نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 5

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار سِودا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه وبه صورت کاملا طبیعی و بدیهی

سلام به استاد عزیزم و دوستان عزیزم

بررسی چند نکته مهم و اساسی تو این فایل فوق‌العاده که هادی عزیز گفتند و استاد جان هم بینظیر مباحث رو بررسی و باز کردند تا بهتر درک و عمل کنیم

اولین نکته اساسی پیدا کردن الگوهای موفق تو بیزینس و کاری که داری و توجه و تحسین کردن اون الگو ها گرفتن انگیزه و امید و ادامه دادن با باور درست تو رو در مدار رشد بیشتر قرار میده موضوعی که اهمیت داشتن الگو مناسب و کانون توجه درست رو میشه بهتر و بیشتر تو هر زمینه ای درک کرد

نکته مهم اساسی بعدی داشتن صداقت و درستی توی شخصیت خودت هست که تو رو به مسیر درست ،افراد درست و نتایج درست و بزرگ هدایت میکنه تکنیک من برای داشتن صداقت و درستی در ابتدا تحسین کردن افراد درستکار و صادق هست که توجه منو میزاره رو نکات مثبت شخصیتی افراد در مدار افراد درست قرار میگیرم و بعد من اگاهانه تصمیم میگیرم صداقت و درستی رو اهمیتش و نتایجی که داره رو درک کنم و عمل کنم خودم رو مقید و متعهد کنم تو هر شرایطی صادق و درستکار باشم تا لاجرم هدایت بشم به افراد درستکار و صادق به مسیرهای درست و آسون مسیر خداوند آسان شدن برای اسانی ها من انتخاب کردم هرآنچه رو که برای خود می پسندم برای دیگران هم بپسندم اگر من صادق نباشم درستکار نباشم مسیرم نادرسته و صددرصد در مدار معیوب افراد دروغگو و نادرست میافتم این اصل و اساس مهم رو باااااید رعایت کنم تا نتایج درست و عالی بگیرم سرمایه گذاری کنم رو خودم تغییر شخصیت به صورت بنیادین نتایج رو عوض میکنه

نکته اساسی و مهم بعدی اجازه بدم خداوند تو هرلحظه زندگیم منو هدایت کنه تو وجودم ببینمش صدای الهاماتش رو بشنو م خداوند همیشه هست و هرگز ما رو رها نکرده اگر من با احساس گناه دادن به خودم با توجه کردن به نکات منفی ،با ناشکری ،با بودن در هیاهوی ذهن نجواگر،با غرور و سرکشی ، خودم رو از خدا دور نکنم مسئولیت گردن خودم هست من باید آماده دریافت الهامات خداوند بشم من باید اجازه بدم در آرامش در احساس خوب در تسلیم و امیدواری صدای خدا رو بشنوم باور کنم خدا با من صحبت میکنه باور کنم تو قلب منه با من حرکت میکنه به فکر کنه منو قضاوت نمی کنه همینی که هستم رو دوست داره و لحظه ای منو تنها نمیزاره من حق انتخاب دارم من ازادم تا تو مسیر درست در آرامش از خداوند هدایت بطلبم به بهترینها هدایت بشم یا در مسیر نادرست با احساس بد در طغیانگری و سرکشی به مسیر نادرست برم در هر دو صورت من هدایت میشم هم در مسیر بهشت هم در مسیر جهنم خداوند در هر دو مسیر هدایت میکنه انتخاب با منه من باید بخوام برم به مسیری که خداوند به آنها نعمت داده نه مسیر گمراهان این حد از اختیار مسئولیت صددرصد رو از مسیری که می رم رو گردن خودم می ندازه و درک این موضوع مهم باعث میشه من بدون احساس گناه به خدایی که بخشنده و مهربان و غفور و رحیم قادر و غنی و وهاب هست خودم رو لایق دریافت الهامات الهی بدونم و ایمان داشته باشم آروم و امیدوار و شکرگزار با باورهای درست شخصیت درست و توجه درست به مسیر درست قدم بزارم و هرگز لحظه به بهترینها هدایت بشم

نکته اساسی و مهم بعدی کنترل ورودی ها ،ورودیهای تو خروجی رو می سازه اساس جهان اینه به هر چیزی باور داشته باشی به هر چیزی توجه کنی فرکانسی به جهان می فرستی که از همون بیشتر و بیشتر دریافت کنی و با هر بار بهتر شدن در این کنترل ورودی ها از جمله حذف اخبار، فیلمهای نامناسب ،فضای مجازی،کتابهای نامناسب ،افراد نامناسب ،محیطها و جمع های نامناسب و متعهد بودن تو این کنترل ذهنی تو رو در مدار بالاتر و مناسب تری از اتفاقات خوب و افراد بهتر قرار میده و این بهتر شدن نقطه پایانی نداره هر بار که فکر میکنی این نقطه عطف و عالی هست با ادامه دادن به این بهتر و بهتر شدن و کنترل کردن ورودی ها و تغییر بنیادین شخصیت و توجه درست تو رو در مدار بهتر افراد بهتر و موقعیتهای بهتر قرار میده تغییر مدار به صورت تکاملی ایجاد میشه و این یعنی من باید همیشه به دنبال بهتر شدن در همه ابعاد باشم چون نقطه کمالی نیست داستان موفقیت داستان بهتر شدن من در هر زمینه ای هست درک کارکرد جهان و تغییر مدارها کمک میکنه ورودی ها رو جدی بگیرم و با تعهد بخوام که همیشه ورودی مناسب دریافت کنم که برای من به شخصه این سایت الهی بهترین ورودی دنیا در همه ابعاد موفقیت هست که عاشقانه برای بودن در این سایت زمان می زارم و بهترین ورودی ها رو دریافت میکنم صددرصد مدارم به سمت رشد بیشتر می ره و لاجرم نتایج میاد

هادی عزیز قدرتی که تغییر شخصیت و درمان بیماری خودتون تو این مسیر الهی رو در وجودتون دیدید این خودباوری رو به شما داد که می تونید به دیگر خواسته هاتون هم برسید موضوع مهمی که من هم باید هرروز از تواناییها و قدرتی که در خلق خواسته هام دارم به خودم انگیزه و امید بدم که میتونم دیگر خواسته هام رو هم خلق کنم


منابع بیشتر:

دوره قانون آفرینش

دوره عزت نفس


سایر قسمت های «نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش»

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    865MB
    42 دقیقه
  • فایل صوتی نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 5
    81MB
    42 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

148 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ناهید رحیمی تبار» در این صفحه: 3
  1. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1157 روز

    سلام به استاد عزیز وگرانقدرم و مریم جون عزیز و تمامی دوستان گرامی.

    در مورد صداقتی که هادی جان صحبت کردن و استاد عزیز خیلی تاکید داشتن به این موضوع، منم باید بگم برای شروعه تغییراتم، ناصادقی با خودم داشتم چون بیشتر تمرکزم روی این بود که تغییراتی داشته باشم که مورد تایید و توجه دیگران قرار بگیره .اولویتم قضاوت بقیه بود. بنابراین از درون ناصداقتی های زیادی با خودم داشتم .اون دوران خودم و احساسات و عزت نفسم رو مهم نمیدونستم. در واقع میخواستم با رفتارهام، بیشتر برای دیگران جلب توجه داشته باشم. هنوز به جایی نرسیده بودم که قضاوتشون برام ارزش نداشته باشه .هنوز آرامش و احساس درونی خودم برام مهم نبود. با نقاب کارامو پیش میبردم به خیالم دارم زرنگی می‌کنم.

    هر تغییری که بیشتر به چشم میومد، بیشتر بش تمرکز میکردم تا بتونم خوب نشونش بدم و وقتی از دیگران تایید یا تحسین یا تشویقی می‌دیدم یا می‌شنیدم برام کافی بود.

    کسی که ناصادق باشه،کسی که خودشو به خاطر دیگران فنا یا فدا کنه ،یا نقاب بزنه ،نمی‌تونه زیاد دووم بیاره!

    بالاخره یه جایی کم میاره. یه جاهایی قضیه لو میره اونوقته که تو ، بقدری احساس حقارت میکنی که بارها خودتو سرزنش می‌کنی که ای کاش با صداقت پیش میرفتی.

    داشتن صداقت شاید یه جاهایی تنبیه‌های خودشو داشته باشه اما همون تنبیه‌ها باعث رشد و پیشرفت بیشتر تو میشه.

    فرقی نمی‌کنه این صداقت می‌تونه تو خلوت و تنهایی خودت باشه و یا اینکه پیش دیگران باشه مهم اینه که صداقت همه جورش قشنگه !

    منم چوب ناصداقتی هامو زیاد خوردم .حتی جاهایی که با خودم تو خلوت خودم ناصادقی میکردم.

    ناصداقتی باعث میشه هیچ وقت مسیر درست رو پیدا نکنی و هیچ وقت رو به پیشرفت نری.

    ناصداقتی باعث عدم اعتماد دیگران بت میشه.

    کسی که ناصادقه ،هیچ وقت نمیتونه آرامش داشته باشه چون همیشه باید مراقب و مواظب رفتارش باشه اما کسی که صادقه شاید در لحظه تنبیه ریزی بشه اما همیشه آرامش داره .صداقت درسهای زیادی به ما میده .داشتن صداقت میتونه آدمو خیلی بزرگ کنه.

    خیلی وقتا با ناصادقی‌هامون فکر کردیم زرنگ بازی دراووردیم و سر دیگران کلاه گذاشتیم در حالی که اول اینکه خودمونو گول زدیم و هر ضربه‌ای که باید خورده بشه اول خودمون خوردیم .چون جهان با ما شوخی نداره و پاسخ هر فرکانسی که به جهان ارسال می‌کنیم رو‌ میده .

    بنابراین تنها به خودمون آسیب می‌زدیم .

    خدا رو شکر با گذشت زمان متوجه ی، این اشتباه خودم شدم و سعی کردم با تمرین کردن هم با خودم و هم پیش دیگران صادق باشم. قضاوت هیچ احدی برام مهم نباشه .سعی کنم با درست پیش رفتن در مسیرم جواب سوالات خیلیا رو بدم ،از طرفی خودم با آرامش خیال ،دنبال تکامل اهداف و خواسته‌هام باشم.

    بابت قسمت که هادی جان بابت توبه کردن صحبت کردن ،منم باید بگم در گذشته دقیقاً فک میکردم، خدا هیچ وقت منو نمی‌بخشه. به همین جهت به جای توبه کردن و مسیر عوض کردن، تو همون جایگاه خودم می‌موندم و خودم خودمو مجازات میکردم .این قسمت، استاد عزیز درباره ی باورهای توحیدی صحبت کردن. که تمام باورهای توحیدی در سوره ی توحید خلاصه میشه.

    دوره ی عزت نفس و احساس لیاقت برای بخشیدن خودم، برای رفع احساس گناه، برای دست از سرزنش و انتقاد کردن از خودم برداشتن، برای توجه و تمرکزم رو بردن روی نقاط مثبتم وبرای دیدن توانمندیها و مهارتهای خودم که ارزشهای خودمو بیشتر بشناسم و قدر و منزلت خودم رو بالا ببرم خیلی بهم کمک کرد.

    دوره 12 قدم هم در شناخت بیشترم نسبت به خداوند بی‌نهایت تاثیرگذار بود.

    هرچند می‌دونم این همه آگاهی هایی که کسب کردم هنوز جرئه‌ای از آب بیکرانه اقیانوسه!

    اما خدا رو شکر میکنم قبل از اینکه این دنیا رو ترک کنم به درکهای قشنگی از خداوند رسیدم.

    و اما بابت انتخابمون برای ادامه راهی که هستیم.

    راهی که مسئولیت انتخابش با خودمونه.

    اینکه خداوند منو ،تو هر مسیری که من انتخاب کنم هدایت می‌کنه.

    این چیزی نیست که خیلیا درکی ازش داشته باشن .متاسفانه اکثریت آدم‌ها فکر میکنن هر جایی و هر کاری که میکنن به اراده ی خداست.

    خیلیا پای امتحان الهی میزنن.

    خیلیا پای دریافت ورفتن به بهشت میزنن .

    همه چیو تحمل میکنن فقط به خاطر اینکه باورشون اینه همه چیو خدا براشون رقم میزنه .کلاً سرنوشت خودشون رو تو دستای خدا می‌بینن !

    خیلیا هم ،به خاطر این افکار دست به هیچ اقدام و حرکتی نمی‌زنن. صبر می‌کنن تا ببینن چی پیش میاد البته صبری که با درد و تحمل همراهه!

    از اونجایی که استاد به ما گفتن :تمام تمرکزمون روی خودمون باشه، ما به چنین افراد کاری نداریم. هرچند از نزدیکان و عزیزانمون باشن. تمام تمرکزمون روی انتخابهای درست یا غلط خودمونه.

    امروز با این درک قشنگ دیگه تو عوامل بیرونی ،از آدمها و حتی از خدا هیچ توقعی نمی‌کنم.

    دیگه باور و یقین دارم هر آنچه برای من اتفاق می‌افته به خاطر افکار و باورهای خودمه . اگه مسیر درستی رو انتخاب کنم خداوند هم، تو همون مسیر هدایتم میکنه و منو به جاهای خوب خوبه این دنیای مادی هدایت میکنه و اگه انتخابم نادرست باشه تو همون مسیر اشتباه هدایت میشم. با زمین خوردن و دیدن نتایج ناجالب متوجه ی اشتباهم میشم و دوباره به مسیر درست برمی‌گردم .

    امروز یقین دارم که اگه مسیر الهی را انتخاب کنم هر آنچه برای من اتفاق بیفته ،بهترین اتفاق ممکنه!

    امروز باور دارم که دیدن تضادها و پیش اومدن مشکلات چالشهای زندگیم هستن، که با عملکرد درستم ،می‌تونم به موفقیتهای بیشتری دست پیدا کنم.

    امروز هیچکس و حتی خدا رو مقصر نمی‌دونم و از هیچکس هیچ توقعی ندارم جز خودم!

    میدونم رسیدن به هر هدف یا خواسته‌ای مستلزم صبر و توکل و تکامل هستش. تمام سعیم براینه بتونم به ترس‌ها و نگرانی‌هام با ایمانی که به خدا و قوانینش پیدا کردم غلبه کنم. معجزات زیادی می‌بینم. با تجربیات واتفاقات قشنگی مواجه میشم که همه اینا رو از هدایت پروردگارم دریافت می‌کنم.

    میدونم هرجا بر سر دوراهی بمونم فقط خداست که می‌تونه درست هدایتم کنه .

    میدونم هرجا کم بیارم یا نتونم تصمیم درستی بگیرم تنها خداست که می‌تونه در مسیر درستی هدایتم کنه .سعی می‌کنم آگاهانه همه چیمو به خدای بزرگ بسپارم و با آرامش به کارهای روزمره‌ام بپردازم.

    در طول روز با اتفاقات زیادی مواجه میشیم که مثل آدمهای سردرگم نمی‌دونیم چکار کنیم، اینجاست که فقط با درخواست کردن از خدای بزرگمون می‌تونیم به خودمون آرامش بدیم.

    و بدون اینکه بترسیم و بدون اینکه با عجله دست به عملی بزنیم آروم می‌گیریم صبوری میکنیم تا ببینیم چ اتفاقی می‌افته ؟! که در اکثر مواقع در چنین حالتهایی بهترین اتفاق ممکن رخ میده. اتفاقاتی که با درون من سازگاره.

    هر بار که آگاهانه دقت می‌کنیم بیشتر تجربه کسب می‌کنیم که همین بهترین مسیره ! همین بهترین راه حل ممکنه ! بنابراین بازم با مواجه شدن با اتفاقات و تضادها این بار راحت‌تر و با تمرکزی بیشتر صبر می‌کنیم .

    بابت تاثیر خبرهای ناجالب ومنفی در رسانه ها و کانالها وگروه های خانوادگی باید بگم از اولشم مدلم طوری نبود که بخوام ذهنمو درگیر اینجور مسائل بکنم هیچ وقت اینستا نداشتم .هیچ وقت دنبال خبرهایی که در تلویزیون و یا هر رسانه ی دیگه ای بود، نمیکردم .ولی خوب کماکان پیش میومد که راجع به موضوعه منفی ای یا خبر منفی یا حوادث و بیماری صحبت بکنم اما امروز آگاهانه واقعاً هیچ احساس و مسئولیتی در قبال اینجور مسائل‌ها نمی‌بینم .در موردشون آگاهانه صحبت نمیکنم.مگر اینکه متوجه نباشم.

    در گذشته شاید به خاطر حس دلسوزی یا به خاطر ترسها ،کمی ذهنم درگیر میشد،اونم چون فک میکردم رسیدن به خیلی از خواسته‌هام به عوامل بیرونی ربط داره، اما الان که نسبت به قوانین جهان آگاهی‌های بیشتری پیدا کردم ،نسبت به چیزی احساس خاصی پیدا نمی‌کنم .شاید در لحظه ناراحت بشم ولی خیلی راحت می‌تونم خودمو کنترل کنم و از فکر کردن و ادامه دادن به اون موضوع خودمو دور کنم.

    اتفاقا خیلیا به خصوص افراد نزدیک خانوادم، سالهاست به من میگن چرا اینستا نداری ؟ داشته باش ولی خوب ازش استفاده کن. هر بار که در موردش فکر می‌کنم می‌بینم اصلاً نیازی به

    بش ندارم یا خیلی جاها وقتی مهمونی میریم و دور هم جمع هستیم اکثرن راجع به مسائل مختلف کشوری صحبت می‌کنن. ولی من در رابطه با هیچ چیزی صحبت که نمیکنم هیچ ، توجه به حرفهای اونا هم ندارم .دور از جون مثل آدمای گنگ و کر کنارشون هستم. از اینکه وارد بازی اونها نمیشم خیلی خوشحال هستم. از اینکه وقتمو صرف، بحثهای بیهوده و بیخود نمیکنم خیلی خوشحالم.

    همچین از همه چیز با آب و تاب تعریف می‌کنن، فک میکنن خیلی هنر کردن که این خبرا رو جمع کردن برای همدیگه بازگو ‌کنن.

    حالا من، تو هر جمعی به نظر خودم، از همه پر انرژی‌تر و هیجانی‌تر هستم .چون در مورد خودمو و کارای خودم حرف می‌زنم. گاهی وقتا ،وقتی خونه میام پیش خودم میگم چرا تو هر جمعی از همه اکتیوتر و پر انرژی‌تر هستم؟ احساس می‌کنم چون بی‌ریام و یاد گرفتم در مورد چیزهای منفی صحبت نکنم . این موضوع بهم هیجان میده .دقیقاً نمی‌دونم علتش چیه ؟هر چی که هست دوسش دارم و همیشه خدا را شکر می‌کنم که این حسو و حالو دارم.

    البته که می‌دونم همه ی اینا رو مدیون دوره‌های پرمحتوای استاد عزیز هستم و از اینکه برای خودم و افکار خودم، ارزش قائل هستم و خیلی متفاوت‌تر از بقیه زندگی میکنم خیلی خوشحالم .

    در گذشته همیشه تقلا میکردم تفاوت روند زندگیمو بقیه ببینن و بدونن. اما امروز کاری به افکار و تاییدها قضاوت‌های کسی ندارم و به دور از این افکار غلط ،سعی میکنم خودم برای خودم زندگی کنم .

    دیگران آنچه که باید ببینند رو می‌بینن. نیازی به توضیح و توجیه کردن و یا نشون دادن وثابت کردنم نداره.

    خیلی به این موضوع اعتقاد دارم که واقعاً اگر خودمون در فرکانس مثبت باشیم جهان اطرافمون به هر نحوی که باشه هیچ آسیب و گزندی ه ما نمی‌رسونه و هر فردی که هم مدار با ما نیست خودش خود به خود بدون اینکه ما تلاشی کرده باشیم روابطش با ما ا به حداقل می‌رسه و یا اینکه حذف میشه حتی ممکنه من جاهایی باشم که آدمای اطرافم با من هم مدار نباشن واقعا به عینه تجربه کردم خداوند یه پلن قشنگیه رات می‌چینه که به راحتی تو از بودن در کنار اون‌ها ذف می‌شه.

    17 ساله، هفته ای یه جلسه توی برنامه‌ای مشارکت داشتم .دیگه این اواخر خودم می‌فهمیدم که بچه‌های کلاس اصلاً هم فرکانسم نیستن، منتهی طبق عادت یا شاید وابستگی، شایدم به خاطر ترس از قضاوت چند نفر از دوستام که برام خیلی مهم و با ارزش بودن، همچنان من کلاس رو می‌رفتم. اما همونطور که گفتم جدیداً خیلی بهم سنگینی می‌کرد یه جورایی انگار تحملشون میکردم. تا اینکه خداوند خودش یه پلن قشنگ برام چید .اینکه کلاس کامپیوتری که میرم دقیقاً تو همون تایم افتاد و من دیگه اون کلاسو نمیرم. چون اولویتم آموزش دیدن کلاسهای کامپیوترم بود.

    همچنان دوستامو دوست دارم و برام عزیز هستن ،اما بین افکار و باور هامون فاصله افتاده بود و این منو دچار شک و تردید کرده بود. از اونجایی که هر وقت هر چیزی رو به خدا بسپاری و در هر لحظه از خداوند هدایت بطلبی، خداوند بهترین اتفاق ممکن رو سر رات قرار میده ، این یکی از اون اتفاقهای خوبی بود که بی سر و صدا و خیلی خوشگل خودش اتفاق افتاد.

    اگه ما سهم خودمونو درست انجام بدیم ،خداوند خیلی زیبا ودرست و به جا اتفاقات خوب رو که به نفع ما هستشو ،برامون رقم می‌زنه .

    استادعزیز همیشه میگن تو تمرکزتو بزار روی سهم خودت ،خدا بلده سهم خودشو درست و در زمان مناسب انجام بده .

    فقط کافیه اعتماد کنی وباور کنی که میشود.

    استاد عزیز بی‌نهایت از بودنت از خداوند منان سپاسگزارم.

    درسها و آموزه‌های قشنگ شما، همیشه سرلوحه ی درست زندگی کردنه منه !

    از اینکه هر روز تمرکز و مروری روی افکار و باورهای خودم دارم خدا رو سپاسگزارم .از خدا میخوام آگاهی‌های بیشتری بهم بده و کمکم کنه در تمام مراحل زندگیم از درسها و تجارب استاد عزیز و دوستان گرامی استفاده‌های خوبی ببرم.

    همیشه و در همه حالی مشتاق ،کسب آگاهی هستم.

    استاد جونم دوستت دارم. الهی که باشی همیشه!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1157 روز

    سلام به استادعزیزم وهادی جان عزیز.

    نتایج دوستان ازاموزه های استادقسمت 5.

    بخش اول این فایل درمورداین موضوع بودکه باتغییرات بنیادین میشه اتفاقات خوب رودرزندگی بوجوداورد.که هادی جان به خاطر صداقتشون به دلیل عدم پرداخت دوره های استاد ،دست ازگوش دادن فایلهای استادبرداشته بودن وخودشون رومتعهدکرده بودن تاازراه درسش ینی باپرداخت هزینه ی محصول اقدام به گوش کردن بکنن .

    البته منم این موردروتجربه کردم .وبعدازپرداخت محصولات به آرامش خوبی رسیدم.چون عذاب وجدانی نداشتم وباخیال راحت تونستم گوش بدم.

    قسمت بعداین فایل که هادی جان تووجودشون گمشده ی خودشونوکه خدابود،روپیداکرده بودن .میتونم تصور کنم اون موقعه ای که گریه کردن وازخداعذرخاهی کردن چ حسی داشتن.

    یه حس قشنگیه که اصلن قابل وصف نیست.

    فقط اونی که به درکش میرسه وازاین حسهاتجربه می‌کنه می‌تونه بفهمه.

    استادعزیزمون هم که کامل و جامع بامعنی قشنگ سوره ی توحیدبهمون توضیح دادن.

    واقعن خدامارو،رهانمیکنه ومادرهرلحظه وهرموقعیتی میتونیم بریم سمت خدا.

    که به محض ارتباط ماباخدا،خداوندهم بادادن نعمتهاوتوجه کردن به ماخودشو،نشونمون میده.

    استادگفتن به اندازه ای که من تسلیمم خداوندمنوهدایت می‌کنه .

    قول دادم امسال تسلیم بودنم رانشونش بدم.وخیلی مشتاق هدایتهاش هستم .

    دوست دارم این بار دیگه کم نیارم واعتمادکامل خودمونشونش بدم.

    تاذهنم میادمنحرف بشه ومنوازمسیرخارج کنه بایدمچشوبگیرم واجازه ی ورودافکاروباورهای غلط راندم.

    چ جالب بود که استادگفتن خداهم مثل ما،وقتای می‌دونه کسی نمیخادبره سمتش ،اونم کاریش نداره وبااونایی کارداره که ازش درخاست کمک میکنن وباخداارتباط میگیرن.

    باخدابودن ینی همه چی (آرامش ،خوشبختی ،سلامتی،روابط عالی ،ثروت ).

    پس انشالله باخداباشیم تاپادشاهی کنیم .

    زمان بیماری هادی جان خیلی زیاد بوده ،خاستم بهشون تبریک بگم که با شهامت واقتدار باتوکل کردن به خدایی که پیداش کرده بودوباتوجه به باورهای جدیدودرستی که توذهنش ایجادکرده بود،تونسته بودقرص وداروهاشوکناربزاره وبرای همیشه ازدست اوناخلاص بشه .فکرنکنیداین کارراحتیه!به هیچ وجه .

    ولی اعتمادوتوکل وایمان به خدا چه هاکه نمیکنه .فقط کافیه پیداش کنی همه چی حله دیگه .مسیردرست نشونت داده میشه.

    آدم چقدلذت میبره ،چقدرکیف می‌کنه وقتی خودشوباقبل مقایسه بکنه وببینه چقدرباگذشته ی خودش فرق کرده ونگاه دیگران چقدرباآدم عوض میشه.

    چقدرحس خوب دریافت می‌کنه.

    پس تلاش و تمرین برای تغییراتمون اول ازهمه لذت وشعف به خودمون میده بعددیگران .ب نظرم وقت گذاشتن برای تغییرات از مهمترین ترین کارهای روزمره ی خودمون بایدباشه.

    بیاییم یه کم باورهامون رودرجهت درست تری هدایت کنیم .توجه وتمرکزبه چیزهای نامناسب نداشته باشیم که چیزهای نامناسب هم جذب کنیم .

    همه چیزشجاعت میخاد.هرتغییری نیازبه شهامت داره.نیازبه باوری داره که اونوبه سمت جلوهول بده.

    منم مثل استادوهادی جان وخیلی ازدوستان دیگه دست ازاین شبکه های اجتماعی برداشتم .

    سمت آهنگهای غمگین نمیرم.که گذشته خوراکم بود.

    باتنهایی ووقت آزادخودم‌حال میکنم .ونیازی به هیچ کس ندارم .

    خداروشکرمنم دوستان منحرف وبدهیچ وقت نداشتم .

    امابادوستان زیادی درقشر های مختلف دوست هستم

    درحدسالی یه باریادوباردیدنشونه .

    اتفاقاتی که برای هادی جان افتادوتلاش وحرکتهای خوبی که ایشون انجام دادن ،قابل تحسینه .

    امیدوارم هم خودم وهم خیلی ازدوستان به این تجربه های خوب برسن وموفقیتهای زیادی ازدوستان بشنویم.

    کی بشه خودم بیام ازموفقیتهای بزرگم بااستادعزیزم حرف بزنم .

    ببینم اون روزو،من انشالله.

    راسش استادخودمن به شخصه خیلی چیزهاراقبول دارم وتوذهنم بامنطقم خیلی چیزها وردمیکنم باقبول میکنم .امایه چیزی این وسط هست به اسم خانواده که من باوجودوابسته نبودن بهش اماباخیلی ازمسائل به مشکل برمی‌خورم .

    مثلن پدرومادرمن ،هنوزنمیتونن درک کنن که من 45سالمه وکاراورفتارهای من، هیچ ربطی به اونانداره .

    من که کاری بهشون ندارم به هیچ وجه .نه به عقایدشون نه کارهاشون نه رفتارهاشون .چون ازهمون اول متوجه شدم که من توانایی تغییرکسیوندارم .امااونادست ازسرمن برنمیدارن وهمه جامنوکنترل میکنن.وهرجاکه منوببین بانگاهشون یاگاهی باکلامشون به من میفهمونن که چراالان موهات بیرونه .

    چرااین تیپی هستی؟!

    آیانمازمیخونی ؟!

    به خیال خودشون اوناتودنیای بعدبازخاست میشن که چرانتونستن دخترخوبی توجامعه تربیت کنن .وجالب اینجاست که فقط نقطه ضعف تورومیبینن البته اگه اسم این دوموردروگذاشت نقطه ضعف .

    هردو برام عزیزن اما وقتی این چیزها روبه گوش من می‌رسونن که مادرت یاپدرت پشت سرتواینوگفت ،واقعن من ناراحت میشم .تنها کاری که میکنم سعی میکنم حرفهاشونوفراموش کنم ویه مدتی باهاشون تماسی نداشته باشم تاخودم به حسی برگردم که تمایل داشته باشم زنگ بزنم یاببینمشون.

    یه خاهرمذهبی فوق العاده تعصبی وسیاسی دارم که تهران زندگی میکنه .هروقت اون میادقم ،این بساط روداریم چون پدرومادرمن دوست دارن من هم مثل اون باشم.

    اولا بحث میکردم .دلیل ومنطقعای خودموبراشون بازگومیکردم .

    وقتی فهمیدم اوناهیچیازحرفهاواحساسات وباورهای منومتوجه نمیشن .دیگه گفتمانی باهاشون ندارم .وفقط سکوت میکنم ولی رویه ی رفت وآمدم راتغییرمیدم .

    بعضی ازافرادنزدیک هم ازاین مسائل سواستفاده میکنن ومن عاشق اونها هم هستم .

    خداروشکرمیکنم که جایی هست که ازاحساساتمون حرف بزنیم وازخدابخواهیم ماروهرچ بیشتردرمسیرهدایت خودش قراربده.

    استادجونم ممنون .هادی جان ممنون.

    تجربه های قشنگی دراختیارماقراردادید.

    ازخداوندخواستارسلامتی ودرمان همه ی مریضان رادارم.

    وب خاطرسلامتی جسم وانشالله روحمون هم ازخداوندبیکران سپاسگزارم.

    ازاستادجیگرمون که خیلی خیلی سپاسگزاریم که خداپرستی واقعی روتووجودمون شکل دادن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1157 روز

    به نام خدایی که همه ی امیدهادر،اوست.

    سلام به استادعزیزودوست داشتنی خودم.

    سلام به هادی عزیزوسایردوستان گل وعزیزم.

    گفتگوی بی نظیری بود،درسهاوتجربه های فوق العاده ای داشت .ممنون ازاستادعزیزوهادی عزیز.

    اول اینکه،بگم به خاطر، دوست عزیزمون ،هادی جان که سلامتی روح وجسمش راپیداکرده بود،خیلی خوشحالم .وازخدابهترین هارابراشون خواستارم .

    استاددرموردهزینه ی دوره هایی که ازشماگوش کردم،بگم که منم تمام تلاشم رامیکنم که پرداخت کنم هرچند همسرم باپرداختش مخالف بود چون به نظرش زیادمیومد،هرچند،چندبارهم توضیح بهش دادم که مااستفاده کردیم والان وظیفمون پرداخت محصولاته ،به همان قیمتی که خودشون میفروشن نه باقیاس من وتو.

    تنهاقولی که ازش گرفتم به من کاری نداشته باشه تاخودم‌ بدهی خودمون رابه استاد،پرداخت کنم.

    من ازهمون روزی که وارد سایت شدم ،باخودم عهدکردم تاجایی که میتونم ازپس اندازهای،خودم پرداخت کنم .منم توشرایطی نیستم که همه رایه جاپرداخت کنم ،به همین جهت چندتاقرعه کشی ،۵ملیونی و۱۰ملیونی نوشتم و به همسرم گفتم اگه به اسم من دربیادمال خودمه .خداروشکرتوهمین چندماهه ،چن تاش دراومدوتونستم چندتاازدوره هایی راکه گوش کرده بودم راپرداخت کنم.حتی همسرم بابت ۱۰ملیون گف ،خب حداقل دوره ی سلامتی رابخرولی من قبول نکردم و گفتم سرخودمون که نمیخاییم شیره بمالیم .اول صاف کردن بدهی بعدخریدای جدید.

    متاسفانه من مثل هادی جان نتونستم همون اولش که متوجه ی اشتباهم شدم ،خودموکنترل کنم وقیدگوش کردن رابزنم .دم اونایی که مثل هادی عمل کردن ،گرم .

    ازاستادبازم عذرخواهی میکنم می‌دونم بزرگترازچیزیه که تصورمیکنم .اینم می‌دونم که قانون برای همه یکسانه وانسانهانمیتونن ازقانون فرارکنن.

    خب قسمت بعدی درموردپیداکردن خداوانگیزه گرفتن ودنبال کردن اجرای قوانین باتکامل بود.

    خداییش استادبی نظیری داریم که اگه پیرو،دانشش باشیم به خیلی جاها میرسیم .توهمین یکسالی که با ایشون بودم ،به عینه خیلی چیزا،توزندگیم تغییرکرد.

    رفیق شدن باخداوبودنش تولحظه به لحظه ی زندگیت که ،دیوانت می‌کنه .

    جرات و شهامت خیلی کارا،روبهت میده .یه انرژی ای ازش می گیری که فکرمیکنی ،یه کس قدرتمندی ،پشتوانته.

    همین باعث جلورفتنت وتومسیردرست وراه مستقیم بودنت میشه .

    من می‌دونم خداچقدبزرگ وپرقدرته ،اگه یه جاهایی کم میارم ،ایرادازخودمه ،که به موقع و به جاش ،باهدایتش پیش نمیرم .

    هرچی استاد،ازخداوعظمتش میگه ،کاملادرست ومنطقیه .منتهی ماآدما،یه وقتایی به خاطرغروریاجهالت یافراموشی ،یادمون میره که چطوربایدعمل کنیم وقتی که جهان به خدمتمون میرسه ،بازدوباره یادش میکنیم .

    اعتمادوایمان به خدا،جزعه شاخص ترین،ویژگیهای یک فرد می‌تونه باشه.

    زمانی که اعتمادمیکنم وایمانم دارم که خداوند بهترینها هارا،برام رقم میزنه ،ازسرراهش کنارمیرم وخودمورهامیکنم واجازه میدم که به هرمسیری که منومیبره ،همراهش برم ،بدون چون وچرا؛

    ماها،یادگرفتیم باهرچی می‌خایم روبروبشیم دنبال دلیل ومنطقش باشیم ،توهمون ظاهر دنبال منفعت خودمون باشیم اگه به نظرمون اوکی نباشه،سریع بی خیالش میشیم وولش میکنیم .دیگه نمی‌دونیم که لازمه ی رسیدن به هدف یامقصد،صبرهستش .اگه من خودموسپردم به خدا،پس نیازی نیس بترسم وبلغزم.

    وقتی میترسم ینی هنوزاعتمادندارم بهش وهنوزباورش نکردم .پس دنبال نتیجه ی خاص نباشم .

    ولی زمانیکه حرف وعملم ،یکی میشه ،انوقته که درگذرزمان ،معجزات خداوندرادرشگفتی تمام می بینم.

    اگه اتفاقات خوب واحساس خوب راهمیشه ودائمی میخام ،بایددائم به یادخداباشم .حتی تولحظات سخت ،سپاسگزارنعمتهاش باشم .

    همانطورکه به نظربدیت اووردن خداخیلی راحته ،همانطورم راحت فراموشش میکنیم .پس این ماهستیم که باثابت نگه داشتن خدا،در،وجودمون ،کل مسیرراعالی طی میکنیم وهرروزمون بهترازروزقبلمون میشه.

    بله همه چی دست ماس،انشاله بتونیم درهمه ی جوانب زندگیمون ،حواس جم باشیم .من هروقت احساس منفی سراغم میادتنهاچیزی که دوباره به احساس خوب درم میاره،گوش کردن صدای استاده.واقعن انگیزمو،صدبرابربیشترمیکنه.دوباره همه چی یادم میفته.

    حالا که اینو فهمیدم ،هیچ وقت اجازه نمیدم توحال بدبمونم .سریع از،ابزارهای درست،که گوش کردن ویاداوری مطالب هس ،استفاده میکنم .

    خدا همیشه ودرهرلحظه هس ،انشاله مابتونیم توهمه ی لحظات، حسش کنیم ویادش کنیم.

    از داشتن استادتوانمندی مثل عباس منشم،سپاسگزاریم .

    عاشقتم استادجونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: