نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 6

بنام قدرت جهان خدای عزیز مهربان

یکی از الگوهای تکرارشونده ی من همین تله مجازی بوده … هرچندوقت یکبار وارد یکی از گروه های مجازی میشدم… حالا یا قانون جذبی بودن ، یا اگه قانون جذبی نبودن افراد هدفمند بودن… ولی خب درنهایت نشتی انرژی و پراکندگی تمرکز بود

پارسال تبلیغ کانال یه آقایی درحوزه برنامه نویسی بود که گهگاهی هم در کانالشون ویسهای دلی میذاشتن که مرتبط با همین مطالب ثروت و شجاعت و اینا بود.‌..

خودشون درآمدشون 4میلیارد در ماه بود و شاگردان موفق با درآمدهای میلیاردی داشتن

اوایل که ویسها رو گوش دادم احساس کردم ممکنه با برنامه های شما اشنا باشه ، بعد یه مدت گروه تشکیل دادن که بچه ها مشکلات خودشون رو درمیون بگذارن و ایشون هم راهنمایی میدادن و البته تحسین برانگیز بود که تصمیم داشتن از این گفتگوها کتاب چاپ کنن

ودر گروه متوجه شدم درست احساس کردم با برنامه های شما آشنا بودن و شما رو به یکسری افراد معرفی میکردن …

درسایی واسه یادگیری داشت ، ولی دیگه فکر کنم هرچی درس بود رو پاس کردم و از اول امسال تصمیم گرفتم دیگه در هیچ گروهی عضو نشم…

جدیدا هم تلگرامم یه کانال تبلیغاتی دیگه نشون داد از اقای علی کاویانی …ایشون هم درآمدش میلیاردی بود و درآمد یکی از روزهاش 4میلیارد بود… این رو اول نت سرچ کردم سایتش و توضیحات موفقیتش رو خوندم احساس کردم ممکنه بابرنامه های شما اشنا باشه … اومدم داخل سایتتون سرچش کردم دیدم بله آشنا بوده ، 9سال پیش در قسمت عقل کل یک سوال هم پرسیده بود…

باید تمرکز بزارم روی خودم، باید این آشغالهای زیرمبلم رو بکشم بیرون، باید بزنم به دل ترسهام…

پابذارم رو بهانه هام… همه ش خودم رو با اینکه این مسیر تکاملیه من هست وهنوز باید تکاملم طی بشه قانع کردم …راستی تشکر میکنم از آقای حمیدرضاثانی عزیز و دوستان بابت ایجاد صفحه ی فوق العاده ی مارمیت اذ رمیت دربخش عقل کل

امروز داشتم این مطلب رو میخوندم

از خدا خواستم و خودم بدست آوردم!

از دیوید راکفلر میلیاردر معروف پرسیدند چگونه به این ثروت و شوکت رسیدی؟

گفت: از خدا خواستم و خودم بدست آوردم.

گفتند چگونه؟

گفت من بیکار بودم.

گفتم خدایا کاری برایم پیدا کن تا درآمد کافی برای پرداخت اجاره یک منزل نقلی را داشته باشم. چون از طرف خدا اقدامی انجام نشد، خودم دست بکار شدم و به خدا گفتم: خدایا تو به این نیازهای کوچک رسیدگی نکن. من خودم کار پیدا میکنم. تو فقط حقوقم را افزایش بده.

کاری در راه آهن پیدا کردم، کارگری. در کوره لوکوموتیو ذغال سنگ می ریختم. اما حقوق اش اندک بود.

به خدا گفتم تو سرت شلوغ است و کارهای مهم تری داری. تو خانه نقلی مناسبی برایم پیدا کن و من تلاش ام را بیشتر میکنم و بیشتر کار میکنم تا درآمد بیشتری کسب کنم.

پس از پیاده شدن از قطار، به ذغال فروشی پرداختم. اندکی درآمدم اضافه شد ولی از خانه نقلی خبری نشد.

گفتم خدایا میدانم خانه نقلی پیدا کردن در مقام و شأن تو نیست. من خودم آن را پیدا میکنم. در عوض تو شریک زندگی مرا پیدا کن.

اگر میخواستم منتظر خدا بشوم هنوز هم مجرد بودم. پس دختر مناسبی پیدا کردم و با او دوست و سپس نامزد شدیم و ازدواج کردیم.

هرچه را از خدا خواستم، به نوعی به من گفت، خودت میتوانی، پس زحمت آن را به دوش من نیانداز و روی پای خودت بایست.

رابطه ی من و خدا هنوز به همین صورت پیش می رود و او هنوز به من اعتماد کافی دارد که میتوانم قدم بعدی را هم خودم بردارم.

همین اعتماد او به من قوت قلب میدهد و من با پای خویش جلو میروم.

خدایا متشکرم که به جای گدا، مرا همچون خودت کردی تا متکی به کسی یا چیزی نشوم…

یکی از ضعفهای اصلی من همین بوده که درست قدرت خالق زندگی خود بودن رو درک نکردم… خودباوری =خداباوری رو درک نکردم

درپناه الله یکتا شاد سالم ثروتمند خوشبخت وسعادتمند در دنیا و درآخرت باشید