نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 3 - صفحه 8 (به ترتیب امتیاز)

160 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ساحل آرامش گفته:
    مدت عضویت: 1655 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته جان و دوستان عزیز سایت

    نکاتی از این فایل🪴

    توی قرآن آیه‌ای هست در مورد مکتوب کردن قراردادها،

    یعنی گفته که قراردادها باید مکتوب بشه، شاهد داشته باشه، باید به این شکل باشه،

    اگه طرف سنش پایین بود به این شکل باشه،

    کلی توضیح داده که وقتی شما یک قراردادی رو دارید باید مکتوبش کنید، بنویسیدش و امضا بگیرید.

    خیلی موقع‌ها ما اساس داستان رو رعایت نمی‌کنیم و برای خودمون مشکلاتی رو به وجود میاریم که واقعاً بهمون ضربه می‌زنه،

    سعی کنیم قبل از اینکه بلا سرمون بیاد به اون چیزی که درسته عمل کنیم نه اینکه بلا سرمون بیاد بعد یادمون بیفته که من می‌دونستم این کار درسته،

    ولی انجامش ندادم و این بلا سرم اومد.

    سعی کنیم هیچ وقت خودمون رو بیکار نکنیم،

    بیکاری دشمن رشد و پیشرفته،

    بیکاری مساوی با افسردگیه،

    بیکاری مساوی با به دام افتادنه،

    بیکاری مساوی با سقوطه،

    هیچ وقت خودمون رو بیکار نکنیم،

    وقتی که شرایط مالیمون مناسب نیست از یه جایی شروع کنیم،

    مهمه که از یه جایی شروع کنیم،

    از کارگری، از تمیز کردن خونه مردم، از نظافت کردن بچه مردم، از هر کاری،

    هر کاری که میشه شروع کرد.

    و بعد از یه جایی شروع کنیم،

    چون افسردگی منتظرمونه که بیکار باشیم،

    وقتی بیکار باشیم هزار جور فکر و خیال توی سرمون میاد،

    ولی وقتی که داریم یه کاری می‌کنیم اون فکرها کمتر میشه،

    هیچ وقت خودمون رو از درآمد محروم نکنیم،

    حتی اگه قبلاً یه جایگاه بالایی داشتیم و الان اون جایگاه رو نداریم، بدهکار شدیم، نگیم که من با این جایگاهم، من با این اعتبارم، برم کارگری کنم،

    به خودمون بگیم که اشکالی نداره، من یه زمانی بالا بودم، شرایطم خوب بوده، الان اشتباه کردم،

    تصمیم اشتباه گرفتم،

    ورودی اشتباه دادم،

    باورهای نامناسب دادم، سقوط کردم. اشکالی نداره،

    دوباره شروع می‌کنم،

    از صفر شروع می‌کنم و غرورم رو می‌ذارم زیر پا.

    ارزش‌های کاذب رو نابود کنیم و بریم کار رو شروع کنیم،

    خیلی مهمه که همیشه ورودی مالی داشته باشیم،

    خیلی مهمه که همیشه فعال باشیم،

    اگه فعالیت نکنیم،

    اگه پیشرفت نکنیم،

    اگه حرکت نکنیم،

    اگه بیکار باشیم،

    اگه بی‌مصرف باشیم، سقوط می‌کنیم. جهان ایستا نیست،

    ما یا داریم میریم بالا، یا داریم میایم پایین.

    فکر نکنیم اگه کاری انجام ندیم، سر جامون وایمیستیم.

    ما توی زندگی در هر لحظه یا در حال صعود هستیم، یا در حال سقوط.

    هرگز توی یه منطقه‌ای نمی‌ایستیم، جهان ثابت نیست،

    جهان در حال حرکته،

    هر چقدر که کار کنیم و پول بسازیم به همون نسبت داریم به گسترش جهان کمک می‌کنیم و هر کسی که داره به گسترش جهان کمک می‌کنه،

    جهان بیشتر از همه به اون کمک خواهد کرد،

    این خاصیت جهانه.

    بدترین سم اینه که ما صبح تا شب بشینیم اخبار گوش کنیم که ببینیم کی چی گفته،

    مخصوصاً اخباری که در مورد مسائل سیاسیه،

    اخباری که همش میگه اوضاع بده،

    این دزده،

    این کلاهبرداره،

    دولت اینجوریه،

    رئیس جمهور اونجوریه،

    رهبر اونجوریه،

    آی خوردن، آی بردن،

    آی فلان کردن،

    آی مجلس اینجوری گفت،

    آی فلان اونجوری گفت،

    ما با دادن این ورودی‌ها، فقط پایین می‌ریم،

    با این کار فقط توی ذهنمون بقیه رو مقصر می‌دونیم و خودمون رو یک آدم قربانی، یک برگی در باد می‌بینیم که هیچ کنترلی در زندگیمون نداریم و یه سری آدم قدرتمند، یه سری رهبر و رئیس جمهور، یه سری افراد هستن که اونجا دارن با ما بازی می‌کنن.

    اگر می‌خوام تغییر کنم اولین قدم اینه که ورودی‌هام رو کنترل کنم،

    خودم رو مسئول زندگی خودم بدونم و ورودی‌هام رو کنترل کنم،

    به چیزی که بهم احساس بدی میده توجه نکنم و سعی کنم زندگی خودم رو بسازم.

    نقطه عطف زندگی ما لحظه‌ایه که احساس عجز می‌کنیم، احساس ناتوانی می‌کنیم، احساس تسلیم شدن در مقابل خداوند داریم و این احساس عجز و ناتوانی و تسلیم شدن در برابر خدا برای همه آدم‌ها یکسان نیست،

    بعضی از انسان‌ها وقتی همه چیزشون نابود شد، وقتی که همه چیزشون رو از دست دادن به احساس عجز می‌رسن، به احساس ناتوانی می‌رسن و تسلیم میشن، و از من می‌رسن به خدا و خدا دستشون رو می‌گیره و هدایتشون می‌کنه.

    بعضی‌ها کتک خورشون کمتر ملسه،

    هر کسی یه ظرفیتی داره برای کتک خوردن از جهان،

    هر چقدر ظرفیت بیشتر باشه برای کتک خوردن بدبختی رو بیشتر تجربه می‌کنه، هر چقدر که ظرفیت کمتر باشه، کمتر.

    یاد بگیریم زودتر به این احساس عجز برسیم، زودتر درها باز میشه،

    زودتر به ما گفته می‌شه، زودتر ما هدایت می‌شیم،

    ولی تا وقتی که فکر می‌کنیم نه، من خودم می‌دونم،

    من خودم حالیمه، من خودم فلانم، و ادامه بدیم،

    کتک‌ها بیشتر و بیشتر می‌شه،

    تا روزی که ما یا بمیریم،

    یا به تسلیم بودن برسیم.

    پس همیشه تسلیم پروردگار باشیم،

    از منیت‌های خودمون دور باشیم،

    همیشه بخواهیم خدا ما رو برای هر قدمی هدایت کنه،

    ما تا وقتی که تسلیم هستیم اتفاقات خوب میفته،

    حالا اینجا همون نقطه‌ای هست که بهش میگن نقطه عطف،

    هر کسی که از یه جایی زندگیش عوض شده این الگو رو داشته که گفته من تسلیمم،

    خدایا من عاجزم،

    توی انجمن معتادان گمنام هم قدم اول احساس عجزه،

    میگن باید به عجز و ناتوانی خودت برسی که تو نمی‌تونی این بیماری رو به تنهایی از وجود خودت پاک کنی،

    تو نیاز داری به یک قدرت برتر،

    کِی اون قدرت برتر می‌تونه بهت کمک کنه؟؟

    موقعی که تو تسلیم بشی،

    موقعی که تو بپذیری که عاجزی،

    وقتی خداوند می‌تونه بهمون کمک کنه که ما دستمون رو بذاریم توی دستش، وقتی که ما اجازه بدیم ما رو ببره،

    تا وقتی که دستمون رو می‌گیریم می‌کشیم می‌گیم نه، من خودم بلدم،

    خدا هم میگه بفرما،

    خداوند هرگز هیچ قومی رو به زور هدایت نمی‌کنه.

    هر چقدر که زودتر دستمون رو بذاریم توی دست خدا زودتر خداوند دستمون رو می‌گیره و هدایتمون می‌کنه،

    هرچقدر که دیرتر این کارو بکنیم،

    فکر کنیم خودمون حالیمونه،

    خدا میگه اگه حالیته که برو،

    خداوند که به زور نمی‌خواد کسی رو هدایت کنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    فاطمه حبیبی گفته:
    مدت عضویت: 656 روز

    بنام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم.

    با سلام خدمت استاد عزیز و همه ی عزیزان همفرکانسیم.

    خدارا شاکر و سپاس گذارم بابت هدایتم به این سایت. و سپاس گذارم از استاد عزیز با این آموزه های زیبا و دلنشین شان و نشان دادن مسیر درست موفقیت در دنیا و آخرت مان.

    آقای هادی عزیز خدارا شاکر هستم بابت هدایت تون به راه درست.

    و افرین به جسارت تان که قدم گذاشتین در مسیر درست.

    طبق صحبت های که خود تان گفتین شما از مسیر اصلی و خدا خیلی فاصله داشتین ولی بازم از خدا خواستین و هدایت شدین.

    درسی که من ازین فایل گرفتم اینه که زمانی که واقعا پیش خداوند به عجز برسی حتما یه دری برایت باز میکنه به سمت راه مستقیم و هر قدرم هم که یک انسان از خدا دور شده باشه به محض تسلیم شدن به درگاه خدای بی همتا باز هم راهی برای باز گشت به مسیر درست را داره.

    این جمله چقدر برایم کمک کرد استاد عزیز که گفتین همیشه جهان یا به رو صعود هست یا روبه نزول.

    منو متوجه کردین که آمور زندگی ام رو برسی کنم ببینم فعلا در چه شرایطی دارم سپری میکنم.

    چقدر بهم کمک کرد استاد جان جمله ای که گفتین همیشه باید ورودی پول داشته باشیم حتی اگر کم هست.

    و چقدر درس گرفتیم ازین که گفتین مهم نیست قبلا توی چه جایگاهی بودین واگر به شکستی مواجه شدین الان خود تونو بیکار نزارید حتی شده برین کاری های خیلی معمولی مثل پاک کاری منزل انجام بدید.

    خودم توی کار نتورک مارکتینگ بودم قبلا و حدودا بیشتر از یه ماه میشه با گوش دادن به آموزه های شما متوجه شدم که اون کارم با این آموزه ها در تضاد هستن و من باید یکی رو انتخواب کنم و من اون کارو ویل کردم.

    چون شرایط طوری بود که ما با موفق شدن آدم ها موفق می‌شدیم و به درآمد می‌رسیدیم

    یعنی تمرکز ما روی موفق کردن اونا آدم های بود که توسط اونا ما شبکه سازی میکردیم و تیم می‌ساختیم.

    در صورتیکه شما گفتین ما توانایی تغیر و موفقیت احدی را نداریم بجز خود مان.

    از وقتی که من ازون کار قبلی اومدم بیرون ایده ای که به ذهنم رسید این بود که تو خونه شاگرد خیاطی آموزش بدم چون هم علاقه دارم و هم قبلا این کار رو انجام دادم و دوست دارم.

    ولی از روزی که تصمیم گرفتم تا الان یک ماه شده یکسری برنامه ریزی ها براش انجام دادم ولی هنوز شروع نکردم.

    این ویدئو برایم یه تلنگری بود که سریعتر کارم رو راه‌اندازی کنم و منتظر نمونم چون بیکاری خیلی خطرناک هست و باعث افسرده گی میشه.

    سپاس استاد عزیز وسپاس از تمام عزیزانی که درین سایت فعالیت داره حتی شده با یه کامنت و یا به اشتراک گذاشتن یه تجربه باعث میشه زندگی خیلی از انسان ها که در مدار تغیر هستن تغیر کنه

    خدارا شکرررررر

    در پناه خدا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 1684 روز

    سلام استاد

    این کامنتم را برای خودم میزارم تا اروم شم من توی امتحان الهی هستم که ظاهر شرایط سخته

    ٣۶ سال قبل زندگیم تو کثافت و بدبختی غرق شده بودم و تموم کرده بودم من مرده بودم از نظر روحی افسردگی شدید پیدا کرده بودم طوری که با خودم میگفتم ندا کارت تمومه دیوانه شدی زندگیم پر از درد و اشک بود

    و ۴ سال با قانون اشنا شدم شاید برای خودم هم باور کردنی نباشه اما تو این ۴ سال توی بدترین شرایط هم خواب خوب و غذای خوب میخوردم و حالم عالی بود خدایی نمیدونم چی شدم خدایا دارم فریاد میزنم کمکم کن من عاجزم من بدون تو همون گل بدبو و بیخاصیتم من بدون تو کورو کر و گنگم منو به راه راست هدایتم کن

    نمیدونم چی داره میشه خدا تو این چهار سال کارهایی برای من کرده که برای هیچ کس نکرده

    سندهایی که نداشتم برام ساخت

    سند جهیزیه که نداشتم برام درست کرد

    منو از خانه ای نامناسب وارد خانه رویاییم در بهشت کرد

    وکیل من شد که اگه هر کسی جز خدا وکیلم بود نابود میشدم

    در برابر سخت ترین ادما محکمم کرد

    همه مکر ها را باطل کرد

    افسردگیم تبدیل به شادی و رقص شد

    همه حکم ها را به نفع من کرد حکم مرده را زنده کرد

    همه راهها رو بهم با تاریخ حتی ساعت نشان داد

    بدون اینکه کار کنم یکسال دارم مثل ملکه زندگی میکنم

    ثروتمندم کرد

    ارامم کرد

    نعمت قران و فهم قران بهم داد

    هدایتم کرد به راه راست و پراز خیر برکت

    و الان در نتیجه اخرم که طعم موفقیت ۴ ساله و تلاش روزی ١۶ ساعت کار کردنم روی خودم و ١٢ هزار صفحه نوشتنم را ببینم

    به خدا در بدترین حالت ممکن هم حالم عالی بود و کار خدا

    نمیدونم ربم نمیدونم چیدشده این دوماه برام عجیب بود

    خدایا ارامم کن خدایا محتاجتم خدایا به دادم برس کمکم کن منو پیروز کن اشتباهات منو خیر کن خدایا خواب به چشمم بیار اشتهام باز کن شور و شوق به وجودم بیار ارامم کن و بهم بگو چیکار کنم قدم بعدی بهم بگو من امروز به خودم ستم کردم که محتاجم کمکم کنی و پاکش کنی و جاش خیر بزاری خدا کمکم کن و بهم بگو چیکار کنم عاجز عاجزم ٩/ ۵ /١۴٠٣

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      ندا گفته:
      مدت عضویت: 1684 روز

      امروز ١١/۵/١۴٠٣

      حالم خیلی خوبه من خیلی خوشبختم چون تو را دارم اربابم دارم به کنترل ذهن میرسم دارم قوی تر میشم دیروز رفتم حمام به خودم رسیدم امروز بعد از یه هفته غذا درست کردم قیمه و ظرفا رو گذاشتم تو ماشین ظرفشویی و دارم زیر باد کولر در اناق خواب زیبام که پرده را کنار زدم مینویسم من ازت تقاضا دارم منو مورد رحمت ویژه خودت قرارم بدی چون شایسته رحمت تو هستم ارباب من خیلی خیلی بنده شایسته توام راستش عاشق خودم هستم میدونم اشتباه کردم اما خدایی کار درستم خیلی خیلی بیشتر از استباهاتم من واقعا شایسته و بی نظیرم من واقعا موحدانه عمل کردم من واقعا تلاش کردم و حق مسلم من بهترین هر نعمتی است بدون قید و شرط خدایا پاداش عمل صالح و تقوا و خوبی منو بده منو به فرکانس موحدین و متقین و رستگاران ببر خدایا منو تسلیم خودت کن خدایا منو مال خودت کن مادر مریم بچش و بخشید به تو من خودم خودم میبخشم بهت جانم فدای سرت اربابم منو نزدیک خودت کن منو پاک کن مثل خودت من عاقل و دانا کن به من حکمت بده به من علم بده منو به راه راست به راه کسانی که به انها نعمت دادی هدایتم کن

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مینو خلیلیان گفته:
    مدت عضویت: 1905 روز

    بنام فرمانروای کل کیهان

    خداوند هدایتگر، بخشایشگر و گشایشگرم…

    سلاااام به استاد عزیزم و همچنین همه اعضای محترم سایت…‌

    استااااااد چند روز پیش که فایل هادی جان رو گذاشتین من دیگه فراموش کرده بودم که پبگیر ادامش بشم…

    تا اینکه دیروز بصورت هدایتی فایل رو دیدم…

    خداااای من از اول فایل تا آخرش فقط اشک ریختم…

    اشکها بود که جاری میشد… و قلبم بود که به خدا نزدیک و نزدیکتر میشد…

    احساس میکردم زندگی خودم داره میاد جلوی چشم…

    احساس میکردم خدا این فایل رو مختص من درست کرده…

    استاد من بارها کامنت نوشتم ولی به هر دلیلی نتونستم کامنتم دو شیر کنم… دستم میخورد پاک میشد یا صفحه رفرش میشد و تا به الان موفق نشده بودم…

    ولی باز الان حسم گفت که بیام بنویسم…

    استاد شرایط الان ما دقیقا مثل هادی جان هستش… البته با یکسری تفاوتها…

    ولی دقیقا در نقطه ایی هستیم که از اهواز به تهران مهاجرت کردیم…

    و اومدنمون هم خیلی معجزه وار بود…

    همه چیز دست به دست هم داد تا ما به خواستمون برسیم…

    دقیقا این اتفاقات خوب بعد از استفاده از دوره ثروت ۱ و شروع ۱۲ قدم اتفاق افتاد…

    ما الان ۳ ماهه که به تهران مهاجرت کردیم… شرایط مالیمون خیلی بهتر از اهواز شده… من کارم رو که فروش محصولات آشپزخانه بصورت آنلاین بود کلا جمع کردم…

    به محض اومدنمون یه سری تضادها پیش اومد واسمون…

    همسرم مجبور شده بخاطر اینکه ورودی مالی داشته باشیم بر خلاف میلش اسنپ کار کنه… خوب کار اسنپ تایم زیادی ازش میگیره و درست نمیتونه روی خودش کار کنه… و گاها حالش بد میشه و به طبع حال بد، اتفاقات بد بدنبالش میاره…

    ولی من میدونم اینا گذراست…

    میدونم ما داریم روی خودمون کلی کار میکنیم… بخصوص من بیشتر…

    من تونستم علاقمو تا حدودی بشناسم و شروع کنم به یاد گرفتن مهارت مورد علاقم.. و دارم بصورت مداوم تمرکزی و لیزری روش کار میکنم تا بعدا هم بتونم انشالله به درآمد ازش برسم… ولی الان برای رسیدن به حاله خوب اومدم توی این مسیر که واقعا هم تاثیر گذار بوده…

    ما از برج ۱۰ سال ۱۴۰۰ استارت ثروت ۱ رو زدیم و واقعا از اون موقع که ۸ ماه میگذره کلی زندگیمون تغییر کرده… هر چند هنوز زمان لازمه تا ما ببشتر تغییر کنیم و تکامل راه خودش رو طی کنه و نتایج بزرگتر بگیریم…همونجور‌ که شما گفتین آدم هر چقدر رشد میکنه خواسته هاش هم بزرگتر میشه… و نتایجشم بزرگتر میشه… و همیشه خواسته های ما جلوتر از نتایج ما هستن هیچ وقت ابنا در یک زمان کنار هم قرار نمیگیرن و البته زیبایی زندگی خ

    هم به همینه…

    استاد من دو ماه پیش بهم الهام شد که ۱۲ قدم رو که تا قدم ۳ گرفتم رو فعلا ادامه ندم… و دست نگه دارم و برم از ثروت ۱ مجدد شروع کنم… و تمرکزی و لیزری روش کار کنم… الان تقریبا ۲ ماهه من دارم کار میکنم روش و فعلا جلسه ۲ هستم…‌ این سری استاد به خودم گفتم تا من به درک درستی از جلسات نرسیدم حق ندارم برم جلسه بعدی…‌ و واقعا چقدر این مدل کار کردن رو دوست دارم… چقدر هر روزی که اون جلسات رو کار میکنم بیشتر و بیشتر میرن توی عمق وجودم… مخصوصا اهرم رنج و لذت…

    واااای که من هر کاری میخوام بکنم توی ذهنم اهرمش رو تغبیر میدم…

    و اول حالم و دیدم نسبت ب اون موضوع تغییر میکنه و بعد هم رفتارم و نتایجم…

    من خواستم هم تشکر کرده باشم و هم ردپایی از خودم بذارم و احساسم رو بگم

    خلاصه استاد من اینجا کلی از شما و بعد از دوستانی که فیلم میگیرن و میفرستن تشکر میکنم… که این اتفاق اینقدر به ما کمک گرده که بتونیم ایمانمون رو قویتر کنیم… اینقدر راحت تر بتونیم الگوهای خوب پیدا کنیم و سیمان باورهای اشتباهمون رو بشکونیم…

    من از هادی جان هم تشکر میکنم که اینقدر با آرامش و کامل همه چیز رو توضیح دادن…

    اینقدر این داستان برای ماها قابله درک بود انگار این صحبتها از وجود تک تک ماهایی بود که توی این سایت کنار همیم…‌ مطمئنم هممون با تمام وجود درکش میکنیم.. چون هر کدوممون به نحوی با این مسائل داریم دست و پنجه نرم میکنیم…

    من فقط میتونم بابت این مسیر جدید از خدا از شما استاد عزیز و تمام دوستانی که زندگینامشون و تجربیاتشون رو با ما شریک میشن تشکر کنم…

    نمیدونید چقدر به ما کمک میکنه…

    دوستونننن دارم…

    به امید روزی که بیام داستانم رو برای شما بچه ها تعریف کنم و از دستاوردهام بگم…

    در پناه خدای بزرگ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    Vafa Vafa گفته:
    مدت عضویت: 806 روز

    سلام

    برداشت من از قوانین این کلیپ

    فاطمه درس هایی که استاد میگه تو فایل ها طوری نباشه بشنوی رد و عمل نکنی و فقط بگه راست میگه چقد این حرف ها خوبه

    فاطمه شریک نگیر

    فاطمه هر کاری با هر کسی انجام میدی رو برگه مکتوب کن طبق طولانی ترین ایه قرآن

    فاطمه شروع این آدم هم با مهاجرت بود

    آدم خیلی زود عادت میکنه به هر شرایطی حواست باشه به چی داری عادت میکنی

    شرایطی که تو زندگی داری نتیجه رفتار و افکار خودت هست

    تلویزیون و اخبار نگاه نکن بدترین سم هست

    اهرم رنج و لذت

    فاطمه کار کن از یک جایی شروع کن هیچ وقت خودت بیکار نکن

    همیشه ورودی مالی داشته باش و همیشه فعال باش

    جهان ایستا نیس تو در زندگی یا در حال سعود هستی یا در حال سقوط و جهان هر لحظه در حال حرکت

    هر روز حتی ذره ای پیشرفت داشته باش

    مسیر اینطوریه که جهان در حال گسترش و فاطمه تو اگه هر روز ثروتمندتر بشی جهان بخاطر پیشرفت خودش ب تو کمک میکنه

    ورودی هات کنترل کن

    من اینجا مینویسم تا بمونه سند من فاطمه باید عوض شم باید تبدیل به یک زن مستقل و ثروتمند و شاد باشم

    تسلیم باش در مقابل خدا خیلی کتک خورت ملس نباشه یعنی با اولین چک جهان بخودت بیا و از من برس به خدا

    تا وقتی بگی من خودت می‌فهمم من خودم حالیمه همینطور شرایط سخت تری پیش میاد

    فاطمه قدم اول اینه که بپذیری تو عاجزی و دستت بزاری تو دست خدا تا هدایتت کنه

    خدایا من عاجزم و ناتوان به من بگو من باید چیکار کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    ساناز جمشیدیان گفته:
    مدت عضویت: 878 روز

    ممنون شما و هادی عزیز برای توضیحات انقدر کامل

    وقتی استاد گفت ما مقاوم میشیم در برابر سختی ها و هی میجنگیم دقیقا دیدم خیلی مواقع اینکار میکنم در صورتیکه باید بگم خدایا به هر چیزی که از سمت تو هست من عاجزم و مطمینا خیری هست و چقدر عالی استاد توضیح دادین کتک خورمون ملس شده و دیگه دردمون نمیاد چند روز پیش داشتم با خواهرم صحبت میکردم میگفت من راضیم از شرایطتم بهش گفتم راضی نیستی عادت کردی ما انقدر با حجاب و… بودیم که عادت کردیم و نرفتیم یکجای ازاد تا تجربش کنیم برای همین قانع هستیم

    اقای هادی دقیقا وسط، صحبتها همین گفتن به دو تومن درامد ماهیانه راضی بودن و قانع و حتی تعطیلاتم دیگه کار نمیکردن میگفتن بسه

    بعد تا اینکه مشکلات مالی فشار اورد و فهمیدن نه دیگه کمه

    من هر بار میخوام قانع بشم یک هدف بزرگتر میزارم که بدونم جهان و خواسته ها ما بی انتهاست تلاش کنم بهتر بشم اینکه قانع باشم یکجایی کم میارم در واقع قانع کلمه اشتباهیه ما تحمل میکنیم انقدر که یک چک درست حسابی بخوریم

    من سه سال خونه کوچکتر تحمل میکردم و بااینکه راضی بودم و خواسته بزرگتر داشتم اما جرات حرکت نداشتم کی جرات پیدا کردم وقتی مهمون داشتم خسته میشدم از پله رفتن ها، وقتی بخاری اومد و جامون تنگ تر شد وقتی دیدم من لایق یک خونه بزرگترم

    سه سال تحمل کردم قانع بودم که همون اولم خیلیها بهم گفتن خرجش نکن بده کرایه برو خونه بزرگتر

    گفتم نه خونمون مال خودمون کرایه ندیم بهتره

    بالای صدمیلیون خرجش کردیم اما بازم اون چیزی که باید نشد یکروز به همسرم گفتم پنجاه متر هر چی خرجش کنی پنجاه متره بابا دل بکن ازش، هر چی بیشتر پول بدیم بزرگتر نمیشه

    پس من با تمرین ذهنم خودمو بزرگ کردم از سختی ها اهرم رنج ساختم تا قدم برداشتم

    الان برگشتیم سر خونه اول همون داستان

    خونه اجاره کردیم اون خونه را هم گذاشتیم برای اجاره، با این فرق که بالای صد میلیون هم پول دادیم

    خداروشکر من همون مدتم که در اون خونه بودم با استاد همراه بودم چقدر نعمت و برکت وارد زندگیمون شد و چقدر روزهای عالی داشتیم

    و من چون ظرف وجودیم بزرگتر شد خودمو لایق خونه بزرگتر میدیم الان جا به جا شدیم

    و این تکامل دو سه سال طول کشید

    الان میخوام برای هدفهای دیگم زودتر تکاملو طی کنم انقدر صبر نکنم تحمل نکنم خواستم بخوام تمرین کنم زودتر بدستش بیارم

    و صددرصد با تمرین اینکار اتفاق میفته

    چقدر این ویس کمکم کرد مصمم تر تمرین کنم و زود تر خواسته هام بدست بیارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    صبا بانو گفته:
    مدت عضویت: 1308 روز

    سلامی می کنم به تمام عزیزانی که تازمانی که شروع به نوشتن کامنت نکرده بودم نفهمیدم چقدرررر دلم برای هم‌صحبتی باهاشون تنگ شده و یک سلام ویژه به استاد عزیزم و هادی عزیز که چقدر با تسلط و صداقت بدون هیچ گونه ترسی از قضاوت گذشتشو بیان کرده

    چیزی که منو دعوت به نوشتن کرد،همون حسی بود که به من می‌گفت :

    حالا فهمیدی چرا دیروز ادامه فایلو نشد گوش بدی؟حالا درک میکنی قضیه مدار؟

    قضیه:

    وَمِنْهُمْ مَنْ یَسْتَمِعُ إِلَیْکَ حَتَّى إِذَا خَرَجُوا مِنْ عِنْدِکَ قَالُوا لِلَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ مَاذَا قَالَ آنِفًا أُولَئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءَهُمْ ﴿۱۶﴾

    گروهی از آنان گوش می دهند، ولی هنگامی که از نزد تو بیرون روند به کسانی که آگاهی و معرفت به آنان داده شده می گویند: هم اکنون چه گفت؟ آنان کسانی هستند که خدا بر دل هایشان مهر نهاده واز هواهای نفسانی خود پیروی کرده اند، (۱۶)

    ..

    برام کاری پیش اومد تا ادامه فایل گوش ندم چون•در مدارش• نبودم

    می‌خوام خاطره ای براتون تعریف کنم،خیلیم دور نیست،برای همین دیشبه

    مثل استاد،منم اصلاااا کتک خورم ملس نیست،هم یه دونه درگوشی می خورما جوری به خودم میارم انگار با پتک زدیم

    دیشب همون چکه رو خوردم،حالم بد بود،هیچی نمی فهمیدم،از همه بریده بودم،حس می کنم پوچم،توخالیم،هیچ کس نیست که منو دوست داشته باشه،هیچ کسو ندارم که براش مهم باشم،هیچ کس نیست که ازم حفاظت کنه،خدا ازم دوره،نیست ،کجاست؟

    و از این نجوا ها

    رفتم اتاقم،درو بستم

    شروع کردم به نوشتن و گریه کردن

    حالا چقدر خوشحالم که دیشب نوشتم به جای گریه حالی چون الان انقدد حالم خوبه و دلم قرصه که قطعا یادم نمی موند چیا گفتم

    ..

    نوشتم:

    خدایا من بهت نیاز دارم تا از این جهنم خودساخته بیام بیرون و نورو پیدا کنم،تا حالم بهتر بشه،تا بیشتر لذت ببرم،تا شاد باشم،تا بخندم

    بهت نیاز دارم چون تنها تویی که میتونی دستمو بگیری و من بیخیال تو‌ چسبیدن به یه سری چیز بیخود و بی مصرف و هرروز بیشتر تو باتلاقشون غرق میشم

    اما میدونم که دستمو میگیری پس فقط ازت می‌خوام که منو از این ذلت نجات بدی

    (بقیشو نمی تونم بنویسم چون نمی تونم بخونم چی نوشتم😂😂)

    (باورم نمیشه،من واقعااا یادم نبود دیشب چیا به خودم گفتم اما منم به عجز رسیدم ،منم به ناتوانی به کوچیکی رسیدم و از خدا کمک خواستم و خدام دستمو گرفت دقیقا مثل آقا هادی پس به چندتا نکته رسیدم

    ۱ قانون برای همه جواب میده،همونطور هادی به عجز رسید،کمک خواست،خدا دستشو گرفت

    منم وقتی به عجز رسیدم،کمک خواستم،خدا دستمو گرفت

    پس اصلاا اهمیت ندارد کی هستی قانون برای همههههههه جواب میده،قانون به هر نجوایی یه فیدبک مخصوص میده بدون هیچ تغییری

    ۲بهم ثابت شد اگ کسی تونسته منم میتونم چون به خودم می گم من و هادی هردوتامون یه فرکانس دادیم و یه شرایط تجربه کردیم پس به هرموفقیتی می‌خوام برسم فقط کافیه فرکانسی مثل فرکانس افراد موفق تو اون زمینه بفرستم)

    خلاصه ،از خدا کمک خواستم و بعد گفتم من حرفامو بهت زدم،حالا تو بگو

    کلی ارزشمند بهم یادآوری کرد،بهم‌گفت تو والا ترین خلق منی طوری که به خودم به خاطر خلقت تبریک می گم،کلیی بهم کمک کرد و کن بعدش…

    بعدش فقط آرامش بودم و آرامش

    توحید بودم و توحید

    عزت نفس بودم و عزت نفس

    و امروز واقعااا سعود کردم

    هم رو باورم کار کردم،هم باور عزت نفس ساختم،هم درمورد توانایی هام نوشتم،هم تو حوضه کاریم پیشرفت کردم و…

    خدایا بابت بودنت،بابت قانونت،بابت بازخورد یکسانت

    هزارررررررر مرتبه شکرت❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 1316 روز

    به نام خدای معجزه ها

    یادگار 173

    سلام به استاد عزیز و مریم ناز

    و سلام به همه همراهان این مسیر الهی

    خدایا هزاران بار شکرت که امروز بهم فرصت دادی بیام این مکتب و بنویسم

    و سپاس فراوان از اقا هادی عزیز

    چقدر این فایل برای من تداعی خاطره شد

    و درک تک تک کلمات اقا هادی مث اب خوردن بود برام

    و جایی که ادم به عجز میرسه

    جایی که سلول های بدنت بیشتر از زبونت کار میکنن

    جایی که در ته منجلاب و گل و لای هر لحظه داری به خودت میپیچی

    و فقط کافیه ی صدایی از تو به آسمان برسه

    جایی که خدا هست

    و چقدر من با این فایل و حرفا همزادپنداری عجیبی داشتم

    حدود یک سال و اندی پیش

    به طرز عجیبی چند روزی بود در من جنگ عجیبی رخ داده بود

    البته من عضو سایت بودم اما گیج و مبهم بودم

    و شاید بگم کلا بلاتکلیف بودم

    اصلا نمیدونستم چرا اینجام و برای چی اومدم یا آیا چیزی هم نصیب من شده تو این مدت یا نه؟

    خلاصه پیش دختر داییم بودم ازش اجازه گرفتم برم خونم و استراحت کنم

    اواخر غروب و اوایل شب بود

    از اون اصرار که برای شام بمون و منم گفتم واقعا نیاز دارم بخوایم

    به زور بغضمو قورت دادم و ازش خداحافظی کردم

    سوئچ که انداختم رو ماشین بغضم شکست و زدم زیر گریه

    تا نزدیکای خونم رفتم اما دلم نیومد برم خونه

    جاده رو ادامه دادم و زار زار گریه میکردم تنها جمله ای که شاید صدها بار تکرار شد

    خدایا من بریدم من دیگه نمیتونم من واقعا جون ندارم تو بگو چیکار کنم

    تو راه نشان بده

    تو هدایت کن

    تو مسیر رو بگو

    و هر از گاهی میگفتم متنفرم از اینی که هستم بساز منو تا ارامش بگیرم

    اینقدر اون شب گریه کردم که انصافا زانوهام جون نداشتن و مدت ها زمان برد تا بتونم جون بگیرم برگردم خونه

    اون شب رو انصافا خیلی راحت خوابیدم

    خیلی راحت

    اصلا خواب اون شب با تمام شب ها متفاوت بود

    قشنگ سبک و رها شده بودم

    ی بی وزنی خاصی

    صبح که بیدار شدم بدون اینکه به چیزی فکر کنم تنم برای خودم بود

    راحت و شیدا

    اصلا ی جورایی انگاری ی بار سنگینی رو شب قبل خالی کرده بودم

    دیگه جنگی درکار نبود

    دنبال تکلیفی نبودم

    اصلا فکری به ذهنم نمی اومد که بخوام دنبالش بگیرم

    بعد از ی صبحونه تقریبا دبش

    برگشتم به رختخواب

    و اونجا سرو‌کله اش پیدا شد

    بلند شو برو دفتر فلان همکارت باهاش صحبت کن؟

    من؟

    دفتر همکارم؟

    چی بگم؟

    برو بگو این اتفاقا رو و ازش راهنمایی بخواه؟

    حالت خوبه؟؟؟

    برم دفتر کسی که سال قبلش اون می اومد دفتر من و جنساشو میفروخت؟

    برم بگم ورشکست کردم و دوباره چجوری بلند شم؟؟؟

    برو بابا میخوام فایل گوش بدم

    دوباره با صدای بلندتر

    ی کم که مقاومت میکردم

    صداش بالاتر میرفت

    نشان به این نشان دو روز منو روانی کرد

    ی ذره میخواستم ی حرکتی بزنم ی کله میگفت برو دفتر فلانی

    تا اینکه تقریبا روز سوم گفتم من میرم ولی وای به حالت دوباره بخوای تز بدی

    تو مسیر جمله های طلایی استاد اومد از دوره عزت نفس

    طبق قانون nlp جسم تاثیر بسزایی داره در اعتماد بنفس

    جملاتت رو اماده کن و قشنگ سرتو بالا بگیر با لبخند و قاطع این جمله هارو بگو

    تا برسم دفتر همکارم بیش از ده بار جمله هارو تکرار کردم

    و با تمام سختی ها بعد از حدود 15 دقیقه نشستن و چایی خوردن

    میشه چند دقیقه تو اتاق با هم حرف بزنیم؟؟

    یادم نمیره من با چه قدرتی اون لحظه ها بغضمو قورت میدادم و اشکمو خفه میکردم

    که وقتی اومدم بیرون ی نفس به خودم تبریک گفتم که اینقدر قوی بودم

    و شروع شد استارت هدایت های اون و قدم های من

    تقریبا کمتر از 20 روز از این هدایت گذشته بود که فروش من شروع شد اونم به صورت تصاعدی

    و کمتر از یک ماه من افتادم دنبال اجاره دفتر مجزا برای خودم

    و خدایا هزاران هزار بار شکرت که تا این لحظه خدا میدونه من چه نعمت هایی درو کردم

    و واقعا این تسلیم بودن

    این رها بودن

    این دست کشیدن

    این مداخله نکردن در سهم سمت خدا

    این استین بالا نزدن

    این پیشنوک نبودن

    این سرجای خودت نشستن

    این رها بودن

    این متوکل بودن

    و این تسلیم و تسلیم و تسلیم و تسلیم قدرت خدا بودن

    و خدایی که تنها منبع قدرت محض جهانه

    تنها منبع رزق و روزی

    تنها منبع عشق و عاشقی

    تنها منبع عشق و سلامت و خوشی

    تنها منبع عشق و خوشی و لذت

    تنها منبع فروانی و ثروت

    تنها منبع سلامتی روح و روان و جسم

    و تنها و تنها و تنها حامی و تکیه گاه

    فقط کافیه ما وا بدیم کافیه بسپاریم بگیم فرمون دست خودت

    کافیه بگیم تا هر کجا که تو بگی ما چشم ما چشم ما چشم

    و خدایی که بی وقفه تصاعدی میبخشه

    خدایا هزاران بار شکرت که بهم یاداوری شد کجا اومدی و یا بهتره بگم کجا پیدات کردم

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا عاشقانه دورت بگردم

    خدایا هزاران بار شکرت

    خدایا هزاران بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    سجاد طبسی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2835 روز

    هرگاه که تسلیمم در کارگه تقدیر

    آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم

    هرلحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر

    رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر

    به نام خدایی که هرلحظه مرا به گدایی درگاهش میپذیره که مرا از ثروتمندترین ها و بی نیازان تبدیل کند

    سلام به همگی

    عجب خدایی ،عجب سیستمی ،عجب جنس قوانینی

    هر زمان که خودمون رو در درگاه هدایت الهی ثروتمند و بی نیاز بدونیم باعث فقر و سقوط خود میشویم

    هرگاه که خودمون رو فقیر و گدای درگاه الهی بدونیم ما ثروتمندترین و بی نیازترین فرد میشویم

    خدای من عجب فرمانروای بی نهایت هوشمند و با عدالتی،

    هرکدوم از ما هیچوقت صفر یا صد مطلق نیستیم

    همیشه یا بیشتر بسمت «من» هستیم

    یا «تسلیم»

    خودم بشخصه هرزمان که این احساس رو داشتم که من همه چیزو میدونم منم منم منم و… خدای من چه ضربه هایی خوردم یعنی حتی خیلی اوقات در کلام هم میگفتم نه من منیت ندارم تسلیمم

    اما قوانین هوشمنده کاری به زبان ما نداره بلکه فقط داره فرکانس میشناسه و به جنس فرکانس جواب همجنسش رو پاسخ میده،،

    و منم هر چقدر بیشتر رو‌خودم کار کردم و خودشناسی بیشتر پیدا کردم و ….بیشتر دارم تسلیم درگاه خداوند میشم چونکه دیگه میدونم هرزمان تسلیم خداوند نباشم مجبور میشم که تسلیم غیرخدا بشم

    اما وقتی ما تسلیم هدایت درونی بشیم

    تمام عوامل بیرون هم تسلیم ما خواهد شد

    اما وقتی که ما تسلیم ندای درونی نشیم مجبور میشیم که تسلیم عوامل بیرونی بشیم

    واقعا من الان خیلی بهتر درک میکنم که اکثر آدمها اغلب برعکس عمل میکنند یعنی باید همیشه تسلیم خدا باشند و به غیر خدا مقاومت داشته باشند

    اما برعکس اکثرا تسلیم عوامل بیرون میشن ولی تسلیم خدا نمیشند و اتفاقا مقاومت هم میکنند،

    حالا این تسلیم به این معنا هم نیست که فقط اینجور باشه که خداوند بشکل یسری اتفاقات عجیب و غریب یا موجودی ناشناخته بیا جلومون ظاهر بشه و ما هم بهش بگیم چشم ،نعع بلکه خیلی اوقات میشه که در رابطه با یه موضوع بعضی ها تجربه و قدرت تشخیصشون بهتراز ما هست مانند یه استاد پدر،معلم،دوست خوب،همکار،یه فرد غریبه،یه متن و…و ما به حرفش گوش کنیم اگر دیدیم نتایج خوبی برامون داره که بیشتر بهش گوش کنیم اگر نه که دیگه اونو رها کنیم و از خدا هدایت بخواهیم و حرکت کنیم تا راهکارهاش هم کم کم پیدا کنیم

    ولی اگه هنوز خودمون خیلی علم نداریم و قدرت تشخصی نداریم و هنوز نیاز به یه عالمه یادگیری داریم از همون اول در مقابل حرف ها و آموزه های هرکسی زود گارد نگیریم و نگیم به کسی نیاز ندارم من خودم میدونم

    مانند همون جمله قشنگی که خداوند به پیامبر میگه با بقیه مشورت کن اما در نهایت چیزی که بهت الهام میشه انجام بده

    تفسیر این جمله یعنی اینکه با آدمها صحبت کن مشورت کن ایده و راهکار ازشون بگیر اما درنهایت اون حرفها و راهکارهایی که قلبت بهت میگه انجام بده حالا حرف قلبت میخواد هماهنگ با حرف دیگران باشه میخواد نباشه رو انجام بده،،

    چونکه ندای قلب همیشه درسته چه دیگران تایید کنند چه نکنند

    و همچنین حرف و نجوای ذهن نادرسته حالا چه دیگران تایید کنند چه نکنند،

    یکی از بیشترین نکات این فایل برا من اینه که آقا ما هیچوقت نباید بی کار باشیم هرکاری که درآمد داشته باشه انجام بدیم

    حالا نمیدونیم این دیدگاه من کاملا درسته یا نه

    مثلا من خودم وقتی هرکاری انجام دادم تا درآمد در شغل مورد علاقم داشته باشم ولی هنوز ندارم یا خیلی کمه دیگه بیکار نشینم بلکه همیشه دنبال راههای ساخت ثروت بیشتر و درآمدزایی در شغلم باشم و همیشه سعی کنم با تمرین مهارت و کیفیت کارمو بیشتر کنم و در کنارش میتونم بصورت پاره وقت یا تیمه وقت کار دیگه هم انجام بدم و پول دربیارم

    تا زمانی که اینقدر رشد کنم و بتونم فقط در شغل مورد علاقه خودم باشم و درآمدم فقط از همون باشه و دیگه هیچ کار دیگه ای انجام ندم تا تمرکزم بیشتر رو کار خودم باشه،،

    خلاصه مطلب اینکه هیچ زمان بیکار نباشم و بدون ورودی مالی نباشم و غرور نداشته باشم که من اون کار فلان ،کارگری،کارهای پایین تر از لول خواسته ام نباید انجام بدم

    ما باید از مراحل پایین شروع به کار و حرکت کنیم اما نباید دیگه در مراحل پایین و همیشه کارگری کردن باقی بمونیم و گیر کنیم تو مراحل پایین،مهم از پایین شروع کردن نیست مهم خواستن ادامه دادن و باور داشتن به مراحل بالاتره،،

    «بقول بیل گیتس مهم نیست از کجا میاییم

    مهم اینه که میخواهیم به کجا بریم»

    من خودم در زندگیم خیلی شده که مثلا دیدگاهم این بوده که من باید در کارم و فلان ایده رشد کنم و نتیجه بگیرم اما در شرایط فعلی توانایی و شرایشو نداشتم و به خودم گفتم من حتما به این نتیجه دلخواهم میرسم و همیشه دنبال راهکارها و هدایت هاش هستم و براش حرکت میکنم

    اما حالا فعلا برا ساخت درآمد فلان کارگری،فلان کار و…انجام میدم که هم بیکار نباشم هم بدون پول نباشم،،

    نکته آموزنده بعدی :

    چقدر ظرفیت ضربه خوردن از جهان هستی رو داری

    «اگر پند خردمندان به شیرینی نیاموزی

    روزی فلک آن پند را به تلخی ات بیاموزد»

    واقعا هم همینه که اگر نصیحت بزرگان و ضربه های اولیه و کوچک از جهان رو نفهمی و بیدار نشی باعث میشه روزی با ضربه های بسیار سنگین تر و ویران کننده تر بیدار بشی و اون نصیحت هارو بپذیری،

    من شکرخدا الان در خیلی از موارد و اغلب با اولین ضربه ها سعی میکنم بیدار بشم و از اون تضاد به نفع و رشد خودم استفاده کنم

    و اینجور مواقع با تمرین اهرم رنج و لذت میشه خیلی از ارزش تضاد استفاده کرد برعکس قبلا که من از تضادها خیلی رنج میکشیدم و ناراحت میشدم چونکه آگاهی هم نداشتم

    اما الان خیلی بهتر ارزش تضادهارو درک میکنم که اومدن باعث رشد و پیشرفت هم من هم گسترش جهان هستی بشن،،

    به خودم میگم خدایا منو کمک کن که همیشه از پیشروهای جهان باشم که قبل از اینکه جهان بخواد بهم ضربه نشون بده یا با ضربه های کوچک خودم دست به تغییر بزنم و رشد و نذارم کارم به اجبار تغییر برسه،،

    در نهایت چقدر دوست خوبمون هادی عزیز رو تحسین میکنم بخاطر تغییر کردن و پیشرفت کردنش و با جسارت و ایمان خیلی زیبا و عالی از تجربیات خودش میاد برامون صحبت میکنه و آرزوی بهتراز اینهارو برات دارم،،

    استاد و بقیه خانواده گرامی از همتون بابت این درس های آموزنده سپاسگذارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    فاطمه بهرامیان گفته:
    مدت عضویت: 754 روز

    به نام خدایی که به تنهایی کافیست.

    کلید:اجرای توکل در عمل.

    فایل:نتایج دوستان از آموزه های استاد قسمت3.

    استاد فایلهایی که نتایج بچه های سابت هست رو خیلی دوست دارم وهر کدوم رو تا حالا چند بار گوش دادم چقدر انگیزه می ده وقتی می بینی کسی همون راهی که تو داری می ری رو رفته واینقدر موفق شده پس به خودت می گی من هم می تونم.

    چقدر ویدیو اقا هادی زیبا بود چقدر خوشحالم که اینقدر پیشرفت کردند وارزو می کنم همواره در این شادی وپیشرفت زندگی کنند ودر طول ویدیو وقتی شرایط گذشته رو داشتن می گفتن خیلی تحسینشون کردم که تونستن از اون وضعیت بیرون بیان ویه ادم موفق بشن والگو بشن برای ما که اگر آموزه های استاد تونسته اقا هادی رو به اینجا برسونه پس من رو هم با توکل به خدا وعمل به آموزه ها می تونه ببره .

    اما انچه از این فایل یاد گرفتم:

    قرآن یه کتاب کامله هر قانونی که بتونه ما رو به سر منزل مقصود برسونه داره بزرگترین آیه قران در مورد تجارت هست در مورد اینکه وقتی قراردادی انجام می دی باید مکتوب کنی باید شاهد باشه واگر عمل کنیم به قران هرگز دچار شکست نمی شیم.

    بعد اینکه توی زندگی مسولیت زندگی واتفاقاتی که برامون افتاده رو قبول کنیم مقصر دونستن دیگران کمکی به ما نمی کنه از جایی که بپزیریم انچه در زندگی اتفاق افتاده محصول افکار وباورها وکارهای خودمون هست اونجا نقطه شروع وموفقیت ماست.

    هیچ وقت بیکار نمونیم بیکاری آفت ایمانه‌ وقتی کار داری وپول می سازی ذهنت هر جایی نمی ره می تونی کنترلش کنی حتی اگر کار رو سطح پایین هم می دونید انجام بدید بهتر از بیکاریه و وقتی کار کنی باعث گسترش جهان می شی وجهان پاداش می ده به گسترش دهندگان وپیشرفت می کنی.

    نقطع عطف زندگی هرکس انجایی هست که ابراز عجز وناتوانی در مقابل خدا می کنه مثل موسی جایی که گفت خدایا من به هر خیری که از جانب تو برسه محتاجم ومن عاجزم واونجا بود که خدا هدایتش کرد پس اگه دست رو تو دست خدا گذاشتیم تسلیم شدیم ومنیت ها رو کنار گذاشتیم خدا هدایتمون می کنه .

    خدایا من به هر خیری که از جانب تو برسه فقیرم.

    خدایا من عاجزم در مقابل تو خدایا دستام رو بگیر .

    خدایا می خواهم تغییر کنم می خوام یه زندگی داشته باشم در خور بندگی تو.

    خدایا می خوام خدایی زندگی کنم من تسلیمم .

    خدایا کمکم کن

    خدایا شکرت که من رو به این سایت واستاد عزیزم هدایت کردی وهر روز برام یه هدایت می فرستی تا راهم رو پیدا کنم کمکم کن از مسیر منحرف نشم.

    خدایا شکرت شکرت شکرت.

    استاد ازتون سپاسگذارم برای رسوندن این اگاهیها چقدر زندگی افراد رو دگرگون کردید.

    اقا هادی خوشحالم برای این همه پیشرفت وتحسینتون می کنم که پای اموزشهای استاد وایسادید عقب نرفتید وپیشرفت کردید افرین به شما ویدیو شما بهم انگیزه می ده قدرت می ده وایمانم تقویت می شه .

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: