نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 9 - صفحه 14
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/01/abasmanesh-3.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-01-17 00:09:402024-09-24 19:36:17نتایج دوستان از آموزه های استاد عباس منش | قسمت 9شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای مهربان و هدایتگر و عاشق
سلام به همه عزیزانم
این روزها با دیدن فایل رضا جان به این فکر میکنم که چه چیزی باید در من تغییر کنه تا زندگی من هم تغییر کنه و به شباهتهایی که بین خودم و رضا هست فکر میکنم، مثل تنها بودن برای وقت بیشتر داشتن تا به فایلها گوش کنم و ببینم. من صبح زود بیدار میشم چون تنهام و میتونم به فایلها گوش کنم و ببینم و لذت ببرم و البته که خداوند هم کمکم کرده. من همیشه تا وقتی پسرم خواب بود میتونستم گوشی به دستم گیرم و گوش کنم و ببینم و لذت ببرم و به محض بیدار شئن پسرم و دیدن گوشی در دستان من گوشی من رو میخواست تا با گوشی بازی کنه و یا دخترم برای کلاس و درسهاش به گوشی من نیاز پیدا میکرد اما به لطف و مهربانی خداوند دخترم یک تبلت هدیه گرفت و پسرم هم صاحب گوشی شد و من الان گوشی خودم رو دارم و میتونم کلی از فایلها رو توی گوشی خودم داشته باشم چون قبلا همیشه حافظه گوشی من پر بود چون پر از بازی بود نمیشد چیزی زیادی توی گوشی داشته باش اما الان گوشی من پاکسازی شذه و فقط فایلهای استاد هست و خیلی راحت و به سادیگی به لطف خدا من گوشی خودم رو دارم و لذت میبرم و از خداوند بینهایت سپاسگزارم که به خواسته های من پاسخ مثبت میده و من رو در این مسیر هدایت و کمک میکنه
یکی از شاخص ترین نکات که دوست عزیزمون بهش اشاره کرد عمل به گفته های استاد بود و انچه که میشنیدن و در ابتدا اصلا بعضی از گفته های استاد رو درک نمیکرد به نظرم مهمترین اصل همینه که قدم به قدم مثل یک کودک نو پا تکاملی بریم جلو با چیزی که ابتدا میفهمم هر انچه در توانم هست و من درک میکنم عمل کنم کم کم به اگاهی و درک موضوع میرسم
امید.وارم منم بتونم مثل دوست عزیزمون عملگرا باشم و این عمل کردنها باعث ایجاد تحول در زندکی میشود نه فقط شنیددن
خدایا ما را هدایت کن به راه کسانی که به آنان نعمت داده ای نه انان که غضب کرده ای و نه گمراهان آمین یا رب العالمین
در پناه خدای مهربانم باشید.
سلام به استاد عزیز و مریم نازنین و همراهای دوست داشتنی
چقدر عالی بود این فایل. چقدر شیرین تعریف می کنه رضای عزیز… و چقدر انگار برا همه مون آشناس و قابل درک چون حالا قانون بازی رو می دونیم و البته که توضیحای استاد دقیقا تاکیدی هست بر نکات ریز و درشتی که تو داستان رشد آقا رضای گل می شنویم. تحسین می کنم رضا رو برای این اراده و تداومی که از همون اول نشون داده… اینکه تلاش کرده هرچی استاد می گفته انجام بده… اگه استاد می گفته بقیه مردم این کارو می کنن دیگه برا خودش قانون می کرده که پس من دیگه نباید انجامش بدم. آفرین. قطعا عمل کردن به تمرینا و نوشتن و سررسید پرکردن از فایلها سرعت رسد آدم رو چندین برابر می کنه. توضیحات استاد در مورد عوض شدن خدا هم فوق العاده بود… منم مثل خیلیا فک می کردم آدم باخدایی هستم در حد خودم سعی می کردم کارایی رو بکنم که می دونم خدا دوست داره ولی اصلا این خدایی که به دستوراتش عمل می کردم رو نمی شناختم… حتی خیلی دوستشم نداشتم انگار بیشتر می نرسیدم ازش مثل دانش آموزشی که از ترس معلم بداخلاقش درس بخونه… ولی الان عاشق خدام هستم و وقتی بش فک می کنم که چقدر دوستم داره و چقدر لطف داشته و داره به من اشک از خوشحالی میاد تو چشمام، دلم گرم میشه… خدا رو هزاران بار شکر که این خودش یکی از بزرگترین دستاوردهاست، همین خودشباعث حال خوب میشه خیال راحت عدم نگرانی و اعتماد و توکل به خدا عاشقتم خداجونم
برگردیم به فایل، یه نکته ای که دوست دارم به خودم یاداوری کنم این بود که نتایج پایدار لازمه ش تغییرات عمیق تر و پایدار تره… باید حواسم باشه رسته خیلی تغییر کردم ولی همچنان باید کار کنم فایل گوش بدم کامنت بخونم و کامنت بذارم تا این تداوم پابرجا باشه… هیچوقت کار کردن کافی نیست چون خواسته ها و توقعات من هی بزرگتر و بزرگتر میشه…
هزارا آفرین به رضای عزیز که سیگار رو در یک لحظه می ذاره کنار این نشان از تعهد بالای ایشون به آموزه هایی بوده که می دیده با اینکه هنوز نتیجه ی خیلی بزرگی از نظر خودش نگرفته بوده. البته این ترک سیگار خودش بزرگترین نتیجه ست…
امان از این زیپ دهان من هنوز خیلی باید رو خودم کار کنم … اینکه استاد گفتن عالی بود. زیپ دهانت رو فقط برای گفتن زیبایی ها و حرفهای خوب باز کن
آگاهانه تلاش کنیم حرفهای نامناسب رو نشنویم و آگاهانه فضا رو عوض کنیم و تبدیل کنیم به تمرکز بر نکات مثبت…
خدای مهربونم شکرت بابت اینهمه آگاهیهای ناب و زیباییهایی که برا هم تکرار می کنیم
باسلام ودرود فراوان به استاد عزیز وهمه دوستان،من صحبت های رضا عزیز که گوش میدادم ،خیلی اینجور صحبت ها برام آشنا بود چون دقیقا این چیزهایی که گفتن در زندگی من اتفاق افتاد وخدا انگار داره به من میگه که تو هم ایجور بودی والان نمیدانی چقد تغییر کردی،استاد عزیز توی یکی از فایل های رایگان به این نکات اشاره کرده که هر شش ماه یا سه ماه نتایج کارهای خودرا زیر نظر بگیرید وبنویسید که الان شرایط ما از لحاظ مالی،روابط،سلامتی،معنویت چطور است تا متوجه بشید که چقد تغییر کردی والا ذهن منفی نگر انکار میکنت ودایم نکات منفی را به یاد ما میاره.من وقتی این فایل گوش دادم خیلی تغییر کردم که بابا من اصلن اون طاهای چندسال پیش نیستم وقدر نمیدونم که واقعا زندگی من از هرلحاظ تغییر کرده خدایا شکرت،خدایا شکرت
تشکر فراوان از استاد عزیز ومریم شایسته مهربان که زحمت میکشن این فایل ها را تهیه وروی سایت قرار میدن وهر لحظه به ما آگاهی میدن. یادآوری میکنند تا ما قانون را فراموش نکنیم ومتوجه بشیم که درحال رشد هستیم وخدارا شکر کنیم.من هم مثل استاد عزیز در بیشتر موقع ،پس از بیدار شدن در صبح اولین کاری میکنم ،میرم سراغ سایت ونگاه میکنم که امروز چه نشانه ای خدا برام داره ومیخیونم مطالب سایت وکامنت های دوستان عزیز وچقد لذت میبرم که خدا مرا در این مسیر قرار داد واز اون دنیای تاریکی که داشتم به این دنیای روشنایی وزیبایی رسیدم وخدا همه ما را هدایت میکنه.خدایا شکرت،خدایا شکرت
باتشکر فراوان-طاها نظری
سلام به استاد عزیزم و مریم دوست داشتنی
امشب برای باره چندم این اتفاق برای من پیش اومد که موضوعی که ذهنم رو درگیر کرده فایل مرتبط با آن را پیدا و گوش کردم.
استاد عزیزم من واضح خواستم رو به خدا گفتم و بهش گفتم که واقعاً خواسته رو می خوام و می خوام بهش برسم و میدونم که بهش میرسم بهش گفتم میدونم که تو منو به خواستم میرسونی تو به شکل خواسته من در میای تو تبدیل میشی به اون موفقیتی که تو ذهنمه.
اگه به روال عادی پیش برم که به خواستم برسم دو ماه طول میکشه، ولی من با برنامه ریزی اصولی و عقلانی که برای خودم ریختم میدونم که زیر یک ماه هم میتونم بهش برسم، و من در نوشته های روزانه ام برای خدا نوشتم که چند روزی زودتر می خوام به خواستم برسم
و اتفاق هایی برام پیش اومده شرایطی مهیا شده اگر قبلاً به اینا بر میخوردم فکر میکردم بدبخت ترین آدم دنیا ام فکر حقارت میکردم فکر میکردم چقدر بدبختم و من یک قربانی ام
بعد از هر اتفاق تحت تاثیر قرار می گرفتم امروز انقدر برای من سنگین بود که از شدت گریه حس میکردم چشام گرفتم تو دستام انقدر فشار دادم که خشک شده از اشک
ولی سریع خودم با خودم فهمیدم چرا این اتفاقات را تجربه می کنم
من از خدا خواستم من را زودتر برسونه خواستم و اونم با تضاد هایی که در زندگی من به وجود میاره بیشتر من و مشتاق میکنه برای رسیدن به هدفم انگار داره بیشتر به من میفهمونه گل مریم تو باید برای هدفت بیشتر تلاش کنی داره بهم نشون میده انگار برام یادآوری میکنه این زندگی و نمیخوای ببین تو این شرایط نمیخوای گل مریم ببین که تو خودت رو لایق بهترینها میدونی الان که این تضادها وجود داره باید بیشتر تلاش کنی مصمم تر باشی برای هدفت.
استاد عزیزم من میفهمم که چقدر دیدم بازتر شده من میفهمم که زود تر و واضح تر شفاف تر علت اتفاقات را متوجه میشم انگار هر اتفاقی که میافته خدا داره با من حرف میزنه
حتی خدا با بدترین اتفاقی که برام میوفته انگار منو مثل یک الماس خورد و خاکشیر میکنه ولی وقتی که من میفهمم علت وقوع اتفاق چی بوده همه دونه های ریز الماس تبدیل به یک اثر باشکوه میشه.
بی صبرانه منتظرم نتایجم را براتون بنویسم
از خدا ممنونم که مرا با شما آشنا کرد تا حرف های خدا رو به زبانی بگید که من متوجه بشم از ته قلبم دوستون دارم هم شما و هم مریم عزیزم رو .شما معلم های زندگی من هستین.
از طرف من هم دیگر را ببوسید
سلام سلام سلام
سلام استاد عزیزم
سلام مریم جانم
سلام خانواده فرکانسی جذاب من
آقای عطار روشن عزیزم سلام
خیلی وقته که می شناسمتون از رو کامنت های پر مغزتون به پروفایلتون هدایت شده بودم و کلی تحسینتون می کردم همیشه و هربار که کامنتی ازتون می دیدم محال بود از دستش بدم. و وقتی که تو فایل اول استاد به اسم کوچیک خطابتون کردن اصلا به دلم افتاد شمایید و وقتی که دیدمتون بلند گفتم می دونستم می دونستم
چقدر تا به همین قسمت صحبت هاتون چراغ راه ما شده. سپاسگزار خداوندم برای داشتن عزیزانی مثل شما ، شاگرد زرنگ های کلاس استاد جانم که الگوی قوی برای ذهن من هستید. چقدر تحلیل هایی که استاد رو مسیر پیشرفت شما می کنند راه رو برام واضح تر می کنه. استاد جانم سپاسگزارم که با این صورت زیبا و بشاش با این کیفیت عالی لذت آگاهی هایی که به روح ما جاری می کنید رو دوچندان می کنید.
اما نکاتی که در لابلای صحبت های آقارضا تلنگری برام بود رو می نویسم :
اول از همه اینکه گفتن به طور واضح و قاطع گله و شکایت رو گذاشتن کنار. گله و شکایت به قول مادرشون (که روحشون غرق نور باد) همون ناشکریه دیگه. کفرانه نعمته. هر آنچه که داریم که باعث ذره ای حتی فقط ذره ای آسایش ماست اما به جای توجه به اون به چیزهایی که ناخواسته است توجه می کنیم. وای خدای من که من هر روز با خودم تکرار می کنم : خودت رو غرق داشته هات کن. غرق غرق غرق
نکته بعدی که برام مهم بود این بود که :
چندین ماه صبح تا شب فایل گوش می دادم و کارهایی که می گفتید انجام ندید رو انجام نمی دادم.
می دونی چقد عزم جزم می خواد؟ چقدددددد ؟؟؟؟
واقعا تحسینتون می کنم
این حرفتون باعث شد به خودم نگاه بندازم
و به اینکه تلاشم رو می کنم که فایل های استاد رو به هر بهانه ای تو وقتای خالیم گوش بدم. به اینکه تلاشم رو می کنم در موردش با کسی صحبت نکنم ( الا خانواده هم فرکانسیم ) و نشتی انرژی نداشته باشم.
به شکل واضحی از اخبار و خبرهای بد دوری کردم و بهشون بی توجه بودم و سعی کردم رو نکات مثبت تمرکز کنم.
سعی کردم و می کنم که توجهم رو زیبایی ها باشه.
شب هر ساعتی بخوابم صبح زود بیدار بشم و دیگه تا لنگ ظهر خوابیدن ندارم حتی اگه بگم بابا تا دیروقت بیدار بودم و کار کردم و حقمه.
سعیم رو می کنم آگاهانه احساسم رو خوب نگه دارم حتی وقتی حسم بد میشه ی کاری کنم از اون حال در بیام. سعیم رو می کنم هر روز در جهت کارم نکته ای جدید یاد بگیرم و مستمر کار کنم.
اینکه هر روز حتما بعد بیدار شدن و قبل از خوابیدن اولین کاری که می کنم سپاسگزاری و تمرین رو خواسته ها و باورهام باشه .
هر روز حتما حداقل ی ساعت زبان می خونم.
هر روز حتما فایل گوش می دم و با خودم و یا همسرم دوتایی صحبت می کنیم و الان هم که قدم بعدی رو برداشتم .
تمرکز بیشتر رو فایل ها ، نت برداری و کامنت گذاشتن.
اینکه در مورد آدم ها قضاوت نکنم هم ، پشتشون بدگویی نکنم هم هست و حتی به قول استاد رو خوبی گفتن پشت سر همون ادم هایی که حتی ذهنم نسبت بهشون مقاومت داره سرمایه گذاری می کنم. الهی شکرت.
آفرین بهت آفرین ! تو معرکه ای دختر! ادامه بده!
آره اینا همش تغییره اینا همش تغییرات بزرگی که من کردم و البته که بزرگترش می کنم. گسترشش می دم. چقدر جذابه که ما ی قدم بر می داریم و جهان برای ما صد قدم بر میداره و انصافا همینه. دقیقا همینه.
نکته جذاب بعدی برام این بود:
کاری رو انجام می دادم که احساس می کردم درسته. که احساسشون خوب میشد.
نکته طلایی بعدی بود برای من
و دوباره تاکید به قانون احساس خوب اتفاق خوب
مهم اون احساسه. حتی واقعا هم اگه اون کارت درست نباشه اما بهت احساس بهتر داده و بخوای نخوای هدایت میشی به بهترین ها و کار درست ها.
و البته صحبت های ناب استادجانم :
وقتی ما شروع می کنیم باورهامون رو در مورد خداوند تغییر دادن ، خداوند واقعا عوض میشه.
چون
مثلا این باور رو داری که من آدم گناهکاریم و هرچقدر بلا سرم بیاد بار گناهانم کم میشه و اون دنیا شرایطم بهتر میشه. این باوری که ما نسبت به خداوند داشتیم اون اتفاقات رو رقم میزنه.
حالا اگه دیدگاه متفاوتی رو به خداوند داری ، خداوندم نتایج متفاوتی رو در زندگیت به وجود میاره.
اگر خداوند رو آینه در نظر بگیرید بازتاب خداوند به ما عوض میشه به خاطر اینکه ما نگاهمون به اون آینه تغییر کرده . فرکانس متفاوتی رو داریم می فرستیم.
بنابراین پربیراه نیست که بگیم وقتی که من شروع کردم به این تمرین ها ( دقت کنید به تمرین ها ، می دونم که خیلی هامون انجامش می دیم و اما بعد با خودمون میگیم من که تغییر نکردم. من که کوه نکندم )
یا سپاسگزاری کردم یا حالم بهتر شده یا احساس گناه کمتری داشتم یا خودمو کمتر سرزنش کردم یا خداوند رو وهاب دیدم بخشنده دیدم رحمان دیدم رحیم دیدم ، ی ذره بهتر شدم احساسم نسبت به خودم بهتر شد ، به این معناست که خداوند تغییر کرده و واقعا خداوند تغیر می کنه! البته این به این معنیه که تو هم تغییر کردی!
اما قسمت هیجان انگیز ماجرا که کلی تلنگر بود برام :
نتایج شروع می کنه به تغییر کردن وقتی ما نگاهمون به خداوند تغییر می کنه
اما اگه بخوایم نتایج پایدار باشه یعنی یویویی نباشه یعنی مستقیم به سمت بالا باشه و نتایج بهتر و بهتر و بهتر بشه :
نیازمند اینه که ما تغییراتمون عمیق تر و واقعی تر و درونی تر و درست تر باشه.
جذاب تر این نکته بود که بالا هم اشاره کردم و در خودم به وضوح دیدمش :
خیلی وقت ها تغییرات خوبی کردیم اما توقعمون بارها و بارها بیشتر از تغییری که کردیم میره بالاتر.
می خوام به خودشناسی برسیم این موقع ها . که ما داریم تغییر می کنیم نتایجم داره تغییر می کنه اما توقعات ما خیلی بیشتر از میزانی که ما تغییر می کنیم میره بالاتر.
این حرف استاد یادآور همون بود که می گفتن هر ماه تغییراتشون رو می نوشتند و خودشون رو تحسین می کردن تا عزت نفسشون ، ایمانشون و قاطعیتشون در عمل به قوانین بدون تغییر خداوند بالاتر بره.
و چقدر جالبه که ذهن از ی جایی به بعد انقدر ورودی مناسب بهش دادی و تغییراتتو مرور کردی و بهش گفتی و نوشتی و شنیدی و در موردش حرف زدی دیگه خودش میاد تغییراتتو تو خودش مرور می کنه. اونا رو با خودش نشخوار می کنه. چه خوب. خدای من شکرت
نکته دیگه آقا رضا که بر گرفته از آگاهی های استاد بود و به نوعی خط مشی زندگیشون شد و برام مهم بود این بود:
آدمی که برای خودش ارزش قائله به خودش ضربه نمی زنه به خودش آسیب نمی زنه.
آدمی که لیاقت داشته باشه و بخواد لیاقتشو به دنیا نشون بده ، کارهایی که بهش آسیب می زنه رو انجام نمی ده.
باید تو خودمون نگاه کنیم و ببینیم چه کارهایی می کنم که به خودم آسیب می زنه
مرور خاطرات تلخ گذشته
سرزنش کردن خودم
تو رودربایستی موندن و تو فشار موندنم که اصلا شرکه محضه
چقدر از این جور ضررهای مخفی به خودمون می زنیم و برامون عادیه؟!
و نکته بعدی :
عمل کردن بود! عمل نه حرف مفت!
عمل کردن به آنچه که استاد در محتواهای رایگان می گفتند
( کاری که من الان انجام میدم. و ایمان دارم به این راه. امکان نداره با این همه آگاهی من تغییر نکنم. و چقدر مشتاق روزی هستم که تمام محصولات رو هم خریده باشم و البته به تمامشون هم عمل کرده باشم. می دونم که تکاملم رو دارم طی می کنم. وای خدایا چقدر نزدیک و نزدیک و نزدیک تر میشم.
ایمان دارم که وقتی تصمیم میگیریم که تغییری در زندگیمون ایجاد کنیم و اقدام می کنیم ،( دقت کنید اقدام می کنیم ) جهان هم به کمک ما میاد.
ایمان دارم بهش
براش نمونه دارم
بارها و بارها تو زندگی مون پیش اومده کافیه کمی بهتر نگاه کنیم )
و آگاهی های ناب استاد :
چقدر مهمه که شروع کنیم به شکایت نکردن از هرچیزی…
در واقع توجه کردن به نکات منفی هرچیزی رو کنترل کنیم.
این همون تغییر اساسیه. تغییر بسیار بزرگ همینه.
دلیل هم داریم : چون وقتی شما در مورد ی موضوعی صحبت می کنید ناخودآگاه توجهتون به مراتب به اون موضوع بیشتر و بیشتر میشه.
به همین دلیل هم تا جایی که می تونید زیپ دهنتون رو ببندید وقتی می خواید غر بزنید وقتی می خواید شکایت کنید وقتی می خواید در مورد چیزهای نامناسب صحبت کنید. وقتی می خواید غیبت کنید تهمت بزنید.
فقط زمانی زیپ باز باشه که می خواید تعریف کنید می خواید زیبایی ها رو بگید می خواید باورهای مناسب رو بگید می خواید حرف های قشنگ بزنید.
چون اگه کلامتون زبانتون رو کنترل کنید می تونید ذهنتون رو کنترل کنید.
و باور اینکه کنترل زبان ( و من اضافه می کنم کنترل گوش حتی ) خیلی کار راحتیه!
یعنی آگاهانه تلاش می کردم موضوعات نامناسب رو نشنوم و در مورد موضوعات نامناسب صحبت نکنم.
و همین یک تغییر بسیار بسیار بزرگه مخصوصا برای آدم هایی که صبح تا شب دارن نق می زنن فقط گله می کنند فقط در مورد چیزهایی که نمی خوان صحبت می کنند
صبح تا شب دارن به ناخواسته ها توجه می کنند و تعجب می کنند که چرا هر روز اوضاع داره بدتر و بدتر میشه. چون قانون اینه که به هرچیزی توجه کنی از اساس اون موضوع وارد زندگیت میشه.
( به زندگیم نگاه می کنم واقعا چیزهای نامناسب، اتفاق های عجیب غریبی که دیگران با هیجان و آب و تاب تعریفش می کنند به جرات میگم برام دیگه اتفاق نمیفته. آره. واقعا این طوره.
به ندرت پیش میاد
من واقعا تمام سعیمو می کنم به ناخواسته ها توجه نکنم.
و دقیقا انگار الان دارم بیشتر درک می کنم ناخواسته هایی که هنوز تو زندگیم همراهمه یا بهتر بگم خواسته هایی که هنوز رنگ واقعیت نگرفتن واسه نشخوارهای ذهنیم با باورهای محدود کنندم در موردشون.
با ترس هایی که میاد و میره تو ذهنم.
و من روشون کار می کنم. می دونم می خوام تغییر کنم و هدایت میشم.
تقریبا همه آدم هایی که بیشتر باهاشون در ارتباطم می دونند پیش من گله کردن فایده نداره من لی لی به لالاشون نمی ذارم. شاید قطع نشده اما از خودم راضیم که قبلا مهربونی رو تو این میدیدم که قربون صدقشون برم و به درد دلشون گوش بدم اما الان واقعا نمیگم صد در صد اما هشتاد نود درصد تغییر کردم.
پس باز هم به خودم تبریک می گم. به تغییرات بزرگی که کردم اما در مورد خودم نمی دیدمشون یا کم اهمیت می دیدمشون . آفرین به خودم. دمم گرم. ادامه میدم. خدای من سپاسگزارم )
و
در مورد چیزهایی که ناراحتت می کنه صحبت نکن. اشکال نداره بذار تو ذهنت بمونه اما در موردش حداقل صحبت نکن. فعلا شاید نتونم ذهنم رو کنترل کنم اما کلاممو می تونم کنترل کنم که. بیام قدم اولو انجام بدم. و وقتی صحبت نمی کنی آرام آرام می تونی ذهنتم بیشتر کنترل کنی.
خدای من سپاسگزارم برای این همه آگاهی که از صبح تا به الان باهاش مشغول بودم. تو لحظات مختلف به یادشون می آوردم و با خودم مرور می کردم. سپاسگزار این زمان این مکان این حالم هستم پروردگار یکتای من
به نام خدای مهربانم
سلـــــــــام
سلامی گرم و صمیمی به استاد عزیزترینم به مریم بانوی مهربونم به دوستان گلم ، سلام به همه ی گل ها و فرشته های این مکان بهشتی .
خدارو سپاسگذارم به خاطر بودنم در این محفل بهشتی …
خدارو سپاسگذارم که رهنما و راه بلد و آموزگاری مهربان ،صادق ، آگاه چون شما استاد عزیزم رو سر راهم به سمت نورو روشنی ، گذاشت .
خداروشاکرم به خاطر چشمام که این زیبایی ها و روی ماه و شاداب و خندان انسانهای موفق ، موحد و مستمر و آگاه رو میبینه
خدارو شاکرم که گوش هام میشنوه ندای موفقیت و آواز و تُن صدای گرم و رضایت بخشی که از موفقیت ها ، از زندگی، از شادی، از نور ،از سعادت ،از امید خبر میده .
خدایا ، واقعا نمیدونم چه طور شکرت کنم به خاطر شنیدن این آگاهی ها به خاطر این مسیر به خاطر بهترین آموزگارت واقعا نمیدونم ، سپاسگذارتم .
این قسمت از سایت و نتایج دوستان از آموزه های شما استاد عزیزم من رو از زمین جدا میکنه ، چــــــــه قدر افتخار میکنم به دوستان عزیزم مثل آقا رضای عزیزم که وقتی صحبت هاشون رو میشنوم و میبینم انگار پای صحبت های یکی از اعضای خانواده ام نشستم و سراسر گوش میشم و گاها به خودم میام میبینم یه لبخند بزرگ روی لبامه واقعا دمتون گرم .
تحسین میکنم تمـــــام افرادِ موفق و دوست داشتنی رو که با کلام شیرینشون و صادقانه و مو به مو داستان تحول و تغییرشون رو بیان کردند تا نور امیدی باشه برای روشن کردن دلهامون ،الهی شکر به خاطر وجودتون ، الهی شکر به خاطر قانون ثابت و تغییر ناپذیر خداوند که همیشه بوده ، هست و خواهد بود ،الهی شکر.
استاد عزیزم ، اول بگم خـــــــــیلی عاشقتم ، دمتون گرم ، دمتون گرم ، من با شنیدن موفقیت های دوستانم ذوق میکنم ، گاها اشک شوق میریزم شما که سبب ایـــــــــــن همه شادی و موفقیت هستید چه حال قشنگی داریدموقعی که از موفقیت بچه ها با خبر میشید ، دمتون گرم به قول خودتون شما خوب زندگی کردیدو کمک کردید جهان جای بهتری برای زندگی کردن بشه دمتون گرم ، خدارو شکر به خاطر وجودتون …
« امید، پشت کار، تعهد ، عمل گرایی ، استمرار » ، اینا گنج هایی بود که من امروز و در این مدار تونستم از این فایل از این گنجینه به دست بیارم .
آقا رضای عزیز اونقدر قشنگ و عمیق مسیر تغییراتشون رو میگفتند که منم متوجه خیلی از تغییراتم شدم که توی این یک سال بهشتی که در این مکان بهشتی و کنار این خانواده ی عزیزم بودم متوجه اش نبودم مثل مسئولیت پذیر تر شدنم ، قبلا ، من اصلا مسئولیت پذیر نبودم و هر بدی رو رو شونه ی دیگران میذاشتم و میگفتم به این دلیل ، به خاطر شما ، به خاطر پدرم به خاطر مادرم به خاطر مدرسه ام و هـــــــــزاران دلیل دیگه من زندگیم اینطوره و هیچ وقت حتی از ذهنم رَد نمیشد برای میلی ثانیه ای که الناز خودت ، خودت ، خودت مسئول تمام اینهایی ، اما امروز مسئولیت همه چیز زندگیم رو خودم میپذیرم و این احساس مسئولیت که همه چیز دست منه و من مسئول خوب وبدشم چه قدر من رو رها و آزاد و شاد کرده ، این تغییرِ من از دوره ی بی نظیر قانون آفرینش به همراه آموزش ها و آگاهی های ارزشمند شما استاد عزیزم شروع شد دیگه امروز هر چی بشه حتی اگر ناراحت بشم هم محکم به خودم میگم خودم ، خودم مسئولشم نه کس دیگه نه مامان نه کشور نه شهر فقط من و تمام، شاید این جمله تو بعضی موقع ها ناراحتم کنه ولی آزادی رو بهم میده و من رو از بندو اسارتی به نام دیگران ، خانواده ، کشور و هر چیز بیرونی آزاد میکنه و قدرت زندگیم رو به دستای خودم میده .
یه تغییر دیگه ای هم که امروز متوجه اش شدم این بود که دیگه با کلامم معصیت نمیکنم ، نمیگم صد در صد اما انصافا خیلی سعی میکنم که به قول شما موقعی که میخوام گله و شکایت کنم یا عصبانیتم رو بروز بدم یا هر آنچه که نباید این زیپو بکشم ، من قبلا زیاد صحبت نمیکردم اما خیلی زیاد با کلامم معصیت میکردم مخصوصا پیش خدا ، فکرهم میکردم درد و دل با خدا عیبی نداره اما امروز میفهمم وقتی میگید در مورد ناخواسته ها ، بدی ها حرف نزنید یعنی به هیچ وجه حرف نزنید ، من از شما سپاسگذارم استاد عزیزم .
یکی دیگه از تغییراتی که به چشمم نمیومد هم ترک تلویزیون و اخبار و شبکه های اجتماعی بود ، خدای من ، الان متوجه شدم که من یک سال اخبار و رسانه و این جور ورودی های منفی رو قطع کردم ، خدایا شکرت ، منی که پایه ثابت فیلم و سریال هاو دنبال کردن انواع و اقسام رسانه ها بودم اما توی این یک سال ( که عضو این خانواده عزیز بودنم ) که مثل بودن توی بهشت زیباگذشت ، هر روز دنبال یه عشق بودم اونم بودن توی این سایت و گوش دادن به فایل های الهی شما استاد عزیزم بود ، خدایا اگر این فایل رو نمیدیدم اصلا این تغییرات به چشمم نمیومد الهی شکر .
فکر میکنم ما همگی خیلی خوب این تیکه ی گفته های ارزشمند آقارضای عزیز رو درک میکنیم و تجربه اش کردیم ، اونجا که مادر عزیزشون بهشون گفتند: «من تو این 30 سال 32 سال نتونستم به تو یاد بدم گله و شکایت نکنی ، اینقدر ناشکر نباشی ، این کیه که تو دو سه روز تونسته به تو یاد بده که گله و شکایت نکنی » ، استاد عزیزم فقط میتونم یه کلمه بگم « دمتون گرم » ، دم خدا گرم که چه عالی هدایت میکنه و حمایت میکنه از کسی که میخواد تغییر کنه و بهترین بهترین هاش رو سر راهش میذاره ، کسی که خوب بلده راه موفقیت و سعادت رو، کسی که بلده چه طور عبورمون بده به راحتی و آسانی و روشن گر راه درست برامون باشه ، یاد چندین سال زندگی خودم افتادم و مقایسه اش کردم با این یک سال رویایی که با شما همراه بودم و اشک شوق ریختم جالبه تو این سالها تمام اشک هام از گله و شکایت بود و خنده برام آرزو اما امروز اشک هام با خنده هام یکی شده ، خنده هام بیشتر شده ، نگرانی هام ، غصه هام بارشون رو جمع کردند و رفتند ، آرزوهام بزرگتر و دستیابی بهشون باور پذیر تر شد ، خودم رو دوست دارم بیشتر از گذشته و کمتر از فردا ، استاد من از جهنم به بهشت رسیدم ، تغییراتی که من توی این یک سال کردم و هیچ معلم و دکترو استاد دانشگاهی نمیتونست در من ایجاد کنه خدارو سپاسگذارم ، میدونستید شما هدیه ی روز تولد پارسالم بودید از طرف خدا برای من ؟ بله ، پارسال شب تولدم از خدا بهترین هدیه اش رو خواستم و امروز تصدیق میکنم که شما و این مسیر اون هدیه بودید برای من خدایا ممنونتمم .
چه درس بزرگی رو امروز از این گنجینه گرفتم ،من بیشتر تمرکزم روی انجام دادن کارها بودمثل اینکه مهاجرت کنم یا کتاب بخونم یا فایل گوش بدم و انجام دادن هر کار مفید و خوبی که به رشد روحم کمک کنه غافل از اینکه مسیر رشد مسیر انجام دادن یه سری کارها به علاوه ی انجام ندادن یه سری کارها است ، به جای چسبیدن به انجام دادن کارهایی که الان از فرکانس و مداری که من درش قرار دارم فاصله داره و انجامش احساس بد و تقلا داره سعی کنم یه سری کارها رو انجام ندم مثلا سعی کنم ورودی منفی ندم ، امروز فهمیدم انجام ندادن یه سری کارهایی که حسمون رو بد میکنه خود مسیره رشد و مسیر رسیدن به فرکانس و مدار بالاتره .
من عاشق این جملتون شدم که « وقتی ما شروع میکنیم نگاهمون رو به خدا عوض میکنیم واقعا خدا عوض میشه ، البته به همون میزانی که خودمون داریم تغییر میکنیم ، حالا میخوایم نتایج پایدار تر و یزرگ تر بشه نیازه که تغییرات خودمون پایدار تر و وسیع تر بشه » چــــــه قدر دوست دارم همین یه جمله رو بارها برای خودم تکرار کنم که نتایج پایدار نتیجه ی تغییرات پایداره من هر طور باشم جهانم هم همون طوره اگر تغییرات من سینوسی و بالا وپایین باشه نتایج منم سینوسی و بالاو پایینه و من چــــــه قدر شفاف این رو درک کردم که روزی که عالی روی خودم کار میکنم اصلا انگار موتور جهان روشن میشه و یه عالمه خیرو خوبی به سمتم سرازیر میشه و وقتی روی خودم کار نمیکنم انگار جهانم بنزینش تموم میشه و با زور و تقلا و سختی جلو میره .
چه قدر من مثال دارم از این جمله تون که باید با طلا نوشت که : « حیلی موقع ها ما تغییر میکنیم و تغیییرات خوبی داریم ولی توقع ما بار ها و بارها بیشتر از تغییر ما است »، این جملتون من رو به فکر برد و چه تلنگر خوبی برای من بود ، برای خودم مثال زدم که آره درسته یه روزی خندیدن و رهایی و آرامش درونی برای من آرزو بود اما حالا میگم اینا که نتیجه نیست نتیجه اون زمانیه که من به تمام اهدافم برسم و متوجه نبودم که همین ناسپاسی ها و همین ندیدن نعمت های به این بزرگی همین خوشحال نبودن به خاطر همین تغییرات به ظاهر کوچولو و احساس بد بعدش یه سد بزرگه برای جریان نعمات بیشتر الهی به سمتم .
من از صمیم قلبم شما رو تحسین میکنم آقا رضای عزیز وقتی گفتید بعد از 15 .16 سال سیگار کشیدن توی یک لحظه ( که بنا و اساسش چندین ماه ورودی مناسب بوده ) تصمیم گرفتید سیگار رو ترک کنید فقط برای اینکه میخواستید انسان بهتری بشید ، دمتون گرم این جملتون تمام مغز و ذهنمو زیرو رو کردکه میشود وقتی انسان اراده کنه وقتی بخواد میتونه هر کاری بکنه ، تو سرم اون صداهایی زمزمه میشدکه از اطرافیانم شنیده بودم که میگفت کم کم ، اما شما به من یاد دادید نه وقتی مسیر غلطه و متوجهش میشی از همون لحظه ، دمتون گرم .
خدای من سپاسگذارتم به خاطر این آگاهی ها ، به خاطر وجود این انسانهای عزیزو دوست داشتنی ات ، به خاطر بهترین رهنمای مسیر خوشبختی ، به خاطر هرچی که گفتی و من نوشتم سپاسگذارتم …
استاد عزیزم از شما به خاطر این آگاهی های ناب و ارزشمند به خاطر تمام آرامشی که امروز دارم به خاطر این خدای مهربونی که شما بهم شناسوندید سپاسگذارتونم …
یه عالمه عشق به تک تکتون …
بهترین آرزوها رو براتون دارم …
بنام خالق آسمانها و زمین
سلام به استاد عزیزم و عباسمنشیهای نازنین
و سلام به آقا رضای گل و دوست داشتنی که این چند روزه با صحبتهاتون انگاری راه رو برای من و خیلی از بچه ها که تو کامنتاشون نوشتن روشنتر و هموارتر کردین. انگاری بیشتریامون بدجور به این حرفها نیاز داشتیم و این فایلها در درست ترین زمان روی سایت اومد در جواب به خواسته من که داشتم تو گیر و دار نجواهای ذهنم که میگفت تواین چند سالی که عضو سایتی چه گلی به سر خودت زدیغرق میشدم.
و من با صحبتهای آقا رضا خمزاد پنداری کردم و دیدم دقیقا منم اینجوری بودم و هستم و انگاری این مسیر تکاملیه که هممون داریم ولی ذهن میاد و دائم میخواد منو به نابودی بکشونه. تو دوره عزت نفس استاد یه جمله گفتن که مضمونش این بود که برای پیشرفت اول ما باید باور کنیم که همه آدمها یه همچین شرایطی رو داشتن و ما مستثنی نیستیم که هی تو سر خودمون بکوبیم که فقط منم که اینقدر داغونم یا اینقدر ضایع فکر می کنم. و صحبتهای دلنشین آقارضای عزیزم این موضوع رو برام بازتر و قابل فهمتر کرد و کلی به خودم امیدوارتر شدم و از خودم راضی تر..
حالا میخوام درسهای مهمی که از این فایل گرفتم رو برای خودم بنویسم تا برام مرور باشه…
اولین درس اینکه گله و شکایت نکنم، واقعا چقدر همین یک درس مفهوم گسترده ای داره و اصل و اساسی که استاد بارها تکرارش کردن که به هر چی توجه کنی از جنس همون چیز وارد زندگیت میشه، گله و شکایت یعنی توجه به هر نکته منفی تو زندگی مون، تو رفتار با همسر و فرزندمون یا اطرافیان دور و نزدیک، یعنی توجه و تکرار کم و کسری زندگی مون که نشات گرفته از باورهای کمبود مونه، یعنی توجه و تکرار به هر نکته منفی که تو خودمون میبینیم از یه جوش ریز روی پیشونی مون گرفته تا خوابمون، تا انجام تمریناتمون، تا بدقولی و بدرفتاری و……… که دایم داربم گله و شکایتشو به خودمون، به خدا می کنیم که چرا من اینجوریم، چرا اونجوری نیستم، چرا اینهمه سال که عضو سایتم نتیجه مالی ندارم و اینا میشه همون در صلح نبودن با خودمون، انگاری یه شمشیر تیز بر علیه خودمون بستیم و دایم داریم از خودمون گله می کنیم و نوک شمشیره رو می کنیم تو سوراخ های ریز مثلا عیبای کوچولویی که داریم و هی اونارو بزرگتر می کنیم و جالبه که تعجب می کنیم که چرا من پیش نمیرم. و به قول آقا رضا گناهانی که هر روز انجامشون میدیم و حالمونم بد میشه از انجام دادنش ولی تو گمراهی نمیفهمیم از کجا داریم ضربه میخوریم.
چقدر آقا رضا تحسین تون کردم وقتی که گفتین من باید یه بنده بهتر بشم و به خدا نشون بدم که بنده بهتری هستم، و کوچولو کوچولو پیش رفتین و حالتونو بهتر کردبن و واقعا به جهان و خداوند نشون دادین که لایق هستین با انجام کارهایی که باید انجام میدادین، تمرین و توجه به خواسته ها، و با انجام ندادن کارهایی که نباید انجام میدادین مثل غرنزدن،سیگار نکشیدن، دروغ نگفتن، غیبت نکردن و،،،،،
منم امروز شروع کردم به نوشتن کارهایی که واقعا نباید انجامشون بدم و به قول استاد زیپ دهنمو ببندم و تمرکزم باشه روی خودم.
استاد یه چیز خنده دار دیگه بگم از کج فهمیام، من قبلا خیلی کامنت مینوشتم و یه مدتی تمام تلاشم این بود که برای هر فایلی یه کامنت بنویسم و انصافا اون موقعها خوب میشنیدم و مینوشتم، یعنی یکمی درک میکردم با نوشتن، وقتی شما تو فایل ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است گفتین زیپ دهنتو ببند و عمل کن، من فکر کردم عمل کردن یه کار بزرگ و شاقه که من انجامش ندادم و فقط دارم حرف مفت میزنم و رفتم تو لاک خودم و دیگه حتی جرات اینکه جواب کامنتای بچه ها رو بدم از دست دادم. در صورتیکه اون نوشتنه بود که داشت هر روز درک منو بهتر میکرد و بهم اعتماد به نفس میداد. و اون خودش یه جور انجام تمارین بود مثل همین الان که شما میگین اینکه تو گله وشکایت نمی کنی، اینکه سپاسگزار شدی و داری تحسین می کنی این خودش بزرگترین تغییره. ولی من حتی معنی تغییرم نفهمیدم و هی توسر خودم زدم که پس کو، پس کو تغییراتت، پس کو نتیجه ت.
من این آرامشی که تو زندگیم هست واین رابطه م با شوهرم و بچه هام، و بزرگتر شدنم رو نمیدیدم و برای خودم تایید و تکرارش نمیکردم و ذهنم هم دیگه عصا رو گذاشته بود کنار و شمشیر برداشته بود بر علیه من و این چند وقته از هر راهی میتونست داشت تخریبم میکرد. خدارو شکر برای این فایل که واقعا برام مثل گنج بود. ممنونم از آقارضای عزیز و استاد و مریم جان نازنینم که این فایل رو آماده کردین برامون…
درس دوم: آدمی که میخواد لیاقتشو به جهان نشون بده به خودش آسیب نمیرسونه
حالا آقارضا مثال سیگار نکشیدن رو زدن که واقعا قابل تحسین بودین و هستین، ولی من یادم اومد از این آیه قرآن
وَمَا ظَلَمَهُمُ اللَّهُ وَلَٰکِنْ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ
که میگه خدا به کسی ظلم نمی کنه ولی اونا خودشون به خودشون ظلم می کنن. وقتی واقع بینانه نگاه می کنم میبینم من با هر کاری که استاد گفتن انجام دادنش رو ترک کنیم داشتم به خودم آسیب میرسوندم و به خودم ظلم میکردم، با غیبت، تهمت، گله و شکایت، حسادت و …… واقعا اینا اسیبهایی به من زده که از آسیب سیگار بدتر بوده ولی من نمی فهمیدم. خدایا کمکم کن تا لیستی که امروز شروع کردم به نوشتنش رو آروم آروم تو وجودم حذف کنم و تبدیل کنم به رفتارهای خوب. و به جهان ثابت کنم من آدم بهتری ام، من آدم لایق تری ام.
واقعا سپاسگزارم استادجانم و خدارو برای وجود ارزشمندتون شکر می کنم.
درس سوم اینکه وقتی یاد بگیری زبونتو کنترل کنی میتونی ذهنتو کنترل کنی.
استاد شما گفتین کنترل زبان کار آسونیه، خیلی اسونه که ادم وقتی تو یه جمعیه که دارن غیبت می کنن، تهمت میزنن، گله و شکایت می کنن، ادامه نده و اگاهانه سعی کنه از اون فضا دور بشه،
راستش استاد من خیلی وقته که سعی می کنم غیبت نکنم و تهمت نزنم،( البته در مورد گله و شکایت هنوز هیچ ادعایی ندارم چون وقتی عصبانی میشم گله و شکایتم می کنم) اما وقتی تو جمع غیبت میشد خیلی تلاش نمیکردم که ازش دور بشم یعنی سعی میکردم نرم تو جمعها که درگیر نشم ولی وقتی تو دورهمی ها یه همچین فضایی پیش میومد تلاشی برای در رفتن از اون شرایط نداشتم و میگفتم حالا که نمیشه کاریش کرد، امروز که با خودم فکر کردم به این نتیجه رسیدم که من هنوز به اون درک و ایمان نرسیدم که اتفافات زندگیم نشات گرفته از باورها و افکار و احساس منه، وگرنه به قول شما هر رفتار نادرستی رو مثل آتیش میدیدم و طبیعیه که یک انسان عاقل دستشو تو آتیش نمی کنه، من مثل یه بچه هی دستم رو میکردم تو آتیش اما درک نمیکردم که این سوزشی که داره منو اذیت می کنه مال اون غیبته س، مال اون عصبانی شدن س، مال اون عجله کردن س، مال اون پای حرف بقیه نشستنه و دل به دلشون دادن س، خدایا هدایتم کن که اگه تو هدایتم نکنی قطعا از زیانکاران خواهم بود. به قول الهه عزیزم ادامه میدیم این مسیر الهی رو با عشق
استاد جان بینهایت سپاسگزارم از شما، مریم جانم، اقارضای عزیز و پرانرژی مون، اقا ابراهیم و خانم فرهادی عزیز که دست به دست هم دادین و این گنج ارزشمند رو برامون اماده کردین.
خدیجه عزیز
چقدددددر تحسین برانگیزه که بالاخره کامنت شما رو باز میتونیم بخونیم و بازم مچکرم که با وجود ترمزای ذهنی شما تونستی بیای و کامنت بنویسی و غلبه کنی بر این کاری که ذهن میکنه….
میتونم درک کنم که ذهن چکار میکنه با توضیحاتی که دادین چون خودمم تا حدودی درگیر این نوع فکر کردنم ولی جز کار کردن روی خودمون سلاح دیگهای نیست و نداریم….
همه ما…خودمن دنبال اون ”کار بزرگی” بودیم که باید پیداش میکردیم تا بتونیم موفق بشیم ولی دریغ از پیدا کردنش….
جهان طی میلیادها سال شکل گرفته و اینو مغز عمرا بفهمه…مغز اون 6 روز رو میتونه بفهمه که در مورد خلقت جهانه ولی میلیارها سال رو عمرااا
الانم تو تغییرات شخصیتی میتونه قبول کنه اوکی 6 روز وقت داری تغییر کنی ولی اگه 6 روزت بشه 1000 روز من بیکار نمیشینم….پا میشم و …مابقی داستان رو هم که دیگه همهمون لمس کردیم.
براتون بهترینها رو از خدای مهربون میخوام….گفتین مادرین و خانواده دارین ایییین خودش بهترین دستاویزه برای رسیدن به حس خوووب…برای سپاسگذارتر بودنی از جنس آرامتر بودن…البته من خودم بیشتر نیاز دارم به اینا عمل کنم و وقتی مینویسم به خودم کمک کردم…
حتما متوجه هستین یه مادر قانون بلد چقددددر زندگی رو میتونه قشنگترش کنه
آرامششششش بزرگترین نعمته….
سلام آقا مصطفی نازنین
چقدر حس خوبیه وقتی میای و اون بت درونت رو میشکنی و اون چه بهت گفته میشه رو مینویسی و بعد به قول استاد بوم بوم نتایج میاد.
یکی از لذت بخش ترین اتفاقات زندگیم دیدن این دایره آبی کنار اسممه که مدتها بود نداشتمش و امروز هدیه خداوندم بود به من که دوستانی از جنس همون خدا میان و برام کامنت میزارن تا بهم نشون بدن مسیرم درسته.
خیلی خیلی ممنونم ازتون که وقت گذاشتین و این کامنت ارزشمند رو برام نوشتین و دوباره این نعمت گرانبهای مادر شدن رو بهم یادآوری کردین.
اتفاقا چند روز پیشا داشتم در مورد دخترام از خداوند سپاسگزاری میکردم که چقدر رابطه داغون گذشته م با دختر بزرگم هر روز داره زیباتر و عاشقانه تر میشه. و بعد به این فکر کردم که خدا چجوری به من دو تا دختر داد.و به این رسیدم که چون من باورهای مخرب در مورد بچه دار شدن نداشتم. حتی فکر کردم دبدم جنسیت بچه هامم خودم تعیین کردم. سر هر دوتا دخترام من همش میگفتم هر چی خدا بده من راضیم و واقعا هم با تمام وجودم راضی بودم با اینکه ته قلبم میخواستم بچه م دختر باشه. الان که فکر می کنم میبینم اون رها بودنه باعث شد خداوند به من همون نعمتی رو بده که خودم میخواستم. و اینکه خیلی سالم و راحت به دنیا اومدن هم بدلیل این بود که هیچوقت به حرفهای بقیه که میگفتن حتما باید فلان دکترو داشته باشی و اگه دکتر بالا سرت نباشه خیلی بده و خیلی از این حرفهارو گوش نمیدادم و این باعث شده بود من ورودی منفی نداشتم و دخترام هر دو در کمال سلامت و زیبایی به دنیا اومدن. و بعد باز کل قانون برام مرور شدکه اگه در بقیه موارد هم رها باشم و ورودی هامو درست کنم و توکلم به خدا باشه قطعا نتایجم همونی میشه که من میخوام و حتی بهتر از اون.
نمیدونم چرا این حرفها رو برای شما نوشتم ولی حسم گفت و منم گفتم چشم.
بازم سپاسگزارم که با پیام پر از مهرتون بهم این آگاهیها رو دادین و نعمتهامو بیادم آوردین تا بیشتر سپاسگذار باشم.
بهترینها رو براتون آرزو میکنم
خدیجه عزیز
حس ها یا قلبها اشتباه نمیکنند…
همیشه بهشون گوش کنید..
همون ته دل..همون یذره ندای زیبایی که میدونی و باور داری کار درسته… و این خداوند رو جاری کردنه…
نوشتن به من کمک میکنه
نوشتن شما به من کمک میکنه…
حتی ناخواسته و این همون تجربه و عشقی بود که هدف این سیستم بزرگ بود..
معتقدم این دنیا جای عشق بدون قید و شرطه…عشششق بدون قید و شرط…هر چقددددر میتونید به نزدیکا عشششق بدید…بی قید و شرط…منتظر یه روز خاص نباشید…یه ساعت خاص…نوشتن حتی برای کسی که نمیشناسیم ظاهری ولی قلبا میدونیم فرای مرزهای ذهنی خیلییییی خیلیییی خیلیییی بهم نزدیکیم…خیلی.
نوشتنتون و حرفهای دلتون رو ذهنتون متوجه نمیشه ولی قلبهامون میفهمه…پس جلویشان را نگیریم
براتون در پناه الله مهربان خوبی و ثروت آرزو میکنم….
سلام خانم شریعتی عزیز ممنون از نوشته هات واقعا توضیح خوبی دادید ب قول شما باور نکردیم خودمو ن زندگی خودمون رو میسازیم ک هر گناهی رو مثل اتیش نمیدونیم وگرنه ب این راحتیا خودمون رو تو اتیش نمی انداختیم و ممنون ازاستاد ک قسمت نتایج دوستان رو گذاشتن و خیلی عالی ک توضیح هم میدن و این موارد خیلی کمک میکنه تو ما هم متوجه بشیم کجا کم کاری کردیم و تعهد ندادیم برای انجام تمرینامو و انتظار نتیجه هم داریم و تبریک ب اقا رضا ب این اندازه از تعهد در مقید کردن خودشون ک تو مسیر بمونن
سلام فروغ عزیزم
چقدر خوشحالم که دوستان به این ارزشمندی دارم اونم تو بهترین سایت دنیا.
ممنونم که کامنتم رو خوندی و برام پاسخ گذاشتی. هر چی بوده هدایت الله بوده که بهم گفته شده و خودم باید هزار بار تکرار کنم همین یک نکته رو که من خالقم من خالقم منم که زندگیمو دارم خلق می کنم. بنظرم خدا چون میدونه من کجاها ضعف دارم اومد بهم این نکته رو گفت تا بنویسم و حالا باز توسط دستان پرمهرش میاد همون نکات رو برام پررنگ می کنه که بهم بفهمونه ببین اینجا ایراد داری. اینجا کار کن. منم خیلی وقتها ضعفهامو از کامنتای بچه ها پیدا می کنم و شکر می کنم خدایی رو پیدا کردم که اینقدر سریع الاجابه و اینجوری عاشقانه حواسش به من هست و سپاسگزار استاد نازنینم و این سایت الهی هستم.
بهترینها رو برات ارزو می کنم دوست عزیزممممم
سلام خانم شریعتی گرانقدر
کامنت زیبایی نوشتین سپاسگزارم ازتون ،
قطعا توی این مسیر ثابت قدم هستید و با توکل و ایمان به رب العالمین پیش میرید
اگر براتون مقدور بود و دوست داشتید اون لیستی که فرمودید رو کامنت کنین تا بقیه اعضا هم بتونن استفاده کنن،
در پناه الله مهربان شاد و سلامت باشین
سلام اقا سلمان عزیز
ممنونم از شما که وقت ارزشمندتون رو گذاشتین و برام کامنت گذاشتین.
من تصمیم گرفتم مثل اقا رضا کارایی که استاد گفتن انجام ندیم رو اروم اروم از وجودم پاک کنم، و واقعا براش تعهد و استمرار داشته باشم،
قضاوت نکردن، غیبت نکردن، دروغ نگفتن، داد نزدن، حسادت نکردن، پشت گوش ننداختن کارام
که هر کدوم از اینا هزار تا شاخه داره که باید یکی یکی تو وجودم پیداش کنم. مثلا من قبلا فکر میکردم حسادت به کسی ندارم،در حال حاضر من دارم روی جلسه یک قدم اول کار می کنم چند وقت پیشا که یه مهمونی بودم اخر شب که داشتم شکرگزاری مینوشتم و تو دفترم با خدا حرف میزدم دیدم تو اون مهمونی من به کوچک و بزرگ اون آدمها حسادت کردم، و این چیزی بود که قبلا اصلا به وجودش هیچ آگاهی نداشتم. بنظرم هر کدوم از موارد لیستی که تا بحال نوشتم جزو پاشنه اشیلهاییه که باید همیشه روش کار کنم چون هر بار به یه شکلی تو وجود من ظاهر میشه.
مثلا در مورد قضاوت نکردن من وقتی فایل ارامش در پرتو آگاهی فکر کنم 6 باشه، گوش کردم دیدم من از صبح تا شب مشغول قضاوت کردنم، خودم و دیگران رو، حتی اتفاقات اینده و گذشته مو، هی قضاوت می کنم و پایین بالا می کنم ببینم درسته یا غلط. و به قول استاد یا تو گذشته ام یا تو اینده و اینه که نمیتونم در لحظه زندگی کنم.
خداوند هممونو هدایت کنه تا ایرادهای شخصیتی مونو پیدا کنیم و ورژن بهتری از خودمون ارائه بدیم. امیدوارم براتون مفید بوده باشه.
بازم از کامنت تون ممنونم که باعث شد اینا رو برای خودم بتویسم
بهترینها رو از خدا براتون خواستارم
سلام خدیجه عزیزم
تحسینتون میکنم که پا روی نجواها گذاشتین و کامنت نوشتین،کامنت های شما رو خیلی دوست دارم چون خودمونی و ساده مینویسین
یه موقع ها که میخام کامنت بنویسم، کامنت دوستان رو میخونم میگم من نمی تونم مثل اونا اونقدر قشنگ بنویسم،ببین فلانیو چقدر قشنگ مینویسه تو اخه میخای چی بگی
و بیخیال کامنت نوشتن میشم،یا میخام جواب دوستان رو بدم میگم چی میخای بگی آخه
بعد که یکم میگذره و آروم میشم میگم چرا اینقدر سخت میگیرم،من همون چیزی که میفهمم باید بنویسم،بقول شما این خودش یه تمرینه و با طی کردن تکامل بهتر میشه و روی عزت نفسمم کار میکنم
سپاسگزارم از شما که باعث شد این حرفا گفته بشه و یکی از ترمز هام شناسایی بشه
در پناه الله مهربان شاد باشین
سلام به زهرای عزیز و دوست داشتنی
خیلی خیلی ممنونم ازت دوست عزیزم که برام کامنت گذاشتی.
یادمه اولین کامنتی که تو سایت نوشتم اون موقعی بود که استاد گفتن میخوان کاربرای غیرفعال رو از روی سایت حذف کنن و من با کلی ترس و لرز روی یکی از فایلها نوشتم سپاسگزارم، فقط همین که مبادا استاد من از سایت حذف کنه.
اما وقتی سفرنامه رو شروع کردم و هر روز یه فایل گوش میدادم و براش کامنت گذاشتم انگاری تکاملم رو یواش یواش طی کردم و چیزای بهتری از فایلها درک میکردم تا جایی که بیشتر مواقع کامنتام جزو کامنتای برگزیده سایت بود. اما خب من اینکه تو بهترین سایت دنیا کامنتم مثلا بهترین باشه رو نتیجه نمیدیدم و دنبال این بودم که از کجا پولدار بشم، و به قول استاد پول با مغز من کاری کرده بود که فقط نتیجه برام پولدارتر شدن بود. و جالبه که به هیچ نتیجه ای هم نرسیدم. چون من نمیدیدم نعمتها رو. چون تمرکز بر نکات مثبت زندگیمو بلد نبودم. فقط یاد گرفته بودم زیباییهای فایلا رو بنویسم ولی بلد نبودم اون اگاهیها رو تو زندگی خودم اجرا کنم و دنبال یه کار بزرگ بودم که انجامش بدم. به قول اندیشه عزیزم هر چی استاد داد میزنه و از راحتی میگه ما همش دنبال یه کار سختیم. چون ذهنمون پر شده از سختی. و حتی برای جواب دادن به کامنتای بچه ها هم دنبال کلمه های قلمبه سلمبه و سخت بودم و یکی دو خط مینوشتم که کاملا مصنوعی بود. ولی امروز با نوشتن همین کامنتا برای دوستان نازنینم که برام پاسخ گذاشته بودن و هر چی بهم گفته شد رو نوشتم کلی خودم دارم بهتر درک می کنم و حالم عالی شده با نوشتن این جوابا.
خدارو شکر می کنم که اینجام
خدارو شکر میکنم که دوستان به این ارزشمندی دارم
خدارو شکر می کنم که تو بهترین سایت دنیام و بهترین استاد دنیا رو دارم
خدارو شکر می کنم که دارم با خودم به صلح میرسم و این بهترین حسیه که اینروزا دارم.
عاشقتم دوست نازنینم و بهتربنها رو برات آرزو می کنم
سلام به استاد عزیزم و آقای عطارروشن عزیز و عمل گرا
آقا رضا من همیشه کامنتای شما رو میخونم و شما رو همیشه یه فرد عمل گرا میدیدم اما الان ایمان آوردن به عمل گرا بودنتون ،
و خیییلی خوشحالم که این سری گفتگو با دوستان ، شما هستید و ازتون سپاسگزارم بخاطر تمام صحبتا و جزییاتی که بیان می کنید.
چقدرررر ازتون یاد گرفتم عمل گرا بودنتون رو ، اینکه هر چیزی میشنیدید حتما انجامش میدادید و عمل میکردید ، این حد از عمل گرایی واقعا قابل تحسینه.
استاد عزیزم از صحبتای فوق العاده شما هم ممنون و همینطور از انتشار این ویدئو روی سایت.
وقتی بچها میان و داستانشونو میگن و شمام تکمیل کننده حرفاشون توضیح خیلی بهتر متوجه میشیم کجاها باید بیشتر کار کنیم و کجاها خوب بودیم.
من همیشه سعی کردم عمل گرا باشم در حدی که یه فایل یکساعته از دوره ها رو من شاید ده روز وقت گذاشتم و دیدم تا اون نکات رو عمل کنم و بعد برم بعدی ،
و خب الان نتیجشو میبینم خداروشکر ،
راجب غیبت ک صحبتشو کردید ، خب تو خانوما رایج تره و منم قبلا مقاومتی نشون نمیدادم ، اما چنروز پیش که یکی از همسایه ها اومده بود خونه و داشت غیبت میکرد اونم از فردی که من اصلا باهاش صمیمی نیستم ولی ناخوداگاه اون ک غیبت کرد من شروع کردم ب گفتن نکات مثبتش و جوری داستان رو پیش بردم که خود همسایه گفت حق باتوئه نمیتونیم قضاوتش کنیم! بعدش ب خودم گفتم زهرا چقدر تو تغییر کردی ، چقدر تو بزرگ شدی دخترکوچولو:) قبلنا تو اینطور مواقع خوشحالم میشدی ک داره از طرف بد میگه و تو هم دوتا دیگ میگفتی اما الان نکات مثبتش میگی براش ارزوی خوشبختی و خوشی و سلامت میکنی و به خودت اجازه قضاوت کردنش هم نمیدی ،
البته اینو بگم خداروشکر من مدتهاست هییییچ غیبتی رو نمی شنوم خدا خودش جوری هدایت کرده که همچین افرادی رو از من دور کرده و حتی وقتی هم میام خونمون ، بازهم غیبت نمی شنوم و افراد غیبت گو اطرافم نیست این نتیجه آگاهانه کنترل کردنه. خدایاشکرت
یکی از پاشنه های آشیل من ندیدن نکات مثبت افراد بود ، حتی میتونم بگم الانم هست فقط کمتر شده ، ذهن من سریع میرفت رو نکات منفی اگر20 تا مثبت میدید ، یه منفی ، سریع منفی رو بولد میکرد ، اما به قول آقا رضا با این گله و ناله و شکایتا حال خودم بدتر بود ، و مدتهاست آگاهانه دارم سعی میکنم نکات مثبت افراد رو ببینم و نتیجش عالی بوده ، مدتهاست اکثر افرادی که دیدم و باهاشون برخورد داشتم فقط و فقط خوبی داشتن و اصلا دیگه سخت نبوده برام توجه به نکات مثبتشون.
استاد اونجایی که گفتید گاهی تغییر میکنیم اما فکر میکنیم تغییری نکردیم ، چقدررر حقه این جمله
من تمااام چیزهایی که الان دارم دوسه سال پیشم آرزو بود برام ولی الان شدن روزمره های زندگیم ، در حدی که گاهی نجواها میان میگن زهرا تو چه تغییری کردی مگه؟! و منم آگاهانه میزنم تو دهن نجواها :) و بیاد میارم که باید سپاسگزار باشم باید ببینم این تغییراتمو و به خودم بگم زهرایی ببین این نتایج این تغییرا همه ارزو گندت بودااااا الان شدن جزئی از زندگیت.
یه روزی خواسته من مربی مهد شدن بود و ارزو و رویام روانشناس کودک شدن !
الان یه روانشناس کودکم که در کارم عالیم و کلی مراجع دارم الحمدلله و در فکر شروع کسب و کار شخصی خودم ، این اگر نتیجه نیست پس چیه ،
فقط ب قول استاد توقع من رفته بالا وگرنه قانون به طرز عالی کار میکنه.
یا حتی همین این موقع تو سایت بودنم ، کامنت نوشتنم ، آزادانه گوش دادنم و این آزادیم یه روزی آرزو بود !! و مدتهاست که شده طبیعت زندگیم خداروشکر. در حدی که گاهی نمیبینم که این نعمته و با خودم میگم مگه طبیعیش این نیست؟! مگه برا همه این نیست! و یادم میاد که نههه یه روزی طبیعیش این نبود. خدایااااشکرت
و خداوند انصاااافا برای من هزار قدم برداشت.
آقا رضای عزیز ، اون 107 خواسته رو وقتی گفتید گفتم خداوندااااا ببییییین هدایتاتووو عامووو :)
من دیروز برام این سوال شده بود که 107 خواسته چیه جریانش چیه چون هم از یکی از دوستانم شنیده بودم هم تو کامنتا از بچها راجبش خونده بودم ، و دیروز از دوستم پرسیدم و گفتم ایول بابا چه چیزیی چرا این همه وقت نشنیده بودم انجامش نداده بودم ، به قول شما احساسم بهش اینه که این انجام بدم تمومه دیگ ،
و امروز شروع کردم به نوشتنشون . و برام جالب بود که خدا اینو از زبان شما هم برام توضیح داد .
حواسم باشه فقط زمانی صحبت کنم که میخام از نکات مثبت حرف بزنم که میخام زیبایی ها قشنگیا رو بگم ، که میخام حرفای خوب بزنم.
چه نکته خوبی بود ! من دختر پرحرفی بودم تو جمعا همیشه ، مدتیه می بینم خیلی ساکت شدم برا خودم سوال بود ک چرا زهرای ما اینقد تو جمع ساکت شده ، الان با این حرف شما دلیلشو فهمیدم ، ناخودآگاه من جوری داره تنظیم میشه که اگر قراره حرفی بزنی باید چیز مثبتی باشه اگر چیز مثبت و عالی ای نداری پس سکوت بهتره . ( البته من تو سکوتمم با خودم پرحرفم:) وقتی تو جمع سکوتم تو ذهنم با خودم کلی حرف میزنم شاید دلیل کم حرف شدنم همینم باشه اینقد ک خودم با خودم حرف میزنم ) ،
پس زهرایی یادت باشه این روندو ادامه بدی و زبان نگشایی مگر برای بیان زیبایی ها،
من با دیدن این فایل متعهد میشم که عمل گراتر بشم ، هررررچیزی از استاد میشنوم عمل کنم و بعد برم سراغ فایل بعدی ، از گفته های استاد برا خودم تمرین بسازم شبیه اقا رضا ، و توجهم تنها بر زیبایی ها باشه .
خدایاشکرت بخاطر این فایل فوق العاده
استاد جان و جناب عطارروشن عزیز نفستون گرم ، سپاس فراوان بابت انتشار این آگاهی ها.
زهرا عزیز
زهرا ذهن تربیت کن!
وقتی گفتی آگاهانه میزنم تو دهن نجواها…. این تربیت کن تو ذهنم اومد…واقعیتش هم همینه ماها یه جاهایی باید سفت جلو چرندیات ذهن وایستیم و بگیم نعععع اینجورم نیست…
از اینکه سر شغلی هستی که دوستش داری واقعا خوشحالم چون برای خودم اتفاق افتاد و شد و حالا دارم میبینم برای همه میشه…هر کی که بخواد..
راجع به غیبت بگم که وقتی یه جمعی از افراد نشستن و دارن راجع به یه موضوعی صحبت میکنن….خیلی خوبه شما هم صحبت کنی ولی اگگگگگررررر موضوع چیزی باشه که آگاهترمون کنه…چون ما آدمیم و دوست داریم تعامل داشته باشیم و حرف بزنیم بالاخره موجوداتی اجتماعی هستیم ولی…
از اونجایی که خیلی ها آگاه نیستن این صحبتا به سمت چرت و پرت میره….غیبت میره…
حالا اگه تو/ما هم بخوایم بگیم یه چیز گفته باشیم که کم نیاورده باشیم….و به اصطلاح ماهم حرفی برای گفتن داشته باشیم توجمع …اونوقته که ماهم دهن باز میکنیم و چرت و پرت میگیم.
البته….
البته….
البته….
اگر همون آدم عزت نفس خوبی داشته باشه دهنش رو باز نمیکنه…اینکه استاد میگه خیلی این کار راحته….استاد برای کسی راحته که عزت نفس خوبی داشته باشه وگرنه برای کسی که عزت نفسش سوراخه اصلا کار راحتی نیست دهنش رو ببنده. دوست داره اونم چرت و پرت بگه و بخنده تو اون جمع و اینجوری به احساس بهتر برسه…
چند روز پیش با یکی نشسته بودیم هی دلم میخواست صحبت کنیم بعد موضوع نبود و بینمون سکووووت بود ….
هی این ذهنه میگه یه چیز بگم الان که سکوت نباشه گفتم خب موضوع چی….. دیدم یسری حرفای چرت و پرت و بی ارزش…نهیب زدم همون سکوته خوبه حتی اگر 2 ساعت هم طول بکشه…این برای من مفید تره
میخواستم کامنت فایل بزارم اینارو استاد ولی گفتم بنویسم همینجا بهتره
تحسینت میکنم زهرا عزیز که گفتی من وقتی طرف از منفیها گفت من از مثبتهاش گفتم و در آخر حرف من چربید…واقعا انسانهایی مثل شما تفاوت ایجاد میکنن…
سلام خدمت استاد عزیز خانم شایسته و همه ی دوستان
تبریک به این دوست عزیزی که تونستن انقدر قشنگ از قوانین استفاده کنن و خدا کمک که ما هم ان شاالله همواره مطیع و مجری قوانین باشیم
علاوه بر تمام مطالب مفید گفته شده تو این فایل ،مطلبی که بیشتر از همه تو گوشم زنگ زد جمله ی استاد بود در مورد اینکه خدا عوض میشه،خیلی قشنگ توصیف کردید قانون مدار و فرکانس رو که آدم ها با توجه به تغییر در مدار و ایمانشون می تونن باعث تغییر خداوند بشن در واقع تغییر قوانین ،چقدر آموزنده ،من خودم با توجه به فایل های رایگانتون خدارو آب تصور میکردم و انسان هارو ظرف آب که خدا(مثل آب) برای آنها با توجه به شکل ظرفی که دارن (با توجه به باورهاشون)به همان شکل ظرفشون در می آید و این تعبیر هایی که من توی این سایت معنوی از خداوند میشنوم ،من رو به خداشناسی ای رسونده که کاملا برام واضح ،ساده منطقی و شیرین و عادلانه اومده و پازل افکارم رو درست کرده
خیلی خیلی خیلی ممنونم ازتون ،خداروشکر به خاطر شما،این سایت،این الهامات و این حرفای قشنگ
شما فوق العاده اید
سلام ودرود بر استاد عزیز خانم شایسته من تمام عمر و تقریبا گذاشته بودم تو بحث سیاسی ومذهبی وهمیشه از همه توقع داشتم الا خودم فکر میکردم مقصر مسئولین هستن که من امروز چنین جایگاه دارم خلاصه هنوز هم یه خورده با اطرافیانم بحث مذهبی میکنم ولی از وقتی با این سایت اشنا شدم شاید یک درصدم اخبار و سیاست ودنبال نمیکنم …واستاد ممنونم هروز با دیدن فایل ها وگوش کردن آگاه تر میشم …کل موسیقی گوشیم شده استاد عباس منش یه خورده ذهنم مقاوت داره ولی وقتی فکر میکنم یه راننده تاکسی میتونه پس منم میتونم …ایمان صد در صدی دارم غیر ممکن راه استاد وادامه دهی وبه نتیجه نرسی من که تا حالا کلی نتیجه مالی گرفتم و دوستدارم اولین خرید سایتم قانون سلامتی باشه چون نیاز امروز منه استاد عزیز من هم تو کار تاکسی هستم ولی فقط خرید وفروش و کارم و دوستدارم …یه خورده بقدر 10 درصد صداقت ندارم چون هنوز باورام مشگل داره بیشتر وقت ها که سریال و دنبال میکنم ویا صبح کامنت میخونم …خدایا از تو ممنونم استاد دو تو پازل زندگیم قرار دادی …خدایا مارا به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت دادهی هدایت نما…..