اگر می خواهید نتایج خود را با ما به اشتراک بگذارید:
اگر می خواهید درباره نتایج خود با استاد عباس منش صحبت کنید، می توانید یک ویدئو درباره صحبت از نتایجی آماده کنید که با استفاده از آموزه های استاد عباس منش در زندگی خود خلق کرده اید.
از آنجاییکه ارسال ویدیو از طریق ایمیل شما به آدرس ایمیل وبسایت ما محدودیت دارد، می توانید این ویدئو را در جایی مثل صفحه اینستاگرام یا یوتیوب خود قرار دهید و سپس لینک آن صفحه را به آدرس ایمیل سایت، ارسال کنید و ما را درباره ویدئو خود مطلع کنید.
برای ضبط ویدئوی نتایج خود، سعی کنید از این فرمت استفاده کنید:
1. ویدئو نتایج خود را در مکانی ساده، خلوت، آرام و بدون عوامل حواس پرتی ضبط کنید. یعنی مکانی که تمرکز شما به صورت کامل بر اصل موضوع باشد.
2. اگر با موبایل این ویدئو آماده می شود حتماً ویدئو را به صورت افقی ضبط کنید. یعنی موبایل را در حالت Horizontal قرار دهید.
2. سعی کنید ویدئوی خود را به این شکل بخش بندی کنید:
به چه شکلی با آموزش های استاد عباس منش آشنا شده اید؟
از چه فایلها و دوره هایی استفاده کرده اید؟ (می توانی نام دوره ها یا آموزش های استفاده شده را قید کنی و اگر زیاد هستند، نام فایل یا دوره ای را قید کنی که در آن مورد بیشترین تأثیر را در نتایج شما داشته)
- در چه شرایطی شروع به تغییر زندگی خود کردی؟
- چه اقدامات عملی را برای بهبود زندگی خود انجام دادی؟
- بر چه ترسهایی غلبه کردی؟
- چگونه کانون توجه خود و ورودی های ذهن خود را کنترل کردی؟
- و چطور ایمان و توکل به الله را در عمل نشان دادی؟
در یک کلام، تغییرات ایجاد شده در کیفیت زندگی خود در تمام جنبه ها را با جزئیات مناسب و مرتبط، قید کنید.
آدرس ارسال ایمیل به گروه تحقیقاتی عباس منش:
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD246MB31 دقیقه
- فایل صوتی نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 730MB31 دقیقه
به نام ربّ هدایتگرم
سلام به خانواده صمیمی خودم
فایل های نتایج آقا رضا عطار روشن رو دو سه هفته پیش دیدم.
ولی خیلی پیش تر، همون موقع ک فایل ها اومدن روی سایت، خواهرام یه قسمت هایی ازش رو دیدن و برام تیکه هایی اش رو گفتن
یعنی کلا من و دوتا خواهرام و دختر عمه ام که تو این مسیریم خداروشکر هرچی میبینیم و میشنویم تو سایت میایم درباره اش باهم صحبت میکنیم
من هم یه چیزای خیلی مختصری درباره آقا رضا شنیده بودم و خیلی هم برام شگفت انگیز بود همون موقع ک شنیدم
صوتی هاش رو دانلود کردم که گوش بدم، و بدون اینکه بدونم یه تعدادشو دانلود نکرده بودم! جا افتاده بودن.
تا اینکه تو یکی از شبای قدر که دختر عمم خونمون بود، بش گفتم اره من فایلای آقا رضا رو گرفتم ک گوش بدم،فلان تعدادن و اینا. گفت فاطی تصویرشو ببین خیلی بهتره. تازه فلان تعدادن ها. بعد گفت من همه رو دارم، میخوای برات بفرستم؟ عرشیا رو هم دارم. اونجا بود که فایلای کامل آقا رضا و عرشیا رو برام فرستاد.
از همین جا ازش تشکر میکنم، سپاسگزارم مریم جان.
خلاصه…. آقا یه چند روز بعد، بعد سحری که رفتم تو جام برای خواب، فیلم رو پلی کردم…
از اون روز به مدت چند روز،وقت خواب تا ساعت 9 صبح و حتی تو کلاسهای دانشگاه، من مشغول دیدن یکی از جذاب ترین سریال های زندگیم شدم.
ذوق و شوق داشتم برای اون تایمی که فقط منم و سریالم.
و گاهی میگفتم کاش تموم نشه اصلا و بعدش حس خودمو خوب میکردم ک عب نداره باز هم به فایل های جذاب هدایت میشم…
خلاصه… وقتی داشتم فایل ها رو میدیدم، یک جاهایی سوال برام پیش می اومد و میگفتم خو چطور؟ و چند لحظه بعدش استاد جواب سوالاتم رو میداد… خدایا شکرت
میگفتم چطوووور؟ استاد میگفت
میگفتم چیکار باید بکنم یعنی؟ استاد میگفت
میگفتم منظورش چیه دقیقا؟ استاد توضیح میداد
یعنی فـــــوق العاده بود.
اون قسمتی که آقارضا درباره خرید خونه گفتن، به شدت من رو سرشار کرد… اصلا حسم فـــوق العاده شد. یه جوری ذهنم لبریزشد که یه جاهایی نمیتونستم فایل رو ادامه بدم، استوپ میزدم و غرق در لذت و بُهت بودم.از سادگی داشتن ثروت،از اینکه خدا چطوری کارها رو برات انجام میده و هممممه چیز،ممکنه،همه چیز.
2 ساعت بعدش، یه نفر بهم زنگ زد، سر کلاس بودم، رد زدم و گفتم پیام بدید، سلام کرد و گفت سرویسی که سفارش داده بودید آماده شده میتونید بیاید تحویل بگیرید، لطفا فاکتور سفارشتونم همراهتون باشه. گفتم سرویس چی؟ سفارش به اسم کیه؟ دوباره تماس گرفتن و من رد کردم، گفتم نمیتونم صحبت کنم پیام بدین، گفتن سرویس طلایی که سفارش داده بودید. و بعد از چک دفتر برای دیدن فامیل گفتن که یکی از ارقام شماره رو اشتباه وارد کرده بودن، عذر خواهی کردن و گفتن قابل شما رو نداره و انشالله ک سفارش بعدی از جانب شما باشه. منم تشکر کردم و گفتم اشتباهشون خیلی لذت بخش و سرشار از حس خوب بود.
و من، نشــــــانه ام رو فهمیدم
دقیقا بعد دیدن همون قسمت، همچین تماسی ب من شد، و این برای من نشانه آشکار بود….
خواهرم چندین بار بهم گفته بود ک نامه یامام علی ب فرزندشون رو ببینید، خیلی خوبه، خیلی باورهای ثروت ساز داره، ولی من نرفتم سراغش، تو مدارش نبودم.
تا اینکه فکر کنم همون روز تو راه برگشت از دانشگاه دانلودش کردم و گوشش کردم.
نمیدونم بعد این بود ک آقا رضا درباره این فایل حرف زدن یا بعدش،ولی اون فایل رو که گوش کردم هم خیلی رو من اثر داشت. اینکه از خدا خیلی بخوایم…
من کنار کارم، یه کانال دارم، که از اون یه باریکه پولی میاد. خیلی کم. یعنی چون کارشو دوست دارم انجامش میدم چون هنوز خیلی به در آمد نرسیدم توش.
ولی از روزی ک من فایل های آقا رضا رو شنیدم
صحبت های استاد درباره هدایت افراد ب سایت
اومدن مشتری های از جاهای عجیب غریب که اونقدر خوب بودن، برای آقا رضا، رو شنیدم
مشتری ها می اومدن
پیام میدادن
میگفتم واریز زود واریز میکردن
خیلی محترم بودن
تازه
اون افرادی ک قبلا پیام میدادن ولی وقتی پیام واریز میفرستادم دیگ چیزی نمیگفتن
همونا واریز میکردن بعد مدت ها
اصلا معجزه وااار
یعنی اینگوشی من جوری شده بود ک صدا پیام میومد میگفتم واریزه
و من در عرض کمتر از یک ماه
نزدیک به 1 میلیون تومان از چنلم درآمد داشتم
رویایه، فــــوق رویایی
حرفای استاد درباره عدم نیاز به تبلیغ و هدایت شدن افراد خیلی تاثیر داشت، چون نتایج آقا رضا دقیقا همین موضوع رو نشون میداد
خلاصه، این باور در من ایجاد شد که من هر موقع فایلای آقا رضا رو میبینم کلی مشتری دارم
قسمت بزرگی از تاثیر حرفای آقا رضا هم مربوط به چنلشون میشد. اون رونده، منم همچین روندی رو طی کردم
خودم به یک تضاد خوردم
به یک نیاز برخورد کردم
و خودم دست به کار برطرف کردن اون نیازه شدم
دقیقا مثل حرفی ک استاد زدن
ببین چطور کارها میتونه آسان تر بشه
خلاصه
یه جوری شده ک من نیت میکنم فایلای آقا رضا رو ببینم هم مشتری میاد برام
یه قسمت دیگه ای از موفقیتم توی این کار،(امروز، از حرف های استاد در قسمت 1 دستیابی به رویاها) متوجه اش شدم، اینه که علاوه بر باور سازی هایی ک دیدت فایلای آقا رضا برای من انجام داد، من به خواسته ام نچسبیده بودم
رهابودم نسبت به پولی ک از چنل در میاد و هربار که بامشتری نامناسبی برخورد میکردم سعی میکردم ک ذهنم رو کنترل کنم و ویژگی مشتری هایی که میخوام رو به جهان اعلام کنم
همین الان ک گفتم دیگه برو بنویس اینا رو(چون مدتیه هی پشت گوش مینداختم) و اومدم الان و نوشتم، 2 تا واریزی 50هزار تومنی داشتم.
خدایا شکرت
میدونید، همین یکم پیش ک شروع کردم دوباره دیدن فایلا و بعد اومدم ک بنویسم نتایج رو، تو دلم گفتم، چیشده که دارم فایلا آقا رضا رو میبینم و بوی واریزی نمیاد؟! و بله…. اومد.
اونم از کدوم مشتری؟
اونی که کلی بهم غر زه بود ک من فکر کردم قصدتون خیر و کمک ب مردمه اما دارید پول میگیرد و به فکر کسب درآمدید!(باور محدود کننده: نیت خیر و کمک کردن به مردم نباید از توش پول دربیاد). البته من هم صراحتا گفتم که این نظر شماست، و من نیتم درآمد زایی هست. هم مردم ب خواسته اشون میرسم هم من به پولم،اگر اوکی نیستید لفت بدید. اینو با قاطعیت گفتم تا هم این باور درمن قوی بشه که درآمد زایی کردن اتفاقا معنوی ترین کار دنیاست و هم اون فرد بدونه که باید برای خدمتی که دریافت میکنه از چنل بها پرداخت کنه. باز، غر زد و من فقط پیام قبلم رو منشن کردم. دیگه میخواستم بلاک کنم ک باز وقتمو با پیاماش نگیره، ولی نکردم و دیگه توجهم رو از روش برداشتم چون عصبانی ام کرد یکم
و امشب همون فرد پول رو واریز کرد و با نهایت احترام از من درخواست خدمت کرد.
و من هم مثل آقا رضا سعی کردم اصلا ب پول چنل دست نزنم، تا برای خود چنل بزارمش فعلا.
و دارم سعی میکنم تمرکزم رو روی بهبود کارم بگذارم.و میخوام همینجا یه موضوع دیکه ای رو هم بگم،من خیلی خیلی خداروشکر میکنم بچه ها، ایده این چنل و کاریک توش انجام میشه، بهم الهام شد، منم واقعا به نیت راحتی خودم و برطرف کردن نیازم انجامش دادم. تا اینکه رفته رفته کار گسترشپیدا کرد. اول تو واتساپ بود، بعد چون واتساپ محدودیت تعداد داشتن گروه ها، گروه دوم و سوم تشکیل شد و بعد بخاطر ویژگی های برنامه واتساپ ک برای کارم مناسب نبود ایده چنل تو تلگرام اومد.
من اوایل نمیدونستم چه کاری رو دوست دارم
واقعا نمیدونستم
یه مدلیم ک تو هرکاری برم خوب عمل میکنم، خیلی خوب
ولی نمیدونستم اون چه کاریه ک با عشق انجامش خواهم داد، از انجام دادنش خسته نمیشم، برام لذت داره انجام دادنش.
و میگفتم چیه اون کار؟!
خلاصه… بچه ها
من تو اون کار بودم
اون کارو شروع کرده بودم
آره! من بعدا فهمیدم که عاشق چیم و چنل من دقیقا تو مسیر همون کار بود، یعنی دقیقا نوعی از، اون کار بود. و من بعدا متوجه شدم ک من از قبل هدایت شدم بهش و درش قرار گرفتم… خداروخیلی شکر کردم ک اونقدر دقیقه.
به قول استاد، خدا هدایت میکنه، مثل کسی ک با هلیکومتر از، بالا تو جنگل تو رو میبینه و بت میگه از کدون ور بری؛ و تو وقتی از جنگل دراومدی، میفهمی دقیقا تموم اون مسیر، همون مسیری بود ک تورو به اینجا رسوند. برای من بودن در این کار، دقیقا همینه. و من خیلی خیلی سپاسگزار خدام که از قبل، من رو در کاری که عاشقشم قرار داد.
نه اینکه برم تو کار چنل و ببینم کاره رو دوست دارم ها…. نــــه!
من حتی وقتی فهمیدم کاری ک دوست دارم چیه، بعدترش فهمیدم کاری ک دارم تو چنلم انجام میدم همون کاره!و گفتم خدایل قربونت برم! تو تودت منو از قبل توش قرار دادی…
یه چیز دیگه، ببینید دیدن این فایل ها چقدر تاثیر گذاره، این همون چیزیه ک استاد میگه، برید ببینید افرادی ک به موفقیت رسیدن تو اون چیزی ک تو دوست داری ک باورهات تقویت بشن، و استاد تو سایتشون این کارو برامون کردن و من عاشقتم استاد. خدایا شکرت، چی از این بهتر؟!
این فایل ها رو باید بارها و بارها دید.
سپاسگزارم پروردگارم ک من رو هدایت میکنی ک اگر تو و هدایتت نبود من اینجا نبودم.
سپاسگزارم ک هدایتم کردی ک بیام و بنویسم این مطالب رو.
سپاسگزارم استاد عزیزم و مریم جان مهربان.
سپاسگزارم آقا رضا عطارروشن عزیز ک زمان گذاشتید و اومدید از نتایجتون برامون گفتید.
چنگیز عزیزم سلام
چقــــدر کامنتت عالی هست. این فایل، نشانه من بود، موضعی برای من پیش اومد ک من یکم بهم ریختم.یه موضوعی ک من فکر میکردم خیلی بهتر شدم نسبت بش و امروز رخ دادنش باعث شد من کمی بهم بریزم. اعتراف میکنم که خیلی خیلی بهتر شدم نسبت به قبل و سعی کردم با نگاه قدیمی نگاه نکنم. و بخاطر هدایتی ک داشتم برای همین موضوع ازچند روز پیش، یه جورایی برای من بی وزن شده بود اون افکار و ناراحتی های حاصل از اون تفکر به سبک قدیم. وقتی دیدم یکم بهم ریختم، گفتم خدایا! من فکر کردم دیگ با این مسئله کاملا اوکی ام، ولی الان بهم نشون دادی من هنوز جای کار دارم. باید بیشتر روی خودم کار کنم و سپاسگزارم ک بهبود داشتم و تونستم بهبود خودم رو ببینم. اومدم توی سایت و مرا به نشانه ام هدایت کن رو زدم و این فایل آقا رضا اومد. من این فایل ها رو دیده بودم ولی گفتم دوباره میبینم حتما در این فایل و در کامنت ها صحبت پروردگارم خطاب به من هست… و حرف های استاد درباره اینکه باید خودمون رو متعد کنیم ب عمل به آموزه ها، یعنی در شرایط ب ظاهر بد با الگوی قدیم فکر نکردن، به نجواها میدان ندادن، یعنی متعهد و مستمر کار کردن روی خودمون، و اینکه امکان پذیر است، رسیدن به آرامش فکری از یک ذهن شلوغ، رسیدن به یک رابطه فوق العاده عاشقانه از یک رابطه کاملا نامناسب…. اینا میشه، باور کن ک میشه، فقط تو باید متعهد باشیک روی خودت کار کنی. خدا هدایتت میکنه، خدا عاشقته، خدا همه کار ها رو برات انجام میده وقتی تو به سبک خدا فکر کنی. بشینی رو شونه خدا و بگی میخوام تو منو ببری…
خدایا شکرت
سلام سلیمان عزیز
من از خدا پرسیدم،از، خودم پرسیدم، ولی درباره اش حس بدی نداشتم، هربار که یکم دجار حس بد میشدم از اینکه من چرا نمیدونم اونجوری با عـــشق چه کاری چه عملیو دوست دارم، نمیزاشتم تو حس بد بمونم، یعنی یا با تلاشمن یا ناخودگاه حس بدم طول نمیکشید درباره اش. و اینکه من فهمیده بودم که پول رو دوست دارم. خیلی پول رو دوست دارم، و به خاطر همین دوست داشتن پول، کارای مختلف رو انجام داده بودم، از بچگیم، مثلا داداشم ماشینش کلی کثیف میشد میگف تمیزش کنید برام، هیشکی تمیزش نمیکرد! چون افتضاح بود از نظر همه! پوست تخمه داخل و کلی وسیله پخش و… من بش میگفتم 10ت بده من برات تمیز میکنم، اونم قبول میکرد و از نظر من، اون کار اصلا سخت نبود! هربار تو آشپزی بابامو کمک میکردم، دستمزد ک میگرفت بش میگفتم باید ب منم یه چی بدیابزرگتر که شدم رفتم پیش خواهرم که خیاطه، وردستش کار میکردم و یه درآمدی داشتم، برای اون خواهرم که معلمه تایپ میکردم، حتی موقعایی ک کلی سوال می آورد و میگفت فردا باید بده، من انجام میدادم و نمیگفتم نه خسته ام و میخوام بخوابم و…. بعدش چون پدرم اجازه نمیداد برم بیرون خونه کار کنم، هدایت شدم ب دورکاری و رفتم سراغ آگهی های دورکاری و خستگی ناپذیر گشتم و آخرش به عنوان ویزیتور دورکار استخدام شدم، همیشه از، ویزیتوری بدم میومد، اما گفتم نبابد درمقابلش احساس ضعف کنم و فکر کنم خ سخته و ضایعه و نتونم انجامش بدم.و رفتم تو دل کار، اولش خیلی سخت بود ولی خیلی زود راه افتادم و تو یکی دو هفته اول شدم جز 50 نفر برتر تو فروش و پاداش گرفتم. تو نزدیک به سه هفته کار، 300و خرده ای پول درآوردم و بعدش رفتم تو یه اپراتوری دیگ، و اونجا هم عالی عمل کردم به طوری ک وقتی میخواستم بزنم بیرون هر دو شرکت اصرار داشتن که بمونم. و من با پولایی ک جمع کرده بودم برای خودم طلا خریدم. اولین طلاهای زندگیم، یه جفت گوشواره و یه پلاک، بعدا دیدم ک اینا اولین موارد لیست بازی فراوانیم بودن. البته بعدش طلاهام رو برای کلاس کنکور فروختم.بعد اینکه کنکور دادم، رتبه ام پزشکی و این چیزا رو نمی آورد و من بعدا درک کردم ک اصلا برای اون رشته ها مناسب نبودم، با کتاب دستان شفابخش آشنا شدم و فهمیدم که شفا یا مرض انسان از فکرشه و این داروها مثل آشغال زیر مبل کردنن ب قول استاد و من حاضر نبودم زیر بار چیزی برم و به مردم بگم که اصلا قبولش ندارم. هدایت شدم، وااااااقعا هدایت شدم به دانشگاه فرهنگیان، اونم چی؟ سن من به ورود ب این دانشگاه نمیخورد و اون سال سن ورود رو افزایش داده بودنیعنی همه چی مهیا! چرا میگم هدایت؟ چون ب محض اینکه وارد این دانشگاه بشی استخدام رسمی میشی و حقوق داری و دیگ دستت تو جیب خودته. و من تو همین بستر چنل خودم که تو مسیر عشق و علاقمه رو راه اندازی کردم و گاها هم تدریس خصوصی میکنم. خلاصه خیلی سپاسگزار خدام ک دستم تو جیب خودمه، و تونستم ببینم چون که از ابتدا من پول رو دوست داشتم و کارکردن تو مسیر ب دست اوردنش اصلا برام زجر اور نبود من تو فرکانس پول بودم و برای هنین هربار هدایت شدم به پول بیشتر، این قانون خداست. و من همیشه خودم رو ادم ثروتمندی میدیدم و معتقد بودم ک کیف پولم همیشه پول توش هست.
درباره ای ورزش هم بگم براتون، دیدین بعضیا یه فیلد رو دنبال میکنن و خیلی عاشقشن؟ مثلا موسیقی خاصی، ورزش، هنر یا هرچی… من وارد هرچیزی ک میشدم عالی عمل میکردم، ولی خیلی وقتا تمومش نمیکردم یا کلا عشق خاصی نداشت، از اون عشقای سوزاناینم پرسیدم، گفتم خدایا، خودت هدایتم کن به اون ورزش، موسیقی یا چیزی که به عشق دارم.
و چند وقت پیش من متوجه شدم که عاشق بدنسازی ام… و میخوام حتما برم سراغش.
خیلی خداروشکر میکنم ک اینا رو فهمیدم. چند وقت پیش داشتم یه دفتر یادداشتم رو ورق میزدم و دیدم توش همینو نوشتم،«پروردگارم لطفا من رو به اون ورزش یا موسیقی یا کلا کاری که ازش لذت میبرم راهنمایی کن. یه کار تفریحی طور» و چند روز پیش که خوندمش گفتم خدایا شکرت، فعلا که به بدنسازی عشق دارم و براش ذوق دارم. سلیمان عزیزم به امید الله حتما تو هم پیداش میکنی، یه جوره خیلی جور.