دیدگاه زیبا و تأثیرگذار سِودا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
به نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه وبه صورت کاملا طبیعی و بدیهی
سلام به استاد عزیزم و دوستان عزیزم
بررسی چند نکته مهم و اساسی تو این فایل فوقالعاده که هادی عزیز گفتند و استاد جان هم بینظیر مباحث رو بررسی و باز کردند تا بهتر درک و عمل کنیم
اولین نکته اساسی پیدا کردن الگوهای موفق تو بیزینس و کاری که داری و توجه و تحسین کردن اون الگو ها گرفتن انگیزه و امید و ادامه دادن با باور درست تو رو در مدار رشد بیشتر قرار میده موضوعی که اهمیت داشتن الگو مناسب و کانون توجه درست رو میشه بهتر و بیشتر تو هر زمینه ای درک کرد
نکته مهم اساسی بعدی داشتن صداقت و درستی توی شخصیت خودت هست که تو رو به مسیر درست ،افراد درست و نتایج درست و بزرگ هدایت میکنه تکنیک من برای داشتن صداقت و درستی در ابتدا تحسین کردن افراد درستکار و صادق هست که توجه منو میزاره رو نکات مثبت شخصیتی افراد در مدار افراد درست قرار میگیرم و بعد من اگاهانه تصمیم میگیرم صداقت و درستی رو اهمیتش و نتایجی که داره رو درک کنم و عمل کنم خودم رو مقید و متعهد کنم تو هر شرایطی صادق و درستکار باشم تا لاجرم هدایت بشم به افراد درستکار و صادق به مسیرهای درست و آسون مسیر خداوند آسان شدن برای اسانی ها من انتخاب کردم هرآنچه رو که برای خود می پسندم برای دیگران هم بپسندم اگر من صادق نباشم درستکار نباشم مسیرم نادرسته و صددرصد در مدار معیوب افراد دروغگو و نادرست میافتم این اصل و اساس مهم رو باااااید رعایت کنم تا نتایج درست و عالی بگیرم سرمایه گذاری کنم رو خودم تغییر شخصیت به صورت بنیادین نتایج رو عوض میکنه
نکته اساسی و مهم بعدی اجازه بدم خداوند تو هرلحظه زندگیم منو هدایت کنه تو وجودم ببینمش صدای الهاماتش رو بشنو م خداوند همیشه هست و هرگز ما رو رها نکرده اگر من با احساس گناه دادن به خودم با توجه کردن به نکات منفی ،با ناشکری ،با بودن در هیاهوی ذهن نجواگر،با غرور و سرکشی ، خودم رو از خدا دور نکنم مسئولیت گردن خودم هست من باید آماده دریافت الهامات خداوند بشم من باید اجازه بدم در آرامش در احساس خوب در تسلیم و امیدواری صدای خدا رو بشنوم باور کنم خدا با من صحبت میکنه باور کنم تو قلب منه با من حرکت میکنه به فکر کنه منو قضاوت نمی کنه همینی که هستم رو دوست داره و لحظه ای منو تنها نمیزاره من حق انتخاب دارم من ازادم تا تو مسیر درست در آرامش از خداوند هدایت بطلبم به بهترینها هدایت بشم یا در مسیر نادرست با احساس بد در طغیانگری و سرکشی به مسیر نادرست برم در هر دو صورت من هدایت میشم هم در مسیر بهشت هم در مسیر جهنم خداوند در هر دو مسیر هدایت میکنه انتخاب با منه من باید بخوام برم به مسیری که خداوند به آنها نعمت داده نه مسیر گمراهان این حد از اختیار مسئولیت صددرصد رو از مسیری که می رم رو گردن خودم می ندازه و درک این موضوع مهم باعث میشه من بدون احساس گناه به خدایی که بخشنده و مهربان و غفور و رحیم قادر و غنی و وهاب هست خودم رو لایق دریافت الهامات الهی بدونم و ایمان داشته باشم آروم و امیدوار و شکرگزار با باورهای درست شخصیت درست و توجه درست به مسیر درست قدم بزارم و هرگز لحظه به بهترینها هدایت بشم
نکته اساسی و مهم بعدی کنترل ورودی ها ،ورودیهای تو خروجی رو می سازه اساس جهان اینه به هر چیزی باور داشته باشی به هر چیزی توجه کنی فرکانسی به جهان می فرستی که از همون بیشتر و بیشتر دریافت کنی و با هر بار بهتر شدن در این کنترل ورودی ها از جمله حذف اخبار، فیلمهای نامناسب ،فضای مجازی،کتابهای نامناسب ،افراد نامناسب ،محیطها و جمع های نامناسب و متعهد بودن تو این کنترل ذهنی تو رو در مدار بالاتر و مناسب تری از اتفاقات خوب و افراد بهتر قرار میده و این بهتر شدن نقطه پایانی نداره هر بار که فکر میکنی این نقطه عطف و عالی هست با ادامه دادن به این بهتر و بهتر شدن و کنترل کردن ورودی ها و تغییر بنیادین شخصیت و توجه درست تو رو در مدار بهتر افراد بهتر و موقعیتهای بهتر قرار میده تغییر مدار به صورت تکاملی ایجاد میشه و این یعنی من باید همیشه به دنبال بهتر شدن در همه ابعاد باشم چون نقطه کمالی نیست داستان موفقیت داستان بهتر شدن من در هر زمینه ای هست درک کارکرد جهان و تغییر مدارها کمک میکنه ورودی ها رو جدی بگیرم و با تعهد بخوام که همیشه ورودی مناسب دریافت کنم که برای من به شخصه این سایت الهی بهترین ورودی دنیا در همه ابعاد موفقیت هست که عاشقانه برای بودن در این سایت زمان می زارم و بهترین ورودی ها رو دریافت میکنم صددرصد مدارم به سمت رشد بیشتر می ره و لاجرم نتایج میاد
هادی عزیز قدرتی که تغییر شخصیت و درمان بیماری خودتون تو این مسیر الهی رو در وجودتون دیدید این خودباوری رو به شما داد که می تونید به دیگر خواسته هاتون هم برسید موضوع مهمی که من هم باید هرروز از تواناییها و قدرتی که در خلق خواسته هام دارم به خودم انگیزه و امید بدم که میتونم دیگر خواسته هام رو هم خلق کنم
منابع بیشتر:
دوره قانون آفرینش
سایر قسمت های «نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش»
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD865MB42 دقیقه
- فایل صوتی نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 581MB42 دقیقه
175مین گام روزشمارزندگی. به نام خدا وسلام به خدا.
سلام به استادومریم جون وهمکلاسیهای عزیزم.
شکرخدارابجامی آورم بابت سلامتی خانواده ونی نی جونم.
زمان بچگی بامادرم وخواهرِ قبل از خودم وهمسایه مون ودخترش هم سن خواهرم بودرفته بودیم باغ.
برای چه کاری رفته بودیم ؟نمیدونم!
شایدرفته بودیم کوه کنگربزنیم!!!
بعد از پائین آمدن از کوه نشستیم به استراحت.
چون باغ ازمانبود.
خواهرم بادخترهمسایه هرکاری انجام میدادن منم نفرسوم بودم حاضرخخخخخخخخخخخ.
رفتیم ازیک درخت هلو چیدیم (اونم هلوهای کال)وهمه رو توی یقه مون ریختیم فرارکردیم!!!¡!!¡!!
رسیدیم تواون باغی که مادرم وهمسایمون نشسته بودن چای آتیشی وقلیون وغذارو آماده کنن!!!!!
هلوهارو از تولباسهامون درآوردیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
وای در آوردن هلوها همانو!!!
حالا اون پُرزهای هلوچسبید به بدنمون آتیش گرفتنِ ماهمان !!!!! خداهمون لحظه مارومجازات کرد!!!!
برای چی؟؟؟؟برای اون هلوهایی به گویش ماروستایی ها(کَغ)که جلوی خر(الاغ)می ریختی نمی خورد!!!!!
ای بچه های نادان چهکاریباخودت کردی؟؟؟!!!!
همونجاتوی بچگی یکم فهمیدم که این باغ مالِ کیه؟؟
ولی نمیدانم چراهیچ وقت نرفتم ازصاحبش رضایت حاصل کنم!!!!!!؟؟؟؟؟
تاهفته ی گذشته زن دایی جانم بهشتی شدن.
روزختم سوم از دخترِ اون صاحب باغ پرسیدم:فاطمه خانم یک باغی فلان جابودازپدرتون بود.
گفت: آره ولی ازپدربزرگم بوده و،وقف بوده وعموم اینجوری وبابام اونجوری کردند.
گفتم: به هیچی کارندارم فقط وقتی بچه بودم این اتفاق پیش اومده لطفابه خواهروبرادرهات بالاخره به وارثهای پدرتون بگین این اتفاق افتاده ازماراضی باشن
خیلی خانم مهربان وشوخی هستند.
گفت:ای لیلاجان تو که قرآن خونی بروبرای پدربزرگم یک سوره قرآن بخون تمام شد ورفت نگران نباش!!!!
گفتم هیشه ازاجدادتون تااولادخاتم تون دعای خیرمیکنم.بازهم چشم قرآن مخصوص براشون میخونم.
بعد دلم آرامتر وآرامترشدالهی شکرت که من اولاً :از اول خیلی رُک بودم باهمه زن ومرد.
ولی الان باعزت نفس خطای خودم رو میتونم به زبون بیارم البته خیلی راحتر.
عاشقتونم باهدایت کردن به سمت آرامش که شروعش باآرامش وشادیه،وادامه ی مسیرکه انتهانداره میشه یکتاپرستی .
امروزحال دلم خیلی عالی بود.
روزجمعه پسربزرگم بابرادرسومیش رفتن کنگرجمع کردن آوردن تانصف شب باپسربزرگه ودومی تمیزکردیم و روز بعد ریزکردم تانصف شب شستم سرخ کردم بسته بندی به فریزگذاشتم.
وخدابه من الهام کردبااین کنگرهای تازه شام آشِ کنگر درست کن وفرداناهارخورشت کنگرخدایا شکرت با این همه نعمت وهدایت که به من الهام میکنی چه غذایی درست کنم؟!متشکردم .
دیروزهم باخاطرآسوده کل خانه رو تاشب تمیزکردم برق انداختم ازاحساس عالی که داشتم ولی باهمین احساس خوبم گریه هم میکنم خداخودش میدونه که گریه هام برای حضورش توزندگیمه.
الهی شکرت که هروزچرخ زندگیم روغن کاری میشه همش از لطف پروردگار منه.
وناگفته نماندکه درحین انجام وظیفه ی خانه داری مدام هندزفری توگوشم بود ودستای خداهمراه بااستادبه من کمک میکردند که توی انجام کارهارونتر وآسونتربشم ولی وقت کامنت نوشتن نداشتم فقط به فایلهای استادوهادی عزیزوفایلهای استادورضای عزیزعطاروشن گوش میدادم.
خیلی لذت می بردم.
وحتی دیروزاول وقت قرآن خوندم وشکرگذاری رو نوشتم بعدشارژِ، شارژِ، شارژ بودم کارهاتندترپیش میرفت با احساس عالی.
امروزبرای جلسه ی حضوری برای تکمیل واحدهامون توی خودمجموعه برگزارشده بود.
توی مسیرباپسرِ بزرگم میرفتیم. گفت:مامان فکرکنم این کامیونت مرغی ازپسرخاله باشه!
گفتم: بروجلوترببینم جلورفتیم دیدم خودِخودشِ.
اشاره کردم وایستاد آمد پائین اینقدربغلم کردم کیف کردم حدودا 7سال بودندیده بودیم.
تامیخواست شروع کنه گله وشکایت کنه ازخواهرم!!!!!!!!
سریع کنترل رو دستم گرفتم.
گفتم : ازخودت بگو خاله جان ومدام منو بغل میکرد ازبچه هام وعزیزدلم وعروس گلم سوال میکرد!!!!
وهمش منوفشارمیداد می خندید به پسرم میگفت:چقدر خاله خوشگل بود وخوشگل ترشده.
منم از خوبی بچه ها وکل خانواده میگفتم:همش تعریف میکردم البته واقعیت هارو میگفتم ومدام خداروشکرمیکردم.
ودستاش تو دستم بود مشخص بود که تمام وجودش استرس بود!!!!!
گفتم خاله ببین چقدراسترس داری البته امربه معروف نمی کنم.
ولی بروازمامان وآقاجانت خبر بگیربعدپشیمون نشی که این روز رو به یادت میارم!!!¡!!!!!
. خندیدوگفت: چشم. دیگه خودش میدونه چون آقاجانش نمیتونه ازجابلندبشه پدری که یک روزی قَدَربود.
خدایاشکرت.