماه بعد عوض کن و همسرم رفت شرکت جدید، این شرکت خیلی بهتر قبلی بود و کلا اینکه پارتی شد واقعا دست خدا بود چون خیلیها برای رفتن به این شرکت تلاش کردن و الان شرکت جدیده خب ما تو این مدت بذهی نداشتیم خونمون جابه جا کردیم شرایط عالی شد خب الان گفتن ماشین عوض کن و من امشب داشتم فکر میکردم باز که صفریم پول هیچی همسرم دنبال وام بود و قرض کردن من قانون میدونم پس کل داستان ماشین مرور کردم براش از یک هاچبک بدون پول شد سمند صبر کن بزار اتفاق بیفته
حسم میگه شغلش عوض میشه و ماشبن نیز هم
دو سه بار شده باز هم همون مسیره اینبار هم من هم همسرم به این مسیر ایمان داریم
دیروز گفت میای بریم اون امامزاده خرما ببریم
گفتم صبر کن بزار هدایت بشیم اونجا هم میریم کلا توی این داستانهای جذب نیست فقط بهش گفتم میشه هر روز ماشینی که میخوای تصور کنی چون من فعلا فرکانس سفررفرستادم جور داره میشه بعد سفر من براس تمرین میکنم فعلا باید سفریکه چندماه براش فرکانس فرستادم بریم
الانکه استاد کفتن بنویسید یادتون میره گفتم برای تکرار خودمم شده بنویسم قبلا توی سایت هم نوشتم از تجربه اولین ماشین، دومین ماشین و تجربیات دیگم
مگه میشه یککاری من بارها انجام دادم نشه الان ایمان دارم میشه
امشب که این فایل گوش دادم وقتی اولش از شرایط بدش گفتم گفتم ببین ساناز تو الان خیلی جلویی تو بارها این مسیر رفتی چندین بار خلق کردی
پس این بار اسونتر و راحتتره
حالا جالبه شروع این مسیر با دوازده قدم بود الان ماه اخر دوره دوازذه قدمم باز همون مسیر داره تکرار میشه
یکسال اخیر خونه. ماشین. شغل و… همه عوض شد ماه اخر میخواد سورپرایزم کنه و خیلی خیلی حالم خوبه میدونم خدا قراره اتفاقات عالی تر رقم بزنه
خدایا ممنونم که هستی کنارم و از بچگی بهم همه راه ها را نشون دادی و من خلق کردم و الان بزرگ شدم خواستهامم بزرگ شده تو باز خلق میکنی چو ن تو خالقی برات کاری نداره
ممنون خدایم همه چیز در دستان توست
شکرت
سلام سانازجون دخترم واقعا تبریک میگم به این عملکردن توفوقالعاده ای
عزیزم چقدرلذت بردم سانازجون
میشه تمرینات رو برای خرید ماشین یا هرخواسته ای توضیح بدی خیلی عالی عمل کردی خیلی دلم میخواد بدون چطور تمرین کردی؟ هرروز؟ تا چندوقت ادامه دادی بعدرهاکردی؟
سپاسگزارم که جوابم رومیدی خیلی بهت افتخارمیکنم دخترم
خیلی دوست دارم دوست عزیزم
سلام دوست همفرکانس من
ممنون از لطفتون
من برای ماشینی که توی قرعه کشی برنده شدم یک ماه کار کرذم تمریناتم هر روز از خدا ماشین میخواستم و روزانه یکساعت پیاده روی میکردم حدودا، بعد میرفتم پارکینگ های که در مجتمع های اداری هست که فضای باز مثل پارکینگ پازکها و اونجا بین ماشینها قدم میزدم و میکفتم خدایا ببین چقدر ماشین الان مثلا این مال من باشه چی میشه منم یکی از این هزاران ماشین میخوام و رنگ و مدلشون و… میدیدم شکر میکردم و دنبال مدل ماشین مورد علاقم میگشتم و انتخاب میکردم و کلا یک تفریح بود برام و هم زمان فایلهای استاد گوش میدادم و هم ورزش میکردم هم تجسم هم اموزش میدیدم، در مورد ماشینها و وسایلش و قطعاتش هم سرچ میکردم میخوندم و بیشتر ذهنم درگیرش میکردم و بعد شبها توی ذهنم بوی نویی ماشین صدای پلاستیکهاش که نو هستن روش میشینمم تصور میکردم و انقدر واقعی بوذ که وقتی ماشین رسید تمام مدت دلم میخواست فقط بشینم روی پلاستیک ها ببینم همون صدا هست و وقتی اومد خیلی ذوق کردم اما انقدر که یکماه توی تصوراتم ذوقشو کردم نبود
همون ماشین مجبور شدیم برای کار همسرم عوض کتیم باز من گفتم خدایا خودت درستش کن و هر روز انرژی مثبت دادم و ماشین دوم انقدر دوس داشتم که هزاران برابر بیشتر ذوقشو کردم فاصله دومی با اولی یکی دو ماه شد و دقیقا ماشین دوم بااینکه نو نبود مدل پایین بود انقدر یرای من زیبا و خاص و عالی بود که هنوزم یادم میفته لذت میبرم
برای خونه هم تمرین پیاده روی در کوچه ها و تحسین خانه ها و لذت بردن از ان و سرچ دکور خونه انجام دادم اونم یکماه جابه جا شدم
اگه هر روز باشه زود جواب میگیری من اصولا یکماه تا دوماه خواسته هان میگیرم تاحالا بیشتر نشده چون تمرکزی یکماه هر روز پشت سر هم فرکانس میفرستم
رها کردن کلا زیاد درک نکردم من انقدر فرکانس میدم که خدا میفرسته فقط من میگم هر چی صلاحمه نمیگم حتما فلان مدل یا فلان خونه و میگم من این میخوام حالا اونکه برام خوبه و اگه صلاحم نیست کلا منصرف شم بعد چون اولش نیتم این مدله کلا اگه چیزی صلاحم نباشه اصلا به روز دوم، سوم نمیکشه خواستم عوض میشه و میبینم من این خواسته را نمیخوام پس تغییرش میدم
من وابسته به خواستم نیستم بشینم بشمارم یکماه شد نیومد اصلا به روزها دقت نمیکنم فقط میگم خدای من، من سهم خودمو انجام میدم بقیش با تو، هر زمان درسته انجامش بده و دقیقا زمان درست میاد من اصرار نمیکنم و بعد همه چیز به بهترین شکل میشه،
فکر میکنم رها کردن یعنی وابسته خواسته نبودن که هی بگی پس چی شد چرا نمیاد و منتظر باشی
من اصلا در مورد خواسته هام به خدا اصرار نمیکنم که حتما الان بهش میگم دست خودتت من اینو میخوام حالا هر وقت برسه من راضیم و اصولا منو زیاد منتظر نمیزاره خواسته ها که برام ساده ترن حتی روزانه میاد مثلا پول های کم و خواسته های بزرکتر چون خودمم مقاومت دارم دیر تر،
یک کاری هم که میکنم موقع تجسم مچ خودمو برای یاورهای منفی میکیزم میفهمم باور منفی دارم مثلا برای خونه یک لیست طولانی باور منفی داشتم مثل اینکه خونه سخت پیدا میشه خونه خوب نیست اپارتمان نشینی سخته و… اینا را هر روز اصلاح کردم و الان اپارتمانمون فقط من و من همه کارمندن و مثل همون خونه ویلاییمون من راحتم و این بخاطر تغییر باورهام بود برای همین اگه باور منفی و ترس هم داری باید حلش کنی
امیدوازم بزودی بیای اژ نتایجت برام بگی و شما هم ماشبن خودتو خلق کرده باشی
موفق باشی عزیزم
سلام سانازجون عزیزدلم خیلی سپاسگذارم که وقت گذاشتی
خیلی ممنون بابت راهنمایت
نمیدونم چطورازت تشکرکنم
قربونت برم خیلی عالی عمل کردی
خیلی ازخداکمک میخوام منم
بتونم مثل تو که نه ولی درحدی که
نتیجه وارد زندگیم بشه عمل کنم
خیلی دوست دارم
ازخدابابت هدایتش به این سایت الهی وعزیزان توحیدی ودوستان
صادق وفرکانس بالاهزاران بارسپاسگزارم
عاشقتم سانازعزیزم
میبوسمت دخترم
به نام خدای مهربان
استاد جان ارزشی که برای سایت و افرادی که در سایت عضو هستند و خودتون قائل هستید که برای افرادی که قرار نتایج رو برای شما ارسال کنند باید حتما و حتما پارامتر های بسیار عالی کیفیت صدا محتوا داخل فایل ضبط شده و ..رو حتما داشته باشه. این واقعا نشون میده چقدر متعد و ارزش برای همه موارد قائل هستید و برای من خیلی قابل تحسین است.
اقا هادی عزیز که اولین فردی که از نتایج خودشون برای شما ارسال کردن و اعتماد به نفس بسیار عالی که دارند.
گرفتن چکاپ فرکانسی حتما حتما باید گرفته بشه تا زمانی که فراموش کردیم از کجا به کجا رسیدیم چکاپ رو ببینیم و فراموش نکنیم و مهم تر از این مورد اینه که همیشه یادمون باشه از چه مسیری به خواسته هامون رسیدیم و مسیر رسیدن رو گم نکنیم.
انتخاب دوست یا هر فردی که در اصل بخواهیم دردل کنیم اشتباهه. اصلا دردلی وجود نداره ما حتی حتی به خدا هم نباید مشکلات رو بگیم چه برسه به یک فرد. باید بسیار عالی کنترل ورودی و خروجی ها رو انجام بدیم و ذهن خودمون کنترل کنیم.
قبول کردن مسولیت زندگی خودمون و اینکه قبول کنیم اتفاقات خوب و بد زندگی خودمون حاصل افکار خودمون بوده و مسولیت اینها رو گردن بگیریم نصف مسیر رو رفتیم. قبول کردن این موارد خیلی مهمه.
“من مسول صدردصد زندگی خودم هستم”
از نظر من افرادی که مثلا میگن خداوند یک سنگی میتونه درست کنه که خودش نتونه بلندش کنه؟
این فرد یا خدا رو نشناخته یا انقدر سیمان به مغزش چسبیده که نمیخواد خداوند رو بشناسه و با این کتاب ها و جملات و حرف ها الکی حال خودشون رو میخوان خوب نگه دارند و خودشون رو اینجوری قانع کنند. سادتر بگم خودش سر خودش کلاه میزاره.
من تمامی اتفاقات زندگی خودم رو گردن میگیرم. و واقعا گردن میگیرم خودم رو تغییر میدم و عمل میکنم و عمل میکنم حتما. این عمل کردن بسیار مهمه.
نباید گزینه های اصلی فراموش کنیم.
و خودمون شرایط زندگی خودمون رو میتونیم عوض کنیم در پناه و لطف خداوند بخشنده و مهربان.
موفق و ثروتمند تر از دیروز باشید.
به نام خداوندی که همه چیز میشود همه کس را به شرط ایمان
استادان عزیزم سلام به روی ماهتون به قلب پر نورتون الهی آرامش الهی سهم قلب مهربونتون
●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●
دلم میخواست تغییر کنم و هدایت شدم فایلهای آقا هادی ترابی که براشون از خداوند موفقیت روز افزون و آرامش از جنس نور و الهی آرزومندم
●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●●
اولیننننننن قدم برای تغییییییییر
اینه که من مسئول صد درصد اتفاقات زندگیم هستم
چطوری؟؟؟؟؟؟؟
بعله اگه همیشه تو ذهنم میگم که اون محبت و توجه رو در ایامی از پدر ومادرم دریافت نکردم
مقصر خودم بودم با احساس قربانی شدن
با ایجاد حس ترحم با غیبت پشت سرشون با نامهربونی براشون با تمرکز بیش از حد به نکات منفیشون
اگر در رابطه عاطفیم تا به حال مشکل داشتم همش خودم مسولم چرا ؟؟؟با وابستگیم با شرکککک با ایجاد حس ترحم با احساس قربانی شدن با نامهربونیم با تمرکز بیش از حد بر روی نکات منفیش و حرف زدن در موردش …
اگر دچار مشکل مالی شدممممم فقط و فقط خودم مسولم چرا ؟؟؟چون در توهم پیشرفت بودم که یه شبه برام اتفاق بیفته عدم رعایت قانون تکامل چون با آنچه که داشتم شروع نکردم چون از خداوند طلب هدایت نکردم
اگر دچار مشکل عصبی شدم خودم مقصر بودم
چراااا؟؟؟چون همش رو نداشته هام زوم کردم
همش دونبال افکار منفی بودم در موردشون
ناشکر بودم رو عقل خودم حساب کردم
قبل از خوردن کتک از زمانه نرفتم دو تا چیز به درد بخور یاد بگیرم 30 روز ماه 29 روزش رو در احساس بد بودم پر بودم ازنفرت پر بودم ازشرکککک
اگر دچار مشکل جسمی میشم خودم مسولم چرا؟؟چون اصلا به تغذیه ام دقت نمیکنم هر چی رو میخورم و رعایت نمیکنم ورزش رو تعطیل کردم
بعله من اولین قدم رو میخوام بردارم و خودم رو مسول تموم اتفاقات زندگیه خودم بدونم و تلاش کنم به لطف خدا آگاهانه خودمو اصلاح کنم
خدایا من به درگاهت اعتراف میکنم که خودم مسول صددرصد زندگی خودم و بهت اجازه میدم هدایتم کنی به سمت آرامش خوشبختی احساس خوب
ایاک نعبد و ایاک نستعین اهدناالصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم والضالین
الهی صد هزار مرتبه شکررررر
403.9.21
سلام خدمت استاد عزیزم، بانو شایسته و تمامی دوستانم.
استاد، در مورد آگاهی های فوق العاده این جلسه، میخوام تجربه خودمو مطرح کنم و اینکه با تغییر روش من، زندگیم چه تغییرات بزرگی کرد و خداراشکر بسیار راضیم.
استاد زندگی من به دو قسمت تقسیم میشه، یکی تا قبل از شروع سال 91 و قسمت دومی از شروع سال 91.
در قسمت اول، من یه آدم خیلی ناراحت و ناراضی از دست مادرم و رفتاراش بودم و مدام درباره بی مهری مادرم، فرق گذاشتن هاش و بی محبتی هاش، در حال حرف زدن و نالیدن بودم. هم برای خواهرهام بخصوص خواهر بزرگترم، هم دوستان و….
و دلیل دردودل کردنم این نبود که کسی بیاد کاری برام انجام بده، همش بخاطر قربانی نشون دادن خودم بود و فقط گرفتن توجه و محبت. چون واقعا بکل، کمبود محبت داشتم از سمت مادرم.
که تازه در دوره فوق العاده عزت نفس، در جلسه دوم، متوجه شدم اونموقع ها که این رفتارها را انجام میدادم همش ریشه در قربانی نشون دادن، خودم بوده.
و وقتی شروع به مثلا دردودل میکردیم، انگار دیگه مسابقه بدبختی میزاشتیم که کدوممون بیشتر بلا سرمون اومده و انگار هر کی بدبختی بیشتری داشت برای تعریف کردن، اون بود که، مدال طلا را دریافت میکرد. ولی بعدا کم کم، متوجه شدم همون مثلا دردودل کردن های من و از مشکلاتم حرف زدن، چیزیکه ازم حل نکرد که هیچ، تازه باعث سواستفاده کردن از طریق همون نزدیکان و دوستانم برام شد.
انگار اونا هم، بخودشون اجازه دادن، هرطور دلشون بخواد رفتار کنن و حتی جاهایی اون حرف های خودم باعث، سرکوفت برام شد.
بعد وقتی وارد قسمت دوم زندگیم شدم، کم کم متوجه شدم که اشتباه کردم و شروع بیاد گیری کردم.
هرچقدر، بیشتر یاد میگرفتم و آگاه میشدم، بیشتر میتونستم تغییر رویه بدم، که خب زمانبر بود برام ولی بلطف خداوند ادامه دادم تا به این لحظه و چقدر راضیم.
استاد، من الان تبدیل شدم به آدمی که مهارت بسیار بسیار بالایی داره درباره اینکه، چطور خودش، بتونه خودشو آروم کنه و قدم بزاره تو مسیر درست و هدایت بطلبه و سرسوزن دیگه. نه اثری از اون دوستان و روابط هست نه اون چالش ها.
استاد دقیقا اولین روز شروع سال 91، من درگیر یه چالش خیلی بزرگ توی زندگیم شدم، که همون چالش بکل زندگی منو تغییر داد، و زندگیمو به دوقسمت تقسیم کرد.
با اون چالش، اون شهلای قبلی پودر شد که از اول ساخته بشه. و تمام تغییرات عظیم من، ازون چالش شروع شد. تغییرات درونی که به دنبالش تغییرات بیرونی و شرایط زندگیم را هم، برام به دنبال داشت.
یادمه وقتی اون چالش برام پیش اومد، اولین چیزیکه بخدا گفتم این بود که: خدایا من چکار کردم که اینطوری شد و فلان اتفاق افتاد؟!!
استاد نه اینکه من اونموقع این درک را داشته باشم ازینکه من مسئول تمام اتفاقات زندگیمم نه اصلا،
اون حرف من به این دلیل بود که یه عمری، فکر میکردم اگر کسی گندی به بار میاره و دسته گلی به آب میده، حتما تقصیر من بوده وگرنه اونکه تقصیری نداشته.
ازین زاویه بود که من اون حرفو بخدا زدم و به دنبالش چون خودم را مقصر، کاری که یه نفر دیگه انجام داده بود، میدونستم، خیلی سریع گفتم باید برم یاد بگیرم که چطوری باید رفتار و عمل کنم تا اون دسته گل یه نفر دیگه را، درستش کنم.
و چون همیشه این خصوصیت اخلاقی را داشتم که بمحض تصمیمی، سریع عملیش میکردم و همیشه خودمو دختر توانایی میدیدم و اینکه هیچوقت تو زندگیم، هر مساله ای برام پیش میومد، منتظر نمینشستم که یکی بیاد برام درستش کنه و این نگاه و باور را داشتم که خودم میتونم درستش کنم، دست بکار شدم.
سریع پیگیر یکسری کلاسهای خودشناسی شدم در نیمه دوم فروردین سال 1391.
یادمه اولین جلسه اون کلاسها، طبقه چهارم یه ساختمان بدون آسانسور بود. و من با، پای شکسته، 4طبقه را رفتم بالا چون فقط و فقط میخواستم یاد بگیرم و شرایطم را درست کنم.
خلاصه استاد یادگیری من شروع شد و درکنارش اون چالش همچنان ادامه داشت و روزبروز سختتر.
ولی من ادامه دادم، کم کم خیلی چیزها یاد گرفتم، یاد گرفتم من مسئول کارهایی که دیگران انجام میدهند نیستم و….
استاد مطالبی که اونجا یاد میگرفتم شبیه آگاهی هایی بود، که شما ارائه میدین منتها به یه شکل دیگه.
خلاصه استاد، در اون کلاسها من خیلی خیلی یاد گرفتم، رشد کردم، بزرگ شدم. تازه اونجا فهمیدم منظور از اینکه، میگیم من مسئول تمام اتفاقات زندگیم هستم یعنی چی؟!!!
استاد، اون چالش، موهبتی بسیار بزرگ برای من بود. الهی صدهزار مرتبه شکر.
استاد از اونموقع تا به الان، من بقدری تغییر کردم، بقدری زندگیم تغییر کرده، که کساییکه گذشته منو، چه از نظر اخلاقیات و طرز نگرش و چه از نظر شرایط زندگی، دیده بودن و الان بامن هم کلام بشن، نمیتونن باور کنن، این شهلا، همون شهلای قبل از سال 91 هست.
استاد از همونموقع کم کم یاد گرفتم دیگه باکسی، دردودل نکنم، از مسائلم حرف نزنم، این مهارت را پیدا کردم که، خودم با خدای خودم، راه حل پیدا کنم، خودمو آروم کنم، بخودم عشق بدم، نقاط قوتم را بفهمم، نقاط ضعفم را بفهمم و از، چندسال بعدش هم که با شما، آشنا شدم.
ولی صادقانه، به شکلی که درین دو یا سه سال اخیر، تمرکز گذاشتم روی آموزشهای فوق العاده شما، قبلش نبود و یه خط درمیون بود.
گرچه استاد، از شروع سال 91 تا به این لحظه، من لحظه ای، دست از آموزش و یادگیری، برنداشتم، هربار خداوند به شکلی هدایتم کرد.
و استاد من چیزهایی از شما یاد گرفتم، بخصوص در دوره عزت نفس، که هیچ جای دیگه نتونستم تااین حد، یاد بگیرم.
درون کلاسهای خودشناسی که میرفتم، خیلی عالی تونستم، ریشه اعمال، رفتار، واکنش ها، تصمیمات و حرفهایم را پیدا کنم و روش کار کنم
ولی دوره عزت نفس، باعث شد که خیلی خیلی بازم، عمیقتر بشم روی ریشه یابی کردن و برطرف کردن ضعف هام.
وای استاد بخصوص مبحث قربانی بودن و کمال گرایی. یعنی غوغایی بپا کرد درونم.
بینهایت سپاسگزار شما هستم
استاد، از زمانیکه درک کردم، که من مسئول تمام شرایط و اتفاقات زندگیم هستم، خیلی چیزها برای من، تغییر کرد.
یکی از نتایج خوبی که این درک و دیدگاه برام به ارمغان داشته اینه که، دیگه کمتر ناراحت میشم از رفتار نادرست کسی، سریع بخودم میگم، ببین چیو باید درون خودت درست کنی؟!! همین نوع نگاه آرومم میکنه و باعث رشدم میشه گرچه این نوع دید، باعث نمیشه که مثلا، بی احترامی طرف مقابل را بخوام کوتاه بیام و بازم برم سمتش.
تلاش میکنم طبق آموزه های دوره عزت نفس، عمل کنم و برای خودمم ارزش قائل بشم.
استاد من خیلی چیزها ازشما یاد گرفتم. خداراشکر میکنم که خداوند، منو به سمت شما هدایت کرد و شما را وارد زندگی من کرد.
بینهایت قدردان شما هستم.
خیلی دوستتون دارم. درپناه خداوند باشین
به نام او که می ماند استاد عزیزم نکات کلیدی دریافت شده از این فایل سرعت عمل بعد اگاهی و درک کردن اینکه زمان چقدر مهم و ارزشمند است و ما بعد رسیدن به نکته و کلید و باوری درست سریع وارد عمل و تکرار ان باور و عمل به ایده ای که شدنی و عدم تعلل در ان است نکته بعدی گذاشتن ردپا و مدرک در طول مسیر است تا هر چند وقت یکبار با مرور ردپاها چگونگی پیشرفت و سرعت عمل و توانایی وضعف خود را بهتر بشناسیم نکته بعدی اتکا داشتن به خدای قدرتمند و بعد خود به هنگام مسایل پیش امده است اینکه از تضعیف ذهن خو خوداری کنیم و نخواهیم با درد و دل کردن حتی با عزیزترین افراد یا خدایمان خودمان را سبک کنیم بلکه با یاد اوری تغیرات و نتایجی و اینکه ما می توانیم این مسایل را حل کنیم چون این توانایی در ما نهادینه شده این نکاتی است که من در این فایل فهمیدم من از تمام این موارد چند روز پیش از خودم و از وضعیت الن فیلم گرفتم و نوشتنی ها رو هم نوشتم اینطوری احساس قدرت میگیرین که شما تغییر میکنید و این هم مدرکی برای ان دوران خواهد بود و در مورد ایده ها هم اینکه یک تمرین رو انجام میدادم احساس بهتری داشتم تا اینکه به بعد موکول بشه من د رحال حاضر از فایلهای دانلودی استفاده کردم نکته اینکه فهیدم اینکه نسبت به قبل اتفاقات ناخوشایند کمتر وارد زندگیمون شده و کمتر نجواها و حرفهای بی اساس رو میشنوم از اخبار و برنامه های تلویزیون کلا فاصله گرفتم دیگه نگران و نامید نیستم و شوق زیادی هر روز برای دیدن فیلها و یادگیری درام اعتماد بنفس بیشتری پیدا کردم و خواسته های کوچکی که در دفترم نوشته بودم محقق شدن و این به من ثابت کرد هر چقد بیشتر روی خودم کار کنم خواسته ها بیشتری محقق میشن دیگه وقتی میرم بیرون از نگاه به اطافم ناراحت نمشم چون دلخواهم نیست بلکه نات مثبت رو میبینم و شکر می کنم و برای بهتر شدن تلاش می کنم دیگه با همسرم بحث زیادی ندرام و این براساس تمام اون چیزهایی که عمل کردم و روزی می رسه انشاله من با نتایجی بزرگتری و ارسل فایل شما رو مطلع می کنم سپاس گزارم ز خدای مهربان و از شما
سلام به تمام خانواده عزیزم.
این اولین کامنت من بعد از یک سال عضویت در سایت است
من هم خواستم رد پای بزارم برای خودم که در آینده هر وقت نجوای آمد که مرا نا امید کند بتوانم بر گردم به مسیر اصلی .
صابر هستم از افغانستان دریکی روستا های دور دست کشور در خانواده شیعه وباباور های مذهبی خیلی عجیب وغریب بزرگ شدم.
از آنجا که خیلی در اوایل کودکی ما برق نمیشناختیم فقط در تاریکی مطلق زنده گی می کردیم باور های ما تنها از مذهب بود تا اینکه کم کم برق در روستا ها فعال شد اخبار باور سیاسی به آن اضافه تا اینکه همیشه مردم اخبار را می دید که چه وقت اوضاع مملکت درست میشه که زنده گی ما بهتر شود این را من نیز همین موضوعات پذیرفتم همیشه هم بلند پرواز بودم ولی ازین طرف باور های محدود کننده اجازه قدم برداشتن نمی داد .
تا اینکه یک پروسه سه ساله طی شد که کم کم با قوانین آشنا شوم .ولی حالا میخواهم با تمام وجود زنده گی م را بهتر کنم مهاجرت کردم از روستا ی که در آنجا بزرگ شدم به شهر کابل تا بتوانم بیشتر روی باور هام کار کنم.ولی این فایل فوق العاده از دوستم کاملا حال هوای دو سال قبل مرا توضیح میدهد که خودم با افکار شرک آلود چه بلاهای سر خودم آوردم مثلا اول پدرم را مقصیر می دانستم اومرانماند که مسیرمورد علاقه ام را بروم وبعدا وارد نتورک شدم بخاطر شرک بود وارد ارز دیجیتال شدم بخاطر شرک بود .فقط ضرر دادم تا رسیدم به آن نا امیدی که هیچ کاری برای من نتیجه نمی دهد .
همان قضییه حضرت موسی که نمی دانم انجا بود خدا دست به کار شدهدایتم کرد به سمت مکان ایزوله که بتوانم فکر م را جم جورکنم یعنی سایت استاد عباسمنش خدایا خودت مارا هدایت کن به مسیر کسانی که به آنها نعمت داده ای الهی آمین در پناه حق باشید
درود بر بانو جعفریپور گرامی
بسیار از ابراز لطف شما سپاسگزارم. امیدوارم سالی که در پیش دارید، بهترین سال زندگی شما باشد. آنچنان در کارهایتان پیروزمندانه عمل کنید و چنان نتایج عالی بهدست آورید که باورش برایتان دشوار باشد. ولی خدا میداند که به بندگان نیکاندیش خود چه بدهد.
در پناه خدا و پروردگار یگانه جهانیان تندرست، شاد و شادکام باشید.
به نام نامی الله
سلام به شما دوست عزیزم آقای دانش خواه
به شما تبریک میگم به خاطر وارد شدن به شغل جدید
مشاور املاک هم جزو اون دسته شغل های فوق العاده با پرستیژ و با کلاسه که وقتی فردی در اون آروم آروم رشد می کنه و نتایج مالی به دست میاره … این نتایج به شدت … تأکید می کنم به شدت عزت نفسش رو مثل یک کوه رشد میده
و این شغل بستر خیلی خوبی رو فراهم می کنه که فرد به یک عالمه از ترس هایش حمله کنه و یک عالمه باورهای توحیدی بسازه و ایمان و توکل و توسلش رو فقط به سمت خداوند یکتا داشته باشه.
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
فکر می کنم امسال اوایل بهار بود ، یا پارسال اسفند ماه …
من اینستاگرام روی موبایلم نصب ندارم ، الان سال هاست مه اینجوریه… و از این تصمیم هم راضیم :)
پیج نمایشگاهی که شما در اون مشغول به کار بودید پیدا کردم و لوکیشن دقیقش رو هم روی گوگل مپ پیدا کردم
جالبه من چند روز بعدش می خواستم بیام تهران … گفتم اوکی دیگه آقای دانش خواه رو فهمیدم کجاست ، حتماً میرم بهش یه سر میزنم و گپ میزنیم و با هم آشنا میشیم :)
(البته از طریق موبایل یکی از همکارهایم و گفتک اسکیرین شات اون پیج رو برایم در تلگرام فرستاد)
ولی
یه ندایی درونم گفت ببین اول با شماره موبایلی که بالای پیج هست ، تماس بگیر و بپرس آقای دانش خواه در این مجموعه هست؟ بعد برو … نمیدونم چرا ها؟ من میخواستم بیام تهران دیگه … چرا اینو به من گفت دلیلش رو نفهمیدم ولی یه هدایت الهی بود که من پذیرفتم و گفتم حتماً خیره و من دیلیلش رو بعداً می فهم
خلاصه من همون شب تماس گرفتم اون آقایی هم که تلفن رو جواب داد گفت نه ، شما اونجا حضور نداری و … من هم گفتم این حتماً نشونه است که بعداً آقای دانش خواه رو ببینم …
به خودم گفتم من نمی دونم … خدا میدونه …
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
در مورد سوالی که شما پرسیدی ، باید خدمتتون عرض کنم که من هم با شما کاملاً موافقم
و ایدهای که بهش رسیدید رو … اینکه با باورسازی مشتری ها به سمتتون هدایت بشن رو … این رو تایید می کنم
و خودم هم تجربه ام به همین شکل
بهترین زمان های کاری من در املاک اون زمان هایی بوده که به طُرُق مختلف ملک و مشتری رو خداوند به دستم می رسوند
من فایل یابی از دیوار و روش های دیگه می کردم
من آگهی دیوار می گذاشتم
البته که خیلی کم هزینه می کردم
ولی قشنک خودم می فهمیدم که به خاطر باورهای جدید و خوبی که در مورد رزاق بودن و هدایتگر خداوند ساختم دارم نتیجه می گیرم.
و خیلی وقت ها میشد که افرادی که حضوری می اومدند تو دفتر برای من یه مالک خوب یا یه مشتری خوب میشدند… بدون آگهی …
توی اتوبوس خط واحد یا تاکسی یه فردی خودش یا یه آشناش میشد یه مشتری یا یه مالک خوب و به من سود می رسوند …
تو مکان های مختلف و به طرق مختلف خداوند برای من توسط دستانش رزق بی حساب می آورد و من اشک شوق توی چشمام جمع می شد و فقط سپاسگزاری می کردم
حتی گاهی وقت ها میشد ، بارها این اتفاق افتاده که … یه فردی بهم زنگ زده و بعداً هم حضوری اومده و همون مالک یا همون مشتری برای من شده یه قول نامهی شیرین… ولی من هیچ وقت نفهمیدم که اصلاً این بندهی خدا چه جوری و از کجا به من کانکت شده …
یعنی مثلاً اون خانم یا اون آقا بهم می گفت که از طریق فلانی با شما آشنا شدم ها ولی من … هیچی یادم نمی اومد :) فقط میگفتم بله :) سپاسگزارم شما لطف دارید و …
و به همین راحتی و به همین شیرینی یه قول نامهی خوب میزدم …
بعد شما خودت میدونی دیگه که مشتری یا مالکی که اینحوری خداوند برایت بفرسته رو …
بهش میگیم مشتری اعتباری … و چقدر کار کردن روی اینجور ملک ها یا با اینجور مشتری ها لذت بخشه …
آقای دانش خواه عزیز به پاراگراف از صحبت هایت خیلی به دلم نشست و باورهای عالی ای رو نوشته بودی
هم برای خودم و هم برای شما و هم برای هر دوست عزیز دیگه ای که دیدگاه های من و شما رو می خوانه اینجا پررنگش می کنم تا با هم بخوانیم.
من باید تکامل رو اول از همه رعایت کنم و نگاهم رو به بیزینس کلا تغییر بدم و باید بیام اول از همه منطقه کاریم رو بشناسم و ملک هارو بشناسم و توی این مسیر من مطمن هستم افرادی به سمت من هدایت میشن که ملکشون رو فقط به من میسپارن و هیچ جای خاصی آگهی نمیکنن و به من میگن بفروش یا رهن بده و عجله هم ندارن و حالا مشتری چطور میاد اون رو من نمیدونم ولی اینو میدونم که حق پابرجا میشه و این قانون هست و منم اگر توی کارم حق رو پابرجا کنم خداوند هم با من کاملا موافق هست و کار من رو انجام میده
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
از خداوند مهربان می خواهم که دیدار شما دوست عزیزم رو در بهترین زمان و مکان رقم بزنه
فضایی که نه شما مشغول به کار خاصی باشی و نه مشغول باشم
اصلا نمیگم حتماً قم باشه با تهران یا فلان جا…
نمیگم چه مدت زمانی طول بکشه …
برای قدم اول (با توجه به طی کردن قانون تکامل که شما به درستی بهش اشاره کردید و من هم خودم دارم متمرکز روی این قانون کار می کنم) نیم ساعت ببینیم هم دیگه رو یا یه ساعت ولی … تو محیطی دنج و آرام باشه … و با تمرکز بالا و حس خوب …
امیدوارم شما رو ببینمت و گپ بزنیم و لذت ببریم
به خداوند توانا و مهربان می سپارمت
راستی به شدت پیشنهاد میدهم این ویدیوی بی نظیری که الان بهتون پیشنهاد میدهم رو توی یوتیوب سرچ کنید و ببینید
14 میلیارد سال در 14 دقیقه در کانال onTen هستش ، کانال قوی ای هست و ویدیو های بسیار بسیار بسیار با کیفیتی رو هم از نطر محتوا و هم از نظر تدوین ارائه میده
یه تیم تحقیقاتی مثبتِ ده نفره پشت این کانال هست و من فکر می کنم که از دانشجو های استاد عباس منش هم هستند چون به سری الگوهای رفتاری تکرار شونده در اون ها دیدم و یه سری عباراتی که فرد گوینده در صحبت هایش استفاده می کنه به شدت شبیه به مدل رفتاری و مدل صحبت کردن استاد هستش و البته که این گروه تحقیقاتی قوی فقط همین به کانال رو نداره و 6 تا کانال رو در حوزه های مختلف به صورت جدی و خیلی قوی داره جلو می بره
آقای دانش خواه اگه این ویدیو رو ببینی که از بیگ بنگ ، تولد جهان هستی … تا به امروز رو شرح میده … به شدت به درک قانون تکامل در ذهنت کمک می کنه و خیلی بهتر میتوانی فکر خدا رو بخوانی که… چقدررررر درک قانون تکامل مهمه
حتی همین سیاره ای هم که ما داریم روش زندگی می کنیم ، سیاره زمین با طی کردن تکاملش طی حدود 3 میلیارد سال !!! آماده و محیا شده برای زندگی کردن ما انسان ها بر روی اون ، اولش که متولد میشه که اصلاً مناسب نبوده …
سلام خدمت شما استاد عباسمنش عزیزم ، مریم خانم شایسته و همه اهل خانواده ️️
استاد یه حسی گفت بیا و درباره این جلسه کامنت بزار چون بنظرم درباره یک موضوع خیلی مهم بحث کردید و اون هم “مسئولیت پذیری” بود.
من فکر میکنم اینکه من بیام همه بهانه ها رو کنار بگذارم و مسئولیت تمام اتفاقاتی که برام پیش آمده را بر عهده بگیرم ، خودش میتواند یک نقطه عطفی برای پیشرفت من در تمامی حوزه ها باشد ، درحال حاضر من پنج ماهی است که سربازی را تمام کردهام و با ایمان شروع به کاری کردهام و در ابتدا رشد و درآمدی خوبی از نظر خودم داشتم ولی خیلی زود این درآمد از دست رفت ، و بنظر من دلیلش عدم تعهد کافی بود و اینکه من هر بار که میخواستم روی خودم و دوره12قدم کار کنم با کوچکترین سر و صدایی میگفتم: نه ، اینطور نمیشود کار کرد و باید شرایط لازم فراهم بشود (شرایط لازم از نظر من این بود که محیط اطرافم کاملا ایزوله و بدون هیچ سر و صدا و مزاحمتی باشد یعنی نهایت کمال.) تا من روی خودم کار کنم. تا اینکه موقع تعطیلات عید مادرم و خواهرانم خانه داییام رفتند و یک هفته فقط من و پدرم خانه بودیم و محیط کاملا برای کار کردن روی خودم عالی بود ولی من نتوانستم حتی تمرین جلسه اول قدم اول را تمام کنم.
و الان به این نتیجه رسیدم که من باید مسئولیت کارم را برعهده بگیرم و خودم را مقصر اصلی کاهش درآمد و دور شدن از خداوند بدانم و بایستی متعهد شوم که از این لحظه به بعد با تمام تمرکز روی باورهایم کار کنم و به قول شما انقدر تغییر کنم که هیچ ربطی به متینِ گذشته نداشته باشم و بتوانم من هم مثل دوست عزیزمان جناب آقای هادی عزیز، جلوی دوربین بیایم و از نتایج فوقالعادهام حرف بزنم.
خدایا سپاسگزارتم برای این مسیری که میخواهی در آن حرکت کنم و این قوانین دلچسبت که همه چیز در دستان خودمان است و خودمان خالق شرایط و زندگی خودمان هستیم.
ممنون که کامنت من رو خوندید و امیدوارم که شاد و سلامت و سعادتمند باشید خدانگهدار️️️️
سلام بر پیامبر امروز استاد عباس منش
و مهربان بانوی زیبا مریم جانم
و تک تک همسفران نازنینم که تک تک کامنت هاتون برام کلید میشه همیشه.
استادجانم هزاران بار دعای خیر میکنم براتون……
و خانم شایسته ی مهربانم
خیلی از شما سپاسگزارم ک چقد با شکیبایی اینقد شکیل سایت رو مدیریت میکنین.
من از امروز
403/1/3
میخام بخودم بگم
من الان اینجام ک بگم حدود120روزه شروع کردم.درسته الحمدلله مدارم خوب بوده و هیچ کدوم از فایلهای استاد برام مبهم نبود و انسانی بودم ک خیلی روو خودم کار کردم ولی هیچ آگاهی هایی مثل دوره های استاد رو پیدا نکرده بودم
و این اولین جایی ست ک اینقد عاشقانه دوست دارم
من امروز میخام ردپای خودمو بزارم که من میخام
به شناخت پروردگام در سطح بالایی برسم
من میخام بدن خودمو ک بدون ورزش چه بلاهایی سر خودم اوردم به بدنی قدرتمند و سالم بسازم.
من میخام به مهارت آگاهی عالی برسم.مهارت کنترل افکار و احساسات و رفتار و اخلاق و تمام ورودی های ذهنم برسم
من میخام به احساس لیاقت بالایی برسم
من میخام در زمینه شغلیم فراوانی جذب کنم
من میخام در زمینه شغلی همسرم درآمدمون ده برابر بشه
من میخام فرزندانم هم جذب آگاهی های سایت عباس منش بشن
من میخام به آرزوهایی که توی یه فایلی واسه خودم درست کردمو همیشه گوش میدم ب تک تک شون برسم
سپاس فراوان از پروردگارم
سپاس فراوان از استادم و خانم شایسته عزیزم
سپاس فراوان از همسفران نازنینم
سلام استاد و وقتتون بخیر.
چ قدر حرفاتون رو ک میشنیدم یاد خودم میوفتادم و میدیدم خوشبختانه من در این زمینه چقدر تغییر کردم و حواسم نبوده…
منی ک مدام دنبال گوش شنوا برای گفتن مشکلاتم و درد و دل هام بودم و میخواستم دیگران رو مقصر نشون بدم. ولی الان حتی با صمیمی ترین دوستامم درمورد تضادهام صحبت نمیکنم و سعی میکنم طبق توضیحات و راهکارهای شما حلش کنم. ما باید یاد بگیریم ک خودمون ب خودمون انگیزه بدیم و روی پای خودمون بایستیم. تقاضای انگیزه از دیگران یعنی وابسته شدن ب کسی جز خدا و دادن قدرت ب اون فرد برای اینکه حال مارو خوب کنه و هروقت ما ب کسی جز خدا قدرت میدیم یعنی دچار شرک شدیم ک نتایج منفی ب بار میاره…
ممنونم از شما ک موجب شدین بیش تر فکر کنم و بفهمم اشتباهاتم رو. 😍😍😍😍